eitaa logo
تفسیر المیزان
9هزار دنبال‌کننده
162 عکس
38 ویدیو
0 فایل
تفسیر المیزان علامه طباطبایی ره 🙏راه حمایت از کانال: ۵۸۹۲۱۰۱۳۰۸۱۵۷۲۶۸ جعفری. بانک سپه ارتباط @samad10011
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺تفسیر آیات 1⃣ و 2⃣ و3⃣ و 4⃣ و 5⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰و الفجر1⃣ 🔰و ليال عشر2⃣ 🔰و الشفع و الوتر3⃣ 🔰و الليل اذا يسر4⃣ 🔰هل فى ذلك قسم لذى حجر5⃣ 🔸  به معناى صبح، و  به معناى جفت است. راغب مى گويد: شفع به معناى ضميمه كردن چيزى به مثل آن است، و به اين دو مثل هم شفع مى گويند. و در جمله (و الليل اذا يسر) كلمه  مضارع از مصدر  است، كه به معناى رفتن شب، و پشت كردن آن است، و كلمه  به معناى عقل است، پس در اين آيه به صبح، و شبهاى دهگانه و شفع و وتر و شب، وقتى پشت مى كند، سوگند ياد شده. وجوه مختلف درباره مراد از ، ) و (شفع و وتر) كه بدانها سوگند ياد شده است 🔸و چه بسا بتوان ادعا كرد كه ظاهر سوگند به  قسم به همه صبح ها باشد، و بعيد هم نيست كه منظور از آن تنها صبح روز عيد قربان دهم ذى الحجه باشد. 🔸و بعضى گفته اند: مراد صبح ذى الحجه است. بعضى ديگر گفته اند: صبح ، يعنى اول سال قمرى است. و بعضى گفته اند: صبح روز جمعه است بعضى ديگر گفنه اند: فجر شب مزدلفه است. و بعضى مراد از آن را نماز صبح دانسته اند. بعضى منظور از آن را همه روز يعنى از صبح تا شام دانسته اند و بعضى گفته اند: منظور شكافته شدن و جوشيدن چشمه سارها از لاى سنگها است، و از اين قبيل سخنان كه هيچ مدركى بر آن دلالت ندارد زياد گفته اند. 🔸 (و ليال عشر) - چه بسا مراد از آن از اول تا دهم ذى الحجه باشد، و اگر كلمه  را نكره آورده خواسته است به عظمت آن اشاره كند، نه اينكه عموميت آن را برساند. 🔸بعضى گفته اند: منظور دهه آخر ماه رمضان است. يكى ديگر گفته : دهه اول رمضان است. سومى گفته دهه اول محرم است چهارمى گفته : اگر مراد از فجر نماز صبح باشد مراد از شبهاى دهگانه هم عبادت در آنها است. 🔸(و الشفع و الوتر) - اين جمله با روز ترويه - هشتم ذى الحجه - و روز قابل انطباق هست، مخصوصا اين تطبيق در صورتى كه مراد از فجر و ليالى دهگانه فجر ذى الحجه و شبهاى دهه اول آن باشد مناسب تر است. ولى بعضى گفته اند: مراد دو ركعت نماز معروف به  و يك ركعت نماز معروف به  است، كه در آخر شب خوانده مى شود. بعضى ديگر گفته اند مراد مطلق نمازها است، كه بعضى شفع - دو ركعتى و چهار ركعتى - و بعضى ديگر وتر - يك ركعتى و سه ركعتى - است. بعضى ديگر گفته اند: شفع، روز قربان و وتر، روز عرفه نهم ذى الحجه است. و بعضى گفته اند: شفع تمام انسانها است، به دليل اينكه فرموده: (و خلقناكم ازواجا)، و وتر خداى تعالى است، كه تك است، و بر طبق هر يك از اين اقوال رواياتى هم رسيده، كه به زودى در بحث روايتى آينده از نظر خواننده خواهد گذشت ان شاء الله . بعضى ديگر گفته اند: منظور جفت و طاق از هر عددى است، و اگر به شفع و وتر سوگند ياد كرده در حقيقت به عدد قسم خورده، چون هر اندازه و مقدارى به وسيله عدد حساب و ضبط مى شود، و اين نعمت عدد خود از بزرگترين نعمت هاى خداست. بعضى هم گفته اند: شفع و وتر همه مخلوقات است، براى اينكه هر چيزى كه تصور كنى يا طاق است و يا جفت. بعضى ديگر گفته اند: وتر آدم و شفع همسر او است. بعضى گفته اند شفع شبها و روزها است، و وتر تنها آن روزى است كه دنبالش شب نيايد، و آن روز قيامت است. بعضى ديگر گفته اند: شفع صفا و مروه، و وتر بيت الحرام است. بعضى گفته اند: مراد از كلمه  روزهاى قوم عاد، و منظور از وتر شبهاى آن است. و بعضى گفته اند: شفع درهاى بهشت است، كه جفت است، چون هشت در است، و وتر درهاى دوزخ است كه هفت در است، و از اين قبيل اقوال بسيارى كه بعضى از مفسرين تا سى و شش قول شمرده اند و اكثر آنها بدون دليل است. 