eitaa logo
علامه طباطبایی ره
5هزار دنبال‌کننده
235 عکس
49 ویدیو
2 فایل
ناگفته های از ستاره نورانی مکتب تشیع فیلسوف و عارف بزرگ جهان اسلام علامه طباطبایی ره 🚫کپی مطالب فقط با ذکر #لینک کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 🌹علامه طباطبایی(ره): 🔸وقتی مطهری به درسم می آمد حالت پیدا می کردم! ✅مهرتابان ✅کانال ناگفته های علامه طباطبایی ره http://eitaa.com/joinchat/3129344017C4a50772e46
4_6035089363447055890.mp3
4.02M
🎵 بشنوید | داستان عجیب پیام برزخی یک ولی خدا برای علامه طباطبایی 1️⃣ اصل این داستان را مرحوم موسی همدانی، با اجازه علامه طباطبایی (ره) در ترجمه جلد یکم المیزان نقل کرده ولی در متن عربی المیزان نیست. 2️⃣ در این فایل صوتی، زوایای دیگری از این داستان را با بیان شیرین استاد خواهید شنید. 3️⃣ در تبریز، چای کنار، بعد از پل سنگی، مدرسه و مقبره واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۳ بهمن ۱۳۸۵ با شمارهٔ ثبت ۱۷۳۳۷ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. ✅مهرتابان ✅کانال ناگفته های علامه طباطبایی ره http://eitaa.com/joinchat/3129344017C4a50772e46
4_6046338561400112538.mp3
1.91M
🎵بشنوید|خدمت بزرگ علامه طباطبایی به روایات تفسیری ☑️ پاسخ کسانی که مرحوم علامه را بی‌اعتنا به روایات اهل البیت علیهم السلام می‌دانند. ✅مهرتابان ✅کانال ناگفته های علامه طباطبایی ره http://eitaa.com/joinchat/3129344017C4a50772e46
✅ خاطره‌ علامه طباطبایی از استاد عرفانش مرحوم آیت الله می‌گفت: علامه طباطبایی‌ قدس‌سره خودشان برای من تعریف کردند که شب جمعه‌ای در مسجد سهله در نجف اشرف، بنده از دور مراقب آیت الله سیدعلی آقای قاضی‌ قدس‌سره بودم که ایشان چه می‌کنند و چه حرکات و سکناتی دارند، دیدم آقای قاضی در تمام مقامات مسجد شریف سهله مشغول نماز و عبادت و قرائت قرآن و تهجد و نمازهای نافله و مستحبی هستند. من تعجب کردم که این پیرمرد از عبادت خسته نمی‌شود؟ تا این‌که نماز صبح را خواندند در حالی‌که من هنوز خودم را به ایشان نشان نداده بودم. بعد از طلوع آفتاب مرحوم قاضی تعقیبات نماز صبح را انجام دادند و سپس از مسجد خارج شدند و آمدند بر روی میزهایی که در بیرون مسجد سهله قرار دارد، نشستند. ایشان آن‌جا مشغول چای خوردن شدند و در این لحظه من خودم را به ایشان نزدیک کردم، دیدم شروع کردند به خواندن شعر هاتف اصفهانی و دست خودشان را هم تکان می‌دادند که «یکی هست و نیست غیر او/ وحده لا اله الا هو». این شعر، حال آقای قاضی را منتقلب کرده بود و حال روحی ایشان جا آمده بود. 📚 به نقل از: نویسنده کتاب گلشن شیدایی،‌ محمد رضا رمزی اوحدی @AllameTabatabaeii
