M A:
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌷
💐🎗بسم الله الرحمن الرحیم🎗💐
⭐️ نقدی بر سخنان دکتر #محمدتقی_سبحانی در همایش «جایگاه #عقل در کلام و #فلسفه»
(قسمت دوم)
4️⃣ «پذیرش صورت در فرایند معرفت، دشواری «مطابقت» میان صورت و مصداق(یا تطابق ذهن و عین) را به شدیدترین وجه آن پیش می آورد، این مشکل، نه تنها در معرفت شناسی فیلسوفان معضلاتی را به بار آورده که تاکنون ناگشوده باقی مانده است، بلکه دستگاه جهانشناسی و نفسشناسی فلسفه اسلامی را نیز به بحران دچار ساخته است.»
🔆 نقد: چنان که گفتیم در علم حصولی خود واقعیت معلوم نزد ما حاضر نیست، بلکه امری به نام صورت یا مفهوم ذهنی در نفس ما تحقق دارد که خاصیت آینگی دارد و محکی خود را نشان میدهد. بله در مرحله بعد مسئله دشوار مطابقت مطرح است. اما اگر کسی وجود صورت در معرفت بشری را انکار کند، باید اصل علم حصولی را که اکثریت قریب به اتفاق علوم ما به عالم خارج را تشکیل میدهد، نفی نماید! و در این صورت، یا باید همه معرفتها را حضوری بداند! شما که منکر جود صورت در فرآیند معرفت هستید، آیا به این نتیجه ملتزم هستید یا راه حل دیگری دارید؟
5️⃣«گزارههای اولی که گفته می شود که تصور موضوع ومحمول برای تصدیق آنها کفایت می کند، غالبا یا قضایای همانگوی( tautological) و یا قضایای تحلیلی(analytic) هستند و این گزارهها هیچ گزارشی از جهان واقع نمیدهند.»
🔆 نقد: این اشکال بر قضایای بدیهی اولی به مثابه بنیادهای نخستینِ برهان فلسفی، مبتنی بر تفسیر کانتی از حقیقت قضایای تحلیلی است که بر اساس آن این قضایا هیچ گزارشی از واقع نمیدهند، اما فیلسوفان اسلامی و برخی از فیلسوفان و معرفتشناسان غربی این مدعا را قبول ندارند و تفاسیر دیگری از قضایای تحلیلی ارائه میکنند که مستلزم گزارشگری این دسته قضایا از جهان واقع نیز میباشد. (جهت اطلاع ر.ک.به: احمد ابوترابی، چیستی و نقش قضایای تحلیلی و ترکیبی در منطق و معرفتشناسی، به ویژه ف11)
6️⃣ «با بررسی استدلالهای فیلسوفان در طول تاریخ معلوم می شود که آنها خود به این منطق برهانی التزام نداشته و از مبادی غیر یقینیِ فراوانی در ادله خود استفاده کردهاند که خود تایید می کند که منطق برهان به معنای معهود، در فلسفه چندان مصداقی ندارد.»
🔆 نقد: صرف طرح یک مدعا آن هم با این گستره وسیع بدون ارائه شواهد روشن گرهی از کار معرفت نمیگشاید.
7️⃣ «حقائق جهان از تنوع فراوان برخوردار است و بخش بزرگی از واقعیت هستی، پدیدههائی است که از طریق احساس، تجربه، استقراء، تاریخ و وحی به ما می رسد و تفسیر هستی بدون در نظر گرفتن این حقائق، نارسا و ناراست است. گزارههای اولی غالبا به حقائق عام و انتزاعی بازمی گردد و به تنهائی کاروان فلسفه را به مقصد نمی رساند.»
«دستگاه معرفت شناسی فلسفه، با هدفگیری برای دستیابی به یقین خاص، عملا نه تنها معرفت فلسفی را از روشها و مبادی گوناگون معرفت انسانی و الهی محروممی کند، بلکه قلمرو فلسفه را به حوزهها و موضوعات خاص کلی و انتزاعی محدود می کند و در عمل هم نمی تواند به وعده خود برای التزام به یقین خاص وفا کند.»
