eitaa logo
استاد علامه محمد تقی جعفری (ره)
1.7هزار دنبال‌کننده
777 عکس
154 ویدیو
22 فایل
این کانال تنها کانال رسمی موسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری (ره)، در ایتا است و تحت نظر موسسه اداره می شود. آی دی کانال : @allameh_jafari ارتباط با مدیر کانال: @MTJafari لینک صفحه اینستاگرام : https://www.instagram.com/jafari_allameh/
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ : ترس، علت گرایش بشر به مذهب است... ❇️ : 🔸 اگر ترس باعث می‌شود که یک مشت عرب ، جهانی را مُسخّر کند و برادری و آزادیِ منطقیِ اندیشه و عمل را در آن جهان رواج دهد؛ اگر ترس باعث می‌شود که حتی خود آقای ، تمدن و فرهنگِ آن انسان‌های ترسیده را ستایش ‌کند؛ 🔹 اگر ترس باعث می‌شود که فرمول جاودانیِ "من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم" ( هرکس که صبح کند و به اسلامی اهمیت ندهد مسلمان نیست ) در قلب و مشاعر افراد جوامع متمرکز شود؛ اگر ترس باعث می‌شود که حتی آن دوران را به انسان‌شناسی وادار می‌کند؛ 🔸 اگر ترس باعث می‌شود که در ، در آن دوران که اروپا به اصطلاحِ آقای راسل در تاریکی فرو رفته بود، کتابخانه‌ای بسازند که ۶۰۰ هزار مجلد کتاب خطی داشته باشد؛ اگر ترس باعث می‌شود که سلطان قلاوون در قاهره، بیمارستانی می‌سازد که از بعضی جهات حتی امروز در هیچ‌یک از کشورهای جهان نظیرش دیده نمی‌شود و هر بیماری پس از گذراندن دوران بیماری و نقاهت پولی از بیمارستان دریافت می‌کرد تا قوای از دست رفته‌ی خود را تجدید کند؛ 🔹 اگر ترس باعث می‌شود که با این فرمول ادا شود که: " اگر کسی انسانی را بدون عنوان قصاص یا فساد در زمین بکشد، مانند این است که را کشته است " (سوره مائده/آیه ۳۲) 🔸 اگر ترس باعث می‌شود که برای ، اگرچه قابل بهره‌برداری نبوده باشد موادی را تنظیم کند که حتی امروز هم که در نیمه‌ی دوم قرن بیستم است چنین حقوقی وجود ندارد، زیرا برای نگاهداری همین حیوان، حاکم اسلامی در صورت امتناع مالک، توانایی فروش املاک و متاع خانه‌ی او را دارد؛ 🔹 اگر ترس باعث شده است که در جامعه، فردی مانند (ع) و غفاری و فارسی و به وجود آمده‌اند ... 👈 اگر ترس باعث این مسائل شده است، ای کاش در تمامی دوران‌ها تمامی افراد انسان از همین پدیده‌ی با برکتِ ترس بهره‌مند شوند و شجاع نباشند! 📚 کتاب " توضیح و بررسی مصاحبه راسل-وایت؛ " 🏴استاد علامه محمدتقی جعفری (ره)🏴 @allameh_jafari
🏴 قطعی است که اگر فرهنگی انسان ساز که مورد اتفاق نظر همه ادیان و مکتبهای اخلاقیِ راستین است، در میان جوامع مطرح میشد و افرادِ آنها را تحت تعلیم و تربیت چنان فرهنگی قرار میدادند، یا مسئله جنگ و کشتارها به کلی از روی زمین رخت برمی بست و یا حداقل، وقاحتها و جنایات و درندگیها و چپاولگریهایی که در جنگها گریبان بشر را میگیرد، از بین میرفت. در سال ۱۳۶۳ شمسى (۱۹۸۵ ميلادى) ـ سازمان يونسكو در يكى از كشورهاى بزرگ اروپايى بزرگداشتى براى ابوحامد غزالى گرفت و با تأكيد بسيار از طرف يونسكو براى سخنرانى دعوت شدم، ولى اينجانب شديداً از شركت در آن بزرگداشت امتناع ورزيدم. آخرين تماس تلفنى با اينجانب از آن كشورى كه بزرگداشت در آن تشكيل شده بود، بيش از بيست دقيقه به طول انجاميد و هرچه خواهش و اصرار كردند، اينجانب نپذيرفتم. دليلى كه مرا وادار به عدم قبول شركت در آن بزرگداشت مى‌كرد، اين بود كه گفتم: هم‌اكنون از آن كشورى كه اين بزرگداشت انجام مى‌گيرد، سلاح‌هايى [مرگبار] به بعضى از كشورها فرستاده مى‌شود كه آثار بسيار مهم فرهنگى را تخريب مى‌كند كه البته سهل است، بلكه انسان‌ها را از [كودكان] شيرخوار تا كهنسالان و معابد و بيمارستان‌ها را به خاك و خون مى‌كشد. من آنجا بيايم چه حرفى براى گفتن داشته باشم؟ آيا بگويم كه غزالى مى‌گفت: «انسان هرگز انسانى را كه از جويبار زيبا و اصلى حيات خود تعدى نكرده است، نمى‌آزارد و آن را از پاى درنمى‌آورد؛ و حتى در آن صورت هم كه تعدى كرده باشد، اصلاح آن انسان تا آنجا كه ممكن است، بر آزار دادن كيفرى او ترجيح دارد؟» 