زندگى با قرآن
۱۴ اسفند ۱۴۰۲
«وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ وَيُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ ۚ وَذَٰلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ»
تمام آنچه كه خداوند به عنوان وظيفه از انسان میخواهد و تمام آن راهی که انسان را به هدف میرساند، اخلاص در مسير نامتناهى است. هيچ مانع و مشكلى برای انسان پيش نمیآيد، مگر اين كه از اخلاص رد میشود. اخلاص اين است كه وقتى انسان، در مسیر نامتناهی قرار میگیرد و نگاهش در زندگى، به فراتر از اين زندانهاى محدود است، چيزى را با حركت كردن و فراتر رفتن، مخلوط نكند. اين است كه انسان، مسير نامتناهیگرى و خروج از اين زندان، حتى اگر به زندانى بزرگتر و بالاتر باشد را به خوبى انجام دهد.
اين برای زندگى دنيايىاش و برای هيچ منفعت، مصلحت، تمايل و غرایزش ضرری ندارد. اما وقتی خود او خلوص را رها میكند و تسليم تشتتها و گرفتاریهاى زندگى روزمره میشود، از اين طريق است که زندگى دنيا و آخرتش را بر هم میزند.
خداوند تنها يك چيز از انسان میخواهد و آن هم اخلاص در اين مسير به سمت بینهایت و آزادی و پاك كردن است؛
«حُنَفَاءَ» اين است كه در جهت اين مسير، زوائد، پليدىها، ناپاكىها، انحرافات، مشكلات و چيزهايى كه به دست خود و با تسليم در مقابل زندگى، مشكلات و تشتتها بر اين مسير هموار كرده است و منفعتى براى دنيا و آخرتش ندارد، پاكسازى كند.
راه برگشتن از اين تشتت، ضعف، گرفتارى، مشغوليت و غفلتها، تمركز در همان مسيرى است كه بايد. اين است كه نيروهايش را از تشتت و پراكندگى و ضايع شدن بيرون آورد و در مسير حق كه منفعت دنيا و آخرتش هست، قرار دهد.
«وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ»
حنيف و پاك بودن براى كسانى كه حقيقتشان از همين نژاد حنيف است؛ نژاد به معناى صلب و مذهب ابراهيم(ع)، به معناى حقيقتى كه ما بر آن زاده و بزرگ شديم و آن را میبينيم و میدانيم است!
«وَمَا تَفَرَّقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَةُ»
تمام كسانى كه اهل كتاب هستند و درك برايشان حاصل شده است، از صلب ابراهيم و از مذهب حنيف هستند. اگر تفرق، تشتت، اختلاف، مشكلات، گرفتارىها، نقصها و غفلتها برايشان حاصل میشود، بعد از بينات، حجتها و دلايل روشنى است كه برايشان آمده است.
اكنون نيز تنها چيزى كه از آنها خواسته میشود، بازگشت به تمركز و اخلاص و مذهب حنيف است؛ مذهب حنيف همان مذهب خویشتن است كه دنيا و آخرت انسان را به نتيجه میرساند و زندگى مادى را هم مثمر ثمر میكند. همه دلايل، حجتها و بينات در مشت انسان و پيش رويش آماده است.
«رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ يَتْلُو صُحُفًا مُطَهَّرَةً»
رسل و فرستادگان الهى در درون و بيرون كه بر آنها كتابهاى پاكى را قرائت میكند... 👇👇
👆👆
«فِيهَا كُتُبٌ قَيِّمَةٌ»
قوانين و نوشتههايى استوار و با ارزش كه مشكلات انسان را حل میكند؛
اينها و همه آنچه كه برای انسان در هر مرحله نیاز است، پيش چشم او، در وجودش و در كنه عقل و ذاتش برايش مشخص است. وقتى انسان اينها را رها كند، زندگى دنيايى و آخرتىاش را خراب میكند، اما اگر به اين دين خالص و ارزشمند برگردد، همه چيز برايش روشن و آشكار میشود.
وقتى میخواهد به اين زندگى دنيايى برگردد و براى زندگى روزمرهاش دستورالعمل میخواهد و میخواهد بداند كه چه بايد بكند، وقتى احساس سرگردانى و گمراهى میكند، دو دستور روشن پيش رويش است؛
«يُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ ۚ»
«الصَّلَاةَ»؛ پيوستگى روزمرهاى كه انسان براى خودش قرار میدهد؛ زمان خلوت، زمان توجه و معنويت.
زمانى كه خودش با خويشتنش خلوت میكند و اين اتصال را در همان روز و لحظه و در حد امكان، براى خود فراهم میكند و چيزى جز اين نمیخواهد.
صلاة به معناى تعقلىاش، چيزى است كه انسان در روزش نياز هست كه از زندگى روزمره، خود را بكند و متصل به بینهايت شود؛ همان مقدارى كه در آن روز و آن زمان برايش مقدور است و نه بيشتر! نيازى به تفسير، درس اخلاق، اينور و آنور رفتن، بيابانها را طى كردن، گروههاى مجازى را سرزدن و ... نيست، بلكه همان مقدارى كه زمان صلاتش هست؛ نه فقط زمان نماز، بلکه در برگيرنده خلوت روزانهاش هم هست. انسان بايد اين لحظات را غنيمت شمرد و وظيفهاش را كه در اينجا فقط توجه كردن در حدى است كه میتواند، انجام دهد.
وقتى از اين خلوت در میآيد و به زندگى روزمره میپردازد، بايد زكات دهد؛
«وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ ۚ» زكات فقط پولى كه انسان میپردازد نيست! بايد مثل انسانى عاقل، طبيعى و متعادل كه در حال حركت است، زندگىاش را طی کند، اما بداند كه هر چيزى، هر حركتى، هر نعمتى و مكنتى دارد، بايد از بخشى از آن در جهت پاكى اجتماع و خدمت به ديگران و احياى امر خداوند استفاده كند. انسان بايد از هر چيزى كه داراست، وقتى ضرورتهايش را برداشت و حداقل ضرورى خودش فراهم شد، از مازاد آن حقى براى خدا و پيغمبر(ص)، انسانهاى صالح، حركتهاى صالح و افراد نيازمند و كسانى كه محتاجش هستند، بپردازد.
تفاوتى در مكنت، قدرت، ثروت، توانايى، علم... انسان نيست، مازاد همه اينها بايد زكاتش داده شود.
وقتى اين دو انجام شد، حركت حقيقى فرد به سمت بىنهايت شكل گرفته است و اينقدر پيچيده نيست، و با توجه به اين دو، سرگردانى براى كسى نمیماند.
«وَيُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ ۚ وَذَٰلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ»
اين، مسير برتر است، مسير استوار و ثابت، روشن و واضح، شاهراهى كه كسى در آن منحرف و سرگردان نمیشود و دچار ابهام و اشتباه نمیگردد!
«وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ»
فقط يك چيز از ما خواسته شده است، حقيقت انسانى براى ما، تمركز كردن در حقيقت بينهايتى است كه درون ماست و در زندگى روزمره دو بعد بيشتر ندارد؛ خلوتی که صلاة وپیوستگی و توجه به نامتناهى ما از درونمان برقرار میشود و بازگشت به زندگى كه زكات زندگى مان را بدهيم؛
«وَذَٰلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ»
#در_مكتب_علامه_طباطبايي
#زندگي_با_قرآن
#محمد_حسین_قدوسی
#مخاطبه
@Allaamehwisdom
عالم نور وجود امام است!
خداوند تبارک و تعالی عالم با عمل است، و اقتضای علم و عالم بودن ظهور علماش هست. تعبیری که از معصوم علیهالسلام نقل شده: «لَو لَم یَظْهر لَکانت الحِکمةُ الناقصة». اگر ظهور نمیکرد علامت نقص حکمتش بود.
خداوند حقیقت تجرد است و احدی به تجرد راه ندارد؛ ممکن است هر مخلوقی مراتبی از تجرد را داشته باشد، ولی حقیقت تجرد را ندارد. مخلوق یعنی قالب و وقتی قالب گرفته دیگر تجرد ندارد. خداوند وقتی میخواست خدایی خودش را عرضه کند، در مخلوقاتی تجلی کرد و مخلوقاتی را قالب خودش قرار داد که این مخلوقات تجلیات تام ذات احدیت شدند، و تمامیت او را منعکس میکنند؛ تمامیت به اندازه ظرفیت مخلوقیت.
مثلا خداوند عالم است، آنها علم را آشکار میکنند؛ خدا قادر است، آنها قدرت را آشکار میکنند؛ آنها ظرف ظهور دارایی و خداییِ خدا هستند، و این ظهور را در اهلبیت عصمت و طهارت قرار داد.
اهلبیت ارکان توحید هستند. این عبارت «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بأَسْمَائِکَ الَّتِی مَلَأَتْ أَرْکَانَ کُلِّ شَیْ» که در (دعای کمیل) آمده یعنی اهلبیت هر چیزی را پر کردند.
فردی به امام علیهالسلام میگوید: خدا از هر چیزی بزرگتر است، یعنی چه؟
ایشان در معنای «الله اکبر» میفرمایند: اصلا چیزی هست که خدا از آن بزرگتر باشد؟!
مثل تصاویر درون موبایل که حقیقتشان چیزی جز نور نیست، و ما آن را تصویر خیال میکنیم، و فکر میکنیم چیزی غیر از نور است، ولی در حقیقت نور است و در یک قالب جدید خودش را نشان میدهد.
عالم نورِ وجود امام علیهالسلام است.
ذات احدیت در یک قالبی ظهور کرده و آن قالب شده نور، و تمام این مخلوقات تصاویر آن نور هستند؛ لذا ما نه میتوانیم از امام فاصله بگیریم و نه از خدا.
خداوند تبارک و تعالی تمام عالم را پر کرده، و تصویرش هم تمام عالم را پر کرده است. فرقی بین ذات و تصویر نیست، إلا اینکه آن حقیقت در یک قالب خودنمایی میکند.
اینکه فرمودند:
رو به خودت نسبت هستی مده
دل به چنین مستی و پستی مده!
(علامه طباطبایی)
کسی که مست و لایعقل هست، خودش و دیگران را چیزی میبیند و برای دیگران هستی قائل است! تعبیر حافظ هم مشابه تعبیر علامه است:
بیا و هستیِ حافظ ز پیشِ او بردار
که با وجودِ تو کَس نَشنَوَد ز من که منم
ما وجودهای اعتباری و قالبی هستیم، و فقط خداست که خودِ وجود هست، و موجودات ظهور وجود او هستند. آنچه حقیقت هستی است خداست.
خداوند برای عرضه خدایی خودش قالبهایی را خلق کرد، و بالاترین قالبها را اهلبیت قرار داد و آنها شدند اسمِ خدا.
