فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تاکید دشمنی با دشمنان اهلبیت علیهمالسلام ‼️
00:00 : کدام عزاداری ارزش ندارد❓
01:14 : همه بی خیال امام شدند....
02:00 : اونجایی که همه ول کردن بیا وایسا🇮🇷✌️
03:00 : اهل بهشت به درجات اباالفضل علیه السلام غبطه میخورند❕
https://eitaa.com/almahdie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
يه كار جالب در پياده روى اربعين👌👌👌👌
عزیزانی که امسال زائر امام حسین(ع) هستید، التماس دعا🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🥺🥺🥺
https://eitaa.com/almahdie
نماهنگ آه فراق.mp3
3.09M
#آه_من_الفراق
پلکی زدیم و محرم تمام شد
برسان اربعین این گدا را کربلا
━━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━━━
https://eitaa.com/almahdie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حقیقتی که درباره هزینه زیارت #امام_حسین علیه السلام نمیدونستی!
https://eitaa.com/almahdie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🧕خیلی از مذهبی های ماهم این احکام رو نمیدونند و متاسفانه روز به روز شاهد نسلی خواهیم بود که از بدنهای ناپاک به وجود می آیند 😔👆
https://eitaa.com/almahdie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز سالروز اسارت شهید سرافراز محسن حججی🌹
برای شادی روح شهدا صلوات
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
https://eitaa.com/almahdie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 مجری صداوسیما: هر قلپ (نوشابه کوکاکولا) که میخوریم تیری در قلب ملت فلسطین است!
https://eitaa.com/almahdie
🚘 وقتی یه ماشین از یه شرکتی میخری
اگه خراب بشه فقط به تعمیرگاه مُجاز همون شرکت مراجعه میکنی.میشه بپرسم چرا؟!
چون خودشون ساختن، هم قطعاتش رو دارن و هم به همهی جزئیات ماشین اشراف دارند
حالا خدا ما رو خلق کرده
از ضعفها
و قوتهای💪ما خبر داره
و خوب میدونه با چی آروم میشیم
📣 حالا همین خدا میگه:
آرامش تو در اینه که به یاد منِ خدا باشی❤️
هرچه بیشتر یادم کنی👈آرامش بیشتر داری
🦋أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ*
آگاه باشید، تنها با یاد خدا دلها آرامش مییابد!
سوره رعد 28🌿
https://eitaa.com/almahdie
4_5857038191361529527.mp3
7.91M
🎵فايل صوتی
🎶تنظیم دیجیتال
فـراموش میشم...
#کربلایی_حسین_ستوده
✅#پیشنهاد_دانلود👌👌👌
https://eitaa.com/almahdie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
2 جا سکوت کن:
1_کاری که به تو ربطی ندارد
و هیچ اطلاعی در
موردش نداری زیرا
ممکن است ندانسته
تهمت بزنی و قلبی بشکنی
2_در پیشگاه خداوند
سکوت کن تاصدای
خداوند بزرگ را بشنوی
او میگوید من کنارت هستم🌸
🌸🍃
https://eitaa.com/almahdie
گلچین۱۰ جمله زیبا از #استاد_الهی_قمشه_ای:
۱-قرار نیست در کاری عالی باشید تا آن را شروع کنید . . قرار است آن را شروع کنید تا در آن کار عالی شوید . . .
۲-اعتماد ساختنش سالها طول میکشد ، تخریبش چند ثانیه و ترمیمش تا ابد . . .
۳- ایستادگی کن تا روشن بمانی . شمع های افتاده خاموش می شوند . . .
۴- دوست بدار کسی را که دوستت دارد . . حتی اگر غلام درگاهت باشد. . . دوست مدار کسی را که
دوستت ندارد . . . حتی اگر سلطان قلبت باشد . . .
۵- هیچ کدام از ما با “ای کاش” . . . به جایی نرسیدهایم . . .
۶- “زمان” وفاداریه آدمها را ثابت میکند . . . نه “زبان” . . .
۷- همیشه یادمان باشد که نگفته ها را میتوانیم بگوئیم . . . اما گفته ها را نمیتوانیم پس بگیریم . . .
۸- خودبینی ، دیدن خود نیست . . . خودبینی . ندیدن دیگران است . . .
۹- هیچ آرایشی شخصیت زشت را نمی پوشاند . . .
