🔸بدون صحیفهٔ سجادیه کار از پیش نمیرود
سوگند به خدا و مقام عزت و جلال او که با این درسهای متعارف و معمول حوزوی بدون بررسی و محاسبهٔ نفس و طی طریق و منهاج اولیای راستین که صحیفهٔ سجادیه را نصبالعین قرار داده و با آن روح خود را صیقل و جلا زدهاند، کار از پیش نمیرود و نه خود و نه دیگران تمتع و بهرهای نخواهند یافت.
✍ حضرت علامه آیتالله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی (قـدساللـهنـفـسـهالـزکـیـة)
📚 امامشناسی، ج۱۵، ص۴۸
#صحیفه_سجادیه
#امام_سجاد_علیه_السلام
🆔 @allame_tehrani
💎 أهمیت و عظمت صحیفهٔ سجادیه 💎
...اين است نمونهای* از صحيفۀ كاملۀ سجّاديّه كه اُولواالألباب را غرق تحيّر نموده و زيركان عالم را به تفكّر واداشته و حكيمان انديشمندان را به دنبال خود كشيده، و عالمان ذی درايت را به قبول واداشته، و عارفان روشن ضمير را به خضوع و خشوع در برابر اين مكتب به زانو درآورده است.
تا جائی كه میبينيم: آن مرد جليل و حكيم و متألّه و فقيه خبير و شاعر مُفْلِق و أديب قدرتمند و جامع جميع كمالات حسنه: آيت ربّانی مرحوم سيّد عليخان كبير مدنی شيرازی -تغمّده الله برضوانه- چنان شرح عظيمی بر آن مینگارد كه نياز ارباب فضل و دانش را بدان صحيفه مبرهن میدارد و بدون آن شرح گوئی حقّ صحيفه ادا نشده و به عالم ادب و عرفان بروزی نداشته است. و يا محقّقينی همچون ملّا محمدمحسن فيض كاشانی بر آن تعليقه دارد، و شيخ بهاءالدين عامِلی و سيّد محمّدباقر داماد معروف به ميرداماد شروح مُمَتّع و مفيدی بر آن نگاشتهاند غير از شروحی كه اخيراً افرادی همچون آيتالله مدرّسی چهاردهی، و تعليقهای به نام آيتالله ميرزا ابوالحسن شعرانی بر آن نوشتهاند.
📚 «امام شناسی»، ج۱۵، ص۴۰
*[اشاره به فقراتی از دعای ۴۷ صحیفهٔ سجّادیه (دعای روز عرفه)]
🆔 @allame_tehrani
💬 سخن طنطاوی جوهری دربارۀ صحيفهٔ سجادیه
آيتالله أبوالمعالی سيّد شهابالدّين مرعشی نجفی -رضوان الله عليه- میگويد: من نسخهای از صحيفۀ شريفه را در سنۀ 1353 برای مطالعۀ علّامۀ معاصر شيخ جوهری طنطاوی صاحب تفسير معروف مفتی اسكندريّه فرستادم.
از قاهره خبر وصول صحيفه را برای من نوشت و در برابر اين هديۀ گرانقدر از من سپاسگزاری نمود، و در تمجيد و تحميد از اين نسخه سخن بسيار گفت تا آنكه گفت:
وَ مِنَ الشِّقَاءِ أنَّا إلَي الآنِ لَمْ نَقِفْ عَلَي هَذَا الأثَرِ الْقَيِّمِ الْخَالِدِ مِنْ مَوَارِيثِ النُّبُوَّةِ وَ أهْلِ الْبَيْتِ. وَ إنِّي كَلَّمَا تَأمَّلْتُهَا رَأيْتُهَا فَوْقَ كَلَامِ الْمَخْلُوقِ وَ دُونَ كَلَامِ الْخَالِقِ - الي آخر ما قال.[1]
«و از نگونبختی و محروميّت ماست كه ما تا الآن بر اين اثر استوار جاويدان، از مواريث نبوّت و اهلبيت واقف نگشتهايم! و حقّاً و حقيقةً من هر قدر در آن تأمّل و تفكّر نمودهام آن را مافوق كلام مخلوق و مادون كلام خالق يافتهام» - تا آخر گفتارش.
