#حضرت_عبدالعظیم_حسنی
از فیض این حرم چقَدَر با صفاست ری
سر منشأ تلألو نور خداست ری
فرموده اند شعبه ای از کربلاست ری
اصلا بگو نگین سلیمان ماست ری
مبهوت این سخاوت و لطف و کریمی ام
با این وجود حضرت عبدالعظیمی ام
بوی بهشت کرب و بلا دارد این حریم
دلهای انبیا به سرای تو شد مقیم
مشهد هوای مکه و حج دارد از قدیم
شد کربلای ما فقرا سیدالکریم
از لحظه ای که عالم و آدم شده درست
بار کرامت حَسنی روی دوش توست
بیگانه ایم با همه ای آشنای ما
شاید گرفت در حرمت ربنای ما
کاری بکن به جان عزیزت برای ما
ارباب پس چه شد سفر کربلای ما
آقا نظر کنید که همسایه آمده
دریای لطف نوکر بی مایه آمده
وقتی دلم میان حرم پُر ز آه شد
ناگه بساط گریهی من رو به راه شد
اشکی چکید، نذر غریبیِ شاه شد
در پیش چشم من همه جا قتلگاه شد
خواهر به گریه خسته و بدحال آمده
با مادرش حوالی گودال آمده
شمر لعین و تیغ برهنه سرِ حسین
در لا به لای آن نفس آخرِ حسین
تازه سنان مست رسیده برِ حسین
سر را برید و پا نشد از پیکرِ حسین
تا آن لعین ز پیکر آقا بلند شد
دیگر صدای گریهی زهرا بلند شد
🔸️شاعر:
#عماد_بهرامی
✅كانال رسمی كربلايي علي سلماني↙️
لينک تلگرام
t.me/alisalmani59
لينک سروش
Sapp.ir/alisalmani59
لینک ایتا
eitaa.com/alisalmani59
لینک گپ
https://gap.im/alisalmani59
لینک روبیکا
https://rubika.ir/alisalmani59
#امام_زمان_عج
دوباره غروب غم انگیز جمعه
من و حسرت و اشک سرریز جمعه
دوباره من و حال خسته
من و خلوتی پشت درهای بسته
شکسته در انبوه آهم
تویی تکیه گاهم،ببین بی پناهم
گواهم همین بیقراری و چشم انتظاری
نگاهم به در مانده آقا کجایی ؟
عزیز دل و جان زهرا کجایی ؟
گل باغ یاسین و طاها کجایی ؟
کجایی قرارم ، بهارم
به غیر از تو یاری ندارم
و از این شب تیره راه فراری ندارم
بدون تو هیچ اعتباری ندارم
که تا روز موعود تو روزگاری ندارم
در این شام یلدا که گم کرده ام راه خود را
و از دست دادم
بسی فرصت خوب و دلخواه خود را
به بال دعا بسته ام آه خود را
که با لطف آمین
تماشا کنم یک نفس ماه خود را
که ماه امید است ، نور و نوید است
صبح سپید است
و دیدار او مژده ی روز عید است
او هیچکس نیست غیر از تو مولا
که قدری و نوری ، که شعر و شعوری
تو ایات انجیل و تورات و قران ، زبوری
که عین حضوری و من غایبم تو ظهوری
چگونه تویی در کنار من و از تو دورم
و از دیدن روی ماه تو کورم که مست غرورم
حلالم کن آقا دلت را شکستم
که راه دلم را به شیطان نبستم
به هر جا - نباید - که رفتم
و بر سفره های - نباید - نشستم
به اندازه ای که تو خوبی خدایت گواه است پستم
ولی دل به عشق تو بستم
بگو کی میایی که اندوه پایان بگیرد
دل خسته ام جان بگیرد
کویر زمین رنگ و بوی بهاران بگیرد
دوباره پس از قرنها خشکسالی و پاییز ، باران بگیرد
و اسلام ما عطر ایمان بگیرد ،
دعای شهیدان بگیرد
بیا یابن یاسین ، بیا یابن طاها
بیا یابن حیدر ، بیا یابن زهرا
بیا مروه را با صفا کن
و درد بشر را که جهل است و عصیان ، دوا کن
نگاهی به ما کن
ببین از دم سرد ما سوز تاتیر رفته
خودت ای امید دل ما دعا کن دعا کن
دعا کن دعا کن دعا کن.....