🌿 مأخذ: جعفرى، محمدتقى، حكمت اصول سياسى اسلام (تفسير فرمان )، ص ۸۰ و ۸۱ It is for sure that if human societies had been built upon a productive culture approved by all revealed religions and genuine moral schools, there would be no sign of war on the planet at all or at least we would be no longer witness to plundering, looting and brutal actions in wars. Last year (1985) UNESCO held a conference in commemoration of Al-gazel, I was invited as one of the keynote speakers but I refused to take part in the event despite the insistence of conductors. The conference had been scheduled to be held in a country which exports weapons of mass destruction to many countries. How could I take part in a conference devoted to an Islamic luminary like Al-gazel in a country where is built on revenues made by selling means of killing innocent peoples and of destruction of cultural monuments? Al-gazel like many other Muslim pacifist thinkers was against violence even in those cases that one has breached one's right to life as instead of retaliation you can awaken him to the significance of life and other basic rights of humanity. 🌿Jafari, M. T. Islam’s political philosophy, pp. 80 - 81 (In Persian) @allameh_jafari
🏴 اكنون به عبارتى بسيار تكان‌دهنده از آقاى كنراد لورنتس اتريشى در كتاب [هشت گناه بزرگ انسان متمدن، ترجمه محمود بهزاد و فرامرز بهزاد، ص ۱۴۱ و ۱۴۲ ] درباره علوم و فدا شدن آنها در مسير قدرت، كه سياست و سياستمدارى موظف به تعديل و منطقى ساختن بهره‌بردارى از آن است، دقت فرماييد: «اما بدترين اثرات تمايل‌هاى باب روز را در قلمرو علوم طبيعى مى‌توان ديد. نبايد گمان كرد كه دانشمندان حرفه‌اىِ ما از بيمارى‌هاى فرهنگى مورد بحث اين كتاب مبرا هستند. فقط دانشمندانى كه مستقيماً با اين مباحث سروكار دارند، مثلاً بوم‌شناسان و روان‌پزشكان، كسانى هستند كه اصولاً متوجه مى‌شوند يك جاى كار آن نوعى كه اسمش «انسان هوشمند است»، مى‌لنگد، و درست همين دانشمندان هستند كه اگر به عقيده عمومى: «درباره سلسله مراتب علوم رجوع كنيم»، خواهيم ديد كه در پست‌ترين مرتبه ممكن قرار دارند. اين واقعيت را «جرج گيلور دسيمپسون» در مقاله طنزآميزى كه اخيرآ درباره نظام «نوك‌زنى» در علوم نوشته، به خوبى نشان داده است. نه تنها عقيده عمومى درباره علم، بلكه عقيده جامعه علمى نيز بدون ترديد گرايش دارد به اينكه آن علومى را مهم‌تر از همه بداند كه فقط از ديدگاه انسان‌هاى فاقد سنت فرهنگى مهم هستند. انسان‌هاى توده‌وارى كه از طبيعت بيگانه‌اند، دچار فقر احساسند و فقط به ارزش‌هاى تجارى پاى‌بندند. به طور متوسط كه بگيريم، عقيده عمومى جامعه علمى هم كمابيش به همه پديده‌هاى بيمارگونه‌اى كه در فصل‌هاى پيش از اين سخن گفتيم، مبتلاست. «علم بزرگ» به هيچ وجه علمى نيست كه با مهم‌ترين و والاترين مسائل سياره ما سروكار دارد. [علم بزرگ] به هيچ وجه علمى نيست كه با روان آدمى و ذهن و روح آدمى سروكار دارد، بلكه فقط و فقط آن چيزى است كه وعده پول و انرژى بيشترى را مى‌دهد؛ وعده قدرت بيشترى را مى‌دهد، حتى اگر قدرتى باشد، براى نابود كردن آنچه به راستى بزرگ و زيباست». 🌿مأخذ: جعفرى، محمدتقى، حكمت اصول سياسى اسلام (تفسير فرمان )، ص ۸۱ Now let's consider Konrad Lorenz's concerns of the status quo of sciences. He believes that "the worst effects of fashion and fad can be observed in the realm of science. It is a mistake to suppose that all professional scientists are free from the cultural diseases that are the subject of this treatise. Only the representatives of the immediately relevant sciences, the ecologists and psychiatrists, notice that something is amiss in the species Homo Sapiens, and it is these very scientists who are relegated by present-day public opinion to a very inferior status, as George Gaylord Simpson has so aptly described in "The Crisis in Biology", his satirical essay on the "pecking order" within the sciences. Not only public opinion about science but also opinion within the scientific community tend to give preeminence to those sciences that are preeminent only from the point of view of a vulgarized society that has become alienated from nature, domesticated, cut off from traditional values and given to measuring solely in terms of commercial values. It is sad to see general opinion within the sciences afflicted with all the decay phenomena discussed in the preceding chapters. 'Big Science' in no way implies a science concerned with the most important things on our planet, nor is it the science of the human psyche and intellect: it is exclusively that science which promises money, energy or power, even if it is only the power destroying the really great and beautiful. (Konrad Lorenz (1974), Die acht Todsünden der zivilisierten Menschheit (Civilized Man's Eight Deadly Sins), pp. 91-92. 🌿Jafari, M. T. Islam’s political philosophy, p. 81 (In Persian) @allameh_jafari