🔆 نقد: فلسفه اولی/متافیزیک تنها عهدهدار تفسیر و توضیح اصل واقعیتمندی واقعیات است. اما بررسی وجوه دیگر واقعیات برعهده سایر علوم است و هر یک از آنها نیز روش مختص به خود را دارند. مگر قرار است فلسفه همه جزئیات هستی را تفسیر کند؟! چرا از فلسفه انتظار دارید باری را بر دوش بکشد که خود از ابتدا اعلام کرده است که این بار بر دوش او نیست. از فلسفه نخواهید بار سایر علوم را نیز بر دوش کشد.
با آرزوی توفیق الهی برای سخنران محترم، این نقد تنها بر برخی مواضع روشن متن خلاصه سخنرانی ایشان است. روشن است که اگر متن کامل این سخنرانی در اختیار پژوهشگران قرار گیرد، مجال گستردهتری برای مباحثه گشوده خواهد شد.
🌹
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹
✍️ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷
👉
M A:
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌷
💐🎗بسم الله الرحمن الرحیم🎗💐
⭐️ نقدی بر سخنان دکتر #محمدتقی_سبحانی در همایش «جایگاه #عقل در کلام و #فلسفه»
(قسمت اول)
جناب حجت الاسلام دکتر محمدتقی سبحانی عضو هیئت علمی پژوهشکدۀ فلسفه و کلام پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در همایش «جایگاه عقل در کلام و فلسفه» به تاریخ 30 آبان 1397 طی سخنانی به «نقد عقل نظری در فلسفه اسلامی» پرداختهاند. خلاصه این سخنرانی در سایت پژوهشکده (http://yon.ir/o5wZQ) و کانال تلگرامی ایشان انتشار یافته است. نوشتار حاضر نقدی بر برخی مواضع این متن مکتوب است. ابتدا عین گفتههای سخنران محترم را نقل کرده، سپس آن را بررسی خواهیم کرد.
1️⃣ «دستگاه معرفتشناسی در فلسفه اسلامی از اساس، یک دستگاه ارسطوئی است که بر خلاف سایر بخشهای دیگر فلسفه، از کمترین تحول و تکامل برخوردار بوده است.»
🔆 نقد: بر اهل فلسفه پوشیده نیست که ارسطو (ر.ک.به: متافیزیک) و هیچ یک از فیلسوفان یونان باستان و قرون وسطی در فلسفه خود بخشی با عنوان معرفتشناسی نداشتهاند. در این دو دوره از تاریخ فلسفه غرب تنها برخی از مسائل معرفتشناسی محل بحث بودهاند، اما معرفتشناسی به مثابه یکی از دانشهای فلسفی در دوره جدید با آثار لاک و دکارت پای به عرصه نهاد. اما در فلسفه اسلامی با توجّه به تزلزل¬ناپذيري موضع عقل در فلسفه اسلامي، ضرورتي براي بررسي تفصيلي مسائل شناخت به¬صورت منظّم و بهعنوان شاخه مستقلي از فلسفه پيش نيامده بود (محمدتقی مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج1، ص150) مباحث معرفتشناختی فلسفه اسلامی تا دوران اخیر در ضمن سایر مباحث فلسفه (در بحث وجود ذهنی و علم و عالم و معلوم) و منطق (در بحث تصور و تصدیق و مبادی برهان) طرح میشد، اما حضور و رواج اندیشههای غربی در دامان فرهنگ اسلامی در قرن معاصر سبب شد که فیلسوفان اسلامی به¬نحو خاص به این حوزه معرفتی عطف توجه کرده، آثار درخوری در این زمینه از خویش به¬جای نهادند. در این میان، باید علامه طباطبایی فیلسوف سترگ قرن حاضر را به¬حق طلیعه¬دار این قافله و بنیان¬گذار معرفت¬شناسی اسلامی دانست، چرا که با نگارش کتاب اصول فلسفه رئالیسم آغازگر طرح مستقل مسائل معرفت¬شناختی گردیده، سبب شد اندیشمندان متأخر، اهتمام بیشتری به این مسائل از خود نشان دهند.
نگاهی گذرا به آثار فیلسوفان نوصدرایی در حوزه معرفتشناسی به روشنی نشان میدهد که ادعای «کمترین تحول و تکامل» فلسفه در این قلمرو تا چه اندازه دور از حقیقت است.
