19.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰قانون توحید!
💬 حکایتی عجیب از آیتالله سید علی قاضی (قدس سره)
🎙حضرت علامه آیتالله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی (قـدساللـهنـفـسـهالـزکـیـة)
📝 مـتـن حـکـایـت
🆔 @allame_tehrani
✅ کسی که عرفان ندارد، نه دنیا دارد نه آخرت!
💬 حکایتی شنیدنی دربارهٔ حضرت آیتالله سید جمالالدین گلپایگانی (قدساللهسره)
🔰حالات والای توحیدی و معنوی مرحوم آیةالله سیّد جمالالدّین گلپایگانی (قدس سره)
مرحوم آیة الحقّ و الیقین آیةاللهالعظمی آقای سیّد جمالالدّین گلپایگانی تغمَّدهاللهبرحمته از مردان پاک و منزّه و از مراجع عالیقدر نجف اشرف و در عین حال دارای روابط معنوی و باطنی با حضرت حقّ متعال بودند. مردی متین و استوار و مراقب و میتوان او را جمال السّالکین إلی الله تعالی نام برد. اعمال او اسوه و الگوی صبر و تحمّل و ایثار و زهد و مراقبت و سعۀ نفس و دانش قوی بود.
حقّاً سیمای او نمونۀ ظاهر و بارزی از علماء راستین، و مشایخ طائفۀ حقّۀ مذهب جعفریّه بود. و آئینه و آیتی از سیر و سلوک أئمّۀ طاهرین سلام الله علیهم أجمعین، و یاد آورندۀ خدا و عالم آخرت بود.
هنوز چشمان اشکآلود آن مرحوم برای آشنایان، و نالهها و سوزهای شبانه برای همسایگان که در محلۀ حُوَیْش نجف اشرف بودند حکایاتی است شنیدنی. تا این سنه که یکهزار و سیصد و نود و نه هجریّۀ قمریّه است بیست و دو سال است که رحلت نموده، (رحلت ایشان در بیست و نهم شهر محرّم الحرام سنۀ یکهزار و سیصد و هفتاد و هفت هجریّۀ قمریّه اتّفاق افتاد) و مقبرهٔ ایشان در وادیالسّلام نجف است؛ رحمةُ الله علیه رحمةً واسعة.
نسبت به چنین مردان راستین خدا باید گفت که: عَاشَ سَعِیداً وَ مَاتَ سَعِیداً. زیرا تمنّای حرکت به سوی خدا، و رفع حجابهای ظلمانی و نورانی، و پیوستن به لقاءالله من جمیع الجهات، و ادراک مقام فناء و اندکاک أنانیّت در ذات اقدس حضرت حقّ سبحانه و تعالی اوّلین برنامۀ روش و منهاج او بود؛ و دعای اللّٰهُمَّ ارْزُقْنَا التَّجَافِیَ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ، وَ الإنَابَةَ إلَی دَارِ الْخُلُودِ، وَ الاِسْتِعْدَادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ نُزُولِهِ(۱)، نه تنها ورد زبان، بلکه حال نفس، و تحقّق و شهود دل تابناک و ضمیر منوّرش بود.
پیوسته صحیفۀ سجّادیّه در مقابل او روی کتابهای مطالعه بود، و از مناجات خمسةعشر حضرت سجّاد بسیار لذّت میبرد و غالباً آنها را میخواند و از حفظ بود، و بالأخصّ به مناجات هشتم که مناجات مُریدین است بسیار عشق میورزید.
اطاق مطالعۀ همیشگی ایشان در بیرونی و طبقۀ فوقانی و اطاق محقّری بود، و بالأخصّ در تابستان گرم نجف سخت و مشکل بود. گرفتاریها و شدائد از اطراف و اکناف رویآور بود، و در این اواخر به کسالت قلب و پرستات مبتلا بود و عمل جرّاحی پرستات نموده و روی تخت افتاده، و ادرار بوسیلۀ لولهای در ظرفی زیر تخت میریخت. و قرض ایشان چه برای امرار مخارج شخصی، و چه برای طلّاب به حدّ اعلی رسیده بود. و خانۀ مسکونی خود را به چهارصد دینار عراقی به جهت مصرف یک عمل جرّاحی که برای یکی از ارحامشان پیشآمد کرده بود، به رهن گذاشته بودند، و از جهات داخلیِ منزل نیز ناراحت و در شدائدی بسر میبرد.