🏴 اين شخصيت باعظمت ( ) كه نسبتش با اميرالمؤمنين (ع) نسبت اميرالمؤمنين با پيامبر اكرم (ص) بود، و شجاعت، سلحشورى، اخلاق فاضله و تقوا در حد اعلا را در وجودش جمع كرده بود، قربانى بسيار اسف‌انگيز قدرت‌پرستان خودكامه و خودمحور شد و جامعه مصر، بلكه جوامع فراوان از بشريت را از مديريت سياسى، حقوقى، اقتصادى، دينى و فرهنگى محروم ساخت. دريغا! معاويه و امثال او مانند «سزار بورژيا»ها براى حفظ و ادامه قدرت در چند صباح، نه تنها شمشيرها بر گردن ناتوانان و بينوايان جوامع فرود آورده و آنان را از حيات طبيعى خود محروم ساختند، بلكه با مسموم كردن «مالك اشتر»ها و «سقراط»ها و هزاران مرد رشديافته كه مى‌توانستند فروغ‌بخش زندگى انسان‌ها شده و زندگى طبيعى محض آنان را به حيات معقول تبديل كنند، جوامع را مبدل به ظلمتكده‌ها كردند تا بتوانند خفاش‌صفت در فضاى تاريك به جست و خيز بپردازند! معاويه همان‌طور كه خودش اعتراف كرده است: «دو دست اميرالمؤمنين(ع)، يعنى عماربن ياسر و مالك اشتر را، كه براى قرار دادن انسان‌ها در مسير حيات معقول به كار انداخته بود، قطع كرد؛ اولى را در صفين و دومى را در سر راهش به مصر. بدين ترتيب، معلمان و مربيان واقعى بشرى براى ورود در جاذبه كمال، يكى پس از ديگرى و گاهى صدها فرد در يك زمان و در يك جامعه از پاى درمى‌آيند. براى چه؟ فقط براى آنكه آن شهوترانان شكم‌پرست، چند روز بيشتر از ديگران، ميان خوابگاه و جايگاه ريزش مدفوعشان تردد كنند! و چند صباح بيشتر به روى «خودِ طبيعىِ» ناآگاه و اسير شهوات و شكمشان كه در تورم رو به افزايش است، خم شوند، و با دريافت چنين «خودِ طبيعى»، لذت‌ها ببرند و بخندند! 🌿 مأخذ: جعفرى، محمدتقى، حكمت اصول سياسى اسلام (تفسير فرمان مالك اشتر)، ص ۱۲۱ و ۱۲۲ This blessed figure (Malek Ashtar) was martyred by the egotist despots who did not tolerate his justice. With his martyrdom Egyptians and many other societies were deprived of his political, social, legal, economic, religious and cultural management. Assassination of such brilliant figures engulfs human societies in darkness and deprives people of the divine bounty of intelligible life. Muawiyah and other tyrants like him prefer to darken the world for their bat like souls that fears of light. After the martyrdom of Malek Ashtar, Muawiyah told that I cut two arms of Ali one in Sefeyn whose name was 'Ammar ibn Yaser and the other one in his way to Egypt, i.e. Malek. These luminaries taught people to overcome their natural self and get prepared for intelligible life by exposing themselves to the divine radiations of Supreme Perfection. But despots of Muawiyah's type never want to open their eyes to the perennial truths and prefer to remain a slave to their carnal desires and lusts. 🌿Jafari, M. T. Islam’s political philosophy, pp. 121-122 (originally in Persian) @allameh_jafari
🏴 اگر جنگ‌هاى گذشته‌اى كه بشر را در خاك و خون غلتانده ـ و پيش از آنكه خون‌هاى آنان روى لباس‌ها و چكمه‌هايشان بخشكد و پيش از آنكه لاشخوران بيابان‌ها و ساير حيوانات، اين اثر جرم بزرگ را از روى زمين پاك كنند ـ گردانندگان آن جنگ‌ها، پياله شراب خود را بر هم زده و به سلامتى همديگر سركشيده‌اند، مى‌توانست موجبات ترقى را فراهم كند، قيافه وحشتناك و كابوس مرگبار جنگ سوم جهانى در همين قرن خودنمايى نمى‌كرد. آيا اين قيافه وحشتناك و كابوس مرگ كه نمايانگر وقاحت جهانخواران جنگ‌افروز است، بشارت ترقى را مى‌دهد يا نابودى انسان‌ها را؟ آرى، مى‌توانيم بگوييم: تكرار پى در پى جنگ‌ها و كشتارها مى‌تواند بر قساوت قلب مردم، خصوصاً بر قساوت گردانندگان جنگ‌ها بيفزايد و شنيدن كشته شدن ميليون‌ها نفر در جنگ، يك مفهوم آمارى تلقى شود، نه يك فاجعه شرم‌آور! در اينجا، عبارت يكى از گردانندگان بزرگ جنگ دوم جهانى ـ كه در كتاب «جهان مسلح، جهان گرسنه»، نوشته ويلى برانت، به نقل از چرچيل آمده ـ قابل توجه است. او (چرچیل) مى‌گويد: «اگر يك فرد انسانى بميرد، مصيبت و تراژدى است، اما اگر يك ميليون نفر بميرند، چيزى بيش از آمار و ارقام نيست». ما معمولاً به ويژه در شرايط و فضاهاى آشنا، تنها قدرت درك و هضم شماره‌ها و رقم‌هاى كوچك را داريم. قربانيان چند ميليونى، تنها احساس انتزاعى و مجرد برمى‌انگيزد و به هيچ صورت نمى‌توانيم سنگينى آن فاجعه را به جان احساس كنيم؛ يك صفر كمتر يا بيشتر، براى ما مفهومى چندان نمى‌تواند داشته باشد». 🌿 مأخذ: جعفرى، محمدتقى، حكمت اصول سياسى اسلام (تفسير فرمان )، ص ۴۹۷ The agonies of the Third World Countries are the souvenirs of wars that have been masterminded by the leaders of Developed Countries. Bloodshed, famine, refugee crisis, epidemic diseases, hunger and many other evil phenomena are the sinister consequences of wars that have taken millions of innocent lives that in Churchill's view are only matters of statistic not a catastrophe. Willy Brandt has referred to this fact in his seminal work on human condition in the twentieth century in the following words: "Small and big numbers can easily enmesh people's destiny in drift nets of statistic and statistical investigations, though our mind might be incapable to understand the astronomical numbers. I remember during WWII and Nazis' oppressions, how the numbers of the dead, prisoners and exiled ones overshadowed the realities on the ground and did not allow the appalling aspects of society to be felt. Churchill once said, 'a single death is a tragedy; a million deaths is a statistic'. We are usually able to understand only small numbers particularly in normal conditions. The large number of victims of a massacre that goes beyond millions only touches us in an abstract form and we can by no means understand the real scope of that tragedy. The addition or subtraction of a zero will not do any good too." (Willy Brandt (1986), World Armament and World Hunger, pp. 57-58) 🌿Jafari, M. T. Islam’s political philosophy, p. 497 (originally in Persian) @allameh_jafari
💠 بشر با همه ادعاهای پرطمطراقی که درباره پیشرفت و تکامل و ترقی خود راه انداخته است، هنوز این اصل را نفهمیده است یا فهمیده است و از اجرای آن ناتوان است که: لذایذ خود را به ‌نحوی تنظیم کند که بر آلام دیگران تمام نشود. متأسفانه این تکامل‌یافته! هنوز نتوانسته است قدرت را که بزرگترین نعمت خدادادی است، به ‌طور شایسته بشناسد و آن را به‌ جای به ‌کار بردن در ویرانگری‌ها و ریشه‌کن کردن حیات میلیون‌ها انسان بی‌گناه، در آبادی و احیای انسان‌ها به‌کار بیندازد. شگفتا، این تکامل‌یافته! هنگامی ‌که قدرتی را به ‌دست آوَرَد، همان لحظات نخستین، از ناتوانی در عمل کردن به اصول و قوانین ارزشی انسانی به زانو درمی‌آید، و در حال سقوط و پس از سقوط باز نعره می‌کشد: من قدرتمندم! البته اگر ما انسان‌ها ادعای ترقی و پیشرفت و تکامل نداشتیم، و فقط مشغول درندگی پلنگ‌وار و نیش‌زدن‌های افعی‌صفت و مانند سیل و آتشفشان‌ها و طاعون‌های ضد حیات، به شغل بُنیان‌کنیِ حیات می‌پرداختیم، قضیه این‌قدر سوزناک و وحشتناک و وقیح نبود، ولی با آن ادعاهای فریبنده که آنها هم برای تحصیل قدرت‌های بیشتر و توسعه کاربرد ویرانگر آنها به ‌راه انداخته می‌شود، چه باید کرد؟ ای ‌کاش، آنان می‌فهمیدند که آن دسته از مردم دنیا که معمولاً حیاتشان مسخ نشده است، درباره آنان چگونه می‌اندیشند!! 