🔸(و الليل اذا يسر) - يعنى شب در هنگامى كه مى گذرد و اين جمله در معناى آيه (و الليل اذ ادبر) است، و ظاهرش اين است كه لام در آن براى جنس باشد، پس مراد از  مطلق و همه آخر شبها است. 🔸و بعضى گفته اند: مراد از آن شب مزدلفه است، كه همان شب عيد قربان است، كه حاجيان از عرفات وارد مزدلفه مى شوند، و در آنجا همگى به عبادت خدا مى پردازند، تا صبح شود، آنگاه از آنجا به منى كوچ مى كنند. ولى اين وجه صحيح نيست، و مخصوصا بنا بر اينكه مراد از شبهاى ده گانه، دهه اول ذى الحجه باشد درست در نمى آيد، چون شب مزدلفه هم جزو آن ده شب است، كه بدان سوگند ياد شده، ديگر معنى ندارد به آن سوگند خورده باشد. ادامه🔰
🔰و شاهد و مشهود3⃣ اين دو كلمه نيز عطف بر  است، و همه اين مذكورات سوگند بعد از سوگند است بر مطلبى كه مى خواهد در اين سوره بيان كند، و آن - همانطور كه اشاره كرديم - تهديد شديد است به كسانى كه مؤمنين را فريب مى دهند و يا شكنجه مى كنند كه چرا ايمان آورده ايد، و نيز وعده جميلى است به كسانى كه ايمان آورده و عمل صالح مى كنند. 🔸پس گويا فرموده: سوگند مى خورم به آسمان داراى بروج كه شيطانها به وسيله آن رانده مى شوند، كه خدا كيد شيطانها و اولياى كافرشان را از ايمان مؤمنين دفع مى كند، و سوگند مى خورم به روز موعودى كه هر انسانى به جزاى اعمالش مى رسد، و سوگند مى خورم به شاهدى كه اعمال اين كفار را و رفتارشان با مؤمنين را مى بينند، و سوگند مى خورم به آينده مشهودى كه همه آن را به زودى خواهند ديد كه آن افرادى كه مؤمنين را اذيت مى كنند چنين و چنان مى شوند، تا آخر دو آيه. 🔸مقصود از  در (و شاهد و مشهود) رسول اللّه و مراد از  شكنجه هاى كفّار به مؤمنين و ثواب و كيفر اخروى هر كدام است 🔸از اينجا روشن مى گردد كه شهادت در دو كلمه  و  به يك معنا است، و آن عبارت است از حاضر بودن و به چشم خود ديدن، نه به معناى اقامه شهادت، براى اينكه اگر به آن معنا مى بود جا داشت بفرمايد: (و مشهود عليه ) چون شهادت به اين معنا حتما بايد با حرف على متعدى شود. 🔸بنابر اين، كلمه  قابل انطباق است بر رسول خدا براى اينكه آن جناب امروز شاهد اعمال امت است، و فرداى قيامت بدانچه ديده شهادت مى دهد. و كلمه  هم قابل انطباق است با شكنجه اى كه كفار به اين مؤمنين مى دادند، و وضعى كه در آخرت به خود مى گيرند، و يا به عبارتى جزاى آن رفتار، و يا به عبارتى ديگر آنچه در روز قيامت براى اين ظالمان و مظلومان رخ مى دهد، چه ثواب و چه عقاب. و بنابر اين احتمال نكره آمدن اين دو كلمه به منظور تعظيم بوده و خواسته است بفهماند، شاهد و مشهودى كه از حيطه تعريف بيرون است. 🔸اقوال عديده مفسرين درباره مراد از (شاهد و مشهود)  🔸مفسرين در تفسير  و  سخنان بسيار دارند كه بعضى آنها را تا سى وجه شمرده اند، از قبيل اينكه بعضى گفته اند: شاهد روز جمعه، و مشهود روز عرفه است. يا شاهد روز عيد قربان و مشهود روز است. و يا شاهد روز عرفه و مشهود روز است. يا شاهد فرشته است كه عليه انسان شهادت مى دهد و مشهود روز قيامت است. و يا اينكه شاهد گواهانند كه عليه مردم شهادت مى دهند و مشهود مردمى هستند كه عليه شان شهادت داده شده. 