فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 هر جهادی شهادت هم دارد... جهاد اکبر و شهادت اکبر چیست؟
🎙شرحی بر کتاب ارزشمند #لب_اللباب با بیان حجةالاسلام و المسلمین استاد وکیلی
@ostad_vakili
towhid.org
#ایثار #جهاد #جهاد_اکبر
#عشق #طهارت #شهادت
#جان_فدا #حاج_قاسم
🆔 @allame_tehrani
کانال علامه طهرانی
3⃣ کتاب: معاد شناسی (۱۰جلد) 🔸قيامت محل لمس توحيد و عظمت بیانتهای خداوند است. 📝 تبیین كيفيّت سير ا
📗 تأثیر کتاب معادشناسی در دید توحیدی انسان
على الدّوام یاد مرگ و آخرت در خاطر مرحوم علّامۀ والد زنده بود و توجّهشان نیز به مرگ کاملاً آمیخته به توحید بود.
مرگ را تجلّى توحید حضرت حق میدانستند که انسان در آن حال با تمام وجود حقیقت لاإلهإِلَّااللّٰه و بىاعتبارى و پوچى دنیا و عالم اعتبار را ادراک میکند و همۀ امور خود را به مالک على الاطلاق واگذار مىنماید.
کتاب شریف معادشناسى ایشان نیز در این جهت واقعاً عجیب است، گرچه به ظاهر معادشناسى است ولى در جاى جاى آن، رنگ و بوى توحید و اللهشناسى دیده میشود و وقتی خواننده با این کتاب انس میگیرد، موهومی بودن دنیا و عالم اعتبار، و حقانیت خداوند و سیطرهٔ وی بر مُلک و ملکوت و سَرَیان نور توحید را در همهٔ عوالم میبیند.
✍ حضرت آیةالله حاج سید محمدصادق حسینی طهرانی (حفظهالله)
📚 نورمجرّد، ج۳، ص۲۶۳
🆔 @allame_tehrani
کانال علامه طهرانی
📗 تأثیر کتاب معادشناسی در دید توحیدی انسان على الدّوام یاد مرگ و آخرت در خاطر مرحوم علّامۀ والد زند
❇️ معنا و اثرات ذکر «لا إلـٰه إلّا الله»
▪️هر موجودی و هر ذرّهای نشان دهندۀ ذات و اسم و صفت خداست در حدّ استعداد خود
▪️مردگان همه از اهل لا إلـٰه إلّا الله شدهاند
... در موضعى از همین کتاب شریف میفرمایند:
« هر گُلى که مىروید و هر ذرّهاى و هر سنگى و هر ریزه ماسهاى که باد در فضا منتشر میکند، لا إلـٰه إلّا الله است و نشان دهندۀ ذات او و اسم او و صفت اوست، منتهى در حدّ استعداد و ظرفیّت خود؛ پس تمام عالَم لا إلـٰه إلّا الله است: عالم مُلک و ملکوت.
اوّلین ذکرى که میگوئیم لا إلـٰه إلّا الله است؛ در موقع اسلام آوردن لا إلـٰه إلّا الله است، وقت مردن هم لا إلـٰه إلّا الله است.
ولى افسوس که انسان معناى این ذکر را نمىفهمد و با تأمّل و دقّت تفسیرش را پِىجوئى نمىکند و به زبان نمىآورد، وقتى که از دنیا رفت و جنازهاش را برداشتند بر جنازۀ او میخوانند: لا إلـٰه إلّا الله.
یعنى اى مردۀ مسکین، حالا فهمیدى که لا إلـٰه إلّا الله است؟ فهمیدى که غیر از خدا معبودى نیست؟! مؤثّرى نیست؟!
در زندگى هر چه به تو گفتند: لا إلـٰه إلّا الله، نفهمیدى! و از استکبار و شخصیّت طلبى بیرون نیامدى! و از استقلال منشى و ربوبیّت قدمى به جادّۀ عبودیّت ننهادى! اینک بر تو مسلّم و واضح و روشن شد که: لا إلـٰه إلّا الله.
مستحبّ است انسان چون به قبرستان وارد میشود سلام کند؛ به که؟ به اهل لا إلـٰه إلّا الله. به آن کسانى که از زمرۀ لا إلـٰه إلّا الله و اهل توحید شدهاند و با ظهور جلالت و عظمت حضرت احدیّت به قبض روح، همه چیز خود را تسلیم حق نمودند و از فرعونیّت و خودپرستى برون آمدند، و طوعاً أو کرهاً اقرار و اعتراف به وحدانیّت ذات حق تعالى و تقدّس نمودند، و در این قبرستان همگى بدون تفاوت خفتهاند؛ زن و مرد، پیر و جوان، بچّه و بزرگ، عالم و عامى، غنىّ و فقیر، رئیس و مرؤوس، متعیّن و بدون شهرت؛ همه صفا نموده، و فعلاً نه جنگى و دعوائى، نه خودفروشى و استکبارى؛ همه در یک ردیف خسبیدهاند. سکوت محض که دلالت بر لا إلـٰه إلّا الله دارد، فضاى قبرستان را پر کرده است.
از أمیرالمؤمنین علیهالسّلام روایت است که چون وارد قبرستان شدى بگو:
بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، السَّلامُ عَلَى أَهْلِ لا إلَـٰهَ إِلَّا اللّٰهُ، مِنْ أَهْلِ لا إلَـٰهَ إِلَّا اللّٰهُ، یا أَهْلَ لا إلَـٰهَ إِلَّا اللّٰهُ، بِحَقِّ لا إلَـٰهَ إِلَّا اللّٰهُ، کَیْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لا إلَـٰهَ إِلَّا اللّٰهُ، مِنْ لا إلَـٰهَ إِلَّا اللّٰهُ، یا لا إلَـٰهَ إِلَّا اللّٰهُ، بِحَقِّ لا إلَـٰهَ إِلَّا اللّٰهُ، اغْفِرْ لِمَنْ قالَ: لا إلَـٰهَ إِلَّا اللّٰهُ، وَ احْشُرْنا فِى زُمْرَةِ مَنْ قالَ: لا إلَـٰهَ إِلَّا اللّٰهُ مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّٰهِ عَلِىٌّ وَلِىُّ اللّٰهِ.
پیرمردى روشن ضمیر که فعلاً نیز حیات دارد مىگفت: در ماه رمضانى که حال خوشى داشتم، یک شب نور توحید را در همۀ موجودات مشاهده میکردم که همه چیز لا إلـٰه إلّا الله بود.
در آن حال دیدم که گربهاى از این دیوار بر آن دیوار جستن کرد و پرید؛ گربه لا إلـٰه إلّا الله بود و پرش او نیز لا إلـٰه إلّا الله بود.