✅ طلبه‌ای که می‌خواست سر علامه را بِبُرد! دکتر شاگرد علامه طباطبایی: من اهل اصفهان هستم و آن سال‌ها طلبه‌ای به اصفهان آمده بود. از او سؤال کردم چه شده که به اصفهان آمده‌ای؟ حالا که وقت از نجف آمدن نیست؟ گفت: آمده‌ام، سر علامه طباطبایی‌ قدس‌سره را ببرم؛ زیرا او به علامه مجلسی‌ قدس‌سره توهین کرده است! گفتم در کجا توهین کرده است؟ گفت: در . من جلد ششم بحار را آوردم که ببینم حاشیه ایشان چیست؟ مرحوم مجلسی‌ قدس‌سره روایاتی درباره عقل نقل می‌کند، و این‌ها را تفسیر می‌کند و در آن‌جا به فلاسفه می‌تازد و علامه طباطبایی‌ قدس‌سره در ذیل مبحث علامه مجلسی‌ قدس‌سره نصیحت می‌کنند و می‌فرمایند:خوب است که انسان در کاری که نمی‌داند، اظهار نظر نکند و بعد می‌گویند: فاعتبر من حال المؤلف. که مؤلف بحار فلسفه نمی‌دانسته و این سخنان را گفته است. بعداز این جریانات، علامه‌ قدس‌سره گفتند: من دیگر نمی‌نویسم و این خسرانی برای عالم بشریت شد که اگر علامه ادامه آن تعلیقه را نوشته بودند، مطالب زیادی داشتند. ایشان تا جلد ششم چاپ جدید بحار را نوشتند و بقیه را ننوشتند. @AllameTabatabaeii
اهل بیت (ع) علامه می فرمود: « ما هر چه داریم از اهل بیت پیامبر علیهم السلام داریم… ما همه آبروی خود را از محمّد و آل محمّد علیهم السلام کسب کرده ایم. @allametabatabaeii
مراقبه و خودسازی علامه می فرمود: « در شب و روز زمانی را برای حسابرسی خود قرار بدهید و ببینید که این بیست و چهار ساعت چگونه بر شما گذشته، اهل محاسبه باشید، همانطور که یک بازرگان، یک کاسب، دخل و خرج خود و صادرات و واردات خود را حساب می کند، شما ببینید در شبانه روزی که بر شما گذشته چه چیزی اندوخته اید، چه گفته اید، یک یک رفتار و گفتارتان را حساب برسید، از نادرستی ها استغفار کنید، و سعی کنید تکرار نشود، و برای آنچه شایسته و صالح و به فرمان حاکم عقل بود خدا را شاکر باشید، تا به تدریج برای شما تخلق به اخلاق ربوبی ملکه بشود. » @allametabatabaeii
والدین استاد امجد نقل می کردند: شخصی به مرحوم علامه عرض کرد: « با این پدر و مادرهای پرتوقع چه کنیم؟ ایشان فرمودند: « غیبت پدر و مادرها را نکنید! » @allametabatabaeii
آیت الله استاد حسن زاده آملی می فرماید: یکی از کلمات قصار علامه طباطبایی، این بود که: « ما کاری مهم تر از خودسازی نداریم. » { البته این نه به این معناست که انسان همه کارها و وظایفش را کنار بگذارد و برود یک گوشه ای مشغول خودسازی شود، بلکه خودسازی اصلی در اجتماع بودن و به وظایف خود عمل کردن و گناه نکردن است. }
منزل پرخطر سلوک! آیت الله مصباح نقل می کنند: « آقایی در قم بود که آلبومی از عکس های همه بزرگان و علما درست کرده بود. از هر یک از علما و مراجع عکسی همراه با امضایی از آنان تهیه کرده بود. از من خواستند که عکسی هم از علامه برایش بگیرم … مرحوم علامه هم عکسی از خودشان را دادند و پشت آن، [ این] شعر حافظ را نوشتند. در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن شرط اول قدم آن است که مجنون باشی نقطه عشق نمودم به تو هان! سهل مکن ورنه تا بنگری از دایره بیرون باشی کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش کِی روی؟ ره ز که پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟ @allametabatabaeii