۱۰- آدمـها را به انــدازه لــیاقــت آنها دوست بدار و به انــدازه ظــرفــیت آنها ابراز کــن.
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
https://eitaa.com/almahdie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸احـتــرام
🍃مهمترین عامل
🍃شخصیت ماست ...
🍃احترام مثل یک
🍃سرمایهگذاری است
🍃هر چیزی رو که به
🍃دیگران بدیم
🍃با سود و منفعت
🌸به خودمون برمیگرده...
🌸🍃
https://eitaa.com/almahdie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای اول ماه برای رفع گرفتاریها باصدای بلند در منزل پخش کنید #محرم #صفر #ماه_صفر
https://eitaa.com/almahdie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 خطر در کمین چادریها
🔹پروژه حذف چادر در ایام #اربعین
🔹اگر مراقب نباشید یک روز سر بلند میکنید و میگوئید من چادری و محجبه بودم، نمیدانم چطور چادر از سرم برداشتم؟؟#حجاب #ماه_صفر۱۴۴۶
https://eitaa.com/almahdie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 خاطره ای شنیدنی از دکتر سعید عزیزی ؛ گروهی از زائران در اربعین حسینی؛ اربعینی در آذرماه و سرمایی استخوانسوز. زائرانی که به احترام حضرت عباس، موکبی را تخلیه میکنند و در پی سرپناه، سر از خانه ای درمیآورند، غافل از آنکه صاحبخانه، آن شب با دلی شکسته از #امام_حسین، حاجتی داشته و از قضا، میخواسته پسر همسایهاش را به خاطر قتل پسرش قصاص کند. آن شب چه شد و بین آن دو صاحبخانه، چه گذشت؟ #اربعین #کربلا
https://eitaa.com/almahdie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📍مهدی ماهانی: از بچگی در هیئت بودم/از بیان اعتقاداتم نمیترسم
بازیگر سینما و تلویزیون:
🔸️ایمانم را بلند فریاد میزنم و از قضاوت هیچ احدی ترسی ندارم چون به بالایی وصلم.
🔸 از کودکی ارادت ویژهای به ائمه داشتم
🔸️خواستم جایزه جهانی بازیگریام را به حرم اهدا کنم گفتند جایزه هنری قبول نمیکنند
🔸️چند روز دیگر مسابقه انتخابی بدنسازی دارم و اگر بتوانم در مسابقات جهانی موفق شوم، این مدالم را هم به حرم امام رضا (ع) تقدیم میکنم
https://eitaa.com/almahdie
روزی واعظی به مردمش می گفت:
ای مردم!
هر کس دعا را از روی اخلاص بگوید، می تواند از روی آب بگذرد، مانند کسی که در خشکی راه میرود.
جوان ساده و پاکدل،
که خانه اش در خارج از شهر بود و هر روز می بایست از رودخانه می گذشت، در پای منبر بود.
چون این سخن از واعظ شنید،
بسیار خوشحال شد.
هنگام بازگشت به خانه،
دعا گویان، پا بر آب نهاد و از رودخانه گذشت...
روزهای بعد نیز کارش همین بود و در دل از واعظ بسیار سپاسگزاری می کرد.
آرزو داشت که هدایت و ارشاد او را جبران کند.
روزی واعظ را به منزل خویش دعوت کرد، تا از او به شایستگی پذیرایی کند.
واعظ نیز دعوت جوان پاکدل را پذیرفت و با او به راه افتاد.
چون به رودخانه رسیدند، جوان دعا گفت و پای بر آب نهاد و از روی آن گذشت،
اما واعظ همچنان برجای خویش ایستاده بود و گام بر نمی داشت...
جوان گفت:
ای بزرگوار!
تو خود، این راه و روش را به ما آموختی و من از آن روز چنین میکنم، پس چرا اینک برجای خود ایستاده ای، دعا را بگو و از روی آب گذر کن!
واعظ، آهی کشید و گفت:
حق،همان است که تو میگویی،
اما دلی که تو داری، من ندارم!