این حقیر در هفته یکی دوبار به خدمتش میرسیدم و تا اندازهای برای من گفتگو داشت. در این حال که یک روز وارد شدم دیدم: در حالیکه به پشت روی تخت افتاده، و سنّ از هشتاد سال گذشته است، صحیفهٔ کوچک خود را میخوانَد و اشک میریزد و در عالمی از سرور و بهجت و نشاط و لذّت است که حقّاً زبان از وصف آن عاجز است. کأنّه از شدّت انس با خدای تعالی، در پوست نمیگنجد و میخواهد به پرواز درآید.
سلام کردم، گفت: بنشین! ای فلانکس از حالات من که تو خبر داری (و در اینجا اشاره کرد به جمیع گرفتاریها: از مرض و جرّاحی، و تنهائی، و ناملایم بودن وضع داخلی، و هوای گرم، و قرض فراوان، و گرو رفتن منزل و غیرها).
عرض کردم: آری! و سپس با یک تبسّم ملیحی رو به من کرد و فرمود:
من خوشم، خوش؛ کسی که عرفان ندارد، نه دنیا دارد نه آخرت!
📚 معادشناسی، ج۹، ص۱۱۵
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- از ادعيهٔ حضرت امام زينالعابدين عليهالسلام است كه در سجده تكرار مینمودند و ترجمهاش اين است: بار پروردگارا! به ما روزی كن كه پهلو از اين خانۀ غرور دنيا تهی كنيم و به سوی خانۀ جاودان آخرت مجدانه دل دهيم، و استعداد مرگ را قبل از رسيدن آن به ما عنايت فرما.
📹 مشاهدهٔ کلیپ تصویری
📝 متن کوتاه دیگر
🆔 @allame_tehrani
💫 شفاعت امام هفتم عليهالسّلام برای آيةالله سید جمالالدین گلپايگانی (رضواناللهعلیه)
باری، يک روز برای ما نقل میكرد كه در مرحلهای از مراحل سير و سلوک، حال عجيبی پيدا كردم و بدين كيفيّت بود كه نفس خود را افاضه كنندۀ علم و قدرت و رزق و حيات به جميع موجودات میديدم، بدين قسم كه هر موجودی از موجودات از من مدد میگيرد، و من مُعطی و مُفيض فيض وجود به ماهيّات امكانيّه و قوالب وجوديّه هستم.
اين حال من بود، و از طرفی علماً و اجمالاً نيز میدانستم كه اين حال صحيح نيست؛ چون خداوند جلّ و علا مبدأ همۀ خيرات است و افاضه كنندۀ رحمت و وجود به جميع ماسِوَی.
چند شبانهروز اين حال طول كشيد، و هر چه به حرم مطهّر حضرت أميرالمؤمنين عليهالسّلام مشرّف شدم و در باطن تقاضای گشايش نمودم سودی نبخشيد، تصميم گرفتم به كاظمين مشرّف شوم و آن حضرت را شفيع قرار دهم تا خداوند متعال مرا از اين ورطه نجات دهد.
هوا سرد بود، به سوی مرقد مطهّر حضرت موسی بن جعفر عليهماالسّلام از نجف عازم كاظمين شدم، و چون وارد شدم يكسره به حرم مطهّر مشرّف شدم. هوا سرد و فرشهای جلوی ضريح را برداشته بودند، سرِ خود را در مقابل ضريح روی سنگهای مرمر گذاشتم و آنقدر گريه كردم كه آب اشک چشم من بر روی سنگهای مرمر جاری شد.
هنوز سر از زمين برنداشته بودم كه حضرت شفاعت فرمودند و حال من عوض شد، و فهميدم كه من كيستم؟ من چيستم؟ من ذرّهای هم نيستم، من بقدرِ پرِ كاهی قدرت ندارم؛ اينها همه مال خداست و بس، و اوست مفيض علی الإطلاق، و اوست حیّ و حيات دهنده، و عالم و علم بخشنده، و قادر و قدرت دهنده، و رازق و روزی رساننده؛ و نفس من يک دريچه و آيتی است از ظهور آن نور علی الإطلاق.
در اين حال برخاستم و زيارت و نماز را بجای آوردم و به نجف اشرف مراجعت كردم، و چند شبانهروز باز خدا را مفيض و حیّ و قادر در تمام عوالم میديدم، تا يكبار كه به حرم مطهّر أميرالمؤمنين عليهالسّلام مشرّف شدم، در وقت مراجعت به منزل، در ميان كوچه حالتی دست داد كه از توصيف خارج است و قريب ده دقيقه سر به ديوار گذاردم و قدرت بر حركت نداشتم. اين يک حالی بود كه أميرالمؤمنين مرحمت فرمودند و از حال حاصلۀ در حرم موسیبنجعفر عليهماالسّلام عالیتر و دقيقتر بود، و آن حال مقدّمۀ حصول اين حال بود.
