#شعر_علامه_طباطبایی برای دختر کوچکش
بدرالسادات طباطبایی دخترعلامه طباطبایی می گوید: خاطرم میآید که یک بار زمانی که در سن مدرسه بودم، از من خواستند که درباره بهار و گل بنفشه شعری بخوانم مادرم بسیار اهل ذوق بود ایشان از من خواستند که نزد پدر بروم تا وی به من کمک کند پدر نیز شعری به این مضمون که البته آن را کامل در خاطر ندارم برایم سرودند:
«من بنفشه بهارم/ زینت جویبارم/ نازنینم نگارم/ من نگارین بنفشم/ در چمن میدرخشم/هر نگاری که بیند/ در کنارم نشیند/ زودم از شاخه چینم/ چینه از شاخسارم».
اصولاً جزو منزل ما جوری بود که احتیاجی به تنبیه نبود هیچ وقت برای ما چنین مسألهای پیش نیامده بود که ایشان ما را تنبیه کنند، همیشه با ما بازی میکردند حتی خیلی وقتها کسی باور نمیکرد علامه اینطور باشند، همه تعجب میکردند که وی همبازی ما بود، ما هیچگاه صدای بلند، اخم و دعا از ایشان نشنیدیم.
📚 خبرگزاری فارس نیوز
______________________________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
@all_mizan
https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880