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
https://eitaa.com/almahdie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آه من الفراق
ای کعبهی عراق
از حال دلم
میشه بگیری سراغ
مهدی رسولی🎙
#محرم #اربعین #ماه_صفر
https://eitaa.com/almahdie
راه رضوان🇵🇸🇵🇸
شاهزاده ای در خدمت #قسمت صد و نهم🎬: روز و روزگار در پی هم می آمد و می گذشت در حالی که افسار شتر خلا
شاهزاده ای در خدمت
#قسمت صد و دهم🎬:
آفتاب سوزان ظهر می تابید و طفل کوچک بی قرار دست و پایش را تکان میداد.
ابو ثعلبه که بالای درخت نخل مشغول چیدن خرماهای نورس بود ، متوجه بیدار شدن و بی قراری طفل شد ، نگاهی به پایین درخت انداخت ، فضه سرش را بالا گرفته بود تا ببیند کی شوهرش، خوشهٔ خرما را پایین میدهد که آن را بگیرد .
مرد لبخندی برلب نشاند و بلند فریاد زد : برو زیر سایهٔ اتاقک ،گویا طفلمان بیدار شده و سپس به کمی آنطرف تر اشاره کرد و ادامه داد ، چند نفر هم به اینجا نزدیک می شوند.
فضه با شنیدن این حرف ، نگاهی به رد نگاه شوهرش انداخت و متوجه شد سه مرد به آنجا نزدیک می شوند، فوری خود را به فرزندش ثعلبه رساند ، عبا و رو بنده اش را از کنار طفل برداشت و پوشید .
سپس نگاهی به کودکش که با دیدن مادر گویا گرسنگی اش تشدید شده بود انداخت و همان طور که او را از جا بلند می کرد ،بوسه ای از صورت نرمش چید .
فضه روی زمین نشست و بچه را در آغوش کشید و می خواست به او قطره شیری بخوراند که متوجه شد آن سه مرد نزدیک آمدند و اتفاقا از سرشناسان مدینه هستند.
آنها اینقدر گرم گفتگو بودند که متوجه نشدند چشمان خیره مردی ازبالای نخل و زنی از زیر روبنده آنان را می نگرد و گوش هایشان ،حرف های آنان را می شنود.
فضه سرش را پایین انداخت و به کودکش خیره شد اما به خوبی سخنان ان مردان آشنا را می شنید، در این هنگام متوجه شد که ابوبكر پرنده ای را ديده كه بر شاخه درختي نشسته است و با دیدن آن پرنده گفت: خوشا به حالت، بر شاخه درخت می نشينی، از ميوه درخت مي خوری، پرواز مي كنی و هيچ حساب و كتابی نداری، اي كاش من هم مثل تو بودم، به خدا سوگند، دوست داشتم خدا مرا بسان درختی بر كناره راه می آفريد تا شتری از كنار من می گذشت و مرا در دهانش می گرفت و می جويد و می بلعيد سپس به صورت پشگل از شكمش خارج می كرد؛ ولی انسان نبودم!!! .
در این هنگام عمر که می خواست خود را مانند خلیفه اش نماید به حرف در آمد و گفت : اي كاش من نیز، قوچ خاندانم بودم تا در حد توانشان چاقم می كردند و بعضی از بدنم را كباب و بعضی را خشك می كردند و می خوردند، سپس به صورت عذره دفع می كردند و انسان آفريده نمی شدم.
آنگاه نفر سوم که کسی جز ابو الدرداء نبود ، گفت : ای كاش همانند درختی بودم كه قطع می شود و بشر آفريده نمی شدم
و سپس عمر خم شد و پر كاهی از زمين بر داشت و گفت: ای كاش من اين پر كاه بودم، ای كاش به دنيا نمی آمدم، ای كاش هيچ نبودم، ای كاش مادرم مرا نمی زائيد، ای كاش فراموش شده بودم.
فضه با شنیدن این حرف ها سری از روی تأسف تکان داد و رو به کودک شیرخوارش که مشغول نوش کردن شیر بود گفت : خدایا توبه !! ببین کار امت مسلمان به کجا کشیده و دینی که بهترین پیامبر را داشت و بهترین ولیّ بلافصل برایش تعیین شد که ملت پشت به ایشان کردند ، وضعش چنان اسفناک شده که خلیفه و دوستانش چنین آرزوهایی دارند.
اگر امت مسلمان بفهمد که خلیفه و مشاور اعظمش آرزو دارند که در نهایت فضلهٔ حیوان و انسان بودند چه حالی خواهند شد.