🔸️شاعر:
#کمیل_کاشانی
✅كانال رسمی كربلايي علي سلماني↙️
لينک تلگرام
t.me/alisalmani59
لينک سروش
Sapp.ir/alisalmani59
لینک ایتا
eitaa.com/alisalmani59
لینک گپ
https://gap.im/alisalmani59
لینک روبیکا
https://rubika.ir/alisalmani59
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
ای که عشقت شعله ور در جانِ ما،جانم حسین
از ازل مهرِ تو در بنیانِ ما جانم حسین
عطرِ جانبخشِ ضریحت بی قرارم کرده است
کربلایت کعبه ی جانانِ ما جانم حسین
خاک ایوانت دوای درد چشمانِ من است
روضه هایت ابرِ پُر بارانِ ما جانم حسین
پنجره های ضریحِ تو ز دردم آشناست
صحنِ پاکت روضه ی رضوانِ ما جانم حسین
اشکِ شبنم بر تنِ گلبرگِ عاشورا نوشت
خونِ سرخت مشعلِ تابانِ ما جانم حسین
هر کجا باشم نگاهم سمت و سوی کربلاست
راهِ سبزت تا ابد پیمانِ ما جانم حسین
عشقِ تو یک عالمی را غرقِ مستی می کند
روشن از رویت شبِ زندانِ ما جانم حسین
با نگاهِ نافذت دریاب این درمانده را
مبتلایم ای شَهِ خوبانِ ما جانم حسین
دائماً ما را به گردِ شمعِ خود پروانه کن
این تو و این خواهشِ چشمانِ ماجانم حسین
آیه های روشنِ یاسین و طاهایم تویی
سوره ی فجری تو در قرآنِ ما جانم حسین
ای تو آن حالِ خوش و آرامشِ دلهای ما
بین تو حالِ بی سر و سامانِ ما جانم حسین
زندگیِ با تو یعنی در مسیرِ بندگی
ای که هم روحی و هم ریحانِ ما جانم حسین
بی فروغِ روی تو حاشا مرا عزت مباد
نورِ توحیدیِ تو عرفانِ ما جانم حسین
از ازل نامِ تو را بر جانمان حک کرده اند
کربلایت آیت و برهانِ ما جانم حسین
تا که جسمت زیر و رو شد زیرِ نعلِ اسبها...
ریخت بر هم عالمِ امکانِ ما جانم حسین
مامنی جز کنجِ شش گوشه نداریم ای شَها!
بشنو اینک ناله ی هجرانِ ما جانم حسین
خشکیِ لبهای تو سرچشمه ی آبِ بقاست
ای طبیب درد بی درمان ما جانم حسین
تو همیشه میزبانی چه شود با مادرت
یک شبِ جمعه شوی مهمان ما جانم حسین!
