eitaa logo
دلنوشته ها و تکنیک های یک معلم روحانی
475 دنبال‌کننده
884 عکس
1.3هزار ویدیو
26 فایل
دو کلام حرف دوستانه وقتی تصمیم میگیری وارد کانال یا گروهی بشی از خودت بپرس: قراره اینجا من چه مهارتی کسب کنم؟ قراره چی به من اضافه بشه؟ من اینجا: ۱- مهارت #آموزش_نقاشی ۲- با #خاطرات و #دلنوشته هام و نکات ناب مدرسه، مهارت تجربه رو میزارم اومدی خوشحال شدم
مشاهده در ایتا
دانلود
12.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیست و یکم و شب حضرت علیه السلام در هنگام قرائت این بچه های شلوغ رو اعصاب مردم بودند، بفکر رفتم یه راهی پیدا کنم تا بچه ها را از نگاه اخموی آقایون و خانم ها نجات بدم این راه رو به ذهنم انداخت تا (ص) رو در قالب با های تکرار کنیم. : اَلصّدقُ یُنجی : مایه نجات است : جیک و جیک و جیک الصدق ینجی من راست میگم همیشه دروغ سرم نمیشه بچه ها خیلی کیف کردند و یه هم یاد گرفتند. بعد هم ازشون گرفتم و دیدم که بلد شده اند آب نبات گیرشون اومد😊
جلسات با برکت چهارسال قبل ، وقتی برای اولین بار در ماه مبارک رمضان در روستای طبل شهرستان قشم وارد شده بودم، رفیقی بنام صیّاد تهمتن که اهل فسا بود و باصفا مرا با خانه حاج توفیق محبّتی آشنا کرد، افرادی در سنین مختلف دور هم نشسته بودند و بترتیب ورقی از قرآن میخواندند. بعضی در قرائت ضعیف تر و بعضی بسیار خوب بودند. قاریان بسیار دلسوزانه و صبورانه راهنمای ضعیف تر ها بودند. با خودم گفتم کاش این روش قرائت در حسینیه های ما هم مرسوم میشد.چرا که در حسینیه های ما یک یا چند قاری از پشت میکروفن میخوانند و بقیه یا حرف میزنند یا برای خودشان میخوانند و اینطور میشود که خیلی از خانمها و آقایانی که شاید چهل سال کمتر یا بیشتر در این مجالس نشسته اند در یادگرفتن قرآنشان تاثیری نکرده است. بعد از ماه مبارک رمضان هر شب دوشنبه و شب جمعه همین جمع دور هم جمع میشوند و دو جزء قرآن میخوانند و مثل بعضی دیگر قرآن را نمیبوسند و در تاقچه قرار نمیدهند تا رمضان دیگر. امروز آن کودکان و نوجوانانی که در قرائت ضعیف تر بودند دیگر مُلّای قرآن شده اند. پارسال رمضان که رفتم مولوی عبدالمهیم از سرباز سیستان و بلوچستان هم آمده بود، او حافظ قرآن است و شاعر و برای اقامه نماز تراویح به مساجد اهل سنت می رود. امسال هم تشریف آوردند و من خاطرات شعر سال قبل را برایشان زنده کردم و ایشان هم شعری در وصف آن مجمع قرآنی فی البداهه سرودند. اینجا طبل است و مردم تا سحر بیدارند، رفت آمد میکنند، در جلسات قرآن مساجد و خانه ها شرکت میکنند ، دید و بازدید و صله رحم دارند. من هم بعد از قرائت قرآن کریم در مسجد حضرت فاطمه الزهرا (س) در جمع شیعیان پاک و مومن ، همراه با قاریان مسجدمان حسین آقا و هومن حبش زاده و عباس یزدانمهر راهی خانه آقای حاج توفیق محبتی و جمع برادران اهل سنت مان میشویم تا مثل این چهارسال با هم قرائت قرآن داشته باشیم. برخی افراد این جمع را با ذکر اسامی ثبت میکنم تا به یادگار بماند: حاج توفیق محبتی، حاج محمد شریف ایرانی ، حاج