اثر اعمال بر هستی استاد امجد از قول علامه می گوید: « اگر یک کاه برداری، در همه عالم(هستی) اثر میگذارد! » { پس گناه کردن چه اثری بر هستی میگذارد؟  @allametabatabaeii
به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، حجت‌الاسلام جاودان استاد اخلاق در خاطره‌ای از مرحوم علامه طباطبایی درباره معالجه چشم‌های ایشان در لندن این گونه نقل می‌کنند: قلب و اعصاب و این حرف‌ها بود و این کارها انجام شد و دکترها دیدند و دستورات لازم را دادند. آن دوستانی که آنجا بودند و طبیب بودند، گفتند آقا درون چشم شما (رگه‌های خونی هست). ایشان چشم‌های درشتی داشتند. در سفیدی چشم‌اش رگه‌های خونی بود. گفتند اگر اجازه بدهید ما می‌توانیم این رگه‌های خونی را از چشم شما در بیاوریم. مشکلی هم ندارد. ایشان صبح رفتند بیمارستان. وقتی می‌خواهند چشم را عمل کنند باید بیهوش کنند. حداقلش این است. ایشان گفتند که نه لازم نیست بیهوش کنید، نمی‌شود. پلک هم بی‌اختیار است. دست که نزدیک می‌شود این پلک بی‌اختیار بسته می‌شود، بنابراین من می‌خواهم با تیغ جراحی درون چشم شما را عمل کنم، این پلک‌ها نمی‌گذارد. علامه فرمودند؛ نه، پلک‌های من در اختیار من است. چشم را باز نگاه داشتند. مثلاً نیم ساعت تمام تا آن‌ها چشم را عمل کردند. حالا کسی که پلک را در اختیار دارد. بقیه بدنش را هم در اختیار دارد، آدم باید برای رفتن به آن عالم یک همچین اختیاری پیدا کند، ماها هیچ کدام مقدماتش را نداریم. شما اگر روی نماز اول وقت خواندن مداومت کنی، اگر وقتی که چشمت می‌خواهد صحنه‌ای را که حرام یا مکروه است ببیند، نگذاری، یا اگر غذا را قبل از سیر شدن دست بکشی، یا اگر عصبانی شدی، عصبانیتت را کنترل کنی، یا روزه گرفتن، امر به معروف و نهی از منکر کردن، خلاصه هر کدام از واجبات که حالا بعضی از اینهایی که من گفتم از واجبات نیست، ولی جزو ضروریات است، را بدان عمل کنی یکی از هزاران نتیجه‌اش افزایش قدرت اراده است. منبع:عقیق @allametabatabaeii
نماز شب استاد علامه طباطبایی نقل کردند: « چون به نجف اشرف برای تحصیل مشرف شدم، از نقطه نظر قرابت و خویشاوندی گاهگاهی به محضر مرحوم قاضی شرفیاب می شدم، یک روز در نجف { درکنار } در مدرسه ای ایستاده بودم که مرحوم آیت الله قاضی از آنجا عبور می کردند، چون به من رسیدند دست خود را به روی شانه ام گذاردند و گفتند:« ای فرزند ، دنیا می خواهی نماز شب بخوان ، آخرت می خواهی نماز شب بخوان! » @harfeedel
علامه طباطبایی می فرمودند: «حدیثِ : من أخلص لله أربعین صباحاً، فجّر الله ینابیع الحکمة من قبله علی لسانه: هر کس چهل روز خود را برای خداوند خالص کند، خداوند چشمه های حکمت را از دلش بر زبان وی جاری و روان می کند.» را خواندم و تصمیم گرفتم بدان عمل کنم. پس از آن چله، هرگاه اندیشه و تصور گناهی به ذهنم می آمد، ناخودآگاه و بی فاصله از ذهنم می رفت.» و همچنین می نویسد: «در اوایل تحصیل که به صرف و نحو اشتغال داشتم علاقه زیادی به ادامه تحصیل نداشتم و از این روی، هر چه می خواندم نمی فهمیدم و چهار سال به همین نحو گذرانیدم. پس از آن یک باره عنایت خدایی دامنگیرم شده عوضم کرد و در خود یک نوع شیفتگی و بی تابی نسبت به تحصیل کمال، حس نمودم، به طوری که از همان روز تا پایان تحصیل تقریباً هیجده سال طول کشید هرگز نسبت به تعلیم و تفکر، درک خستگی و دلسردی نکردم و زشت و زیبایی جهان را فراموش کردم.» @allametabatabaeii