🌿 مأخذ: جعفرى، محمدتقى، حكمت اصول سياسى اسلام (تفسير فرمان )، ص ۷۹ 💠Despite his so many highfalutin claims of evolution and development, man is still unable to regulate his own pleasures in a way that not to be followed with other people's pains. Unfortunately, this developed creature is not still able to use his power for humanitarian causes instead of depleting it by destroying innocent lives! This destructive power abuse kindles a fake sense of powerfulness inside the votaries of power and makes them proud of their encroachments on human values!! However, if these people had no claim of development and enlightenment and were busy only with their brute sense of aggression like other beasts of prey, they would never cause this much pain in conscientious citizens. I wish they knew that there are people on the planet who have not been metamorphosed yet and their actions enrage these people. 🌿 Jafari, M. T. Islam’s political philosophy, p. 79 (originally in Persian) 🏴استاد علامه محمدتقی جعفری (ره)🏴 @allameh_jafari
🔹آن‌ همه جمال و جلال و قدرت که در گذرگاه قرون و اعصار نمودار شدند و اوج گرفتند، از کدام کرانه‌ها گذشتند و در کجا فرو رفتند؟ که نه زمین برای آنان گریست و نه آسمان اشکی برای آنان ریخت و نه ستارگان بیشمار فضایی، انتظار بازگشت آنها را دارد. می‌خواهی اردشیر باش یا داریوش، اسکندر مقدونی باش یا خشایار شاه؛ سرانجام بادپای زمان تو را خواهد برد. برو چشمانی تیزبین پیدا کن، چنان تیزبین که همه سطوح و ابعاد این کیهان بزرگ در دیداگاه تو قرار بگیرد؛ نه چنگیزی خواهی دید نه نرونی، نه تیمور لنگی و نه آتیلایی. هزاران‌بار چشم به همه آفاق بی‌کران بگردان، نه بُخت‌النصر خواهی یافت و نه اسرعدون و نه آنیپال و نه سزار و نه کسری و نه دیگر گردنکشان تاریخ را. آیا این دنیای قانونمند، تو را بهتر از این تعلیم بدهد که چون آمده‌ای، در هر حال باید بروی! اگر بخواهی از این آمدن و رفتن، نتیجه‌ای معقول ببری، باید چهار ارتباط (ارتباط با خدا، با خویشتن، با جهان هستی و با بنی‌نوع خود) را در این دنیا تنظیم کنی. در این ‌صورت است که با شخصیتی پایدار، بهره ای پایدار از این دنیا خواهی برد. 🌿مأخذ: جعفرى، محمدتقى، حكمت اصول سياسى اسلام (تفسير فرمان )، ص ۱۷۴ The passions of such powerful men in history as Alexander the Great, Tamerlane, Atila, Julius Caesar and other oppressive figures prove us that everything in this world is doomed to decay but Divine Glory that lasts forever. Then one must seize every opportunity to regulate his own quadruple ontological relationships (with God, the World, himself and his fellowmen) in an intelligible fashion so as to take the most out of this world. 🌿Jafari, M. T. Islam’s political philosophy, p. 174 (originally in Persian) 💠استاد علامه محمدتقی جعفری💠 @allameh_jafari
🔸اگر انسان‌هاى تعليم و تربيت‌نديده، گرفتن گريبان يكديگر و فشردن گلوى بنى‌نوع خود را به عنوان يك كار اضطرارى مى‌نگريستند، اميدى براى تقليل كشتارها تا سرحد يك عمل جراحى كه فقط در حال اضطرار و عمل روى عضو نيازمند است، وجود داشت. اگر انسان‌هاى تعليم و تربيت‌نديده، صف‌آرايى براى از پاى درآوردن يكديگر را به عنوان انگيزه‌هاى دفع دشمن ـ هرچند به طور احتمالى ـ ترتيب مى‌دادند، باز اميدى براى تقليل مزبور مى‌رفت، ولى داستان در زندگى انسان‌نماهاى منحرف از جاده انبيا، اوصيا و حكما، بسيار وقيح‌تر از آن است كه با اين رؤياهاى شيرين بتوان اميدى به وجود آورد، زيرا جريانى كه درندگان انسان‌نماى تاريخ در آن قرار گرفته‌اند، بر اين عامل متكى است: «من هدف و ديگران وسيله». البته اگر در منطق آنان، ديگرانى هم به عنوان انسان وجود داشته باشد. اين مبنا با كمال بى‌اعتنايى به همه اصول و ارزش‌هاى والاى حيات معقول و جان‌هاى آدميان، «تورمِ خودِ طبيعىِ حيوانى» را تنها آرمان مطلوب خود مى‌بيند. لذا، طبيعى است كه خود را همواره به جمع‌آورى نيرو و تبديل همه مواد عالى زندگى به وسايل از بين بردن انسان‌ها مجبور ببينند! اينان همان بدترين جانورانند كه خدا در قرآن مجيد، در سوره انفال آيه ۲۲، آنان را اين‌گونه معرفى فرموده است: اِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ. (بدترين جانوران در نزد خدا، آن كرها و لال‌هايى هستند كه تعقل نمى‌كنند.) به همين جهت است كه طريقه انبياى الهى و اوصياء عليهم السلام و حكماى راستين در تعديل طبيعت و اعتلاى آن، دو كار بسيار مهم انجام مى‌دادند: ۱ـ تعليم و تربيت مستمر و با اشكال گوناگون براى آراستن ارواح مردم با اخلاق والاى انسانى الهى كه خود آنان بتوانند به وسيله آن تعليم و تربيت، مسير حيات معقول را در پيش گيرند و در نتيجه، از انسان‌كشى دست بردارند و به احياى همنوعان خود بپردازند. ۲- دفاع جدى از جان‌هاى آدميان در مقابل درندگان انسان‌نما. روى همين اصل حيات‌بخش بود كه آن پيشوايان الهى و حكماى راستين، سخت توصيه به آمادگى دائمى در برابر آن ضد انسان‌ها و دشمنان جان و روح اولاد آدم (ع) مى‌كردند. 