عباس، یونس و محمد ایرانی ، محمد رشاد و عبدالمعزّ فرزندان توفیق، احمد و اسماعیل(دامادهای توفیق)، محمدرشاد ، حاج محمد امین فروزان ، محمد حیّ ، حاج ملا حسن (امام جمعه اهل سنت روستای هفترنگو) حاج محمد ، محمد محمدی، حاج صالح در پایان هر ختم قرآن، سوره توحید به هرکس افتاد او در مجلس بعد به میمنت شیرینی خواهد داد و امشب به نام آقای محمدمحمدی نوه دختری آقای فروزان افتاد. در تصاویر عکسها را میبینید و آخرین عکس ، تصویری از شعر آقای حافظ عبدالمهیم است. علیرضا آهنین جان ۲/خرداد/۱۳۹۸
مسابقات باحال فوتبال دستی لحظاتی با صفا و با نشاط با نوجوانان فعال و پویای مسجدحضرت فاطمه الزهرا (س) روستای طبل هرچند من امتیاز قابل توجهی نداشتم ولی همین گرفتن انرژی و نشاط از مسابقه دادن با نوجوانان برای من خیلی شیرین بود. مسابقه در چند روز برگزار شد و تصاویر یکی از روزها رو با هم نظاره گر هستیم. هومن حبشی زاده، محمد یزدانمهر، امیرحسین توکلی
جلسه معارفه در مسجد حضرت امام علی بن ابی طالب علیه السلام شهرقشم. پنجشنبه ۲۷تیرماه ۱۳۹۸ ممنونم از امام جمعه محترم جناب حجه الاسلام والمسلمین دکتر تارم ، حجه الاسلام والمسلمین غلامی ریاست محترم سازمان تبلیغات اسلامی، حجه الاسلام والمسلمین سید مجید موسوی معاونت محترم تبلیغ شهرستان ، اعزّه بزرگوار روحانیت ، اصحاب صمیمی و با نشاط مسجد، مسئولین مجتمع فرهنگی مسجد، هیئت امناء پویا و پرتلاش قرارگاه فرهنگی شهرستان قشم. امیدواریم که در سایه الطاف الهی با کمک جوانان غیور و هیئت امناء پرکار و مجرب، همه ی توان و استعداد خویش را جهت اعتلای فرهنگ ناب شیعه در گام دوم انقلاب بکار بریم.
یک بار که رفتم یکی از مدارس روستای طبل، همه از معلم تا دانش آموزان نگاههای عجیبی داشتند، انگار برا اولین بار بود که یه حاج آقا براشون اجرا برنامه داشته یا اگر بوده روحانیون بزرگوار سخنرانی رسمی داشته اند،اینطور بنظر می رسید که خیلی مشتاق نباشند. بعضی معلمها هم میگفتند حاج آقا؛ ما در همین ساعت امتحان داریم، اون یکی میگفت درس ریاضی امروز خیلی مهمه و ... گفتم ان شاءالله مزاحمت من زیاد طول نمیکشه، به هر طریقی بود بچه ها رو آوردند توی حیاط روی چندتا روفرشی نشوندند. اولش گفتم شاید واقعا نشستن روی زمین خشک براشون سخت باشه و زود خسته بشند برا همین خودم روی صندلی ننشستم تا جای نشستنم از آنها بهتر نباشه. برخلاف آن چیزی که از یک روحانی در ذهن داشتند، آنقدر با لطیفه ها و جوک هایی که براشون گفتم خندیدند و چندین بازی خلاقانه با کاغذ رنگی و بادکنک و جایزه داشتیم که همه لذت بردند. بعد از جلسه بعضی دانش آموزان میگفتن زنگ بعد ورزش داریم، حاج آقا شما بیا برنامه اجرا کن 😂 باورم نمیشد یه روز بیاد که دانش آموز حاضر باشه زنگی که بخاطرش یک هفته لحظه شماری کرده رو با صحبت های یه حاج آقا عوض کنه.😁 خلاصه معلمان و دبیران و مسئولین هم حسابی خوششون اومده بود و از آن روز نزدیک به چهار سال میگذره و برنامه های فرهنگی مون بطور مرتب ادامه داره. شهرستان ۵تیرماه ۱۳۹۸