🔸و يا اينكه شاهد امت اسلام و مشهود ساير امت ها هستند. و يا شاهد اعضاى بنى آدم و مشهود خود آدمى است. و يا شاهد حجر الاسود و مشهود حاجيان هستند. و يا شاهد شب و روزها و مشهود بنى آدم است. و يا شاهد انبيا و مشهود محمد است، و يا شاهد خداى سبحان و مشهود كلمه (لا اله الا الله ) است. 🔸و يا اينكه شاهد خلق و مشهود حق است يا شاهد خداى تعالى و مشهود روز قيامت است . يا شاهد آدم و ذريه او، و مشهود روز قيامت است. يا شاهد روز ترويه، و مشهود روز عرفه است و يا روز دوشنبه و روز جمعه است. و يا اينكه شاهد مقربين، و مشهود عليين هستند. و يا شاهد طفل در داستان اخدود است كه به مادرش گفت صبر كن كه تو بر حقى، و مشهود خود واقعه است. و يا اينكه شاهد ملائكه دنبال رو و نويسنده اعمال، و مشهود قرآن فجر است، و اقوال ديگرى از اين قبيل. 🔸و اكثر اين اقوال - به طورى كه ملاحظه مى كنيد - مبنى بر اين است كه شهادت را به معناى اداى شهادت بگيريم. و بعضى مبنى بر اين است كه براى شاهد و مشهود دو معنا قائل شويم، و خواننده محترم ضعف اين دو اساس را به دست آورد و توجه فرمود كه: مناسب تر با سياق اين است كه اين دو كلمه را به معناى مشاهده بگيريم، هر چند كه مستلزم شهادت به معناى ادا در روز قيامت هم باشد، و شاهد قابل انطباق بر رسول خدا نيز باشد. 🔸و چطور ممكن است منطبق نباشد با اينكه خود خداى تعالى او را شاهد خوانده و فرموده: (يا ايها النبى انا ارسلناك شاهدا و مبشرا و نذيرا)، و نيز او را شهيد خوانده و فرموده: (ليكون الرسول شهيدا عليكم ) و خواننده توجه فرمود كه گفتيم شهادت بر اعمال از ناحيه شاهدان اعمال چه معنا دارد. 🔸در اين سوگندها جواب حذف شده، چون با بودن آيه (ان الذين فتنوا المؤمنين و المومنات... ذلك الف وز الكبير)، احتياجى به ذكر آن نبود، و آيه (قتل اصحاب الاخدود...)، هم اشعار به آن داشت، و خواننده اين آيات مى فهمد كه تقدير كلام چنين است: (به آسمان داراى برجها و به روز موعود و به شاهد و مشهود سوگند كه آزار دهندگان مؤمنين عذابى در جهنم دارند، و خداوند مؤمنين صالح را اگر خلوص به خرج دهند موفق به صبر مى كند، و در حفظ ايمانشان از كيد دشمنان ياريشان مى فرمايد، همانطور كه در داستان اخدود کرد) ___ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 @all_mizan1001
بحث روايتى سوره از تفسير شریف المیزان 🔰قسمت 1⃣ 🔸(رواياتى درباره مراد از (و شاهد و مشهود) داستان اصحاب اخدود، وصف لوح محفوظ، و...) 🔸در الدر المنثور است كه ابن مردويه از جابر بن عبد اللّه روايت كرده كه گفت: شخصى از رسول خدا از آيه (و السماء ذات البروج ) پرسيد، فرمود: يعنى آسمان داراى كواكب. و از آيه (الذى جعل فى السماء بروجا) پرسيد، فرمود: باز يعنى كواكب شخصى ديگر پرسيد پس جمله (فى بروج مشيده ) چه معنا دارد؟ فرمود: يعنى قصور و كاخهاى مجلل. 🔸و در همان كتاب است كه عبد بن حميد، ترمذى، ابن ابى الدنيا، (در كتاب اصول ) ابن جرير، ابن منذر، ابن ابى حاتم، ابن مردويه، و بيهقى (در كتاب سنن خود)، از ابو هريره روايت كرده اند كه گفت: رسول خدا فرمود: منظور از  روز قيامت، و منظور از (يوم مشهود) روز عرفه است، و منظور از ، روز جمعه است.... 🔸مؤلف: الدر المنثور نظير اين روايت را به طرقى ديگر از ابى مالك و سعيد بن مسيب و جبير بن مطعم، از رسول خدا نقل كرده، كه عبارت طريق آخرى اين است: شاهد روز جمعه و مشهود روز است. 