#فاطمیه_خط_مقدم_ماست
#فاطمیه
#یافاطمه_الزهرا
#یونس_وصالی_خوراسگانی
نوشتم فاطمه ، چشمان خشکم مثل دریا شد
به اذن حضرتش مضمون شعری تازه پیدا شد
ندارم ادعایی در سُرودن چون که میدانم
به لطف فاطمه بوده اگر طبعم شکوفا شد !
تمامش لطف زهرا و فیوضاتِ زیادِ اوست
اگر مُستَفعِلُن مُستَفعِلُن هایَم مُقَفّا شد
به هرکس در مسیرش نوکری کرد آبرو بخشید
و هرکس دشمنی با او نموده زود رسوا شد
اگر گوید کسی این نکته را جای تعجب نیست
که با انوار زهرا عالم امکان مُصَفّا شد
خدا مشغول خلقت بود عالم را در آن لحظه
که زهرا "تَحتَ ساقِ العَرش" گرمِ ذکر و نجوا شد !
خدا فرمود "هَذا نُورُ ، منِ نُوری" و فهمیدم
چرا نامیده دختِ مصطفی بر نامِ زهرا شد
پیمبر هر زمان احساس ضعفی کرد ، او را خواند
همیشه با نوای فاطمه دردش مداوا شد
چنان پروانه بر شمع وجودی پیمبر گشت...
به آن اندازه که مشهور به ام ابیها شد
تمام هستی الله ، زهرا هست بی تردید
که حتی عاقد عقد نکاحش حق تعالی شد
علی و فاطمه در خانه وحی خدا بودند
همان بیتی که بهر بی پناهان نیز ماوا شد
در آن خانه همیشه نور بود و نور بود و نور
نباید هتک حرمت میشد آنجا ، حیف ، اما شد
نبود آن خانه جای عده ای اوباشِ بی پروا
ولی افسوس که پای حرامی ها به آن وا شد
اگر چه بر زمین افتاد زهرا ، فکر حیدر بود
اگر چه درد پهلو داشت ، اما از زمین پا شد
علی خواهان ماندن بود ، زهرا در پی رفتن
امان از لحظه ای که وقتِ اجرای وصایا شد
وصیت کرده بود آری که شب تشییع او باشد
به این علت شبانه مجلس تشییع برپا شد
اگر چه زخم بازو را ز حیدر کرد پنهان لیک
زمان غسل دادن راز بازویش که افشا شد ...
علی دق کرد آن لحظه ، علی شد پیر در لحظه
از این حال علی در عرش اعلی نیز غوغا شد
و زهرا با پر و بالی شکسته ، پر کشید و رفت
و حیدر ماند و بعد از فاطمه تنهای تنها شد
علی مظلوم تر شد بعد زهرای جوان خویش
اگر چه سرو قامت بود ، از این غم قامتش تا شد
سروده : #یونس_وصالی (یونس)
#همه_اش_لطف_حضرت_زهراست
#هیئتفرهنگیمذهبیقاسمبنالحسن
عضویت در کانال سوزِ قلم در پیامرسان ایتا
📱http://eitaa.com/souzeGhalam
عضویت در کانال سوزِ قلم در پیامرسان تلگرام
📱http://t.me/souzeGhalam
🌺🌸🌺🌸🌺🌸ماجرای جالب شیعه شدن سلطان محمد خدابنده توسط علامه حلی(رضوان الله علیه) با تصویر کتاب 🌺🌸🌺🌸🌺🌸
یکی از ویژگیهای بزرگ در زندگی علاّمه حلّی #شیعه شدن #سلطان_محمد_خان_خدابنده به دست وی است که موجب #تشیع بسیاری از افراد و گسترش و نشر کتابهای شیعه و رسمی شدن مذهب جعفری در ایران شد.
🔻توضیح اینکه:
ملاّ محمدتقی مجلسی در شرح «من لایحضره الفقیه» نقل میکند که:
🔹روزی شاه خدابنده به همسرش غضب کرد و در یک مجلس به او گفت:«اَنْتِ طالِقٌ ثَلاثا؛ تو را سه طلاقه نمودم»
شاه خدابنده از کار خود پشیمان شد، علمای اسلام را طلبید و از آنان خواست تا راه حَلّی ارائه دهند.
🔸همه گفتند:«هیچ راه حلی وجود ندارد جز اینکه همسر مطلّقه ات با مردی ازدواج کند و آن مرد بعد از آمیزش با او، او را طلاق دهد...»
شاه خدابنده گفت:«در هر مسأله ای، اختلاف و وجود دارد آیا بین شما در این مسأله اختلاف نیست؟» همه علما گفتند: نه
🔹یکی از وزیران شاه گفت: من یکی از علما را میشناسم که در شهر #حله سکونت دارد، به فتوای او اینگونه طلاق، باطل است (منظور او #علامه_حلی بود)
شاه خدابنده برای علاّمه حلّی نامه نوشت و وی را احضار نمود. علمای اهل سنت گفتند:«مذهب علاّمه حلّی باطل است، #رافضی ها بی عقل هستند!! و برای شاه، صحیح نیست که چنین افرادی را دعوت کند»
🔸وقتی که نامه شاه خدابنده به علاّمه حلّی رسید، علاّمه احساس وظیفه کرد و خود را از حلّه به سلطانیّه (پنج فرسخی زنجان)رساند.