🔸شاعر:
#هستی_محرابی
✅كانال رسمی كربلايي علي سلماني↙️
لينک تلگرام
t.me/alisalmani59
لينک سروش
Sapp.ir/alisalmani59
لینک ایتا
eitaa.com/alisalmani59
لینک گپ
https://gap.im/alisalmani59
لینک روبیکا
https://rubika.ir/alisalmani59
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
جسمت به زیر تیغ خورشید و سرت نیست
در قتلگه جز ناله های مادرت نیست
انگشت هایت را شمردم یک به یک شاه
انگشت شاهیِ تو و انگشترت نیست
جز حنجر صد پاره و رگ های خونین
یک جای بوسه بر تمام پیکرت نیست
گاهی به نعل اسب ها و گاه بدتر
جز چکمه های شمر بر بال و پرت نیست
باید که از پشت سرت قاتل ببرد
دیگر نگاه او به چشمان ترت نیست
یک پیکر صد پاره را بر روی شانه
تا خیمه ها بردن توان خواهرت نیست
آمد صدای هل معینت کو جوابی؟
سنگ و سنان و تیرها جز لشگرت نیست
از ناقه ی عریان زمین افتاد زینب
داغ اسیری تا ابد در باورت نیست
روز قیامت هر چه میگردم امیدی
در هر دو عالم جز پناه مادرت نیست
🔸️شاعر:
#سجاد_احمدیان
✅كانال رسمی كربلايي علي سلماني↙️
لينک تلگرام
t.me/alisalmani59
لينک سروش
Sapp.ir/alisalmani59
لینک ایتا
eitaa.com/alisalmani59
لینک گپ
https://gap.im/alisalmani59
لینک روبیکا
https://rubika.ir/alisalmani59
#امام_حسین_علیه_السلام
ســر را بـه پـاي تـو سپـردن افـتـخـار اسـت
هر كس كه اربابش تو باشي رستگار است
يـا لـيـتـنـا كـنـا مـعـك ورد زبـانـــــــــــــــــم
جـمــع فـدائـيـان راهـت بـيـشـمـار اســــت
شب هاي جمعه كــــربلا مي پاشد از هم
هر جا كـه ميـبيـني پر از گـرد و غـبـار است
فـريـاد،واويـلـا حـسـيـن مـظـلـوم عـالـــــــــم
معـلـوم كـرده فاطـمه هــم در جــــوار اسـت
پـيـچـيـده عـطـر سـيـب سـرخـي در حريمت
مـــولـا دوبـاره روضـــــه هـايـت بـرقـرار اسـت
آن زائـري كـه زيـر پـاهـايـت بــــــــميـــــــــرد
آقــا مـشـخـص مـيـشود او كهـنـه كـار است
مـهـر تـو را زهــــــــــرا مـــيــان دل نشانـــده
مـــهـــرت مـيـان سيـنـه مـا اعـتـبـار اســــت
ايـن بـرق چـشمــانـم مــرا مـعـروف كــــــرده
عشق تـو هـر جـايـي كـه بـاشد آشكار است
✅كانال رسمی كربلايي علي سلماني↙️
لينک تلگرام
t.me/alisalmani59
لينک سروش
Sapp.ir/alisalmani59
لینک ایتا
eitaa.com/alisalmani59
لینک گپ
https://gap.im/alisalmani59
لینک روبیکا
https://rubika.ir/alisalmani59
#امام_زمان_عج
شادم از آن که تو نگارِ منی
سبزترین باغِ بهارِ منی
خسته دلان را تو فقط یاوری
غمزدگان را تو فقط باوری
بی تو نصیبم همه ویرانی است
روز و شبم نذرِ غزل خوانی است
دل ز غمِ عشقِ تو سرشار شد
شعر ببین بر لبم آوار شد
این که دلم هست به دنبالِ تو
عشقِ منی هست دلم مالِ تو
ای گلِ آدینه جوابم بده
حاجتِ این قلبِ خرابم بده
صبح گلِ باغِ دلم خنده کرد
یادِ تو را در نفسم زنده کرد
کاش دلِ خویش به نامت کنم
با لبِ بی تاب سلامت کنم
خوش به سلامی که رسد کوی تو
آوَرد از جانبِ تو بوی تو
دوش تو را غرقِ نگاه دیده ام
عکسِ تو را در رُخِ ماه دیده ام
محوِ جمالِ رُخِ ماهت شدم
آینه پردازِ نگاهت شدم
ای که رُخت نقشِ جمالِ خدا
منبعی از فیضِ کمالِ خدا
رایحه ی عطرِ ولایت تویی
معنیِ قرآنِ حقیقت تویی
منتظرم در رهِ دلدادگی
در گلِ باغِ تو کنم زندگی
مِهرِ تو هست مِهرِ خدا دادیم
یادِ تو رویای غم و شادیم
باز نما قفلِ درِ بسته را
کاش بخوانی دلِ این خسته را
کیست به غیرِ تو که درمان کند
سختِ جهان را همه آسان کند
یوسفِ خوش صورت و سیمای من
خسته ز هجر است زلیخای من
ای که تویی باورِ توحیدِ ما
پاکترین چهره ی خورشیدِ ما
یادِ تو غوغای دل و جانِ من
باغِ بهاری به زمستانِ من
وعده ی بر حقِّ الهی بیا
فیصله ی ظلم و تباهی بیا!
