4_6046354886570804928.mp3
9.91M
💐سرود تلفیقی #فوق_العاده_زیبا
🌸برای سه مولود اول ماه شعبان
💐 مادر شدن سیده نساءالعالمین
🎤با نوای حاج #محمود_کریمی
#میلاد_مبارک
@zedbanoo
مداحی آنلاین - امام حسین علیه السلام را یاری کنیم - استاد رفیعی.mp3
3.58M
امام حسین علیه السلام را یاری کنیم🚩
🎤حجت الاسلام رفیعی
#هیئت_مجازی_مادرانه 🌴🌴
#میلاد_حسین_فاطمه_س_مبارکباد
@zedbanoo
19.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▫️السلام علیک ای شه عالمین
▫️یا حبیب القلوب سیدی یا حسین
🎥 مولودی محمود کریمی -
@zedbanoo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به نام خدای مهربون🍀🌷🍀
#بازی ✨
#آموزش ✨
#مسابقه ✨
📣 پـــــــدر ها
و
📣 مــــــادرها
حتما تا حالا به این فکر کردین که یک بازی #خانوادگی_جذاب بخرین ؟
📣 مربــــــی دلسوز
با بچه های کلاستون در هفته چه بازیهایی میکنین ؟
میدونین می خوام چی بگم ؟🤔
می خوام یه بازی رو به شما معرفی کنم که
برای سنین ۹ تا ۱۴ سال مناسبه ☺️
هم سرگرمیه و اوقات فراغتشون رو به دور از فضای مجازی پر می کنه،
هم آموزش هست و بچه ها با این بازی کلی آیه و حدیث یاد میگیرن
و باعث پرورش مهارت های شناختی _ رفتاری، تمرین مهارت های
اجتماعی
حل مسئله
تصمیم گیری
کنترل خشم
و تفکر انتقادیشون میشه
✨✨✨ ۴٠ کارت بازیِ
🌸اگه توبودی چی میگفتی ؟🌸
✅چون یک بازی مربی محور هست و باید با همراهی والدین یا مربی انجام بشه باعث
🔆ایجاد حس تعلق به والدین
🔆کشف میزان آگاهی و شناخت فرزند یا متربی و ...میشه
برای سفارش، با این شماره در ارتباط باشید👇
محمدی 09222765692
سایت جامع اخبار و محتوای عفاف و حجاب
http://goharshad1.ir
@zedbanoo
برای اینکه ازتو بگویم چه کوچکم ...
ای امید علی؛
هم رزم حسین،
جگر گوشهی حسن، امید زینب کبری،
سایهبان فرزندان حسین،
وافتخار ام البنین..
از قدیم گفتهاند بنامت بخوانیم۱۳۳مرتبه:«یا کاشف الکرب عن وجه الحسین، اکشف کربنات بحق اخیک الحسین»
#عید_میلاد_ابوالفضائل_مبارک
@zedbanoo
ستودن یاران خود
ستودن یاران نیكوكار.
شما یاران حق و برادران دینی من باشید، در روز جنگ چون سپر محافظ دوركننده ضربتها، و در خلوتها محرم اسرار منید، با كمك شما پشت كنندگان به حق را می كوبم و به راه می آورم، و فرمانبرداری استقبال كنندگان را امیدوارم، پس مرا، با خیرخواهی خالصانه، و سالم از هر گونه شك و تردید، یاری كنید، به خدا سوگند! من به مردم از خودشان سزاوارترم. (پس از جنگ صفین و نهروان، مردم را برای سركوبی معاویه فرا خواند، سكوت كردند، فرمود شما را چه شده، آیا لال هستید؟ گروهی گفتند ای امیرالمومنین، اگر تو حركت كنی با تو حركت می كنیم).