وقتی میگوییم «بسم الله الرحمن الرحیم»، منظور اسم ظاهری نیست، اسم حقیقت است، حقیقتِ بعد از ذات احدیت؛ اسم وجود مبارک امام علیهالسلام است؛ امام اسم الله است. گاهی اوقات امام در قالب پیامبر اکرم خودنمایی میکند، و گاهی هم در قالب امیرالمؤمنین، گاهی هم امام حسن عسگری یا صاحبالزمان که در محضر همهشان هستیم و ما را میبینند. هر کدام از ائمه اسم خدا هستند. وقتی میگوییم «به نام خداوند بخشنده مهربان» به آن حقیقتِ اسم توجه میکنیم، و چون اهلبیت چهارده تا هستند، اسماء خداوند میشوند.
«بأَسْمَائِکَ الَّتِی مَلَأَتْ أَرْکَانَ کُلِّ شَیْ» حقیقتِ اهلبیت تمام ذرات هستی را پر کرده، یعنی قالبهای نوری هستند. این قالبها چیزی غیر از نور نیست. این نورها هم تمام احتیاج به ذات احدیت دارند. در عین حالی که فرقی بین آنها و خدا نیست،
«لاَ فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا إِلاَّ أَنَّهُمْ عِبَادُكَ و خلقک»؛ در عین حالی که تمامیت خدا را نشان میدهند، در عین حالی که فرقی بین اینها و ذات احدیت جز مخلوقیت و عبد بودن نیست، و تمام احتیاج به خداوند دارند.
«اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ...» در این دعا میگوییم خدایا تو ولی و حافظ او باش، تو دلیل و راهنمای او باش، تو چشمش باش، تو ناصرش باش... لذا همه برای خداست، عالم مملوک خداست،
«لِلّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ»؛ «إنا للّه و إنا إلیه راجعون» همه برای خدا هستیم و به سوی او مراجعت میکنیم.
همه آمدهایم در یک قالب و بازمیگردیم به آن حقیقت نور.
🔸بخشی از بیانات یکی از شاگردان سلوکی مرحوم سعادتپرور(ره)
@AllaamehWisdom
برای اطلاع از نحوه شرکت در این جلسات، به صفحه مدرسه معارف علامه طباطبایی (به همین نشانی) در تلگرام یا اینستاگرام مراجعه فرمایید.
@AllaamehWisdom
زندگى با قرآن
۲۱ اسفند ۱۴۰۲
«قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَىٰ عِلْمٍ عِندِي ۚ أَوَلَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِن قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَكْثَرُ جَمْعًا ۚ وَلَا يُسْأَلُ عَن ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ»
گرچه قارون در تاريخ جهان، يك نفر هست و قرآن با عنوان قارون، به يك نفر اشاره میكند، اما او حقيقتى است كه براى همه ما میتواند درس عبرت باشد. آن چيزى كه قارون را به اين مرتبه میرساند، تنها تكبر نيست، بلكه چيزى است كه در اين آيه به آن اشاره میشود:
«قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَىٰ عِلْمٍ عِندِي»
اين است كه مرتبه اى از مال و مكنت را كه به دست آورده است، فكر میكند به دليل چيزهایى است با عنوان علم، درك، دانش، توانايىهايى كه انسان میتواند داشته باشد و چيزى كه براى حركت خود در دنيا و آخرت فكر میكند به دست آورده است!
بخش حساس و مهم اين آيه «عندى» است؛ اين كه فکر می کنم، من از ناحيه خودم دارم و این گرفتار شدن به زندان خويشتن است.
اين طرز فکر، براى همه ما در هر لحظهاى میتواند وجود داشته باشد؛ در مقابل مسير درست و حقى كه میتوانيم داشته باشيم، در مقابل نماز و زكاتى كه وظيفه ماست.
نماز به معناى اتصال انسان به بینهايت و گرفتار نشدن در اين زندان،
و زكات به معناى اينكه آنچه كه مازاد زندگى است را بايد در راه حقيقت و انسانيت خرج كند.
هر مقدار به صلات و زكات توجه كند میتواند پيش رود و اين مسير او را تا بینهايت پيش میبرد...
در مقابل اين مسیر، توهماتى است كه انسان، خودش براى خود میسازد. اين تنها شامل حال قارون نيست، بلكه براى هر كدام از ما، در هر لحظه، توهماتى است كه براى خود ايجاد میكنيم! اين توهمات گاهى آشكار و روشن است؛ شامل تكيهگاههايى كه براى خود میسازيم، علم و دانشى كه توهمی بيش نيست. تكيهگاههايى كه براى انسان در همه شرايط و زمانها بجاى حقيقت بودن، توهمی است كه خود را به آن گرفتار میكند، در مقابل جريان خلقت، آفرينش و جريان تمام كائنات، كه او را بسوى حقيقت پيش میبرد.
وقتى انسان به دنبال مسير است، بايد تكيه بر بیتكيهگاهى كند و تكيهگاهها را رها كند. او باید در رود جاری معلق باشد و هرچه كه معلقتر باشد، جريان خلقت بيشتر او را پيش میبرد، ولى پيوسته تكيه بر خس و خاشاك و چيزهاى بیارزش میكند و اين تكيه كردن، او را بيشتر نگه میدارد! كسى كه در رود است، نيازى به شنا كردن ندارد، بلكه اين رود است كه او را پيش میبرد؛ جريان عظيم، زلال، ارزشمند و آرامیكه در كل كائنات است و ما را همچون خسى بیسر و پا كه به سيل افتاديم، به سمت درياى توحيد پيش میبرد. 👇👇👇
☝☝☝
مانع، «على علم عندى» است؛ توهمات ما!
در مقابل هر علامتى كه از آسمان میرسد، مسيرى كه پيدا میشود، هر نورى كه از زمين میرسد، هر منارهاى كه میخواهد ما را راهنمايى كند و هر علامتى، بلافاصله توهمی استوار میكنيم و جلويش میايستيم!
«أَوَلَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِن قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَكْثَرُ جَمْعًا»
آيا انسان به گذشتگانش و همه جهان نمینگرد؛ باز هم بر اين همه علوم، معارف، دانشها و تكيهگاهها كه هرگز نتوانستهاند، حتى خودشان را به جايى برسانند، تكيه میكند؟!
وقتى انسان در اين شرايط قرار میگيرد و قارونهاى درون و بيرون را میبيند كه «فَخَرَجَ عَلَىٰ قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ»
زينتى از جنس توهمات میبيند و توهم بر او جلوه میكند.
«قَالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا يَا لَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِيَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ»
كسانیكه نگاهشان نگاه به نزديك است، توهمات برايشان جلوه میكند و آرزو میكنند كه كاش بيشتر در اين توهمات فرو میرفتيم.
اما نيروهايى كه در مقابل هستند؛ نيروهاى درونى و بيرونى كه میخواهند انسان را در اين دريا، شناور كنند و پيش ببرند میگویند:
«وَقَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا وَلَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الصَّابِرُونَ»
ثواب الهى چيزى است كه رود كائنات او را به سمتش پيش میبرد، ثواب بینهايت و آنچه كه وقتى انسان خود را به اين زندان گرفتار نكند، برايش حاصل میشود و بسيار ارزشمندتر است. اين ثواب براى كسى است كه ايمان به اين رود میآورد و ايمان به رها كردن خود و عمل صالح انجام دادن، صلاة و زكات.
«وَلَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الصَّابِرُونَ»
اما كمیصبر میخواهد!
كسانیكه با هر صدايى به صدا در میآيند، حاضر به لحظهاى صبر، در مقابل حقيقتى كه قرار است برايشان جلوه كند و در حال جلوه كردن است، نيستند و شروع به آه و ناله و فرياد براى دنيا و آخرتشان میكنند، به اين حقيقت نمیرسند.
وقتى كه اين طور گرفتار میشوند، ناگهان همه توهماتى كه براى خود درست كرده اند فرو میريزد؛
«فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ فَمَا كَانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مِنَ الْمُنْتَصِرِينَ»
اما اين فرو ريختن اگر براى قارونى كه به مرتبه شقاوت رسيده است انتهاى كار است، براى ما ابتداى كار است! از اين فرو ريختن نبايد ترسيد و بايد به سمتش رفت و شكر كرد بابت اين فرو ريختن...
«وَأَصْبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْا مَكَانَهُ بِالْأَمْسِ يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَوْلَا أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا لَخَسَفَ بِنَا وَيْكَأَنَّهُ لَا يُفْلِحُ الْكَافِرُونَ»
آنچه به عنوان قارون و قارونهاى بيرونى، در اين جهان براى ديگران آشكار میشود، براى ما مانند صبحى است كه میتوانيم نگاه كنيم و بگوييم كه
«لَوْلَا أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا لَخَسَفَ بِنَا وَيْكَأَنَّهُ لَا يُفْلِحُ الْكَافِرُونَ»
اينكه ما از فرو ريختن نهايى نجات پيدا كرديم و مرحله به مرحله توهماتمان فرو میريزد، نعمت و منتى است كه خداوند به ما داده است.
و اين رمضان، جايى است كه انسان میتواند خود را رها كند؛ رمضان، زمان بازگشت است و ماهِ در محضر قرآن قرار گرفتن و به خويشتن نگاه كردن و برگشتن از توهماتى كه انسان را فرا گرفته است. اين زمان بازگشت و بهار قرآن، بهار ما هم هست. ما زمانى كه اين قارونهاى بيرونى را میبينيم، در اين ماه میتوانيم بازگرديم و قرآن بهترين وسيله برای بازگشت است.
#در_مكتب_علامه_طباطبايي
#زندگي_با_قرآن
#محمد_حسین_قدوسی
#مخاطبه
@Allaamehwisdom
زندگی با قرآن
یک رمضان ۱۴۴۵
۲۲ اسفند ۱۴۰۲
«وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَىٰ بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ ۚ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ»
«فَتُوبُوا إِلَىٰ بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بارئکم»
راحتترین مسیر برای انسان این است که آن خویشتن مجازی و غیر حقیقی و توهمی خود را کنار بگذارد.
کشتنِ نفس در واقع احیای آن است، و این نفس، خویشتن توهمی، برای انسان جز زجر و زحمت و تباهی چیزی ندارد؛ در صورتی که انسان فکر میکند که کار سختی است.