🌿 جعفرى، محمدتقى، حكمت اصول سياسى اسلام (فرمان )، ص ۴۳۸ و ۴۳۹ No other living being on the planet would ever systematically brutalize its fellow living creatures like humans. Even if a predator kills it does so only based on its natural needs. However, human being is a dangerous creature from this point of view. When s/he takes himself as the goal and uses his fellowmen as means to fulfill the goal there is no boundary for him. S/he only thinks about the satisfaction of the carnal desires of his swollen natural self. Holy Quran describes this metamorphosed killing creature in the following words, "verily the worst of moving creatures in the sight of Allah are those who are deaf and dumb from hearing and telling the truth and do not use their reason." (Chapter 8: 22 cf. 55). This is why the Holy Prophets (PBUH) have continuously sought to modify and sublimate human nature via two major actions. Firstly, they have struggled to inform human individuals of the importance and vitality of moral virtues in human life and lead them to the path of intelligible life. This prophetic enlightenment convinces the people to put an end to killing each other and seek to protect innocent lives. Secondly, prophets have sought to mobilize the believers to defend the innocent bloods against the brutal attacks of bloodthirsty killers. 🌿Jafari, M. T. Islam’s political philosophy, pp. 438-439 (originally in Persian) 💠استاد علامه محمدتقی جعفری💠 @allameh_jafari
🔸 حقيقت اين است كه بشر با همه ادعاهاى ترقى و تكاملى كه دارد، هنوز نتوانسته است طعم امنيتِ زندگىِ اختيارى و منطق حقيقى را بچشد. اينكه امروزه در بعضى از كشورهاى دنيا مى‌بينيم همه مردم آنها در كمال آرامش و امنيت كامل به سر مى‌برند، مستند به تحول و تكامل ذاتى آنان نيست، بلكه معلول برخى قوانينِ وضع‌شده و عوامل جبرى است كه با كمال مهارت، نمايش آزادى به آنها داده‌اند. كيست اين حقيقت را نداند كه سرخىِ گونه برخى از كشورهاى فرو رفته در عيش و عشرت و سرخوشى، معلول زردىِ روىِ كشورهاى ضعيف و ناتوان است! اين قانون را فراموش نكنيد كه به قول ناصر خسرو: ده تن از تو زردروى و بينوا خسبد همى // تا به گلگون مى، تو روى خويش را گلگون كنى. میتوان گفت: امنيت حاكم در آن جوامع نيز معلول جريانات نفع‌پرستى و لذت‌گرايىِ (يُتيليتاريانيسم و هدونيسم) شديد است كه به صورت حلقه‌هاى زنجيرىِ قوانين اجبارى، مانع از تعدى و آزار دادن به يكديگر است. اگر روزى فرا رسد كه آن قوانين و عوامل جبرى برداشته شود، خواهيد ديد كه مانند جنگ جهانى اول و دوم و بسیاری دیگر از جنگها، امنيت عاريتى آنان كه معلول قوانین و عوامل جبرى بود، چگونه نابود مى‌شود و به جاى تعاون و مساعدت به يكديگر و عمل به قانون همزيستى و اعلاميه جهانى حقوق بشر، گوشت و استخوان و پى و حتى خون يكديگر را با كمال بى‌خيالى مى‌خورند! 🌿 جعفرى، محمدتقى، حكمت اصول سياسى اسلام (فرمان )، ص ۴۴۱ 🔹 The fact is that humanity despite his claims of dazzling progresses and breakthroughs has not yet succeeded to experience the taste of security of free intelligible life. There are many so called islands of security on the globe but their security is provisioned through a number of statutes and deterministic factors. Even in some cases the security of these lands costs dear for other nations who live insecure because of the security of the former lands, "Ten men must sleep with pale faces and hungry/ So you could make your face rosaceous with red wine." (Nasir Khosrow). The superficial security of these lands does also have its origin in the utilitarianism and hedonism of their rulers. They are forced by the rings of chains of obligatory