#شگفتی_های_آفرینش
✅ نعمت موهای نداشته!
از دیگر نکات جالبتوجه درباره موهای بدن، موضع رشد آنهاست. امام صادق(ع) در این خصوص نیز توضیحاتی را به مفضل بن عمر بیان نمودهاند که بخشی از آن توضیحات، از این قرار است:
«نيز از رويش مو در چند جاى بدن كه وجود آن براى انسان مايه رنج و زيان است جلوگيرى شده. اگر مو در ديدگان مىروييد آيا آدمى نابينا نمىشد؟ و اگر در دهانش مىروييد آيا خوردن و آشاميدن انسان دشوار و بىلذّت نمىگشت؟ اگر در كف دست رشد مىكرد آيا انسان از لمس درست اشيا و انجام برخى از كارها باز نمىماند؟ ... نيك انديشه كن كه چگونه آفرينش از هر خطا، زيان و ناهماهنگى به دور است و يكسره حكمت و تقدير است و مصلحت و سود.» (شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل)، ص۶۷)
بشر ناسپاسی که گاه مدعی تصادفی بودن آفرینش هستی بوده و وجود خالق حکیم را منکر میشود، حتی در مواضع رویش موی بدنش نیز مدیون خالق یکتاست.
اگر پرودگار متعال تنها چند تار مو را روی مردمک چشم میرویاند، آیا کاری هم از دست انسان برمیآمد؟! آیا جز تن دادن به آن وضعیت زجرآور، کار دیگری هم از او ساخته بود؟! یک پیکر است و اینهمه بینقصی!
🆔 @almiqat
#شگفتی_های_آفرینش
✅ فوايد آب دهان
از دیگر الطاف خداوند متعال به بشر، ترشح دائمی بزاغ دهان است. موهبتی که امام صادق(ع) اینطور از آن یاد میکنند: «درباره آب دهان و مصالح آن بينديش. خداى جلّ و علا چنان تدبير نمود كه اين آب همواره به سوى دهان سرازير باشد تا كام و گلو را تر نگاه دارد و خشك نشوند. اگر اين جايها نامرطوب بمانند، هر آينه آدمى هلاك مىشود! زيرا آبى در دهان نمىماند كه انسان با آن آب، غذاى خشك را نرم گرداند و فرو برد [بسيار ديده شده كه غذايى، خشك آدمى را هلاك كرده است]. بدان كه اين رطوبت در حكم مركب راهوار غذاست [و آن را به معده مىرساند]. نيز اين ترى به صفرا [و يا سودا] مىرسد و اين كاملا به سود انسان است و اگر صفرا خشك شود آدمى در هلاكت مىافتد.» (شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل)، ص۶۸)
🆔 @almiqat
میقاتالقرآن
🆔 @almiqat 👇
#شگفتی_های_آفرینش
✅ نیاز و میل به خوردن، خوابيدن و ازدواج
انسان چنان آفریده شده که برای ادامه زندگی نیاز به خوردن و استراحت داشته باشد و برای تداوم نسل هم نیاز به ازدواج. اما اگر خداوند برای برطرف کردن این سه نیاز انگیزهای در انسان قرار نمیداد، احتمالا کمتر کسی از آنها استقبال مینمود. به همین دلیل خداوند متعال برای هر یک از آنها محرکهایی درونی قرار داده که انسان را برای پذیرش آنها ملزم و حتی مشتاق میکند!
احساس گرسنگی و بیخوابی، چیزی نیست که با انحراف ذهن از سر بپرد یا فراموش شود. بلکه آنقدر تشدید میشود تا بالاخره انسان تسلیم شود و به خوردن یا خوابیدن تن دهد. اگرچه مجبور شود برای خوردن هزینه بپردازد و برای خوابیدن زمان قابلتوجهی صرف کند! در مسئله ازدواج نیز اگرچه خودداری از آن مثل دو مورد قبل به جان انسان لطمه نمیزند، اما خداوند متعال با اهرم التذاذ بشر را به آن متمایل نموده است.