آن چیزی که خداوند در مورد بنیاسرائیل میفرماید، آن عمل خطا و آن کار زشتی که کردند، در حالیکه پیامبرشان در میقات بود و اینها به گوساله پرستی پرداختند، و بعد خداوند از طریق موسی به آنها فرمان میدهد که:
«فَتُوبُوا إِلَىٰ بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ»
این کشتن خویشتن، کشتن خودشان که کشتن بیرونی و حقیقی بوده و طبق روایات دستور داشتند که یکدیگر را بکشند، برای ما ممکن است اینطور تصور شود که اینها نهایت تباهی و ظلم را داشتند که برای اینها برنامه خاصی دستور داده شده که مختص آنهاست، اما شاید معکوس این باشد و آنها از ما به خدایشان نزدیکتر بودند به دلیل اینکه قتل نفس و آن خویشتن غیر حقیقی برای آنها راحتتر بوده، و مسیر روشنتری داشته و با قتلی که انجام میدادند این توبه برای آنها انجام میشد.
در حالیکه کار منفیای که انجام داده بودند بسیار شدید و بد بود، اما از طریق این توبه کامل و تمام عیاری برایشان صورت میگیرد و در اینجا صفت «توّابیت» و «رحمت» خداوند بر آنها نازل میشود.
بعد از آن هم هنگامی که به خطای دیگری دچار میشوند و خداوند همه آنها را میکشد، باز هم خداوند آنها را نجات میدهد و زنده میکند.
شاید مسیر آنها واضحتر و روشنتر و تمام عیارتر از مسیر انسان فعلی بوده، برخلاف اینکه ما فکر میکنیم که آنها بدترین اقوام بودند، و اینهمه با خدا و پیامبر خودشان به مجادله میپرداختند.
مسیر ما مسیر رها کردن خودمان است، و این «رمضان» بهترین شرایط است برای این کار.
رها کردن انسان این است که:
حقیقتِ خودش، در نمازش، در عبادتش، بازگشت به خودش پیدا کند، و این بازگشت کار سختی در این رمضان نیست.
اینطور نیست که کشتن این خودِ توهمی کار سخت و پیچیدهای باشد و برای ما امکان نداشته باشد.
همه ما که انسانهای متوسطی هستیم و دستمان از مراتب بلند کوتاه است، مایی که عمری را در گناه و غفلت گذراندیم، و تباه کردیم، به راحتی در این رمضان میتوانیم بازگشت کنیم و این امید برای همه ما وجود دارد که در همین رمضان، در همین روزها و شبها بتوانیم آن کاری را بکنیم که فکر نمیکردیم، و از این طریق به آمال و آرزوهای خودمان، نه فقط آرزوهای معنوی، حتی آرزوهای دنیایی هم برسیم.
کشتنِ خویشتن برخلاف اینکه به نظر میآید که کار سختی است، اما ساده است و سادگی آن به این است که :
انسان خویشتنی را کنار میگذارد [کشتن برای ما به معنای کنار گذاشتن و ترک کردن] و ترک کردن خویشتن یعنی ترک همه تمایلات و توهمات و آن چیزهایی که باطل هستند.
بازگشت به خویشتنی که همه اجزا، عوارض و همه ابعاد انسان و تمایلات و همه غرائز و همه آن چیزهایی که میخواهد در جای خودش.
این بازگشت، بازگشت سادهای است و همه ما میتوانیم در این رمضان به این بازگشت موفق شویم.
از امروز که روز اول است، سی روز پیش رو داریم که سی بار بازگشت داشته باشیم.
هر بازگشتی محکمتر از بازگشت اول.
هر بازگشتی کاملتر و تمام عیارتر.
با امید بیشتر.
همه آن چیزی که میخواهیم، همه آن تمایلاتی که داشتیم، همه آرزوهایی که داشتیم و همه آن تلاشهایی که کردیم، به راحتی باید به نتیجه برسد.
این چیزی نیست که برای ما تخیل باشد. نباید خودمان را با آرزوهای طولانی و صرفا نگاه کردن به الگوهایی که به ظاهر برای ما غیرممکن است؛ نباید خودمان را با تخیلاتی که اگر چه معنوی و لذیذ هستند، ولی در ظاهر برای ما قابل رسیدن نیستند، مشغول کنیم.
با چیزهای روشن و واضح، همین خودی که هستیم، همین خویشتن ما، اگر زوائد و مشغولیتهای روزمره را رها بکنیم، اگر لحظهای در نماز و عبادتمان به خودمان بپردازیم و توجه کنیم و بازگشت کنیم همه این کارها انجام میشود.
این مختص بنیاسرائیل نیست و مختص آن قتلی که آنها کردند، نیست؛ برای همین ما در همین زمان و همین رمضان ممکن و مقدور است.
#در_مكتب_علامه_طباطبايي
#زندگي_با_قرآن
#محمد_حسین_قدوسی
#مخاطبه
#رمضان۱۴۴۵
@AllaamehWisdom
زندگی با قرآن
۲ رمضان ۱۴۴۵
۲۳ اسفند ۱۴۰۲
﴿ادْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ﴾
مسیر حرکت انسان برای اینکه در این جهان مانند یک انسان زندگی کند، همان راه ابراهیم نبی (ع) است.
﴿إِنَّ إِبْراهِيمَ كانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّـهِ حَنِيفاً وَ لَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾
بازگشت به حقیقت ابراهیمی در همهی ما موجود است. هر انسان با آن حقیقت زاده میشود و با آن خلق شده است.
این حقیقت همیشه همراه با اوست. هر زمان که به خویشتناش مراجعه بکند؛ از جهانی که او را فراگرفته و لایههایی که برای او توهم ایجاد کرده رهایی مییابد و خودش را رها میکند.
﴿یَحولُ بَیْنَ المَرءِ وَ قَلبِه﴾
حقیقتی که خداوند از رگ گردن به او نزدیکتر است و حقیقتی که خداوند از خود انسان به انسان نزدیکتر است.
این حقیقت همیشه پیش چشم انسان حاضر و ناظر است. همهی عبادات (نماز و روزه)، مناسک و دیانت برای این است که انسان بتواند لحظهای با آن حقیقت ارتباط بگیرد و با آن یکی بشود.
حقیقت نماز بازگشت به آن خویشتن است، این حقیقت، مسیر ابراهیمی و بازگشت در هرکسی وجود دارد. همانطوری که ابراهیم یک امت بود.
﴿كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ﴾
در مورد همهی ما همین است. تصور اینکه اگر کسی به خودش توجه بکند از فعالیتهای اجتماعی، سیاسی و از خدمت به جامعه باز میماند، تصوری غلط و باطل است.
حقیقتِ خیر، خدمت و عمل در این جهان از طریق بازگشت به خویشتن است و جهان بر افرادی استوار است که توانستهاند خودشان را پیدا و احیا کنند، و هر کسی که این خویشتن را در خود پیدا کند؛ مانند یک امت است.
﴿قانِتاً لِلَّـهِ حَنِيفاً﴾
مانند یک امتی است که پاکی آنها جهان را فرا میگیرد و مانند یک ملت آثارش در این جهان اثرگذار است، هرچند اگر ناشناس و گمنام باشند و دنیای مادی او را هیچ بگیرد. حقیقت جهان بر دوش این انسانها استوار است. اگرچه جهان مادی به آنها توجهی ندارد، اما پاکی آنها چون امتی، ملتی و قدرتی بر جهان استوار است و کائنات تمام عیار در خدمت آنها است.
گمنامی برای آنها ابزار و وسیلهای است که میتوانند این پاکی و حنیف بودن خودشان و عدم شرک را به نهایت درجه حفظ کنند. انسانی که اینگونه شد به توجهِ ابراهیمی دست پیدا کرده است.
هرکدام از ما در این رمضان، میتوانیم در حد خودمان و زحمتی که میکشیم و در حد اقدامی که میکنیم به این راه و هدف برسیم.
﴿شَاكِرًا لِأَنْعُمِهِ﴾
انسان باید شکرگذار باشد. شکر انسان این است که آن نعمتهایی که خداوند به او داده است را در جهت صحیح استفاده بکند. خداوند انسان را به صراط مستقیم و درست در دنیا و آخرت هدایت کرده است و به او حسنه و صلوحیت داده است؛ در این مسیر هم خودش اقدام بکند هم مقداری که ممکن است خدمت به خلق خدا بکند.
﴿ادْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ﴾
این است که به راه خداوند که همان راه خویشتن و خود خلیفةاللهی است با حکمت و مسیر درست و حق به این مسیر هدایت کند؛ که بالاترین هدایت همین است، که خویشتن حقیقی خودش و حقیقت ابراهیمی خودش را در اجتماع حفظ بکند.
﴿بِالْحِكْمَةِ﴾
راه درست و صحیح و هدایت و دعوت به راه خداوند با تعقل و حکمت است.
هنگامی که این سرریز شدن خویشتن انسانی که ابراهیموار پیش رفته و وسیع شده در معرض موعظهی دیگران قرار میگیرد، نیاز هست که دیگران را اغنا کند، از طریق موعظه و قانع کردن و توجه دادن آنها و مانند آنها صحبت کردن و باز زبانی که آنها بفهمند.
با فرزندان، خانواده، دوستان و جامعه به جای اینکه با زور، قدرت، فشار، اتهام زدن و از موضع بالا حرکت کردن؛ با موعظهی حسنه و رفتاری که برای آنها قابل درک است و اغنا میشوند رفتار کند.
﴿وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾
اگر با مشکلات بیشتری برخورد کرد و دیگرانی که جلوی او میایستند، مجادله، دعوا و نزاع با دیگران از طریق احسن باشد. از طریق راهی که آنها درک میکنند و مجادله آنها را بیش از هر چیزی به درک و فهم میرساند.
مجادله یعنی اینکه انسان به نوعی عمل بکند که حقیقت در مقابل چشم مخاطب قرار بگیرد. حقیقت را به مخاطب از طریق مجادله نشان دهند و حق در جلوی چشم او قرار دهند... 👇👇👇
@AllaamehWisdom
مدرسه معارف علامه طباطبایی
زندگی با قرآن ۲ رمضان ۱۴۴۵ ۲۳ اسفند ۱۴۰۲ ﴿ادْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَة
☝☝☝
﴿إِنَّمَا جُعِلَ السَّبْتُ عَلَى الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ﴾
این مسیر، مسیر از شرک فاصله گرفتن و به راه حق رفتن است. کسانی که مسیر دیگری رفتند آن مسیر برای آنها با فشارهای خداوند است.
این احکام سخت مانند اصحاب «سبت» کسانی که ماهیگیری در روز شنبه برای آنها حرام شد، اینها برای کسانی است که در راه خداوند بیپروا و بدون دلیل به اختلاف میپردازند، و آن چیزی را که میفهمند با هوای نفس مخالفت میکنند و به شرایطی میرسند که خداوند مجبور است برای آنها احکام سنگین قرار بدهد.
اما برای کسانی که این راه را نروند، مسیر باز است. هر انسانی که به حقیقتی رسیده موظف است آنها را به حکمت، موعظهی حسن، جدال احسن، راه راست و درست هدایت و دعوت کند و این دعوت با حکمت است و نه با زور و فشار.