📚 معادشناسی، ج۹، ص۱۱۸
🆔 @allame_tehrani
20.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 از کجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود؟!
🎙حضرت علامه آیتالله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی (قـدساللـهنـفـسـهالـزکـیـة)
🆔 @allame_tehrani
9.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿 یک چشمزدن غافل از آن یار نباشیم!
🎙حضرت علامه آیتالله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی (قـدساللـهنـفـسـهالـزکـیـة)
🆔 @allame_tehrani
🔸دخل و خرج سالک
🔰نتیجهٔ معاشرت بىحساب و كتاب، ازدستدادن سرمايهٔ سالک است
همیشه مىفرمودند: این أفرادى که در روز این قدر خرج مىکنند، مگر در شب چقدر خزینه مىنمایند؟! دخل و خرج معنوى سالک باید با هم بخواند؛ شب براى تهجّد بیدار شود، بینالطّلوعین به قرائت قرآن و أذکار خود بپردازد و از حضرت پروردگار نور بگیرد، تا روز که براى تحصیل، کسب یا تجارت پا به عالم کثرت مىگذارد از سرمایه نخورد، بلکه دسترنج مجاهدات خود را در ارتباط با أهل کثرت با اقتصاد و میانهروى خرج کند.
سالکى که ارتباط و معاشرت او بىحساب و کتاب است مانند گوشت قربانى است؛ هر کسى تکّهاى از او میکند و مىبرد و نهایةً براى خود چیزى باقى نمانده، مفلس و بیچاره مىشود.
مىفرمودند: از خدا بگیر، بعد خرج کن! أمّا اگر از خدا نگرفتى و مراقبه نداشتى و شب براى تهجّد برنخواستى، متضرّر مىشوى. انسان از خودش چیزى ندارد و آنچه هست از ربّ است و اگر کسب نکند از مایه مىخورد و همه خرج شده و تمام میگردد.
📚 نورمجرد، ج۱، ص۶۴۶
🆔 @allame_tehrani
14.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 یک اشتباه رایج و خطرناک
🎙حضرت علامه آیتالله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی (قـدساللـهنـفـسـهالـزکـیـة)
🆔 @allame_tehrani
هویت-عرفان-شیعی-فقاهتی.pdf
440.6K
📄 بیانیهٔ عرفان شیعی فقاهتی
📝 معرفی تبیینی رسالهٔ لباللباب در سیر و سلوک أولیالألباب
✍ استاد واسطی (حفظهالله)
🆔 @allame_tehrani
7.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⁉️ چرا دین خدا را عوض میکنید؟!
💬 حکایتی از مرحوم حاج سید هاشم حداد (رضواناللهعلیه)
📚 روح مجرد، ص ۱۴۲ تا ۱۴۶
🆔 @allame_tehrani
🔥 مشاهدهٔ ملائكهٔ عذاب
آيتالله سید جمالالدین گلپايگانى میفرمود:
من در دوران جوانى كه در اصفهان بودهام نزد دو استاد بزرگ: مرحوم آخوند كاشى و جهانگيرخان، درس اخلاق و سير و سلوک مىآموختم و آنها مربّى من بودند.
به من دستور داده بودند كه شبهاى پنجشنبه و شبهاى جمعه بروم بيرون اصفهان و در قبرستان تخت فولاد قدرى تفكّر كنم در عالم مرگ و ارواح، و مقدارى هم عبادت كنم و صبح برگردم.
عادت من اين بود كه شب پنجشنبه و جمعه میرفتم و مقدار يكى دو ساعت در بين قبرها و در مقبرهها حركت میكردم و تفكّر مىنمودم، و بعد چند ساعت استراحت نموده و سپس براى نماز شب و مناجات برمىخاستم و نماز صبح را میخواندم و پس از آن به اصفهان مىآمدم.
