eitaa logo
کانال علامه طهرانی
3هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
797 ویدیو
193 فایل
❤️عرفان با طعم زندگی❤️ 💎نشر آثار و معارف منتخب و ناب حضرت علامه آیت‌الله حسینی طهرانی (قدس سره) و سایر علما و عرفای بالله💎 ادمین: @Ya_bab_allah پیام ناشناس: daigo.ir/secret/allametehrani کانال خانواده و زندگی الهی: @ezdevaje_elahi
مشاهده در ایتا
دانلود
↩️ ادامـــهٔ «پست قبلی» ⬇️ وَ مَا یَتَقَرَّبُ إلَیَّ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِی‌ بِشَیْءٍ أَحَبَّ إلَیَّ مِمَّا افْتَرَضْتُهُ عَلَیْهِ؛ وَ إنَّهُ لَیَتَقَرَّبُ إلَیَّ بِالنَّوَافِلِ حَتَّی‌ أُحِبُّهُ، فَإذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِی‌ یَسْمَعُ بِهِ، وَ بَصَرَهُ الَّذِی‌ یَبْصُرُ بِهِ، وَ لِسَانَهُ الَّذِی‌ یَنْطِقُ بِهِ، وَ یَدَهُ الَّتِی‌ یَبْطِشُ بِهَا؛ إنْ دَعَانِی‌ أَجَبْتُهُ، وَ إنْ سَأَلَنِی‌ أَعْطَیْتُهُ (۱). «هیچگاه‌ بنده‌ای‌ از بندگان‌ من‌ به‌ من‌ تقرّب‌ نمی‌جوید به‌ چیزی‌ که‌ در نزد من‌ بهتر باشد از آن‌ عملی‌ که‌ بر او واجب‌ کرده‌ام‌ و بر عهدۀ او قرار داده‌ام‌؛ و بندۀ من‌ دائماً به‌ من‌ تقرّب‌ می‌جوید بواسطۀ کارهای‌ پسندیده‌ و خوبی‌ که‌ من‌ بر عهدۀ او قرار نداده‌ام‌ بلکه‌ به‌ عنوان‌ نَفل و مستحبّ مورد رضا و محبّت‌ من‌ بوده‌ است‌، تا به‌ سرحدّی‌ که‌ من‌ او را دوست‌ می‌دارم‌؛ پس‌ در آنوقت‌ که‌ بندۀ من‌ مورد محبّت‌ من‌ قرار گرفت‌، من‌ خودم‌ گوش‌ او می‌شوم که‌ با آن‌ می‌شنود، و چشم‌ او می‌شوم‌ که‌ با آن‌ می‌بیند، و زبان‌ او می‌شوم که‌ با آن‌ به‌ سخن‌ درمی‌آید، و دست‌ او می‌شوم که‌ با آن‌ می‌گیرد؛ اگر مرا بخواند اجابت‌ می‌کنم‌، و اگر از من‌ چیزی‌ بخواهد به‌ او عنایت‌ می‌کنم‌.» 📚 معادشناسی، ج2، ص51 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱- اين‌ حديث‌ را در ص‌68، از كتاب‌ «كلمة‌الله‌» آورده‌ و در ص‌519، از همين‌ كتاب‌ گفته‌ است‌ كه‌: ‎ اصل‌ اين‌ حديث‌ اوّل‌ در «محاسن‌» برقی از عبدالرّحمان‌ بن‌ حمّاد از حنان‌ بن‌ سَدير از حضرت‌ صادق‌ عليه‌السّلام‌؛ و ديگر در كتاب‌ «كافی» محمّد بن‌ يعقوب‌ كلينی [جلد دوّم‌، ص‌352] با سه‌ سند آمده‌ است‌: اوّل‌، از أبوعلیّ أشعری از محمّد بن‌ عبدالجبّار و از محمّد بن‌ يحيی از أحمد بن‌ محمّد بن‌ عيسی هر دوی آنها از ابن‌ فضّال‌ از علیّ بن‌ عُقْبه‌ از حمّاد بن‌ بشير از حضرت‌ صادق‌ عليه‌السّلام‌ از رسول‌ خدا صلّی الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ روايت‌ كرده‌ است‌. دوّم‌، از جماعتی از اصحاب‌ ما از أحمد بن‌ محمّد بن‌ خالد برقي‌ از إسماعيل‌ بن‌ مِهران‌ از أبوسعيد قمّاط‌ از أبان‌ بن‌ تَغلب‌ از حضرت‌ باقر عليه‌السّلام‌ روايت‌ نموده‌ است‌. سوّم‌، از عدّه‌ای از اصحاب‌ ما از سهل‌ بن‌ زياد از حسن‌ بن‌ محبوب‌ از هِشام‌ بن‌ سالم‌ از مُعلَّی بن‌ خُنَيس‌ از حضرت‌ صادق‌ عليه‌السّلام‌ از رسول‌ خدا صلّی الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ روايت‌ نموده‌ است‌. و اين‌ حديث‌ را در بسياری از كتب‌ آورده‌اند، و اهل‌ تسنّن‌ با الفاظ‌ مختلفی روايت‌ نموده‌اند. و مرحوم‌ حاج‌ ميرزا جواد آقا ملكی تبريزی رضوان‌الله‌عليه‌ در كتاب‌ «لقاءالله‌» ص29، از طبع‌ سنۀ 1337 گويد كه‌: اين‌ حديث‌ قدسی، متّفقٌ‌عليه‌ بين‌ همۀ اهل‌ اسلام‌ است‌. و غزالی در «إحيآءالعلوم‌» در كتاب‌ محبّت‌ و شوق‌ به‌ خدا در جلد 4، ص‌263 آورده‌ و عِراقی در ذيل‌ صفحه‌، آن‌ را از حديث‌ بخاری از أبوهُرَيره‌ شمرده‌ است‌. 🆔 @allame_tehrani
🔹اولياء خدا از دستبرد شيطان‌ خارجند باری اولياء خدا، چون‌ رشتۀ ولايت‌ خود را با شيطان‌ قطع‌ نموده‌ و به‌ خدا پيوسته‌اند، شيطان‌ قدرت‌ تصرّف‌ در قوای متخيّلۀ آنان‌ را ندارد؛ در سورۀ نحل‌ فرمايد: إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَی الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَلَی رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ * إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَی الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِينَ هُم‌ بِهِ مُشْرِكُونَ.[1] «بدرستيكه‌ حقّاً برای شيطان‌، قدرت‌ و تسلّط‌ بر كسانی كه‌ ايمان‌ آورده‌ و به‌ پروردگار خود توكّل‌ نموده‌اند نيست‌؛ بلكه‌ سلطنت‌ و قدرت‌ او فقط‌ بر كسانيست‌ كه‌ خود را در تحت‌ اختيار و ولايت‌ او درآورده‌، و او را در مقابل‌ پروردگارشان‌ دارای اثر ديده‌اند.» و در سورۀ ص‌ فرمايد: فَبِعِزَّتِكَ لَاغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ.[2] شيطان‌ بعد از آنكه‌ آدم‌ را فريفت‌ و مورد دورباش‌ از رحمت‌ خدا قرار گرفت‌، به‌ خداوند عرض‌ كرد: «سوگند به‌ مقام‌ عزّت‌ تو ای پروردگار كه‌ تمام‌ افراد بنی‌آدم‌ را گمراه‌ و إغواء می‌نمايم‌، مگر آن‌ دسته‌ از بندگانت‌ را كه‌ به‌ مقام‌ مخلَصين‌ رسيده‌ باشند.» مخلَصين‌، از اوليای خدا هستند؛ و از خصوصيّات‌ آنها اينست‌ كه‌ سكرات‌ مرگ‌ و عالم‌ قبر و برزخ‌ و عالم‌ حشر و نشر و قيامت‌ و صراط‌ و ميزان‌ و عرض‌ و سؤال‌ و بهشت‌ و دوزخ‌ را در دنيا طیّ كرده‌اند، و از همۀ اين‌ مراحل‌ عبور نموده‌اند. (و اگر عبور نكنند، به‌ مقام‌ ولايت‌ ـ كه‌ ملازم‌ با مقام‌ خلوص‌ است‌ ـ نمی‌رسند.) و در اين‌ حال‌ برای آنها عذاب‌ در حال‌ مرگ‌ يا بعد از آن‌ معنی ندارد. عذابی را كه‌ انسان‌ در حال‌ سكرات‌ موت‌، و يا در قبر و سؤال‌ منكر و نكير، و يا در برزخ‌ مثالی، و يا در قيامت‌ كبریٰ در موقع‌ حشر و عرض‌ و سؤال‌ و صراط‌ و ميزان‌ و دوزخ‌ می‌بيند؛ بواسطه‌ٔ نتيجۀ اعمال‌ سيِّئه‌ايست‌ كه‌ انجام‌ داده‌، و از نفسِ امّارۀ بسوء تبعيّت‌ و پيروی نموده‌ است‌. اوليای خدا به‌ مرحله‌ای از طهارت‌ و پاكی رسيده‌اند كه‌ محال‌ است‌ عمل‌ زشت‌ و قبيحی از آنان‌ سرزند، خود در دنيا از خود حسابرسی كرده‌اند، و به‌ نامۀ أعمال‌ خود مراجعه‌ نموده‌ و در راه‌ تزكيه‌ و تهذيب‌ برآمده‌ و از عالم‌ صورت‌ و مثال‌ عبور كرده‌ و از نفس‌ و قيامت‌ كبریٰ گذشته‌اند، و با فرشتگان‌ سماوی و ارواح‌ مطهّرۀ انبياء و ائمّه‌ عليهم‌السّلام‌ رابطه‌ برقرار نموده‌اند، و به‌ معدن‌ عظمت‌ و علم‌ و قدرت‌ و حيات‌ يعنی ذات‌ مقدّس‌ حضرت‌ حقّ جلّ و علا رسيده‌اند؛ و آنها بمرحله‌ای از وجدان‌ و تحقّق‌ رسيده‌اند كه‌ در آنجا ترس‌ و غصّه‌ راه‌ ندارد. 