﴿إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ﴾
اینکه نتایج چه میشود و رفتار ما چه فایدهای داشته باشد، نتیجه دست ما نیست و به دست خداوند است. ما باید در این مسیر از حکمت، موعظهی حسن و جدال احسن فاصله نگیریم تا حقیقت ابراهیمی خودمان را از دست ندهیم و مسیر ابراهیم نبی (ع) را در این جهان پیش ببریم.
#در_مكتب_علامه_طباطبايی
#زندگی_با_قرآن
#محمد_حسین_قدوسی
#رمضان۱۴۴۵
#مخاطبه
@Allaamehwisdom
زندگى با قرآن
۳ رمضان ۱۴۴۵
۲۴ اسفند ۱۴۰۲
«يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ ۚ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا ۗ وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَاب»
حكمت، دستيابى انسان به سطح بالاتر و عميقترى از اسرار جهان است؛ اين كه انسان قادر شود، رازهاى جهان را درك كند و به آنچه به راحتى در دسترسش نيست، از جمله سازوكارهايى كه زندگى روزمره، زندگى شغلى و زندگى سياسى و اجتماعىاش نياز دارد، دست يابد. سازوكارهايى كه به او چنان قدرت، توانمندى، موفقيت و كاميابى میدهد، كه بدون آن امكانش نيست!
حكمت، يعنى دستيابى به سِرّ جهان.
تفاوتى بين زن و مرد، جوان و پير، شاغل و كارمند و خانه دار، مهندس و پزشك و طلبه و ... نيست؛ بلكه در هر مسيرى، جهان اسرارى دارد كه براى انسان عادى در دسترس نيست.
انسان عادى، بطور طبيعى بدون تلاش و خواست خداوند نمیتواند به اين اسرار دست يابد. كسى كه اين حكمت الهى را به دست آورد، در همان نوع زندگىاش و در رشته خاص خود، به سطح بالاترى از قدرت، موفقيت و توانمندى در اين جهان میرسد.
كسى كه اين حكمت را پيدا كرد، «فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا »؛ انسان ديگرى است و توانمندتر است. مسيرى كه از طريق حكمت باز میشود با مسير عادى انسان، پيش از دسترسىاش به حكمت، تفاوت زيادى دارد. درست مانند كسى كه به اسرار جهان، اسرار علمى، سياسى و اجتماعى دسترسى پيدا میكند و قادر است كارى فراتر از ديگران انجام دهد؛
مثلا مهندسى كه به سطح بالاترى از دانش مهندسى دست پيدا كرده است، ابزار و وسايلى میسازد كه كار هزاران كارگر عادى كه به اين ابزار دسترسى ندارند را با كمترين زحمت و هزينه میتواند انجام دهد.
اما حكمت، حقيقتى كاملتر از اين است و سر جهان را براى انسان فاش میكند؛ فاش كردن سنتهاى الهى و آنچه كه بنيان جهان را در هر امرى، از شغل، كار، سياست و اجتماعيات گرفته تا خانهدارى، ارتباط با خانواده، فرزنددارى و تربيت و... تشكيل میدهد.
حكمت، فرا رفتن از ظاهر اين جهان به عمقى است كه انسان توانمند میشود، خير كثير داشته باشد.
اين خير كثير از طريق قدرت، دانايى، توانايى و هر چيز ديگرى براى انسان حاصل میشود. آن رمزى كه همه اينها را با هم داراست، رمز حكمت است.
«وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا»
چيزى از طريق حكمت براى انسان حاصل میشود كه بدون آن امكان ندارد! درست مثل كسى كه بر دانش خاص و بر اسرار خاصى از اين عالم مسلط شده است.
اين حكمت به چه كسانى داده میشود؟
اين اسرار، در اختيار هر كسى هست، پنهان نيست و پيش روى ما گرفته شده است، اين ما هستيم كه چشمانمان را به رويش میبنديم و نمیخواهيم به آن نگاه و توجه كنيم!
اما، چه كسى میتواند به آنها نگاه كند؟!
«وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ»
آنهايى كه عقل دارند؛ صاحبان خرد و هركسى كه در زندگى خودش عاقلانه رفتار میكند، و از عقلى كه میفهمد، فاصله نمیگيرد و با آن لجاجت نمیورزد.
انسان لجوج و مقابلهگر، انسانى كه گرفتار حب و بغض است، انسانى كه كينهها قلبش را فرا گرفته است، يا وابستگىها چنان ضعيف و ناتوانش كرده است كه قادر نيست قدم از قدم بردارد، اولوالالباب و صاحب خرد نيست!
خردِ بىنهايت براى همه انسانها وجود دارد، اما زنجيرهاى زندگى روزمره، غفلت، حب و بغض و رفتارهاى باطل، نمیگذارد از آن استفاده كنيم. اين زنجيرها سبب میشوند كه ما همچون اسب آسياب پيوسته دور خود میگرديم؛ نه صبحى میفهميم و نه شبی! اين زنجيرها نمیگذارند كه چشمانمان باز و عقلمان بينا گردد!
اما عقل براى هر كس در هرجا و هر مسيرى در دسترس است، و به محض اين كه انسان نگاهش را باز كند، خرد، اسرار و حكمت را میبيند. باز كردن خرد تنها یك راه دارد و آن، اين است كه انسان لحظهاى به خود برگردد و از اين گرفتارىهايى كه خودش براى خودش درست كرده است، لحظه اى فاصله بگيرد.
به محض فاصله گرفتن، همه چيز هويدا میشود و آنجاست كه به حكمت میرسد. وقتى هم كه به حكمت رسيد، به اسرار جهان پى میبرد كه همان خير كثير و همان دانايى و توانايى است كه او را در زندگى دنيايى و آخرتى و در هر امر و كارى موفق میكند.
#در_مكتب_علامه_طباطبايي
#زندگي_با_قرآن
#محمد_حسین_قدوسی
#مخاطبه
#رمضان۱۴۴۵
@Allaamehwisdom
زندگی با قرآن
۴ رمضان ۱۴۴۵
۲۵ اسفند ۱۴۰۲
«و إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَةَ الدّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لی وَ لْیُؤْمِنُوا بی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ»
سؤال انسان از خداوند و دعای او و عبادتی که میکند، اگرچه دعا کردن برای همه روشن و واضح است، اما آن چیزی که به آن توجه نمیشود این است که حقیقت دعا و حقیقت درخواست آن چیزی است که اصل و جوهرهی وجود انسان را نشان میدهد.
اصل وجود انسان تماماً دعا و درخواست است، انسانی که هرگز بر یک نقطه نمیایستد و پیوسته درحال تلاش است، و [در این موضوع] تفاوتی بین انسان مادی، انسان الهی، انسانی که به فکر دنیاست و انسانی که به فکر معنویت است وجود ندارد؛
انسانی که به سعادت رسیده است یا انسانی که به شقاوت رسیده یا انسانی که بین این دو است؛ در همه این جوهره در حال تکاپو و تلاش است و این تلاش ️حقیقت دعا و درخواست است.
همانطور که آیه
«قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا»
وقتی انسان به فکر گناه، معصیت و خلافی که انجام داده میافتد، تنها فعل غلط و گناهی که در عمل انسان است مورد توجه انسان قرار میگیرد، در صورتی که اصل اِنّیت انسان، همین وجودی که آن را به توهم، در مقابل خداوند خود را عَلَم میکند، و برای خود وجود مستقل قائل است و میخواهد خود را به عنوان یک انسان به سمت کمال ببرد، و این اصل وجود انسان این بالاترین معصیت و بالاترین گناه است و همه اینها به این معناست که خداوندی که از رگ گردن به انسان نزدیکتر است هم دعای انسان را اجابت میکند و هم استغفار و هم مغفرت انسان را اجابت میکند.
نزدیکی این اجابت، درخواست، سؤال و استجابتی که ما میخواهیم با آن بینهایت، متحد و واحد است، و نیازی به تلاش و حرکت به سوی مقصد و انتهایی که در آنجا استجابت و مغفرت صورت میگیرد، نیست؛ تنها کافی است انسان به حقیقت خود توجه کند و آن را ببیند، به محض اینکه توجه کند [اجابت رخ میدهد]، بنابراین تمام اهداف، اقتدار و نتایجی که تمام عمر به دنبال آن میدود همچون آبی است که در درون انسان آماده و مهیاست و انسان، تشنه لب به دنبال این آب در جهان میگردد، و پیوسته در حال حرکت است و چون چیزی را میجوید که خودش هست، هرگز به آن نمیرسد؛
اما زمانی که انسان توجه میکند که این حقیقت استجابت و مغفرت چیزی غیر از وجود خودش نیست، این توجه او را به سرعت به نتیجهای که باید میرساند، اگرچه به زمان احتیاج دارد که این توجه به صورت کامل برقرار شود.
سلوک انسان پیدا کردن چیزی در بیرون نیست، بلکه درک این است که همه این تلاشها در راه غلطی است و او را از حقیقت دور میکند، وقتی که انسان این موضوع را متوجه شد و تلاشهای طولانی و ادامهداری که انجام میداد به نتیجه نرسید، وقتی که دریافت که حقیقت اجابت و استجابت همین جایی است که الان هست و از ابتدا نیز بوده، اینها بازگشت به آن نقطهای است که حقیقت خودش است و به هدف واصل شده است و هر مقدار که این توجه بیشتر انجام شود به این حقیقت، زودتر، کاملتر و بیشتر میرسد. درک این حقیقت که انتهای مسیر چیزی غیر از آن جایی که در ابتدا بوده نیست و درک همان حقیقتی که الان نزد انسان حاضر و آماده است؛
به همین دلیل از رگ گردن به ما نزدیکتر است چون «ما»یی وجود ندارد، هر چه هست همان حقیقت بینهایت است؛ غیر از توهم، غیر از اشتباه، غیر از تخیل، وقتی که این حباب تخیل شکسته شود، و برداشته شود، آن آب بیکران زلال هستی پیش رو و در مقابل چشم انسان ظاهر و آماده میشود و حقیقت را میبیند و این همان زمانی است که واصل شده است.
#در_مكتب_علامه_طباطبايی
#محمد_حسین_قدوسی
#رمضان۱۴۴۵
#زندگی_با_قرآن
#مخاطبه
@Allaamehwisdom
زندگی با قرآن
۵ رمضان ۱۴۴۵
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
«فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا وَ لكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ ما كانُوا يَعْمَلُونَ»
مشکلات، ناراحتیها، سختیها و سوختنهایی که برای انسان ایجاد میشوند بدون اذن و اجازه الهی صورت نمیگیرند. کائنات، همچون عواملی که در اختیار خداوند و تسلیم او هستند، همه دستگاهی را تشکیل میدهند که برای رشد و حرکت ما درست شده، و طراحی و برنامهریزی شدهاند. همهی کائنات برای اینکه ما به چیزی که انتخاب کردهایم برسیم، مهندسی شده است.