🔸شاعر:
#هستی_محرابی
✅كانال رسمی كربلايي علي سلماني↙️
لينک تلگرام
t.me/alisalmani59
لينک سروش
Sapp.ir/alisalmani59
لینک ایتا
eitaa.com/alisalmani59
لینک گپ
https://gap.im/alisalmani59
لینک روبیکا
https://rubika.ir/alisalmani59
مناجات حضرت عبدالعظیم حسنی(ع).m4a
18.24M
🔻گزارش صوتی #دعای_کمیل
🎤 کربلایی علی سلمانی
🔊 #مناجات_ابتدایی
📆پنج شنبه ۶خرداد ماه۱۴۰۰
🕌مسجد غدیر گلشهر بندرعباس
✅كانال رسمی كربلايي علي سلماني↙️
لينک تلگرام
t.me/alisalmani59
لينک سروش
Sapp.ir/alisalmani59
لینک ایتا
eitaa.com/alisalmani59
لینک گپ
https://gap.im/alisalmani59
لینک روبیکا
https://rubika.ir/alisalmani59
روضه حضرت حمزه سیدالشهدا(ع).m4a
7.33M
🔻گزارش صوتی #دعای_کمیل
🎤 کربلایی علی سلمانی
🔊 #روضه_پایانی
📆پنج شنبه ۶خرداد ماه۱۴۰۰
🕌مسجد غدیر گلشهر بندرعباس
✅كانال رسمی كربلايي علي سلماني↙️
لينک تلگرام
t.me/alisalmani59
لينک سروش
Sapp.ir/alisalmani59
لینک ایتا
eitaa.com/alisalmani59
لینک گپ
https://gap.im/alisalmani59
لینک روبیکا
https://rubika.ir/alisalmani59
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#جنگ_خندق
#مدح
#مثنوی
اشک میبارید از چشمان سلمان مثل ابر
گفت من یک قطرهام پیش تو ای دریای صبر!
ای خوشا «اللهُ نور»ی که توای پروانهاش
خوش به حالش که تو دنیا آمدی در خانهاش
همچنان از طرح آنروزم پشیمانم هنوز
آنهمه خندق چرا کندیم؟ حیرانم هنوز
در سپاه ما مگر آنروز شیر حق نبود
حاجتی دیگر به حفر آنهمه خندق نبود
خویش را در کام شیر انداخت او با پای خود
تا پرید اینسو و جولان داد «عمرو عبدِوُد»
هی رجز میخواند و هی بیقراری میکنی
وای از آن ساعت که تو قصد شکاری میکنی
«لا فتی» ! پیش آمدی «لا سیف» در دستان تو
گفت احمد: نه، ولی نه از هراس جان تو
گفت نه، تا دیگری با «عمرو» رو در رو شود
گفت نه، تا دست آن پر ادعاها رو شود
دیدمت شیر جوان! تا آمدی غرّان ز رَه
گفتی: اِنّی فارِسٌ، سَمَّیتُ اُمّی حیدَرَه
عمرو! آن «هل من مبارز» شد صدای آخرت
خوب میبینم که میچرخد اجل دور سرت
گیرم از جنگاوران بر تو کسی غالب نبود
اسم آنها که علی ابن ابی طالب نبود
در زمین با هر که جنگیدی تو بردی پهلوان!
