eitaa logo
کانال علامه طهرانی
3.1هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
820 ویدیو
197 فایل
❤️عرفان با طعم زندگی❤️ 💎نشر آثار و معارف منتخب و ناب حضرت علامه آیت‌الله حسینی طهرانی (قدس سره) و سایر علما و عرفای بالله💎 ادمین: @Ya_bab_allah پیام ناشناس: daigo.ir/secret/allametehrani کانال خانواده و زندگی الهی: @ezdevaje_elahi
مشاهده در ایتا
دانلود
↩️ ادامـــهٔ «پست قبلی» ⬇️ شاهد بر اين‌ معنی آنكه‌ در بعضی از آيات‌ قرآن‌ مجيد ولايت‌ را دربست‌ منحصر به‌ ذات‌ مقدّس‌ پروردگار می‌كند. مانند: اللَهُ وَلِيُّ الَّذِينَ ءَامَنُوا يُخْرِجُهُم‌ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ.[1] «خداست‌ و بس‌ ولیّ كسانی كه‌ ايمان‌ آورده‌اند و آنها را از تاريكی‌ها خارج‌ كرده‌ و بسوی عالم‌ نور وارد می‌كند.» و مانند: وَ اللَهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ.[2] «و خداست‌ ولیّ مؤمنان‌.» و مانند: لَيْسَ لَهُم‌ مِن‌ دُونِهِ وَلِيٌّ وَ لَا شَفِيعٌ لَّعَلَّهُمْ يَتَّقُون.[3]َ «و ابداً غير از خدا برای آنها شفيعی و وليّی نيست‌، اميد است‌ كه‌ آنها در مقام‌ تقوی و عصمت‌ الهی درآيند.» و مانند: مَا لَهُم‌ مِن‌ دُونِهِ مِن‌ وَلِيٍّ وَ لَايُشْرِكُ فِي‌ حُكْمِهِ أَحَداً.[4] «غير از خدا ابداً برای آنها وليّی نيست‌، و در حكم‌ و فرمان‌ خدا نيز كسی حقّ شركت‌ ندارد.» و مانند: هُنَالِكَ الْوَلَايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَوَاباً وَ خَيْرٌ عُقْباً.[5] «در آنجا ولايت‌ اختصاص‌ به‌ ذات‌ خداوندی دارد كه‌ حقّ است‌، و او بهترين‌ ثواب‌ و بهترين‌ عاقبتی است‌.» و در بعضی از آيات‌، ولايت‌ را از خداوند تجاوز داده‌ و برای پيامبرش‌ و أميرالمؤمنين‌ عليه‌السّلام‌، و برای بعضی از مؤمنين‌ خالص‌ واقعی اثبات‌ می‌كند؛ مانند: إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوٰةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَوٰةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ.[6] «اينست‌ و جز اين‌ نيست‌ كه‌ ولیّ شما خداست‌ و رسول‌ خدا و كسانی كه‌ ايمان‌ آورده‌ و اقامۀ نماز می‌كنند و در حالی كه‌ به‌ ركوع‌ اشتغال‌ دارند زكات‌ به‌ فقرا می‌دهند.» روايات‌ مُتَظافری از شيعه‌ و عامّه‌ وارد شده‌ است‌ كه‌: اين‌ آيه‌ در شأن‌ أميرالمؤمنين‌ عليه‌السّلام‌ وارد شده‌ است‌. و مانند: النَّبِيُّ أَوْلَیٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَ أَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ.[7] «پيغمبر حقّ اولويّت‌ و ولايتش‌ در امورِ مؤمنين‌ بيشتر است‌ از اختيار و اراده‌ای كه‌ خود آنها در امور خود دارند. و زنان‌ او مادران‌ مؤمنين‌ هستند.» و مانند: وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَآءُ بَعْضٍ.