جایی که باید برویم را خودمان انتخاب کردهایم، نه کسی دیگر! هرگز رشدی بر ما تحمیل نمیشود!
همانطور که دنیا و خوشیهایش بدون اختیار ما از ما سلب نمیشوند، تمام جهان در کارند تا ما به مسیر خودمان برویم.
مشکلات برای این پیدا میشوند که انسان بتواند اتصال خود را به مبدأ نامتناهی محکمتر و قویتر کند، و از زندانی که زندگی روزمره برای او ایجاد کرده، از زندان و محدودیتی که خودش برای خودش ایجاد کرده، و علیرغم انتخابش در سیر روزمرگی خودش گرفتار این زندان شده بتواند از این زندان نجات پیدا کند.
وقتی که انسان در مقابل این مشکلات قرار میگیرد، راهی که پیش رویش است، این است که تضرع کند. تضرع یعنی اتصال به نامتناهی و یک لحظه دقت کردن و توجه کردن به اینکه این زندان جای من نیست و من آن را انتخاب نکرده ام، بلکه در غفلت روزمره دچار این زندان شدم!
وقتی که بَأسا و ضَرّا می آید، وقتی که مشکلات برای انسان پیدا می شود، راهحل توجه به این است که این مشکلات، زندانی است که انسان خودش برای خودش ایجاد کرده و کائنات اگر کمکی به این زندان و محدودیت کردند، برای این است که بتواند به حقیقتی که خودش انتخاب کرده توجه کند و از این زندان فرار کند و محدودیت خويش را بشکند.
تفاوتی بین مشکلات مادی و معنوی نیست؛ هر مشکل، بنبست، زمین خوردن و گرفتاریای که برای انسان حاصل میشود چه مادی و چه معنوی برای رهایی انسان است، و این رهایی به توجه انسان بستگی دارد و وقتی انسان در این فضا قرار میگیرد و دچار محدودیت می شود، این محدودیت نعمتی است که خداوند به انسان ارزانی داشته و مهندسی کائنات است برای اینکه انسان به خودش توجه کند و از زندانی که گرفتارش است رها شود. اگر غیر از این بود و اگر مشکلات و بلا نعمت نبود، پس چرا برای اولیای الهی بیش از همه این بلاها نازل شدند؟ آنها در تمام شرایط زندگی دچار این مشکلات، بلایا و ابتلائات و سختیها بودند و مصیبتهایی که برای آنها حاصل شده، از هر مصیبتی بالاتر است.
برخلاف این تصور ما و برخلاف تصوری که امروز برای خیلیها هست؛ خوشی، راحتی و آرامش چه مادی و معنوی برای انسان نعمت نیست، بلکه نقمت است؛ و حتی باعث غفلت و فراموشی نعمتهای معنوی می شود.
نعمت حقیقیِ معنوی این است که انسان این گرفتاری خودش را لمس کند و اتصال به فراتر پیدا کند. اما احساس نعمت، احساس اینکه من به جایی رسیدم، احساس اینکه خوشبختانه نعمتی پیدا کردم، احساس اینکه چه نماز شب خوبی خواندم، این احساسها غیر از نگه داشتنِ انسان چیزی ندارد! اگر چنین احساسی ارزش داشت، اگر این آرامش و احساس شادی و خوشی و راحتی، چیز ارزشمندی بود و باعث رشد انسان می شد، حتماً و حتماً به اولیای الهی میبایست بیش از هرکسی این نعمت و خوشی و راحتی داده شود. وقتی که متون ادعیهی اولیا را میخوانیم، وقتی مناجاتشان را میبینیم و به دعاهایشان توجه میکنیم، میبینیم هرگز در چنین حالت شادی از نعمت نیستند؛ بلکه پیوسته مینالند و زار میزنند و پیوسته از مشکلات، از اینکه پیش نرفتند و در معرض مشکلات هستند، شکایت میکنند و این نشان می دهد که حقیقتِ نعمتِ معنوی این احساس فروتنی و زاری و احساس تضرع و احساس این است که مشکلات ما را بازداشته اند... 👇👇👇
@AllaamehWisdom
👆👆👆
وقتی به دعای ابوحمزه نگاه میکنیم آن ناله و ناراحتیای که حضرت از مشکلات میکنند؛
«کُلَّمَا قُلْتُ قَدْ صَلَحَتْ سَرِیرَتِی وَ قَرُبَ مِنْ مَجَالِسِ التَّوَّابِینَ مَجْلِسِی عَرَضَتْ لِی بَلِیَّةٌ أَزَالَتْ قَدَمِی»
هر بار که فکر کردم به جایی رسیدم و توانستم به مقام توابین نزدیک بشوم، ناگهان بلیه و بلایی قدم من را لرزاند، و فرو افتادم... این حقیقتی است که در اولیای الهی بیش از همه هست. پس چرا وقتی که دچار ضعف مادی و معنوی، دچار مشکلات، دچار سوختن و آتش گرفتن، دچار سختیها هستیم، ناراحت میشویم؟ چرا باید به دنبال خوشی و راحتی باشیم؟ چه در مادیات و چه در معنویات؛
«فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا»
چرا موقعی که مشکلات میآید فروتنی و زاری نکنم؟
«وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَىٰ أُمَمٍ مِّن قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُم بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ»
قبل از این هم سنت الهی در مورد امتهای قبلی این بود که مى فرمايد آنها را به بأسا و ضَرّا گرفتار میکردیم «لَعَلَّهُم يَتَضَرَّعُونَ» برای اینکه در آنها اتصالی ایجاد شود، و آنها به دست خودشان به سمت بینهایت بروند و آن چیزی که خلاف این است، غیر از قساوت قلب نیست؛ «قَسَتْ قُلُوبُکم».
آن چیزی که برای انسان در مقابل این تضرع قرار میگیرد، چه حالت یأس، چه حالت ناراحتی و چه به عنوان این باشد که انسان احساس کند من باید مقام معنوی پیدا کنم، و به هر بهانهای از این تضرع دست بر دارد، قساوت قلب میآورد.
«وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ ما كانُوا يَعْمَلُونَ» اینکه انسان به هر بهانهای، به بهانه معنویت میخواهد از این بأسا و ضَرّا و از این سوختن و مشکلات رها شود، این زینت شیطان است! شیطان است که انسان را فریب میدهد و این مسیر غلط را برای انسان تزئین میکند، و انسان فکر میکند که دارد مسیر درستی میرود، و باید به دنبال فتوحات معنوی باشد و این فتوحات، آرامش، این خوشی و شادی مادی و معنوی برای انسان به عنوان چیز ارزشمند بروز پیدا میکند؛ در صورتی که مسیر به سوی تضرع است و اگر غیر از این بود میبایست اولیای الهی این نصیب را از جهان داشتند.
اگر این آرامشِ غفلتآور، چیز ارزشمندی بود و اگر فایدهای داشت، چه مادی و چه معنوی در درجهی اول باید به اولیای الهی داده میشد. اما آنها بیش از هر کسی دچار این مصیبتها و بلایا بودند «أَلْبَلآءُ لِلْوِلاءِ».
آنهایی هم که به دنبال اولیای الهی میروند، این بلا برایشان نازل میشود و این سختیها به تناسب ظرفشان است و همیشه ظرف ما برای این مشکلات آماده است.
چیزی که باعث کم شدن ظرف ما میشود، نگاه غلط ماست که فکر می کنیم این حالت، حالتِ بدی در مادیات و معنویات است! جهان مهندسی شده و روی حساب است، و چیزی که این حساب را بر هم میزند حسابگریهای نادرست ماست. تحلیلهای نادرست ما ناشی از «زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ» میباشد. افکار غلطی که ما داریم به وسیلهی شیطان بر ما نازل میشود و نگاهمان غلط میشود و محاسبهمان بر خلاف چیزی میشود که خودمان انتخاب کردیم، که این انتخاب را هم به زور بر ما تحمیل نکردند و چیزی است که خودمان انتخاب کردیم.
وقتی که به این جهان میآییم، وقتی دچار زندگی روزمره میشویم، با کمک و چیزی که شیطان به ما القا میکند، محاسبهمان تغییر میکند و این محاسبه غلط است که ظرفیت انسان را این طور کاهش میدهد.
راه بازگشت به این حقیقت «فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا» است؛ و این است که انسان از این مشکلات نجات پیدا نمیکند و این نعمت الهی است؛ چرا که اگر دچار خوشی و شادی مادی و معنوی شود و احساس کند که به حالت ارزشمندی رسیده و خوشی انسان را فرا بگیرد، این حالت خطرناکی است و نشاندهندهی این است که جهان و کائنات و خداوند دیگر از انسان ناامید شدهاند.
«فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ»
وقتی فراموشیِ حقیقت این جهان کامل شد، همهی درها باز میشود تا جایی که انسان به این شادی و خوشحالی میرسد.
در این حالت «أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ» است که ناگهان با حقیقت درونیاش چه در این جهان و چه آن جهان مواجه میشود، و این برای کسانی است که در فراموشی به انتهای خودشان رسیدهاند؛ إنشاءالله ما از این افراد نشویم.
#روز_پنجم
#در_مكتب_علامه_طباطبايی
#محمد_حسین_قدوسی
#رمضان۱۴۴۵
#زندگی_با_قرآن
#مخاطبه
@Allaamehwisdom
زندگی با قرآن
۶ رمضان ۱۴۴۵
٢٧ اسفند ۱۴۰۲
﴿ وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴾
وقتی انسان از مسیر زندگی عادیاش خارج میشود، اولین اثری که در او میگذارد، این است که خود را فراموش میکند؛ این فراموشی خویشتن، ناشی از این است که انسان استعداد بینهایتش و اتصال حقيقى که با جهان فراتر و با مبدأ این جهان و تمام نامتناهیها، بالفعل و در عمل و عینیت دارد را فراموش می کند و گرفتار این زندان میشود.
«نَسُوا الله» فراموش کردن بینهایت است و اين فراموشی بلافاصله منجر به فراموشی خويشتن مى شود!
چراکه انسان، وقتی بینهایت را فراموش کند، اتصالش را با آن قطع میکند. آن گاه در اثر زندگی روزمره و انتخابهای خود و به دلیل فراموشی خود، پیوسته دچار مشکلات مادی میشود و زندگی سختی پیدا میکند و این زندگی سخت، باعث میشود بیش از گذشته خودش را فراموش کند.
فراموشی خویشتن و زندگی سخت دنیایی مانند دو عاملی که اثر متقابل بر هم دارند، پیوسته همدیگر را تقویت میکنند.