بهراستی اگر این سه نیاز، این عوامل انگیزشی را به همراه نداشتند، حیات بشر چقدر تداوم مییافت؟ و سوال دیگر اینکه این انگیزههای بهجا و البته ضروری را چه کسی پدید آورده و در نهاد انسان نهاده است؟ آیا اینها هم تصادفی است؟! امام صادق(ع) در فرمایشات خود به مفضل بن عمر، این سه موضوع را اینطور مورد اشاره میدهند:
«اى مفضّل! در خوردن، خوابيدن، ازدواج و تدابير نهفته در آنها بنگر. براى هر كدام از اين افعال، محرك و عاملى درونى پديد آمده: گرسنگى عامل خوردن و راحتى و قوام بدن است. بيخوابى و چرتزدن، عامل خواب، استراحت و تقويت بدن است. شهوت عامل ازدواج و ماندگارى نسل است. اگر انسان [گرسنه نمىشد و] در درون، تقاضاى طبيعى براى خوردن نمىيافت، بلكه از طريق ديگر به نياز بدنش به غذا پى مىبرد، چه بسا بر اثر سنگينى و كسالت و... چيزى نمىخورد و در اثر آن، لاغر و سپس هلاك مىشد. چنان كه گاه آدمى براى درمان يك نارسايى به دارو نيازمند است ولى بر اثر سهلانگارى و عدم استفاده از آن، درد و بيمارىاش شديد و يا به مرگ منتهى مىشود.
همچنين اگر انسان [بدون آنكه به طور طبيعى خوابش بيايد] تنها با توجه به نياز بدن به خواب و استراحت و تقويت مىخوابيد، چه بسا بر اثر سستى و تنبلى و يا ... نمىخوابيد و اين امر او را به ضعف جسمى دچار مىكرد و در پايان به هلاكت او مىانجاميد. نيز اگر [نيروى شهوت در درون نبود و] انسان، تنها به خاطر علاقه و به هم رسيدن فرزند به ازدواج تن در مىداد، هيچ دور نبود كه چنين كارى نكند و در نتيجه، نسل انسان كاسته مىشد و يا از ميان مىرفت؛ زيرا بسيارند كسانى كه به فرزنددارى رغبتى ندارند و به آن اهميت نمىدهند.
بنگر كه چگونه براى هر كدام از اين افعال كه قوام و سود بدن در آنهاست، در درون و بهطور طبيعى محرك و عامل حركتدهنده آن قرار داده شده است.» (شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل)، ص۶۹، با اندکی تصرف)
🆔 @almiqat
میقاتالقرآن
🆔 @almiqat 👇
#شگفتی_های_آفرینش
✅ غذا در مسیر بدن
همانند ماشینی که برای حرکت کردن نیاز به سوخت دارد، بدن انسان هم برای انجام فعالیتهای روزمره خود به سوخت احتیاج دارد که این سوخت از مواد غذایی خورده شده استخراج و به مصرف بدن میرسد. اما تامین سوخت بدن نیازمند فرآیندی است که طی آن بدن بتواند نان و سبزی و گوشت و سایر خوراکیها را اولا تکهتکه و بسیار ریز کند، ثانیا سرفرصت از بین حجم زیاد غذای دریافتی، ذرات کارآمد و ناکارآمد آن را جدا کند، سپس ذرات کارآمد را تا رسیدن به تکتک سلولهای گرسنه مشایعت کند و در آخر هرآنچه بهکارش نمیآید را به دور افکند. و این فرآیند پیچیدهای است که هر روز در بدن ما تکرار میشود، بدون آنکه روحمان از آنچه جسممان میکند خبر داشته باشد!!