[8] «مردان‌ مؤمن‌ و زنان‌ مؤمنه‌، بعضی از آنها ولیّ بعضی دگر خواهند بود.» و علّت‌ ضميمه‌ نمودن‌ پيغمبر و أميرالمؤمنين‌ يا بعضی از مؤمنين‌ را در مقام‌ ولايت‌ كلّيّۀ وَحدانيّۀ الهيّه‌، همانست‌ كه‌ ذكر كرديم‌؛ و با وجود ولايت‌ آنها، در وحدتِ ولايتِ الهيّه‌ انثلام‌ و شكافی پيدا نمی‌شود. و بنابراين‌، طبق‌ آيه‌ای كه‌ مطيعين‌ را ملحق‌ به‌ اوليای خدا از پيمبران‌ و صدّيقان‌ و گواهان‌ و صالحان‌ می‌كند، تمام‌ افراد پيروان‌ و شيعيان‌ ملحق‌ به‌ اوليای خود شده‌ و از مؤاخذه‌ و سكرات‌ و مَهولات‌ عوالم‌ پس‌ از اين‌ در مصونيّت‌ خواهند بود. 📚 معادشناسی، ج2، ص90 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1ـ صدر آيۀ 257، از سورۀ 2: البقرة‌. 2ـ ذيل‌ آيۀ 68، از سورۀ 3: ءَال‌ عمران‌. 3ـ ذيل‌ آيۀ 51، از سورۀ 6: الانعام‌. 4ـ ذيل‌ آيۀ 26، از سورۀ 18: الكهف‌. 5ـ آيهٔ 44، از سورۀ 18: الكهف‌. 6ـ آيۀ 55، از سورۀ 5: المآئدة‌. 7ـ صدر آيۀ 6، از سورۀ 33: الأحزاب‌. 8ـ صدر آيۀ 71، از سورۀ 9: التّوبة‌. 🆔 @allame_tehrani
10.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️‍🔥 آثار ظاهری شدّت حرارت عشق خدا در مرحوم حدّاد (رضوان‌الله‌علیه) 🎙حضرت آیت‌الله حاج سید محمدصادق حسینی طهرانی (حفظه‌الله) 🆔 @allame_tehrani
9.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🧮 محاسبه 🏷 به حساب نفس خودتان برسید! 🎙حضرت آیت‌الله حاج سید محمدصادق حسینی طهرانی (حفظه‌الله) 🆔 @allame_tehrani
🔰لازمۀ پيروی از اولياء خدا لحوق‌ به‌ آنهاست‌ و الحقّ اين‌ معنی برای پيروان‌ و شيعيان‌ واقعی جای خوشوقتی است‌ كه‌ گرچه‌ همۀ آنها به‌ مقام‌ اسماء و صفات‌ كلّيّۀ الهيّه‌ نرسيده‌اند، و مراحل‌ عالم‌ تجرّد و معنی را نپيموده‌اند و كشف‌ حجابهای غيبی برای آنها نشده‌ است‌، و با ملائكۀ مقرّبين‌ و ارواح‌ طيّبۀ پاكان‌ عالم‌ ارتباط‌ پيدا ننموده‌اند، و بهشت‌ و مقامات‌ آن را مشاهده‌ نكرده‌اند؛ وليكن‌ بايد خرسند باشند كه‌ چنانچه‌ در مقام‌ تشيّع‌ و اطاعت‌ قدم‌ راستين‌ نهاده‌ باشند، همين‌ اطاعت‌ آنها را به‌ اوليای خود ملحق‌ می‌گرداند و به‌ آنها می‌رساند و از تمام‌ گزندها و رنجها محفوظ‌ و در ظِلّ ولايت‌ اوليای خود متنعّم‌ خواهند بود. در امور اعتباريّه‌ هم‌ همينطور است‌؛ در روايات‌ كثيری از ائمّۀ اهل‌بيت‌ عليهم‌السّلام‌ وارد است‌ كه‌: از همان‌ غذائی كه‌ می‌خوريد به‌ غلام‌ و كنيز و خدمتكار خود بدهيد، و از همان‌ لباس‌ كه‌ می‌پوشيد آنان را بپوشانيد، و با آنها در سر يک سفره‌ غذا بخوريد؛ خدا دوست‌ ندارد كه‌ آقای منزل‌ يک غذای خاصّی داشته‌ باشد و خدمتكاران‌ غذای دگری، آقا در اطاق‌ مجلّل‌ زيست‌ كند و آنان‌ در محلّ پست‌تری، آقا لباس‌ مزيّنی داشته‌ باشد و آنها لباس‌ ساده‌تری. پيامبر ما صلّی الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ و ائمّۀ طاهرين‌ صلوات‌ الله‌ عليهم‌ أجمعين‌ همينطور بودند.[1] حضرت‌ علیّ بن‌ موسی الرّضا عليه‌السّلام‌ تمام‌ غلامان‌ خود را جمع‌ می‌نمود و در سر يک سفره‌ با هم‌ غذا می‌خوردند، روی يک فراش‌، روی يک زمين‌، يک نوع‌ از غذا. آنها كه‌ مقام‌ حضرت‌ امام‌ رضا عليه‌السّلام‌ را نداشتند امّا چون‌ غلام‌ بودند مطيع‌ بودند، امام‌ راضی ندارد غذائی بخورد و به‌ غلامش‌ ندهد. اگر غلام‌ متمرّد و متجرّی باشد در مقابل‌ آقای منزل‌ قيام‌ كند، بچّۀ منزل‌ را بزند، به‌ زنِ منزل‌ تعدّی كند؛ آقا تنبيهش‌ می‌كند و با غلّ و زنجير او را در گوشۀ منزل‌ می‌بندد تا دست‌ از تجاوز و تجاسر خود بردارد، و هر روز او را پس‌ از نصيحت‌ و گوشمالی تازيانه‌ می‌زند كه‌: تو در مقابل‌ من‌ بپا خاستی و به‌ جای تمكين‌ و اطاعت‌، تمرّد كردی و خود در كار خود استبداد و استقلال‌ به‌ خرج‌ دادی. هر عمل‌ صالحی كه‌ غلام‌ بنمايد ديگر فائده‌ ندارد؛ يعنی هيچ‌ عملی با وجود سركشی و مخالفت‌ با مولای خود صالح‌ نخواهد بود. امّا غلام‌ و بندۀ مطيع‌، و خادم‌ و خدمتكار فرمانبردار را، امام‌ و مولی چون‌ جان‌ خود دوست‌ دارد. غلام‌ مطيع‌ با زبان‌ حال‌ خود می‌گويد: ای آقای من‌! ای مولای من‌! من‌ كه‌ علمِ تو را ندارم‌، مالِ تو را ندارم‌، قدرت‌ تو را ندارم‌، كمالات‌ و فضائل‌ تو را ندارم‌؛ امّا آمده‌ام‌ در اين‌ آستان‌ برای اطاعت‌. من‌ اراده‌ و اختيار ندارم‌، اختيار و اراده‌ از توست‌، حكم‌ و فرمان‌ از توست‌. بندگانيم‌ جان‌ و دل‌ بر كف چشم‌ بر حكم‌ و گوش‌ بر فرمان‌ گر سر صلح‌ داری اينک دل ور سر جنگ‌ داری اينک جان‌ عيناً مانند داستان‌ معروفی كه‌ از اَيازْ و اربابش‌: سلطان‌ محمود غزنوی، مشهور و در تواريخ‌ و أمثله‌ مسطور است‌. شيعيان‌ كه‌ در اطاعت‌ از موالی خود كوتاهی نمی‌كنند و به‌ جامۀ تقویٰ خود را می‌آرايند و اهل‌ تفويض‌ و تسليمند، به‌ ائمّۀ خود ملحق‌ می‌شوند و با آنها در تمام‌ منازل‌ و مراحل‌ معيّت‌ پيدا می‌كنند. آنها در دنيا به‌ ما دستور می‌دهند كه‌: از غذائی كه‌ می‌خوريد به‌ اطاعت‌ كنندگان‌ و خادمان‌ خود بدهيد؛ چطور ممكنست‌ كه‌ خود آنها از نعمت‌های الهيّه‌ كه‌ برخوردار می‌شوند به‌ مخلِصين‌ و مطيعين‌ خود ندهند. حاشا به‌ كرمشان‌. ما هَكَذا الظَّنُّ بِهِمْ وَ لا الْمَعْروفُ مِنْ فَضْلِهِمْ وَ لا مُشْبِهٌ لِما عامَلوا بِهِ الْمُحِبّينَ وَ الْمُطيعينَ مِنْ مَواليهِمْ. الحاق‌ مطيعين‌ به‌ اوليای خدا، نصّ آيۀ قرآنست‌ و مفاد روايات‌ كثيری كه‌ در اين‌ باب‌ وارد شده‌ است‌ كه‌: در هنگام‌ سكرات‌ مرگ‌ پرده‌ را از جلوی چشم‌ مؤمن‌ بر می‌دارند، و روح‌ مقدّس‌ حضرت‌ رسول‌الله‌ و حضرت‌ أميرالمؤمنين‌ و حضرت‌ صدّيقۀ كبریٰ و حسنين‌ و سائر ائمّه‌ عليهم‌السّلام‌ به‌ صورت‌ مثالی و برزخي‌ خود در نزد او حاضر می‌شوند، و آنها می‌گويند: ما رفقای تو هستيم‌ بيا با هم‌ برويم‌ در آن‌ بهشت‌ها سُكنیٰ گيريم‌ و در همۀ احوال‌ با هم‌، هم‌صحبت‌ و همنشين‌ باشيم‌ با هم‌ در يک قصر در مقام‌ امن‌ زندگی كنيم‌ و به‌ تماشای يكدگر در جَلَوات‌ الهيّه‌ مشغول‌ شويم‌؛ عَلَیٰ سُرُرٍ مُّتَقَابِلِينَ.