دور دور ماست دیگر، ما یلان آسمان
قلب حق در سینهی من در پس این جوشن است
جنگ با «قهار» تکلیفش از اول روشن است
آمدم تا جان بگیرم یا که از جان بگذرم
آمدم با ضربتی از جن و انسان بگذرم
روز خندق را همان روز الستم میکنی
خون فرقم را تو میریزی و مستم میکنی
فرق من باز و سپر باز و دهان تیغ باز
با سه لب، لبیک میگویم در این راز و نیاز
باده مست و باده نوشان مست و ساقی مست مست
مست میچرخد به دورش عالمی ساغر به دست
پس «الا یا ایها الساقی ادر کاساً» عظیم
تیغ را برگیر، بسم الله رحمن الرحیم
برق هیبت در نگاهت چشم او را خیره کرد
ناگهان گردی به پا شد که هوا را تیره کرد
تا به راه انداختی آن گردباد حیدری
عمرو جای جنگ شد مبهوت آن جنگاوری
دم به دم چرخیدی و چرخاندی آن تیغ دو دم
هم چپ و هم راست بودی، پلک تا میزد به هم
در زمین با لرزهی گامت قیامت میکنی
«یا قسیم النار والجنت»! چه قسمت میکنی؟
میزنی شمشیر همچون آذرخشی مرگبار
نه، نمیفهمد زبانی عمرو، الا ذوالفقار
تیغ با آن وزن در دستان تو مثل پر است
پر درآوردهست، حق دارد، به دست حیدر است
یک نفس بر عمرو میتازی و او درمانده است
تیغ هم مثل سپر در دست دیگر مانده است
هر چه دارد در دفاع از جان خود رو میکند
پیش تو شیر قدیمی کار آهو میکند
باورش میشد اگر رزم تو در بدر و احد
پیش تیغت وا نمیماند اینچنین در کار خود
گفت با خود بی رقیبم چون که دیگر حمزه نیست
او نمیدانست سیف الله بعد از این علی است
باورش شد پنجهها وقتی اسیر شیر بود
باورش شد قدرت بازویت اما دیر بود
تیغ برّان بود، اما تیغِ ایمان را زدی
پای او نه پایههای کفر و عصیان را زدی
نقشهی اهل تکاثر باز نقشی شد بر آب
شرّ به خاک افتاد و سر خم کرد پیش بوتراب
آمدی چون عید نو تا قفل زندان بشکنی
دیو مردم خوار را چنگال و دندان بشکنی
پای آن دیو سیه از روی زانو شد دو نیم
چیست پا، وقتی نیاید در صراط المستقیم؟
مثل بت آن کوه آهن بر زمین افتاده بود
کفر بر پای امیر المومنین افتاده بود
عمرو! عُمرت را غرورت از کفت بیرون کشید
عبدِ «ود» بودی و عبد «رَب» تو را در خون کشید
خویش را بر باد با دستان خود دادی چرا؟
عمرو! ـ چشمت کورـ با حیدر در افتادی چرا؟
عرش هم تکبیر گفت از شور پیکارت علی!
عقل انگشتش به لب، وامانده در کارت علی!
در دلم توفان اسرار تو دامن میکشد
وای اگر گویم، ابوذر تیغ بر من میکشد
آن که پیش ضربتش اعمال ما فانیست؟ کیست؟
آن که میداند در این عالم که حیدر کیست؟ کیست؟
من کم آوردم، ببین لبریز شد دریای من
باز هم با چاه رازت را بگو مولای من!