laws not to trespass their mutual rights and harass each other so that have more pleasure and freedom. If this house of cards of laws and deterministic factors collapses one day, we will see how their chaffy security which is a result of laws and deterministic factors collapse like the WWI and WWII and many other wars and how these modern men instead of cooperation and coordination, start to eat the meat and bone of each other and even their blood without any further consideration contrary to what have been told to them in the Law of Coexistence and the Universal Declaration of Human Rights. 🌿 Jafari, M. T. Islam’s political philosophy, pp. 441, (originally in Persian) 🏴استاد علامه محمدتقی جعفری (ره)🏴 @allameh_jafari
🔸 در جريان جويبار بسيار ممتد تاريخ، اگر هم گاهى و به مقدار اندكى آب زلالى را براى سرافكنده ساختن خونخواران انسان‌نما نشان داده است كه شايد آب زلال حيات و عظمت و شكوه آن را ببينند و از مبدل كردن آن به خون و خونابه شرمى داشته باشند، اغلب در خون و خونابه گذشته و هنوز مى‌گذرد. خداوندا! از دست اين مدعيان تكامل، كه با ادعاهاى تكامل، كشتار انسان‌ها و پايمال كردن ناتوانان را «قانون» معرفى مى‌كنند، چه بايد كرد؟ اينان صداى شومِ شيپورِ جنگِ نفع‌پرستان را بر ترانه‌هاى پرندگان زيبا و خوش‌خوان مقدم داشته و زرادخانه‌هاى سلاح‌هاى نابودكننده را بر ساختن انبارهاى مواد غذايى براى سير كردن گرسنگان روى زمين ترجيح مى‌دهند! به هر حال، از شرح مبسوط اين شكست خوردن در مسير حيات معقول بگذريم و شرح اين سرفه‌هاى خونين را بگذاريم به وقت ديگر. اين نظريه با مشاهداتى كه همه ما از تاريخ و سرگذشت «لِوِياتان»هاى خونخوار تاريخ به دست آورده‌ايم، صحيح است، ولى قناعت كردن به بيان جريان تاريخ آن‌چنان كه بوده است، چه فايده‌اى دارد، با اينكه مى‌بينيم اين جريان چه روزگار سياهى بر سر انسان‌ها آورده است! در حالى كه پيشتازان واقعى و متفكران و خردمندان متدين، همواره از زمامداران و سياستمداران مى‌توانند بخواهند كه شما مى‌توانيد به جاى مديريت كشتارگاه‌ها با قوانين ماكياولى، به شهرهاى انسانى حكومت كنيد. اگر امضاى جريان تاريخ و سكوت در برابر «تاريخ آن‌چنان كه مى‌گذرد»، يك كار منطقى بود، مبارزه با بردگى و ستم‌پيشه‌گى‌هاى متنوع و جهل و فقر كه تا حدودى لااقل در مقدارى قابل توجه از جوامع به نتيجه رسيده است، ضد منطق محسوب مى‌شد و با چماق بسيار كوبنده «ايده‌آليستى فكر نكنيد و رئاليست باشيد، و واقع‌بين باشيد و آرمان‌گرايى را رها كنيد»، از بين مى‌رفت. 💠 جعفرى، محمدتقى، حكمت اصول سياسى اسلام (تفسير فرمان )، ص ۴۹۹ و ۵۰۰ 🔸 In the course of the ever-flowing brook of history, even if sometimes there is a small amount of limpid water for making the humanoid blood suckers ashamed of their blood-shedding actions by seeing the majesty and nobility of the limpid water of life, this has also changed to blood and ichor. O’ God!! What should we do with these pretenders of evolution who by claims of evolution describe the brutalization of humans and suppression of the oppressed as “law”? They prefer to choose the evil sound of the horn of warmongers and profit-seekers over the beauty of songs of birds and likewise prefer to build MDW arsenals instead of building warehouses for food that can feed the hungry people on earth! Any way, we should leave the detailed description of these failures in the course of Intelligible Life aside for now and return to the story of this blood coughing another time. This theory is correct based on the observations that we have acquired of the stories of blood-thirsty Leviathans of the history, but reciting history has nothing for us though we know that what has happened to humanity due to these evils. The true pioneers of humanity and religious intellectuals always recommend the rulers that instead of ruling slaughterhouses with Machiavellian laws you can rule human societies. If endorsement of the course of history and remaining silent before “history as it passes” was logical, battle against oppressions, ignorance and poverty which has been relatively undertaken by societies would be illogical. It would have been suppressed by the marginalization of idealism by shallow realism. 💠 Jafari, M. T. Islam’s political philosophy, pp. 499-500 (originally in Persian) 🌿استاد علامه محمدتقی جعفری🌿 @allameh_jafari