📚 «امام شناسی»، ج۱۵، ص۴۰
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- «صحيفهٔ سجّاديّه» با مقدّمۀ آيةالله مرعشی طبع سنۀ 1369، هجريّۀ قمريّه و ترجمۀ دانشمند شهير آقای سيد صدرالدين بلاغی، از نشريّات دارالكتب الاسلاميّة شيخ محمّد آخوندی، ص37 و ص38. (بقيۀ گفتار علّامه جوهری طنطاوی)
🆔 @allame_tehrani
💬 بقيۀ گفتار علّامه جوهری طنطاوی
و بقيۀ گفتار علّامه جوهری طنطاوی اين است كه: از ايشان سؤال میكند كه آيا تاكنون كسی از علماء اسلام شرحی بر آن نوشته است؟! و آيةالله مرعشی در پاسخ نامۀ او شارحينی را كه میدانستند نام میبرند و كتاب «رياضالسّالكين» تأليف سيد عليخان را به ايشان تقديم میدارند، و معظّم له در جواب مینويسد كه: من مصمّم و آمادهام كه بر اين صحيفۀ گرامی شرحی بنويسم. (پايان)
باری چون متن دو نامۀ طنطاوی به آيةالله مرعشی بسيار جالب و حائز اهميّت میباشد، سزاوار است ترجمۀ متن آن دو نامه را كه به قلم محقّق دانشمند سيد صدرالدّين بلاغی در صفحات 249 تا 252 از همين شرح صحيفه وارد است در اينجا بازگو نمائيم:
1⃣ ترجمۀ نخستين نامۀ علّامه و مفسّر بزرگ مرحوم شيخ طنطاوی جوهری از أعلام علماء اهل سنّت در باب صحيفه:
قاهره 19 ربيع الاوّل سال 58، 9 مه 39 جماعت اخوّت اسلامی متشكّل از همۀ كشورهای اسلامی، قبة الغوری خيابان المعزّالدين للّه حضرت استاد علامه حجّت أبوالمعالی نقيب الاشراف سيد شهابالدّين حسينی مرعشی نجفی، نسّابهٔ خاندان رسول خدا صلیاللهعليهوآلهوسلّم، كه خدا او را محفوظ دارد: سلام و رحمت و بركات خدا بر شما باد! نامۀ گرامی مدّتی پيش به ضميمۀ كتاب صحيفه از كلمات امام زاهد اسلام: علی زينالعابدين بن امام حسين شهيد، ريحانۀ مصطفی رسيد. كتاب را با دست تكريم گرفتم و آن را كتابی يگانه يافتم كه مشتمل بر علوم و معارف و حكمتهائی است كه در غير آن يافت نمیشود. حقّاً كه از بدبختی است كه ما تاكنون به اين اثر گرانبهای جاويد از ميراثهای نبوّت و اهلبيت دست نيافتهايم. من هر چه در آن مطالعه و دقّت میكنم میبينم كه آن بالاتر از كلام مخلوق و دون كلام خالق است. راستی چه كتاب كريمی است! خدای شما را در برابر اين هديه بهترين پاداش بخشد و به نشر علم و هدايت موفّق و مؤيّد بدارد. و شما سزوار اين كاريد. طنطاوی جوهری
ديگر آنكه آيا كسی از علمای اسلام اين كتاب را شرح كرده؟! و آيا چيزي از آن شروح نزد شما يافت ميشود يا نه؟! در پايان دوام شما را از كرم خدای تعالی اميد دارم. جوان فاضل هندی سيد محمّدحسن أعظمی، منشی كل جماعت اخوّت، سلام و تحيّت به شما میفرستد.
2⃣ ترجمۀ دومين نامۀ علّامه و مفسّر عاليمقام مرحوم شيخ طنطاوی جوهری از أعلام علماء اهل سنّت در باب صحيفه: جماعت اخوّت اسلامی متشكّل از همۀ كشورهای اسلام قبّة الغوری خيابان المعزالدّين للّه
حضرت علّامه استاد حجّت بارع و نقيب أشراف و نسّابۀ خاندان رسول خدا صلیاللهعليهوآلهوسلّم سيد شهابالدّين حسينی مرعشی نجفی دامت أيّامه.
سلام و رحمت خدا بر شما باد! نامۀ شريف به ضميمۀ كتاب «رياضالسّالكين» در شرح صحيفۀ امام زينالعابدين علی بن الحسين السِّبط، تأليف علّامه سيد علی بن معصوم مَدَنی و صاحب كتاب «سلافة العصر» و كتابهای ديگر، كه در باب خود از كتب بینظير بود رسيد، و من آن را به دانشمند فاضل سيد محمّدحسن اعظمی هندی منشی كلّ جماعت اخوت اسلامی تسليم كردم و او آن را به عنوان هديۀ شما به من و هديۀ من به جمعيت، در كتابخانۀ جمعيّت گذاشته، تا نفعش دائمتر و شاملتر و عمومیتر باشد. و جمعيّت اخوت اسلامی خوشوقت خواهد شد كه از كتبی كه در كشور شما يافت میشود برايش بفرستيد، زيرا اين جمعيّت از همۀ مذاهب اسلامی تشكيل شده و من به حول و قوّهٔ خدای تعالی آماده و مجهّزم كه انشاءالله شرحی بر اين صحيفۀ گرامی بنويسم. در پايان تحيّات و سلامم را بپذيريد! مخلص، طَنْطاوی جوهری.