علامه طباطبایی عقیده داشت که اگر انسانی به عجز خود واق ف شود و از صمیم قلب هدایت خویش را خواستار گردد، بدیهی است که خداوند متعال هرگز بنده جویای حق و پویای حقیقت را رها نخواهد نمود، چنانچه در قرآن آمده است: «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا: سوره عنکبوت آیه ۶۹» سپس این داستان را نقل کردند: «به یاد دارم هنگامی که در نجف اشرف تحت تربیت اخلاقی و عرفانی مرحوم حاج میرزا علی قاضی(ره) بودیم، سحرگاهی بر بالای بام بر سجاده عبادت نشسته بودم. در این موقع نعاسی (خواب سبک) به من دست داد و مشاهده کردم دو نفر در مقابل من نشسته اند. یکی از آنها حضرت ادریس (علی نبینا و آله و علیه السلام) بود و دیگری برادر عزیز و ارجمند خودم آقای حاج سید محمد حسن الهی طباطبایی که فعلاً در تبریز سکونت دارند. حضرت ادریس علیه السلام با من به مذاکره و سخن مشغول شدند ولی طوری بود که ایشان القائ کلام می نمودند و تکلم و صحبت می کردند، ولی سخنان ایشان به واسطه کلام آقای اخوی استماع می شد… و این اولین انتقالی بود که عالم طبیعت را برای من به جهان ماوراء طبیعت پیوست و رشته ارتباط ما از اینجا شروع شد.»
استاد فاطمی نیا می گفتند: «یکی از شاگردان استاد طباطبائی بیان می کرد که: با مرحوم علامه کاری داشتم؛ به خانه ایشان رفته و در زدم، اما کسی در را باز نکرد. هیچ کس هم در کوچه نبود و درها و پنجره های همسایگان ایشان هم، همگی، بسته بود. ناگاه شنیدم صدایی گفت: «علامه در قبرستان حاج شیخ است!». هر چه به اطراف نگریستم، کسی را ندیدم. با خود گف تم: «به قبرستان حاج شیخ (نو) می روم؛ اگر علامه آن جا بود، هم مطلبم را عرض می کنم و هم درستی و راستی این آوای (صدای) ناشناس برایم روشن می شود.» به قبرستان که رسیدم، علامه را دیدم و ایشان تا متوجه بنده شدند، فرمودند: «دست و پایت را گم نکن! از این اصوات، بسیار است؛ گوش شنوا نیست!»
#امام_خامنه_ای : جنگ هشت ساله، ما را قوی‌تر ڪرد. اگر جنگ هشت ساله نبود،این سرداران شجاع، این مردان برجسته نشان داده نمیشدند، در بین ملت بروز نمیکردند؛ این حرکت عظیمِ مخلصانه‌ی مردم مجال بروز و ظهور پیدا نمیکرد.  ۱۳۸۹/۱۱/۲۷   #هفته_دفاع_مقدس گرامی باد. #اربعین #شهید #هپکو #تفسیر_قران_کریم
دیدن صُوَر برزخی علامه گاهی که مجلس را مناسب می دید و احساس می کرد حاضرین آن جلسه که معمولاً از شاگردان خواصش بودند و قدرت و توانایی درک مسائل غیبی را دارند برخی از جریانات و به اصطلاح مکاشفات خود را با عفت خاصی که از ویژگی های برجسته او بود، بازگو می کرد. شهید مطهری هم به این واقعیت اشاره کرده و خاطر نشان ساخته که علامه طباطبایی مسائل غیبی را که مشاهده آن برای افراد عادی دشوار است می دیده اند.