📚 نورمجرّد، ج۳، ص۲۶۳ به نقل از معادشناسی، ج۶، ص۳۳-۳۵
🆔 @allame_tehrani
✨اشعار فیض کاشانى دربارۀ «لاإلهإلّااللّٰه»
چقدر عالى عارف ربّانى فیض کاشانى سروده است:
سکینۀ دل و جان لا إله إِلَّا الله
نتیجۀ دو جهان لا إله إِلَّا الله
ز شوق دوست به بانگ بلند میگوید
همه زمین و زمان لا إله إِلَّا الله
تو گوش باش که تا بشنوى ز هر ذرّه
چو آفتاب عیان لا إله إِلَّا الله
به گلستان گذرى کن به برگ گل بنگر
ز رنگ و بوى بخوان لا إله إِلَّا الله
به برّ و بحر گذر کن به خشک و بنگر
شنو ز این و ز آن لا إله إِلَّا الله
بکَن تو پنبۀ غفلت ز گوش و پس بشنو
ز نطق خُرد و کلان لا إله إِلَّا الله
سحر ز هاتف غیبم ندا به گوش آمد
که أیُّها الثَّقَلان لا إله إِلَّا الله
به گفتن دل و جان فیض اقتصار مکن
بگو به نطق و زبان لا إله إِلَّا الله
📚 نور مجرد، ج۳، ص۲۶۵ به نقل از معادشناسی، ج۶، ص۳۵
🆔 @allame_tehrani
💫 هرچه سیر سالک قویتر باشد، دریافتهای پس از مرگ او عالیتر است
⛔️ مؤمن نباید از خدا تقاضای مرگ نماید
♦️روایت رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله در مذمّت تقاضای مرگ
... میفرمودند: مرگ لقاء خدا و ادراک مراتبى از توحید است، ولى مراتب ادراک انسانها از توحید پس از مرگ تابع اعمالشان در دنیا و سیرشان در سراى اختیار است و این لقاء براى مؤمنین با بهجت و سرور همراه است و براى کفار و منافقین با ضیق و سختى. مؤمنین نیز داراى مراتب و درجاتى هستند و هرچه سالک در سیرش قویتر و عالیتر باشد دریافتهاى او پس از مرگ عالیتر و بهتر است.
روى همین جهت مؤمن نباید آرزوى مرگ کند، بلکه باید همیشه از خداوند تقاضاى طول عمر کند. عمر مؤمن سرمایۀ سیر و سلوک وى است و هر چه بیشتر در این دنیا بماند بیشتر در طریق عبودیّت و بندگى خداوند قدم برمیدارد و اگر از دنیا برود دستش از این عالم کوتاه شده و سیرش منقطع میگردد.
لذا میفرمودند: اگر در مسیر سالک مشکلات و عواقبى هم پیدا شد و مصائب سنگینى بر او وارد گشت نباید رشتۀ صبر او را ببرد و از خداوند تقاضاى مرگ کند، چون سالک همّ و غمّش خدا و توحید است و همۀ این مصائب در آخرت برایش نور و رحمت خواهد بود و اگر تحمّل نکند و بمیرد، کال از دنیا میرود و حتماً در عالم آخرت افسوس و اندوه خواهد خورد.
در وسآئل از أمالى طوسى به سند خود از حضرت رسول اللـه صلّى اللـه علیه و آله و سلّم روایت میکند که:
دَخَلَ رَسولُ اللَهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ عَلَى رَجُلٍ یَعُودُهُ وَ هُوَ شاکٍ، فَتَمَنَّى الْمَوْتَ. فَقالَ رَسولُ اللَهِ صَلَّى اللَهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ: لاتَتَمَنَّ الْمَوْتَ؛ فَإنَّکَ إنْ تَکُ مُحْسِنًا تَزْدَدْ إحْسانًا وَ إنْ تَکُ مُسِیـئًا فَتُؤَخَّرُ تُسْتَعْتَبُ؛ فَلاتَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ.
«رسول خدا صلّى اللـه علیه و آله و سلّم فرمودند: آرزوى مرگ نکن؛ زیرا اگر نیکوکار باشى بر نیکىات افزوده مىشود و اگر بدکردار باشى به تو مهلت داده مىشود تا بخشوده شوى؛ پس هیچگاه آرزوى مرگ نکنید.»
و نیز از آن حضرت روایت میکند که: لایَتَمَنَّى أَحَدُکُمُ الْمَوْتَ لِضُرٍّ نَزَلَ بِهِ وَ لْیَقُلِ: اللَّهُمَّ أَحْیِنى ما کانَتِ الْحَیاةُ خَیْرًا لى وَ تَوَفَّنى إذا کانَتِ الْوَفاةُ خَیْرًا لى.(۱)
«کسى از شما به خاطر بلائى که بر او وارد شده است آرزوى مرگ نکند؛ بلکه بگوید: خدایا مرا زنده بدار مادامى که زندگى برایم خیر است و مرا بمیران آن زمان که مرگ برایم خیر است.»
📚 نور مجرد، ج۳، ص۲۶۵
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- وسائلالشیعه، ج۲، ص۴۴۹
🆔 @allame_tehrani
▪️سِرّ تقاضای مرگ توسط برخی از ائمّه علیهمالسّلام، بر فرض صحّت روایات
🔸حضرت موسیبنجعفر علیهماالسّلام در زندان طلب مرگ ننمودند (ت)
▫️ولىّخدا از نَفَس موجودات نوریّه هم خسته میشود
♦️کلام حضرت أمیرالمؤمنین علیهالسّلام: «لا تَتَمَنَّ المَوتَ إِلَّا بِشَرِطٍ وَثِيقٍ»
🔰 مـتـــن ⬇️
🆔 @allame_tehrani
▪️عناویـــن ⬆️
امّا آنچه از برخى از ائمّه علیهمالسّلام نقل شده که از خداوند تقاضاى مرگ نمودهاند، بر فرض صحّت(۱)، از این باب است که سیرشان در این دنیا تمام شده و تمام اسفار اربعه را به پایان رساندهاند و تمام استعدادهایشان به فعلیّت رسیده و حالت منتظرهاى در نفسشان باقى نمانده است، و لذا باقى ماندنشان در این دنیا برایشان نفعى ندارد و خداوند که ایشان را زنده نگه میدارد براى استفاضه به دیگران و دستگیرى از خلق خداست.
از سوى دیگر عالم کثرت براى امام علیهالسّلام خسته کننده است. ولىّ خدا طالب استغراق در إطلاق و توحید است و اشتغال به ماسِوَىاللـه براى او دردآور
است. خواجۀ شیراز رضوان اللـه علیه میگوید:
من که ملول گشتمى از نفس فرشتگان
قال و مقال عالمى مىکشم از براى تو(۲)
فرشته هرچه هم نور داشته باشد باز هم تعیّن است و تقیّد، و آنکه با عالم إطلاق مأنوس است از نَفَس این موجودات نوریّه خسته و ملول میشود و میخواهد هیچ کس حجاب و حائل نباشد. وقتى مجالست با کرّوبیان براى اولیاء الهى چنین است، معلوم است که سیر در عالم طبع و خصوصاً مجالست با اشرار و فجّار و مشاهدۀ ظلمهاى دشمنان خدا و رسول خدا صلّى اللـه علیه و آله و سلّم و دیدن جنایاتشان و تحریف و تبدیل دین الهى و گمراه کردن نفوس مستعدّه، چه بر قلب نازنین امام علیهالسّلام مىآورد که امام علیهالسّلام از خداوند تقاضاى مرگ کرده و رفتن را بر زندگى در این دنیا ترجیح میدهد.
تقاضاى مرگ از سوى اولیاء الهى به جهت غلبۀ حزن فراق و دورى از لقاء الهى و طلب استغراق در فناء تامّ است، درحالیکه از همۀ حجابها عبور کردهاند و فقط به جهت تعلّق اجمالى به بدن و به اقتضاء عالم بقاء، مجبور به التفات به عالم طبع و توجّه به کثرتند و زنده ماندنشان براى رشد و تکاملشان اثرى ندارد.(۳)
شاید روى همین جهت باشد که حضرت أمیرالمؤمنین علیهالسّلام در نامۀ خود به حارث همْدانى فرمودند: أَکْثِرْ ذِکْرَ الْمَوْتِ وَ ما بَعْدَ الْمَوْتِ وَ لاتَتَمَنَّ الْمَوْتَ إِلَّا بِشَرْطٍ وَثیقٍ.(۴)
«مرگ و زندگى پس از آن را بسیار یاد کن و هرگز آرزوى مرگ نکن مگر آنکه به عهدى محکم و استوار دست یابى و به وصول به اعلى درجۀ سعادت اطمینان داشته باشى.»