و وای ما، با این سردمداران خود خوانده به کجا خواهیم رسید؟
من بارها و بارها از زبان پیامبر صلی الله علیه واله شنیدم که انسان اشرف مخلوقات است و آفریده نشده مگر برای خلیفه اللهی بر روی زمین و رسیدن به کمال که همان مقام قرب خداوند است.
حال ما را چه می شود که خلفای این دین آرزو دارند از آن مقام عظمی به این فضلهٔ سفلی نزول کنند؟!.
و آرام تر ادامه داد...خداوندا تو خود به فریاد دینت برس که اینان کار را به جایی می رسانند که از اسلام جز نام چیزی به جا نماند...
ادامه دارد..
📝به قلم ط_حسینی
💦🌨💦🌨💦🌨💦🌨
شاهزاده ای در خدمت
#قسمت صد و دوازدهم🎬:
انس یا الله گویان وارد خانه شد ، تقه ای به درب اتاق زد، مولا علی علیه السلام اجازه ورود داد.
انس داخل شد ، ابوتراب مشغول تلاوت قرآن بود ، با نشستن انس، درب قران را بست و فرمود : چه پیش آمده؟
انس احساس می کرد علی علیه السلام با اینکه در مسجد نبوده اما از اتفاقات خبر دارد ، اخر او وصی پیامبر است و علم غیب می داند ، هر چند که مردم او را خانه نشین نمودند اما مقام وصایت از او با رأی مردم که ساقط نمی شود ، چون این مقام الهیست و منتسب به خواست و درگاه خداوند است.
انس سینه اش را صاف نمود و گفت : یک یهودی وارد مسجد شده، به دنبال خلیفه رسول خدا بود و می گفت سوالاتی دارد که اگر جواب درست را بگیرد ، به خلیفه رسول، ایمان می آورد و با او بیعت می کند و به دین خدا در می آید .
او سوالاتش را پرسید ، اما ابوبکر در جواب دادن عاجز ماند و اینک مرا فرستاده اند تا اگر شما در منزل بودید و اجازه فرمودید با آن یهودی به خدمت برسند تا سوالاتش را بپرسد.
مولا ، سری تکان داد و فرمود : بگویید بیایند .
با این حرف علی علیه السلام ، انس از جا جست و با عجله به سمت درب خانه رفت تا خبر را به ابوبکر و همراهانش در مسجد بدهد..
فضه که شاهد گفتگوی آنان بود ، بار دیگر آهی کشید و گفت : اگر ادعای خلافت می کنید ،چرا در این کار درماندید و مدام دست به دامان مولای ما هستید؟! و آرام تر ادامه داد به خداوندی خدا قسم ، همهٔ انصار و مهاجر می دانند که در این زمان جز علی علیه اسلام ولی و سرپرست و امامی وجود ندارد...آنها خوب می دانند که حق مولایم را ضایع کردند و به حب دنیا دست از حب علی علیه السلام کشیدند و او را خانه نشین کردند و اسلام را پاره پاره نمودند و خدا می داند که با این عملشان چه تعداد از مسلمانان و آیندگان اسلام را به گمراهی و ضلالت بکشانند....
ادامه دارد..
📝به قلم :ط_حسینی
💦🌨💦🌨💦🌨💦
شاهزاده ای در خدمت
#قسمت صد و سیزدهم🎬:
چند دقیقه از رفتن انس نگذشته بود که باز درب خانه را زدند و از سرو صدای پشت درب مشخص بود که ابوبکر و آن فرد یهودی به همراه جمعی از مهاجرین و انصار پشت درب هستند.
درب باز شد و جمع وارد اتاق علی علیه السلام شدند.
پس از عرض سلام ، انس بن مالک از جا بلند شد و با اشاره به آن مرد یهودی گفت:
ایشان اینک داخل مسجد شدند و گفتند: وصی حضرت محمد (صلوات الله علیه و آله)کجاست؟
مردم اشاره به ابوبکر کردند
این مرد یهودی به ابوبکر گفت:
می خواهم از تو سوالی بپرسم که غیر از پیامبر یا وصی پیامبری آن را نمی داند!
ابوبکر گفت: سوالت را بپرس!
این مرد جواب داد :
خبر بده به من از آنچه خداوند نمی داند
و از آنچه برای خدا نیست
و از آنچه نزد خدای عزوجل نیست!!!