📚 امام شناسی، ج۱۵، ص۴۱، پاورقی۳۴
🆔 @allame_tehrani
🔹گفتار سيّد عليخان مدنی كبير دربارۀ صحيفهٔ سجادیه🔹
محقّق عليم و حكيم خبير: سيّد عليخان كبير[1] رحمةاللهعليه در كتاب «رياضالسّالكين» در معرّفی صحيفۀ كاملۀ سجّاديّه چنين میفرمايد:
وَ اعْلَمْ أنَّ هَذِهِ الصَّحيفَةَ الشَّريفَةَ عَلَيْهَا مَسْحَةٌ مِنَ الْعِلْمِ الإلَهِيِّ، وَ فِيهَا عَبْقَةٌ مِنَ الْكَلَامِ النَّبَويِّ. كَيْفَ لَا وَ هِيَ قَبَسٌ مِنْ نُورِ مِشْكَوةِ الرِّسَالَةِ، وَ نَفْحَةٌ مِنْ شَمِيمِ رِيَاض الإمَامَةِ، حَتَّي قَالَ بَعْضُ الْعَارِفِينَ: إنَّهَا تَجْرِي مَجْرَي التَّنْزِيلَاتِ السَّمَاوِيَّةِ، وَ تَسِيرُ مَسِيرَ الصُّحُفِ اللَّوْحِيَّةِ وَ الْعَرْشِيَّةِ، لِمَا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ مِنْ أنْوَارِ حَقَائقِ الْمَعْرِفَةِ وَ ثِمَارِ حَدَائقِ الْحِكْمَةِ. وَ كَانَ أخْيَارُ الْعُلَمَاءِ وَ جَهَابِذُ الْقُدَمَاءِ مِنَ السَّلَفِ الصَّالِحِ يُلَقِّبُونَهَا بِزَبُورِ آلِ مُحَمَّدٍ وَ إنْجِيلِ أهْلِ الْبَيْتِ.
قَالَ الشَّيْخُ الْجَلِيلُ مَحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ شَهْرَآشُوبٍ فِي «مَعَالِمِ العُلَماءِ» فِي تَرْجِمَةِ الْمُتَوَكِّلِ بْنِ عُمَيْرٍ: رَوَي عَنْ يَحْيي بْنِ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عليهالسّلام دُعَاءَ الصَّحِيفَةِ وَ تَلَقَّبَ بِزَبُورِ آلِ مُحَمَّدٍ صلياللهعليهوآلهوسلّم - انتهي.
وَ أمَّا بَلَاغَةُ بَيَانِهَا وَ بَراعَةِ تبْيَانِها فَعِنْدَهَا تَسْجُدُ سَحَرَةُ الْكَلَامِ، وَ تَذْعَنُ بِالْعَجْزِ عَنْهَا مَدَارَةُ الأعْلَامِ[2]، وَ تَعْتَرِفُ بِأنَّ النُّبُوَّةَ غَيْرُ الْكِهَانَةِ وَ لَايَسْتَوِي الْحَقُّ وَ الْبَاطِلُ فِي الْمَكَانَةِ؛ وَ مَنْ حَامَ حَوْلَ سَمَائِهَا بِغَاسِقِ فِكْرِهِ الْوَاقِبِ رُمِيَ مِنْ رُجُومِ الْخِذْلَانِ بِشِهَابٍ ثَاقِبٍ.
حَكَي ابْنُ شَهْرَآشُوبٍ فِي مَنَاقِبِآلِأبيطَالِبٍ: إنَّ بَعْضَ الْبُلَغَاءِ بِالْبَصْرَةِ ذُكِرَتْ عِنْدَهُ الصَّحِيفَةُ الْكَامِلَةُ، فَقَالَ: خُذُوا عَنِّي حَتَّي اُمْلِيَ عَلَيْكُمْ مِثْلَهَا، فَأخَذَ الْقَلَمَ وَ أطْرَقَ رَأسَهُ فَمَا رَفَعَهُ حَتَّي مَاتَ. وَ لَعَمْرِي لَقَدْ رَامَ شَطَطاً فَنَالَ سَخَطاً.[3]
🔰«بدانكه: تحقيقاً بر اين صحيفۀ شريفه اثر بارزی است از علم إلهی، و در آن رائحه و بوی عطری است از كلام نبوی. و چگونه اين طور نباشد در حالی كه آن شعلهای است از نور مشكوة رسالت و وزش هوای عطرآگينی است از بوی جان پرور باغهای امامت تا به جائی كه بعضی از عارفان دربارۀ آن گفتهاند: صحيفۀ سجّاديّه در همان مجرای الهامات و وحیهای آسمانی، و در همان منهج و مسير صحيفههائی است كه به صورت لوح از عرش حضرت باری نازل میشده است، به جهت آنكه مطالبی كه در آن مندرج میباشد مشتمل است بر أنوار حقايق معرفت، و ميوههای شيرين باغها و بستانهای حكمت. و علماء أخيار، و صرّافان و ناقدان قُدَما از پيشينيانِ اهل صلاح به آن لقب زبور آلمحمّد داده و انجيل اهلبيت میگفتهاند.
شيخ جليل و بزرگوار محمّد بن علی بن شهرآشوب در «معالم العلماء» در ترجمۀ احوال متوكّل بن عُمَير ذكر كرده است كه: وی دعای صحيفه را كه ملقَّب به زبور آلمحمّد است، از يحيی بن زيد بن علی عليهالسّلام روايت نموده است. ـ تا اينجا كلام او به پايان رسيد.