امام صادق(ع) این فرآیند را اینطور به مفضل بن عمر توضیح میدهند: «بدان كه در [جسم] انسان چهار نيرو [و دستگاه] نهفته شده است: ۱- نيروى جاذبه [يا گرسنگى يا طلب درونى غذا] كه غذا را مىگيرد و سوى معده مىفرستد. ۲- نيروى ماسكه [يا نگاهدارنده] كه غذا را در معده و جز آن نگاه مىدارد تا عمليات طبيعى روى آن انجام شود. ۳- نيرو [يا جهاز] هاضمه كه غذا را در معده طبخ [يا هضم] مىكند. عصاره و اصل خالص آن را جدا مىكند و در تمام بدن مىپراكند. ۴- نيروى دافعه كه زوايد و سنگينيهاى غذا را پس از رفع نياز دستگاه هاضمه، به جانب پايين سرازير مىكند [و دفع مىنمايد]. با تأمل فراوان در اين نيروهاى چهارگانه و كارهاى آنها، نياز بدن به آنها و هم در حكمتها و تدابير الهى نهفته در آن انديشه كن.
اگر نيروى جاذبه نبود، انسان چگونه در انديشه چارهجويى غذا كه ايستادگى بدن به آن است، مىافتاد.؟ اگر نيروى نگاهدارنده و ماسكه غذا نبود، چگونه غذا در درون مىايستاد تا معده آن را هضم كند؟ اگر نيروى هاضمه نبود، چگونه غذا هضم مىشد و مىپخت تا خالص آن كه برآورنده نياز [سلولهاى] بدن است، از آن جدا شود؟ اگر نيروى دافعه نبود، چگونه سنگينيها، غذاهاى غيرقابل هضم و ماندههاى دستگاه هاضمه دفع و خارج مىگشت؟ نمىنگرى كه خداوند جل و علا چگونه با لطف تدبير و حسن تقدير خود اين نيروها را بر بدن گمارد تا به سود و مصلحت و براى تقويت آن عمل كنند؟» (شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل)، ص۷۰)
🆔 @almiqat
#شگفتی_های_آفرینش
✅ نعمت «حافظه»
امام صادق(ع) در بخش دیگر فرمایشات خود به مفضل بن عمر، به نعمت ارزشمند حافظه اشاره مینمایند و فواید و آثار این موهبت بزرگ الهی را اینطور یادآور میشوند: «اى مفضّل! درباره نيروى انديشه، خيال، عقل، حافظه و ديگر قواى درونى و باطنى انديشه كن. هيچ مىدانى كه اگر در ميان اين نيروهاى روانى فقط حافظه [وجود نداشت و يا] ناقص بود انسان چه حالتى پيدا مىكرد؟ آيا مىدانى اگر سود و زيان، داد و ستد، ديدهها و شنيدهها، چيزى كه گفته و آنچه بدو گفتهاند و مفيد و مضر را نمىدانست و به ياد نمىآورد و شخصى را كه به او نيكى كرده و يا بدى نموده فراموش مىكرد، چه خلل و نارساييهایی در زندگى معيشتى و تجربهاى او پديد مىآمد؟
اگر چنين بود هر قدر كه از راهى مىرفت آن را فرا نمىگرفت، اگر تمام عمرش را بر روى حفظ و فراگيرى درس مىنهاد هيچگاه آن را نمىآموخت، نه دينى مىتوانست برگزيند و نه از تجربهاى سود برد و نه از گذشتهاى درس عبرت بگيرد. در حقيقت از انسانيت خارج مىشد.» (شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل)، ص۷۲)
🆔 @almiqat
میقاتالقرآن
🆔 @almiqat 👇
#شگفتی_های_آفرینش
✅ نعمت «فراموشی»!
مصیبتها، اشتباهات، تصمیمات غلط و دیگر وقایع تلخ زندگی، همه و همه لحظات ناخوشایند زندگی انسان را تشکیل میدهند و هر یک به میزانی قادرند اوقات انسان را تلخ نمایند. اگرچه انسان عاقل همواره از خطاهای گذشته درس و عبرت میگیرد، اما بهخاطر آوردن دائمی ناکامیها، شکستها و همچنین حوادث ناخواستهای که انسان در وقوع آنها دخالتی نداشته نیز سودی به حال انسان ندارد. مرور دائمی روزهای تلخ زندگی، گذشته را تغییر نمیدهد و جز حسرت و افسوس نیز آوردهای نخواهد داشت.
از این رو خداوند مهربان و حکیم نیز برای آنکه بندگان پرخطایش هر روزشان را با افسوس دیروز شروع نکنند و ادامه زندگی را با حسرت گذشته تباه نسازند، با نعمت بزرگی به نام «فراموشی» به داد آنها رسیده و نجاتشان داده است.
