eitaa logo
علامه طباطبایی ره
5هزار دنبال‌کننده
235 عکس
49 ویدیو
2 فایل
ناگفته های از ستاره نورانی مکتب تشیع فیلسوف و عارف بزرگ جهان اسلام علامه طباطبایی ره 🚫کپی مطالب فقط با ذکر #لینک کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
✅مکاشفه عجیب علامه در روز حجت الاسلام آقا تهرانی به نقل از شیخ هادی مروی که از خود مرحوم شیخ احمد پایانی شنیده بود، داستانی از مرحوم علامه طباطبایی در روز عاشورا نقل کرد که شرح آن به صورت زیر است: «مرحوم پایانی می گفت: صبح عاشورایی بود و دلم خیلی گرفته بود، گفتم بروم حرم حضرت معصومه توسلی کنم و اشکی بریزم شاید دلم باز شود، به حرم رفتم و زیارت کردم اما هنوز سنگینی غمی را روی سینه خود حس می کردم. به طرف قبرستان ابوحسین (معروف به قبرستان قم نو که مرحوم رسول ترک و کربلایی کاظم در آن دفن هستند) رفتم. آن زمان همه‌اش قبر نبود. دیدم گوشه قبرستان پیرمردی ایستاده و مشغول کاری است، توجهم به او جلب شد به طرفش که رفتم دیدم مرحوم علامه طباطبایی است که سر و پای برهنه مشغول خواندن زیارت عاشورا است. برای اینکه مزاحم حال معنوی ایشان نشوم رفتم پشت سر ایشان و مشغول به همراهی شدم، تا اینکه ایشان زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام خواندند و نمازش را هم به جا آوردند. بعد از نماز رفتم جلو و اظهار ادب کردم، علامه فرمودند: آشیخ احمد امروز چه روزی است؟ گفتم: روز عاشورا است. فرمودند:امروز چه خبر است؟ گفتم نمی دانم آقا. فرمودند: امروز روزی است که زمین و آسمان بر حسین (ع) خون گریست، می خواهی ببینی؟ فرمودند: این گونه گریه می کنند و دست برد و یک کلوخ برداشت و در دست فشرد. ناگهان دیدم خون از وسط کلوخ بیرون زد و از میان انگشتان علامه جاری شد.» 📚 خبرگزاری رسانیوز ✅مهرتابان ✅کانال ناگفته های علامه طباطبایی ره http://eitaa.com/joinchat/3129344017C4a50772e46
✅ علامه و جنجالی‌ترین کتاب در باب + دانلود حدود سال 1390 هجری قمری کتابی درباره‌ی امام حسین علیه السلام و نهضت کربلا منتشر شد. داوری بسیاری از علما این بود که محتوای آن کتاب (شهید جاوید نوشته مرحوم صالحی نجف آبادی) با اعتقاد به علم امام منافات دارد. از این رو برخی از روحانیان سوالی در همین زمینه تنظیم، و پاسخ آن را از علامه طباطبائی رضوان الله تعالی علیه خواستند. معظم له برای پاسداری از اعتقادات و فرهنگ شیعه رساله‌ای با عنوان «بحثی کوتاه درباره علم امام» نوشتند و منتشر شد. این رساله در عین اختصار و کوتاهی از اتقان و استحکام فوق العاده ای برخوردار است. مؤلف کتاب مذکور هنگامی که این رساله را مطالعه می‌کند به جای آن که دقت در این رساله موجب تجدید نظر او در مطالب کتابش شود، رساله‌ی علامه طباطبائی را به نقد کشیده و انتقادات خود را برای معظم له می‌فرستد. آن مرحوم با سعه ی صدر، برای یک یک انتقادهای او پاسخ می‌نویسد تا به او برگرداند. اینک، فایل PDF رساله‌ی علم امام، و انتقادهای مؤلف آن کتاب بر این رساله، و پاسخ‌های متین و محکم حضرت علامه طباطبائی را می توانید از زیر دریافت کنید👇 ✅مهرتابان ✅کانال ناگفته های علامه طباطبایی ره http://eitaa.com/joinchat/3129344017C4a50772e46
4_6010462514893030682.pdf
4.49M
📚 "بحثی کوتاه درباره علم امام"، تالیف علامه طباطبایی رساله علامه در نقد کتاب (صالحی نجف‌آبادی) + جوابیه‌‌ها ✅مهرتابان ✅کانال ناگفته های علامه طباطبایی ره http://eitaa.com/joinchat/3129344017C4a50772e46
