eitaa logo
مضیف
3.3هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
4.9هزار ویدیو
55 فایل
مجله خبری مضیف ✅خبر ✅تحلیل ✅صوت ✅ویدئو ✅پخش زنده رویدادهای شهرستانی ✅مصاحبه با مسئولین شهرستان ✅پیگیری مشکلات شما واتساپ: https://whatsapp.com/channel/0029Vaywfs1KLaHqAkjxj812 کانال روبیکا: https://rubika.ir/almozife سفارش تبلیغ @Almozife_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷هاجر داوودی 💬دختر عزیزم❤️ارزو دارم که در این سال تحصیلی جدید، موفق و مؤید باشی عزیزم 💐 😍از کودکان خود با لباس مدرسه عکس📸 بگیرید و برای ما به ایدی زیر در ایتا بفرستید💌 تا عکس عزیزانتون و با اسمشون تو کانالمون قرار بدیم. @almozife_admin ♻️ اخبار شهرستان شادگان و کشور را در کانال ایتای مضیف دنبال کنید @almozife
🌷مهدی شهبازیانی 💬سلام ماه مهرآمد. مهر ؛سرآغاز فصل علم آموزی است . علم چگونه آموختن. درمهر تلاش وممارست وتفکر گردهم می آیند تاعلم بیافرینند. فرارسیدن تابش خورشید علم برسرزمین دل ها مبارک باد. امیدوارم سال جدید راباموفقیت های بیشتراز سال قبل آغاز کنی فرزند عزیزم دلت به روشنی قرآن نورانی وروشن تر شود . 😍از کودکان خود با لباس مدرسه عکس📸 بگیرید و برای ما به ایدی زیر در ایتا بفرستید💌 تا عکس عزیزانتون و با اسمشون تو کانالمون قرار بدیم. @almozife_admin ♻️ اخبار شهرستان شادگان و کشور را در کانال ایتای مضیف دنبال کنید @almozife
🌷دنیا دورقی 💬دنیا جان عزیز دلم ♥ قدم گذاشتن در مسیر علم و دانش و ورودت به مدرسه مبارکت باشه انشاالله شاهد بالا رفتنت از پله های ترقی باشم ♥♥♥ 😍از کودکان خود با لباس مدرسه عکس📸 بگیرید و برای ما به ایدی زیر در ایتا بفرستید💌 تا عکس عزیزانتون و با اسمشون تو کانالمون قرار بدیم. @almozife_admin ♻️ اخبار شهرستان شادگان و کشور را در کانال ایتای مضیف دنبال کنید @almozife
🌷معصومه دورقی 💬مهر که می‌آید، پاییز آغاز می‌شود. برگ هاي‌ درختان که شروع به ریزش میکنند، شکوفه هاي‌ لبخند کودکان، یکی یکی گل میدهند... عزیزم دخترگلم شروع سال تحصیلی جدید مبارک انشاءالله سال خوبی در پیشرو داشته باشی درکنارمعلم خوبت.دخترم جشن شکوفه مبارک🌹🌹 😍از کودکان خود با لباس مدرسه عکس📸 بگیرید و برای ما به ایدی زیر در ایتا بفرستید💌 تا عکس عزیزانتون و با اسمشون تو کانالمون قرار بدیم. @almozife_admin ♻️ اخبار شهرستان شادگان و کشور را در کانال ایتای مضیف دنبال کنید @almozife
مضیف
💠 خواب عجیب #نرجس«علیها السلام» 🔰گرچه «ملیکا» با آن طینت پاکی که داشت، خواستار چنین ازدواجی با چنان