امام صادق(ع) درباره این نعمت که اتفاقا نقطه مقابل نعمت «حافظه» محسوب میشود، چنین میفرماید: «بنگر كه چگونه تنها يكى از اين ويژگيهاى فراوان باطنى اين گونه مهم است [كه اگر وجود نداشته باشد اين همه نارسايى در كار انسان پديد مىآيد! با اينكه نعمت حافظه تنها يكى از آن همه نعمت است]. بدان كه نعمت فراموشى بسيار بزرگتر از نعمت حافظه و يادآورى است. اگر [نعمت] فراموشى نبود، هيچ كس مصيبت و سختى خود را فراموش نمىكرد. حسرتش پايان نمىيافت. كينهاش تمام نمىگشت. با ياد داشتن [و عدم فراموشى] آفات دنيا، هيچگاه از آن بهره نمىجست. اميدى به فراموشى و غفلت سلطان [و حاكمى كه دشمن اوست] و رهايى از حسد رشكبران نداشت. آيا نمىبينى كه چگونه دو نيروى حافظه و فراموشى كه ضدّ يك ديگرند، هر كدام براى مصلحتى خاص در نهاد آدمى نهفته شده است؟» (شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل)، ص۷۳)
🆔 @almiqat
#شگفتی_های_آفرینش
✅ حیای آدمی
حیا خصلتی ارزندهای است که برخورداری از آن میتواند بازدارنده از زشتیها و وادار کننده به خوبیها باشد. حیا پردهای است که اگر دریده شود، میتواند چهره دیگری از هر انسان را به نمایش بگذارد! چهرهای منفی و گاهی خطرناک! ادب و احترام، اجتناب از ارتکاب علنی معاصی و بسیاری دیگر از سکنات یک انسان، عموما ناشی از حیای اوست. انسان بیحیا ابایی از هیچ کاری ندارد و همین کافی است تا به پست و فرومایهترین چهره جامعه تبدیل شود.
امام صادق(ع) در خصوص حیا به مفضل بن عمر چنین میفرمایند: «اى مفضّل! در آنچه كه خداوند جليلالقدر و عظيمالغناء در ميان آفريدگان تنها انسان را به آن آراست بنگر. مقصودم «حيا» ست. اگر حيا نبود انسان هيچگاه ميهمان نمىپذيرفت، به وعده وفا نمىكرد، نيازها [ى مردم] را برآورده نمىساخت، از نيكیها بر حذر بود و بدیها را مرتكب مىشد.
بسيارى از امور لازم و واجب نيز به خاطر حيا انجام مىشود. بسيارى از مردم هستند كه اگر حيا نمىكردند و شرمگين نمىشدند، حقوق والدين را رعايت نمىنمودند، صله هيچ رحمى نمىكردند، هيچ امانتى را بهدرستى باز پس نمىدادند و از معاصی بر حذر نبودند. نمىنگرى چسان تمام ويژگیهايى كه انسان به آنها نياز دارد و سود و مصلحت و كمال او در آنهاست، در او گرد آمده است؟» (شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل)، ص۷۴، با اندکی تصرف)
🆔 @almiqat
#شگفتی_های_آفرینش
✅ قدرت نوشتن
تمام آنچه که امروز از گذشته بشر به جا مانده است، یا شامل اشیاء و اماکن است یا دستنوشتهها. اگرچه اشیاء و ابنیه میتوانند دیدی بهخصوص درباره انسانهای گذشته به ما بدهند، اما مسلما چیزی که گویای تفکرات و دستاوردهای علمی پیشینیان است، تنها دستنوشتههای به جا مانده از آنهاست. به عبارتی، نوشتن تنها پل ارتباط انسان امروز با گذشتگان است و جملات آنها تنها از همین طریق به دست ما رسیده است. زیرا در گذشته نه امکان ضبط صوت وجود داشته و نه ثبت تصویر.