ــــــــــــــــــــــ
۱- مانند روایت منسوب به حضرت فاطمهٔ زهراء سلاماللهعلیها که میفرمود: يا إِلَهى عَجِّل وَفاتي
سَريعاً.(بحارالأنوار، ج۴۳، ص۱۷۷) و روایت منقول در احوال حضرت امام رضا علیهالسّلام که: أَنَّهُ كَانَ إِذَا رَجَعَ يَومَ الجُمُعَةِ مِنَ الجَامِعِ و قَدأَصابَهُ العَرَقُ و الغُبارُ رَفَعَ يَدَيْهِ و قَالَ: اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ فَرَجِي
مِمَّا أنا فِيهِ بِالمَوتِ فَعَجِّلْهُ ليَ السَّاعَةَ. و لَم يَزَل مَغْمُومًا مَكرُوبًا إِلَى أَنْ قُبِضَ.(وسائلالشيعة، ج۲،
ص۴۵۰)
در افواه این طور معروف است که حضرت موسی بن جعفر علیهماالسّلام نیز در زندان هارون از خداوند طلب مرگ مینمودند و با این اسماء خداوند را میخواندند که: یا مُخَلِّصَ الشَّجَرِ مِن بَيْنِ رَمْلٍ و طينٍ و یا مُخَلِّصَ اللَّبَنِ مِن بَينِ فَرْثٍ و
دَمٍ - الخ.
ولی در کتب حدیث و سیره چنین چیزی ذکر نشده و دعای مزبور دعای نجات از زندان است که حضرت در بار اوّل که در زندان بودند آن را قرائت فرمودند و خداوند به برکت آن دعا آن حضرت را فوراً از زندان هارون خلاصی بخشید و اصل آن دعا
طبق نقل شیخ صدوق در عيونالأخبار و أمالی با مختصر اختلافی آنستکه حضرت چهار رکعت نماز
گزاردند و سپس عرض کردند: یا سَیّدی! نَجِّنِی مِن حَبْسِ هارونَ و خَلِّصْنِي مِن يَدِهِ، يَا مُخَلِّصَ الشَّجَرِ مِن بَينِ رَمْلٍ و طينٍ، و يا مُخَلِّصَ اللَّبَنِ مِن بَينِ فَرْثٍ و دَمٍ، و یا مُخَلِّصَ الْوَلَدِ مِن بَينِ مَشِيمَةٍ و رَحِمٍ، و يَا مُخَلِّصَ النَّارِ مِنَ الْحَدِيدِ و الْحَجَرِ، و يا مُخَلِّصَ الرّوحِ مِن بَينِ الْأَحْشَاءِ و الْأَمْعَاءِ؛ خَلِّصْنِي مِنْ یَدِ هارون.(عیون أخبارالرضا علیهالسلام، ج۱، ص۹۴ و الأمالی، ص۳۷۷)
۲- دیوان حافظ، ص۱۹۰، غزل۴۱۷
۳- مرحوم علامهٔ والد در اواخر عمر شریفشان بارها به بنده فرمودند: «کار من در این دنیا تمام
است و ماندن و رفتن برای من تفاوتی ندارد. این جمله حکایت از اتمام أسفار أربعه و تمكّن در عالم بقاء دارد که به ندرت برای اولیاء الهی اتفاق میافتد.
۴- بحارالأنوار، ج۷۹، ص۱۸۰؛ مرحوم علامه مجلسی در توضیح حدیث شریف میفرماید: «بیان: أى لاتتمنّ الموتَ إلَّا مشروطاً بالمغفرة أو بعد تحصيلِ ما يوجب رفعَ درجات الآخرة في بقيّة العمر. و قال ابن أبىالحديد: أي لاتتمنّ الموتَ إِلَّا و أنت واثقٌ من أعمالك الصّالحة أنّها تؤدّيك إلى الجنّة و تنقذك من النّار. أقول: على هذا يحتمل أن يكون نهیاً عن تمنّى الموت مطلقاً فإنّ ذلك الوثوق
لايكاد يحصل لأحد سوى الأنبياء و الأئمة عليهمالسّلام.»
📚 نورمجرد، ج۳، ص۲۶۷
🆔 @allame_tehrani
ایها القلب الحزین المبتلا
فی طریق العشق انواع البلا
لیکن القلب العشوق الممتحن
لا یبالی بالبلایا و المحن
سهل باشد در ره فقر و فنا
گر رسد تن را تعب، جان را عنا
رنج راحت دان، چو شد مطلب بزرگ
گرد گله، توتیای چشم گرگ
کی بود در راه عشق آسودگی؟
سر به سر درد است و خون آلودگی
تا نسازی بر خود آسایش حرام
کی توانی زد به راه عشق، گام؟
غیر ناکامی، دراین ره، کام نیست
راه عشق است این، ره حمام نیست
ترککان، چون اسب یغما پی کنند
هرچه باشد، خود به غارت میبرند
ترک ما، برعکس باشد کار او
حیرتی دارم ز کار و بار او
کافرست و غارت دین میکند
من نمیدانم چرا این میکند؟
نیست جز تقوی، در این ره توشهای
نان و حلوا را بهل در گوشهای
نان و حلوا چیست؟ جاه و مال تو
باغ و راغ و حشمت و اقبال تو
نان و حلوا چیست؟ این طول امل
وین غرور نفس و علم بیعمل
نان و حلوا چیست؟ گوید با تو، فاش
این همه سعی تو از بهر معاش
نان و حلوا چیست؟ فرزند و زنت
اوفتاده همچو غل در گردنت
چند باشی بهر این حلوا و نان
زیر منت، از فلان و از فلان؟
برد این حلوا و نان، آرام تو
شست از لوح تو کل نام تو
هیچ بر گوشت نخورده است، ای لیم!
حرف «الرزق علی الله الکریم»
رو قناعت پیشه کن در کنج صبر
پند بپذیر از سگ آن پیر گبر
شیخ بهائی
📚«نان و حلوا»، بخش۱۰ - فی أن البلایا و المحن فی هذا الطریق، و إن کانت عسیرة، لکنها علی المحب یسیرة بل هی الراحة العظمی و النعمة الکبری
🆔 @allame_tehrani
💠 سیمای شیعیان 💠
▪️أمیرالمؤمنین علیهالسلام
عَنْ نَوْفِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْبِكَالِيِّ، قَالَ:
قَالَ لِي عَلِيٌّ (عَلَيْهِ السَّلَامُ):
يَا نَوْفُ،
خُلِقْنَا مِنْ طِينَةٍ طَيِّبَةٍ،
وَ خُلِقَ شِيعَتُنَا مِنْ طِينَتِنَا،
فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ أُلْحِقُوا بِنَا.
قَالَ نَوْفٌ فَقُلْتُ:
صِفْ لِي شِيعَتَكَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ،
فَبَكَى لِذِكْرِى شِيعَتَهُ، ثُمَّ قَالَ: يَا نَوْفُ،
شِيعَتِي وَاللّٰهِ
الْحُلَمَاءُ
الْعُلَمَاءُ بِاللّٰهِ وَ دِينِهِ،
الْعَامِلُونَ بِطَاعَتِهِ وَ أَمْرِهِ،
الْمُهْتَدُونَ بِحُبِّهِ،
أَنْضَاءُ عِبَادَةٍ،
أَحْلَاسُ زَهَادَةٍ،
صُفْرُ الْوُجُوهِ مِنَ التَّهَجُّدِ،
عُمْشُ الْعُيُونِ مِنَ الْبُكَاءِ،
ذُبُلُ الشِّفَاهِ مِنَ الذِّكْرِ،
خُمُصُ الْبُطُونِ مِنَ الطَّوَى،
تُعْرَفُ الرَّبَّانِيَّةُ فِي وُجُوهِهِمْ،
وَ الرَّهْبَانِيَّةُ فِي سَمْتِهِمْ،
مَصَابِيحُ كُلِّ ظُلْمَةٍ،
وَ رَيْحَانُ كُلِّ قَبِيلٍ،
لَا يَثْنُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ سَلَفاً،
وَ لَا يَقِفُونَ لَهُمْ خَلَفاً،
شُرُورُهُمْ مَكْنُونَةٌ،
وَ قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ،
وَ أَنْفُسُهُمْ عَفِيفَةٌ،
وَ حَوَائِجُهُمْ خَفِيفَةٌ،
أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِي عَنَاءٍ،
وَ النَّاسُ مِنْهُمْ فِي رَاحَةٍ،
فَهُمُ الْكَاسَةُ الْأَلِبَّاءُ،
وَ الْخَالِصَةُ النُّجَبَاءُ،
وَ هُمُ الرَّوَّاغُونَ فِرَاراً بِدِينِهِمْ،
إِنْ شَهِدُوا لَمْ يُعْرَفُوا،
وَ إِنْ غَابُوا لَمْ يُفْتَقَدُوا،
أُولَئِكَ شِيعَتِيَ الْأَطْيَبُونَ،
وَ إِخْوَانِيَ الْأَكْرَمُونَ،
أَلَا هَاهْ شَوْقاً إِلَيْهِمْ.