🔸️شاعر:
#قاسم_صرافان
✅كانال رسمی كربلايي علي سلماني↙️
لينک تلگرام
t.me/alisalmani59
لينک سروش
Sapp.ir/alisalmani59
لینک ایتا
eitaa.com/alisalmani59
لینک گپ
https://gap.im/alisalmani59
لینک روبیکا
https://rubika.ir/alisalmani59
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
#شور
دل غرق آهه حالم گواهه
از درد و ماتم روزم سیاهه
باز بی بهونه دل غرق خونه
با دست بسته بردن آقا مو شبونه
یه پیرمرد بی پناه
بدون جرم و بی گناه
کشون کشون می بُردنش
با دست بسته بین راه
(غریب آقام)
ای وارث غم دریای ماتم
لبریز غصه بودی دمادم
بازم مدینه شد غرق کینه
بازم غم زهرا نشسته توی سینه
دوباره آسمون گرفت
خورشید و ماه و خون گرفت
دوباره دل بهونه ی
مزار بی نشون گرفت
(غریب آقام)
تو جان مایی نور خدایی
تو روضه خون کرببلایی
لبریز آهی خورشید و ماهی
تو روضه خون روضه های قتلگاهی
روضه ی خنجر و گلو
روضه لبهای عمو
روضه ی پیکری که شد
با تیغ و نیزه زیرورو
(غریب آقام)
✅كانال رسمی كربلايي علي سلماني↙️
لينک تلگرام
t.me/alisalmani59
لينک سروش
Sapp.ir/alisalmani59
لینک ایتا
eitaa.com/alisalmani59
لینک گپ
https://gap.im/alisalmani59
لینک روبیکا
https://rubika.ir/alisalmani59
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#مدح
#مناجات
نشستم عشق را معنا كنم دل گفت يا زينب
نشستم ديده را دريا كنم دل گفت يا زينب
نشستم يادي از زهرا كنم دل گفت يا زينب
قيامت خواستم برپا كنم دل گفت يا زينب
زني عاشق که زهرا گونه معنا شد قیامت را
و معصومانه بر دوشش كشد بار امامت را
همينكه لحظه ي از او نوشتن شد قلم لرزيد
از او خواندم هوا در دم نفس در بازدم لرزيد
به خود گفتم به سويش گام بردارم قدم لرزيد
حريمي محترم كز حرمتش صدها حرم لرزيد
خداوندا حريمي اينچنين را كيست سلطانش
هزاران جان فداي او هزاران تن به قربانش
نخوانش زينت بابا بگو جان علي زينب
نگو دختر بخوانش مرد ميدان علي زينب
سر و سامان مولا روح و ريحان علي زينب
علی دستان الله است و دستان علي زينب
علي را آنچنان در پوست و در خون خود دارد
كه گويا جسم زينب يك علي در كالبد دارد
سلام اي روز ميلادت هم اشك چشم ها جاري
سلام آموزگار عشق در آیین دلداری
تلاطم داشت بين چشم هايت شوق ديداري
و اين يعني حسينت را تو خيلي دوست ميداری
هنوز ای خواهر عاشق نخوردی شیر مادر را
که می خواند طپش های دلت نام برادر را
كجا وصف كسي همچون تو در قاموس من باشد
كه مداح مقامات تو بايد پنج تن باشد
نگهبانان اجلالت حسين است و حسن باشد
كدامين زن شبيه تو چنين مردانه زن باشد
کدامین خشم در خود این همه احساس را دارد
و در پای رکابش اکبر و عباس را دارد
اگر در چشمت اقیانوسی از امواج غم داری
اگر حال پریشان، دست بسته، قد خم داری
همان دست کریمی که حسن دارد تو هم داری
و این یعنی برای دوست و دشمن کرم داری
به زیر دین الطاف تو و آلت همه سرهاست
کرامت کمترین کار شما خواهر برادرهاست
چنانکه جز علی نام پس از احمد روی لب نیست
پس از نام حسین اسمی به غیر از اسم زینب نیست
مثال عشق تو در هیچ دین و هیچ مذهب نیست
دلی غیر از تو از عشق حسین اینسان لبالب نیست
میان سینه ام شوری ز شعر منزوی برپاست
که این آقا یک عاشق دارد آن هم زینب کبراست
الا ای عقل مبهوتت الا ای عشق حیرانت
چگونه از تو بنویسم نگویم از شهیدانت
شهیدانی که گردیدند بی پروا به قربانت
که نگذارند بنشیند خطی بر کنج ایوانت
و ای کاش این شهیدان کربلا دور و برت بودند
در آن بی محرمی سربازهای معجرت بودند
مبین که کاغذ شعر من از این بند نم دارد
که مدح تو بدون روضه ات یک چیز کم دارد
چنان نام حسین بن علی نام تو غم دارد
دگر بر عهدهٔ من نیست، از اینجا قلم دارد...