2️⃣ «هیچ دلیل روشنی برای وجود «صورت» به عنوان واسطه معرفت، در دست نیست و ادلهای که برای این موضوع آوردهاند، محل تامل و اشکال است.»
🔆 نقد: بنا بر معرفت شناسی اسلامی، معرفت همان مطلق علم و آگاهی است که در اولین و مهم¬ترین انقسام، به حضوری و حصولی تقسیم میشود. این تقسیم یک تقسیم عقلی و دایر بین نفی و اثبات است: هر شناختی از یک معلوم، یا به واسطه حاکی است یا بی واسطه حاکی. به بیان دیگر، گاه خود واقعیت معلوم نزد شخص عالم حاضر است، مانند احساس گرسنگی یا احساس شادی و درد که به آن شناخت حضوری می¬گویند. گاه نیز آگاهی ما از یک معلوم، با واسطه صورت ذهنی آن است و ما از طریق این صورت و به جهت حکایت-گری¬اش از آن معلوم، بدان شیء علم داریم که به آن شناخت حصولی می¬گویند. پس علم به هر معلومی یا باید حضوری باشد یا حصولی. در نتیجه اگر به چیزی علم حضوری نداشتیم و خود واقعیت آن نزد ما حاضر نبود، تنها راه علم به آن، معرفت با وساطت صورت ذهنی است. و دست بر قضا اغلب معرفتهای ما به ویژه معرفت به امور بیرون از خود فاعل معرفت از این نوع میباشند.
کجای این دلیل روشن نیست و چه اشکالی بر آن وارد است؟!
3️⃣ «بر فرض که فی الجمله وجود صورت را در فرایند علم بپذیریم، اما کلیت و عمومیت آن، محل تردید است. برای مثال، شیخ اشراق در علم به محسوسات یا مشاهدات، به وجود صورت باور ندارد.»
🔆 نقد: پاسخ این اشکال از همان بیان پیشین روشن است. علم به هر معلومی یا حضوری است یا حصولی. شیخ اشراق برخلاف فلاسفه پیش از خود معتقد است علم به دیدنیها (نه همه محسوسات) از سنخ علم حضوری است، نه حصولی.
🌹
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹
✍️ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌷
💎 نامه آیت الله العظمی #سبحانی به یک نشریه ی ضد فلسفی
بسم الله الرحمن الرحيم
هيئت محترم تحريريه ....
سلام الله عليكم و رحمة الله
توفيقات همگان را در تبليغ اسلام ناب، به شيوه ي تشيع واقعي از خداوند متعال خواهانم.
نشريه ي عزيزان به دستم رسيد تا آنجا که وقت، اجازه مي داد مطالعه کردم. تمام مقالات، حاکي از نيت پاک نويسندگان آن است که واقعاً مي خواهند جامعه را از انديشه هاي خرافي برهانند و چهره ي واقعي اسلام را نشان دهند.
🔴 ولي اين نکته مانع از آن نيست که اموري را تذکر دهم:
⭕️ ۱. در يکي از مقالات، ...
اين انديشه ي شاذّ بر خلاف اجماع تمام علماي اسلام است که يکي از جهات اعجاز #قرآن را زيبايي الفاظ و شيوه ي بيان غير قابل معارضه ي آن مي دانند.
گذشته از اين، سخن ياد شده بر خلاف فرمايش #امام_هادي(عليه السلام) است که مرحوم کليني در کافي ....
شکي نيست که معارف بلند قرآن يکي از جهات مهم اعجاز آن است، ولي اين جهت از اعجاز، از آن خواصّ است که فهم معارف بلند قرآن را دارند. در حالي که عموم مردم، از چنين فهمي برخوردار نيستند، در اين صورت، نتيجه اين مي شود که اعجاز قرآن تنها از آن گروه برتر باشد، نه توده ي مردم و عامه ي خلق.
⭕️ ۲. از مجموع مقالات به دست مي آيد که هدف، خط بطلان کشيدن بر #حکمت_اسلامي است که گويا سراسر سراب و #کشک است!!