💠 پذیرفتن در عالم خواب «ملیکه» می‌گوید‌: از خواب بیدارشدم ولی ماجرای خواب را به هیچ کس و حتّی جدم امپراطور روم، نگفتم، تا مبادا به من آسیبی برسانند، ولی شب و روز در فکر این خواب عجیب بودم، و با خود می‌گفتم من در اینجا، و ~عسکری «علیه‌السلام» در شهری بسیار دور از اینجا، چگونه به خانه ‌او راه می‌یابم. 🥀محبّت امام حسن عسکری «علیه‌السلام» سراسر دلم را گرفته بود تنها به او می‌اندیشیدم تا اینکه بیمار و رنجور شدم، تمام پزشکان را به بالین من آوردند، ولی معالجه آنها بی‌نتیجه ماند، چرا که بیماری من، بیماری جسمی نبود! تا با معالجه آنها خوب شوم. 🍂روزی پدرم که از من ناامید شده بود، به من گفت: آیا هیچ آروزیی داری تا آن را برآورم، ‌ گفتم‌: آرزویم این است که به زندانیان که در جنگ اسیر و دستگیر شده‌اند، سخت نگیرید، و آنها را از شکنجه معاف دارید تا شاید به خاطر این کار خوب، خداوند حال مرا نیک کند و مرا به من بازگرداند، و «علیه‌السلام» و مادرش مریم«علیه‌السلام» بر این کار نیک به من لطف و مرحمت کنند. ✅پدرم خواسته مرا برآورد، عدّه‌ای از زندانیان را آزاد کرد، و مجازات و شکنجه بعضی را بخشید، بسیار خوشحال شدم، از آن به بعد روز به روز حالم بهتر می‌شد، همین موضوع باعث شد که پدرم دستور داد تا بیشتر از زندانیان مسلمان، دلجویی کنند و آنها را ببخشند و خوشنودی آنها را به دست آورند، ادامه دارد ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ   ✍️ اخبار شهرستان شادگان و کشور را در کانال ایتای مضیف دنبال کنید @almozife
مضیف
💠 پذیرفتن #اسلام در عالم خواب «ملیکه» می‌گوید‌: از خواب بیدارشدم ولی ماجرای خواب را به هیچ کس و حتّ
💠 چهارده شب از این جریان گذشت، شبی خوابیده بودم، ‌ در خواب دیدم » بانوی بزرگ دنیا و آخرت، همراه » و بانوان دیگر نزد من آمدند، به من گفت که این بانو مادر همسر توست. 🔹بی اختیار به یاد همسرم (علیه‌السلام) افتادم، و قلبم فرو ریخت و به «علیها السلام» عرض کردم از حسن عسکری گله دارم که سری به من نمی‌زند دیگر گریه امانم نداد، زار زار گریستم. 🔹فاطمه «علیها السلام» فرمود: تا تو هستی، فزندم به سراغ تو نمی‌آید، اگر می‌خواهی خدا و حضرت مسیح«علیه‌السلام» از تو خشنود شوند، را بپذیر تا چشمت به جمال امام حسن عسکری روشن شود. ♻️ گفتم: ای بانوی بزرگ! با تمام وجودم حاضرم که اسلام را بپذیرم. فرمود: بگو اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلّا اللهٌ وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمّداَ رَسُولُ اللهِ؛ گفتم: «گواهی می‌دهم به یکتایی خدا و پیامبری حضرت محمد«صلی الله علیه و آله»». آنگاه فاطمه زهرا «علیها السلام» مرا به آغوش محبتش گرفت و نوازش داد و فرمود: خوشحال باش! به تو مژده می‌دهم که از این به بعد امام حسن عسکری «علیه‌السلام» به دیدارت خواهد آمد و تو به زیات او موفّق می‌شوی! ✨از خواب بیدار شدم بسیار خوشحال بودم و همواره شهادت به یکتایی خدا و پیامبری محمد«صلی الله علیه و آله» را به زبان می‌گفتم، و در انتظار دیدار امام حسن عسکری«علیه‌السلام» بودم تا شب بعد شد، در همین فکر و اندیشه خوابیدم. 