«وَ مَن اَعرَضَ عَن ذِکری فَاِنَّ لَهُ مَعیِشَه
ضَنکًا وَ نَحشُرُهُ یَومَ القِیامَه اَعمَی»
این معیشت سخت، زندگی مشکل، تنگنا و سختی، ناشی از این است که ذکر خداوند، ذکر بینهایت، یعنی استعداد بینهایت خود را فراموش کرده است و فکر میکند که درهمین جهان روزمره، باید کارش را تمام بکند.
این بیتوجهی به حقیقت خود، زندگی او را سخت می کند و از دیدن حقایق نابینا میشود، چون کسی که خودش را نمیبیند، امکان ندارد استعداد بینهایتش به کار بیافتد. این نابینایی، ادامه پیدا میکند و در باطن این جهان هم او نابینا میشود.
«قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَىٰ وَقَدْ كُنتُ بَصِيرًا"
قَالَ كَذَٰلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَكَذَٰلِكَ الْيَوْمَ تُنسَىٰ»
اما اولین کاری که براى بازگشت از این معیشت سخت و از این نابینایی و نسیان خویشتن میتواند بکند، توجه به حقیقت بینهایتی است که درونش است؛ احساس قدرت و کرامتى برايش حاصل مى شود که به او كمك میکند بر این جهان بر زندگی روزمره اش پیروز شود و زندگی متعادل و عادی داشته باشد.
زندگی متعادل، به این است که، ضرورتهای زندگیش را با تعقل صحیح برقرار کند و نیروی مازادش را در جهت خدمت به انسانیت و آن قوه بینهایت به کار بگیرد و رسوباتی را که در این مدت نسیان، در عمق وجودش رسوخ کرده، از بین ببرد و پاکسازی کند.
وقتی که این طور شود، دوباره بازگشت میکند به زندگی عادی، این زندگی متعادل و زندگی متوسط و طریقه وسط. اين راه صحیح زندگی، باعث میشود که بتواند بازگشت به خودش بکند؛ این بازگشت به خود، هم توجه به بینهایت و ذکر خدا را همراه دارد، و این ذکر خدا باعث میشود که دوباره خودش را پیدا بکند.
پیدا کردن خویشتن، در درجه اول با فرارفتن از تشتتهایی است که در وجود انسان است. بازگشت به خویشتنی که متمرکز است؛ در همان زندگی مادی و امور عادی، این تمرکز باعث ذکر او میشود.
این راه، راه نزدیکى است و سخت نیست، در همین رمضان ما میتوانیم به این مرحله برسیم. در همین رمضان میتوانیم مسیر خود را باز کنیم و بازگشت به خودمان پیدا کنیم.
آن رسوباتی که زندگی را سخت کرده، کنار بگذاریم و راه وسط را كه زندگی متعادل است، انتخاب کنیم.
زندگى متعادل يعنى چون انسان زیستن و عاقلانه زندگی کردن و امور غیرعقلانی و شهواتی که بر ما غالب شدند و تمایلاتی که زندگی ما را از حالت طبیعی خارج کردند و خصلتهایی که نمیگذارند ما همچون یک انسان زندگی بکنیم، را کنار گذاشتن.
لازم نیست اينها را کامل کنار بگذاریم، بلکه به محض شروع این حرکت، به محض شروع بازگشت به خویشتن، آثارش را میبینیم.
و بعد از آن، آن چیزی که نیاز است ، تمرکز در وجود خودمان، در اعمال خودمان و فرا رفتن از این تشتتها است. در این حالت است که ذکر الهی در درون انسان میجوشد و جوشیدن این ذکر الهی باعث احیای خویشتن میشود و یک زندگی صحیح، در همین رمضان برای ما کلید میخورد؛ در همین رمضان، راه دوری نیست.
اگر چه ادامه این مسیر ممکن است، یک عمر طول بکشد، اما شروعش به همین سرعت و سهولت و در دسترس و آماده و مهیاست و هرکدام از ما میتوانیم این کار را انجام دهیم. سپس میتوانیم آن را تقویت کنیم و چیزهایی را در زندگی ببینیم که قبلا برای ما رؤیا بود!
در زندگی بزرگان و اسوههای اخلاقی میخواندیم!
اگر چه رسیدن به مرحله آنها کار سختی است، اما چشیدن آن برای ما، کار سختی نیست و همین را میتوانیم انجام دهیم؛ در همین رمضان، با همین طریق، با دست خود و به زودی و به سرعت و به سهولت.
#روز_ششم
#در_مكتب_علامه_طباطبايی
#محمد_حسین_قدوسی
#زندگی_با_قرآن
#مخاطبه
#رمضان۱۴۴۵
@AllaamehWisdom
زندگی با قرآن
۷ رمضان ۱۴۴۵
٢٨ اسفند ۱۴۰۲
﴿تِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَتَّخِذَ مِنكُمْ شُهَدَاءَ ۗ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ ﴾
این روز، شب و ایامى که میگذرد، سرمایه انسان است که در حال خرج شدن است. تمام اندیشهها، نظریهها، دعاها و هر چیزی که باید رخ بدهد، هر حرکتی که انسان باید بکند و هر پیشرفتی که باید صورت بگیرد در همین ایام است.
این گذر ایام، چرخش روزگار و روزمره، همانطور که بالاترین سرمایهی انسان است و بستری است که همه چیز باید در آن رخ بدهد، خودش بالاترین درد، بیماری، سختی و مانع انسان هم مى تواند باشد! انسانی که در این ایام باید پیش برود، اگر مراقبت نکند و گذر زمان و زندگی روزمره او را مشغول کند، تمام آن چیزهایی که آمادهی به نتیجه رسیدن است، از بین میرود!
خداوند این ایام را به گونهای ساخته تا آن کسانی که «الَّذِينَ آمَنُوا» هستند، در این روزها مشخص شوند؛ شهدا و آن کسانی که شاهد بر این مسیر هستند، گواه بر پیروزی و تسلط بر روحشان هستند، در این ایام مشخص بشوند.
ما هر کاری که بخواهیم بکنیم باید در همین روزها بکنیم. این روزهاى ما نباید بدون پیشرفت، بدون قدمی که برمیداریم و بدون حرکتی که میکنیم پیش برود. همهی این مباحثات، گفتگوها و همهی برنامههایی که انسان میریزد و همهی کارهایی که باید بکند در این روزهاست که باید به نتیجه برسد. روز به روز و ساعت به ساعت این ایام و گذر و گردش آن و دورههای زمانی به گونهای ساخته شدهاند که اگر از آن استفاده شود و برنامه ريخته شود، بهترین وسیله است برای کسی که بخواهد پیشرفتی بکند و قدمی بردارد. همچون کسی که بخواهد مسیر را برود، این قدمها هستند که او را میرسانند و اگر هر قدمی که باید در زمان خود برداشته بشود، برداشته نشد، چون شکست و ضرر و خسارتی مى شود که بر فرد وارد شده است.
دورههای زمانی به تناسب ظرف انسان برای کسی که هفتهها برای او ارزشمند است، باید هر هفته برنامهی روشن و واضحی داشته باشد تا به نتیجه برسد. برای کسی که ظرفش قویتر و محکمتر شده، روزها و برای کسی که از آن هم قویتر شده ساعتها «تِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ»، اما وقتی که این مسیر را میخواهد برود باید محکم و استوار باشد.
«وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ»
اگر پذیرفتید، اگر متوجه شدید که در این ایام قدمهایی است که باید برداشت و از این دورههای زمانی به تناسب روحتان نتیجه گرفتید و متوجه شدید که این زحمتهایی که دارید میکشید است که شما را به نتیجه میرساند و به آن ایمان آوردید و به سمتش رفتید، دیگر «وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا» نه سست بشوید و نه اندوهگین.
مسیر مشخص و راحت است و شما را پیش میبرد و حتی اگر گناهان بزرگ دارید و اگر بر نفسهای خودتان ظلم کردید باز هم ناراحت نباشید «وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ»
ذکر خداوند، استغفار و ذکر این بینهایت، توجه کردن به این مسیری است که باید طی بکنید؛ همان مقداری که در دورههای زمانی، متناسب با روح و ظرفیت خودتان باید حرکت کنید و به آن توجه کنید و توان آن را دارید، نه بیشتر. پشیمانی از گذشتهها و استغفار از آنها، همهی اینها شما را به نتیجه میرساند، بنا نیست که شما به نتیجه برسانید این تمام کائنات است که شما را به نتیجه میرساند... 👇👇👇
@AllaamehWisdom
👆👆👆
«وَمَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ»
آن چیزی که باعث غفران و نجات شما از گذشتههایی که در آن ظلم بزرگ و کار زشتی انجام دادید و بر انفس خود ظلم کردید، میشود شما نیستید؛ خداست.
کسی دیگری مگر میتواند این کار را بکند؟! شما تنها کاری که باید بکنید این است که «وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَىٰ مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ»
دیگه اصراری بر آن اشتباهی که در گذشته انجام دادهاید نداشته باشید و با توجه این کار را انجام ندهید.
اگر این کار را انجام دهید «وَسَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ» همین توجهی که شما دارید، تقواست؛ در همان حدی که متوجه میشوید و همان مقداری که برای شما ممکن هست آن را انجام بدهید و این روزی که در میگذرد و زمانهایی که دارد میگذرد برای همین است که «وَلِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَمْحَقَ الْكَافِرِينَ» این مسیر، مسیری است که برای شما هموار شده تا شما در ایمانتان تسویه و پاک بشوید.
«وَلَقَدْ كُنتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ»
شما قبل از این آرزو داشتید و پیوسته میگفتید که ما مرگ روحی، مرگ از این مسیر و از این زندان را میخواهیم و نجات روح و احیای روح «مِن قَبْلِ أَن تَلْقَوْهُ» قبل از اینکه زمانش برسد.
«فَقَدْ رَأَيْتُمُوهُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ»
حالا که زمان آن است و مسیر برای شما آماده شده است و شما میتوانید حرکت کنید، اینجا نشستهاید و تماشا میکنید! مگر شما نبودید که میگفتید که ما آرزوی رهایی داریم، الان زمان این رهایی است.
«وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ ۚ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِكُمْ ۚ»
همهی این رسولان ظاهری و باطنی، رسل و پیامآورانی از سوی حق و حقیقت هستند و اگر آنها نباشند، شما این مسیرتان را رها میکنید. اما حرکت درست در این ایام، روزها و در این دورههای زمانی، وقتى صورت میگیرد که انسان در برنامهی خودش جدیّت داشته باشد و برای رفتناش و برای آن نتیجهای که میخواهد بگیرد اهمیت قائل باشد و برای آن برنامه بریزد.