🔹 اگر جنگ‌هاى گذشته‌اى كه بشر را در خاك و خون غلتانده ـ و پيش از آنكه خون‌هاى آنان روى لباس‌ها و چكمه‌هايشان بخشكد و پيش از آنكه لاشخوران بيابان‌ها و ساير حيوانات، اين اثر جرم بزرگ را از روى زمين پاك كنند ـ گردانندگان آن جنگ‌ها، پياله شراب خود را بر هم زده و به سلامتى همديگر سركشيده‌اند، مى‌توانست موجبات ترقى را فراهم كند، قيافه وحشتناك و كابوس مرگبار جنگ سوم جهانى در همين قرن خودنمايى نمى‌كرد. آيا اين قيافه وحشتناك و كابوس مرگ كه نمايانگر وقاحت جهانخواران جنگ‌افروز است، بشارت ترقى را مى‌دهد يا نابودى انسان‌ها را؟ آرى، مى‌توانيم بگوييم: تكرار پى در پى جنگ‌ها و كشتارها مى‌تواند بر قساوت قلب مردم، خصوصاً بر قساوت گردانندگان جنگ‌ها بيفزايد و شنيدن كشته شدن ميليون‌ها نفر در جنگ، يك مفهوم آمارى تلقى شود، نه يك فاجعه شرم‌آور! در اينجا، عبارت يكى از گردانندگان بزرگ جنگ دوم جهانى ـ كه در كتاب «جهان مسلح، جهان گرسنه»، نوشته ويلى برانت، به نقل از چرچيل آمده ـ قابل توجه است. او (چرچیل) مى‌گويد: «اگر يك فرد انسانى بميرد، مصيبت و تراژدى است، اما اگر يك ميليون نفر بميرند، چيزى بيش از آمار و ارقام نيست». ما معمولاً به ويژه در شرايط و فضاهاى آشنا، تنها قدرت درك و هضم شماره‌ها و رقم‌هاى كوچك را داريم. قربانيان چند ميليونى، تنها احساس انتزاعى و مجرد برمى‌انگيزد و به هيچ صورت نمى‌توانيم سنگينى آن فاجعه را به جان احساس كنيم؛ يك صفر كمتر يا بيشتر، براى ما مفهومى چندان نمى‌تواند داشته باشد». 🌿 مأخذ: جعفرى، محمدتقى، حكمت اصول سياسى اسلام (تفسير فرمان )، ص ۴۹۷ The agonies of the Third World Countries are the souvenirs of wars that have been masterminded by the leaders of Developed Countries. Bloodshed, famine, refugee crisis, epidemic diseases, hunger and many other evil phenomena are the sinister consequences of wars that have taken millions of innocent lives that in Churchill's view are only matters of statistic not a catastrophe. Willy Brandt has referred to this fact in his seminal work on human condition in the twentieth century in the following words: "Small and big numbers can easily enmesh people's destiny in drift nets of statistic and statistical investigations, though our mind might be incapable to understand the astronomical numbers. I remember during WWII and Nazis' oppressions, how the numbers of the dead, prisoners and exiled ones overshadowed the realities on the ground and did not allow the appalling aspects of society to be felt. Churchill once said, 'a single death is a tragedy; a million deaths is a statistic'. We are usually able to understand only small numbers particularly in normal conditions. The large number of victims of a massacre that goes beyond millions only touches us in an abstract form and we can by no means understand the real scope of that tragedy. The addition or subtraction of a zero will not do any good too." (Willy Brandt (1986), World Armament and World Hunger, pp. 57-58) 🌿Jafari, M. T. Islam’s political philosophy, p. 497 (originally in Persian) @allameh_jafari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 📌 تقسیم بندی شخصیت و انسان در از نگاه علی ابن ابیطالب علیه السلام - نگاهی به فرمان مالک اشتر 🔹 برش ۱ 🔰 سال ۱۳۶۹ 🌿کنگره نهج البلاغه - حسینیه ارشاد 👈🏻 لینک کامل در سایت آپارات: https://www.aparat.com/v/gSIQU عليه‌السلام @allameh_jafari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 📌 تقسیم بندی شخصیت و انسان در از نگاه علی ابن ابیطالب علیه السلام - نگاهی به فرمان مالک اشتر 🔹 برش ۲ 🔰 سال ۱۳۶۹ 🌿کنگره نهج البلاغه - حسینیه ارشاد 👈🏻 لینک کامل در سایت آپارات: https://www.aparat.com/v/gSIQU عليه‌السلام @allameh_jafari