📚(الأمالی للطوسی: 576/1189)
ترجمه و شرح حدیث
(سیمای شیعیان - آیتالله مصباح یزدی)
#حدیث
🆔 @allame_tehrani
🤲 دعای مجرّب برای محفوظ بودن
▪️پيامبراکرم صلّیاللهعليهوآله فرمودهاند: هر کس اين دعا را هر صبح و شام بخواند، خداوند عزّوجلّ چهار ملک بر او موکل کند که او را از روبرو و پشت سر و راست و چپ محافظت کنند و در امان خداوند باشد و اگر همهی خلايق از جن و انس تلاش کنند که به او آسيبی برسانند نخواهند توانست.
بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمـٰنِ الرَّحيمِ
بِسْمِ اللّٰهِ خَيْرِ الْأَسْماءِ
بِسْمِ اللّٰهِ رَبِّ الْأَرْضِ وَ السَّمآءِ
بِسْمِ اللّٰهِ الَّذى لايَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ سَمُّ وَ لا دآءٌ
بِسْمِ اللّٰهِ أَصْبَحْتُ وَ عَلَى اللّٰهِ تَوَكَّلْتُ
بِسْمِ اللّٰهِ عَلى قَلْبى وَ نَفْسى
بِسْمِ اللّٰهِ عَلى دينى وَ عَقْلى
بِسْمِ اللّٰهِ عَلى أَهْلى وَ مالى
بِسْمِ اللّٰهِ عَلى ما أَعْطانى رَبّى
بِسْمِ اللّٰهِ الَّذى لايَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ شَىْءٌ فِى الْأَرْضِ وَ لا فِى السَّماءِ وَ هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ
اَللّٰهُ اَللّٰهُ رَبّى لا أُشْرِكُ بِهِ شَيْئاً
اَللّٰهُ أَكْبَرُ اَللّٰهُ أَكْبَرُ وَ أَعَزُّ وَ أَجَلُّ مِمّا أَخافُ وَ أَحْذَرُ
عَزَّ جارُكَ وَ جَلَّ ثَناؤُكَ وَ لا إِلـٰهَ غَيْرُكَ
اَللّٰهُمَّ اِنّى أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ نَفْسى
وَ منْ شَرِّ كُلِّ سُلْطانٍ شَديدٍ
وَ مِنْ شَرِّ كُلِّ شَيْطانٍ مَريدٍ
وَ مِنْ شَرِّ كُلِّ جَبّارٍ عَنيدٍ
وَ مِنْ شَرِّ قَضآءِ السُّوءِ
وَ مِنْ كُلِّ دابَّةٍ أَنْتَ آخِذٌ بِناصِيَتِها
إِنَّكَ عَلَىٰ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ
وَ أَنْتَ عَلَیٰ كُلِّ شَىْءٍ حَفيظٌ
إِنَّ وَلِيِّىَ اللّٰهُ الَّذى نَزَّلَ الْكِتابَ وَ هُوَ يَتَوَلَّى الصّالِحينَ
فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِىَ اللّٰهُ لا اِلـٰهَ اِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظيمِ
📚(مهجالدعوات، 75 – الباقياتالصالحات، باب پنجم، امرسيزدهم، 442) به نقل از کتاب أنیسالصادقین
🆔 @allame_tehrani
✨روایت نوف بکالی
از آرزوهای أمیرالمؤمنین (علیهالسلام)
و راه رسیدن به آن✨
▪️أمیرالمؤمنین علیهالسلام
قَالَ نَوْفٌ الْبِکَالِیُّ:
رَأَیْتُ أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ
مُوَلِّیاً مُبَادِراً.
فَقُلْتُ:
أَیْنَ تُرِیدُ یَا مَوْلَایَ؟
فَقَالَ: دَعْنِی یَا نَوْفُ،
إِنَّ آمَالِی تُقَدِّمُنِی فِی الْمَحْبُوبِ.
فَقُلْتُ:
یَا مَوْلَایَ وَ مَا آمَالُکَ؟
قَالَ:
قَدْ عَلِمَهَا الْمَأْمُولُ
وَ اسْتَغْنَیْتُ عَنْ تَبْیِینِهَا لِغَیْرِهِ
وَ کَفَى بِالْعَبْدِ أَدَباً
أَنْ لَا یُشْرِکَ فِی نِعَمِهِ وَ إِرَبِهِ غَیْرَ رَبِّهِ.
فَقُلْتُ:
یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ،
إِنِّی خَائِفٌ عَلَى نَفْسِی مِنَ الشَّرَهِ
وَ التَّطَلُّعِ إِلَى طَمَعٍ مِنْ أَطْمَاعِ الدُّنْیَا.
فَقَالَ لِی:
وَ أَیْنَ أَنْتَ عَنْ عِصْمَةِ الْخَائِفِینَ
وَ کَهْفِ الْعَارِفِینَ؟
فَقُلْتُ:
دُلَّنِی عَلَیْهِ.
قَالَ:
اللَّهُ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ
تَصِلْ أَمَلَکَ بِحُسْنِ تَفَضُّلِهِ
وَ تُقْبِلْ عَلَیْهِ بِهَمِّکَ
وَ أَعْرِضْ عَنِ النَّازِلَةِ فِی قَلْبِکَ،
فَإِنْ أَجَّلَکَ بِهَا فَأَنَا الضَّامِنُ مِنْ مُورِدِهَا
وَ انْقَطِعْ إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ، فَإِنَّهُ یَقُولُ:
وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی
لَأُقَطِّعَنَّ أَمَلَ کُلِّ مَنْ یُؤَمِّلُ غَیْرِی بِالْیَأْسِ
وَ لَأَکْسُوَنَّهُ ثَوْبَ الْمَذَلَّةِ فِی النَّاسِ
وَ لَأُبْعِدَنَّهُ مِنْ قُرْبِی
وَ لَأُقَطِّعَنَّهُ عَنْ وَصْلِی
وَ لَأُخْمِلَنَّ ذِکْرَهُ حِینَ یَرْعَى غَیْرِی،
أَ یُؤَمِّلُ وَیْلَهُ لِشَدَائِدِهِ غَیْرِی
وَ کَشْفُ الشَّدَائِدِ بِیَدِی؟
وَ یَرْجُو سِوَایَ وَ أَنَا الْحَیُّ الْبَاقِی؟
وَ یَطْرُقُ أَبْوَابَ عِبَادِی وَ هِیَ مُغْلَقَةٌ
وَ یَتْرُکُ بَابِی وَ هُوَ مَفْتُوحٌ؟
فَمَنْ ذَا الَّذِی رَجَانِی لِکَثِیرِ جُرْمِهِ
فَخَیَّبْتُ رَجَاءَهُ؟
جَعَلْتُ آمَالَ عِبَادِی مُتَّصِلَةً بِی
وَ جَعَلْتُ رَجَاءَهُمْ مَذْخُوراً لَهُمْ عِنْدِی
وَ مَلَأْتُ سَمَاوَاتِی مِمَّنْ لَا یَمَلُّ تَسْبِیحِی
وَ أَمَرْتُ مَلَائِکَتِی
أَنْ لَا یُغْلِقُوا الْأَبْوَابَ بَیْنِی وَ بَیْنَ عِبَادِی.
