از آن سوی تاریکی
شاید باورتون نشه ولی امروز یه اتفاق جالب افتاد
تو زنگ ادبیات داشتیم انشا مینوشتیم (گروهی)که یه موضوع جذاب برای نوشتن به ذهنم رسید و خلاصه شروع کردم به نوشتن انشا رو سپردن دست بقیه گروه
از آن سوی تاریکی
تو زنگ ادبیات داشتیم انشا مینوشتیم (گروهی)که یه موضوع جذاب برای نوشتن به ذهنم رسید و خلاصه شروع کردم
و همینطور غرق نوشتن بودم که بچه ها شروع به جیغ زدن کردند ،و فهمیدم بعلللله
از آن سوی تاریکی
و همینطور غرق نوشتن بودم که بچه ها شروع به جیغ زدن کردند ،و فهمیدم بعلللله
یه دونه عنکبوت اومد داخل کلاس رو دیوار(خیلی هم گنده بود)
از آن سوی تاریکی
و میخواستن بکشنش که نزاشتم و گفتم هر کس کفشش رو پرت بده من میدونم و اون
خلاصه که عنکبوت با آرامش از کلاس خارج شد و کمپین حمایت از عنکبوت های ته کلاس راه افتاد
و خلاصه بعله همه اینا رو گفتم که بگم وسط متن نوشتن عنکبوت طراحی کردم و الان خیلی وایی کتاب های جادویی گرفته
هدایت شده از کاغذ های بی امضا
هدایت شده از ایستگاه 34 🇮🇷
من که هری پاتر و تالار اسرار رو با چشمای بسته دیدم:
سولی و نایریکا که دارن تو کانال نایریکا قربون عنکبوتا میرن: