eitaa logo
مدرسه معارف علامه طباطبایی
847 دنبال‌کننده
67 عکس
116 ویدیو
5 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
⚡ زندگى با قرآن ٨ خرداد ۱۴٠۲ «الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَٰذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» (۱۹۱ آل‌عمران) نگاه انسان به جهان، به عنوان مجموعه اى باطل و بى نتيجه، هميشه اينگونه نيست كه مستقيما آن را باطل و بى حساب و بى ارزش بداند. بلكه بيشتر نگاه باطل به جهان، از اين طريق حاصل ميشود كه انسان، دچار نگاهى نسبت به خود و زندگى مى شود كه معنى آن، باطل بودن اين جهان است. وقتى ما دچار ياسهاى مفرط مى شويم و در مسير زندگى دچار ترديدهايى مى شويم كه به نوعى به جهان بر مى گردد؛ همه ى اينها همراه با نوعى نگاه التزامى است كه جهان باطل است و خلقت اين جهان از روى بطلان بوده و اين جهان مهندسى، نظم و حسابى ندارد؛ نظم و حسابى كه انسان را در مسير انسانيتش يارى كند. هر نگاهى به خود و زندگيمان كه به همه ى اين جهان و زندگى مفهوم دهد، نگاه درستى است و بر خلاف آن نگاهى است كه جهان را باطل مى داند. اين جهان با عظمتش بايد اين مفهوم را داشته باشد كه براى انسان ساخته شده و زندگى ما را سامان مى دهد. جهانى با اين عظمت؛ گلكسى هايى كه ميليارها سال نورى با ما فاصله دارند و همه ى آنچه كشف نشده، تنها زمانى مفهوم دارند كه زندگى ما انقدر امكان انسانى شدن داشته باشد كه همه ى اينها توجيه عقلايى در خدمت انسان داشته باشند. ما اكثرا گرفتار اين هستيم كه جهان را باطل مى دانيم اما خودمان متوجه نيستيم؛ هرگز نمى گوييم جهان باطل است و هزاران توجيه و تفسير فكرى، نظرى، كلامى و روانى براى توضيح جهان ممكن است داشته باشيم، اما وقتى به زندگى عملى مان مى رسيم بنوعى به آن نگاه مى كنيم كه مفهومش بطلان اين جهان است. در صورتيكه بايد انتظار چنان زندگى براى خود داشته باشيم و طورى به انسانيتمان و احيايش نگاه كنيم (حتى اگر به آن نرسيم!) كه درست و معقول باشد جهان به اين بزرگى و عظمت، در خدمت اين زندگى باشد. دليل اينكه انسان به چنين مفهومى از زندگى مى رسد كه جهان را باطل مى داند اين است كه زندگى انسانى را فراموش كرده است. وقتى انسان از انسانيت خودش فاصله مى گيرد، در ابتدا فاصله عملى است، اما بعد از مدتى تحت تاثير اضطرابهاى اجتماعى، فشارهاى بيرونى، القائات جامعه و تقليدهاى كور و نادرست و هزاران مشكل ديگر، انسان اصولا در مفهوم زندگى اش ترديد مى كند. وقتى اين ترديد برايش پيدا شد، اين ترديد به آسمان و زمين سرايت خواهد كرد. در مقابل اين نوع نگاه، رجوع به زندگى انسانى يعنى تسليم نشدن به زندانها و محدوديتها ست. كسى كه مى خواهد انسانى زندگى كند، انسانيتش به اين نيست كه موفق شود و سلمان و ابوذر شود. بعنوان يك انسان در مقابل محدوديت ها، مشكلات و ضعفها تسليم نشود و آنها را تاييد نكند و آنها را واقعيت اين جهان و زندگى نداند؛ حتى اگر كارى نمى كند و در عمل موفق نمى شود. صرف اينكه بداند اينها زندانهايى برايش هستند و پيوسته ذكر بگويد؛ ذكر به اين است كه انسان تسليم به محدوديتها نمى شود؛ الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ در ذهن و انديشه و طلب و درخواست خود پيوسته محدوديت ها و زندانها را كنار زند، حتى اگر در عمل موفق نشود. ذكر به معناى نامتناهيگرى و انكار اين زندان و تسليم نشدن در همه ى حالات است؛ «قياما و قعودا» در حال ايستاده و اقدام يا هنگام نشستن و كارى نداشتن و "على جنوبهم" در حالت خوابيده و دراز كشيده، شب ... بيدارى انسان اهميتى بيش از خوابش ندارد، در تفسير اين جهان، شب به اندازه ى روز بايد به زندگى اش معنى و مفهوم دهد. همه ى اين مفهوم، تسليم نشدن به اين زندانهاست؛ اينكه وراى اين زندان چيزى است كه انسان قدرت رسيدن به آن را دارد و اين كرامت انسانى و تاييد حقيقت وجودى خودش است و نياز به هيچ چيز ديگرى ندارد. وقتى اينچنين شد جهان را باطل نمى داند. انسانيت ما حقيقت نامتناهى و استعداد بی‌نهايت‌مان است، در عمل، در جزء جزء زندگى و روز و شب‌مان، كه ما اين را فراموش كرده ايم... @AllaamehWisdom