أَ لَمْ یَعْلَمْ مَنْ فَدَحَتْهُ نَائِبَةٌ مِنْ نَوَائِبِی
أَنْ لَا یَمْلِکَ أَحَدٌ کَشْفَهَا إِلَّا بِإِذْنِی؟
فَلِمَ یُعْرِضُ الْعَبْدُ بِأَمَلِهِ عَنِّی
وَ قَدْ أَعْطَیْتُهُ مَا لَمْ یَسْأَلْنِی
فَلَمْ یَسْأَلْنِی وَ سَأَلَ غَیْرِی؟
أَ فَتَرَانِی أَبْتَدِئُ خَلْقِی مِنْ غَیْرِ مَسْأَلَةٍ
ثُمَّ أُسْأَلُ فَلَا أُجِیبُ سَائِلِی؟
أَ بَخِیلٌ أَنَا فَیُبَخِّلُنِی عَبْدِی؟
أَ وَ لَیْسَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةُ لِی؟
أَ وَ لَیْسَ الْکَرَمُ وَ الْجُودُ صِفَتِی؟
أَ وَ لَیْسَ الْفَضْلُ وَ الرَّحْمَةُ بِیَدِی؟
أَ وَ لَیْسَ الْآمَالُ لَا یَنْتَهِی إِلَّا إِلَیَّ؟
فَمَنْ یَقْطَعُهَا دُونِی
وَ مَا عَسَى أَنْ یُؤَمِّلَ الْمُؤَمِّلُونَ مَنْ سِوَایَ؟
وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی
لَوْ جَمَعْتُ آمَالَ أَهْلِ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ
ثُمَّ أَعْطَیْتُ کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ
مَا نَقَصَ مِنْ مُلْکِی بَعْضُ عُضْوِ الذَّرَّةِ،
وَ کَیْفَ یَنْقُصُ نَائِلٌ أَنَا أَفَضْتُهُ؟
یَا بُؤْساً لِلْقَانِطِینَ مِنْ رَحْمَتِی،
یَا بُؤْساً لِمَنْ عَصَانِی
وَ تَوَثَّبَ عَلَى مَحَارِمِی
وَ لَمْ یُرَاقِبْنِی وَ اجْتَرَأَ عَلَیَّ.
⬇️ ادامــــه ⬇️
#حدیث
🆔 @allame_tehrani
↩️ ادامــــهٔ حدیث بالا ⬇️
ثُمَّ قَالَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آلِهِ السَّلَامُ لِی:
یَا نَوْفُ ادْعُ بِهَذَا الدُّعَاءِ:
إِلَهِی إِنْ حَمِدْتُکَ فَبِمَوَاهِبِکَ
وَ إِنْ مَجَّدْتُکَ فَبِمُرَادِکَ
وَ إِنْ قَدَّسْتُکَ فَبِقُوَّتِکَ
وَ إِنْ هَلَلْتُکَ فَبِقُدْرَتِکَ
وَ إِنْ نَظَرْتُ فَإِلَى رَحْمَتِکَ
وَ إِنْ عَضَضْتُ فَعَلَى نِعْمَتِکَ.
إِلَهِی إِنَّهُ مَنْ لَمْ یَشْغَلْهُ الْوُلُوعُ بِذِکْرِکَ
وَ لَمْ یَزْوِهِ السَّفَرُ بِقُرْبِکَ
کَانَتْ حَیَاتُهُ عَلَیْهِ مِیتَةً
وَ مِیتَتُهُ عَلَیْهِ حَسْرَةً.
إِلَهِی تَنَاهَتْ أَبْصَارُ النَّاظِرِینَ إِلَیْکَ
بِسَرَائِرِ الْقُلُوبِ
وَ طَالَعَتْ أَصْغَى السَّامِعِینَ لَکَ
نَجِیَّاتِ الصُّدُورِ،
فَلَمْ یَلْقَ أَبْصَارَهُمْ رَدٌّ دُونَ مَا یُرِیدُونَ
هَتَکْتَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُمْ حُجُبَ الْغَفْلَةِ
فَسَکَنُوا فِی نُورِکَ وَ تَنَفَّسُوا بِرَوْحِکَ
فَصَارَتْ قُلُوبُهُمْ مَغَارِساً لِهَیْبَتِکَ
وَ أَبْصَارُهُمْ مَآکِفاً لِقُدْرَتِکَ
وَ قَرَّبْتَ أَرْوَاحَهُمْ مِنْ قُدْسِکَ
فَجَالَسُوا اسْمَکَ بِوَقَارِ الْمُجَالَسَةِ
وَ خُضُوعِ الْمُخَاطَبَةِ
فَأَقْبَلْتَ إِلَیْهِمْ إِقْبَالَ الشَّفِیقِ
وَ أَنْصَتَّ لَهُمْ إِنْصَاتَ الرَّفِیقِ
وَ أَجَبْتَهُمْ إِجَابَاتِ الْأَحِبَّاءِ
وَ نَاجَیْتَهُمْ مُنَاجَاةَ الْأَخِلَّاءِ
فَبَلِّغْ بِیَ الْمَحَلَّ الَّذِی إِلَیْهِ وَصَلُوا
وَ انْقُلْنِی مِنْ ذِکْرِی إِلَى ذِکْرِکَ
وَ لَا تَتْرُکْ بَیْنِی وَ بَیْنَ مَلَکُوتِ عِزِّکَ بَاباً
إِلَّا فَتَحْتَهُ
وَ لَا حِجَاباً مِنْ حُجُبِ الْغَفْلَةِ إِلَّا هَتَکْتَهُ
حَتَّى تُقِیمَ رُوحِی بَیْنَ ضِیَاءِ عَرْشِکَ
وَ تَجْعَلَ لَهَا مَقَاماً نُصْبَ نُورِکَ
إِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
إِلَهِی مَا أَوْحَشَ طَرِیقاً
لَا یَکُونُ رَفِیقِی فِیهِ أَمَلِی فِیکَ
وَ أَبْعَدَ سَفَراً لَا یَکُونُ رَجَائِی مِنْهُ دَلِیلِی مِنْکَ
خَابَ مَنِ اعْتَصَمَ بِحَبْلِ غَیْرِکَ
وَ ضَعُفَ رُکْنُ مَنِ اسْتَنَدَ إِلَى غَیْرِ رُکْنِکَ
فَیَا مُعَلِّمَ مُؤَمِّلِیهِ الْأَمَلَ
فَیُذْهِبُ عَنْهُمْ کَآبَةَ الْوَجَلِ
لَا تَحْرِمْنِی صَالِحَ الْعَمَلِ
وَ اکْلَأْنِی کِلَاءَةَ مَنْ فَارَقَتْهُ الْحِیَلُ
فَکَیْفَ یَلْحَقُ مُؤَمِّلِیکَ ذُلُّ الْفَقْرِ
وَ أَنْتَ الْغَنِیُّ عَنْ مَضَارِّ الْمُذْنِبِینَ
إِلَهِی وَ إِنَّ کُلَّ حَلَاوَةٍ مُنْقَطِعَةٌ
وَ حَلَاوَةَ الْإِیمَانِ تَزْدَادُ حَلَاوَتُهَا اتِّصَالًا بِکَ
إِلَهِی وَ إِنَّ قَلْبِی قَدْ بَسَطَ أَمَلَهُ فِیکَ
فَأَذِقْهُ مِنْ حَلَاوَةِ بَسْطِکَ إِیَّاهُ الْبُلُوغَ لِمَا أَمَّلَ
إِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
إِلَهِی أَسْأَلُکَ مَسْأَلَةَ مَنْ یَعْرِفُکَ کُنْهَ مَعْرِفَتِکَ
مِنْ کُلِّ خَیْرٍ یَنْبَغِی لِلْمُؤْمِنِ أَنْ یَسْلُکَهُ
وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ کُلِّ شَرٍّ وَ فِتْنَةٍ
أَعَذْتَ بِهَا أَحِبَّاءَکَ مِنْ خَلْقِکَ
إِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
إِلَهِی أَسْأَلُکَ مَسْأَلَةَ الْمِسْکِینِ
الَّذِی قَدْ تَحَیَّرَ فِی رَجَاهُ
فَلَا یَجِدُ مَلْجَأً وَ لَا مَسْنَداً یَصِلُ بِهِ إِلَیْکَ
وَ لَا یُسْتَدَلُّ بِهِ عَلَیْکَ
إِلَّا بِکَ وَ بِأَرْکَانِکَ وَ مَقَامَاتِکَ
الَّتِی لَا تَعْطِیلَ لَهَا مِنْکَ
فَأَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی ظَهَرْتَ بِهِ
لِخَاصَّةِ أَوْلِیَائِکَ فَوَحَّدُوکَ
وَ عَرَفُوکَ فَعَبَدُوکَ بِحَقِیقَتِکَ
أَنْ تُعَرِّفَنِی نَفْسَکَ
لِأُقِرَّ لَکَ بِرُبُوبِیَّتِکَ عَلَى حَقِیقَةِ الْإِیمَانِ بِکَ
وَ لَا تَجْعَلْنِی یَا إِلَهِی
مِمَّنْ یَعْبُدُ الِاسْمَ دُونَ الْمَعْنَى
وَ الْحَظْنِی بِلَحْظَةٍ مِنْ لَحَظَاتِکَ
تَنَوَّرْ بِهَا قَلْبِی بِمَعْرِفَتِکَ خَاصَّةً
وَ مَعْرِفَةِ أَوْلِیَائِکَ
إِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ.