و امّا بلاغت بيان و برتری گفتار صحيفه به حدّی است كه: سخنوران ساحر و فصيحان و اديبان سحرانگیز بايد در برابر آن به سجده درآيند، و سران و سروران دانشمند از آوردن مثل آن به عجز و ناتوانی معترفند و اقرار نمايند كه: نبوّت غير از كهانت میباشد؛ و حقّ و باطل در یک مرتبه و يكسان نمیباشند. و كسی كه بخواهد در اطراف و جوانب آسمان بلند و درخشان آن گردشی كند و چرخی بزند با فكر ظلمانی و انديشۀ تاريک خود كه داخل در كسوف جهل و خسوف نادانی فرو رفته است، با تيرهای خِذلان و سهام نكبت و سرافكندگی روبرو شده، ستارگان نورانی و متحرّک آسمان علم و شِهاب ثاقِب درايت و معرفتْ او را با تير هلاكت هدف گرفته، محو و نابود میگردانند.
ابنشهرآشوب در كتاب«مناقبآلأبیطالب» حكايت نموده است كه: چون نزد بعضی بلغاء بصره سخن از صحيفۀ كامله به ميان آمد، گفت: اينك بگيريد از من كه من مثل آن را برای شما املاء و انشاء میكنم. وی قلم را به دست گرفت و سرش را پائين آورد كه بنويسد؛ ديگر نتوانست سرش را بلند كند تا اينكه بمرد. و به جان خودم قسم، او در گفتارش افراط نمود و از حقّ بدور افتاد پس سخط إلهی به وی رسيد.»
📚 امامشناسی، ج۱۵، ص۴۲
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
▪️پـاورقـی در «پست بعد»
🆔 @allame_tehrani
▪️پاورقیِ «پست قبل»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- سيد عليخان مدنی شيرازی از اعلام علماء تشيّع و مفاخر شيعه است و كمتر كسی به جامعيّت وی يافت میشود. وی از نوادگان حضرت سيد محمّد پسر حضرت زيد شهيد میباشد. ترجمۀ احوال او در بسياری از كتب آمده است. وی دارای غديريّهای است بسيار غرّاء كه با
سَفَرَت اُميمةُ لَيلةَ النَّفْر
كالبَدْر أو أبْهَي من الْبَدْرِ
شروع میشود. (علّامۀ امينی 42 بيت از آن را آورده است و در تعليقه گويد: اين ابيات را از ديوان خطّی او كه بالغ بر 61 بيت میگردد، نقل كردهايم.) و حقّاً در سرودن اين شعر اعجاز كرده است. ما احوال وی را در اينجا به طور خلاصه از ج 11، ص 344 تا ص 353 كه علّامۀ امينی در «الغدير» ذكر نموده است میآوريم: تأليفات او به هجده كتاب بالغ میگردد. وی در مدينۀ منوّره شب شنبه 15 جمادی الاولی سنۀ 1052 متولّد شد و به تحصيل علم پرداخت تا آنكه در سنۀ 1068 به حيدرآباد هجرت كرد و به تأليف كتاب «سُلافة العصر» در سنۀ 1081 شروع نمود و چهل و هشت سال در هند اقامت كرد همان طور كه معاصر او در «نسمة السّحر» ذكر نموده است. او در حضانت پدر طاهر و پاكش بود تا اينكه پدر در سنۀ 1082 ( شيخ نوری در «مستدرک» سنۀ 1066 ضبط نموده است و در آن تصحيف است.) رحلت كرد و سيد علی به شهر برهانپور نزد سلطان اورنگ زيب انتقال يافت و وی او را سرلشگر بر يكهزار و سيصد سواره نظام كرد و به او لقب خان داد و هنگامی كه سلطان به شهر احمد نگر رفت او را محافظ و نگهبان اورنگ آباد نمود. و مدّتی در اينجا بماند و پس از آن سلطان او را والی لاهور و توابعش نمود و سپس ولايت ديوان برهانپور به او تفويض شد، و چندين سال در آنجا منصب زعامت به عهدۀ او بود. و در سنۀ 1114 در لشگر پادشاه هند بود. و پس از آن استعفا داد و حجّ بيتالله الحرام را بجای آورد و مشهد حضرت رضا عليهالسلام را زيارت نمود و در زمان سلطان حسين صفوی در سنۀ 1117 وارد اصفهان شد و چندين سال در آنجا اقامت كرد و سپس آنجا را ترک نموده و به سوی شيراز رهسپار شد و رحل خود را در آنجا افكند در حالی كه زعيم و مدرّس مفيدی بود. و در شهر ذوالقعدةالحرام سنۀ 1120 رحلت كرد و در حرم شاه چراغ احمد بن الامام موسی بن جعفر : در كنار جدّش غياثالدّين منصور صاحب مدرسۀ منصوريّه دفن شد. او در مدح امام اميرالمؤمنين عليهالسلام قصيدهای بيست بيتي سروده است كه در ديوان خطّی وی موجود و مطلعش اين است:
أميرالمومنين فَدتك نفسي
لنا من شأنك العجب العجاب
و چون از حجّ بيتالله الحرام مراجعت كرد و با حجّاج بيتالله وارد نجف اشرف شد قصيدهای نغز و آبدار در مدح اميرالمؤمنين عليهالسلام سرود كه چند بيت اوّل در مدح نجف اشرف است و مجموعاً سی و هفت بيت میباشد و مطلعش اين است:
يا صاح هذا المشهد الأقدس
قَرَّت به الأعين و الأنفس
و تمام اين قصائد را در كتاب «الغدير» حكايت نموده است.
