♦️ الو سلام حاج آقا / ۶۱
🔸 سلام بفرمایید.
🔹 حاج آقا «لقمان حکیم» که بود؟
🔸 لقمان برده سیاه حبشى بود که علیرغم نداشتن نسب معروف و زیبایی ظاهری، يكى از بزرگترين حكماى الهی محسوب میشد. لقمان بسیار سفر می کرد، با علما حشر و نشر داشت و به حضور چهارصد پیامبر رسیده بود. قرآن كريم در سورهای که به نام لقمان مزین شده است، میفرماید: «وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَمَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ» یعنی به راستی ما به لقمان حکمت عطا کردیم که نسبت به خدا سپاسگزار و شاکر باش و هر که سپاس گزارد تنها به سود خود سپاس میگزارد و هر که ناسپاسی کند (به خدا زیان نمیزند، زیرا) خدا بینیاز و ستوده است.
🔹 لقمان در کدام عصر و دورهای میزیست؟
🔸 عدهای معتقدند لقمان در سال دهم سلطنت حضرت داوود (ع) متولّد شد و تا زمان حضرت يونس (ع) زنده بود. برخی میگویند لقمان در زمان حضرت داوود (ع) پيرى سال خورده شده بود و شماری بر اين باورند كه وى در فاصله ميان بعثت عيسى (ع) و پيامبر خاتم (ص) زندگى مىكرد. پارهای نیز اوج شهرت لقمان را با سلطنت كيقُباد، سرسلسله كيانيان در ايران مقارن میدانند. درباره موطن و محل زندگی لقمان نیز مورخان اختلاف نظر دارند و از بلاد شام، آسیای صغیر، شهرهای ايْله، موصل و رَمله نام بردهاند.
🔹 لقمان چه پیشهای داشت و چقدر زندگی کرد؟
🔸 خيّاطى، نجّارى، چوپانى و هيزمكشى از جمله پيشههايى است كه به لقمان نسبت دادهاند. عدهای معتقدند لقمان، علاوه بر حكمت، داراى دانش پزشكى، فنّ بيمارىشناسى و معالجه بيماران نيز بوده است. درباره طول عمر لقمان نيز گزارشهاى مختلفی داده شده است. عمر لقمان را دويست سال، هزار سال و سه هزار سال گفتهاند. نقل است چون عمر لقمان به آخر رسيد و ملك الموت به سراغش آمد. او را ديد که در ميان نيستان نشسته، زنبيل مىبافت. گفت: اى لقمان! سه هزار سال عمر يافتى. چرا خانهاى نساختى؟ گفت: ابله كسى كه او را چون تويى در پى بُوَد و او را پرواى خانه ساختن باشد! در منابع تاريخى از ایله اردون، رَمله، اسکنریه مصر، یمن و فلسطین به عنوان مدفن لقمان ياد شده است.
🔹 لقمان چگونه به حکمت دست یافت؟
🔸 لقمان پیامبر و دارای مقام نبوت نبود.، اما از حکمت الهی برخوردار بود. طبق سنت الهی مهمترین رموز دستيابى به حكمت، برخورداری از ايمان، اخلاص، عمل صالح، زهد، غذاى حلال و ... است. نقل است که روزی مردى در برابر لقمان حكيم ايستاد و به او گفت: تو لقمانى؟ تو برده بنى نحاسى؟ لقمان جواب داد: آرى! گفت: پس تو همان چوپان سياهى؟ لقمان گفت: سياهىام كه واضح است! چه چيزى باعث شگفتى تو درباره من شده است؟ آن مرد گفت: ازدحام مردم در خانه تو و جمع شدنشان بر درِ خانه تو و قبول كردن گفتههاى تو. لقمان گفت: برادرزاده! اگر كارهايى كه به تو مىگويم، انجام بدهى، تو هم همينگونه مىشوى. گفت: چه كارى؟ لقمان گفت: فرو بستن چشم، نگهدارى زبان، پاكى خوراك، پاكدامنى، وفا كردن به وعده، پايبندى به پيمان، مهماننوازى، پاسداشت همسايه و رها كردن كارهاى نامربوط. اين، آن چيزى است كه مرا چنين كرده كه تو مىبينى.
🔹 در میان اصحاب پيامبر(ص) و ائمه هدی (ع) کسی همسطح لقمان بود؟
🔸 بله. رسول خدا (ص) «سلمان فارسی» و امام رضا (ع) «ابو حمزه ثابت بن دينار ثُمالى» و «يونس بن عبدالرحمن» را به لقمان تشبیه کردهاند.