میفرمود:
شبى بود از شبهاى زمستان، هوا بسيار سرد بود، برف هم مىآمد. من براى تفكّر در أرواح و ساكنان وادى آن عالم از اصفهان حركت كردم و به تخت فولاد آمدم و در يكى از حجرات رفتم و خواستم دستمال خود را باز كرده چند لقمهاى از غذا بخورم و بعد بخوابم تا در حدود نيمهٔ شب بيدار و مشغول كارها و دستورات خود از عبادات گردم. در اين حال درِ مقبره را زدند تا جنازهاى را كه از أرحام و بستگان صاحب مقبره بود و از اصفهان آورده بودند آنجا بگذارند، و شخص قارى قرآن كه متصدّى مقبره بود مشغول تلاوت شود و آنها صبح بيايند و جنازه را دفن كنند. آن جماعت جنازه را گذاردند و رفتند، و قارى قرآن مشغول تلاوت شد.
من همينكه دستمال را باز كرده و مىخواستم مشغول خوردن غذا شوم ديدم كه ملائكهٔ عذاب آمدند و مشغول عذاب كردن شدند.
عين عبارت خود آن مرحوم است: چنان گرزهاى آتشين بر سر او مىزدند كه آتش به آسمان زبانه مىكشيد، و فريادهائى از اين مرده برمىخاست كه گوئى تمام اين قبرستان عظيم را متزلزل میكرد. نمیدانم اهل چه معصيتى بود؛ از حاكمان جائر و ظالم بود كه اينطور مستحقّ عذاب بود؟
و أبدا قارى قرآن اطّلاعى نداشت؛ آرام بر سر جنازه نشسته و به تلاوت اشتغال داشت.
من از مشاهدهٔ اين منظره از حال رفتم، بدنم لرزيد، رنگم پريد؛ و اشاره مىكنم به صاحب مقبره كه در را باز كن من میخواهم بروم، او نمىفهميد. هر چه مىخواستم بگويم، زبانم قفل شده بود و حركت نمیكرد. بالأخره به او فهماندم: چفت در را باز كن؛ من میخواهم بروم.
گفت: آقا هوا سرد است، برف روى زمين را پوشانيده، در راه گرگ است، تو را میدرد! هر چه میخواستم بفهمانم به او كه من طاقت ماندن ندارم او إدراک نمىكرد.
بناچار خود را به در اطاق كشاندم. در را باز كرد و من خارج شدم، و تا اصفهان با آنكه مسافت زيادى نيست بسيار به سختى آمدم و چندين بار به زمين خوردم. آمدم در حجره، يک هفته مريض بودم و مرحوم آخوند كاشى و جهانگيرخان مىآمدند و استمالت میكردند و به من دوا میدادند، و جهانگيرخان براى من كباب باد میزد و به زور به حلق من فرو مىبرد تا كم كم قدرى قوّه گرفتم.»
📚 معادشناسی، ج۱، ص۱۴۲
🆔 @allame_tehrani
⚡️مشاهدهٔ صُوَر برزخى و ملاقات با أرواح
مرحوم آقا سيّد جمال میفرمود:
من وقتى از اصفهان به نجف أشرف مشرّف شدم، تا مدّتى مردم را به صورتهاى برزخيّهٔ خودشان میديدم؛ به صورتهاى وحوش و حيوانات و شياطين. تا آنكه از كثرت مشاهده ملول شدم.
يكروز كه به حرم مطهّر مشرّف شدم، از أميرالمؤمنين عليهالسّلام خواستم كه اين حال را از من بگيرد؛ من طاقت ندارم. حضرت گرفت، و از آن پس مردم را به صورتهاى عادى میديدم.
و نيز میفرمود:
يک روز هوا گرم بود، رفتم به وادىالسّلام نجف أشرف براى فاتحهٔ اهل قبور و ارواح مؤمنين. چون هوا بسيار گرم بود، رفتم در زير طاقى كه بر سر ديوار، روى قبرى زده بودند نشستم. عمامه را برداشته و عبا را كنار زدم كه قدرى استراحت نموده و برگردم. در اين حال ديدم جماعتى از مردگان با لباسهاى پاره و مندرس و وضعى بسيار كثيف بسوى من آمدند و از من طلب شفاعت میكردند كه وضع ما بد است، تو از خدا بخواه كه ما را عفو كند.
من به ايشان پرخاش كردم و گفتم: هر چه در دنيا به شما گفتند گوش نكرديد و حالا كه كار از كار گذشته طلب عفو مىكنيد؟ برويد اى متكبّران!
ايشان میفرمودند:
اين مردگان شيوخى بودند از عرب كه در دنيا متكبّرانه زندگى مىنمودند و قبورشان در اطراف همان قبرى بود كه من بر روى آن نشسته بودم.