[2] 📚 معادشناسی، ج2، ص95 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⬇️ پاروقی در «پست بعدی» ⬇️ 🆔 @allame_tehrani
▪️پاورقی «پست قبلی» ⬇️ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1ـ در «مكارم‌ الأخلاق‌» شيخ‌ طبرسی، در «فصلٌ في‌ الدّعآء عِند اللُبس‌» در ص‌53، از طبع‌ سنگی (سنۀ 1314) از مختار تمّار روايت‌ مفصّلی را از أميرالمؤمنين‌ عليه‌السّلام‌ روايت‌ می‌كند، و از جملۀ آن‌ اينست‌ كه‌: آن‌ حضرت‌ با غلام‌ خود قنبر در بازار كرباس‌فروش‌ها آمدند و دو جامه‌ خريدند يكی به‌ سه‌ درهم‌ و ديگری را به‌ دو درهم‌، و آن‌ سه‌ درهمی را به‌ قنبر دادند و خود دو درهمی را پوشيدند. قنبر گفت‌: شما به‌ اين‌ سه‌ درهمی سزاوارتريد، چون‌ بر منبر می‌رويد و خطبه‌ می‌خوانيد. حضرت‌ فرمود: ای قنبر! تو جوانی، و زيبائی جوانی بايد از آن‌ تو باشد، و من‌ از خدای خود خَجلت‌ می‌كشم‌ و حيا می‌كنم‌ كه‌ خودم‌ را در لباس‌ بر تو فضيلت‌ دهم‌. و من‌ از رسول‌ خدا صلّی الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ شنيدم‌ كه‌ می‌فرمود: ألْبِسوهُمْ مِمّا تَلْبَسونَ، وَ أطْعِموهُمْ مِمّا تَأْكُلونَ. «از آنچه‌ خود می‌پوشيد به‌ غلامان‌ بپوشانيد، و از آنچه‌ می‌خوريد به‌ آنها بخورانيد.» و نظير اين‌ حديث‌ نيز در ص‌59 از اين‌ كتاب‌ وارد است‌. ـ در جلد 12 «بحار» طبع‌ كمپانی، در كتاب‌ احوالات‌ حضرت‌ علیّ بن‌ موسی الرّضا عليه‌السّلام‌، در ص‌26 از كتاب‌ «عيون‌ أخبار الرّضا» از جعفر بن‌ نَعيم‌ بن‌ شاذان‌ از أحمد بن‌ إدريس‌ از إبراهيم‌ بن‌ هاشم‌ از إبراهيم‌ بن‌ عبّاس‌ روايت‌ می‌كند... ـ تا آنكه‌ می‌گويد: حضرت‌ رضا عليه‌السّلام‌ زمانی كه‌ از ملاقات‌ مردم‌ به‌ خلوت‌ می‌رفتند و سفره‌ برای غذا می‌گستردند، تمام‌ غلامان‌ خود را بر سر سفره‌ می‌نشاندند حتّی دربانها و ميرآخور اسب‌ها را، و با آنها تناول‌ می‌كردند. و در ص‌29 از «كافی» از عدّه‌ای از اصحاب‌ از أحمد بن‌ محمّد برقی از عبدالله‌ بن‌ صَلت‌ از مردی از اهل‌ بلخ‌ روايت‌ می‌كند كه‌: من‌ در سفری كه‌ حضرت‌ رضا بسوی خراسان‌ داشتند با آنحضرت‌ بودم‌، روزی حضرت‌ غذائی طلبيدند و جميع‌ غلامان‌ خود را از غلام‌های سياه‌ و غيرهم‌ بر سر آن‌ غذا نشاندند، من‌ عرض‌ كردم‌: فدايت‌ شوم‌ خوب‌ بود برای اين‌ غلامان‌ يک سفرۀ علیٰحده‌ دستور می‌فرمودی. حضرت‌ فرمود: ساكت‌ باش‌ حضرت‌ ربّ تبارک و تعالی واحد است‌، و پدر واحد است‌، و مادر واحد است‌، و جزاء به‌ أعمال‌ است‌. 2ـ ذيل‌ آيۀ 47، از سورۀ 15: الحجر؛ و آيۀ 44، از سورۀ 37: الصّآفّات‌. 🆔 @allame_tehrani