 ذکر الله علامه می فرمودند: «روزی در باغ بودم. ناگهان متوجه شدم همه کلاغ های روی درخت، یک پارچه «الله! الله!» می گویند!» و نیز می فرمود: «گاهی که به «ذکر» مشغولم، مشاهده می کنم درخت های حیاط خانه هم با من ذکر می گویند.»
اثر بیان علامه در ذکر «یا الله» شخصی نقل کرد که گرف تار وسواس شدیدی شدم؛ به طوری که توانایی تکبیرة الاحرام گفتن نماز را نداشتم. روزی در منزل استاد بزرگوار، علامه (ره)، خدمتشان مشرف شدم و ناراحتی خود را به عرض آن واصل به حق، رساندم. مرحوم علامه فرمودند: «هرگاه می خواهی نماز بخوانی، یک یا الله بگو، سپس نماز را شروع کن.» به منزل رفتم؛ هنگام نماز فرا رسید و آماده به جا آوردن این واجب شدم. در آن حال دیدم اثری از آن بیماری وسواس که مانع از به جا آوردن نماز بود در من نیست و نیازی [هم] به گفتن یا الله پیدا نکردم. فهمیدم همان یا اللهِ آقای طباطبائی باعث شفایم شده است.
غیبی را دارند برخی از جریانات و به اصطلاح مکاشفات خود را با عفت خاصی که از ویژگی های برجسته او بود، بازگو می کرد. شهید مطهری هم به این واقعیت اشاره کرده و خاطر نشان ساخته که علامه طباطبایی مسائل غیبی را که مشاهده آن برای افراد عادی دشوار است می دیده اند. علامه حسن زاده آملی در این باره می نویسد: علامه طباطبایی در مسیر عرفان عملی دارای چشم برزخی بودند و افراد را به صورت ملکوتیشان می دیدند و برای بنده بارها پیش آمد و در محضر علامه طباطبایی شواهدی دراین باره [چشم برزخی] دارم… بنده وقتی به خدمت آیت الله محمد تقی آملی(ره) تشرف حاصل کردم… ایشان فرمودند که ما وق تی در نجف بودیم در همان وقت، آقای طباطبایی، دارای مکاشفات عجیب و شگفتی بود. علامه طباطبایی در زمینه مکاشفات خود حکایت می کند که: «… من در نجف که بودم، هزینه زندگی ام از تبریز می رسید، دو سه ماه تأخیر اف تاد و هر چه پس انداز داشتم خرج کردم و کارم به استیصال کشید. روزی در منزل نشسته بودم و کتابم روی میز بود، مطالب هم خیلی باریک و حساس بود، دقیق شده بودم در درک این مطالب، ناگهان فکر رزق و روزی و مخارج زندگی افکار مرا پاره کرد و با خود گف تم تا کی می توانی بدون پول زندگی کنی؟ به محض اینکه مطلب علمی کنار رف ته و این فکر [تهیه رزق و روزی] به نظرم رسید، شنیدم که، کسی محکم در خانه را می کوبد، بلند شدم رفتم، در را باز کردم و با مردی مواجه شدم، که دارای محاسن حنایی و قد بلند و دستاری بر سر بسته بود که، نه شبیه عمامه بود و نه شبیه مولوی، دستار خاصی بود، با فرم مخصوص به محض اینکه در باز شد، ایشان به من سلام کرد و گف تم: علیکم السلام. گفت: من شاه حسین ولیّ هستم، و خدای تبارک و تعالی می فرماید: در این هجده سال (منظور از