🔹 داستان پندهای لقمان به فرزندش چیست؟
🔸 لقمان داراى فرزندان بسیاری بود, آنها را به گرد خود جمع کرده و نصیحتشان مىنمود. گرچه با گفتن «یا بُنَیَّ» یعنی اى پسرک من، تنها پسر بزرگش «باران» را مورد خطاب خود قرار مىداد، اما خطاب او در حقیقت به همه پسران و فرزندانش, بلکه به همه انسانها بود و با این تعبیر مهرانگیز مىخواست عواطف آنها را جلب کرده و به آنها بفهماند که من پدری دلسوز براى شما هستم و نصایح دلسوزانه مرا که از روى خیرخواهى است بپذیرید. این شیوه که از روشهای آموزش مفاهیم اخلاقی و تربیتی است، در نصایح امام على (ع) به دو فرزندش امام حسن (ع) و امام حسین (ع) نیز دیده مىشود. قرآن کریم ده اندرز لقمان به فرزندش را درباره توحید، معاد، نماز، امر به معروف، نهى از منکر، صبر و استقامت، تواضع، دورى از خود خواهى، اعتدال در راه رفتن، اعتدال در صدا و سخن گفتن بیان کرده است.
🔹 ممنون حاج آقا
✍️ اکبر مظفری
📚 برداشتی از کتاب: حکمتنامه لقمان، (زندگینامه لقمان)، تالیف: آیتالله محمدمحمدی ریشهری (ره)
#لقمان_ـحکیم
▪️به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/alosalamhajaqa
♦️ الو سلام حاج آقا / ۶۲
🔸 سلام بفرمایید.
🔹 حاج آقا منظور از «دشنام» چیست؟
🔸 دشنام و ناسزاگويى كه در لغت عرب به آن «سبّ» مىگويند، يكى از محرمات الهى است كه پيامبر گرامى (ص) به شدّت از آن نهى كرده است. دشنام دادن مطلقاً در اسلام حرام است و هيچ فرد عاقل و دانايى دشنام نمىدهد. وقتى به امام علی (ع) گزارش دادند كه برخى از ياران وى شاميان را ناسزا مىگويند، آنان را فرا خواند و فرمود: «دوست ندارم دشنام دهنده باشيد، اما اگر كردار آنان را بازگو كنيد و روش آنان را تشريح نمایيد، به حقيقت نزديكتر و عذرى رساتر براى شما خواهد بود.»
🔹 مگر «لعن» همان دشنام نیست؟
🔸 نه. لغتشناسان در تفسیر معناى لعن میگویند لعن به معنى بيزارى و طرد است. چنان که در قرآن كريم آمده است: «بَلْ لَعَنَهُمُ اللّٰهُ بِكُفْرِهِمْ» یعنی خدا آنان را به خاطر كفرشان از رحمت خويش دور ساخت. لعن یعنى بيزارى از اعمال زشت فرد یا افراد، خواه از صحابه باشند يا از تابعان يا از گروههاى ديگر. اظهار بيزارى و تنفر از اعمال زشت، شاخهاى از فریضه امر به معروف و نهى از منكر و از شئون انسانهاى وارسته است. لعن لازمه ايمان به دين و احكام آن است، خداوند متعال نيز در قرآن کریم گروهى را لعن كرده است.
🔹 یعنی سبّ و لعن با هم متفاوتند؟
🔸 بله. سبّ یعنی دشنام و ناسزاگویی که كار اراذل و اوباش است، در حالى كه لعن لازمه ايمان به دين و احكام آن است. آنچه مايه اشتباه شده اين است كه سب و لعن با هم مترادف و به يك معنى هستند، در حالى كه دارای دو مفهوم متغاير میباشند، هرگز از خدای متعال سبّ و دشنامى سر نزده و رسول خدا (ص) و ائمه الهدی(ع) نیز از اين رفتار ناهنجار پيراسته بودهاند، ولى در عين حال همان خداى حكيم و رسول داناى او و جانشیننان بر حقش از اظهار انزجار نسبت به گروهها يا افراد ظالم و... خوددارى نكرده و از آنها بيزارى جستهاند.