چنين برخوردي با دانشي که هزاران #محقق روي آن کار کرده اند، نقد منصفانه نيست، بلکه تعصّب آميز است. شايسته است هيئت تحريريه، مسائل را از هم جدا سازد و سره را از ناسره تفکيک نمايد، آنگاه به نقد آنچه از نظر وي باطل است، بپردازد. در دنياي امروز که حکمت اسلامي مورد توجه بزرگان علمي #غرب است، نبايد با اين شيوه با آن مبارزه کرد. راه صحيح اين است که پس از جداسازي مسائل، حق و باطل را از هم جدا نمود. مثلاً تقرير برهان امکان در فلسفه ي اسلامي، باطل است؟ اثبات تجرّد روح که محقّق عينيّت بدن عنصري اخروي با بدن عنصري دنيوي است باطل است؟
⭕️ ۳. دور از ادب است که بگويم آقايان بار ديگر برگردند و #توحيدصدوق را مطالعه کنند. خطب #اميرمؤمنان ( عليه السلام) و کلمات #امام_باقر و صادق (عليه السلام) سراسر #برهان و حکمت است، با اين تفاوت که آن حضرت، اين انديشه هاي بلند را از سرچشمه ي زلال، برگرفته اند. اما حکماي اسلام در پرتو #تحقيق و انديشه به آن رسيده اند.
⭕️ ۴. بزرگاني از شيعه مانند #خواجه و علامه و #فاضل_مقداد و همچنين ديگر شخصيت ها، پي افکنان حکمت اسلامي بوده اند، و مرحوم علّامه، کتاب هاي متعددي در اين مورد نگاشته است. آيا اين حق شناسي است که ما مجموع معارف آن ها را سست و بي پايه و به تعبير بعضي از بزرگان «کشک» بخوانيم؟
⭕️ ۵. هيچ مکتب انساني، مانند مکتب #شيخ_الرئيس و #صدرالمتالهين دربست قابل قبول نيست، زيرا به حکم اينکه فاقد عصمتند، نمي توان در بست آن را پذيرفت. تنها مکتب #وحی است که در بست مورد پذيرش است،
ولي با اين اعتراف در لابلاي مکتب آن ها حقايقي به دست مي آيد که مي تواند روشنگر #وحی باشد، مثلاً تعلّق عالم امکان به عالم بالا به سان تعلق معني حرفي به اسمي است. اين بحث گسترده روشنگر #آيه ي مبارکه است که مي فرمايد:
((وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُم)) [آیه ۴ #حدید ]
يا بيانگر گفتار #اميرمومنان است که فرمود: ((داخل في الأشياء لا بالممازجه عنها لا بالمباينه)) (قريب به اين مضمون).
⭕️ ۶. ساليان درازي #شيعه با پيروي از #منطق #عقل، آن را چهارمين دليل، در شريعت و عقيده دانسته و از مکتب #حنابله و #اشاعره دوري جسته است.
اين شيوه سخن گفتن دوستان و عزيزان يادآور مکتب حنابله است که حتي در #عقايد به #خبرواحد عمل مي کنند و براي خدا جهت و حرکت ثابت مي نمايند و #توحيد #ابن_خزيمه را هر سال ميان زائران خانه ي خدا پخش مي کنند.
⭕️ ۷. ما به روان پاک کليه ي اساتيد خود درود فرستاده و همگان را تقدير مي کنيم، ولي اين مانع از آن نيست که در مسائلي اظهار نظر نماييم و اگر اساتيد ديرينه ي ما امروز در قيد حيات بودند، فشار قلم خود را روي #وهابيان، #بهائيان، #ملحدان و بي دينان متمرکز مي کردند. در اين مدت کم صدها هزار کتاب ضد #ولايت، از مرز کشور وارد شده و در خانه ها ايجاد تفرقه نموده است، شايسته ي همت والاي عزيزان اين است که به اين قسمت هم توجه کنند. کشور ما کشور ولايت است و حفظ ولايت براي ما اولويت دارد.
باز در پايان توفيقات همگان را از خداوند متعال خواهانم. اميد است اين نامه در هيئت تحريريه قرائت شود تا آنجا که سخن را درست و پابرجا يافتند، در نشريه رعايت کنند.
با تقديم احترام - جعفر سبحاني - ۱۳۸۸/۴/۷