از این رو امام صادق(ع) توانایی خدادادی انسان در نوشتن را اینطور به مفضل بن عمر گوشزد مینمایند: «با نوشتن، اخبار گذشتگان براى حاضران و اخبار حاضران براى آيندگان حفظ و منتقل مىشود. با نوشتن، دانشها و علوم و آداب مختلف در قالب نوشتهها و كتابها جاودان و ماندگار مىمانند. با نوشتن، حساب و كتاب و روابط بين انسانها در معاملات ثبت مىشود.
اگر نوشتن نبود، اخبار و حوادث روزگاران نابود و منقطع مىگشت، خبرى از غايبان به ميهنشان نمىرسيد، دانشها مندرس و محو مىشد، آداب [و فرهنگها] از ميان مىرفت، در كار، زندگى و معاملات مردم نارسايى و دشوارى پديد مىآمد. مردم نمىتوانستند كه براى حفظ دين و عمل به شريعت به احكام نوشته شده و روايات نقل شده كه آنها را نمىدانند بنگرند.» (شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل)، ص۷۴)
🆔 @almiqat
میقاتالقرآن
🆔 @almiqat 👇
#شگفتی_های_آفرینش
✅ آیا قدرت تکلم و نوشتن را بشر از خودش دارد؟
هفته گذشته و پیشتر از آن درباره نعمتهای تکلم و نوشتن صحبت کردیم و فرمایشات حضرت صادق(ع) را در این خصوص دانستیم. اما امام صادق(ع) در ادامه فرمایش خود به مفضل بن عمر نکته جالبی را بهصورت سوال و از طرف مستشکلین مطرح نموده و خود نیز چنین پاسخ میدهند:
«ممكن است پندارت چنين باشد كه اين نيروى نطق در سرشت و آفرينش انسان نيست، بلكه او با كياست و چارهجويى آن را مىيابد. سخن گفتن نيز اينگونه است. خود مردم اين الفاظ و كلمات را در ميان خود اصطلاح كردهاند و در ميانشان جارى است؛ از اين رو هر امّتى و ملّتى زبان و كلماتى متفاوت با زبان و كلمات ديگر امتها دارد. در نتيجه يكى به عربى، ديگرى به سريانى، كسى به عبرى و يكى به رومى و... مىنويسد. اين لغتها و زبانها در ميان اقوام منتشر است و خود آنان آنها را وضع نمودهاند.
در پاسخ پندار اين مدّعى بايد گفته شود: اگر چه انسان، خود با كياست و چارهجويى به اين دو مىرسد، ولى بايد انديشيد كه ابزار اين امور چيست؟ جز آن است كه خداوند جلّ و علا در آفرينش و طبيعت او ابزار نطق و نوشتن را به وديعت نهاد؟ بىترديد اگر زبانى مناسب براى سخنگويى و انديشه و ذهنى براى درك اشيا و معانى نداشت، هيچگاه قادر به سخن گفتن نبود. اگر كف دست و انگشتانى مناسب براى نوشتن نداشت، هيچگاه توان نوشتن چيزى در او نبود. اين حقيقت را در نگرش و تأمل در حيواناتى درياب كه نه سخن مىگويند و نه مىنويسند. پس اصل و ريشه اين نعمتهاى سترگ، آفرينش حكيمانه خداى جلّ و علا و تفضل او بر آفريدگان است.
مَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ؛ آن كه سپاس گويد پاداش مىگيرد و آن كه كفر و ناسپاسى ورزد، بىترديد خداى جلّ و علا از همه عالميان بىنياز است. (نمل/۴۰)» (شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل)، ص۷۵)
🆔 @almiqat
میقاتالقرآن
🆔 @almiqat 👇
✅ دانشهای دنیوی و اخروی اعطا شده به انسان
در این فراز از فرمایش امام صادق(ع) به مفضل بن عمر، حضرت به دانشهای مفیدی که خداوند متعال به انسان اعطا نموده اشاره میفرماید. حضرت این دانشها را به دو دسته اخروی و دنیایی تقسیم مینماید. دانشهای اخروی دانشهایی هستند که به سعادت بشر در سرای آخرت کمک میکنند (که از جمله آنها فطرت حقجو است) و دانشهای دنیوی هم به سعادت در حیات دنیوی:
«اى مفضل! بينديش كه خداوند جلوعلا چه دانشى را به آدمى آموخت و عطا نمود و كدام را به او نداد؟ دانش دين و دنيا را به او ارزانى داشت. در باره دانش دينى، با نشانهها و براهينى كه در ميان آفرينش نهفته شده، معرفت و شناخت آفرينشگر را و شناخت واجباتى چون، رعايت عدالت در ميان مردم، نيكى و احسان به پدر و مادر، اداى امانت، كمك به برادران دينى و... را به او عطا كرد. اين امور همه باعث مىگردند كه انسان مخالف و موافق در سرشت خود را بشناسد و در فطرتش به آن اقرار و اعتراف نمايد.