2- كذا، و الصواب: مَدارِهُ. و المداره: جمع المدره: السيّد و زعيم القوم.
3- «رياض السّالكين» طبع رحلی سنگی سنۀ 1334، ص 5. و طبع حروفی جامعۀ مدرسين قم، ج 1، ص51.
🆔 @allame_tehrani
📝 نقل محدث قمی دربارهٔ صحیفهٔ سجادیه
محدِّث قمّی؛ چون نقل كرده است كه به صحيفه لقب انجيل اهل بيت و زبور آل محمّد: را دادهاند و به آن اُخْتُ الْقُرْآن گفته میشود، و در دنبالش قضيّۀ عالم بصری و مردنش را در برابر عجز از امكان آوردن مثل صحيفه ذكر نموده است، گويد: سيّد محمّد بن علی بن حيدر موسوی در كتاب «تَنْبيه و سَنِ الْعَيْن» در حقّ صحيفۀ كامله میگويد: اين همان صحيفۀ مشهورهای است كه در دست مردم بسيار يافت میشود، وَ فِيهَا مِنَ الْبَلَاغَةِ وَ الإخْباتِ[1] مَا يَقَعُ عَنْ مُعَارَضَتِهِ بِمَا يُقَارِبُهُ إلْيَاسُ. «در آن از بلاغت و از دلبستگی و گرايش و اطمينان و تخشّع به سوی خداوند متعال و انكسار و شكستگی در مقابل او چيزهايی است كه الياس پيامبر از معارضه به آوردن چيزی نزديک به آن (نه عين آن) سقوط میكند و از پا در میآيد.»
زيديّه و اماميّه آن را از رجالشان روايت نمودهاند، و ابنحَمْدُون نديم در تذكرۀ عظيمۀ مشهورهاش در ميان علماء و ادباء از اهل سنّت و غيرهم بعضی از أدعيۀ آن را ذكر كرده است.
و شيخ عبدالرّحمن مُرشدی در مصنَّف خود كه آن را «بَرَاعَةُ الاسْتِهْلال» اسم گذارده است، دعای رؤيت هلال را از آن نقل نموده است. ـ انتهی كلام صاحب «تنبيه وَ سَنِ العين».
در اينجا مرحوم محدّث میفرمايد: ابن حمدون نديم، محمّد بن حسن بغدادی كاتب متوفّی در سنۀ 563 يا در سنۀ 608 است، و عبدالرّحمن مرشدی، ابن عيسي حَنَفی مُفْتی در مكّه و مقتول در سنۀ 1037 میباشد.[2]
... و سيّد حسن صدر گويد: طبقۀ ثانيۀ از مصنِّفين:
الإمَامُ السَّجَّادُ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليهالسّلام
اوّل ايشان، امامشان سجّاد علیّ بن الحسين بن علیّ بن أبیطالب: زينالعابدين میباشد. برای اوست صحيفۀ كاملۀ موصوفه به زبور آل محمّد كه آن را از او امام ابوجعفر الباقر و زَيْد شهيد روايت میكنند.
در اينجا مرحوم صدر، صدر مطلبی را كه ما از ابنشهرآشوب نقل نموديم، حكايت میكند[3] و سپس میگويد:
من میگويم: صحيفه از متواترات میباشد، به مثابهٔ قرآن در نزد تمامی فرقههای اسلام، و جميع آنها به صحيفه افتخار میدارند. و وفات حضرتش در سنۀ نود و پنجم از هجرت بوده است.[4]
📚 امامشناسی، ج۱۵، ص۴۵
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- الإخباتُ الی الله: الاطمئنان إليه تعالی و التَّخشّع أمامه.
2- «سفينة البحار»، ج2، ص16، مادّۀ ص ح ف.
3- و قبل از مرحوم صدر، آيةالله سيد عليخان شيرازی در «رياض السالكين» از طبع سنگی رحلی سنۀ 1334 در ص13 و از طبع حروفی وزيری ج1، ص100 تمام مطالب ابنشهرآشوب را بر ردّ غزالی ذكر فرموده است.
4- «تأسيس الشِّيعة لِعلوم الإسلام» ص284.
🆔 @allame_tehrani
🔆 ملازمت با صحیفهٔ سجادیه 🔆
باری قرائت و تلاوت و ممارست و مزاولت بر أدعيۀ كاملۀ صحيفۀ سجّاديّه در ميان علماء اعلام و سابقين كه علم را با عمل و تخشّع و ابتهال و تجنّب از هوای نفس امّاره توأم نموده بودند، امری معلوم و معروف بوده است؛
و در ميان حكماء و فلاسفۀ ذوی مقدار و عرفاء عاليمقام اسلام امری ضروری و لازم به شمار میآمده است به طوری كه ملازم بودن با صحيفه را همانند قرآن عظيم، و حفظ أدعيۀ آن را همانند حفظ سور و آيات كتاب إلهی از فرائض و واجبات خود میشمردهاند؛
و اكتفا به خواندن دعاهای سطحی و روزمرّه طبق عادت نمینمودند؛ و أدعيۀ مولانا اميرالمؤمنين عليهالسّلام را كه دارای صبغۀ خاصّی از توحيد و عظمت و ابّهت بوده است چنانكه از صحيفۀ سماهيجی، و صحيفۀ ثانيۀ نوری پيداست شعار و دِثار خود كرده بودند،
و با خواندن و مداومت بر صحيفۀ سجّاديّه، راه راز و نياز و ابتهال را به درون خود كشانده، و سَر و سِرِّی با حضرت ربّ ودود پيدا مینمودهاند؛ و زنگار نفس امّاره و خبيثه و متوجّه به عالم كثرت و تعيّنات اعتباريّه را با آن میزدودهاند و بالأخره مردمی روشن ضمير و پاكدل و دور از هوای نفس و يا عاری از آن بار میآمدهاند.