مسئلهی رشد روحی و استفاده از این دورهی زمانی مسئلهی اول او باشد نه مسئلهی آخر، نه زمانهای باطل و زمانهایی که مرده است. اینطور نباشد که وقتی همهی کارهایش را بکند و دیگر کاری نداشت سراغ این بیاید. اگر به این مسئله روحی و به خودش توجه کند، تمام امور دنیایی و آخرتیاش هم اصلاح میشوند.
اما اگر همهی آن کارها را انجام بدهد؛ کارهای دنیایی، شغل و همهی مسائلی که دارد و وقتی که وقت اضافه آورد به امور و مناسک ظاهری بپردازد و اندکی نيز به خود بپردازد، اینگونه به نتیجه نمیرسد!
«وَيَتَّخِذَ مِنكُمْ شُهَدَاءَ»
گواه باید باشد با این وجود، باید حاضر باشد در آن مسیر. شهید کسی است که گواه است، کسی که وجودش در آنجا است و کسی که حرکت میکند.
این رمضان زمانی است که ما میتوانیم این حرکت خودمان را شروع بکنیم و خطاب خداوند قرار بگیریم «وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ» شما برترید، به محض اینکه ایمان بیاورید. اگر متوجه این مسئله بشوید و به این حقیقت توجه کنید.
«هَٰذَا بَيَانٌ لِّلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِّلْمُتَّقِينَ»
این مسیری است که برای شما گفته میشود نه برای کس دیگر! خطاب این آیات خود شما و خود ما هستیم به محض اینکه توجه کردیم «أَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ» شما برترید و این برتری حق شماست. همهی کائنات برای این برتری شما بسیج شدهاند و شما را به آنجا میرسانند.
خداوند ضامن است «كَتَبَ عَلَىٰ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ ۚ» این را بر خودش واجب کرده تا شما را به این نتیجه برساند. به شرط اين که شما سستی به کار نبرید و سست نشوید و این توجه را مرتب و در دورههای زمانی که متناسب با روح خودتان است، داشته باشید.
#روز_هفتم
#در_مكتب_علامه_طباطبايی
#محمد_حسین_قدوسی
#زندگی_با_قرآن
#مخاطبه
#رمضان۱۴۴۵
@AllaamehWisdom
زندگی با قرآن
۸ رمضان ۱۴۴۵
٢٩ اسفند ۱۴۰۲
﴿وَ عِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا﴾
سیر انسانی که میخواهد به سمت رحمان برود، سیر عبادت و بندگی و سیر انسانیت، بدون مشی درستی در زندگی روزمره و ارتباطات صحیحی با جهانی که پر از جهالت است، ممکن نیست. کسی که طمع دارد به این مقام برسد و سعی و کوشش مىكند و میخواهد سیر انسانی داشته باشد، باید مشیاش بر این زمین و زندگی روزمره و ایام همراه با آرامش و فروتنی باشد.
آرامش، چیزی است که انسان را کمک میکند تا نیرو های درونیاش بجوشند و فوران آن آتشفشانی که درونش هست، او را به سوی حقیقت رحمان و به سوی نامتناهی پیش ببرد. فروتنی اين است که فرد به جای اینکه در مقابل عواملی که در این زمین برافراشته شدهاند، او هم پرچمی برافروخته و با آنها به جنگ و نزاع برخیزد، خودش را فرو بگیرد و تنها به خودش بپردازد و این پرداختن به خود، کمک بکند که از درونش این حقیقت و آن نامتناهی آماده فوران باشند.
اما کسی که که این آرامش و فروتنی را ندارد، در زندان جنگش با اطراف و با عواملی که در این جهان کم نیستند، همهی نیرو و توانش صرف اینها میشود و چیزی برای او باقی نمیماند. آن کسی که فروتنی ندارد، این گردنکشی و فراتر رفتن و سرافراز بودن مسئلهی اصلیاش است.
دچار توجه به خودِ غیر حقیقیاش میشود، و دیگر امکان ندارد که آن حقیقت درونی در او بروز و ظهور داشته باشد، و تا زمانی که حقیقت درونی بروز و ظهور نداشته باشد، امکان توجه به نامتناهی برای او فراهم نیست.
بندگان رحمان، رحمت الهی برای انسان از طریق این آرامش و فروتنی ظهور و بروز دارد، وقتی انسان مراحلی را طی میکند و سعی میکند به یک حرکتی برسد و سعی میکند به نتایجی برسد، آن موقع مدتها باید با این آرامش و فروتنی راه برود و زندگی متعادل و آرام داشته باشد. زندگی که به راحتی طی میکند تا به تدریج این استعدادهای درونی در او بروز و ظهور پیداکند.
انسانی که مشی بر روی زمین را فراموش کرده است، حتی کسی که به دنبال معنویت و مراحل معنوی و عبادت سعی در حرکت می کند، اگر این حرکت، تمایل و انگیزه، او را از مشی آرام بر روی زمین باز بدارد، چه بسا ناآرامیها، مانع اصلی رسیدن به مقام معنوی او بشود. همچنین انسان در این زندگیاش، هميشه با جهالتهای بسیاری روبروست و وقتی که با این جهالتها روبرو میشود، به خصوص وقتی که جاهلان بیرونی به انسان هجوم میآوردند و او را مورد خطاب و مخاطبه قرار میدهند، تنها راهش این است که با سخنان مسالمتآمیز، با مقام سلام، با راحتی و آرامش و با شرایطی که نزاع و آتش آن را افروخته نکند، با آن روبرو شود.
و گرنه این جهان پر از جهالت هست و ما هرگز نمیتوانیم این جهان را اصلاح کنیم. اگر هم بنا بر اصلاح باشد، اول باید بتوانیم خودمان را در این مشی و رسیدن به مقام حقیقت، به مقام عبادت و به مقام توجه به رحمان برسانیم و بعد آماده نزاع با جهالتها باشیم.
بهترین ابزار، بالاترین وسیله و مهمترین تکنیکی که به انسان کمک میكند که در مقابل خطاب جاهلان با مقام سلام برخورد کند، این است که توجه کند به جهالتی که درون خودش است. دیدن جهالتهای بیرونی همیشه انسان را برافروخته میکند و او را تحریک میکند كه با آن مبارزه و مضاده داشته باشد، اما وقتی که توجه کند که عین همین جهالت درون او هم هست و هنوز نتوانسته این جهالتها را ترک کند، آن موقع متوجه میشود خود او هم جاهلی چون جاهلان است.
بهترین جواب بر آنها همان سلامی است که میدهد و این، کمک میکند تا مشی آرام خودش را ادامه بدهد و در این مشی آرام، در این رفتن پیوسته و با استمرار و در زندگی که با فروتنی همراه است به تدریج قوای درونی، بیرون بیاید و آن حقیقتی که درون او هست، حقیقت انسانی بروز و ظهور و جلوه پیدا کند.
#روز_هشتم
#در_مكتب_علامه_طباطبايی
#محمد_حسین_قدوسی
#زندگی_با_قرآن
#مخاطبه
#رمضان۱۴۴۵
@AllaamehWisdom
زندگی با قرآن
۹ رمضان ۱۴۴۵
١ فروردين ١٤٠٣
﴿ وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَىٰ/ فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَىٰ ﴾
مسیر انسان به سوی رهایی و حرکت، از طریق تمام کائنات یاری و همراهی میشود. ما در محضر خداوند و معصومین(ع) و در جنتی هستیم که همهی مرضهایمان دست آنها و در حال شفاست؛ اما این خود ما هستیم که با هوی و هوس و مخالفت، از این شفا جلوگیری میکنیم.
آن کسی که از مقام خداوند استفاده کند و خود را از هواهای متفاوت و بازدارنده نهی کند، این جنت و این شفا را میبیند. ما تمام وجودمان از امراض و بیماریها آکنده است؛ گوشهای کر، چشمهای نابینا و قلبهايی که قساوت آن را فرا گرفته است و در مقابل تمام کائنات و معصومینى هستند که همهی نیرو و توانشان را برای ما میگذارند.
این ما هستیم که باید نفسمان را از هوی دور کنیم تا این بهشت، این شفاعت، این شفا و این درمان را بچشیم.
غیر از دوری از این هوی و فاصله گرفتن از آن، هیچ راهحلی نیست و این ما هستیم که میتوانیم به سهولت و سادگی این شفاعت را درک کنیم و به نتیجه برسیم.
هوی همهی این امور متفاوت و متشتتی است که ما را از تمرکز در این مسیر باز میدارد؛ هرچیزی که ما را گرفتار میکند.
در آستانه سال جدید و مایی که از این بیماری و سختیها جانمان به لب آمده؛ همهی امیدمان به شفای بزرگان است و به این است که این کری، کوری، قلب قسی و این همه مشکلات؛ مشکلات فردی اجتماعی، خانوادگی، سیاسی و آن چیزی که همهی مسلمین و همهی بشریت را تهدید میکند، با شفاعت و شفای آنها بهبود پیدا بکند.
بهبود آنها در آستانهی رسیدن است، مانع، خود ما هستیم، هوی و آن نگاهها، دیدنها، شنیدنها، تفکرات، توهمات و آن چیزهای متشتتی که سرتاسر وجودمان را در هر لحظه، هر ساعت و هر زمان به نوعی و به گونهای فرا گرفته است؛ هرچیزی که ما را از تمرکزمان باز میدارد.
رها شدن از این توهمات، فاصله گرفتن از این افکار و باورهایی که عمری گرفتارش بودیم و هرگز برای ما نتیجهای نداشته، کار سختی نیست!
در آستانهی ورود به سال جدید، همهی امیدمان به این است که گذشتههای سخت و پر از ناراحتی، شکست و ناکامیمان جبران شود، و امید ما به بزرگانی است که در این سرزمین، صاحب زندگی ما هستند و آنها ما را نجات میدهند و شفای خود را از آنها میخواهیم.
#روز_نهم
#در_مكتب_علامه_طباطبايی
#محمد_حسین_قدوسی
#زندگی_با_قرآن
#مخاطبه
#رمضان۱۴۴۵
@AllaamehWisdom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قال رسولالله (ص):
«خَدِیجَةُ وَ اَینَ مِثْلُ خَدِیجَةَ صَدَّقَتْنِی حِینَ کَذَّبَنِی النَّاسُ وَ آزَرَتْنِی عَلَی دِینِ اللَّهِ وَ اَعَانَتْنِی عَلَیهِ بِمَالِهَا...»
#در_مكتب_علامه_طباطبايی
#محمدحسین_رحیمی
@AllaamehWisdom
زندگی با قرآن
۱٠ رمضان ۱۴۴۵
٢ فروردين ۱۴۰۲
﴿وَاذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَلَا تَكُنْ مِنَ الْغَافِلِينَ﴾
حرکتِ انسان نیاز به ذکر دائم در وجود انسان دارد. اینکه انسان به صورت طبیعی ذکر خداوند را انجام دهد، به معنای این نیست که این لفظ یا این توجه به مبدأ که در ذهن خودش درست کرده را دائم داشته باشد. بلکه به معنای این است که به آن زندان روزمره گرفتار نشود و پیوسته، به فراتر از آن و به آن استعداد نامتناهی و مبدأ جهان که از رگ گردن به او نزدیکتر است، توجه داشته باشد.