📚 معادشناسی، ج۱، ص۱۴۵
🆔 @allame_tehrani
⚡️برخورد آیةالله گلپایگانی با حوریان بهشتی
و میفرمودند: روزی نشسته بودم، ناگاه وارد باغی شدم که بسیار مجلّل و باشکوه بود و مناظر دلفریبی داشت. ریگهای زمین آن بسیار دلربا بود، و درختها بسیار با طراوات و خرّم، و نسیمهای جانفزا از لابلای آنها جاری بود.
من وارد شدم و یکسره به وسط باغ رفتم، دیدم حوضی است بسیار بزرگ و مملوّ از آب صاف و درخشان، بطوریکه ریگهای کف آن دیده میشد.
این حوض لبهای داشت و دختران زیبائی که چشم آنها را ندیده، با بدنهای عریان دور تا دور این حوض نشسته و به لبه و دیوارۀ حوض یک دست خود را انداخته و با آب بازی میکنند، و با دست آبهای حوض را بروی لبه و حاشیه میریزند.
و آنها یک رئیس دارند که از آنها مجلّلتر و زیباتر و بزرگتر بود، و او شعر میخواند و این دختران همه با هم ردّ او را میگفتند و جواب میدادند.
او با آواز بلند یک قصیدۀ طولانی را بندبند میخواند، و هر بندش خطاب به خدا بود که به چه جهت قوم عاد را هلاک کردی، و قوم ثمود را هلاک کردی، و فرعونیان را غرق دریا کردی، و و و...؟
و چون هر بند که راجع به قوم خاصّی بود تمام میشد این دختران همه با هم میگفتند: به چه حسابی به چه کتابی؟
و همینطور آن دخترِ رئیس اعتراضات خود را بیان میکرد و اینها همه تأییداً و تأکیداً پاسخ میدادند.
من وارد شدم، ولی دیدم اینها همه با من نامحرمند، لذا یک دور استخر که حرکت کردم از همان راهی که آمده بودم به بیرون باغ رهسپار شدم.
مرحوم آقا سیّد جمال یک شاگرد مؤمن از شاگردان قرآن کریم بود، و یک تربیت شدهٔ به چندین واسطه از مکتب رسول خدا صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم؛ ولی چون این مکاشفه قبل از وصول به مقام کمال روحی برای ایشان رخ داده است و در سِرّ وجود ایشان مسألۀ هلاکت قوم عاد و ثمود و نوح بدست عوامل غیبیّه کاملاً حلّ نشده بوده است، لذا در عالم معنی بصورت اعتراض حوریّههای بهشتی تجلّی نموده است، و گرنه در عالم معنی و تجرّد اعتراضی نیست و تمام اهل ملأ أعلی در تسبیح و تقدیس وجود و صفات و افعال حضرت احدیّت هستند.
و نکتۀ مهمّ که بشارتی برای آن مرحوم بوده است اینکه ایشان آن حوریّهها را بر خود نامحرم دیده است؛ و این یک مژدۀ روحی است که از این منزل که محلّ شبهه و اعتراض است عبور خواهد نمود و به منزلگاه تسبیح و تقدیس مطلق ذات حضرت احدیّت عزّوجلّ خواهد رسید. کما آنکه در مکاشفاتی که در اواخر عمر برای ایشان حاصل شده است این معنی بخوبی روشن و مشهود است که به این مقام نائل شدهاند؛ رحمةُ اللَه علیه رحمةً واسعة.(۱)
📚 معادشناسی، ج۱، ص۱۴۶
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- در کتاب آیین رستگاری میفرمایند:
آقای گلپایگانی در مکاشفه دیده بودند که وارد شدند در یک باغ و استخری که دختران جوان دورش نشسته بودند، خب اینها همه واقعاً مال او است، البته با آنها هر کاری بکند حلال است، ولی اگر انجام بدهد همینجا میایستد، این چیزهایی که الان میبیند و مسلّم مِلک طِلق اوست و به او نشان میدهند برای این است که به مقام عالیتر برسد، چون کلاس است، در این کلاس عبور میدهند که تماشا بکن مال توست، از اینجا باید عبور بکنی؛ اگر بماند همینجا مانده، باید عبور کند؛ و لذا عبارت صحیحی میفرمود: «دیدم که اینها بر من حرامند.» حرامند، یعنی ممنوعند، اگر من به اینها مشغول بشوم همینجا میمانم، لذا گفتند که: «از در باغ بیرون آمدم.» و خیلی این حرفِ صحیح و خوبی است و خدا را شکر که بیرون آمد و الّا همانجا مانده بود.(آیین رستگاری، ص۶۶)
🆔 @allame_tehrani