20.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 از کجا آمده‌ام، آمدنم بهر چه بود؟! 🎙حضرت علامه آیت‌الله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی (قـدس‌اللـه‌نـفـسـه‌الـزکـیـة) 🆔 @allame_tehrani
🔴 سالک تصنّعی به درد نمی‌خورد؛ سالک باید نفس عملش سلوک باشد ... اصلاً تصنّع درست نیست! سالک تصنّعی به‌درد نمی‌خورد. سالک باید نفس عملش سلوک باشد و آن قدر در دلش از آن مطالب و گمشده‌ها او را به خود مشغول کرده باشد که برای تفکّر و تصنّع و این طرف و آن طرف نگاه کردن و با این و آن مشغول شدن و سخن هرزه گفتن و داد و بی‌داد کردن و در مجلس صدا بلند کردن و امثال اینها مجال نداشته باشد. اصلاً مؤمن باید وَقور باشد! وقتی که انسان را می‌بینند خود عمل انسان معرّف باشد. «فی المَکارِه صَبورٌ»(1)؛ «در ناملایمات باید صابر باشی.» هرچه سالک می‌تواند باید وقور باشد و صبور باشد! وقور یعنی آرام باشد، سبکش متین و پسندیده باشد. صبور یعنی وارداتی که بر او می‌شود از جا در نرود؛ نه اینکه وقتی برایش یک غذای لذیذی می‌آورند، او صبر کند تا آن غذا را آماده کنند. در غذای لذیذ خوردن صبر معنا ندارد؛ معنایش این است که اگر غذای لذیذ به او نرسید صبر کند، ناملایم شد صبر کند، حرف زشتی از شخصی شنید صبر کند؛ از پدر و مادر و خواهر و دوستان یک حرف درستی نشنید، یک حرف غیر درستی شنید، او با بزرگی خودش و با سعۀ صدرش بگذرد و تحمّل کند. 📚 آیین رستگاری، ص173 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1- الکافی، ج٢، ص٢٣١. 🆔 @allame_tehrani
کانال علامه طهرانی
💖 صاحب‌دل کیست؟ ❤️ به دل خودت مسلط باش 🎙حضرت علامه آیت‌الله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی (قـدس‌الل
🔰خود را بشناس تا خدا را بشناسی! آیات أنفُسی یعنی نفسِ خود انسان؛ انسان از خودش خدا را بشناسد، و این خیلی راه خوبی است که انسان از خودش خدا را بشناسد؛ خود را بشناس تا خدا را بشناسی! مگر انسان از خودش می‌تواند خدا را بشناسد؟! بله! چون خدا از خودِ انسان به انسان نزدیک‌تر است و خدا وجودش با وجود انسان معیّت دارد؛ پس بنابراین: حقیقتِ وجودِ انسان مندکّ در ذاتِ خداست، اگر انسان درون خود را بگردد، خودش را پیدا کند، خدا را پیدا کرده است؛ پس راه خدا پیدا کردن، خود پیدا کردن است! می‌گویند: فلان کس صاحب‌دل است، یعنی به دلِ خودش مسلّط شده است؛ دل‌های ما از دست ما رفته است، دل بر ما مسلّط است، بدون اختیار ما افکار عجیب و غریب در دل ما می‌آید، امّا صاحب‌دل آن کسی است که دل خودش را به دست آورده است و نمی‌گذارد افکاری در قلب او وارد بشود، تسلّط بر دل دارد، این را می‌گویند: صاحب‌دل، صاحب ضمیر. صاحب‌دل آن کسی است که به معرفت نفس رسیده و خودش را پیدا کرده است، و خود پیدا کردن ملازم است با خدا پیدا کردن. 📚 تفسیر آیهٔ نور، ص199 🆔 @allame_tehrani