📚بحارالأنوار، ج91، ص94-96
💡متن و ترجمــــهٔ حـــدیــــث💡
📹 همهی ما میتوانیم
به اوج این عرفان برسیم... 🔆
#حدیث
🆔 @allame_tehrani
💎 گوهر إخلاص [۱] 💎
قالَ اللّٰهُ تَباركَ و تَعالَى:
وَ مَآ أُمِرُوا إلّا لِيَعْبُدُوا اللّٰهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَآءَ.[۲]
وصول به توحيد حضرت پروردگار، بر دو پايهٔ عمل صالح و إخلاص استوار است؛ و إخلاص ضدّ إشراک است. يعنى سالک بايد عمل و قلب خود را از شوائبى چون حبّ جاه و مال، حظوظ نفسانى و انگيزههاى ديگر كه عمل را لوث و قلب را در بند حجاب كثرت، حبس میكند و مانع از دستيابى به حقيقت مىشود، پاک گرداند. و تا اين مهمّ به انجام نرسد، قلب سالک استعداد و قابليّت تابش و انعكاس أنوار جمال و جلال إلهى را نخواهد داشت؛ و هرگاه طمع در لقاء حضرت أحديّت كند، دست ردّ بر سينهٔ او زنند.
قلب اندودهٔ حافظ بَرِ او خرج نشد
كاين مُعامِل به همه عيبِ نهان بينا بود[۳]
و لذا امامصادق عليهالسّلام در شأن گوهر إخلاص میفرمايد:
إذا أَدْرَكَ ذَلِكَ فَقَدْ أَدْرَكَ الْكُلَّ، وَ إذا فاتَهُ ذَلِكَ فاتَهُ الْكُلُّ.[۴]
«هر كس به مرتبهٔ إخلاص برسد، به همهٔ خوبىها رسيده است؛ و هر كس كه اين توفيق از او فوت شد، همهٔ خيرات را از دست داده است.»
و در جاى ديگرى میفرمايد:
ما أَنْعَمَ اللّٰهُ عَلَى عَبْدٍ أَجَلَّ مِنْ أَنْ لايَكونَ فى قَلْبِهِ مَعَ اللّٰهِ عَزَّوَجَلَّ غَيرُهُ.[۵]
«خداوند بر هيچ بندهاى نعمتى بزرگتر از اين عطا ننموده است كه در قلب او با خداوند غير او وجود نداشته باشد.»
بنابراين در سلوک إلى اللـه، عبادت خالص مطلوب بوده و آنست كه سالک را در مسير فناء و اندكاك نفس حركت مىدهد، نه عبادات و أعمالى كه با انگيزههاى نفسانى بوده و صرفاً مايهٔ تورّم و غلظت حجاب نفس مىشود.
📚نورمجرد، ج۱، ص۵۳۲
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. معناى اخلاص و ضرورت آن در سلوک إلى اللـه (ت)
خواجه نصيرالدّين طوسى (رحمةاللهعلیه) در أوصافالأشراف میگويد:
پارسىِ إخلاص، ويژهكردن باشد، يعنى پاکكردن چيزى از هر چيزى كه غير او باشد و با او در آميخته باشد. و اينجا به إخلاص آن مىخواهند كه: هرچه گويد و كند، قربت به خداى تعالى بود، و خاصّ خالص بسوى او كند كه هيچ غرضى ديگر از دنيوى و اُخروى با آن نياميزد؛ أَلَا لِلّٰهِ الدِّينُ الْخَالِصُ.
و مقابل إخلاص آن بود كه غرض ديگر با آن درآميزد، مانند حبّ جاه و مال يا طلب نيكنامى يا طمع ثواب آخرت يا از جهت نجات و رستگارى از عذاب دوزخ، و اين همه از باب شرک باشد؛ و شرک دو نوع بود جلىّ و خفىّ، أمّا شرک جلىّ آن بتپرستى بود و باقى همه شرک خفىّ باشد. قال صلّىاللـهعليهوآله: نيّةُ الشِّركِ فى أُمّتى أَخفَى مِن دَبيبِ النَّملَةِ السَودآءِ على الصَّخرَةِ الصَّمّآءِ فى اللَّيلَةِ الظَّلمآءِ. و طالب كمال را شرک، تباهترين مانعى باشد در سلوک؛ فَمَن كَانَ يَرْجُوا لِقَآءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحاً وَ لَايُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً. و چون مانع شرک خفىّ برطرف شود سلوک و وصول به آسانى دست دهد؛ مَن أَخلَصَ لِلّٰهِ أَربَعينَ صَباحاً ظَهَرَتْ يَنابيعُ الحِکْمَةِ مِن قَلبِهِ عَلَىٰ لِسانِهِ. وَ بِاللّٰـهِ العِصمَة. (أوصافالأشراف، فصل ششم، ص21و22)
۲. قسمتى از آيهٔ ۵، از سورهٔ ۹۸: (البيّنة): «و امر نشدهاند جز به اينكه خدا را عبادت كنند درحالىكه دين خود را براى او خالص گردانيده و از مسير اعتدال خارج نشوند.»
۳. ديوان حافظ، ص۱۰۷، غزل۲۴۲
۴. مصباحالشريعة، ص۳۳۵
۵. مجموعهٔ ورّام، ج۲، ص۱۰۸
🆔 @allame_tehrani
✨ اخلاص، معيار ارزش عمل ✨
بارى، حضرت علّامه والد قدّسسرّه إخلاص را معيار ارزش عمل دانسته و آنچنان جذّاب و دلنشين لزوم اخلاص و پرهيز از دواعى نفسانيّه را در عبادات و مجاهدات، بيان مىفرمودند كه از طرفى بالعيان خود را تهيدست ديده و فاتحهٔ عبادتهايمان را مىخوانديم؛ و از طرفى مطالب ايشان شوق و رغبت در تحصيل خلوص و إخلاص و تصحيح عبادات و معاملات با حضرت حقّ را در دلها بر مىانگيخت.