سالی که معمم شدم و به لباس خدمتگزاری دین درآمدم) کی تو را گرسنه گذاشتم که، درس و مطالعه را رها کردی و به فکر روزی اف تادی، خداحافظ شما! من هم در را بستم و آمدم، پشت میز مطالعه، آن وقت تازه سرم را از روی دستم برداشتم، و یک دفعه سؤالی برای من پیش آمد و اینکه آیا من با پاهایم رف تم دم در و برگشتم؟! اگر اینجور بود، پس چرا الآن سرم را از روی دستم برداشتم؟! و یا خواب بودم، ولی اطمینان داشتم که، خواب نبودم، بیدار بودم. معلوم شد که، یک «حالت کشفی» برای من رخ داده بود.» . ذکر الله علامه می فرمودند: «روزی در باغ بودم. ناگهان متوجه شدم همه کلاغ های روی درخت، یک پارچه «الله! الله!» می گویند!» و نیز می فرمود: «گاهی که به «ذکر» مشغولم، مشاهده می کنم درخت های حیاط خانه هم با من ذکر می گویند.» . اثر بیان علامه در ذکر «یا الله» شخصی نقل کرد که گرف تار وسواس شدیدی شدم؛ به طوری که توانایی تکبیرة الاحرام گفتن نماز را نداشتم. روزی در منزل استاد بزرگوار، علامه (ره)، خدمتشان مشرف شدم و ناراحتی خود را به عرض آن واصل به حق، رساندم. مرحوم علامه فرمودند: «هرگاه می خواهی نماز بخوانی، یک یا الله بگو، سپس نماز را شروع کن.» به منزل رفتم؛ هنگام نماز فرا رسید و آماده به جا آوردن این واجب شدم. در آن حال دیدم اثری از آن بیماری وسواس که مانع از به جا آوردن نماز بود در من نیست و نیازی [هم] به گفتن یا الله پیدا نکردم. فهمیدم همان یا اللهِ آقای طباطبائی باعث شفایم شده است. . دائم در نماز! نجمه السادات (دختر علامه) نقل می کردند: «زمانی در درکه ی تهران بودیم که دیدم مرحوم پدر بر سجاده نماز، مشغول عبادت ند. همان لحظه به حیاط رف تم و مشاهده کردم که ایشان در حیاط قدم می زنند. باز به اتاق رفته و دیدم همان لحظه، سرگرم عبادت ند! تعجب کردم که چطور در یک لحظه ایشان در دو جا هستند! این مطلب را با مادرم در میان گذاشتم و مادر فرمود: «دخترم! مگر نمی دانی برخی از انسانها (اولیاء خدا) هنگامی که دست از عبادت می کشند، خداوند فرشته ای را به شکل آنان می آفریند تا به جای آنان عبادت کند؟!»
4_6035089363447055889.mp3
830.3K
🎵 بشنوید | شرط علامه طباطبایی برای استاد فاطمی‌نیا 🔸نصف شب دیدم آقا دارند به سمت حرم تشریف می‌برند از توی هتل دویدم بیرون... @AllameTabatabaeii
#المیزان7️⃣6️⃣ | ژن برتر در فرهنگ قرآن ☑️ نکته‌های باریک‌تر از موی « المیزان» را در «کانال علامه طباطبایی» بخوانید! #اربعین #شهید #دفاع_مقدس #هفته_دفاع_مقدس #کوچه_شهید @AllameTabatabaeii