‍ ✅ چشم درد علامه به خاطر درس روز عاشورا علامه طباطبایی(رحمه الله علیه): «در دوازده سالی که نجف بودم، به جز عاشورا، هیچ روزی درس را تعطیل نکردم. یک سال عاشورا درس را تعطیل نکرده بودم که به چشم درد شدیدی گرفتار شدم! طوری که نزدیک بود کور شوم. از عظمت امام حسین(ع) ترسیدم و از آن پس تصمیم گرفتم روز عاشورا را تعطیل کنم». 📔خاطرات فقیه اخلاقی، احمدی میانجی، ص146 ✅مهرتابان ✅کانال ناگفته های علامه طباطبایی ره http://eitaa.com/joinchat/3129344017C4a50772e46
4_6035089363447055890.mp3
4.02M
🎵 بشنوید | داستان عجیب پیام برزخی یک ولی خدا برای علامه طباطبایی 1️⃣ اصل این داستان را مرحوم موسی همدانی، با اجازه علامه طباطبایی (ره) در ترجمه جلد یکم المیزان نقل کرده ولی در متن عربی المیزان نیست. 2️⃣ در این فایل صوتی، زوایای دیگری از این داستان را با بیان شیرین استاد خواهید شنید. 3️⃣ در تبریز، چای کنار، بعد از پل سنگی، مدرسه و مقبره واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۳ بهمن ۱۳۸۵ با شمارهٔ ثبت ۱۷۳۳۷ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. ✅مهرتابان ✅کانال ناگفته های علامه طباطبایی ره http://eitaa.com/joinchat/3129344017C4a50772e46
4_6046338561400112538.mp3
1.91M
🎵بشنوید|خدمت بزرگ علامه طباطبایی به روایات تفسیری ☑️ پاسخ کسانی که مرحوم علامه را بی‌اعتنا به روایات اهل البیت علیهم السلام می‌دانند. ✅مهرتابان ✅کانال ناگفته های علامه طباطبایی ره http://eitaa.com/joinchat/3129344017C4a50772e46
️⃣6️⃣ | طفل سقط‌ شده هم شفاعت می‌کند! علامه طباطبایی (رحمه‌الله‌علیه): « روايات بسيارى در باب شفاعت سيده زنان بهشت فاطمه عليهاالسلام و نيز شفاعت ذريه او، غير از ائمه، وارد شده و همچنين روايات ديگرى در شفاعت مؤ منين و حتى طفل سقط شده از ايشان، نقل شده؛ از آن جمله در حديث معروف از رسول خدا (ص) كه فرمود: «تناكحوا تناسلوا الخ »، فرمود: زن بگيريد و نسل خود را زياد كنيد كه من در روز قيامت به وجود شما نزد امت‌هاى ديگر مباهات مى‌كنم و حتى طفل سقط شده را هم به حساب مى‌آورم و همين طفل سقط شده با قيافه‌اى اخمو، به در بهشت مى‌ايستد هر چه به او مي‌گويند: در آى، داخل نمي‌شود و مي‌گويد: تا پدر و مادرم نيايند داخل نمى‌شوم.» 📚 ترجمه تفسير الميزان جلد ۱،ص : ۲۷۳ ☑️ نکته‌های باریک‌تر از موی « المیزان» را در «کیش مهر» بخوانید! @AllameTabatabaeii
حجت الاسلام صحفی می گوید در اواخر عمر مبارک علامه، از ایشان خواستم برای آرامش قلب، دستوری بفرمایند، فرمودند: « دست را روی سینه بگذار و سه ـ چهار بار نشسته و ایستاده ( یا فرمود: ایستاده و نشسته ـ که یادم نیست ـ) این آیه را بخوان : « الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله؛ ألا بذکر الله تطمئن القلوب: کسانی که ایمان آورده اند و دلهایشان به یاد خدا آرام می گیرد، آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش می یابد. رعد/۲۸ » و من اثر این دستور را هم دیدم…. منبع سایت احسن الحدیث https://eitaa.com/AllameTabatabaeii
دوستان بزودی در کانال حرف دل به جهت 🕊اطاعت از امر ولی فقیه(امام خامنه ای) و 🕊ترویج فرهنگ کتابخوانی مسابقه داریم (نوعش تاچندروزدیگه مشخص میشه) اگه کسی توانایی کمک مالی برای اهدای جوایز داره در حدتوان از 1000تا .... لطفا باای دی زیر هماهنگ کنه🌹 الشیطان یعدکم الفقر(بقره ص45) @maziyarhbm کانال حرف دل👇 @harfeedel