📚 معادشناسی، ج2، ص59 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ... پس‌ تمام‌ افرادی كه‌ دارای مقام‌ ولايت‌ باشند از دستبرد شيطان‌ خارج‌ بوده‌ و از مراحل‌ سكرات‌ و قبر و برزخ‌ و قيامت‌ گذشته‌اند، و در اثر مجاهدۀ با نفس‌ امّاره‌ تمام‌ اين‌ مراحل‌ را در دنيا طیّ كرده‌اند و در هنگام‌ مرگ‌ بدون‌ حساب‌ و كتاب‌ در بهشت‌های موعود از ناحيۀ ربِّ وَدود مأوی خواهند گرفت‌. 📚 معادشناسی، ج2، ص76 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1ـ آيۀ 99 و 100، از سورۀ 16: النّحل‌. 2ـ قسمتی از آيۀ 82 و آيۀ 83، از سورۀ 38: ص‌. 🆔 @allame_tehrani
🔰 بر سيمای اولياء خدا گرد خوف‌ و اندوه‌ نمی‌نشيند أَلَآ إِنَّ أَوْلِيَآءَ اللَهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ. خوف‌ و هراس‌، برای انسان‌ نسبت‌ به‌ چيزی پيدا می‌شود كه‌ مورد نظر و علاقۀ اوست‌ و در زمان‌ آينده‌ احتمال‌ فقدان‌ او را می‌دهد و می‌ترسد كه‌ از دستش‌ برود. حزن‌ و اندوه‌، برای انسان‌ نسبت‌ به‌ چيزی پيدا می‌شود كه‌ مورد علاقه‌ و نظر بوده‌ و در زمان‌ گذشته‌ از دست‌ داده‌ است‌ و بر اثر فقدان‌ او محزون‌ و اندوهگين‌ می‌گردد. تمام‌ افراد بشر چون‌ مبتلا به‌ تعلّقات‌ مادّی و اعتباريّات‌ زندگی دنيوی هستند و روی مصلحت‌انديشی‌ها و آرزوهای تخيّلیِ خود اساس‌ حيات‌ خود را استوار می‌نمايند، پيوسته‌ در خوف‌ و اندوه‌ بسر می‌برند و هيچ‌ لحظه‌ای بر آنان‌ نمی‌گذرد مگر آنكه‌ دهشت‌ و اضطراب‌ از طرفی و غصّه‌ و اندوه‌ از طرف‌ ديگر آنان‌ را احاطه‌ می‌كند؛ و اگر احياناً بواسطۀ بعضی از مشاغل‌ و شواغل‌ خود را منصرف‌ كنند، باز در عين‌ حال‌ آن‌ خوف‌ و اندوه‌ در كمون‌ ذهن‌ آنها مختفی شده‌ و به‌ مجرّد رفع‌ مانع‌ سر بيرون‌ می‌آورد و انسان‌ را در رنج‌ و مرارت‌ می‌گذارد. انسان‌ به‌ هيچ‌وجه‌ نمی‌تواند كاری بكند كه‌ اصل‌ مادّۀ خوف‌ و حزن‌ را از وجود خويشتن‌ ريشه‌كن‌ كند و برای هميشه‌ خوش‌ و خرّم‌ باشد. و تمام‌ تفريحات‌ و لذائذی كه‌ در دنيا از آنها متمتّع‌ می‌گردد برای آنستكه‌ فقط‌ خود را از آن‌ همّ و غمّ منصرف‌ نمايد و به‌ مجرّد آنكه‌ از آن‌ لذّت‌ كامياب‌ شد، آن‌ خوف‌ و حزنِ پنهان‌ شده‌، ظهور و بروز نموده‌ و او را ناراحت‌ می‌كنند. و علّت‌ اين‌ مسأله‌ آنستكه‌ انسان‌ در عالم‌ دنيا و زندگی بستگی‌هائی دارد؛ و چون‌ عالم‌ دنيا بر محور مادّه‌ و طبع‌ دور می‌زند و مادّۀ دائماً در شُرف‌ تغيير و تبديل‌ و كَون‌ و فساد است‌، لذا متعلّقات‌ قلبی انسان‌ نيز دچار اين‌ تحويل‌ و تغيير بوده‌ و با فقدان‌ آن‌ انسان‌ در عالم‌ غصّه‌ غوطه‌ می‌خورد، و با احتمال‌ از دست‌ دادنِ آن‌ در آينده‌ هراس‌ و وحشت‌ وجودش‌ را احاطه‌ می‌كند. امّا اوليای خدا كه‌ به‌ مرحلۀ خلوص‌ رسيده‌اند، دامان‌ خود را از اين‌ تعلّقات‌ تكان‌ داده‌ و تغيير و تبديل‌ زمان‌ و مكان‌ و آثار ديگر مادّه‌ روی افكار آنان‌ اثر نمی‌گذارد. نه‌ اينكه‌ آنها با بدن‌ خود از دنيا خارج‌ شده‌اند و خويشتن‌ را از دستبرد حوادث‌ مولِمِه‌ مصون‌ و محفوظ‌ داشته‌اند، بلكه‌ دلهای خود را از محبّت‌ دنيا بيرون‌ برده‌ و خيمه‌ و خرگاه‌ خود را در حرم‌ قدس‌ و حريم‌ امان‌ الهی زده‌، و بار خود را در آن‌ آستان‌ فرود آورده‌اند. آنها از جزئيّت‌ به‌ كلّيّت‌ پيوسته‌اند، و از عالم‌ غرور به‌ حقّ گرائيده‌اند و از امورِ گذران‌ به‌ ابديّت‌ ملحق‌ شده‌اند؛ دل‌ از دو جهان‌ خارج‌ نموده‌ و رخت‌ خود را بربسته‌ و در دريای عظمت‌ و قدرت‌ حضرت‌ حقّ جلّ و علا وارد شده‌اند. آنها به‌ منزلۀ دريا شده‌اند، وجودشان‌ وسيع‌ گرديده‌ و از محدوديّت‌ عبور كرده‌اند. اگر كسی از دريا مقدار آبی بردارد يا مقدار آبی به‌ آن‌ بريزد، در كيفيّت‌ آب‌ و كمّيّت‌ آن‌ تغييری حاصل‌ نمی‌شود. ولی اگر در ظرف‌ محدود مانند مَشکِ آب‌ يا كاسۀ آب‌ مقداری آب‌ اضافه‌ كنند يا از آن‌ بردارند، زيادی و كاستی در آن‌ مشهود می‌گردد. تا انسان‌ در محدودۀ عالم‌ طبع‌ و مادّه‌، نفس‌ خويش‌ را تنزّل‌ داده‌ و علاقه‌ها و ارتباطات‌ خود را منحصر نموده‌ است‌، وجودش‌ مانند آن‌ ظرف‌ كوچک محدود است‌؛ با از دست‌ دادن‌ زن‌ يا فرزند يا مال‌ يا عشيره‌ و اقوام‌ يا جاه‌ و اعتبار در كلبۀ ماتم‌ می‌نشيند و با پيدايش‌ علامات‌ فقدان‌ آنها در آينده‌، خود را دهشت‌ زده‌ ملاحظه‌ می‌كند. اوليای خدا هستند فقط‌ و فقط‌، كه‌ نفس‌ خود را از جميع‌ مراحل‌ و منازل‌ طبع‌ و مادّه‌ و آثار و تعلّقات‌ آن‌ بيرون‌ برده‌ و سفر بسوی عالم‌ تجرّد و ملكوت‌ نموده‌اند، و مانند دريا شده‌اند و وجودشان‌ همه‌جنبه‌ای پيدا نموده‌ است‌، و با از دست‌ دادن‌ اين‌ امور در گذشته‌ و يا با احتمال‌ فقدان‌ آنها در آينده‌، تزلزل‌ و تغييری در آنها پيدا نمی‌شود و گرد خوف‌ و اندوه‌ بر سيمای آنان‌ نمی‌نشيند. ⬇️ ادامـــه در «پست بعدی» ⬇️ 🆔 @allame_tehrani