دلم را می برد گویا دم دروازهٔ ساعات
میان خنده ها می ریخت اشک عمهٔ سادات
🔸️شاعر:
#محمدعلي_بياباني
✅كانال رسمی كربلايي علي سلماني↙️
لينک تلگرام
t.me/alisalmani59
لينک سروش
Sapp.ir/alisalmani59
لینک ایتا
eitaa.com/alisalmani59
لینک گپ
https://gap.im/alisalmani59
لینک روبیکا
https://rubika.ir/alisalmani59
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#مدح
#مناجات
باز چشمم به دری مانده ز خواب افتاده
دلم از فرط جنون در تب و تاب افتاده
کاسه در برکه ی مواج شراب افتاده
کار من باز به یک باده ی ناب افتاده
باز هم ذکر لب فاطمه یارب شده است
مرتضی محو در آیینه ی زینب شده است
بنویسید بیایند مسافرترها
مستها، دلشده ها، از همه جابرترها
بنویسید به عشق دلِ زائرترها
که بیایند طواف، از همه جابرترها
از دل عرش خدا، دلبر و دلدار رسید
کو حسین بن علی! قافله سالار رسید
چقدر عاطفه گنجانده خدا در خواهر
چه می آید بغل واژه ی محشر خواهر
گریه انداخته بر دیده ی مادر خواهر
چه صفایی است در این جشن برادر خواهر
مرتضا فخر به او کرده، به خود می نازد
فاطمه بر رخ او پوشیه می اندازد
ناز از حضرت زینب بود و کشته حسین
دست انداخته دور و بر انگشتِ حسین
وا شده بر همه عشاق، چنین مُشتِ حسین
تا که آمد همه گفتند حسین پُشتِ حسین
مثل یک روح میان دو بدن می مانند
پای هم بعد علی، بعد حسن می مانند
ز وقارش شده پای همه ی عالم سُست
شده از نور وجودش، دو سه خورشید درست
پشت ارباب در آمد ز همان روز نخست
دست از غیر حسین بن علی، شست که شست
پر جبریل امین هست، ولی راحت نیست
بغلی بودن این طفل، که بی حکمت نیست
گرهی را که خدا بست به دست زینب
مادّه تبصره اش هست به دست زینب
می شود روزی ما دست به دست زینب
خون اگر ریخت حلال است به دست زینب
کار عشق است چه ربطی به تو و من دارد
سر اگر نذر حسین است شکستن دارد
حرف از سر شد و سر شد شب زینب با سر
چقدر سخت گذشت آه چهل شب با سر
چقدر سنگ می آمد طرف لب با سر
چقدر گفت به دشمن که؛ مودب با سر!
روضه خوان ضجه زد و گفت در این مصرع آه
دم دروازه ی ساعات بگو بسم الله
چقدر خورد به آن زخمه ی روی سر، سنگ
دل سنگ آب شد از ضرب صدای هر سنگ
طی این مرحله شد سخت تر از صد فرسنگ
کاش یک بار نیاید طرف معجر، سنگ
از چپ و راست بلا بود که نازل می شد
نوبت بردن سر، جانب محمل می شد
قبله شد محمل و خم شد کمرِنیزه کمی
سر صدا کرد همانجا خبرِ نیزه کمی
دیده شد از پسِ آن پرده، سرِنیزه کمی
جگری سوخت خنک شد جگرِ نیزه کمی
ریخت خون از غم آن بانوی بی معجر، چوب
شد از آن واقعه شرمنده ی خونِ سر، چوب
🔸️شاعر:
#رضا_دین_پرور
✅كانال رسمی كربلايي علي سلماني↙️
لينک تلگرام
t.me/alisalmani59
لينک سروش
Sapp.ir/alisalmani59
لینک ایتا
eitaa.com/alisalmani59
لینک گپ
https://gap.im/alisalmani59
لینک روبیکا
https://rubika.ir/alisalmani59