آیت الله محقق داماد: روزی در محفل علامه‌ی جلیل‌القدر طباطبایی بزرگ در اثنای چاپ و انتشار یکی از آثار ایشان، یکی از شاگردان از ایشان ـ درمقامِ سوال و طلب ـ می‌پرسند: چرا بیشتر نمی‌نویسید؟ علامه طباطبایی بنا به عادت خیره به گوشه‌ای از سقف نگریسته پس از تأملی چند این بیت را زمزمه می‌کنند: هرکه سخن با سخنی ضم کند/ قطره‌ای از خون جگر کم کند و از همین پاسخ عالمانه و هوشمندانه پیداست کار تحقیق، کارِ اهلِ آن است نه هر که سر بتراشد... @AllameTabatabaeii
استاد امجد می گوید: « هرگاه از ایشان می پرسیدم: چگونه قرآن بخوانیم؟ می فرمودند : « توجّه داشته باشید که کلام الله است. » در اینجا مناسب است به دو روایت بسیار لطیف و عمیق اشاره شود که اگر معنای ژرف و خاص « تجلی» را بدانیم و التفات داشته باشیم که کلام از متکلم جدا نیست، آن دو را جامع ترین روایت در معرفی قرآن خواهیم دانست: ۱- حضرت مولی الموحدین علی علیه السلام می فرمایند: « فتجلی ـ سبحانه ـ لهم فی کتابه من غیر أن یکونوا رأوه بما أراهم من قدرته: پس خداوند سبحان، در کتابش (قرآن) بر بندگان، بی آن که [ بتوانند] او را ببینند، تجلی کرد به آنچه از توانایی اش به آنان نشان داد. » ۲- حضرت صادق علیه السلام فرمودند: « (والله) لقد تجلی الله لخلقه فی کلامه ولکنهم لایبصرون: ( به خدا قسم که) خداوند در سخن خویش (قرآن) بر آفریدگان خود تجلی کرده، اما آنان او را نمی بینند ( و توجه ندارند.) »
✅ خاطره‌ علامه طباطبایی از استاد عرفانش مرحوم آیت الله می‌گفت: علامه طباطبایی‌ قدس‌سره خودشان برای من تعریف کردند که شب جمعه‌ای در مسجد سهله در نجف اشرف، بنده از دور مراقب آیت الله سیدعلی آقای قاضی‌ قدس‌سره بودم که ایشان چه می‌کنند و چه حرکات و سکناتی دارند، دیدم آقای قاضی در تمام مقامات مسجد شریف سهله مشغول نماز و عبادت و قرائت قرآن و تهجد و نمازهای نافله و مستحبی هستند. من تعجب کردم که این پیرمرد از عبادت خسته نمی‌شود؟ تا این‌که نماز صبح را خواندند در حالی‌که من هنوز خودم را به ایشان نشان نداده بودم. بعد از طلوع آفتاب مرحوم قاضی تعقیبات نماز صبح را انجام دادند و سپس از مسجد خارج شدند و آمدند بر روی میزهایی که در بیرون مسجد سهله قرار دارد، نشستند. ایشان آن‌جا مشغول چای خوردن شدند و در این لحظه من خودم را به ایشان نزدیک کردم، دیدم شروع کردند به خواندن شعر هاتف اصفهانی و دست خودشان را هم تکان می‌دادند که «یکی هست و نیست غیر او/ وحده لا اله الا هو». این شعر، حال آقای قاضی را منتقلب کرده بود و حال روحی ایشان جا آمده بود. 📚 به نقل از: نویسنده کتاب گلشن شیدایی،‌ محمد رضا رمزی اوحدی @AllameTabatabaeii
✅ طلبه‌ای که می‌خواست سر علامه را بِبُرد! دکتر شاگرد علامه طباطبایی: من اهل اصفهان هستم و آن سال‌ها طلبه‌ای به اصفهان آمده بود. از او سؤال کردم چه شده که به اصفهان آمده‌ای؟ حالا که وقت از نجف آمدن نیست؟ گفت: آمده‌ام، سر علامه طباطبایی‌ قدس‌سره را ببرم؛ زیرا او به علامه مجلسی‌ قدس‌سره توهین کرده است! گفتم در کجا توهین کرده است؟ گفت: در . من جلد ششم بحار را آوردم که ببینم حاشیه ایشان چیست؟ مرحوم مجلسی‌ قدس‌سره روایاتی درباره عقل نقل می‌کند، و این‌ها را تفسیر می‌کند و در آن‌جا به فلاسفه می‌تازد و علامه طباطبایی‌ قدس‌سره در ذیل مبحث علامه مجلسی‌ قدس‌سره نصیحت می‌کنند و می‌فرمایند:خوب است که انسان در کاری که نمی‌داند، اظهار نظر نکند و بعد می‌گویند: فاعتبر من حال المؤلف. که مؤلف بحار فلسفه نمی‌دانسته و این سخنان را گفته است. بعداز این جریانات، علامه‌ قدس‌سره گفتند: من دیگر نمی‌نویسم و این خسرانی برای عالم بشریت شد که اگر علامه ادامه آن تعلیقه را نوشته بودند، مطالب زیادی داشتند. ایشان تا جلد ششم چاپ جدید بحار را نوشتند و بقیه را ننوشتند. @AllameTabatabaeii