💎 معرفت به نفس یعنی: خداوند علیّ أعلیٰ به ذات انسان متّصل است معرفتِ به نفس یعنی: خداوند علیّ أعلیٰ به ذاتِ انسان متّصل است و وجود انسان مندکّ و فانی در ذات پروردگار است. اگر انسان ذات خودش را به نحو اندکاک و فنا پیدا کند و به هستی خودش برسد که نیستی محض است، این نیستیِ محض در هستی محضِ پروردگار مندکّ شده، آن وقت به مقام هستی پروردگار می‌رسد و فنای در ذات پروردگار پیدا می‌کند. و لذا در راه معرفت نفس و معرفت پروردگار، در روایات مطالب عجیب و غریبی از ائمّه علیهم‌السّلام بیان شده است، که انسان اگر خداوند را بشناسد، به چه نعمت‌ها و فوزهائی می‌رسد! ... این معرفت پروردگار علیّ أعلیٰ لذّت‌هائی دارد که اگر تمام لذّت‌هائی را که در دنیاست با هم جمع کنند، به اندازۀ یک لذّت از لذّت‌های پروردگار نمی‌شود. تمام لذّت‌هائی که در دنیاست از جمال‌ها، از کمال‌ها، از نعمت‌ها، از جواهرات، از اطعمه و اشربه‌ای که خداوند علیّ أعلیٰ برای انسان خلق کرده است، و لذّت‌های جمال، و لذّت‌های صداهای موسیقی، و لذّت‌های عطرها، و هرچه هست همه را جمع کنند، به اندازۀ یک لحظۀ آن لذّتی که عارف از مشاهدۀ محبوب و پروردگار می‌برد، نمی‌شود؛ و راهش راهِ تزکیۀ نفس است. 📚 تفسیر آیهٔ نور، ص214 🆔 @allame_tehrani
💫 راه خداشناسی راه معرفت نفس است که آن هم به تزکیه حاصل می‌شود راه خداشناسی راهِ معرفتِ نفس، و معرفت نفس هم به تزکیه است که انسان خودش را درست کند؛ تزکیه، تهذیب، اخلاق. ﴿قَدۡ أَفۡلَحَ مَن زَكَّىٰهَا * وَ قَدۡ خَابَ مَن دَسَّىٰهَا﴾؛ «فلاح و رستگاری از آن کسی است که تهذیب نفس کند و بدبختی و خسران از آن کسی است که نفس خویش را گول بزند». ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ عَلَيۡكُمۡ أَنفُسَكُمۡ لَايَضُرُّكُم مَّن ضَلَّ إِذَا ٱهۡتَدَيۡتُمۡ﴾؛ [«ای کسانی که ایمان آورده‌اید مراقب خود باشید، اگر شما راه یافته باشید (گمراهی) گمراهان به شما زیانی نتواند رساند.»] وقتی خودتان را اصلاح کردید می‌توانید مردم را اصلاح کنید، نه اینکه خودتان گمراه باشید آن‌وقت بخواهید مردم را درست کنید! امر به معروف و نهی از منکر کنید! این خودش را نشناخته و اصلاح نکرده است، آن‌وقت چگونه می‌خواهد مردم را اصلاح کند؟! آیه این‌طور می‌گوید، می‌گوید: راه اصلاحِ غیر، این است که اوّل خودت را اصلاح کنی؛ آن کسی که خود را اصلاح کرد می‌تواند غیر را اصلاح کند و الّا نمی‌تواند اصلاح کند. خُب در اثر اینکه انسان خودش را اصلاح کند، کم‌کم شوائب خودپسندی و استکبار از انسان بیرون می‌رود. انسان می‌فهمد که خودش موجودی فقیر و محتاج و جاهل و عاجز و مرده است؛ و این نوری که بر او تابیده است و این قدرتی که در اوست و این علم و حیات و وجودی که دارد، مال خودش نیست، مال خداست. پس کسی که به این معنی پی ببرد به علم و قدرت و حیات خدا پی برده است و این معنیِ معرفت نفس است که ملازم است با معرفتِ ربّ. 📚 تفسیر آیهٔ نور، ص218 🆔 @allame_tehrani