🔹 چگونه خدا و پيامبر (ص) لعن کردهاند؟
🔸 قرآن کریم شيطان، يهود، تهمت زنندگان به بانوان پاكدامن، منكران حق، ظالمان، مفسدان، آزار دهندگان پيامبر و کافران را لعن کرده است، چنان كه مىفرمايد: «إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْكَافِرِينَ وَأَعَدَّ لَهُمْ سَعِيرًا» یعنی خدا كافران را لعنت كرده و برايشان آتشى سوزان مهيا كرده است. رسول خدا (ص) نیز طوايفى مانند دزد، جوانى كه خود را به شكل زن درآورد، كسى كه حيوانى را به غير نام خدا ذبح كند، كسى كه والدين خود را دشنام دهد، کسی که رشوه بگيرد، زناکار و واسطه زنا و ... را به طور کلی لعن کرده است. گاهى هم آن حضرت افراد مشخص و معينى را لعن نموده است. ائمه اطهار (ع) نیز گروهها و افرادی را لعن کردهاند.
🔹 چرا صحابههای پیامبر (ص) را لعن میکنند؟
🔸 رسول خدا (ص) پانزده هزار صحابى شناخته شده و هشتاد و پنج هزار صحابى ناشناخته داشته است. صحابه بويژه آنان كه در مكه معظمه تحت فشار بوده و اسلام خود را حفظ كرده و دعوت حق را لبيك گفتند، يا آنان كه پس از هجرت به مدينه با ريختن خون خود، درخت اسلام را در جنگهاى بدر، احد و حنين آبيارى كردهاند، يا آنها كه پس از درگذشت پيامبر گرامى (ص) خانه و كاشانه خود را ترك گفته و به جهاد پرداختهاند. همه اين گروهها مورد تكريم و تعظيم هستند، زيرا آنان به سان شمع، سوخته و اطراف خود را روشن کردهاند و نعوذ باللّه احدى درباره آنها سخنى به طعنه نگفته و جسارتی نکرده است.
🔹 پس چه نوع صحابهای لعن شده است؟
🔸 هرگاه فردى از صحابه پيامبر (ص) به حكم اين كه معصوم نيست، گناهى را مرتكب شود و ملاك لعن در حق او تحقق يابد، ابراز انزجار از او با ديگران تفاوتى نمیکند. وقتی صحابه از مقام و موقعيت خود غافل شده و با وجود درك مصاحبت پيامبر (ص)، بر خلاف دستور او عمل و رفتار كند، اسباب بيزارى از خود را فراهم کرده است. قرآن کریم مىفرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللّٰهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللّٰهُ فِي الدُّنْيٰا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذٰاباً مُهِيناً» یعنی آنان كه خدا و رسول او را آزار مىدهند، خدا از آنان در دو جهان بيزار بوده و براى آنان عذاب خوار كنندهاى آماده ساخته است. حال اگر فردى از صحابه موجبات آزار پيامبر (ص) را فراهم کرده باشد، به طور طبیعی محكوم به حكم اين آيه میشود.
🔹 ممنون حاج آقا
✍️ اکبر مظفری
📚 برداشتی از کتاب: راهنمای حقیقت، «پرسش و پاسخ پیرامون عقاید شیعه»، (دشنام و ناسزاگویی)، تالیف: آیت الله العظمی جعفر سبحانی
#لعن
▪️به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/alosalamhajaqa
♦️ الو سلام حاج آقا / ۶۳
🔸 سلام بفرمایید.
🔹 حاج آقا علمای اهل سنت نیز «وهابیّت» را نقد کردهاند؟
🔸 بله. مثلا استاد «سید محمد بن علوی المالکی الحسنی» که پيرو مذهب «مالكى» و از ذرّیه حضرت فاطمه (ع) و ملقب به «الحسنى» است و خود را «خادم العلم الشريف بالبلد الحرام» مىخواند، کتابی تحت عنوان «مفاهيم يجب أن تصحّح» به معنای «مفاهيمى كه بايد اصلاح گردد.» را در نقد افكار و عقايد وهابیّت تندرو نگاشته است. این کتاب در ایران با عنوان «وهابیّت و بازنگری از درون» توسط «دکتر انیسه خزعلی» ترجمه و منتشر شده است.