🔸و اين عبارت از عبد الرزاق و فاريابى و عبد بن حميد و ابن جرير و ابن منذر از على بن ابى طالب نقل شده. 🔸و نيز در آن كتاب آمده كه عبد بن حميد و ابن منذر، از على عليه السلام روايت كرده اند كه فرمود: يوم موعود، روز ، و شاهد، روز جمعه، و مشهود، روز عيد قربان است. 🔸و در مجمع البيان گفته: روايت شده كه مردى داخل مسجد رسول خدا شد ديد مردى دارد از رسول خدا حديث نقل مى كند، مى گويد من پرسيدم: شاهد و مشهود چيست؟ گفت: بله، شاهد روز جمعه و مشهود روز است. از او گذشته نزد مرد ديگرى رفتم كه او نيز از رسول خدا حديث مى كرد، از او نيز همين سؤال را كردم، گفت: اما شاهد، روز جمعه است، و اما مشهود روز عيد قربان است. 🔸از پيش او هم گذشته نزد جوانى رفتم كه رخساره اى چون دينار طلا درخشنده داشت، او نيز از رسول خدا حديث مى كرد، پرسيدم: به من خبر بده از اينكه شاهد و مشهود چيست؟ گفت: بله شاهد، محمد رسول اللّه، و مشهود روز قيامت است، مگر كلام خدا را نشنيده اى كه مى فرمايد:  (يا ايها النبى انا ارسلناك شاهدا و مبشرا و نذيرا) و در آن رسول خدا را شاهد و مبشر و نذير ناميده، و نيز مگر نشنيده اى كه مى فرمايد:  (ذلك يوم مجموع له الناس و ذلك يوم مشهود)، و در آن روز قيامت را روز مشهود مى خواند. پرسيدم: آن محدث اولى كيست؟ گفتند: ابن عباس است، از دومى پرسيدم گفتند: ابن عمر است، از سومى پرسيدم گفتند: حسن بن على عليهما السلم است. 🔸مؤلف: و اين حديث بطرق مختلف و الفاظى نزديك به هم نقل شده، و در تفسير اين آيه گذشت كه آنچه حسن بن على عليهماالسلم فرموده، از نظر سياق آيات به ذهن روشن تر مى رسد، هر چند كه لفظ شاهد و مشهود با وجوه ديگر نيز به وجهى قابل انطباق است. 🔸رواياتى در داستان اصحاب اخدود در ذيل (قتل اصحاب الاخدود) و در تفسير قمى در ذيل جمله (قتل اصحاب الاخدود) آمده كه: علت نزول اين آيه چنين بود، كه ، مردم حبشه را براى جنگ با يمن به هيجان آورد، و او آخرين پادشاه از دودمان  و از يهوديان بود و به همين جهت همه مردم، دين او را گرفتند و يهودى شدند، او خود را يوسف نام نهاده بود و سالها سلطنت كرده بود تا در آخر شنيد كه در نجران بقايايى از مسيحيان باقى مانده اند كه بر دين عيسى و حكم انجيلند، و بزرگ دينشان عبد اللّه بن بريامن است، اطرافيانش او را تحريك كردند كه به سوى قوم نجران لشكر بكشد و آنان را به قبول دين يهود وادار سازد، ذونواس با لشكرش حركت كرده به نجران آمد و همه مسيحى مذهبان را جمع كرده پيشنهاد كرد تا به دين يهود درآيند، مردم نپذيرفتند، با آنان مجادله كرد و باز پيشنهاد خود را تكرار و مردم را به قبول آن تحريك نمود، و تا جايى كه توانست بر اين كار حرص ورزيد، اما نپذيرفتند، حاضر شدند كشته بشوند ولى به دين يهود در نيايند، پس ذونواس براى از بين بردنشان گودالى پر از هيزم درست كرد، و آتشى عظيم بر افروخت، بعضى را زنده در آتش انداخت و بعضى را با شمشير كشت و مثله كرد، يعنى بينى و انگشت و عورتشان و... را بريد تا جايى كه عدد كشتگان و سوختگان به بيست هزار نفر رسيد، يك نفر از آنان به نام (دوش ذو ثعلبان ) بر اسب تيزتكى سوار شد و گريخت، هر چه دنبالش رفتند نتوانستند او را بيابند، چون او راه رمل را پيش گرفت كه افراد نا آشنا در آنجا گم مى شوند، ذونواس با لشكر خود برگشت و همچنان به كشتن آن مردم پرداخت و آيه شريفه (قتل اصحاب الاخدود... العزيز الحميد) مربوط به اين جريان است.