↩️ ادامـــهٔ «پست قبلی» ⬇️ و همين‌ معنای وسعت‌ نفس‌ و از محدوديّت‌ بيرون‌ آمدن‌ آنست‌ كه‌ خداوند علیّ أعلیٰ در قرآن‌ بيان‌ فرموده‌، و حضرت‌ أميرالمؤمنين‌ عليه‌السّلام‌ به‌ عنوان‌ معنای زهد، كلام‌ الهی را تفسير نموده‌اند: الزُّهْدُ كُلُّهُ بَيْنَ كَلِمَتَيْنِ مِنَ الْقُرْءَانِ، قَالَ اللَهُ سُبْحَانَهُ: لِكَيْ لَاتَأْسَوْا عَلَیٰ مَا فَاتَكُمْ وَ لَاتَفْرَحُوا بِمَآ ءَاتَیٰكُمْ.[1] وَ مَنْ لَمْ‌يَأْسَ عَلَی الْمَاضِي‌ وَ لَمْ‌يَفْرَحْ بِالآتِي‌، فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَيْهِ.[2] حضرت‌ فرمود: «خداوند حقيقت‌ زهد را بين‌ دو كلمه‌ در قرآن‌ مجيد بيان‌ فرموده‌ است‌؛ و آن‌ اينستكه‌: تأسّف‌ نخوريد بر آنچه‌ از دست‌ شما رفته‌ است‌، و خوشحال‌ نشويد به‌ آنچه‌ به‌ شما داده‌ می‌شود. پس‌ كسی كه‌ بر امور گذشته‌ تأسّف‌ نخورد و بر امور آينده‌ كه‌ به‌ او داده‌ می‌شود مسرور و خوشحال‌ نگردد، حقيقت‌ زهد را به‌ دوجانبش‌ گرفته‌ هفته است‌.» 📚 معادشناسی، ج2، ص61 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1- صدر آيۀ 23، از سورۀ 57: الحديد. 2ـ شرح‌ «نهج‌البلاغة‌» باب‌ الحكم‌، طبع‌ محمّد عبده‌ـ مصر (مطبعۀ عيسی البابی الحلبیّ)، ج‌2، ص‌238. 🆔 @allame_tehrani
✨ ايمان‌ اولياء خدا به‌ مرتبۀ اعلا رسيده‌ است‌ اولياء خدا كيستند؟ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ كَانُوا يَتَّقُونَ. آن‌ كسانی كه‌ ايمان‌ آوردند و سابقاً تقوی پيشه‌ داشتند؛ يعنی ايمان‌ آورده‌ و دائماً بر اساس‌ آن‌ ايمان‌ رفتار كرده‌ و متّقی شده‌اند، و آن‌ ايمان‌ و تقوی موجب‌ ايمان‌ و تقوای بهتری شده‌ است‌، و دائماً هريک از درجات‌ ايمان‌ و تقوی موجب‌ شدّت‌ و قوّت‌ ديگری شدند تا اينكه‌ فعلاً ايمان‌ به‌ درجۀ اعلا رسيد و مراتب‌ تقوای سابق‌ موجب‌ پيدايش‌ چنين‌ ايمانی گرديد. در سورۀ صفّ وارد است‌ كه‌: يَـٰٓأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَیٰ تِجَارَةٍ تُنجِيكُم‌ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ * تُؤْمِنُونَ بِاللَهِ وَ رَسُولِهِ.[1] و در سورۀ نساء آمده‌ است‌ كه‌: يَـٰٓأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوٓا ءَامِنُوا بِاللَهِ وَ رَسُولِهِ.[2] «ای كسانی كه‌ ايمان‌ آورده‌ايد، ايمان‌ بياوريد به‌ خدا و پيامبر وی.» معلوم‌ می‌شود كه‌ ايمان‌ مراتب‌ و درجاتی دارد و بايد از مراتب‌ اوّليّۀ آن‌ گذشت‌ و به‌ درجات‌ عاليۀ آن‌ پيوست‌. اين‌ ايمان‌ غير از ايمان‌ سابق‌ است‌، ايمانی است‌ كه‌ شرک خدا را بكلّی از زوايای دل‌ برداشته‌ و طلوع‌ نور توحيد بتمام‌معنَی‌الكلمه‌ در قلب‌ و وجدان‌ شده‌ است‌، و بر اين‌ مبنی می‌فرمايد: الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ كَانُوا يَتَّقُونَ. و نمی‌فرمايد: الَّذينَ ءَامَنوا وَ اتَّقَوْا؛ آن‌ كسانی كه‌ ايمان‌ آورده‌ و با تقوی بوده‌اند. لَهُمُ الْبُشْرَیٰ فِي‌ الْحَيَوٰةِ الدُّنْيَا وَ فِي‌ الآخِرَةِ. «به‌ اينها فرشتگان‌ رحمت‌ خدا بشارت‌ می‌دهند در همين‌ زندگانی دنيا و در آخرت‌.» لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللَهِ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ. در اين‌ دنيا بشارت‌ می‌دهند به‌ امور واقعيّه‌؛ به‌ سكينۀ خاطر، و طُمأنينه‌، و آرامش‌ دل‌، و تمتّع‌ از مواهب‌ الهيّه‌، و استفادۀ حقّه‌ از سرمايه‌های خدادادی، بشارت‌ می‌دهند به‌ رضوان‌، به‌ ملاقات‌ و اُنس با ارواح‌ پيامبران‌ و ائمّه‌ و ملائكه‌، و بشارت‌ به‌ وصول‌ به‌ اسماء و صفات‌ كلّيّۀ پروردگار، بشارت‌ به‌ لقای حضرت‌ احديّت‌ و فناءِ در ذات‌ مقدّس‌ او، و طلوع‌ مقام‌ توحيد با تمام‌ مراتب‌ و درجاتش‌. و در آخرت‌ بشارت‌ می‌دهند به‌ جنَّت‌ و خلود و مغفرت‌ و عبور از صراط‌ و نعيم‌ و كوثر و شفاعت‌ و لحوق‌ به‌ ارواح‌ پيمبران‌ و معيّت‌ با پاكان‌ و پيش‌ تاختگان‌ و مقام‌ أمن‌ و سلام‌ و جمال‌ حضرت‌ باری تعالی شأنه‌. 📚 معادشناسی، ج2، ص64 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1ـ آيۀ 10 و صدر آيۀ 11، از سورۀ 61: الصّفّ. 2ـ صدر آيۀ 136، از سورۀ 4: النّسآء. 🆔 @allame_tehrani
🔰 بشارت‌ به‌ اوليای خدا غير از بشارت‌ به‌ غير آنهاست‌ از طرف‌ ديگر در سورۀ فصِّلت‌، كه‌ همان‌ سورۀ حم‌ٓ سجده‌ است‌، می‌فرمايد: إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَ لَاتَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي‌ كُنتُمْ تُوعَدُونَ.[1] «آن‌ كسانی كه‌ می‌گويند آفريدگار و پروردگار ما خداست‌ و سپس‌ بر اين‌ اصل‌ استقامت‌ نموده‌ و پايداری می‌نمايند، فرشتگان‌ رحمت‌ بر آنها فرود می‌آيند و می‌گويند كه‌ خوفی و حزنی نداشته‌ باشيد و بشارت‌ باد شما را به‌ بهشتی كه‌ سابقاً به‌ آن‌ وعده‌ داده‌ شده‌ايد.» اين‌ مژده‌ در دنيا برای افرادی كه‌ در ايمان‌ پافشاری می‌كنند داده‌ نمی‌شود، بلكه‌ اين‌ بشارت‌ در حال‌ مرگ‌ به‌ آنها داده‌ می‌شود؛ بنابراين‌ مانند آيۀ مورد بحث‌ ما: أَلَآ إِنَّ أَوْلِيَآءَ اللَهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ نيست‌. برای آنكه‌ بشارت‌ به‌ يک امر حتميّ‌الوقوع‌ تعلّق‌ می‌گيرد، و به‌ امری كه‌ احتمال‌ می‌رود تحقّق‌ پيدا كند يا نكند نمی‌گويند بشارت‌باد؛ مثلاً اگر زن‌ شما در شكم‌ فرزندی داشته‌ باشد كه‌ ممكن‌ است‌ پسر باشد يا دختر، نمی‌گويند: بشارت‌ باد بر شما به‌ پسري‌ كه‌ خدا به‌ شما عنايت‌ فرموده‌ است‌؛ ولی وقتی پسر متولّد شد می‌گويند: بشارت‌ باد بر شما كه‌ حضرت‌ پروردگار اولاد ذكوری مرحمت‌ كرده‌ است‌. انسان‌ تا به‌ مرحلۀ ولايت‌ يا به‌ مرحلۀ مرگ‌ نرسد راهش‌ يک‌طرفه‌ نيست‌ بلكه‌ پيوسته‌ در كشمكش‌ اختيار خوب‌ و بد، و سعادت‌ و شقاوت‌، و بهشت‌ و دوزخ‌ خواهد بود؛ و بنابراين‌، بشارت‌ به‌ ورود در بهشت‌ يا بشارت‌ به‌ برداشته‌ شدن‌ بيم‌ و هراس‌ و غصّه‌ و اندوه‌ نسبت‌ به‌ او معنی ندارد. نسبت‌ به‌ اولياء