🔹 استاد علوی المالکی کیست؟
🔸 علوی المالکی در کشور عربستان و شهر مکّه معظمه به دنیا آمد و زندگی کرد. او تحصیلات عالی خود را در «دانشگاه الازهر» مصر با اخذ مدرک دکترا به پایان رساند و برای تحقیق در علوم اسلامی به کشورهای سوریه، هند، پاکستان، یمن، اندونزی و مغرب سفر کرد. علوی المالکی سپس به عنوان استاد و مدرس رسمی «دانشکده شریعت» عربستان انتخاب شد و مدتی نیز ریاست کمسیون داوری مسابقات بینالمللی قرآن کریم مکّه معظمه را بر عهده گرفت. او عالمی شجاع و دارای حلقه درسی متراکم و پر شور بود. علما و بزرگان مكّه و رجال سياسى كشور سعودى احترام فوقالعادهاى براى او قائل بودند.
🔹 ایشان در این کتاب چه میگوید؟
🔸 ایشان در این کتاب با لحنى مؤدّبانه و عالمانه به نقد مهمترين پايههاى فكرى وهابیّت تندرو میپردازد و در همه جا به آيات قرآن کریم و احاديث پيغمبر اكرم (ص) استناد میکند و به كتابها و منابع معتبر اهل سنّت ارجاع میدهد كه وهّابىون قادر به انكار آن نیستند. نویسنده معتقد است كه يك سلسله مفاهيم در باور وهابیون شکل گرفته است كه سبب تكفير بسيارى از مسلمانان و اباحه نفوس و اموال آنها شده و رشته وحدت اسلامی را از هم گسسته است، از این رو در صدد اصلاح این نوع از مفاهیم دینی برآمده است.
🔹 کتاب شامل چه ابوابی است؟
🔸 كتاب به ترتیب در سه باب مباحث عقیدتی، مباحث نبوی و مباحث متفرقه سامان یافته است. باب اول شامل ۳۷ موضوع است و در آن به مسائل مربوط به كفر و ايمان پرداخته و مینویسد سلفیها در فهم حقيقت امورى كه انسان را از دايره اسلام خارج مىكند، به خطا رفتهاند تا آنجا كه هر كس را که با آنها مخالفت کند را تكفير مىكنند، به حدّى كه تمام مسلمانان روى زمين را - جز عدّه كمى - كافر مىشمرند. باب دوم شامل ۱۸ موضوع است و در آن به خصائص و حقیقت انسانی پیامبر (ص) پرداخته و مقام والاى رسول خدا (ص) را طبق آيات و روايات اسلامى روشن میکند، سپس مفهوم تبرّك جستن به آثار پیامبر خدا (ص) و اين كه هيچ ارتباطى به مسأله شرك ندارد را بیان میکند. آنگاه موارد زيادى از روايات و اقوال علما در جواز تبرّك بوسيدن دست پيامبر (ص)، تبرّك به ظرفى كه از آن آب مىنوشيد، تبرّك به خانه آن حضرت، تبرّك به منبر و قبر شريف آن بزرگوار و تبرّك به آثار صالحين و انبياى پيشين را شمرده و به قدری از منابع كتب معروف اهل سنّت مىآورد كه جايى براى ترديد باقى نمىگذارد. همچنین اسامى گروه زيادى از صحابه را نام مىبرد كه به آثار رسول اللّٰه (ص) تبرّك مىجستند. باب سوم شامل ۲۰ موضوع است و در آن به زیارت پیامبر (ص) پرداخته و به استحباب زيارت قبر رسول خدا (ص) و دعا كردن در كنار آن و تبرّك به آثار آن حضرت مىپردازد و در اين رابطه كلمات زيادى از علماى بزرگ پيشين نقل مىكند. در پايان نیز به بزرگداشت ميلاد پيامبر (ص)، روز هجرت آن حضرت، زمان بعثت، نزول قرآن، پيروزى مسلمين در غزوه بدر و شب نيمه شعبان میپردازد.
🔹 این کتاب چه تاثیراتی در جوامع اسلامی داشته است؟
🔸 اين كتاب در «دبى» چاپ شده و در اكثر كشورهاى اسلامى با استقبال روبرو شده است. در عربستان نیز علیرغم سانسور شديدى كه سلفىهاى متعصّب بر بازار كتاب آن دارند، توزیع شده است. گروه زيادى از علماى بزرگ اهل سنّت مصر، مراكش، سودان، بحرين، پاكستان و امارات و غير آن بر اين كتاب تقريظ نوشته و نظرات علوی المالکی و شجاعت او را ستودهاند كه ۲۳ نمونه از آن در آغاز كتاب ثبت شده و حكايت از نوعى اجماع درباره آن دارد.
