eitaa logo
خامنه‌ایست
15 دنبال‌کننده
2 عکس
0 ویدیو
0 فایل
در این روزگار گفتن این‌که «من پیرو ولی فقیه هستم» تفاوت من رو با مخالفان نشون نمی‌ده؛ من «خامنه‌ایست» هستم
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله از دید من محتمل‌ترین حالت درباره تجمع فیضیه اینه: یک؛ با نفوذ در طلاب، پلاکارد کذایی رو به دست یک طلبه ساده دل می‌دن و سریع یه عکس برای اجرای مرحله بعد می‌گیرن. دو؛ در مرحله بعد افراد یکی یکی وارد می‌شن و مسخره‌ترین تحلیل رو ارائه می‌دن تا دیگه چندان هم مسخره به نظر نیاد؛ از علی مطهری تا مجید انصاری و... سه؛ حالا نوبت بیت مراجع‌ه. این‌جاش خیلی جالبه که چه‌طور همون برداشت‌های مضحک وارد بیانیه مرجع تقلید می‌شه. دستگاه اطلاعاتی اگه می‌خواد جایی حساس بشه، اون‌جا این‌جاست. البته منظورم وزارت اطلاعات علوی نیست. هدف: می‌خوان نذارن حوزه پرچم اعتراض به دولت رو دست بگیره و اساسا کاری کنن که طلاب انقلابی دیگه جرات نکنن نزدیک این جور کارا برن. من اصلا اهل تئوری توطئه نیستم این جوری که هر طوری می‌شه بگم مثلا دولت می‌خواد حواس مردم رو پرت کنه، ولی در این واقعه تقریبا هیچ چیز طبیعی نیست.
بسم الله روحانی هرجا دستش رسیده و به سود خودش دیده، تفرقه افکنی کرده. حالا که این‌جور ملتمسانه دم از وحدت می‌زنه، باید دونست که خودش می‌دونه چه‌قدر وضع خرابه. منظورش از وحدت هم البته روشنه؛ گیر ندادن به دولت.
بسم الله نخستین گام ضد وحدت رو به مناسبت بیست و دوم بهمن جریان ضدانقلاب داخلی کلید زد، با شبهه سلام دادن نظامیان به آیت الله علم الهدی؛ که گذشته از مسخرگی‌ش، توهین به ارتش هم هست. آزادی بیان نداریم که، ولنگاری بیان داریم.
بسم الله برنامه این هفته پایش واقعا دیدنی بود؛ گلایه‌های چهار کارآفرین برجسته کشور از قوای سه‌گانه، به ویژه دولت، و رای مردم، دردناک بود و بسیار دلنشین. اوج‌شم شاید اون‌جا بود که وقتی عکس هیات دولت روی مانیتور نشون داده شد، و دلاوری ازشون خواست نظر بدن، یکی‌شون گفت: «اینا دارن می‌خندن، و سوال من این‌ه که به ریش کی دارن می‌خندن؟». یهو همه پکیدن از خنده؛ حتی دلاوری.
بسم الله سخنان دلواپس گونه یکشنبه شمخانی بی‌نظیر بود؛ از هم جنس بودن فرماندهان زمان جنگ با مردم گفت، و امید نداشتن‌شون به صلح. این رو بذارید کنار استعفای ظریف و قاضی زاده، و بعضی رخدادهای دیگه مانند شرکت نکردن روحانی در جلسات مجمع تشخیص و مغالطه‌های پوپولیستی‌ش در اعتراض به تصویب نشدن پالرمو و... دولت در اوج ضعف قرار داره. خدا را چه دیدی؟ شاید پیش‌بینی بعضی هواداران دولت درست از آب در بیاد و روحانی استعفا کنه. حمایت‌های اصلاح‌طلبان از ریاست رئیسی رو هم شاید در همین راستا بشه ارزیابی کرد.
بسم الله طاعات مقبول! دیروز در اقدامی کم نظیر یا بی نظیر، صدا و سیما خبری از سخنرانی سعید جلیلی پخش کرد. یعنی چه خبره؟ چی شده از بایکوت بیرون اومده؟
بسم الله سعید جلیلی دوشنبه پیش، پس از شش سال، به صدا و سیما برگشت تا بخشی از حرف‌هایی را بزنه که خیلی پیش از این و بارها و بارها باید زده می‌شد. صدا و سیما داره یه تکونایی به خودش می‌ده. ان شاءالله خرابش نکنند!
بسم الله سال 84 به قالیباف رای دادم و هنوز هم پشیمون نیستم، گرچه 92 و 96 جلیلی و رئیسی رو بهش ترجیح دادم، و با همه حرفایی که پشت سرش هست، همراه با بعضی انتقادات، حس خوبی بهش دارم. امیدوارم پیام تازه این عزیز، به حضور پرشور جوانان انقلابی، به ویژه دهه شصتی‌ها بیانجامه و مجلس جوان حزب اللهی به خواست خدا پیش درآمدی بر دولت جوان حزب اللهی بشه. همین جوری که سرانگشتی بشمارید یه فهرست سی نفره از جوانان خوش آوازه به دست میاد.
بسم الله نیازی نیست توضیح بدم چرا ضد روحانیسمم؛ همین که بگم روحانیسم یعنی چی، بسه. روحانیسم یعنی این که صرف ادعای م.ر.خاتمی رو درباره اثبات تقلب در 88 بپذیری و هیچ از خودت نپرسی این همه سال چرا این اسناد متقن رو نه خودش رو کرد، نه به کسی داد رو کنه؛ حتی به خود م.م و م.ک هم نداد. یه تعریف دیگه‌شم اینه که بپذیری تو این همه سال تریبون نداشتن.
بسم الله سعید جلیلی نعمتی‌ه که پیش از این نصیب هیچ دولتی نشده بود؛ منتقدی که با این که می‌شه گفت جدی‌ترین رقیب انتخاباتی حسن روحانی بود، ولی همیشه به تناسب جایگاهش در شورای عالی امنیت ملی، ملی رفتار کرد، و با بنیانگذاری دولت سایه، بهترین اتاق فکر رو برای دولت ساخت. حالا که پس از شش سال پای جلیلی به صدا و سیما باز شده، وزیر نفت دولت اعتدال گیر داده به آماری که جلیلی از فروش نفت در دولت پیش داده و خام فروشی و... که همه‌اش یک بحث حاشیه‌ای بوده نسبت به بحث اصلی لزوم مقاومت و هزینه و فایده مقاومت؛ و در بیانیه‌اش اون رو حمله به دولت و وزارت نفت دونسته. کاش دولت اون قدر شعور داشت که بفهمه منتقد چه نعمتی‌ه، به ویژه گوهری مانند جلیلی!
بسم الله به این‌که واقعا اشتباه فردی باعث این رخداد غم‌انگیز شده یا نه، فعلا کاری ندارم. هرچی هست این روزها از اون روزهای ویژه است که مرد و نامرد رو نشون می‌ده؛ و چه‌قدر بعضی از سلبریتی‌ها دارن نشون می‌دن بی‌شرفن! این روزها از داغ گرچه لاله‌زاریم اما حریم باغبان را پاسداریم ما کی رفیق روزهای سختمان را این روزهای سخت، تنها می‌گذاریم؟
بسم الله مانند حاج قاسم، به مانند حاج قاسم رای می‌دهم تصور می‌کنم سردار قاسم سلیمانی شهید نشده بود، اصلاً سپاهی نبود؛ آن وقت حتما در هر میدانی که بود، هرچند گمنام، ولی برای خودش حاج قاسم بود؛ با همان ایمان، دغدغه، پشتکار و صداقت و اخلاص. آن وقت شاید برای این‌که برای این نظام مردمی و مردم این نظام کاری کند، نامزد نمایندگی مجلس می‌شد. اگر نامزد مجلس می‌شد... به کسی باج نمی‌داد. جوری رفتار می‌کرد که وامدار کسی نشود، مگر مردم تا فردا دینی به گردنش احساس نکند، مگر به همین مردم. خرج گزاف نمی‌کرد، بریز و بپاش و اسراف نمی‌کرد. کارناوال راه نمی‌انداخت، ده مدل عکس نمی‌گرفت، ده جور پوستر چاپ نمی‌کرد. شعار کلی نمی‌داد، بی‌آن‌که شرح دهد برا ی تحقق هر شعاری چه باید بکند. وعده‌هایی که در اختیار نماینده مجلس نیست، نمی‌داد. اختیارات مجلس و دولت را توضیح می‌داد تا مردم بدانند نماینده مجلس قرار نیست کوچه و خیابانشان را آسفالت کند. به مردم می‌گفت اگر رای بیاورد نماینده آنان خواهد بود برای تصمیم‌گیری‌های کشوری، نه استانی و شهری؛ و اگر تلاشی هم مثلاً برای گرفتن بودجه بیشتری بکند، در جهت اجرای عدالت خواهد بود، و حاضر نیست به قیمت ستم به شهر و استانی دیگر، سهم دیار خودش را بالا ببرد. به مردم می‌گفت کار مجلس قانون‌گذاری و نظارت است، نه ماشین امضای دولت یا هر نهاد دیگری بودن. به مردم می‌گفت یک نماینده هرقدر هم توانمند، یک تنه نخواهد توانست کار چندانی از پیش ببرد، و رایشان، سهمی است که در تشکیل مجلسی با اکثریتی از نمایندگان صادق، کاردان و توانمند خواهند داشت. برایش مهم نبود که با این حرف‌ها رای نیاورد؛ چرا که بیش از هر کسی در برابر خداوند متعهد بود. می‌دانست کسی که با صادقانه رای نگیرد، در مجلس هم صادقانه رفتار نخواهد کرد. حاج قاسم وارد مجلس که می‌شد، همان حاج قاسم بود؛ که چون پیش از هر کسی متعهد به خداوند بود، بیش از دیگران خادم مردم بود، گرچه خدمتش به مردم از محبوبیتش کم کند. اسیر تبلیغات نمی‌شد. اگر همه مردم هم به امید سراب، خواهان تصویب فلان لایحه پرزیان استعماری بودند، او مخالفت می‌کرد و بد وبیراه‌ها را به جان می‌خرید. او اهل رای ممتنع نبود. از وزیر ناشایسته دولتی که خودش به آن رای داده بود، انتقاد می‌کرد، و از وزیر شایسته دولتی که مخالف آن بود، دفاع. جیبش را به روی رشوه که هیچ، به روی هدایای ظاهراً بی‌منت نهادهای مختلف می‌بست، تا فردا وامدار نباشد؛ جیبش را می‌بست تا دهانش باز باشد. حاج قاسم اگر هم نامزد مجلس نمی‌شد، حتماً رای می‌داد؛ حتماً به یک حاج قاسم رای می‌داد. او می‌دانست حاج قاسم‌ها همیشه پیش چشم نیستند؛ گاهی باید بگردی تا آن‌ها را پیدا کنی. اگر هم پیدا نمی‌کرد، باز رای می‌داد؛ به کسی که شبیه‌ترین به حاج قاسم باشد؛ و اگر شبیه هم پیدا نمی‌کرد، روی برگش می‌نوشت «به حرمت خون شهید»!