خدا كه‌ در حرم‌ آرامش‌ خدا آرميده‌اند و خوف‌ و غصّه‌ از كانون‌ وجود آنها رخت‌ بربسته‌ است‌، بشارت‌ صحيح‌ است‌ چه‌ بشارت‌ در دنيا و چه‌ در آخرت‌؛ چون‌ كار آنها يكسره‌ شده‌ و بعد از ورود در عالم‌ خلوص‌، شيطان‌ را بر آنها طمعی نيست‌. امّا نسبت‌ به‌ غير اولياء خدا گرچه‌ دارای ايمان‌ باشند و در ايمان‌ پایِ مردی فشرده‌ و با قدم‌ راستين‌ در اين‌ ميدان‌ گام‌ نهاده‌ باشند، ولی در عين‌ حال‌ چون‌ به‌ مقام‌ خلوص‌ نرسيده‌اند و هنوز كار آنها به‌ سعادت‌ محض‌ تبديل‌ نشده‌ و از اختيار خير و شرّ بيرون‌ نيامده‌اند، هنوز احتمال‌ سعادت‌ و شقاوت‌ در آينده‌ و ورود به‌ بهشت‌ و دوزخ‌ هست‌. بنابراين‌، بشارت‌ به‌ بهشت‌ در دنيا به‌ آنها معنای محصَّلی ندارد و بدين‌ قرينه‌ بايد گفت‌ كه‌ بشارت‌ ملائكه‌ بدانها در حال‌ مرگ‌ است‌، كه‌ از اختيار بيرون‌ رفته‌ و دوراهی آنان‌ به‌ يک‌راهی تبديل‌ شده‌ است‌. و شاهد ديگر بر آنكه‌ اين‌ بشارت‌ برای آنها در حال‌ مرگست‌ آنكه‌ در آيۀ شريفه‌ هست‌: وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي‌ كُنتُمْ تُوعَدُونَ. «بشارت‌ باد به‌ شما به‌ آن‌ بهشت‌هائی كه‌ سابقاً به‌ آنها وعده‌ داده‌ شده‌ايد.» يعنی بهشت‌هائی كه‌ در دنيا به‌ شما وعده‌ داده‌اند. و چون‌ در حال‌ موت‌ يا قريب‌ به‌ موت‌، دنيا گذشته‌ است‌ لذا می‌گويند: كُنتُمْ تُوعَدُونَ. ولی نسبت‌ به‌ اوليای خدا، در دنيا به‌ آنها بشارت‌ داده‌ می‌شود؛ چون‌ در دنيا به‌ مقام‌ ولايت‌ رسيده‌اند و خوف‌ و حزن‌ از آنها برداشته‌ شده‌ است‌ و آنها بندگان‌ خاصّی هستند جدا از سائر بندگان‌، مُهر ولايت‌ خدا بر آنها خورده‌ شده‌ و به‌ آنها می‌گويند: وَلیُّ‌الله‌. 📚 معادشناسی، ج2، ص66 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1- آيۀ 30، از سورۀ 41: فصّلت. 🆔 @allame_tehrani
📜 خطبۀ أميرالمؤمنين‌ (عليه‌السّلام‌) دربارۀ صفات‌ اولياء خدا حضرت‌ أميرالمؤمنين‌ عليه‌السّلام‌ دربارۀ علامات‌ و نشانه‌های اوليای خدا می‌فرمايد: إنَّ أَوْلِيَآءَ اللَهِ[1] هُمُ الَّذِينَ نَظَرُوا إلَی بَاطِنِ الدُّنْيَا إذَا نَظَرَ النَّاسُ إلَی ظَاهِرِهَا، وَ اشْتَغَلُوا بِآجِلِهَا إذَا اشْتَغَلَ النَّاسُ بِعَاجِلِهَا؛ فَأَمَاتُوا مِنْهَا مَا خَشُوا أَنْ يُمِيتَهُمْ، وَ تَرَكُوا مِنْهَا مَا عَلِمُوا أَنَّهُ سَيَتْرُكُهُمْ، وَ رَأَوُا اسْتِكْثَارَ غَيْرِهِمْ مِنْهَا اسْتِقْلَالاً، وَ دَرَكَهُمْ لَهَا فَوْتاً؛ أَعْدَآءُ مَا سَالَمَ النَّاسُ، وَ سِلْمُ مَا عَادَی النَّاسُ. بِهِمْ عُلِمَ الْكِتَابُ وَ بِهِ عُلِمُوا، وَ بِهِمْ قَامَ الْكِتَابُ وَ بِهِ قَامُوا، لَايَرَوْنَ مَرْجُوّاً فَوْقَ مَا يَرْجُونَ، وَ لَا مَخُوفاً فَوْقَ مَا يَخَافُونَ.[2] «اوليای خدا در حقيقت‌ كسانی هستند كه‌ توجّه‌ و گرايش‌ خود را به‌ باطن‌ دنيا می‌كنند، در حالی كه‌ مردم‌ گرايش‌ و توجّهشان‌ به‌ ظاهر دنياست‌، و خود را مشغول‌ به‌ امور باقيه‌ و ابديّه‌ می‌كنند، در صورتی كه‌ مردم‌ خود را به‌ امور موقّت‌ و گذران‌ دنيا مشغول‌ می‌دارند. پس‌ نابود می‌كنند و هلاک می‌سازند از دنيا آن‌ چيزهائی را كه‌ می‌ترسند آنها را نابود كند و هلاک سازد، و رها می‌سازند و ترک می‌كنند از چيزهای دنيا آن‌ اموری را كه‌ می‌دانند آنها را رها ساخته‌ و ترک خواهد نمود. و زياده‌طلبی و فراوان‌اندوزی ديگران‌ را از امور دنيوی، كم‌ و كوچک تلقّی می‌كنند، و می‌بينند آنچه‌ را كه‌ ديگران‌ بازيافتی و غنيمت‌ می‌پندارند، تحصيلش‌ برای آنان‌ ضرر و از دست‌ دادن‌ است‌. اوليای خدا دشمنند با چيزهائی كه‌ مردم‌ با آنها دوست‌ و سلامتند، و دوست‌ و سلامتند با چيزهائی كه‌ مردم‌ با آنها دشمنند. بواسطۀ آنهاست‌ كه‌ كتاب‌ خدا شناخته‌ می‌شود، و به‌ كتاب‌ خداست‌ كه‌ آنها شناخته‌ می‌شوند؛ و به‌ وجود آنانست‌ كه‌ كتاب‌ خدا برپا می‌ايستد و حيات‌ می‌گيرد، و به‌ كتاب‌ خداست‌ كه‌ آنها برپا می‌ايستند و حيات‌ می‌گيرند. در عالم‌ وجود و آفرينش‌ هيچ‌ اميدی را ازرشمندتر از اميد خود نمی‌دانند، و در هيچ‌ امری بالاتر از امر خود ترس‌ و بيم‌ نمی‌گيرند.» 📚 معادشناسی، ج2، ص76 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1- ابن‌ أبی‌الحديد در «شرح‌ نهج‌البلاغة‌» بيست‌ جلدی، در جلد بيستم‌ ص‌77، و در شرح‌ چهار جلدی طبع‌ مصر، جلد چهارم‌، ص‌474 گويد:‎ اين‌ تعبيراتی كه‌ أميرالمؤمنين‌ عليه‌السّلام‌ راجع‌ به‌ صفات‌ اوليای خدا نموده‌ است‌، صلاحيّت‌ دارد كه‌ اماميّه‌ آن‌ را شرح‌ حال‌ ائمّۀ معصومين‌ بر مذهب‌ خود قرار دهند چون‌ می‌فرمايد: فَوْقَ ما يَرْجونَ، بِهِمْ عُلِمَ الْكِتابُ وَ بِهِ عُلِمُوا؛ وليكن‌ ما آن‌ را شرح‌ حال‌ علماء عارفين‌ قرار می‌دهيم‌ كه‌ همان‌ اولياء خدائی هستند كه‌ حضرت‌ أميرالمؤمنين‌ عليه‌السّلام‌ ذكر فرموده‌اند كه‌: چون‌ نظر می‌كنند مردم‌ به‌ دنيا و زينت‌های آن‌ از مناكح‌ و ملابس‌ و شهوات‌ حسّيّه‌، آنها نظر می‌كنند به‌ باطن‌ دنيا و اشتغال‌ می‌ورزند به‌ علوم‌ و معارف‌ و عبادت‌ و زهد در لذّت‌های جسمانيّه‌.» أقولُ: هيچ‌ لزومی ندارد كه‌ اماميّه‌ اين‌ صفات‌ را منحصر در ائمّۀ طاهرين‌ بنمايند، گرچه‌ ائمّه‌ عليهم‌السّلام‌ به‌ نحو اكمل‌ و اتمّ واجد اين‌ شرائط‌ و متّصف‌ بدين‌ صفات‌ هستند. ليكن‌ از شيعيان‌ و پيروان‌ آنها بسياری ديده‌ شده‌اند و می‌شوند كه‌ دارای اين‌ صفات‌ بوده‌ و به‌ مرحلۀ مخلَصين‌ رسيده‌ باشند و آنها جز خدا اميدی نداشته‌ باشند و حقّاً پاسدار قرآن‌ بوده‌ و آنها نيز به‌ قرآن‌ شناخته‌ شوند؛ پس‌ آنچه‌ را كه‌ ابن‌ أبی‌الحديد بر مذاق‌ اماميّه‌ اختصاص‌ به‌ ائمّه‌ داده‌ محلّ اشكال‌ و ايراد است‌. 2- «نهج‌البلاغة‌» أواخر باب‌ الحكم‌، طبع‌ عبده‌ـ مصر، ج‌2، ص‌237 🆔 @allame_tehrani