🔹 چگونه وهابیون المالکی را تحمل کردند؟
🔸 علمای وهابی و حنبلی نسبت به این کتاب عکسالعمل شدیدی از خود نشان دادند. آنها نویسنده را طرد و تکفیر کرده و مدتها او را در محاصره و تحت نظر قرار دادند و انتشار کتابش را ممنوع کردند، ولی این امر مانع از انتشار، نفوذ و تاثیرگذاری آن بر نفوس مسلمين نشد.
🔹 ممنون حاج آقا
✍️ اکبر مظفری
📚 برداشتی از کتاب: وهابیّت بر سر دو راهی، (السيد محمد بن علوى و نقد شجاعانهاش)، تالیف: آیتالله العظمی ناصر مکارم شیرازی
#نقد_وهابیت
▪️به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/alosalamhajaqa
♦️ الو سلام حاج آقا / ۶۴
🔸 سلام بفرمایید.
🔹 حاج آقا «اويس قَرَنى» که بود؟
🔸 «اویس بن عامر تمیمی» معروف به اویس قرنی از قبيله «بنى مراد» و از تيره «قرن» یمن بود. او که از راه شتربانی زندگی میکرد، بدون اینكه رسول خدا (ص) را ببيند، مسلمان شد و در زمره «تابعين» قرار گرفت. پيامبر (ص) فرمود: «اويس بهترين و نيكوكارترين تابعين است.»
🔹 چرا اویس پيامبر (ص) را ندید؟
🔸 اویس مادرى پیر و نابینا داشت که از او پرستاری میکرد. روزی از مادرش اجازه گرفت تا به دیدار محبوبش رفته و زود باز گردد، ولی وقتی وارد مدینه شد، پیامبر (ص) در خانه نبود. او ناچار به دیارش بازگشت تا از فرمان مادرش سرپیچی نکرده باشد. پیامبر (ص) وقتی به خانه رسید، فرمود: «این نور کیست که در خانه میبینم؟.» گفتند: «شتربانی که اویس نام داشت به اینجا آمد و زود رفت.» فرمود: «این نور را در خانه ما هدیه گذاشت و رفت.»
🔹 اویس چگونه شخصیتی بود؟
🔸 او به زهد و پارسایی شهرت داشت و از جمله زاهدان معروف تابعین بود. در معرفت و شناسايى حق، مراحل بلندى پيموده و به درجات عالى رسيده بود، اما كسى از عظمت روحى و مراتب معنوىش آگاه نبود. پيامبر (ص) پرده از راز او برداشت و اویس را به مسلمانان معرفى کرد. رسول خدا (ص) بارها به ديدار اويس قرنى اظهار اشتياق کرده و میفرمود: «هر كس او را ببيند، سلام مرا به او برساند.» گفتند: «يا رسولاللّه! اويس قرنى كيست كه اين مقدار به ياد او هستى و شوق ديدار او را در دل دارى و ياران خود را سفارش مىكنى كه سلام شما را به او برسانند؟» فرمود: «او با وجود عظمت و شخصيتى كه دارد، در نظر شما يك فرد عادى است، اگر از ميان شما غائب گردد، هرگز سراغ او را نمىگيريد و اگر در انجمن شما حاضر شود، به او اهميت نمىدهيد، او در پيشگاه الهى مقام بزرگى دارد، به طورى كه در روز رستاخيز در سايه شفاعت او قبايلى مانند «ربيعه» و «مضر» وارد بهشت مىشوند.» همچنین از رسول خدا (ص) نقل شده است که فرمود: «بوی بهشت از جانب قرن میوزد، ای اویس قَرَن؛ چقدر به تو علاقه دارم، هر که او را ملاقات کرد، از جانب من به او سلام برساند.» گفت بوی بوالعجب آمد به من ... همچنانک مر نبی را از یمن ... که محمد گفت بر دست صبا ... از یمن میآیدم بوی خدا ... بوی رامین میرسد از جان ویس ... بوی یزدان میرسد هم از اویس ... از اویس و از قرن بوی عجب ... مر نبی را مست کرد و پر طرب ... چون اویس از خویش فانی گشته بود ... آن زمینی آسمانی گشته بود.