همچنين دانش دنيا را نيز به او هديه نمود. از جمله اين نوع دانش مىتوان به دانش زراعت و درختكارى، دانش استفاده از زمين، نگاهدارى از گوسفندان و چهارپايان ديگر، جارى كردن و اخراج آبها از دل زمين بر روى آن، شناخت داروهاى شفا بخش بيماریهاى گوناگون، شناخت و بهرهگيرى از معادن مختلف كه از آنها جواهر استخراج مىشود، سوار شدن بر كشتیها، فرورفتن در دل آب، انواع چارهها در شكار حيوانات وحشى، پرندگان و ماهيان، به كارگيرى صنعتها و تجارت و بازرگانى و كسب اشاره كرد. بىشك اگر بخواهيم دانشهاى مفيد دنيوى ديگر را كه به سود انسان است برشماريم، از شماره بيرون است و شرح آنها به درازا مىكشد.» (شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل)، ص۷۶)
#شگفتی_های_آفرینش
🆔 @almiqat
میقاتالقرآن
🆔 @almiqat 👇
✅ نعمت عدم آگاهى انسان به مدت عمر خود!
اطلاع از هر دانشی به حال انسان سودمند نیست. اولا دانستن پارهای از اطلاعات، اصولا به درد انسان نمیخورد. ثانیا بعضی اطلاعات هستند که دانستن آنها جز رنج و آزار، آوردهای برای انسان به همراه نخواهد داشت. لذا بیخبر بودن از آنها بهخودی خود یک نعمت محسوب میشود. از جمله این موارد، «تاریخ مرگ انسان» است!
اگرچه همه ما میدانیم که روزی خواهیم مرد، اما بیخبر بودن ما از تاریخ وقوع این اتفاق، باعث میشود کمتر به آن فکر کنیم، یا حتی گاهی فراموشش کنیم! به همین جهت با امید به بقای بلندمدت خود سر کار میرویم، درس میخوانیم، ازدواج میکنیم، صاحب فرزند میشویم و... تا بتوانیم در ادامه مسیر عمر و زندگی، آینده هرچه بهتری برای خود بسازیم. این در حالی است که اگر بدانیم چند روز یا ماه یا سال تا مرگ فاصله داریم، احساس ناامیدی و نیستی ما را از بسیاری از این امور منصرف خواهد نمود. اگر انسان از تاریخ مرگ خود آگاهی داشت، بیشک رخوت و سستی عجیبی در جامعه حکمفرما میشد و کمتر کسی با علم به موعد هجرت خود، برای بقا میکوشید.
از این رو امام صادق(ع)، این بیاطلاعی ارزشمند را اینطور مورد توجه قرار میدهند: «اينك اى مفضّل! در عدم آگاهى انسان به مدت عمرش انديشه كن. اگر او به عمر كوتاهش پى مىبرد، هيچ لذتى نمىبرد و با علم به مرگ و انتظار آن، زندگى براى او گوارا و شيرين نبود. چنين كسى همانند شخصى است كه مالش نابود شده و يا در شرف نابودى است و احساس فقر و نابودى مال، او را هراسناك كرده. حال آنكه آثار و عواقب ناگوار شناخت پايان عمر به مراتب از آثار نابودى مال بزرگتر و دشوارتر است؛ زيرا كمبود مال جبرانشدنى است و اين امر باعث آرامش نسبى شخص مىگردد. ولى كسى كه به پايانپذيرى عمر يقين و باور داشته باشد، اگر چه عمرش طولانى شود، هيچ اميدى ندارد.» (شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل)، ص۷۷)
#شگفتی_های_آفرینش
🆔 @almiqat
میقاتالقرآن
🆔 @almiqat 👇
✅ در پیری توبه خواهم کرد! / لذت نقد و توبه نسیه!
