⏮ادامه🔰
🔸كلمه #مقام اسم مكان است، و منظور مكانى است كه در آن جسمى از اجسام بايستد، اين اصل در معناى كلمه مقام است، همچنان كه اسم زمان و مصدر ميمى نيز معناى اصلى آن است، و ليكن بسا مى شود كه صفات و احوال چيزى به نوعى عنايت محل و قرارگاه آن چيز اعتبار مى شود، و به آن صفات و احوال، مقام و منزلت اطلاق مى شود، مثل آن آيه اى كه در مورد شهادت مى فرمايد: (فاخران يقومان مقامهما)، و قول نوح كه به حكايت قرآن به قوم خود گفت (ان كان كبر عليكم مقامى و تذكيرى بايات الله)، و قول ملائكه كه بنا به حكايت خداى تعالى گفتند: (و ما منا الا له مقام معلوم)، كه در اين چند مورد كلمه مقام نه اسم مكان واقعى است، و نه اسم زمان و نه مصدر ميمى، بلكه همانطور كه گفتيم صفات، به نوعى عنايت محل استقرار و مكان فرض شده است.
در آيه مورد بحث هم مقام خداى تعالى به همين معنا است، يعنى صفت ربوبيت و ساير صفات كريمه او چون علم و قدرت مطلقه اش و قهر و غلبه اش و رحمت و غضبش كه از لوازم ربوبيت او است، #مقام او است، كه در آيه (و لا تطغوا فيه فيحل عليكم غضبى و من يحلل عليه غضبى فقد هوى و انى لغفار لمن تاب و آمن و عمل صالحاثم اهتدى)، و آيه (نبى ء عبادى انى انا الغفور الرحيم و ان عذابى هو العذاب الاليم)، مقام خود را به بندگانش اعلام مى دارد.
پس مقام خداى تعالى كه بندگان خود را از آن مى ترساند همان مرحله ربوبيت او است كه مبداء رحمت و مغفرت او نسبت به كسانى است كه ايمان آورده تقوى پيشه كنند، و نيز مبداء عذاب سخت و عقاب شديد او است، نسبت به كسانى كه آيات او را تكذيب نموده و نافرمانيش كنند.
بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از #مقام رب، مقام پروردگار در قيامت است، آن هنگامى كه از اعمال او سؤال مى كند، ولى اين نظريه بطورى كه ملاحظه مى كنيد درست نيست، چون در آن جا نيز خداى تعالى مكان قيام ندارد.
🔸و بعضى ديگر گفته اند: معناى اينكه فرمود: (از مقام پروردگارش مى ترسد) ترس بطريق ديدن عظمت است همچنان كه همين سخن را در معناى جمله (اكرمى مثواه ) بعضى گفته اند منظور از مثوا اطاق زندگى نيست بلكه مقام و منزلت است.
______________________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه6⃣4⃣ سوره #الرحمن از تفسير شریف المیزان
🔰و لمن خاف مقام ربه جنتان6⃣4⃣
🔸از ايـن آيـه بـه بـيـان اوصـاف و احـوال سـعداى از جن و انس شروع نموده، موضوع بحث كـسـانـى را قـرار مى دهد كه از مقام پروردگارشان پروا داشتند، و كلمه #مقام مصدر مـيـمـى و بـه مـعـناى قيام است، كه به فاعل خودش يعنى كلمه #رب اضافه شده، و مراد از قيام خداى تعالى عليه وى،است: كه خداوند در هنگامى كه بنده اش عملى انجام مى دهـد بـالاى سـرش ايـسـتـاده و ناظر عمل او است، اما نه ايستادن يك كارفرما و سركارگر بالاى سركارگر، بلكه معناى قيام خدا احاطه و علم خداست به آنچه بنده مى كند، و ضبط عـمل بنده و جزا دادن به وى است، همچنان كه در جاى ديگر فرموده: (افمن هو قائم على كل نفس بما كسبت ...).
مـمـكـن اسـت كـلمـه #مـقـام را اسـم مـكـان و بـه مـعـنـاى مـحـل قـيـام بـگـيريم، و اضافه شدن آن بر كلمه #رب را لاميه بدانيم، كه معنايش (مـقـام بـراى خدا) مى شود، و بگوييم منظور از مقامى كه براى رب است مقامى كه خداى تـعـالى نـسـبـت به بنده اش دارد، و آن مقام اين است كه خدا رب او است، كسى است كه امر بنده را تدبير مى كند، و يكى از تدابير او اينكه وى را به زبان رسولانش سوى ايمان و عـمـل صـالح دعوت مى كند، و چنين قضا رانده كه او را بر طبق عملش جزا دهد، خير باشد خـيـر و شـر باشد شر. علاوه بر اين خداى تعالى محيط به او و با او است، و آن چه وى مى گويد او مى شنود، و آنچه وى انجام مى دهد او مى بيند و او لطيف و با خبر است.