📜 خطبهٔ دیگری از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) دربارهٔ اولیاء خدا و نيز آن‌ حضرت‌ در تفسير آيۀ مباركۀ: رِجَالٌ لَاتُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَن‌ ذِكْرِ اللَهِ[1]، در وقتی كه‌ خودشان‌ اين‌ آيه‌ را تلاوت‌ فرمودند، كلامی دارند كه‌ در نهج‌البلاغه‌ مسطور است‌: إنَّ اللَهَ سُبْحَانَهُ جَعَلَ الذِّكْرَ جَلَآءً لِلْقُلُوبِ، تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَةِ، وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعُشْوَةِ[2]، وَ تَنْقَادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعَانَدَةِ. وَ مَا بَرِحَ لِلَّهِ ـ عَزَّتْ ءَالَآؤُهُ ـ فِي‌ الْبُرْهَةِ بَعْدَ الْبُرْهَةِ وَ فِي‌ أَزْمَانِ الْفَتَرَاتِ، عِبَادٌ نَاجَاهُمْ فِي‌ فِكَرِهِمْ وَ كَلَّمَهُمْ فِي‌ ذَاتِ عُقُولِهِمْ، فَاسْتَصْبَحُوا بِنُورِ يَقْظَةٍ فِي‌ الأسْمَاعِ وَ الأبْصَارِ وَ الأفْئِدَةِ. يُذَكِّرُونَ بِأَيَّامِ اللَهِ، وَ يُخَوِّفُونَ مَقَامَهُ بِمَنْزِلَةِ الأدِلَّةِ فِي الْفَلَوَاتِ. مَنْ أَخَذَ الْقَصْدَ حَمِدُوا إلَيْهِ طَرِيقَهُ وَ بَشَّرُوهُ بِالنَّجَاةِ، وَ مَنْ أَخَذَ يَمِيناً وَ شِمَالاً ذَمُّوا إلَيْهِ الطَّرِيقَ وَ حَذَّرُوهُ مِنَ الْهَلَكَةِ، وَ كَانُوا كَذَلِكَ مَصَابِيحَ تِلْكَ الظُّلُمَاتِ وَ أَدِلَّةَ تِلْكَ الشُّبُهَاتِ. وَ إنَّ لِلذِّكْرِ لَأهْلاً أَخَذُوهُ مِنَ الدُّنْيَا بَدَلاً، فَلَمْ‌تَشْغَلْهُمْ تِجَارَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَنْهُ؛ يَقْطَعُونَ بِهِ أَيَّامَ الْحَيَوٰةِ، وَ يَهْتِفُونَ بِالزَّوَاجِرِ عَنْ مَحَارِمِ اللَهِ فِي‌ أَسْمَاعِ الْغَافِلِينَ. وَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ وَ يَأْتَمِرُونَ بِهِ، وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يَتَنَاهَوْنَ عَنْهُ. فَكَأَنَّمَا قَطَعُوا الدُّنْيَا إلَی الآخِرَةِ وَ هُمْ فِيهَا، فَشَاهَدُوا مَا وَرَآءَ ذَلِكَ. فَكَأَنَّمَا اطَّلَعُوا غُيُوبَ أَهْلِ الْبَرْزَخِ فِي‌ طُولِ الإقَامَةِ فِيهِ، وَ حَقَّقَتِ الْقِيَامَةُ عَلَيْهِمْ عِدَاتِهَا، فَكَشَفُوا غِطَآءَ ذَلِكَ لِأهْلِ الدُّنْيَا، حَتَّی كَأَنَّهُمْ يَرَوْنَ مَا لَايَرَی النَّاسُ وَ يَسْمَعُونَ مَا لَايَسْمَعُونَ. فَلَوْ مَثَّلْتَهُمْ لِعَقْلِكَ فِي‌ مَقَاوِمِهِمُ الْمَحْمُودَةِ وَ مَجَالِسِهِمُ الْمَشْهُودَةِ، وَ قَدْ نَشَرُوا دَوَاوِينَ أَعْمَالِهِمْ، وَ فَرَغُوا لِمُحَاسَبَةِ أَنْفُسِهِمْ عَنْ كُلِّ صَغِيرَةٍ وَ كَبِيرَةٍ أُمِرُوا بِهَا فَقَصَّرُوا عَنْهَا، أَوْ نُهُوا عَنْهَا فَفَرَّطُوا فِيهَا، وَ حَمَّلُوا ثِقَلَ أَوْزَارِهِمْ ظُهُورَهُمْ فَضَعُفُوا عَنِ الِاسْتِقْلَالِ بِهَا فَنَشَجُوا نَشِيجاً وَ تَجَاوَبُوا نَحِيباً، يَعِجُّونَ إلَی رَبِّهِمْ مِنْ مَقَاوِمِ نَدَمٍ وَ اعْتِرَافٍ؛ لَرَأَيْتَ أَعْلَامَ هُدًی وَ مَصَابِيحَ دُجًی، قَدْ حَفَّتْ بِهِمُ الْمَلَآئِكَةُ، وَ تَنَزَّلَتْ عَلَيْهِمُ السَّكِينَةُ، وَ فُتِحَتْ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَآءِ، وَ أُعِدَّتْ لَهُمْ مَقَاعِدُ الْكَرَامَاتِ فِي‌ مَقَامٍ اطَّلَعَ اللَهُ عَلَيْهِمْ فِيهِ، فَرَضِيَ سَعْيَهُمْ وَ حَمِدَ مَقَامَهُمْ. يَتَنَسَّمُونَ بِدُعَآئِهِ رَوْحَ التَّجَاوُزِ، رَهَآئِنُ فَاقَةٍ إلَی فَضْلِهِ، وَ أُسَارَی ذِلَّةٍ لِعَظَمَتِهِ. جَرَحَ طُولُ الأسَی قُلُوبَهُمْ، وَ طُولُ الْبُكَآءِ عُيُونَهُمْ. لِكُلِّ بَابِ رَغْبَةٍ إلَی اللَهِ مِنْهُمْ يَدٌ قَارِعَةٌ، يَسْأَلُونَ مَنْ لَاتَضِيقُ لَدَيْهِ الْمَنَادِحُ وَ لَايَخِيبُ عَلَيْهِ الرَّاغِبُونَ. فَحَاسِبْ نَفْسَكَ لِنَفْسِكَ، فَإنَّ غَيْرَهَا مِنَ الأنْفُسِ لَهَا حَسِيبٌ غَيْرُكَ.[3] 📝 مشاهدهٔ ترجمهٔ خطبه:👇 eitaa.com/allame_tehrani/4286 📚 معادشناسی، ج2، ص78 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1- صدر آيۀ 37 ، از سورۀ 24 : النّور. 2- ضبَطها ابنُ أبی‌الحديد بالفتح‌. 3- «نهج‌البلاغة‌» طبع‌ عبده‌ـ مصر، جلد اوّل‌، ص‌446 تا ص‌448 ؛ و ص‌361 تا ص‌363، از «شرح‌ نهج‌» ملّا فتح‌الله‌ كاشی، خطبۀ 250. 🆔 @allame_tehrani
📝 ترجمهٔ خطبهٔ امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) دربارهٔ اولیاء خدا 💫 بندگان‌ خاصّ خدا چراغ‌ هدايت‌ و معرفت‌ را می‌افروزند 🚩 اولياء خدا علم‌ها و نشانه‌های هدايتند ✨ اولياء خدا يكسره‌ به‌ بهشت‌ می‌روند می‌فرمايد: «خداوند سبحانه‌، ذكر و ياد خود را موجب‌ زدوده‌شدن‌ زنگار دلها از ريب‌ و شکّ قرار داده‌، دلها بدان‌ روشن‌ شود و جلا گيرد. بواسطۀ ياد خدا گوش‌های دل‌ بعد از سنگينی و گرانی بشنود و آيات‌ خدا را ادراک كند، و چشم‌های دل‌ پس‌ از تاريكی و پنهانیِ بصيرت‌، بينا و روشن‌ گردد و آيات‌ الهيّه‌ را ببيند و حقائق‌ و أسرار را بفهمد، و دل‌ها پس‌ از ستيزگی و سركشی آرام‌ گيرد و رام‌ شود. و هميشه‌ برای خداوند ـ عزّت‌ آلاؤه‌ ـ در طول‌ زمان‌های دراز از دهور و ايّام‌ يكی پس‌ از ديگری و همچنين‌ در ايّامِ فَترتی كه‌ بين‌ قيام‌ دو پيامبر بزرگ‌ بوده‌ است‌، بندگانی خاصّ و صالح‌ بوده‌اند كه‌ خداوند با الهام‌ و القاء مطالب‌ و مهمّات‌ با افكار و انديشه‌های آنان‌ بطور راز تكلّم‌ می‌كرده‌ است‌ و با بنياد عقول‌ و ريشه‌ و اصل‌ نفوس‌ آنها سخن‌ می‌گفته‌ است‌. پس‌ آنها با ديدۀ بصيرت‌ و نورِ بيداری، در گوش‌های خود و چشمهای خود و دل‌های خود چراغ‌ هدايت‌ و معرفت‌ افروختند. به‌ ياد می‌آورند روزهای خدا را برای مغتنم‌ شمردن‌ اعمال‌، و می‌ترسانند از مقام‌ حقّ تعالی در مواقف‌ حساب‌. اين‌ بندگان‌ به‌ منزلۀ راهنمايانی هستند كه‌ در وادی ظلمات‌ مردم‌ را به‌ هدايت‌ و عالم‌ نور رهبری كنند. كسی كه‌ طريقۀ اعتدال‌ و راه‌ راست‌ و مستقيم‌ را در پيش‌ گرفت‌، او را در آن‌ راه‌ ستايش‌ گويند و راهش‌ را امضاء نموده‌ و تأييد كنند و او را به‌ نجات‌ و رستگاری بشارت‌ دهند؛ و كسی كه‌ از راه‌ مستقيم‌ انحراف‌ ورزد و به‌ راست‌ و چپ‌ بگرايد، او را مذمّت‌ نمايند و از هلاكت‌ و نابودی برحذر دارند و بيم‌ دهند. اين‌ بندگان‌ خدا به‌ منزلۀ چراغ‌های درخشان‌ وادی‌های ظلمتند، و راهنمايان‌ شبهه‌ها و شكّها در ميان‌ مردم‌. آری، برای ذكر خدا و ياد خدا مردمی هستند كه‌ به‌ عوض‌ اشتغال‌ به‌ دنيا و زينت‌های دنيا به‌ ذكر خدا اشتغال‌ ورزيده‌ و آن‌ را بدل‌ از تعيّنات‌ دنيويّه‌ گرفته‌اند، و هيچ‌ تجارت‌ و معامله‌ای آنان‌ را از خدا و ذكر او به‌ خود مشغول‌ نمی‌كند. با ياد خدا ايّام‌ زندگانی خود را می‌گذرانند، و با صدای بلند مردم‌ را از معاصی و گناهان‌ منع‌ نموده‌ و آواز می‌دهند و در گوش‌های مردم‌ غافل‌ طنين‌ می‌اندازند. مردم‌ را به‌ عدالت‌ امر می‌كنند و خود نيز به‌ عدالت‌ رفتار می‌نمايند، و از كار زشت‌ بازمی‌دارند و خود نيز بكار زشت‌ دست‌ نمی‌آلايند. چنان‌ با اراده‌ای متين‌ در راه‌ وصول‌ به‌ مقام‌ قرب‌ قدم‌ گذارده‌اند كه‌ گوئی تمام‌ عالم‌ زندگی و دنيا را در هم‌ پيچيده‌ و در دلِ آخرت‌ قرار گرفته‌اند، و آنچه‌ در پس‌ پردۀ دنياست‌ از امور عقبی و بهشت‌ و جهنّم‌ همه‌ را در مقابل‌ ديدگان‌ خود می‌بينند. و مثل‌ آنكه‌ آنان‌ بر پنهانی‌ها و خفايای اهل‌ برزخ‌ در دوران‌ مَكث‌ در آن‌ عالم‌ اطّلاع‌ دارند، و قيامت‌ با تمام‌ خصوصيّات‌ و وعده‌ها و وعيدها بر آنها متجلّی شده‌ و به‌ تحقّق‌ رسيده‌ است‌، و در آن‌ هنگام‌ آنان‌ پردۀ غيب‌ را برای مردم‌ دنيا پس‌ زده‌ و آنها را بر امور واقعه‌ اطّلاع‌ می‌دهند. مثل‌ آنكه‌ آنها می‌بينند چيزهائی را كه‌ مردم‌ دنيا نمی‌بينند، و می‌شنوند چيزهائی را كه‌ مردم‌ دنيا نمی‌شنوند. ⬇️ ادامـــه در «پست بعدی» ⬇️ 🆔 @allame_tehrani
↩️ ادامـــهٔ «پست قبلی» ⬇️ اگر تو آنها را در عقل‌ خود تمثيل‌ كنی و در فكر خود تصوير نمائی در مقام‌ها و موقف‌های پسنديدۀ آنها و در مجلس‌های شايسته‌ و عبادت‌ آنها، كه‌ گوئی ديوان‌های اعمال‌ خود را در مقابل‌ خود گشوده‌، و خود را آمادۀ محاسبه‌ از نفس‌ خود نموده‌اند، از هر كار كوچک و بزرگی كه‌ از آنها سرزده‌ و بر هر امری كه‌ به‌ آنها شده‌ و كوتاهی كرده‌اند، يا نهيی كه‌ از آنها شده‌ و در آن‌ تقصير نموده‌اند، و بارهای سنگين‌ و گناه‌ خود را بر دوش‌ كشيده‌ و از تحمّل‌ و نگهداری آن‌ فرومانده‌اند، و آواز آنان‌ به‌ گريه‌ و زاری بلند شده‌ و گريه‌ گلوگير آنها گشته‌ و يكدگر را به‌ گريه‌ و زاری پاسخ‌ داده‌اند، و فرياد خود را از روی ندامت‌ و پشيمانی و اقرار و اعتراف‌ به‌ پروردگار خود بلند نموده‌اند؛ در آن‌ تمثيل‌ عقلی و تصوير فكری ايشان‌ را خواهی ديد كه‌ حقّاً آنها عَلَم‌ها و نشانه‌های هدايتند، و چراغ‌های درخشنده‌ در تاريكیهای جهالتند كه‌ فرشتگان‌ رحمت‌ الهی گرداگرد آنها را فراگرفته‌ و مقام‌ سكينه‌ و آرامش‌ و امن‌ و امان‌ بر آنها فرود آمده‌ است‌، و درهای آسمان‌ به‌ روی آنان‌ گشوده‌ شده‌، و مراتب‌ وصول‌ به‌ درجات‌ عاليه‌ و منازل‌ فوز و كرامت‌ در مقام‌ منيعی كه‌ خداوند در آن‌ مقام‌ بر آنها مطّلع‌ است‌ برايشان‌ مهيّا گرديده‌ است‌. پس‌، از سعی و كوششی كه‌ آنها در دنيا نموده‌اند خدا راضی شده‌ است‌ و آن را پسنديده‌ و امضا كرده‌، و مقام‌ محمودِ آنان‌ را ستوده‌ و ستايش‌ كرده‌ است‌. آنها به‌ دعائی كه‌ نموده‌اند و از خدای خود اميد عفو داشته‌اند، نسيم‌ رحمت‌ را استشمام‌ نموده‌ و عفو و مغفرت‌ خدا را ادراک كرده‌اند؛ همۀ آنها گروگان‌ نياز و فقرند به‌ فضل‌ و رحمت‌ خدا، و اسيران‌ ذلّتند در برابر عظمت‌ پروردگار. به‌ درازا كشيدن‌ مدّت‌ اندوه‌ و غم‌ هجران‌ دل‌های آنان را جريحه‌دار نموده‌، و بسياری گريه‌ و طولانی بودن‌ آن‌ در فرقت‌ حضرت‌ محبوب‌ تعالی چشم‌های آنها را متورّم‌ و مجروح‌ كرده‌ است‌. برای هر بابی و در هر موردی از موارد رغبت‌ بسوی خداوند سبحانه‌، از برای ايشان‌ دست‌ كوبنده‌ای است‌ و دعائی مستجاب‌ از افاضات‌ و عطايای حضرت‌ ربّ وَدود. سؤال‌ می‌كنند و درخواست‌ می‌نمايند از كسی كه‌ وسعت‌ها در نزد او تنگی نمی‌كند، و رغبت‌ كنندگان‌ و اميدواران‌ به‌ مقام‌ قرب‌ و وصولش‌ نااميد نخواهند شد. پس‌ ای انسان‌ تو هم‌ حساب‌ خود را در دنيا از نفس‌ خود بگير و برای طهارت‌ خودت‌، خود به‌ محاسبۀ نفْست‌ بپرداز؛ چون‌ برای غير از نفس‌ تو در دنيا حسابگرانی غير از تو هستند كه‌ به‌ حساب‌ آنها برسند. تو نيز اگر خود به‌ حساب‌ خودت‌ رسيدی چه‌ بهتر، وگرنه‌ آن‌ حسابگران‌ به‌ حساب‌ تو نيز رسيدگی خواهند نمود.» الحقّ اين‌ كلام‌ أميرالمؤمنين‌ عليه‌السّلام‌ در حالات‌ اوليای خدا يک كتاب‌ حكمت‌ است‌ و احتياج‌ به‌ يک كتاب‌ شرح‌ و بسط‌ دارد؛ و با دقّت‌ در فقرات‌ آن‌ خوب‌ واضح‌ می‌شود كه‌ چگونه‌ اوليای خدا يكسره‌ به‌ بهشت‌ می‌روند و كتاب‌ و حسابی ندارند و سكرات‌ مرگ‌ و أهوال‌ قبر و برزخ‌ و قيامت‌ از آنها برداشته‌ شده‌ است‌؛ چون‌ همۀ اين‌ عقبات‌ را در دنيا طیّ كرده‌اند. 📚 معادشناسی، ج2، ص80 🆔 @allame_tehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 💐 مراسم جشن ولادت حضرت امام حسن عسکری (علیه‌السلام) 📍از طریق: صفحهٔ «نورمجرّد» در آپارات https://www.aparat.com/Nooremojarrad_com/live ⏰ زمان: شنبه ۸ ربیع‌الثانی ۱۴۴۶، حدود ساعت ۵:۳۵ صبح 💠 مکان: بیت حضرت آیت‌الله حسینی طهرانی (مدّظلّه‌العالی) 🆔 @allame_tehrani