🍀 🔸داستان اسب یک عارف درجوانی اسبی داشتم.وقتی از کنار دیواری عبور میکرد و سایه اش به دیوار می افتاد اسبم به آن نگاه و خیال می کرد اسب دیگری است. به همین خاطر خرناس می کشید و سعی می کرد از آن جلو بزند و چون هر چه تند می رفت,می دید هنوز از سایه اش جلو نیفتاده باز هم به سرعتش اضافه می کرد تا حدی که اگر این جریان ادامه پیدا میکرد مرابه کشتن میداد.اما دیوار که تمام میشد وسایه اش از بین میرفت ارام میشد 🔹در دنیا وقتی به دیگران نگاه کنی بدنت که مرکب توست می خواهد در جنبه های دنیوی از آنها جلو بزند و اگر از چشم و همچشمی با دیگران بازنگهش نداری,تو را به نابودی میکشد
🌷 آیت الله بهجت به نقل از استادشان : ☘ ارواح مومنین در وادی السلام جمعند و به اعمال ما (اهل دنیا ) می‌خندند. #حدیث #اربعین #شهید
✅ علامه طباطبایی چگونه علامه شد؟! آیت الله حسینی طهرانی: 🔸در روز سوّم شهر جُمادى الاولى 1407 ه.ق كه صديق و سرور ارجمند جناب آية الله حاج شيخ صدر الدّين حائرى شيرازى به مشهد مقدّس مشرّف بودند، فرمودند: من از أخ الزّوجة خود جناب حجّة الإسلام حاج شيخ حسن آقا پهلوانى نمكى طهرانى شنيده بودم كه درباره علّامه مى‌گفتند كه: ايشان گفته‌اند: در زمان كودكى هيچ فكر ايشان خوب كار نمى‌كرد و مطالب استاد را نمى‌فهميدند؛ بالاخره در بيابان سجده‏اى بجا آوردم و با خدا گفتم: يا مرگ يا فهم! 🔸من مترصّد بودم كه در موقع مناسبى اين مطلب را از ايشان بپرسم، تا يك سفر كه علّامه با دامادشان جناب مرحوم حجّة الإسلام قدّوسى به شيراز تشريف آوردند، در وقتى كه من نزد ايشان تنها بودم، كم كم شروع كردم بدينگونه مطلب را به ميان آوردن كه: شما حاضريد اگر من سؤالى داشته باشم جواب دهيد؟! ايشان فرمودند: چه ضرر دارد؛ اگر بدانم مى ‏گويم! من عرض كردم: مطلب راجع به خود شماست؛ اگر حتماً مى‏ دانيد كه بپرسم جواب مى ‏دهيد، من بپرسم و گرنه از سؤال خود صرف نظر كنم! ايشان فرمودند: بفرمائيد! اگر بدانم مى ‏گويم. 🔸من عرض كردم: اينطور شنيده شده است كه: شما در سنّ طفوليّت درسها را ادراك نمى ‏كرده‏ ايد و بعداً سجده‏ اى بجاى آورده ‏ايد و خداوند به شما عنايتى فرموده است كه در مشكل‏ترين مسائل علمى جوابش بدست مى ‏آيد؛ اينطور است؟! تا من اين جملات را گفتم، ديدم حال علّامه متغيّر شد و رنگ چهره شان تند شد بطورى كه من از سؤال خود قدرى شرمنده شدم! در اينحال گفتند: حال كه بنا بر گفتن است، مى‏ گويم: 🔸من وقتى كه در تبريز «سيوطى» مى ‏خواندم، استادمان ما را امتحان مى ‏كرد، و من از عهده امتحان برنيامدم؛ استاد به من گفت: هم خودت را معطّل كرده ‏اى هم ما را! من از اين كلام استاد بسيار برآشفته شدم؛ و گوئى اين سخن در جان و روح من نشست، بالاخره نتوانستم در شهر بمانم و رفتم در خارج تبريز بر سر تپّه ‏ها عملى انجام دادم كه خداوند تفضّل فرمود. و ذكر نكردند كه آن عمل سجده بود و يا عمل ديگرى، و ديگر هيچ نگفتند. 