به دستور شاه خدابنده مجلس بزرگی تشکیل شد علمای برجسته چهار مذهب اهل تسنّن در آن مجلس حاضر شدند، سپس علاّمه وارد آن مجلس گردید، ولی هنگام ورود، کفشهای خود را به دست گرفت و سلام بر اهل مجلس کرد و در کنار شاه نشست.
🔹علمای حاضر در مجلس به شاه گفتند:«آیا نگفتیم که علمای رافضی ها، ضعف عقل دارند؟!»
شاه گفت: آنچه را که او در ورود به مجلس انجام داد از خودش بپرسید.
علما به علاّمه حلّی گفتند:
1⃣چرا هنگام ورود در برابر شاه خم نشدی و سجده نکردی؟
علاّمه در پاسخ گفت:«رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عالیترین مقام حکومت را داشت و مردم تنها برای او سلام میکردند نه اینکه او را سجده کنند قرآن کریم میفرماید: «... فَاِذا دَخَلْتُمْ بُیُوتا فَسَلِّمُوا عَلَی اَنْفُسِکُمْ تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِاللّهِ مبارَکَةً طَیِّبَةً...» (نور۶١)
و همه علمای اسلام اتفاق دارند که سجده برای غیر خدا، جایز نیست.
2⃣گفتند:«چرا رعایت ادب نکردی و در کنار شاه نشستی؟»
علاّمه در پاسخ گفت:«در مجلس جز در کنار شاه، جای خالی نبود»
3⃣گفتند:«چرا کفشهای خود را به دست گرفته و همراه خود آوردی؟ این کار را هیچ عاقلی نمیکند»
علاّمه گفت: ترسیدم پیروان مذهب حنفی آن را بدزدند چنانکه ابوحنیفه کفش رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را دزدید.
🔸علمای حنفی گفتند: این تهمت را نزن، در زمان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هنوز ابوحنیفه متولّد نشده بود.
علاّمه گفت:«فراموش کردم شافعی این دزدی را کرد»
علمای شافعی فریاد زدند: تهمت نزن که تولّد شافعی روز وفات ابوحنیفه بود.
علامه گفت:«اشتباه کردم مالک این دزدی را کرد»
علمای مالکی فریاد زدند: ساکت باش! بین مالک و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بیش از صد سال فاصله بود.
علاّمه گفت:«پس احمد حنبل دزدید»
علمای حنبلی، منکر شده و مثل سایرین پاسخ دادند.
▪️در این هنگام، علاّمه رو به شاه خدابنده کرد و گفت:«دانستی که به اعتراف خود علمای اهل سنت هیچیک از رؤسای چهار مذهب در زمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نبودند، پس این چه بدعتی است که اینان در آوردند و در میان مجتهدین خود، چهار نفر را انتخاب نموده اند و اگر مجتهدی از آنان اعلم و افقه و اتقی باشد، ولی فتوایش برخلاف فتوای آنان باشد، به قول او عمل نمی کنند؟!»
در اینجا بود که علاّمه گفت:«جامعه شیعه، مذهب خود را از امیرمؤمنین علی (علیهالسّلام) گرفته که آن حضرت جان پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و پسر عمو و برادر و وصیّ آن حضرت بود»
▫️شاه خدابنده گفت: از این حرفها بگذرید من شما را برای امر مهمی دعوت کرده ام و آن اینکه:«آیا سه طلاق در یک مجلس واقع میشود؟»
علاّمه گفت: طلاق شما باطل است؛ زیرا شروط آن محقّق نشده است؛ چون یکی از شرایط آن استماع دو نفر عادل است، آیا دو نفر عادل شنیده است؟
شاه گفت: نه
علاّمه گفت:«بنابراین، طلاق واقع نشده است و همسر شما بر شما حلال است» (به علاوه سه طلاق در یک مجلس حکم یک طلاق را دارد)
🔻سپس به بحث و مناظره با علمای مجلس پرداخت و همه آنان را مجاب کرد، شاه خدابنده در همان مجلس مذهب تشیّع را قبول کرد.
و از آن پس علاّمه، مورد علاقه مخصوص سلطان محمد خدابنده واقع شد و از امکانات حکومت به نفع اسلام و تقویت ارکان تشیّع، کمال استفاده را نمود.
و عجیب اینکه شاه خدابنده و علاّمه حلّی هردو در یک سال، یعنی سال٧٢۶ هجری قمری از دنیا رفتند!
16.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مذاهب اهل سنت از چه زمانی بوجود آمدند؟