💫 برترین خصلت‌ها ▪️امام حسن عسکری (علیه‌السلام): خَصْلَتَانِ لَيْسَ فَوْقَهُمَا شَيْءٌ: الْإِيمانُ بِاللّٰهِ وَ نَفْعُ الْإِخْوانِ. دو خصلت است که بالاتر از آن‌ها چیزی نیست: ایمان به خدا و سود رساندن به برادران دینی. 📚 تحف‌العقول، ص۳۶۳ 🆔 @allame_tehrani
🌙 شب‌زنده‌داری ▪️امام حسن عسکرى عليه‏‌السّلام می‌فرمایند: إنَّ الْوُصولَ إلَى اللّٰهِ عَزَّوَجَلَّ، سَفَرٌ لايُدْرَكُ إلّا بِامْتِطآءِ اللَّيْلِ. امام عليه‌السّلام، وصول‏ به‏ حضرت‏ پروردگار را سفرى‏ معنوى می‌داند كه به سرانجام نمى‏‌رسد مگر اين كه سالک شب را مركب راهوار خود بگيرد. و در اين راه بايد مجاهده نمايد و از شهوات و خواب و خور كم كند تا از نور و ثمرات شب‌زنده‌‏دارى كه سرمايهٔ سلوک است برخوردار شود. 📚 «نورمجرّد»، ج۱، ص۶۶۵ 🆔 @allame_tehrani
کانال علامه طهرانی
💎 وصایای امام حسن عسکری (علیه‌السلام) به شیعیان 💎 ♦️کدام رفتار شیعیان مایۀ خشنودی اهل‌بیت (علیهم‌ال
💌 توصیه‌هایی برای شیعیان در کلام امام حسن عسکری (علیه‌السلام) ▪️امام حسن عسکری علیه‌السلام به شیعیان و دوستان خود فرمودند: تقوای الهی را پیشه کنید و در امور دین ورع داشته باشید، در تقرّب به خداوند کوشا باشید و در صحبت‌ها صداقت نشان دهید، هرکس امانتی نزد شما نهاد آن را سالم تحویلش دهید، سجده‌های خود را در مقابل خداوند طولانی کنید و به همسایگان خوش‌رفتاری و نیکی نمائید. 📚 «أعيان‌الشیعة»، ج۲، ص۴۱ 🆔 @allame_tehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔆 وقتی می‌گویید «معصومه»، زمین و آسمان خندان می‌شود... 🎙مرحوم حاج محمدعلی خلف‌زاده از شاگردان مرحوم حاج سید هاشم حداد (رضوان‌الله‌علیهما) 🆔 @allame_tehrani
کانال علامه طهرانی
🕌 برکات حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) حضرت آقاى حاج سيّد هاشم‏ [حداد] می‌فرمودند: قبر مطهّر بى‌بى [
🕌 سیرهٔ مرحوم حدّاد در زیارت حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) [مرحوم حدّاد] قدری زودتر از طلوع فجر صادق به حرم مطهر مشرف می‌شدند، و پس از چند رکعت نافله و نماز تحیّت و نماز صبح و قدری تفکّر و تأمّل در گوشهٔ رواق، زیارت را در بین‌الطلوعین انجام می‌دادند؛ و پس از آن به بعضی از قبرستان‌ها مانند علی‌بن‌جعفر یا قبرستان شیخان یا قبرستان مرحوم حاج شیخ می‌آمدند، و بدون آنکه در میان قبور گردش کنند در گوشه‌ای می‌ایستادند و پس از تماشای عمیق، فاتحه‌ می‌خواندند و طلب غفران می‌نمودند. 📚 «روح‌مجرّد» ص۲۸۴ 🆔 @allame_tehrani
📜 زیارت‌نامهٔ حضرت فاطمهٔ معصومه سلام‌الله‌علیها (متن + صوت):👇 🌐 https://amfm.ir/ziaratnameh/ 🌐 https://erfan.ir/mafatih326/ 🆔 @allame_tehrani
مداحی_آنلاین_یا_حضرت_معصومه_مدد_مدد_مدد_محمود_کریمی.mp3
5.54M
▪️یا حضرت معصومه ▪️مـدد مـدد مـدد مـدد 🎙حاج محمود کریمی 🆔 @allame_tehrani
💬 كلام أميرالمؤمنين دربارۀ اوصاف برادر الهی خود و نيز أميرالمؤمنين در شرح حال صحابی بزرگوار عُثمان بن مَظعون[1]‌ می‌فرمايد: كَانَ لِي‌ فِيمَا مَضَی أَخٌ[2] فِي اللَهِ، وَ كَانَ يُعْظِمُهُ فِي عَيْنِي صِغَرُ الدُّنْيَا فِي عَيْنِه، وَ كَانَ خَارجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلَايَشْتَهِي مَا لَايَجِدُ، وَ لَايُكْثِرُ إذَا وَجَدَ. وَ كَانَ أَكْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً؛ فَإنْ قَالَ، بَدَّ الْقَآئِلِينَ وَ نَقَعَ غَلِيلَ السَّآئِلِينَ. وَ كَانَ ضَعِيفاً مُسْتَضْعَفاً، فَإنْ جَآءَ الْجِدُّ فَهُوَ لَيْثُ غَابٍ وَ صِلُّ وَادٍ. لَايُدْلِي بِحُجَّةٍ حَتَّی يَأْتِيَ قَاضِياً. وَ كَانَ لَايَلُومُ أَحَداً عَلَی مَا يَجِدُ الْعُذْرَ فِي مِثْلِهِ حَتَّی يَسْمَعَ اعْتِذَارَهُ. وَ كَانَ لَايَشْكُو وَجَعاً إلَّا عِنْدَ بُرْئِهِ. وَ كَانَ يَفْعَلُ مَا يقُولُ، وَ لَايَقُولُ مَا لَايَفْعَلُ. وَ كَانَ إذَا غُلِبَ عَلَی الْكَلَامِ لَمْ‌يُغْلَبْ عَلَی السُّكُوتِ. وَ كَانَ عَلَی مَا يَسْمَعُ أَحْرَصَ مِنْهُ عَلَی أَنْ يَتَكَلَّمَ. وَ كَانَ إذَا بَدَهَهُ أَمْرَانِ نَظَرَ أَيُّهُمَا أَقْرَبُ إلَی الْهَوَی فَخَالَفَهُ. فَعَلَيْكُمْ بِهَذِهِ الْخَلَآئِقِ فَالْزَمُوهَا وَ تَنَافَسُوا فِيهَا؛ فَإنْ لَمْ‌تَسْتَطِيعُوهَا فَاعْلَمُوا أَنَّ أَخْذَ الْقَلِيلِ خَيْرٌ مِنْ تَرْكِ الْكَثِيرِ.[3] می‌فرمايد: «در زمان گذشته یک برادر الهی داشتم كه مقام و منزلت او در چشم من بسيار بزرگ و عظيم می‌نمود، به علّت آنكه دنيا در چشم او بسيار پست و حقير بود. و او از تسلّط نفس امّاره و شهوت شكم بيرون بود؛ چيزی را كه نمی‌يافت اشتها نمی‌كرد، و چون چيزی را می‌يافت، آن را بسيار بكار نمی‌بست. و بيشتر از اوقات ايّام و روزگار خاموش بود؛ و اگر احياناً سخنی می‌گفت، چنان سخنش مغزدار و پرحقيقت بود كه‌ ديگر مجال سخن برای گويندگان نمی‌گذاشت و چون آب‌ زُلال‌ عطش پرسش كنندگان را فرو می‌نشاند. و مرد متواضع‌الحال‌ و ضعيفی بود كه ديگران بدين لحاظ او را بزرگ نمی‌شمردند و شرائط آداب و حقوق او را رعايت نمی‌كردند و به‌ او به ديدۀ حقارت می‌نگريستند؛ وليكن در مقام جِدّ و دفاع از حقّ و حريم خدا چون شير ژيان[4]‌ و چون افعی پُرزهر بيابان حمله می‌نمود. در مقام استدلال از هيچ حجّت و برهانی فروگذار نبود، مگر آنكه خود به‌ قضاوت حقّ و راستين خود متّكی بوده و با بصيرت كامل در آن امر وارد می‌شد؛ و بنابراين هيچ استدلالی نمی‌كرد مگر آنكه حاكم و پيروز می‌شد. و در امری كه‌ در امثال و اشباه آن عذر مردم قبول می‌شد، هيچكس را ملامت نمی‌كرد مگر آنكه‌ در وهلۀ اوّل اعتذار او را می‌شنيد. و ابداً از درد، شكوه و گلايه نمی‌كرد مگر بعد از آنكه آن‌ درد برطرف شده و بهبودی حاصل گشته بود. آنچه می‌گفت خود نيز عمل می‌نمود؛ و آنچه را كه‌ عمل نمی‌نمود در آن‌ باره چيزی نمی‌گفت‌. و زمانی كه در تكلّم با غير بيشتر ساكت بوده و مغلوب كلامِ غير واقع می‌شد، هيچگاه مغلوب سكوت نشده و نفْسش از ارادۀ سكوت بيرون نمی‌رفت و پيوسته زمام كلام و سكوت خود را در دست داشت.