و چنين افرادی از أعلام علماء بالله و حكماء و عرفاء ستوده و وارسته و از نفس برون جسته و به خدا پيوسته، نه تنها خودشان را منوَّر میكردهاند، بلكه تا شعاع وسيعی عالم بشريّت را به طهارت و نزاهت و قداست سوق میدادهاند.
📚 امام شناسی، ج۱۵، ص۴۷
🆔 @allame_tehrani
💡رؤیای صادقه و مکاشفهٔ مرحوم ملّامحمدتقی مجلسی دربارۀ صحیفهٔ سجادیه
✅ نجات در مراجعه و تفکّر در صحیفۀ سجّادیه است
در اینجا به نظر رسید حکایتی از جدِّ أعلای مادر پدری خود: محدّث عظیم، و سالک وارسته، و اخلاقی کبیر مرحوم مجلسی اوَّل - رضوان الله علیه - آورده شود، تا جانها از آن سَبْک و مِنهاج معطّر گردد؛ و با مزاولت و تدبّر و تفکّر در صحیفۀ امام السّاجدین قبل از نزول در گور، به فکر خودشان بیفتند، و در فکر علاج و چارهای برآیند! وگرنه سوگند به خدا و مقام عزّت و جلال او که با این درسهای متعارف و معمول حوزوی بدون بررسی و محاسبۀ نفس و طیّ طریق و منهاج اولیای راستین که صحیفۀ سجّادیّه را نصبالعین قرار داده و با آن روح خود را صیقل و جلا زدهاند، کار از پیش نمیرود و نه خود و نه دیگران تمتّع و بهرهای نخواهند یافت.[1]
امّا حکایت را طبق عین نوشتۀ مرحوم آیتالله آقا میرزا محمّدعلی مدرسی چهاردهی رشتی در مقدّمۀ شرح صحیفۀ خود نقل مینمائیم:
...مُلَخَّص حکایت آن است که: مرحوم مجلسی میفرماید که: در أوائل سنّ خود مایل بودم که نماز شب بخوانم، لکن قضاء بر ذمّۀ من بود، بهواسطۀ آن احتیاط میکردم. خدمت شیخ بهائی؛ عرض نمودم، فرمودند: وقت سحر نماز قضاء بخوان سیزده رکعت. لکن در نفسم چیزی بود که نافله خصوصیّت دارد. فریضه چیز دیگری است.
شبی از شبها بالای سطح خانۀ خود بین نوم و یقظه بودم، حضرت قبلة الْبَرِیَّة امام المسلمین حجّة الله علی العالمین عجّل اللهُ فَرَجَه و سَهَّلَ مَخْرَجَه را دیدم در بازار خربزهفروشان اصفهان در جنب مسجد جامع.
با کمال شوق و شعف خدمت سراسر شرافت آن بزرگوار عالیمقدار - علیه الصّلوة و السّلام - رسیدم، و از مسائلی سؤال نمودم که از جملۀ آن مسائل خواندن نماز شب بود که سؤال نمودم فرمودند: بخوان!
بعد عرض نمودم: یا بن رسولالله صلیاللهعلیهوآلهوسلّم همیشه دستم به شما نمیرسد! کتابی به من بدهید که بر آن عمل نمایم!
فرمودند: برو از آقا محمّد تَاجَا کتاب بگیر! گویا من میشناختم او را.
رفتم و کتاب را از او گرفتم، و مشغول به خواندن آن بودم و میگریستم. یک دفعه از خواب بیدار شدم، دیدم در بالای سطح خانۀ خود هستم. کمال حُزن و غُصّه بر من روی داد. در ذهنم گذشت که: محمّد تَاجَا همان شیخ بهائی است. و تاج هم از بابت ریاست شریعت است.
چون صبح شد وضو گرفتم و نماز صبح خواندم. خدمت ایشان رفتم. دیدم شیخ در مَدْرَس خود با سیّد ذوالفقار علیّ جُرْفَادِقانی (گلپایگانی) مشغول به مقابلۀ صحیفه است.
بعد از فراغ از مقابله، کیفیّت حال را عرض نمودم. فرمودند: انشاءالله به آن مطلبی که قصد دارید خواهید رسید.
از اينكه مرا متّهم به بعضی از چيزها میدانست[2] خوشم نيامد از اين تعبير.
