استاد فاطمی نیا می گفتند: «یکی از شاگردان استاد طباطبائی بیان می کرد که: با مرحوم علامه کاری داشتم؛ به خانه ایشان رفته و در زدم، اما کسی در را باز نکرد. هیچ کس هم در کوچه نبود و درها و پنجره های همسایگان ایشان هم، همگی، بسته بود. ناگاه شنیدم صدایی گفت: «علامه در قبرستان حاج شیخ است!». هر چه به اطراف نگریستم، کسی را ندیدم. با خود گف تم: «به قبرستان حاج شیخ (نو) می روم؛ اگر علامه آن جا بود، هم مطلبم را عرض می کنم و هم درستی و راستی این آوای (صدای) ناشناس برایم روشن می شود.» به قبرستان که رسیدم، علامه را دیدم و ایشان تا متوجه بنده شدند، فرمودند: «دست و پایت را گم نکن! از این اصوات، بسیار است؛ گوش شنوا نیست!»
#اربعین #شهید #هپکو #میر_باقری #مطالعه_کتاب
❓چرا علامه وسط درس، شعر نمیخواند؟
آیت الله جوادی آملی:
🔸مرحوم آقای طباطبایی سعی میکرد که فکر، فکری منطقی باشد. ایشان ممکن بود احیاناً شعری بگویند یا در جلسات خصوصی، پیش از درس یا پس از آن شعری بخوانند، ولی در وسط درس، اگر سخن از مطلبی میشد، یا شعر نمی خواندند یا سعی میکردند که شعر خوانده شده را نیمهتمام بگذارند.
🔸ایشان میفرمودند: با روشی که بعضی داشتند کم کم شعر به وسط درس آمده است، آن چنان این مهمان ناخوانده جای درس را گرفته که همهی براهین را کنار زده است. از این رو، مرحوم علامه اصرار داشتند که در درس یا نوشته و گفتارشان شعر نخوانند.
🔸نیز میفرمودند: گرچه «إنّ من الشعر لحکمةٌ» «برخی از شعرها حکمت و برهان است»، ولی بسیاری از اشعار، گاه به صورت خطابه است و آهنگ و وزن خوب، انسان را مسحور می کند.
🔸گاهی مطلب و محتوای شعر ضعیف است؛ ولی هنر انسانی ضعف آن را جبران می کند و انسان دفعتاً تحت جاذبه آن نظم قرار می گیرد و آن هنر او را مجذوب و مورد تفکر را نفی می کند. از این رو، مرحوم علامه نیز می کوشیدند تا قصه و داستان، چه نظم و چه نثر، در کلماتشان نباشد.
🔸البته این کار مرحوم علامه، تأسی از کار بوعلی است؛ چون آن مرحوم در رسالهی عهد خود میگوید که من عهد کردم قصه نخوانم؛ چون قصه فکر را مبرهن و مستدل بار نمیآورد.
#مطالعه_کتاب
📚 مهر استاد، ص ۱۲۴
@AllameTabatabaeii