اهل بیت (ع) علامه می فرمود: « ما هر چه داریم از اهل بیت پیامبر علیهم السلام داریم… ما همه آبروی خود را از محمّد و آل محمّد علیهم السلام کسب کرده ایم. @allametabatabaeii
مراقبه و خودسازی علامه می فرمود: « در شب و روز زمانی را برای حسابرسی خود قرار بدهید و ببینید که این بیست و چهار ساعت چگونه بر شما گذشته، اهل محاسبه باشید، همانطور که یک بازرگان، یک کاسب، دخل و خرج خود و صادرات و واردات خود را حساب می کند، شما ببینید در شبانه روزی که بر شما گذشته چه چیزی اندوخته اید، چه گفته اید، یک یک رفتار و گفتارتان را حساب برسید، از نادرستی ها استغفار کنید، و سعی کنید تکرار نشود، و برای آنچه شایسته و صالح و به فرمان حاکم عقل بود خدا را شاکر باشید، تا به تدریج برای شما تخلق به اخلاق ربوبی ملکه بشود. » @allametabatabaeii
والدین استاد امجد نقل می کردند: شخصی به مرحوم علامه عرض کرد: « با این پدر و مادرهای پرتوقع چه کنیم؟ ایشان فرمودند: « غیبت پدر و مادرها را نکنید! » @allametabatabaeii
آیت الله استاد حسن زاده آملی می فرماید: یکی از کلمات قصار علامه طباطبایی، این بود که: « ما کاری مهم تر از خودسازی نداریم. » { البته این نه به این معناست که انسان همه کارها و وظایفش را کنار بگذارد و برود یک گوشه ای مشغول خودسازی شود، بلکه خودسازی اصلی در اجتماع بودن و به وظایف خود عمل کردن و گناه نکردن است. }
منزل پرخطر سلوک! آیت الله مصباح نقل می کنند: « آقایی در قم بود که آلبومی از عکس های همه بزرگان و علما درست کرده بود. از هر یک از علما و مراجع عکسی همراه با امضایی از آنان تهیه کرده بود. از من خواستند که عکسی هم از علامه برایش بگیرم … مرحوم علامه هم عکسی از خودشان را دادند و پشت آن، [ این] شعر حافظ را نوشتند. در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن شرط اول قدم آن است که مجنون باشی نقطه عشق نمودم به تو هان! سهل مکن ورنه تا بنگری از دایره بیرون باشی کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش کِی روی؟ ره ز که پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟ @allametabatabaeii
اثر اعمال بر هستی استاد امجد از قول علامه می گوید: « اگر یک کاه برداری، در همه عالم(هستی) اثر میگذارد! » { پس گناه کردن چه اثری بر هستی میگذارد؟  @allametabatabaeii
به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، حجت‌الاسلام جاودان استاد اخلاق در خاطره‌ای از مرحوم علامه طباطبایی درباره معالجه چشم‌های ایشان در لندن این گونه نقل می‌کنند: قلب و اعصاب و این حرف‌ها بود و این کارها انجام شد و دکترها دیدند و دستورات لازم را دادند. آن دوستانی که آنجا بودند و طبیب بودند، گفتند آقا درون چشم شما (رگه‌های خونی هست). ایشان چشم‌های درشتی داشتند. در سفیدی چشم‌اش رگه‌های خونی بود. گفتند اگر اجازه بدهید ما می‌توانیم این رگه‌های خونی را از چشم شما در بیاوریم. مشکلی هم ندارد. ایشان صبح رفتند بیمارستان. وقتی می‌خواهند چشم را عمل کنند باید بیهوش کنند. حداقلش این است. ایشان گفتند که نه لازم نیست بیهوش کنید، نمی‌شود. پلک هم بی‌اختیار است. دست که نزدیک می‌شود این پلک بی‌اختیار بسته می‌شود، بنابراین من می‌خواهم با تیغ جراحی درون