آنگه محلّی که حضرت - علیه الصّلوة و السّلام - را در آنجا دیدم بود، از باب شوق خود را بدانجا رسانیدم؛ در آنجا ملاقات نمودم آقا حسن تَاجَا را که میشناختم. مرا که دید گفت: مُلَّا محمّدتقی! من از دست طلبهها در تنگ هستم. کتاب از من میگیرند پس نمیدهند. بیا برویم در خانه بعضی از کتب که موقوفۀ مرحوم آقا قدیر هست، به تو بدهم!
مرا برد. در آنجا بر دَر اطاق، در را باز نمود، گفت: هر کتابی که میخواهی بردار!
دست زدم و کتابی برداشتم. نظر نمودم دیدم کتابی است که حضرت حجّةالله روحی فداه دیشب به من مرحمت فرموده بودند. دیدم که صحیفۀ سجّادیّه است مشغول شدم به گریه و برخاستم.
گفت: دیگر بردار! گفتم: همین کتاب کفایت میکند.
پس شروع نمودم در تصحیح و مقابله و تعلیم مردم. و چنان شد که از برکت کتاب مذکور، غالب اهل اصفهان مستجابالدَّعوة شدند.[3]
مرحوم مغفور مجلسی ثانی میفرماید که چهل سال در صدد ترویج صحیفه شد. و انتشار این کتاب بهواسطۀ آن مرحوم شد که الآن خانهای نیست که صحیفه در آن نباشد.
این حکایت داعی شد که شرح فارسی بر صحیفه بنویسم که عوام بلکه خواص از آن منتفع شوند.[4]
✍ حضرت علامه آیتالله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی (قـدساللـهنـفـسـهالـزکـیـة)
📚 امامشناسی، ج۱۵، ص۴۸ (به نقل از «شرح صحیفهٔ سجادیه» آیةالله مدرسی چهاردهی)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
▪️پاورقی در «پست بعد»
🆔 @allame_tehrani
▪️پاورقیِ «پست قبل»:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- اين حكايت طبق خطّ مجلسی اوّل به نقل مجلسی دوم، به طوری كه در ج 110 از «بحارالأنوار» طبع حروفی كتاب «الإجازات» در شمارۀ 41 صورت اجازۀ علامه محمّدتقی مجلسی از شيخ بهاءالدّين عامِلی آمده است و از ص 51 تا ص 61 را استيعاب نموده است آن است كه: در ص 60 میفرمايد: و عمده در اين مطلب آن بود كه من در اوائل بلوغ يا پيش از آن طالب قرب به سوی خدا بودم با تضرّع و ابتهال. پس در رويا صاحبالزمان و خليفةالرّحمن صلوات الله عليه را ديدم و از وی از مسائلی كه برای من مشكل شده بود سؤال نمودم و پس از آن گفتم: يا بن رسول الله! برای من پيوسته در حضور شما بودن امكان ندارد. میخواهم به من كتابی عنايت كنيد تا طبق آن عمل نمايم.* پس او به من صحيفهای كهنه را داد. چون بيدار شدم آن صحيفه را در كتب وقفی مرحوم مبرور آقاغدير يافتم و آن را گرفتم و بر شيخ بهاءالدّين محمّد خواندم و صحيفۀ خودم را از روی آن صحيفه نوشتم و مرّات عديده آن را با نسخهای كه شيخ شمسالدين محمّد صاحبالكرامات جدّ پدر شيخ بهاءالدين محمّد آن را نوشته بود مقابله كردم. و شيخ شمسالدين گفته بود: من اين صحيفه را از نسخهای كه به خطّ شهيد بود نوشتم. و شهيد گفته بود: من آن را از نسخهای كه به خطّ سديدی بود نوشتهام. و سديدی گفته بود: من آن را از نسخهای كه به خط علی بن سكون بود نوشتهام و آن را با نسخهای كه به خط عميدالرّوساء بود و با نسخهای كه به خطّ ابن ادريس بود مقابله كردهام. و به بركت مناولۀ صاحبالزمان صلوات الله عليه نسخۀ صحيفه در جميع بلاد اسلام انتشار پيدا نموده است مخصوصاً اصفهان چرا كه كمتر خانهای يافت میشود كه در آن صحيفههای متعدّدی نباشد. و اين انتشار دليل بر صحّت رويا میباشد و الحمد لله ربّ العالمين علی هذه النعمة الجليلة.
* شيخ محمّد باقر بهبودی در تعليقه گويد: رجوع كن به نسخۀ اصلی كه در آن محمّدتقی مجلسی با خطّ خود مطالب زير را نوشته است و آن را خاتمه داده است: پس حضرت به من فرمود: من برای تو آن كتاب را فرستادم [ آن را نگرفتهای؟! گفتم: نه! ] آن كتاب نزد مولانا محمّد تاج فرح میباشد. آن را از او دريافت كن! من از حضرت وداع كردم و رفتم تا آن را از آن كس كه به او داده بود بگيرم. و گويا او مرد معروفی در نزد من بود. چون به او رسيدم گفت: تو را صاحبالامر فرستاده است؟! گفتم: آری! وی به من كتابی را داد و من آن را گرفتم و بازگشتم تا ملازم آن كتاب بوده باشم. در اينجا از خواب بيدار شدم و كتاب را با خود نديدم پس شروع كردم با خودم گريه و زاری نمودن. و رفتم نزد شيخ بهاءالدّين محمّد؛ ديدم وی را كه به تدريس صحيفه اشتغال دارد. چون قرائتش به پايان رسيد، داستان را بر او معروض داشتم و همين طور گريه میكردم. شيخ گفت: اين واقعه، واقعهای است كه نظير ندارد. و اعطاء كتاب عبارت است از دادن علوم ربانيّۀ حقيقيّه! برای تو باد بشارت أبدالآباد. در اينجا مجلسی اوّل خاتمه داده است مطلب را و رويای خود را به طور خلاصه بازگو كرده است، و گفته است: فأعطانی صحيفةً عتيقةً -الخ فتدبّر.