گاه مىشد كه به كسى مىفرمودند: بايد به مستحبّات كاملاً عمل كنى، و به شخص ديگرى مىفرمودند: مستحبّات مطلقاً براى شما ضرر دارد و حتّى نوافل را نبايد بخوانى. نوعاً به افراد دستور مىدادند كه در ماه سهروز روزه بگيرند؛ گاهى برخى اصرار مىنمودند كه اجازه بفرمائيد تمام ماه را روزه بگيريم ولى ايشان اجازه نمىفرمودند.
📚نورمجرد، ج۱، ص۵۳۳
🆔 @allame_tehrani
⛔️ عبادت نبايد براى حظّ نفس انجام شود
مىفرمودند: نوع أفرادى كه عبادت مىكنند، نماز مىخوانند، روزه مىگيرند، حجّ و عمره بجاى مىآورند، در واقع دنبال نفس و أميال و حظوظ آن مىباشند. نفس است كه ميل و علاقه به نماز دارد و از آن لذّت مىبرد، أمّا وقتى اين نماز را در بوتهٔ نقد مىگذارى و تحليل مىكنى درمىيابى كه لِلّٰه نبوده و صبغهٔ خدايى ندارد بلكه خود را عبادت كرده است. دور خانهٔ خدا طواف میكند أمّا فىالواقع نفس خود را مطاف قرار داده و به دور آن میگردد و لذا در كمال او تأثيرى ندارد.
از سالكانى كه عبادات و معاملات آنان فاقد روح و إخلاص بوده تمثيل به «حمار آسياب» مىنمودند.[۱] مىفرمودند: حال اينان حال آن چهارپاست كه او را به سنگ آسيا بسته و چشمانش را پوشاندهاند و از صبح تا به شب، پيوسته دور آسيا میگردد و به خيال خود فرسنگها راه رفته است، ولى شب كه چشمانش را باز مىكنند، مىبيند دريغا! در همان نقطهٔ آغاز است. اين نوع أعمال نيز اگرچه به ظاهر سنگين باشد، عامل آن طىّ طريق نكرده و به قرب حضرت حقّ نائل نمىشود و تنها درجا مىزند.
📚نورمجرد، ج۱، ص۵۳۴
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. اين تمثيل را ايشان از كلام أميرالمؤمنين عليهالسّلام: «المُتَعبِّدُ عَلَى غَيرِ فِقهٍ كَحِمارِ الطّاحونَةِ يَدور و لا يَبرَحُ» أخذ نمودهاند. (بحارالأنوار، ج۱، ص۲۰۸، ح۱۰)
🆔 @allame_tehrani
🪓 ايمان بايد بتشكن باشد نه بت!
مىفرمودند: ایمان بعضى، بت و صنم آنان مىشود! چه خطرى از این بالاتر! ایمان باید بتشکن باشد و موانع و أوهامى را که مانع از وصول حقیقت بوده کنار زند، نه اینکه خود نیز بتى شود.
اینچنین ایمانى که انسان را از التفات به مقام عبودیّت و توحید حضرت پروردگار بازمىدارد، از این جهت که به هر حال راه سالک را سدّ نموده و اجازهٔ حرکت و عبور از عالم نفس را به او نمىدهد، همانند کفر است؛ و لذا اهل عرفان از آن به «بت» تعبیر مىنمایند.
خدا زان خرقه بیزارست صدبار
که باشد صد بتش در آستینى (۱)
در کتاب شریف روح مجرّد مىفرمایند: «رموز و لطائف و اشارات و دلالات حاج سیّد هاشم حدّاد را کسى نفهمید، و یا فهمید و به روى خود نیاورد. زیرا آن کس دوست داشت از عادت صِرف و أعمال مکرّره و روزمرّهٔ خویش دست برندارد؛ و به صورتى بدون معنى و به ظاهرى بدون باطن و به مجازى بدون حقیقت و به پندارى بدون عقل و به سرگرمىاى بدون شهود و به کارهاى سهل بدون عمقِ مجاهدات و چشش تلخ تحمّل و صبر و شکیبائى در مجاهده با نفس أمّاره دل ببندد و خود را از زیر بار سنگین ولایت به در برد. ...»
📚 نورمجرد، ج۱، ص۵۳۵
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. ديوان حافظ، ص۲۰۷، غزل۴۵۴
🆔 @allame_tehrani
✨فضيلت عرفان خداوند بر زيارت بدون معرفت
⚡️لزوم توجّه به باطن در زيارتها
حاج سيّد هاشم میفرمود: روزى براى ديدن فلان، در كاظمين كه بودم به مسافرخانهاش رفتم، ديدم خود با زوجهاش ايستادهاند و چمدانها و أسباب را بسته و عازم مسافرت به حجّ هستند، پس از كرّات و مرّاتى كه حجّ رفته بود و شايد تعدادش را غير از خدا كسى نداند. به وى نهيب زدم: تو كه هر روز كربلا مىروى، مشهد مىروى، مكّه مىروى؛ پس كى بهسوى خدا مىروى؟
وى حقّ سخن مرا خوب فهميد و إدراک كرد امّا به روى انديشهٔ خود نياورد و خود را به نادانى و غفلت زد و خندهاى به من نمود و خداحافظى كرد و گفت: دعاى سفر براى من بخوانيد، و چمدانها را دست گرفته بيرون مىبرد تا به حركت درآيد.[۱]
روزى، حقير از اين آقا پرسيدم: تا به الآن چند سفر به حجّ مشرّف شدهايد؟ ايشان گفتند: سفر حجّ واجب و مستحبّ بيش از پنجاه مرتبه! و ظاهراً گفت: اگر با عمره حساب شود حدود هفتاد و پنج بار مىشود! اين خصوص سفر مكّهٔ ايشان بود. أمّا سفر به عتباتعاليات إلىٰماشاءاللـه، و اقامتهاى چهار تا شش ماه در آنجا خود حديث ديگرى است.
حضرت علّامه والد قدّسسرّه پس از نقل اين ماجرا به حقير فرمودند: آقا! اين كلام آقاى حدّاد گُتره نيست. وقتى آقاى حدّاد مطلبى مىفرمايند، عين حقّ و عين واقع است!
و نیز میفرمایند:
«او (حاج سیّد هاشم حدّاد) به أفراد غیرلائق و غیرمستعدّ چیزى نمىگفت؛ ولى دوست داشت أفراد، لائق گردند و استعداد یابند و یا أفراد مستعدّ و لائقى پیدا شوند و آن معانى راقیه و مُدرَکات عالیهٔ خویشتن را که از ملکوت أعلى سرچشمه میگیرد به آنها إلقاء نماید.
أمّا أفسوس و صدأفسوس كه او گفت و دنبال كرد و پيگيرى نمود و دعوت كرد و در مسافرخانه به ديدار و ملاقاتشان رفت، و آنها نپذيرفتند تا دامن از اين سراى خالى تهى كنند و نزد ارباب حقيقى دستخالى بازگشت ننمايند.
