eitaa logo
دلنوشته ها و تکنیک های یک معلم روحانی
472 دنبال‌کننده
885 عکس
1.3هزار ویدیو
26 فایل
دو کلام حرف دوستانه وقتی تصمیم میگیری وارد کانال یا گروهی بشی از خودت بپرس: قراره اینجا من چه مهارتی کسب کنم؟ قراره چی به من اضافه بشه؟ من اینجا: ۱- مهارت #آموزش_نقاشی ۲- با #خاطرات و #دلنوشته هام و نکات ناب مدرسه، مهارت تجربه رو میزارم اومدی خوشحال شدم
مشاهده در ایتا
دانلود
یک بار که رفتم یکی از مدارس روستای طبل، همه از معلم تا دانش آموزان نگاههای عجیبی داشتند، انگار برا اولین بار بود که یه حاج آقا براشون اجرا برنامه داشته یا اگر بوده روحانیون بزرگوار سخنرانی رسمی داشته اند،اینطور بنظر می رسید که خیلی مشتاق نباشند. بعضی معلمها هم میگفتند حاج آقا؛ ما در همین ساعت امتحان داریم، اون یکی میگفت درس ریاضی امروز خیلی مهمه و ... گفتم ان شاءالله مزاحمت من زیاد طول نمیکشه، به هر طریقی بود بچه ها رو آوردند توی حیاط روی چندتا روفرشی نشوندند. اولش گفتم شاید واقعا نشستن روی زمین خشک براشون سخت باشه و زود خسته بشند برا همین خودم روی صندلی ننشستم تا جای نشستنم از آنها بهتر نباشه. برخلاف آن چیزی که از یک روحانی در ذهن داشتند، آنقدر با لطیفه ها و جوک هایی که براشون گفتم خندیدند و چندین بازی خلاقانه با کاغذ رنگی و بادکنک و جایزه داشتیم که همه لذت بردند. بعد از جلسه بعضی دانش آموزان میگفتن زنگ بعد ورزش داریم، حاج آقا شما بیا برنامه اجرا کن 😂 باورم نمیشد یه روز بیاد که دانش آموز حاضر باشه زنگی که بخاطرش یک هفته لحظه شماری کرده رو با صحبت های یه حاج آقا عوض کنه.😁 خلاصه معلمان و دبیران و مسئولین هم حسابی خوششون اومده بود و از آن روز نزدیک به چهار سال میگذره و برنامه های فرهنگی مون بطور مرتب ادامه داره. شهرستان ۵تیرماه ۱۳۹۸
یک بار که رفتم یکی از مدارس روستای طبل، همه از معلم تا دانش آموزان نگاههای عجیبی داشتند، انگار برا اولین بار بود که یه حاج آقا براشون اجرا برنامه داشته یا اگر بوده روحانیون بزرگوار سخنرانی رسمی داشته اند،اینطور بنظر می رسید که خیلی مشتاق نباشند. بعضی معلمها هم میگفتند حاج آقا؛ ما در همین ساعت امتحان داریم، اون یکی میگفت درس ریاضی امروز خیلی مهمه و ... گفتم ان شاءالله مزاحمت من زیاد طول نمیکشه، به هر طریقی بود بچه ها رو آوردند توی حیاط روی چندتا روفرشی نشوندند. اولش گفتم شاید واقعا نشستن روی زمین خشک براشون سخت باشه و زود خسته بشند برا همین خودم روی صندلی ننشستم تا جای نشستنم از آنها بهتر نباشه. برخلاف آن چیزی که از یک روحانی در ذهن داشتند، آنقدر با لطیفه ها و جوک هایی که براشون گفتم خندیدند و چندین بازی خلاقانه با کاغذ رنگی و بادکنک و جایزه داشتیم که همه لذت بردند. بعد از جلسه بعضی دانش آموزان میگفتن زنگ بعد ورزش داریم، حاج آقا شما بیا برنامه اجرا کن 😂 باورم نمیشد یه روز بیاد که دانش آموز حاضر باشه زنگی که بخاطرش یک هفته لحظه شماری کرده رو با صحبت های یه حاج آقا عوض کنه.😁 خلاصه معلمان و دبیران و مسئولین هم حسابی خوششون اومده بود و از آن روز نزدیک به چهار سال میگذره و برنامه های فرهنگی مون بطور مرتب ادامه داره. شهرستان ۵تیرماه ۱۳۹۸