2- آخوند ملّا محمّدتقی مجلسی متّهم به تصوّف بود. (منه) اين تعليقه از مرحوم شارح مدرّسی میباشد.
⬇️ ادامـــه...
⬇️ ⬇️ ⬇️ ⬇️ ⬇️ ⬇️
🆔 @allame_tehrani
↩️ ادامهٔ «پست قبل» ⬇️
3- مرحوم استاد سيد محمّد مشكوة در مقدّمۀ صحيفهای كه به قلم محقّق عاليقدر: سيد صدرالدّين بلاغی ترجمۀ فارسی شده است و در سنۀ 1369 هجريۀ قمريه توسّط دارالكتب الاسلاميّة، به طبع رسيده است، در ص 22 تا ص 25 نيز شرح و حكايت اين مكاشفه را از علامه مجلسی أوّل در كتاب «مشيخة الفقيه» بيان میكند و میگويد: اين طريق از روايت، صحيفه را شفاهاً و بلاواسطه از حضرت صاحبالزّمان روايت كردن میباشد. مطالب او مانند حكايت مدرّسی چهاردهی است كه در متن ذكر كرديم و در چند جا با مختصر تغيير در عبارت ايفا مینمايد كه آنها از اين قرار است: 1- در ذهنم خطور كرد كه: مقصود حضرت از مولانا محمّد شيخ محمّد مدرّس است كه در ذهن من بود. 2- شيخ فرمود كه: در تعبير اين رويا تو را به علوم الهی و معارف يقينی بشارت دادهاند ولی دل من از اين بيان آرام نگرفت. 3- چون به آقا حسن تاجا سلام كردم مرا ندا داد و گفت: كتابهای وقفی كه نزد من است غالب طلاب كه آن را میگيرند به شروط وقف عمل نمیكنند ولی تو به آن شروط عمل میكنی. بيا و اين كتابها را ببين و هر كدام را كه لازم داری بردار! 4- گفتم همين كتاب بس است و از آنجا به نزد شيخ محمّد مدرس مذكور رفتم و به مقابلۀ آن نسخه با نسخهای كه جدّ پدرش از روی نسخۀ شهيد نوشته بود شروع كردم. و نسخهای كه حضرت صاحب عليهالسلام به من مرحمت فرموده بود نيز از روی خطّ شهيد (ره) نوشته شده بود. (پايان)
در اينجا سيد محمّد مشكوة میگويد: و برای من هم در خصوص صحيفه، قضيّۀ غريبی اتّفاق افتاده كه از ترس طول سخن از ذكر آن خودداری میكنم.
4- شرح صحيفۀ سجّاديّه آيةالله مدرسی چهاردهی از منشورات المكتبة المرتضويّة ص1 تا ص3.
🆔 @allame_tehrani
💫 تواتر و جایگاه بلند صحيفۀ سجّاديّه
صحيفۀ كاملۀ سجّاديّه از متواترات میباشد؛ و مانند نسبت كتاب «كافی» به كلينی، و «تهذيب» به شيخ طوسی، كه از متواترات است و در آن محلّ شبهه و ترديد نيست، نسبت اين صحيفۀ الهيّه به حضرت امام سيّد السّاجدين زين العابدين علی بن الحسين بن علی بن أبیطالب - عليهم أفضل الصّلوة و أكمل التّحيّه و السّلام - چنين است.
علماء أعلام و محدّثين عظام ما از زمان حضرت باقر عليهالسّلام تا به حال آن را يداً بِيَدٍ و لساناً عن لسانٍ و كتابةً عن كتابٍ روايت نمودهاند؛ و در هر دوره و زمان تواتر داشته است، و همان طور كه خواهيم ديد نسبت جهالت يا ضعف به بعضی از راويان آن كه در مفتتح صحيفۀ مكتوبه و مطبوعههای فعلی وارد است أبداً ضرری بدان نمیرساند. چرا كه اين سند مانند ضَمّ الحَجَر علی جنب الانسان است كه بدون آن هم انسانيّتش كامل، و با وجود آن هم چيزی بر آن افزوده نمیگردد. جائی كه أدعيۀ صحيفه از زمان معصوم تا به حال به تواتر متّصل و منسجم بوده باشد، لو فرض كه اين سند هم در ميان نبود، نبود.
📚 امامشناسی، ج۱۵، ص۵۳
🆔 @allame_tehrani