چشم شما را عمل کنم، این پلک‌ها نمی‌گذارد. علامه فرمودند؛ نه، پلک‌های من در اختیار من است. چشم را باز نگاه داشتند. مثلاً نیم ساعت تمام تا آن‌ها چشم را عمل کردند. حالا کسی که پلک را در اختیار دارد. بقیه بدنش را هم در اختیار دارد، آدم باید برای رفتن به آن عالم یک همچین اختیاری پیدا کند، ماها هیچ کدام مقدماتش را نداریم. شما اگر روی نماز اول وقت خواندن مداومت کنی، اگر وقتی که چشمت می‌خواهد صحنه‌ای را که حرام یا مکروه است ببیند، نگذاری، یا اگر غذا را قبل از سیر شدن دست بکشی، یا اگر عصبانی شدی، عصبانیتت را کنترل کنی، یا روزه گرفتن، امر به معروف و نهی از منکر کردن، خلاصه هر کدام از واجبات که حالا بعضی از اینهایی که من گفتم از واجبات نیست، ولی جزو ضروریات است، را بدان عمل کنی یکی از هزاران نتیجه‌اش افزایش قدرت اراده است. منبع:عقیق @allametabatabaeii
نماز شب استاد علامه طباطبایی نقل کردند: « چون به نجف اشرف برای تحصیل مشرف شدم، از نقطه نظر قرابت و خویشاوندی گاهگاهی به محضر مرحوم قاضی شرفیاب می شدم، یک روز در نجف { درکنار } در مدرسه ای ایستاده بودم که مرحوم آیت الله قاضی از آنجا عبور می کردند، چون به من رسیدند دست خود را به روی شانه ام گذاردند و گفتند:« ای فرزند ، دنیا می خواهی نماز شب بخوان ، آخرت می خواهی نماز شب بخوان! » @harfeedel
علامه طباطبایی می فرمودند: «حدیثِ : من أخلص لله أربعین صباحاً، فجّر الله ینابیع الحکمة من قبله علی لسانه: هر کس چهل روز خود را برای خداوند خالص کند، خداوند چشمه های حکمت را از دلش بر زبان وی جاری و روان می کند.» را خواندم و تصمیم گرفتم بدان عمل کنم. پس از آن چله، هرگاه اندیشه و تصور گناهی به ذهنم می آمد، ناخودآگاه و بی فاصله از ذهنم می رفت.» و همچنین می نویسد: «در اوایل تحصیل که به صرف و نحو اشتغال داشتم علاقه زیادی به ادامه تحصیل نداشتم و از این روی، هر چه می خواندم نمی فهمیدم و چهار سال به همین نحو گذرانیدم. پس از آن یک باره عنایت خدایی دامنگیرم شده عوضم کرد و در خود یک نوع شیفتگی و بی تابی نسبت به تحصیل کمال، حس نمودم، به طوری که از همان روز تا پایان تحصیل تقریباً هیجده سال طول کشید هرگز نسبت به تعلیم و تفکر، درک خستگی و دلسردی نکردم و زشت و زیبایی جهان را فراموش کردم.» @allametabatabaeii
علامه طباطبایی عقیده داشت که اگر انسانی به عجز خود واق ف شود و از صمیم قلب هدایت خویش را خواستار گردد، بدیهی است که خداوند متعال هرگز بنده جویای حق و پویای حقیقت را رها نخواهد نمود، چنانچه در قرآن آمده است: «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا: سوره عنکبوت آیه ۶۹» سپس این داستان را نقل کردند: «به یاد دارم هنگامی که در نجف اشرف تحت تربیت اخلاقی و عرفانی مرحوم حاج میرزا علی قاضی(ره) بودیم، سحرگاهی بر بالای بام بر سجاده عبادت نشسته بودم. در این موقع نعاسی (خواب سبک) به من دست داد و مشاهده کردم دو نفر در مقابل من نشسته اند. یکی از آنها حضرت ادریس (علی نبینا و آله و علیه السلام) بود و دیگری برادر عزیز و ارجمند خودم آقای حاج سید محمد حسن الهی طباطبایی که فعلاً در تبریز سکونت دارند. حضرت ادریس علیه السلام با من به مذاکره و سخن مشغول شدند ولی طوری بود که ایشان القائ کلام می نمودند و تکلم و صحبت می کردند، ولی سخنان ایشان به واسطه کلام آقای اخوی استماع می شد… و این اولین انتقالی بود که عالم طبیعت را برای من به جهان ماوراء طبیعت پیوست و رشته ارتباط ما از اینجا شروع شد.»