در این هنگام ابوبکر گفت: ای یهودی این سخن زنادقه ( که اصلا خدا را قبول ندارند) هست! و سپس ابوبکر و این مسلمان های حاضر ، این شخص را هو و مسخره کردند!
و سپس عبدالله بن عباس از جا برخواست و گفت:با این مرد به انصاف برخورد نکردید اگر جوابش را می دانید که بگوییدش و اگر نمی دانید ببرید نزد کسی که جواب سوالش را می داند!که من از رسول خدا (صلوات الله علیه و آله)شنیدم که در حق علی (علیه السلام) فرمود :پروردگارا به قلب علی (علیه السلام) قوت و نیرو ببخش و بر زبانش ثبات و قِوام بده.
و این شد که ابوبکر و حاضرین نزد شما آمدند تا ابوتراب جواب سوالات را بگوید که بی شک اگر جوابی باشد در نزد شماست و لاغیر و...
در این هنگام انس ساکت شد و ابوبکر به سخن در آمد و گفت: ای ابا الحسن این یهودی از من سوالات زنادقه را پرسید!
علی علیه السلام نگاهی به جمع انداختند و فرمودند: چه می گویی ای یهودی؟
ابوبکر نگذاشت آن یهودی حرفی بزند و زودتر گفت:میگوید ازتو سوالی دارم که جوابش را فقط پیامبر یا وصی پیامبر می داند!
علی علیه السلام رو به آن شخص یهودی گفت: سوالت را بپرس . یهودی سوالات را برای حضرت گفت.
حضرت علی (علیه السلام) بدون تعلل فرمودند:
اما آنچه را که خداوند متعال نمی داند؛خودِ شما یهود هستید که می گویید «ان عزير ابن الله، والله لا يعلم أن له ولدا» عُزَیرِ پیامبر پسر خداست و حال آنکه خداوند عزوجل نمی داند که پسری دارد!!
و اما آنچه که نزد خداوند سبحان نیست ؛ ظلم و عجز نزد خدای متعال نیست.
و اما آنچه که برای خدای منان نیست ؛ برای خدای متعال شریکی نیست.
با تمام شدن سخن مولا علی علیه السلام ، جمع در بهت و سکوتی عجیب فرو رفت ، گرچه همگان می دانستند که براستی علی همان حق و حق همان علیست اما انگار این مسأله هر روز و هر روز باید خود را به رخ این جمع پیمان شکن می کشید که حق را به حال خود گذاشتند و باطل را چسپیدند و سکوت جمع با صدای ان یهودی شکست.
یهودی با شنیدن جواب سه سوال خود ،با صدای بلند گفت :«اشهد ان لا اله الا الله وان محمدا رسول الله وأنك وصى رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم»
شهادت می دهم که خدا یکی هست و محمد [صلوات الله علیه و آله] رسول خداست و مُسَلَّماً تو (علی بن ابی طالب [علیهما السلام] وصی رسول الله [صلوات الله علیه و آله] هستی.
در این هنگام ابوبکر و مسلمان ها رو به علی علیه السلام گفتند : ای برطرف كننده ى غم ها.
ابوبکر از جا برخواست و به تبع او مهاجرین و جمع پیش رو هم بلند شدند و سر مبارک علی علیه السلام را بوسیدند و گفتند ای زداینده غم ها.....
فضه که از پشت درب شاهد گفتگوی آنها بود ، با دیدن این صحنه ، اشکی را که گوشه چشمش لانه کرده بود گرفت و آرام زمزمه کرد: وای بر شما، وای برشما که نام مسلمان برخود نهادید و از اسلام واقعی بویی نبردید ، وای برشما که وصی رسول الله را در بین خود دارید و او را تنها گذاشتید ، وای بر شما که حق را خانه نشین کردید و ناحق را بر مسند نشاندید و اگر این کار نمی کردید و در پی علم واقعی بودید ، اینک معدن علوم یکی یکی علم این جهان خلقت را برایتان آشکار می کرد و زندگیتان چنان پیشرفت می کرد که در فهم و درکتان نمی گنجید اما حیف و صد حیف که....
ادامه دارد...
📝ط_حسینی
💦🌨💦🌨💦🌨💦🌨