او كه نمىگفت: حجّ نرو! مكّه و مدينه نرو! كربلا و نجف نرو! حقيقت حجّ و روح ولايت را او چشيده بود و مزهٔ واقعى آن را او دريافت نموده بود. او مىگفت: لحظهاى به دنبال معرفت ذاتت و نفست بگرد، دقيقهاى در حال خود تفكّر كن تا خودت را بيابى كه خداى را خواهى يافت، و در اينصورت تمام مسافرتهايت صبغهٔ إلهيّه به خود مىگيرد و با خدا و از خدا و بهسوى خدا خواهى رفت. در آنحال چنانچه تمام جهان بلكه تمام عوالم را سير كنى براى تو ضررى ندارد، زيرا با خدا و عرفان ذات أقدسش سفر نمودهاى![۲]
و نيز مىفرمايند:
«حضرت حاج سیّد هاشم میفرمود: دیده شده است بعضى از مردم حتّى أفراد مسمّىٰ به سالک و مدّعى راه و سبیل إلى الله مقصود واقعىشان از این مسافرتها خدا نیست؛ براى انس ذهنى با مُدرَکات پیشین خود و سرگرمى با گمان و خیال و پندار است، و بعضاً هم براى بدست آوردن مدّتى مکان خلوت با همراه و یا دوستان دیرین در آن أماکن مقدّسه مىباشد.
و چون دنبال خدا نرفتهاند و نمىروند و نمىخواهند بروند و اگر خدا را دو دستى بگيرى ـ والعياذباللـه ـ مثل آفتاب نشان دهى باز هم قبول نمىكنند و نمىپذيرند؛ ايشان أبدا به كمال نخواهند رسيد. فلهذا در تمام اين أسفار از آن مشرب توحيد چيزى ننوشيده و از ماء عذب ولايت جرعهاى بر كامشان ريخته نشده، تشنه و تشنهكام بازمىگردند، و به همان قصص و حكايات و بيان أحوال أولياء و سرگرمشدن با أشعار عرفانى و يا أدعيه و مناجاتهاى صورى بدون محتوا عمر خودشان را به پايان مىرسانند![۳]
📚 نورمجرد، ج۱، ص۵۳۵-۵۳۸
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. روحمجرّد، ص۶۷۱و۶۷۲
۲. روحمجرّد، ص۶۷۳
۱۳. روحمجرّد، ص۶۷۲
🆔 @allame_tehrani
🔥 راه خدا راه مجاهدت است نه حظّ نفس
ايرادى كه علّامه والد به برخى از شاگردان مرحوم حضرت آيتاللـه أنصارى رضواناللـهعليه داشتند همين بود. جلساتى داشتند و شب تا به صبح دور هم جمع شده، حافظ مىخواندند و سرگذشت و أحوال أولياء خدا را بيان مىكردند، ولى نماز شبشان فوت مىشد و از تهجّد بازمىماندند! و مىفرمودند: به اين نحو، اگر دهسال و بيستسال بگذرد، انسان تكان نمىخورد. و اينها همه حظوظ نفس است؛ و راه خدا راه مجاهدت و رياضت است.
بارى، ايشان ارزش عمل و ملاک ردّ و قبول آن را إخلاص و توحيد مىدانستند. در مسجد قائم مىفرمودند: شخصى براى عمارت مسجد، يک ريال أمّا قربةًإلىاللـه مىپردازد و در مقابل، شخصى ميليونها خرج میكند و مسجد بنا میكند تا اينكه بگويند: فلانى مسجد ساخته است. عمل شخص أوّل چون براى خدا بوده، و هرچه براى خداست ارزش و بهاء دارد، ارزشمند بوده و متاعى است كه در بازار قيامت طالب و راغب دارد، به خلاف عمل شخص دوّم كه چون ملاک توحيد و خدا در آن نيست، مورد قبول واقع نمىشود و فاقد ارزش است.
دربارهٔ وجوهات و صدقاتى كه برخى از أهل مساجد جمعآورى مىكردند، مىفرمودند: انسانى كه اگر تنها باشد فقط صد تومان كمک میكند، اگر در برابر رفقاى خود كه به دست او نگاه كرده و خيره شدهاند، از روى حيا مثلاً سىهزارتومان كمک كند، چون غيرخدا را در اين إعانت خود دخالت داده، ارزشى ندارد. و لذا جمعآورى پول در ملأ عام و در مقابل ديدگان افراد را كار صحيحى نمىدانستند.
📚 نورمجرد، ج۱، ص۵۳۸
🆔 @allame_tehrani
💎 فرمايشاتى از مرحوم علّامه دربارهٔ اخلاص
البتّه مىفرمودند: إخلاص أمرى قلبى است و قابل تشخيص نبوده و تنها خداست كه از نيّات و ضمائر بندگان خود آگاه است.
لذا روزى در محضر ايشان گفته شد: فلانى، إخلاص بيشترى در عمل از فلان كس دارد! ايشان فرمودند: از كجا مىگوئيد؟ درجهٔ إخلاص را خدا میداند.
اگر بگوئيم ظاهر فلانى از ديگرى أصلح است، مثلاً محاسنش را نمىزند، نماز را در أوّل وقت بجا مىآورد، قابل قبول است، چون أمرى است ظاهرى؛ به خلاف إخلاص كه با اين ظواهر معلوم نمىشود.
و مىفرمودند: نبايد پيكرهٔ عمل را ملاک قرار داد و عمل شخصى را به خاطر ظاهر كوچک آن، حقير و ناچيز شمرد. چهبسا اين عمل كوچک با إخلاص و نيّت خالص، همراه بوده است. و روى اين جهت دربارهٔ بعضى از أفراد كه پاتوقدار مسجد قائم بوده و تحت أوامر ايشان نبودند و سرِخود عمل كرده و مايهٔ ناراحتى و نارضايتى ايشان مىشدند، با وجود اين رفتارها به بنده مىفرمودند: اينها اگرچه در صراط مستقيم نيستند ولى همين نمازى كه مىخوانند، نزد خدا مأجورند. يک «لا إله إلّا اللـه» كه بر زبان مىآورند، در پيشگاه خدا مأجورند و عمل آنان تباه نمىشود، و نمىتوان به ديدهٔ حقارت بدانها نگريست.
📚 نورمجرد، ج۱، ص۵۳۹
🆔 @allame_tehrani
💎 حاج قاسم از مخلِصین بود
یکی از دوستان سؤال کرد
که آیا مرحوم شهید حاج قاسم سلیمانی از «مخلِصین» بود؟
عرض کردم بله؛ کسی که جانش را در راه اسلام و قرآن کف دست بگذارد
و از زمان جوانی در جنگ تحمیلی
و تا الان در جبههها بوده و آن طور جانش در کف دستش بوده و به وصال محبوب رسیده، مسلّماً از مخلِصین است...
▪️حضرت آیتالله حاج سید محمدصادق حسینی طهرانی (حفظهاللهتعالی)
@jazbeh_eshgh
🆔 @allame_tehrani
کانال علامه طهرانی
🔸"مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللّٰهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضیٰ نَحبَهُ وَ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥جــانفـــدا🔥
💥عجب شهادتی نصیبش شد که بدترین ، کثیفترین و خبیثترین موجودات، انسان مخلِص، فداکار، سرباز امام زمان، سرباز اسلام و قرآن را اینطور به شهادت رساندند. طوبی لک...
▪️حضرت آیتالله حاج سید محمدصادق حسینی طهرانی (حفظهاللهتعالی)
@jazbeh_eshgh
#جان_فدا
#حاج_قاسم
🆔 @allame_tehrani
❤️ آسانترین، شیرینترین و مفیدترین کاری که میشناسم...
[پاسخ آیتالله مصباح یزدی به درخواست موعظهٔ یکی از جوانان]
⛅️ فراموش نکنیم که ما صاحب داریم
🤲 یا مولای یا صاحبالزمان أغثنی...
[توصیهٔ علامه مصباح یزدی دربارهٔ توسل به امام زمان عجلاللهفرجه در بیان حجتالاسلام و المسلمین دکتر مجتبی مصباح]
▪️آیتالله مصباح یزدی (قدس سره)
@mesbahyazdi_ir
#مهدویت
#امام_زمان (أرواحنا فداه)
🆔 @allame_tehrani