حقیقتِ ذکر، این توجه و این فراتر رفتن است.
حقیقتِ ذکر یعنی توجه کردن و فراتر رفتن و آماده پرواز بودن، و اینکه انسان از درون خودش و حقیقت خودش به سمت نامتناهی متوجه شود، و از امور روزمره و از آن چیزهایی که گردش روزانه او را به خودش مشغول میکند، گذر بکند.
️گذر انسان از این موارد و از این روزمرگی و گذر انسان برای توجه به مبدأ بالاتر، حقیقت ذکر است.
حقیقتِ ذکر در درون انسان رخ میدهد، با تضرع و به صورت پنهان؛ «دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ»
️نیازی به داد و بیداد، و سر و صدا نیست. نیازی نیست که بیرون از وجودش پیوسته در حال صدا کردن و شعار دادن و در حال امر به معروف و اعلام باشد.
بلکه بسیاری از موارد این اعلام بیرونی و ظهور بیرونی و اینکه پیوسته چیزهایی را در این رابطه با ادعا و بیان و شعار و پلاکارد بیان میکند، باعث میشود که ذکرش از حقیقت خالی شود. حقیقت ذکر این اتصال و پرواز است، و این جهش انسان از درون خودش به سوی بینهایت. ولی وقتی برای آن نمایی بیرونی درست میکند، برای آن شعار و پلاکارد و بَنر و امثال اینها درست میکند، به زندانی میماند که این جهش را درون خودش خفه میکند.
مانند جسم سنگینی است که به پای پرندهای بسته میشود و نمیگذارد که او به بینهایت پرواز کند و به سوی آسمان برود.
«وَاذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً»
با تضرع و با پنهانکاری و از روی فروتنی و از روی بیم و ترس، اما نه ترسی که از ضعف انسان است، بلکه ترس از گرفتار شدن در این زندان و به سوی بینهایت رفتن و بدون جهل منالقول.
نیازی به این همه صدا نیست.
اما ذکر حقیقی انسان، «بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ»
ذکری که در تمام شبانه روز، روز و شب یا در ابتدای روز و ابتدای شب در جایگاه خودش قرار میگیرد و زندگی روزمره انسان را رها میکند و زندگی انسان را میسازد.
برای اینکه روز با گرفتاری سپری نشود و شبش با گرفتاری به انتها نرسد.
ذکر «بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ» یعنی:
صبح و شامش با آن توجه عجین میشود.
«وَلَا تَكُنْ مِنَ الْغَافِلِينَ»
و وضعیت مقابل این ذکر، غفلت است. انسان یا در حال ذکر است و یا در حال غفلت. برای اینکه غفلت نداشته باشد باید این ذکر را انجام دهد، و وقتی ذکر را انجام داد از غفلت نجات پیدا میکند.
#روز_دهم
#در_مكتب_علامه_طباطبايی
#محمد_حسین_قدوسی
#زندگی_با_قرآن
#مخاطبه
#رمضان۱۴۴۵
@AllaamehWisdom
زندگی با قرآن
۱۱ رمضان ۱۴۴۵
٣ فروردين ۱۴۰۲
﴿لَوْ أَنْزَلْنَا هَٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ ۚ وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ﴾
اگرچه ما ادعای اعتقاد به قرآن داریم و فکر میکنیم که آن چیزی که به نام قرآن است، برای ما مقدس است؛ اما در حقیقت چیزی از آن درک نمیکنیم و در مقام حقیقت، منکرش هستیم. قرآن حقيقتى است که خود می فرمايد: «اگر این قرآن، بر کوهها نازل میشد، آن کوه در حالت خشیّت قرار میگرفت.»
اين برای ما همچون افسانهای بیش نیست!
چگونه چنين چیزی امکان دارد که کوهی در مقابل قرآن به خشیّت بیفتد، اما براى ما که هر روز قرآن را میبینیم، میخوانیم، توجه و نگاه میکنیم، هرگز اثری نداشته باشد؟!
اما این حقیقت، برای ما هم قابل درک است؛ به شرطی که بسوی آن برويم. اگرچه آن مرتبه درك بالاى قرآن که اگر بر کوه نازل شود، به خشیّت مىافتد، برای ما قابل حصول نیست؛ اما عظمت قرآن و این که قرآن آثار عظیمی دارد، در وجود ما تا حدی قابل درک است.
ما در صورتی میتوانیم این حقیقت را درک کنیم که مواجهه با قرآن را به شکل حقیقی و صحیح در وجود خود پیاده کنیم. مواجه شدن و رودررویی با قرآن، و قرار گرفتن در آن مسیر و در آن مقام، و در حالتی که قرآن را همچون آینهای ببینیم كه گویی دربارهی ما صحبت میکند و ديدن خود در آن کلمات.
این کار برای ما، در همين ماه مبارک رمضان شدنی است. اگرچه این حقيقتی است که به تدريج در انسان پیاده میشود، اما چشیدن آن برای همهی ما ممکن است و میتوانیم بخشی از این حقیقت را درک کنیم، و بخشی از آن را در زندگی پیاده کنیم و بخشی از این حقیقت را ببینیم.
از جمله آیات و سوری که میتواند چنین نگاهی را در ما ایجاد کند، این آیات است:
«بسم الله الرحمن الرحيم
وَالْعَصْرِ
إِنَّ الإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ
إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ»
قسمى که به عصر خورده شده، با معانی گوناگونی که مفسرین ذکر کردهاند، از جمله زمان یا فشار یا هر آن چیز ديگرى که میتواند معنای عصر باشد؛ قسمی عظیم است به این که انسان در حال خسران است!
و این خسران، همين گذران زندگی است که پیوسته و همیشگی در حال انجام است.
هر لحظه که میگذرد، خسارتی بر ما وارد میشود و ما زیانکاریم، مگر آن لحظهای که به عمل میپردازیم؛ عمل صالحی که بعد از ایمان است. ایمان يعنی همین توجهی که به حقیقت نامتناهی میتوانیم بکنیم؛ توجه به این نیرویی که در ما هست، به این استعداد و به اين امکان که سرمايهی عمر را از خسارت نجات دهيم.
عمل صالح، یعنی همان کاری که در هر لحظه، بر اساس چیزی که میفهمیم، باید انجام دهيم؛ همان اجرايى که شأن همان لحظه است و شأن آن ظرف است.
سپس «وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ»
این رابطه متقابلی که انسانها میتوانند با هم برقرار کنند، و تواصی و سفارش و رابطه متقابل و دوگانهای که انسانها با هم دارند؛ برای ترغیب به حق و ترغیب به صبر.
ترغیب به حق، يعنی توجه به همان حرکت، به همان اقدام و همان وظیفهای که در آن لحظه داریم، و صبر برای رسیدن به مقامی که شایسته انسان است، براى هر کس در حد خودش.
در همین ماه مبارک رمضان، اين امکان برای ما فراهم میشود که به این آیه توجه کنیم و اقدام کنیم، به همان مقداری که ظرفمان کشش دارد؛ با توجه به استعدادهایمان و به اندازهاى كه اعمال گذشتهمان ایجاب میکند. به اين مرحله که رسیدیم، در این رمضان، همه ما امکان اين را داریم كه دوری از خسارت را بچشیم. زمانی که شروع به عمل کردیم، آن وقت این آیه و این آیات و این سوره براي ما معنیاى پيدا مىكند که قبل از این نداشته است.
#روز_يازدهم
#در_مكتب_علامه_طباطبايی
#محمد_حسین_قدوسی
#زندگی_با_قرآن
#مخاطبه
#رمضان۱۴۴۵
@AllaamehWisdom
خداوند در مخلوقات تجلی کرد، به تمام مخلوقاتش اختیار داد و انسان در قبول ولایت خداوند، ادعا کرد که نسبت به بقیه موجودات تسلیمتر است.
قبول ولایت یعنی خداوند متولی و سرپرست او باشد.
همان عرض امانتی که خداوند به کل مخلوقات عرضه کرد.
[إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ ] احزاب:۷۲
انسان ادعا کرد که من میتوانم خدایی تو را بپذیرم، تحت سرپرستی تو قرار بگیرم و من تسلیم مدیریت تو هستم. در این ادعا فقط ۱۴ معصوم صداقت حقیقی داشتند فلذا مخاطب قرآن که جلوه کتبی خودشان است، فقط آنها قرار گرفتند.
[انما یعرف القران من خوطب به]
بقیه انسانها ادعا کردند و این خلقت به این شکلی که الان هست به خاطر ادعای انسانهاست.
حضرت آدم علیهالسلام در مجموعه انسانها، پیشقدم شد در قبول این ولایت که نماینده انسانها باشد .
اما حضرت آدم هم به خاطر حرصی که نسبت به منزلت اهل بیت داشت[ که حقیقت آدمیت و حقیقت قبول ولایت بود] نتوانست به تعهدی که داده بود عمل کند.
چون حضرت آدم نماد همه انسانها بود در واقع بیانگر این حقیقت شد که نشان دهد ، توان تحمل بار ولایت را ندارد.
این متن هنوز تمام نشده است...
#آسمان_بار_امانت_نتوانست_کشید
#قرعهی_کار_به_نام_من_دیوانه_زدند
📌بیانات یکی از شاگردان سلوکی مرحوم سعادتپرور (ره)
@AllaamehWisdom
[وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً ]
طه:۱۱۵
آیه فوق اشاره به عدم جدیت در قبول ولایت و عدم تسلیم ولایت بودن در حضرت آدم هست.
روح هر کسی در قالب بدن شناخته میشود که چقدر روح متعالی دارد یا چقدر روح پستی دارد.
اگر الفاظ رکیک بر زبانش جاری میشود و یا نگاه شهوتآمیز دارد، اگر اختیار شکم و زبانش را ندارد، نشان دهنده روح ضعیف اوست.
اگر صبر و عقل زیادی دارد نشان دهنده روح متعالی اوست. چون روح مجرد است در قالب بدن خودنمایی میکند و عظمت و ذلتش را در بدن و کارکردهایش نشان میدهد. بلا تشبیه، چون خداوند مجرد است یعنی عین و حقیقت تجرد است، پس ولایت و سرپرستی خودش را در ولیالله نشان داد و اهل بیت عصمت و طهارت تجلی خداوند و خلیفةالله شدند.
این متن هنوز تمام نشده است...
#روح_مجرد
#ولایت
#خلیفةالله
📌بیانات یکی از شاگردان سلوکی مرحوم سعادتپرور (ره)
@AllaamehWisdom