استاد فاطمی نیا می گفتند: «یکی از شاگردان استاد طباطبائی بیان می کرد که: با مرحوم علامه کاری داشتم؛ به خانه ایشان رفته و در زدم، اما کسی در را باز نکرد. هیچ کس هم در کوچه نبود و درها و پنجره های همسایگان ایشان هم، همگی، بسته بود. ناگاه شنیدم صدایی گفت: «علامه در قبرستان حاج شیخ است!». هر چه به اطراف نگریستم، کسی را ندیدم. با خود گف تم: «به قبرستان حاج شیخ (نو) می روم؛ اگر علامه آن جا بود، هم مطلبم را عرض می کنم و هم درستی و راستی این آوای (صدای) ناشناس برایم روشن می شود.» به قبرستان که رسیدم، علامه را دیدم و ایشان تا متوجه بنده شدند، فرمودند: «دست و پایت را گم نکن! از این اصوات، بسیار است؛ گوش شنوا نیست!»
#امام_خامنه_ای : جنگ هشت ساله، ما را قوی‌تر ڪرد. اگر جنگ هشت ساله نبود،این سرداران شجاع، این مردان برجسته نشان داده نمیشدند، در بین ملت بروز نمیکردند؛ این حرکت عظیمِ مخلصانه‌ی مردم مجال بروز و ظهور پیدا نمیکرد.  ۱۳۸۹/۱۱/۲۷   #هفته_دفاع_مقدس گرامی باد. #اربعین #شهید #هپکو #تفسیر_قران_کریم
دیدن صُوَر برزخی علامه گاهی که مجلس را مناسب می دید و احساس می کرد حاضرین آن جلسه که معمولاً از شاگردان خواصش بودند و قدرت و توانایی درک مسائل غیبی را دارند برخی از جریانات و به اصطلاح مکاشفات خود را با عفت خاصی که از ویژگی های برجسته او بود، بازگو می کرد. شهید مطهری هم به این واقعیت اشاره کرده و خاطر نشان ساخته که علامه طباطبایی مسائل غیبی را که مشاهده آن برای افراد عادی دشوار است می دیده اند.
 ذکر الله علامه می فرمودند: «روزی در باغ بودم. ناگهان متوجه شدم همه کلاغ های روی درخت، یک پارچه «الله! الله!» می گویند!» و نیز می فرمود: «گاهی که به «ذکر» مشغولم، مشاهده می کنم درخت های حیاط خانه هم با من ذکر می گویند.»
اثر بیان علامه در ذکر «یا الله» شخصی نقل کرد که گرف تار وسواس شدیدی شدم؛ به طوری که توانایی تکبیرة الاحرام گفتن نماز را نداشتم. روزی در منزل استاد بزرگوار، علامه (ره)، خدمتشان مشرف شدم و ناراحتی خود را به عرض آن واصل به حق، رساندم. مرحوم علامه فرمودند: «هرگاه می خواهی نماز بخوانی، یک یا الله بگو، سپس نماز را شروع کن.» به منزل رفتم؛ هنگام نماز فرا رسید و آماده به جا آوردن این واجب شدم. در آن حال دیدم اثری از آن بیماری وسواس که مانع از به جا آوردن نماز بود در من نیست و نیازی [هم] به گفتن یا الله پیدا نکردم. فهمیدم همان یا اللهِ آقای طباطبائی باعث شفایم شده است.