🔹اصل حیات انسان بر محور امید داشتن به پروردگار است ... اصل حیات انسان بر محور امید است، و حضرت سجّاد علیه‌السلام در این دعاها خیلی تکیه به امید و حسن ظنّ به پروردگار می‌کند که این را داشته باشد. انسان هر گناهی کند، تا هنگامی که امید در او هست قابل آمرزش است؛ امّا وقتی امید از بین رفت، دیگر مثل یخی است که باز می‌شود، دیگر قابل آمرزش نیست! چون امید، آن ریسمانی است که بین انسان و پروردگار متّصل است، وقتی امید بریده شد آن ریسمان بریده می‌شود. مثلاً انسان در ته چاهی گرفتار است و یک ریسمان هست که انسان را به بالا می‌کشد؛ توی این چاه، مار هست، عقرب هست، افعی هست، اژدها هست، در ته این چاه آب هست، و هزار مصیبت و گرفتاری هست، ولی انسان امید به این ریسمان دارد؛ ریسمان، ریسمان نجات است و می‌گیرد بالا می‌آید. تا هنگامی که دستش به این ریسمان است، اگر هزار تا آفت هم باشد، بالأخره دستش به ریسمان است یا او را می‌کشند بالا یا خودش بالا می‌آید؛ بالأخره این ریسمان، وسیلۀ نجات است. امّا اگر ریسمان بریده شد، به مجرّد بریده شدن ریسمان، وقوع در هلاکت و آفت است. و لذا انسان ریسمان را نباید از دست بدهد. این ریسمان، ریسمان فقر و گدایی است که همیشه انسان باید امیدش به خدا باشد و آن حال التجاء و تضرّع و مسکنت را از خودش دور نکند؛ غرور، عُجب، خودپسندی او را نگیرد؛ همین که گرفت، آن ریسمان پاره می شود؛ یأس که پیدا شد آن ریسمان به کلّی پاره می‌شود و انسان ساقط می‌شود. 📚 شرح فقراتی از دعای ابوحمزه ثمالی، ج2، ص88 🆔 @allame_tehrani
🔴 گناهان عامل اصلی سوء ظنّ بالله ... گناهان موجب سوء ظنّ بالله می‌شود و آنچه انسان را در میان آتش می‌افکند، سوء ظنّ به خداست! پس بنابراین اگر سوء ظنّ به خدا انسان را در آتش می‌افکند، ضدّش که حسن ظنّ به خداست، منجی است دیگر! پس اگر انسان حسن ظنّ به خدا داشته باشد، خود حسن ظنّ به خدا موجب تکفیر گناهان و آمرزش سیّئات انسان می‌شود. بر همین اصل است که خداوند علیّ‌أعلیٰ وعده داده است و بر خود عهد کرده است که درگذرد از آن افرادی که حسن ظنّ به خدا دارند! لذا حضرت در اینجا از این فقره خوب استفاده می‌کنند: «مُتَنَجِّزٌ ما وَعَدتَ مِنَ الصَّفحِ عَمَّن أحسَنَ ظَنّاً؛» من متنجّزم، این مطلب را قرص گرفتم؛ کدام مطلب؟ این وعده‌ای را که تو داده‌ای که: کسانی که به تو حسن ظنّ داشته باشند تو از گناهان آنها اغماض می‌کنی و از معاصی آنها درمی‌گذری! 📚 شرح فقراتی از دعای ابوحمزه ثمالی، ج1، ص164 🆔 @allame_tehrani