🌼در خواب دیدم «علیه‌السلام» به دیدار من آمد، از دیدار او بسیار خوشحال شدم، گله کردم که چرا به دیدار من نمی‌آمدی با اینکه دلم غرق محبّت تو بود! ⬅️فرمود: علت جدایی این بود که تو در دین اسلام نبودی، از این به بعد به دیدار تو خواهم آمد، ‌ تا روزی که خداوند تو را در ظاهر همسر من گرداند. 🌻از خواب بیدار شدم، هر شب آن بزرگوار را می‌دیدم، از آن به بعد حالم رو به بهبود می‌رفت و به لطف خدا سلامتی خود را باز یافتم. ادامه دارد ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ   ✍️ اخبار شهرستان شادگان و کشور را در کانال ایتای مضیف دنبال کنید @almozife
مضیف
💠 چهارده شب از این جریان گذشت، شبی خوابیده بودم، ‌ در خواب دیدم #فاطمه_زهرا_علیها_السلام» بانوی بزر
💠 جنگ و 🔹«ملیکه» همچنان آرزو می‌کرد که روزی بیاید و از میان خاندان امپراطور روم دور شود، و از آلودگی دنیا پرستی این خاندان نجات یابد تا به افتخار و سعادت خدمت در خانه برسد. ⚔💥بین مسلمانان و رومیان، سالها بود، گاهی مسلمانان پیروز می‌شدند و گاهی رومیان، طبیعی است که در جنگ، عدّه‌ای اسیر می‌شدند و آنها را به اسارت می‌بردند، و در این جنگهای پی‌درپی گاهی از مسلمانان اسیر رومیان می‌شدند وگاهی به عکس، رومیان مسلمانان می‌شدند. 📛و در آن زمان رسم بود که یا اسیران را به عنوان غلام و کنیز، می‌فروختند و یا آنها را با اسیران خود عوض می‌کردند. 📌در یکی از مسافرتها که «ملیکه» با عدّه‌ای از بانوان همراه امپراطور بود، به لشکر اسلام برخوردند، سپاه روم با اسلام درگیر جنگ شد، در این جنگ مسلمانان پیروز شدند، عده‌ای از زنان از جمله«ملیکه »‌اسیر مسلمانان شدند، اسیران را بوسیله کشتی از راه رودخانه به برای فروش آوردند، یکی از فروشندگان، برده فروش معروفی بنام«عمرو یزید» بود. ادامه دارد ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ   ✍️ اخبار شهرستان شادگان و کشور را در کانال ایتای مضیف دنبال کنید @almozife
مضیف
💠 جنگ #مسلمانان و #رومیان 🔹«ملیکه» همچنان آرزو می‌کرد که روزی بیاید و از میان خاندان امپراطور روم د
💠 تعیین نماینده امام هادی«علیه‌السلام» برای خریداری روزی امام هادی«علیه‌السلام» پدر بزرگوار امام حسن عسکری«علیه‌السلام» یکی از یارانش به نام «بشر بن سلیمان» را که در خرید و فروش برده نیز سابقه داشت در شهر سامرا دید و نامه‌ای که به زبان رومی نوشته بود و زیر آن را امضا کرده بود به او داد و همیانی پول نیز جداگانه به او داد و فرمود: «می‌خواهم بروی بغداد و با این همیانِ پول، کنیزی را خریداری کنی و به اینجا بیاوری». بشر بن سلیمان گفت: بسیار خوب، هر امری بفرمایی اطاعت می‌کنم. امام هادی«علیه‌السلام» فرمود: حال بشنو تا توضیح دهم که چگونه کنیزی را خریداری می‌کنی؟ فلان روز از اینجا به طرف بغداد حرکت می‌کنی، سعی کن اوّل صبح فلان روز در کنار پل رودخانه معروف بغداد باشی، وقتی به آنجا رسیدی می‌بینی چند کشتی کنار آب می‌آیند تا بار خود را خالی کنند، در این میان می‌بینی زنانی را که اسیر کرده‌اند، از کشتیها پیاده می‌کنند و به عنوان کنیز در معرض فروش قرار می‌دهند. مشتریها می‌آیند و کنیزها را می‌خرند و با خود می‌برند، همچنان نگاه کن یک وقت می‌بینی در یکی از این کشتیها «عمرو بن یزید» دختری را در معرض فروش قرار می‌دهد، با اینکه پرده‌داران می‌خواهند کنیزان را به خریداران نشان دهند، آن دختر، خود را نشان نمی‌دهد، حجاب و عفّت خود را حفظ می‌کند، ‌او دو لباس حریر پوشیده و یک لباس پوستی گرانبها بر دوش دارد. خریداران متوجّه او می‌شوند، و اصرار می‌کنند که او را خریداری کنند، او ناراحت می‌شود و به زبان رومی‌ می‌گوید :‌«وای که حجابم آسیب دید» یکی از خریداران می‌گوید: من این کنیز را به سیصد دینار خریدارم آن دختر به او می‌گوید: «اگر به‌اندازه ملک سلیمان دارایی داشته باشی، حاضر نیستم کنیز تو شوم.» عمرو بن یزید به آن دختر می‌گوید: چاره‌ای نیست، باید تو را فروخت. او می‌گوید: شتاب نکن، آن خریداری که من می‌خواهم پیدا می‌شود، مگر نه این است که معامله باید از روی رضایت باشد. در این موقع نزد «عمر بن یزید» برو؛ بگو نامه‌ای برای این بانو دارم که به زبان رومی نوشته شده است، این نامه را به آن بانو بده بخواند اگر راضی شد، او را برای صاحب نامه که اوصاف و نشانه‌های صاحب نامه در آن نوشته شده، خریداری می‌کنم، وقتی که نامه را به او دادی او راضی می‌شود آنگاه او را خریداری کن و به اینجا بیاور. «ملیکه» وقتی که همراه عدّه‌ای از بانوان اسیر شد، برای اینکه کسی او را نشناسد، خود را نرگس نامید (که تلفّظ عربی‌اش همان نرجس است) بشر بن سلیمان طبق پیشنهاد امام هادی«علیه‌السلام» همان روز معیّن به بغداد آمد، صبح زود کنار پل بغداد رفت، دید کشتیها رسیدند، و کنیزها را در معرض فروش قرار دادند، در این هنگام کنیزی را دید که دارای آن اوصافی است که امام هادی«علیه‌السلام» فرموده بود، خریداران اصرار دارند که او را بخرند، ولی او مایل نیست کنیز آنها شود. بُشر جلو آمد و با اجازه فروشنده، نامه امام هادی«علیه‌السلام» را به «نرجس» داد، نرجس تا آن را گشود و خواند، بی‌اختیار منقلب شد و اشک در چشمانش حلقه زد، در حالی که گریه شوق گلویش را گرفته بود به صاحبش عمرو بن یزید گفت: مرا به صاحب این نامه بفروش، و اصرار و تأکید کرد که مرا حتماً به صاحب این نامه بفروش. عمرو بن یزید، گفت: ‌بسیار خوب، مانعی ندارد، آنگاه در مورد قیمت او با بُشر بن سلیمان صبحت کرد، او به همان مقدار پولی که در همیان بود و امام هادی«علیه‌السلام» فرستاده بود، راضی شد. بُشر می‌گوید: همیان را دادم و کنیز را خریدم و با او از آنجا حرکت کردیم. او همواره نامه را بیرون می‌آورد و می‌بوسید و به چشم می‌کشید، من از روی تعجب گفتم تو که هنوز صاحب نامه را نمی‌شناسی چرا این قدر نامه را می‌بوسی؟ گفت: «معرفت و شناخت تو اندک است، اگر پیامبر «صلی الله علیه و آله» و جانشینان آنان را می‌شناختی چنین نمی‌گفتی!» آنگاه داستان خود را از اوّل تا آخر برای من بیان کرد، من به پاکی و شخصیّت معنوی و فکر بلند و عالی حضرت نرجس«علیها السلام» پی بردم، و از آن پس بیشتر احترامش کردم تا رسیدیم، به سامّرا، و او را به حضور امام هادی«علیه‌السلام» بردم. در این وقت امام هادی«علیه‌السلام» به او خوش آمد گفت، و احوالپرسی کرد، و سپس خواهر حکیمه خاتون را خبر کرد، و به او فرمود:‌ این است آن بانوی محترمه‌ای که در انتظار او بودی، حکیمه او را در آغوش گرفت، و خوش آمد و تبریک به او گفت، امام هادی«علیه‌السلام» به او فرمود: «عزّت اسلام و ذلّت نصرانیّت را چگونه دیدی؟» او عرض کرد: «چگونه چیزی را بیان کنم که شما بهتر از من می‌دانید.» .🔹سپس امام هادی«علیه‌السلام» به خواهرش حکیمه فرمود: او را به خانه ببر و دستورات اسلامی را به او بیاموز، او همسر فرزندم حسن، و مادر مهدی آل محمد«صلی الله علیه و آله» خواهد بود. ادامه دارد 💠 مژده امام هادی«علیه‌السلام» به نرجس«علیها السلام»
مضیف
💠 جنگ #مسلمانان و #رومیان 🔹«ملیکه» همچنان آرزو می‌کرد که روزی بیاید و از میان خاندان امپراطور روم د
👤 «علیه‌السلام» به «نرجس» رو کرد و گفت: ✨«مژده باد تو را به فرزندی که سراسر جهان را با نور حکومتش پر از عدالت و دادگری کند، همان گونه که پر از ظلم و جور شده باشد.» ⬅️ آری این چنین یک دختر پاک و دانا، ‌خود را از آلودگی کاخ شاهان نجات داد، و در خطّ جدّ مادریش شمعون قرار گرفت، و همین هدف و ایده را دنبال کرد، خدا نیز او را کمک کرد تا سرانجام افتخار و لیاقت آن را یافت که همسر امام حسن عسکری«علیه‌السلام» مادر حضرت حجّت«علیه‌السلام» گردد. 🔖خواهر امام هادی«علیه‌السلام» حکیمه، او را به عنوان سیّده (خانم) می‌خواند. 📌 آن بانوی با سعادت در سال ۲۶۱ هجری و به روایتی قبل از شهادت امام حسن عسکری«علیه‌السلام» از دنیا رفت، قبر شریفش در سامّرا کنار قبر منوّر امام حسن عسکری «علیه‌السلام» است. ⬅️این است لیاقت و استعداد یک زن که شخصیّتش به جایی می‌رسد که قائم آل محمد«علیه‌السلام» منجی جهان بشریّت، از دامن پاک او برمی‌خیزد. پایان ✍پینوشت: نام اصلی نرجس علیها السلام، ملیکا بوده است و بعدها، نرگس و صیقل نیز نامیده شده است. ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ   ✍️ اخبار شهرستان شادگان و کشور را در کانال ایتای مضیف دنبال کنید @almozife
8.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دیوارنگاره‌ای با موضوع بنگاه‌داری بانک‌ها که دیگر نیست! ♻️ اخبار شهرستان شادگان و کشور را در کانال ایتای مضیف دنبال کنید @almozife
اعلام نتایج نهایی کنکور در هفته آینده 🔹رئیس سازمان سنجش: نتایج نهایی آزمون سراسری سال ۱۴۰۲ هفته آینده اعلام می‌شود. ♻️ اخبار شهرستان شادگان و کشور را در کانال ایتای مضیف دنبال کنید @almozife
📸 به بچه‌ها یاد بدیم شکست هم جزوی از زندگی است ♻️ اخبار شهرستان شادگان و کشور را در کانال ایتای مضیف دنبال کنید @almozife