اشـاره به اقسام و مراحل خوف از مقام پروردگار و بيان اينكه مقصود از خائنان در آيه:(و لمن خاف...) مخلصين است و امـا ايـن كـه خوف از مقام پروردگار چيست؟ بايد بگوييم: خوف هم مانند عبادت مراحلى دارد، بـعـضى ها از عقاب خدا مى ترسند، و از ترس عذاب او كفر نمى ورزند و گناه نمى كنند، قهرا لازمه چنين خوفى اين است كه عبادت صاحبش عبادت كسى باشد كه از عذاب خدا مـى تـرسد، عبادت مى كند تا گرفتار عذاب او نگردد، در نتيجه عبادتش محضا براى خدا نباشد، وقسم عبادت عبادت بردگان است كه موالى خود را از ترس سياست و شكنجه اطاعت مى كنند، همچنان كه بعضى ديگر او را به طمع ثواب و پاداشش بندگى مى كنند، عبادت مـى كـنـنـد تا به رسيدن به آنچه دلخواهشان است رستگار گردند، اينان هم عبادت خدا را محضا لله انجام نمى دهند، عبادتشان يك قسم تجارت است، همچنان كه در رواياتى هم آمده، و بعضى از آنها در سابق نقل شد.
و خـوف در جـمـله (و لمـن خـاف مـقـام ربـه) ظهور در هيچ يك از اين دو قسم خوف، يعنى خوف از عذاب و خوف از فوت لذتهاى نفسانى در بهشت ندارد، چون اين دو نوع خوف غير از خوف از قيام و آگاهى خدا نسبت به اعمال بندگان است، و نيز غير از خوف از مقامى است كـه خـداى تـعـالى نـسـبـت بـه بـنـده اش دارد، چـون خـوف از آگـهـى خـدا و نـيز خوف مقام پروردگار تاثر خاصى است كه براى بنده بدانكه بنده است، در برابر ساحت عظمت و كبريائى مولايش حقير و ذليل است دست مى دهد، و باعث مى شود آثارى از مذلت و خوارى و اندكاك در قبال عزت و جبروت مطلقه خداى تعالى از او ظهور كند.
و عبادت خداى تعالى از ترس او - البته ترس به اين معنا - عبارت است از خضوع در بـرابـر او بـديـن جـهـت كه او الله است، ذو الجلال و الاكرام است، نه بدين جهت كه جهنم دارد، و نـه بدين جهت كه بهشت دارد، وقتى عبادت به اين انگيزه انجام شود خالصا لوجه اللّه صورت مى گيرد.
و اين معناى از خوف، همان خوفى است كه خداى تعالى ملائكه مكرمين خود را بدان ستوده، وگرنه اگر خوف منحصر در خوف از عذاب و ترك ثواب مى بود، با در نظر داشتن اين كـه مـلائكه معصوم و ايمن از عذاب مخالفت و تبعات معصيتند نبايد آنان را به داشتن خوف بستايد، ولى مى بينيم ستوده و فرموده: (يخافون ربهم من فوقهم).
پـس از آنـچـه گذشت روشن گرديد آن كسانى از جن و انس كه جمله (و لمن خاف )اشاره به ايشان است، عـبـارتـنـد از اهـل اخـلاص، آنـهـايـى كـه خـاضـع در بـرابـر جلال خداى تعالى هستند، و او را بدين جهت عبادت مى كنند كه او اللّه #عز_اسمه است، نه بدين جهت كه جهنم دارد، و نه به طمع بهشت و ثوابى كه مى دهد، و بعيد نيست اين طايفه هـمـان كـسـانـى بـاشند كه در سوره بعدى بعد از آنكه مردم را سه دسته مى كند، درباره دسته سوم مى فرمايد: (و السابقون السابقون اولئك المقربون).
اقوال مختلف درباره اينكه خائف از مقام رب دو بهشت دارد
و امـا ايـنكه فرموده: اين خائفان دو بهشت دارند، مفسرين در معنايش حرفها زده اند: بعضى گـفـتـه انـد: يـك بـهـشت منزل شخصى او است، كه دوستان ش در آنجا زيارتش مى كنند، و يـكـى هـم مـنـزل خـدمـتكاران و همسران او(به عبارت ساده تر منظور از دو بهشت بيرونى و اندرونى است).
🔹ادامه دارد...👇