اگر انسان بنا دارد برای آخرت و حتی دنیایش کاری بکند، برای موفق شدن نیاز دارد از همان جوانی در پی اهداف خود برود تا بتواند در سنین پیری از ثمره زحمات جوانی بهره ببرد.
شغل خوب، تحصیلات عالیه، جایگاه اجتماعی مناسب، و نیز مواردی چون اهل نماز بودن، عادت به تقوا و پرهیز از معاصی، تحصیل اعتقادات و...، نمونههای مختلف دنیایی و آخرتی از دستاوردهایی است که هر کسی ممکن است در پی آنها باشد. حال اگرچه رفتن در پی این توفیقات حتی در سنین پیری هم پسندیده و ارزشمند است، اما دست یافتن به بعضی از آنها بدون مقدمهسازی لازم در جوانی، چندان ساده نیست...
از این رو اگر انسان به قول معروف فقط «در جوانی جوانی کند» و برای آینده مادی و معنوی خود برنامه و تلاشی نداشته باشد، طبیعی است که نتواند با خاطری آسوده به آینده امیدوار باشد. خطری که امام صادق(ع) اینطور درباره آن هشدار میدهند:
«همچنین اگر شخص به طول عمر و بقاى خود اطمينان بيابد، در درياى لذات و معاصى غرق مىگردد. او به اين اميد كه در پايان عمر توبه خواهد كرد، همواره در رسيدن به شهوات مىكوشد. بىشك خداى جلوعلا از اين عقيده خشنود نيست و آن را از بندگانش نمىپذيرد. اگر تو غلامى داشته باشى كه يك سال خشم و نارضايتى تو را سبب شود و يك روز يا يك ماه خشنودت سازد، آيا از او مىپذيرى؟ بىترديد نمىپذيرى و تا وقتى كه در همه كار و همه وقت فرمان تو را نبرد و سفارشت را گوش فرا ندهد، او را بندهاى صالح نمىشمارى.
اگر بگويى مگر نشده كه گاه شخصى تمام اوقاتش را در معصيت و گناه گذرانده، آنگاه توبه نموده و توبه او پذيرفته شده است؟ پاسخ مىدهيم: اين امر هنگامى است كه شهوات بر انسان چيره گردند و از مخالفت با آنها عاجز شود، نه اينكه اساس كار را بر ارتكاب معصيت بگذارد [تا آخر كار توبه كند]. تنها در اين صورت خداوند از او مىگذرد و با بخشايش بر او تفضل مىكند. اما كسى كه با توجه و با قصد گناه كار مىكند تا در پايان كار توبه كند، در واقع مىكوشد تا كسى را بفريبد كه فريفتنى نيست! او مىخواهد لذت نقد را بگيرد و قول توبه نسيه بدهد!
غالبا چنين اشخاصى در عمل به اين وعده خود توفيق چندانى نمىيابند، زيرا دل كندن از لذت و رفاه و دشوارى توبه بهويژه در دوران كهولت و ضعف بدن كارى بسيار دشوار [و گاه ناشدنى] است.
وانگهى معلوم نيست كه بر اثر فردا فردا كردن، مرگ غافلگيرش نكند و او را بدون توبه از دنيا نبرد. چنان كه گاه كسى براى مدتى قرضى گرفته، ولى آنقدر درنگ و فردا فردا مىكند كه وقتی زمان پرداخت فرا مىرسد، پولش تمام شده و قرض بر گردن او باقى است.» (شگفتیهاى آفرينش (ترجمه نجفعلی میرزایی بر توحيد مفضل)، ص۷۸، با اندکی تصرف)
#شگفتی_های_آفرینش
🆔 @almiqat