🔸من عرض كردم: پس از آن موقع ديگر براى شما هيچ مطلبى لا ينحلّ نماند، و هر چقدر هم مشكل بود حلّ مى‏ شد؟! فرمودند: تا به حال چنين بوده است. تمام شد كلام آية الله حائرى. 🔸در روز چهارشنبه‌ سوّم‌ شهر ربيع‌ المولود 0 141 هجريّۀ قمريّه‌ كه‌ حضرت‌ صديق‌ ارجمند و حبيب‌ مكرّم‌ آية‌ الله‌ حاج‌ شيخ‌ عبدالحميد شربياني‌ دامت‌ بركاته‌ به‌ منزل‌ حقير در مشهد مقدّس‌ رضوي‌ سلامُ اللهِ علي‌ شاهدِها تشريف‌ آوردند، و بواسطۀ تبريزي‌ بودنشان‌، از اقوام‌ و اُسره‌ و ارحام‌ و جريانات‌ حضرت‌ علاّمۀ استاد كاملاً مطّلع‌ بودند و از اين‌ داستان‌ هم‌ با خبر بودند، پس‌ از نقل‌ اين‌ قضيّه‌ طبق‌ نقل‌ سابق‌، اضافه‌ كردند كه‌: علاّمه‌ گفته‌اند: پس‌ از آن‌ عمل‌، من‌ همان‌ شب‌ بر «حاشيۀ أبوطالب‌ بر سيوطي‌» حاشيه‌ نوشتم‌. ايشان‌ فرمودند: آن‌ معلّم‌ و استاد «سيوطي‌» ايشان‌ و اخوي‌ ايشان‌: آقا سيّد محمّد حسن‌ إلهي‌، آقاي‌ شيخ‌ محمّد علي‌ سرابي‌ بوده‌ است‌ كه‌ او را براي‌ تدريس‌، قيّم‌ و وصيّ از طرف‌ پدرشان‌: دائي‌ آنها آقا سيّد محمّد باقر قاضي‌، والد حضرت‌ صديق‌ شهيد و متوفّاي‌ ما: آية‌ الله‌ حاج‌ سيّد محمّد عليّ قاضي‌ معيّن‌ نموده‌ بود. 📚 مهر تابان، پاورقی1، ص36. @AllameTabatabaeii
مقام ولیّ خدا علامه طباطبائی فرمودند: «روزی از خیابان عبور می کردم. بنّایی را در حال چیدن بنای ساختمان دیدم. ناگهان دیدم بنّا پایش لغزید از آن بالا به پایین اف تاد. در همین حال، کارگر او که پایین ساختمان بود، نگاهی به بنا کرد و گفت: «نیفت!» دیدم بنا از همان بالا آرام پایین آمد. من به دنبال کارگر به راه اف تادم تا ببینم او کیست که خود را به کارگری زده است؟! بعد فهمیدم آن فرد، شخصی است که هر روز به محضر مقدس ولی عصر عجل الله تعالی فرجع الشریف مشرف می شود.» 🌹
روحیه ای انتقاد پذیر و قوی خدمت علامه طباطبائی(ره) گف ته شد: «شخصی، ضد المیزان کتابی نوشته است.» ایشان بدون این که خشمگین شود، فقط دو کلمه فرمود؛ فرمود: «بسیار خوب!» یک بار به علامه گفتند: «فلان کس از شما انتقاد کرده است.» علامه فرمود: «من که رسوای جهانم! عیب من یکی دو تا نیست؛ خوب این هم رویش.» استاد امجد نقل می کنند: مرحوم استاد، هیچ نامه نام و نشان داری را بی پاسخ نمی گذاشتند. حتی اگر حامل ناسزا به ایشان بود، جوابی کریمانه به آن می دادند. شخصی که ایشان را با سخنانش آزار می داد و با علامه دشمنی می کرد، در مجامع، مورد احترام استاد بود و استاد به او می فرمود: «به حرم که می روم، اول برای شما دعا می کنم!» هیچ کس نمی توانست علامه را خشمگین کند. به طور خلاصه می توان گفت: «علامه، له شده بود». [یعنی بسیار بسیار متواضع بود.]