> فی الصالحین من أصحابه <
أَنْتُمُ الْأَنْصَارُ عَلَی الْحَقِّ وَ الْإِخْوَانُ فِی الدِّینِ وَ الْجُنَنُ یَوْمَ الْبَأْسِ وَ الْبِطَانَةُ دُونَ النَّاسِ بِكُمْ أَضْرِبُ الْمُدْبِرَ وَ أَرْجُو طَاعَةَ الْمُقْبِلِ فَأَعِینُونِی بِمُنَاصَحَةٍ خَلِیَّةٍ مِنَ الْغِشِّ سَلِیمَةٍ مِنَ الرَّیْبِ فَوَاللَّهِ إِنِّی لَأَوْلَی النَّاسِ بِالنَّاسِ .
#نهضت_نهج_البلاغه_خوانی
#بخوانیم ومنتشر کنیم
@zedbanoo
3-veryFinal.mp3
3.93M
کلام سوم:
🔸 وَ تَعْلَمُ مٰا فی نَفْسی...
.
🔹 #پیر_ما :
خدایا
دروغ ات نمی تونم بگم ،
راستشو میگم
کم و زیاد نمیتونم بگم
چون آنچه در درون منه میدونی...
.
#آیت_الله_حائری_شیرازی
#شرح_مناجات_شعبانیه
#ماه_شعبان
@havaliekhoda313
@zedbanoo
«بیسکویت تولد»
بوی کیک خانه را پر کرده بود. خودش را باشوق پایگاز رساند. در را که بازکرد، خشک زد کیک تبدیل شده بود به بیسکویت. تخت خوابیده بود وحالا هیچ نشانه ای از کیک تولد فرزندش نبود.
مثلا خواسته بود در هزینه ها صرفه جویی کند، اما حالا چهارتخم مرغ ویک عالمه آرد و سایر لوازم را انگار دور ریخته بود.
دستانش را بررسرش زد و ناله کنان توی حال روی مبل نشست. اشک در چشمانش حلقه زد:«خدایا من چرا اینقدر بی عرضه شده ام»
اصلا حواسش به ساعت نبود.
همینطور که با خودش غرمیزد، در باز شد و همسرش از در وارد شد.
همزمان بچه ها باشنیدن صدای دربه سمت پدر ومادر آمدند.
اول دست پدر را بوسیدند و سپس دوان دوان به آشپزخانه و پای گاز رسیدند:«مامان، کیک درست شد؟»
مادر خجالت زده گفت:«نه» و اشکش از کنار چشمش فرو ریخت.
سعید اشک را دید. پرسید چه شده.
با چشمکی او را به اشپزخانه کشاند و در سکوت، در فر را باز کرد. سعید همه چیز را فهمید. قرار بود امشب برای فاطمه دخترشان تولد بگیرند اما این کیک، کیکی نبود که بشود با آن مراسم گرفت.
سعید آرام روی شانهی معصومه زد و گفت:«بمن بسپار»
بعد کیکی که حالا بیشتر به بیسکویتی می مانست را در آورد و با پیتزابر، برش زد. بعد بی آنکه دخترش بفهمد از خانه بیرون رفت وبا یک کیک شکلاتی به خانه برگشت.
معصومه هم در این فاصله چند بادکنک به دیوار چسبانده بود.
سعید که برگشت، همه درحال جمع شدند،سعید ومعصومهباهم خواندند:«تولدت مبارک»
بعد سعید از بچه ها خواست هرکس آرزویی برایمعصومه بکند. محمد گفت انشالله یار امام زمان بشود.
فاطمه که درسکوت نگاه میکرد، گفت مگر زنها ودخترانی هم میتوانند یار امام زمان شوند؟
معصومه خندید و گفت:«اره قربونت برم. ولی خب هر کدوم وظیفه خودشون انجام میدن.سرباز یا پرستار.یا مادر نسل بعد»
فاطمه هم گفت:«ارزو میکنم خدا ومامان بابام همیشه از کارام خوشحال و راضی باشند»
سعید گفت:«حالا اول بیسکویتهایخوشمزه مامانو بخوریم یا کیکاشو؟» سعید روی بیسکویتها را برداشت.معصومه دید که بیسکویتها به زیبایی برش و تزیین شده شده. انگار خودش تازه قدر زحمتش را دانست.سعید چشمکی زد و دستش را برای تقسیم بیسکویتها، درازکرد.
#عزت_نفس_همسران
#داستانک
#مهدویت
@zedbanoo