علامه طباطبایی می فرمودند: «حدیثِ : من أخلص لله أربعین صباحاً، فجّر الله ینابیع الحکمة من قبله علی لسانه: هر کس چهل روز خود را برای خداوند خالص کند، خداوند چشمه های حکمت را از دلش بر زبان وی جاری و روان می کند.» را خواندم و تصمیم گرفتم بدان عمل کنم. پس از آن چله، هرگاه اندیشه و تصور گناهی به ذهنم می آمد، ناخودآگاه و بی فاصله از ذهنم می رفت.» و همچنین می نویسد: «در اوایل تحصیل که به صرف و نحو اشتغال داشتم علاقه زیادی به ادامه تحصیل نداشتم و از این روی، هر چه می خواندم نمی فهمیدم و چهار سال به همین نحو گذرانیدم. پس از آن یک باره عنایت خدایی دامنگیرم شده عوضم کرد و در خود یک نوع شیفتگی و بی تابی نسبت به تحصیل کمال، حس نمودم، به طوری که از همان روز تا پایان تحصیل تقریباً هیجده سال طول کشید هرگز نسبت به تعلیم و تفکر، درک خستگی و دلسردی نکردم و زشت و زیبایی جهان را فراموش کردم.» علامه می فرمودند: «سرمایه و دارائی من، این است که مانند ترکهای پشت کوه، صاف و بی غلّ و غشّ به حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام ارادت و ایمان دارم.» نماز شب استاد علاّمه طباطبایی می فرمودند: چون به نجف اشرف برای تحصیل مشرّف شدم ، از نقط نظر قَرابت و خویشاوندی و رَحِمیّت گاهگاهی بمحضر مرحوم قاضی شرفیاب می شدم ؛ تا یک روز درِ مدرسه ای ایستاده بودم که مرحوم قاضی از آنجا عبور می کردند، چون بمن رسیدند دست خود را روی شان من گذاردند و گفتند: «ای فرزند! دنیا می خواهی نماز شب بخوان ؛ و آخرت می خواهی نماز شب بخوان !» این سخن آنقدر در من اثر کرد که از آن به بعد تا زمانیکه به ایران مراجعت کردم پنج سال تمام در محضر مرحوم قاضی روز و شب بسر می بردم ؛ و آنی از ادراک فیض ایشان دریغ نمی کردم . و از آن وقتیکه بوطن مألوف بازگشتم ، تا وقت رحلت استاد، پیوسته روابط ما برقرار بود و مرحوم قاضی طبق روابط استاد و شاگردی دستوراتی می دادند و مکاتبات از طرفین برقرار بود. علامه می فرمودند: «ما هر چه داریم از مرحوم قاضی داریم .» شاید این مطالب را هم بپسندید: روش علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، گفتاری از آیت الله مصباح یزدی تاثیر تفسیر المیزان بر حوزه های علمیه زمان خود و نفی تفکر تفسیری وهابیت ضرورت توجه به تهذیب و معنویات در بیان رهبر انقلاب/ میرزا جواد آقا ملکی، علامه‌ طباطبائی، آیت الله بهجت،آیت الله… کراماتی از آیت الله سید محمد حسن ا
لهی طباطبایی گفتگو با حضرت ادریس(ع) علامه طباطبایی عقیده داشت که اگر انسانی به عجز خود واق ف شود و از صمیم قلب هدایت خویش را خواستار گردد، بدیهی است که خداوند متعال هرگز بنده جویای حق و پویای حقیقت را رها نخواهد نمود، چنانچه در قرآن آمده است: «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا: سوره عنکبوت آیه ۶۹» سپس این داستان را نقل کردند: «به یاد دارم هنگامی که در نجف اشرف تحت تربیت اخلاقی و عرفانی مرحوم حاج میرزا علی قاضی(ره) بودیم، سحرگاهی بر بالای بام بر سجاده عبادت نشسته بودم. در این موقع نعاسی (خواب سبک) به من دست داد و مشاهده کردم دو نفر در مقابل من نشسته اند. یکی از آنها حضرت ادریس (علی نبینا و آله و علیه السلام) بود و دیگری برادر عزیز و ارجمند خودم آقای حاج سید محمد حسن الهی طباطبایی که فعلاً در تبریز سکونت دارند. حضرت ادریس علیه السلام با من به مذاکره و سخن مشغول شدند ولی طوری بود که ایشان القائ کلام می نمودند و تکلم و صحبت می کردند، ولی سخنان ایشان به واسطه کلام آقای اخوی استماع می شد… و این اولین انتقالی بود که عالم طبیعت را برای من به جهان ماوراء طبیعت پیوست و رشته ارتباط ما از اینجا شروع شد.»   