[5] و رغبت و ميل او به‌ شنيدن زيادتر بود از سخن گفتن. و زمانی كه بالبَداهه و ناگهان دو امر بر او روی می‌آورد كه ناچار بايد يكی از آندو را بجای آورد، آن يک را كه موافق رضای نفس أمّاره و هوای خويشتن بود ملاحظه نموده و آن را مخالفت می‌كرد. پس ای مردم! شما نيز بدين اخلاق پسنديده و صفات حميده بگرويد، و آن را گرفته و در كانون دل خود جا دهيد، و در اين باره به مسابقه پرداخته و در ميدان سبق گوی سبقت را از همگنان بربائيد. و اگر تا اين حدّی كه بيان شد در خود استعداد و استطاعت آن را نمی‌يابيد، پس بدانيد كه بهره‌مندی كم، بهتر از ناكامی و محروميّت بسيار است.» يعنی به هر مقدار كه می‌توانيد عمل نموده و خود را به‌ حريم نزديک نمائيد، و به علّت صعوبتِ آن بكلّی دست از آن نشوئيد و مأيوس نشويد كه‌: منفعت قليل بهتر از ضرر كثير، و دريافت كم بهتر از ترک بسيار است. و اين فقره از كلام حضرت، شبيه كلام رسول خدا صلّی الله عليه و آله و سلّم است كه‌ می‌فرمايد: وَ مَا أَمَرْتُكُمْ بِهِ فَأْتُوا مِنْهُ مَا اسْتَطَعْتُمْ. «آنچه را كه من به شما امر می‌كنم، پس بجای بياوريد بقدری كه استطاعت داريد.»[6] باری، از مجموع اين مطالب كه دربارۀ اوليای خدا ذكر شد اين نتيجه بدست آمد كه‌: اوليای خدا افرادی هستند كه تمام سرمايه‌های وجودی خود را به خدا سپرده و در مرتبۀ تسليم كلّی درآمده و هستی و اختيار خود را حقّاً به خدا سپرده‌اند. و در اين مرتبه از تمام حالات و موقعيّت‌هائی كه برای شخص محتضر هست مصون، و از مراحل سؤال و عذاب قبر و عرض و عذاب قيامت نيز در امانند. 📚 معادشناسی، ج2، ص85 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⬇️ پاروقی در «پست بعدی» ⬇️ 🆔 @allame_tehrani
▪️پاورقی «پست قبلی» ⬇️ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1- شرح‌ احوال‌ عثمان‌ بن‌ مظعون‌ را بزرگان‌ اهل‌ حديث‌ و تاريخ‌ و تراجم‌ آورده‌اند و ما در اينجا از سه‌ كتاب‌: اوّل‌ از كتاب‌ «طبقات‌» ابن‌سَعد، جلد سوّم‌، ص‌393 ؛ دوّم‌ از كتاب‌ «استيعاب‌» جلد سوّم‌، ص‌1053 ؛ سوّم‌ از كتاب‌ «اُسدالغابة‌» جلد سوّم‌، ص‌385 ذكر می‌كنيم‌. (و نيز ابن‌حَجر عَسقَلانی در كتاب‌ «إصابة‌» ج‌2، ص‌457 احوالات‌ عثمان‌ بن‌ مظعون‌ را ذكر كرده‌ است‌.) محصَّل‌ آنكه‌: عثمان‌ بن‌ مظعون‌ از اصحاب‌ بزرگ‌ و باوفای رسول‌ خدا بوده‌ است‌ و در مكّۀ مكرّمه‌ بعد از سيزده‌ نفر به‌ رسول‌ خدا ايمان‌ آورده‌ و دو هجرت‌ به‌ حبشه‌ و مدينه‌ نموده‌ است‌. و رسول‌ خدا بين‌ او و أبی‌الهيثم‌ بن‌ التَّيَّهان‌ عقد اخوّت‌ بسته‌ است‌، و در غزوۀ بدر حضور داشته‌ و در شهر شعبان‌ سی ماه‌ از هجرت‌ رسول‌ خدا گذشته‌ در مدينه‌ رحلت‌ نموده‌ است‌. و او اوّل‌ كسی است‌ از مهاجرين‌ كه‌ در مدينه‌ رحلت‌ كرده‌، و رسول‌ خدا زمين‌ بقيع‌ غَرقَد را برای دفن‌ مؤمنين‌ انتخاب‌ فرموده‌ و اوّلين‌ كسی را كه‌ در آن‌ دفن‌ كردند عثمان‌ بن‌ مظعون‌ بوده‌، و حتّی دستور دادند كه‌ زينب‌ يا رقيّه‌ دختر خود را نزديک قبر او دفن‌ كنند و به‌ دختر تازه‌ متوفّای خود گفتند: الْحَقي‌ بِسَلَفِ الصّالِحِ عُثْمانَ بْنِ مَظْعونٍ. يعنی: «ای دختر، به‌ يادگار گذشته‌، بندۀ صالح‌ خدا، عثمان‌ بن‌ مظعون‌ ملحق‌ شو.» و دربارۀ إبراهيم‌ فرزند خردسال‌ خود كه‌ رحلت‌ نمود فرمودند: ملحق‌ شو به‌ سلف‌ صالح‌ ما عثمان‌ بن‌ مظعون‌. و دربارۀ عثمان‌ بن‌ مظعون‌ پس‌ از رحلتش‌ فرمودند: ذَهَبْتَ وَ لَمْ‌تَلَبَّسْ مِنْها بِشَيْءٍ. (عبارتِ «طبقات‌»)؛ خَرَجْتَ مِنْها وَ لَمْ‌تَلَبَّسْ مِنْها بِشَيْءٍ (عبارت‌ «اُسدُالغابَة‌») يعنی: «ای عثمان‌! تو از دنيا رفتی و ابداً دامان‌ خود را بدان‌ آلوده‌ نكردی.» 2- در مراد آنكه‌ اين‌ «أخ‌» كدام‌ است‌ در بين‌ شُرّاح‌ «نهج‌» اختلافست‌؛ ابن‌ميثم‌ بحرانی در جلد 5، از «شرح‌ نهج‌» ص‌390؛ و ملّا فتح‌الله‌ كاشانی در ص‌581، از طبع‌ سنگی گويد: مراد أبوذرّ غِفاری است‌، و بعضی گفته‌اند: مراد عثمان‌ بن‌ مظعون‌ است‌. و ابن‌ أبی‌الحديد در جلد 19، ص‌ 183 و 184 از شرح‌ گويد: بعضی گفته‌اند: مراد از اين‌ برادر، رسول‌ خداست‌؛ و اين‌ بعيد است‌ چون‌ در عبارت‌ است‌ كه‌: وَ كان‌ ضَعيفاً مُسْتَضْعَفاً. و اين‌ صفتِ رسول‌ خدا نبوده‌ است‌. و بعضی گفته‌اند: مراد أبوذرّ غفاری است‌؛ و اين‌ را نيز جمعی مستبعَد شمرده‌اند چون‌ در عبارت‌ آن‌ حضرت‌ است‌ كه‌ : فَإنْ جآءَ الْجِدُّ فَهُوَ لَيْثٌ عادٍ وَ صِلُّ وادٍ. و أبوذرّ از معروفين‌ به‌ شجاعت‌ و بَسالت‌ نبوده‌ است‌. و بعضی گفته‌اند: مراد مقداد بن‌ عَمرو معروف‌ به‌ مقداد بن‌ أسود است‌ كه‌ از شيعيان‌ مخلص‌ علیّ بوده‌ است‌ و در فضيلت‌ او حديث‌ صحيح‌ مرفوع‌ وارد شده‌ است‌. و بعضی گفته‌اند كه‌: اشاره‌ به‌ أخ‌ و برادر معيّن‌ نيست‌ و اين‌ كلام‌ از باب‌ مَثَل‌ است‌ و عادت‌ عرب‌ بر اين‌ جاری بوده‌ است‌؛ مثل‌ قولهم‌ في‌ الشّعر: فَقلتُ لِصاحبی، و يا صاحبی. «و سپس‌ می‌گويد : اين‌ أقوی از وجوه‌ مذكوره‌ است‌. و در «شرح‌ نهج‌البلاغة‌» خوئی، در جلد21، ص‌378 كه‌ شارح‌ آن‌ آقا ميرزا محمّدباقر كمره‌ای است‌ اين‌ عبارت‌ را از ابن‌ أبی‌الحديد نقل‌ می‌كند و اضافه‌ می‌كند كه‌: ابن‌ميثم‌ بر اين‌ جماعت‌ كه‌ احتمال‌ داده‌ شده‌، عثمان‌ بن‌ مظعون‌ را اضافه‌ كرده‌ است‌. و سپس‌ می‌گويد: در صورتی كه‌ احتمال‌ ابن‌ أبی‌الحديد صحيح‌ باشد، حضرت‌ أميرالمؤمنين‌ را بايد مبتكر فنّ رُمانتيك‌ و روايات‌ تمثيليّه‌ گرفت‌. ⬇️ ادامـــه در «پست بعدی» ⬇️ 🆔 @allame_tehrani