گوش شنوا استاد فاطمی نیا می گفتند: «یکی از شاگردان استاد طباطبائی بیان می کرد که: با مرحوم علامه کاری داشتم؛ به خانه ایشان رفته و در زدم، اما کسی در را باز نکرد. هیچ کس هم در کوچه نبود و درها و پنجره های همسایگان ایشان هم، همگی، بسته بود. ناگاه شنیدم صدایی گفت: «علامه در قبرستان حاج شیخ است!». هر چه به اطراف نگریستم، کسی را ندیدم. با خود گف تم: «به قبرستان حاج شیخ (نو) می روم؛ اگر علامه آن جا بود، هم مطلبم را عرض می کنم و هم درستی و راستی این آوای (صدای) ناشناس برایم روشن می شود.» به قبرستان که رسیدم، علامه را دیدم و ایشان تا متوجه بنده شدند، فرمودند: «دست و پایت را گم نکن! از این اصوات، بسیار است؛ گوش شنوا نیست!»    گنج الهی در نزد استاد علامه طباطبائی فرمودند: «من در نوجوانی خیلی به منزل آیت الله سید احمد قاضی (برادر آیت الله سید علی قاضی) رفت و آمد می کردم و بیشتر روزها در خانه ایشان مانده و از مهمانان و مراجعان پذیرایی می کردم. روزی خدمت ایشان بودم که همسرشان پشت در اتاقی که ما بودیم، آمد و از مرحوم سید احمد برای خرید نان، پول خواست. آیت الله سید احمد قاضی فرمود: پولی ندارم. همسرشان از شنیدن این سخن ناراحت شد و با لحن قهرآمیزی گفت: این هم شد زندگی؟! و رفت. من دیدم که حال استادم دگرگون شد و در حیاط خانه، بادی چون گردباد وزیدن گرفت و برگ های ریخته شده درختان را از باغچه، در جایی جمع کرد و سپس باد خوابید. آیت الله قاضی به من فرمود: به حیاط برو؛ زی ر برگ های جمع شده یک دو تومانی است. آن را بردار و بیا به خانواده من بده. من رف تم و از زیر آن برگ های جمع شده، یک دو تومانی برداشتم و همان گونه که فرموده بود آن را به همسرش دادم و از این اتفاق در کمال تعجب و تحیّر بودم.» «و إن من شی ء إلا عندنا خزائنه و ما ننزّله إلا بقدر معلوم: و چیزی نیست مگر آن که گنجینه ها و معادن آن نزد ماست، و فرو نمی فرستیمش مگر به اندازه معلوم (و حساب شده). سوره حجر/آیه ۲۱»   دیدن حوریه بهشتی یکى از ره ن م وده اى م رح وم ق اض ى، ع بادت و بیتوته در مساجد و مکانهاى متبرکى مانند مسجد کوفه و سهله بود: مرحوم قاضى شاگردان خود را طبق موازین شرعیه، با رعایت آداب باطنیه اعمال و حضور قلب در نمازها و اخلاص در افعال، به طریق خاصى دستورات اخلاقى مى دادند و دلهاى آنان را آماده براى پذیرش الهامات عالم غیب مى نمودند. خود ایشان در مسجد کوفه و سهله حجره داشتند و بعضى از شبها را به تنهایى در آن حجرات بیتوته مى کردند و شاگردان خود را نیز توصیه مى کردند بعضى از شبها را به عبادت در مسجد کوفه و یا سهله بیتوته کنند و دستور داده بودند که چنانچه در بین نماز و یا قرائت ق آن و یا در حال ذکر و فکر براى شما پیشامدى کرد و صورت زیبایى را دیدید و یا بعضى از جهات دیگر عالم غیب را مشاهده کردید، توجه ننمایید و دنبال عمل خود باشید. اس ت اد علامه طباطبایی مى فرمودند: روزى من در مسجد کوفه نشسته بودم و مشغول ذکر بودم. در آن بین، یک حوریه بهشتى از طرف راست من آمد و یک جام شراب بهشتى در دست داشت و براى من آورده بود و خود را به من ارائه مى نمود. همین که خواستم به او توجهى کنم، ناگهان یاد حرف استادم افتادم و لذا چشم پوشیده و توجهى نکردم. آن حوریه برخاست و از طرف چپ من آمد و آن جام را به من تعارف کرد. من نیز توجهى ننمودم و روى خود را برگرداندم. آن حوریه رنجیده شد و رفت و من تا به حال، هر وقت آن منظره به یادم مى افتد، از رنجش آن حور متأثر مى شوم . . دیدن صُوَر برزخی علامه گاهی که مجلس را مناسب می دید و احساس می کرد حاضرین آن جلسه که معمولاً از شاگردان خواصش بودند و قدرت و توانایی درک مسائل