🔹 اویس چگونه به امام علی (ع) پیوست؟
🔸 امام در مسير حرکت خود به سوى «صفين» در نقطهاى به نام «ذىقار» در نزديكى «بصره» توقف کرد و فرمود: «هزار نفر از طريق كوفه خواهند رسيد و همگى با من پيمان مرگ بسته، آمادگى خود را براى كشتن و كشته شدن در ركاب من اعلام خواهند كرد.» طولى نكشيد که ۹۹۹ نفر از راه رسيده و با امام بيعت کردند. «ابنعباس» مىگويد: «من سخت در تعجب فرو رفتم و دستخوشِ اضطراب شدم كه چرا شماره آنها به هزار نفر نرسيد، زيرا بيم آن داشتم كه اگر اين پيشگويى تحقق نيابد، ممكن است مخالفان، آن را دستاويز خُردهگیریهای خود قرار دهند که ناگهان مردی مسلح و پشمينهپوش از راه رسيد و به حضور امام علی (ع) شرفياب شد و گفت: دستت را بده تا با تو بيعت كنم. امام فرمود: بر چه اساسى بيعت مىكنى؟ گفت: بر اساس پيروى از فرمان تو، مبارزه و فداكارى در ركاب تو، تا هنگامى كه جان بسپارم يا اينكه پيروزى نصيب شما گردد. امام پرسید: اسم تو چيست؟ گفت: اويس، اويس قرنى؟! امام فرمود: پيامبر خدا (ص) به من خبر داد كه من شخصى از امت او را ملاقات مىكنم كه نامش اويس قرنى است، او از اعضاى حزب خدا و پيامبر (ص) است، در راه خدا به شهادت خواهد رسيد و روز رستاخيز در سايه شفاعت او قبايلى مانند ربيعه و مضر وارد بهشت مىشوند.
🔹 بيعت اویس چه تاثیری در جنگ داشت؟
🔸 بيعت شخصیتى مانند اويس، شركت در جنگ و شهادت او، سند ديگرى بر حقانيت امام علی (ع) و جرقهای در قلبهای تاریک بود. چنانکه روزى در جنگ صفين، شخصى از ميان سپاه شام بيرون آمد و با صدای بلند از سپاه عراق پرسید: آيا اويس در ميان شماست؟ گفتند: بله، منظورت چيست؟ گفت: از پيامبر (ص) شنيدم كه فرمود: اويس بهترين و نيكوكارترين تابعين است. او سپس به سپاه عراق پيوست.
🔹 اویس چگونه به شهادت رسید؟
🔸 اويس در جنگ صفين، جزء نيروهاى پياده نظام بود. او با كمال رشادت و دلاورى جنگید و در رکاب امام به شهادت رسید. مزار منسوب به او در شهر «رقه» سوریه در کنار مقبره «عمار یاسر» قرار دارد که در حمله گروه تکفیری به سوریه توسط داعش تخریب شد.
🔹 ممنون حاج آقا
✍️ اکبر مظفری
📚 برداشتی از کتاب: شخصیتهای شیعه در صدر اسلام، (اويس قرنى)، بحثهای آیتالله العظمی جعفر سبحانی، نگارش و پژوهش: استاد مهدی پیشوائی
#اويس_قَرَنى
▪️به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/alosalamhajaqa
♦️ الو سلام حاج آقا / ۶۵
🔸 سلام بفرمایید.
🔹 حاج آقا منظور از «منافق» چیست؟
🔸 نفاق یعنی کفرِ در پشت پرده و منافق کافری است که کفر خودش را مخفی میکند. بدین صورت که فکر و اندیشهاش یک جور است و زبانش جور دیگر یا درست بر ضد آن. احساسات و عواطفش در یک جهت است و ظواهرش در جهت دیگر. در دل خدا را قبول ندارد، اما متظاهر به خداپرستی است. در دل ضد انقلاب است و در ظاهر فدایی آن.
🔹 علت حساسیت قرآن نسبت به منافقین چیست؟
🔸 قرآن کریم بیش از کفار و مؤمنین به منافقین پرداخته و در مواردی آیات مربوط به منافقین را با کلمه «اَلا» یعنی آگاه باشید! آغاز میکند. علتش این است که خطر منافقین را برای اسلام بیش از کفار میداند. کفار خدا و پیغمبرش را قبول نداشته و آن را علناً اظهار میکنند، در نتیجه تکلیف مسلمانان با آنها روشن است. اما منافقین کفر خود را پنهان کرده و ادعای ایمان میکنند و در نتیجه مسلمانان را فریب داده و از درون به آنها ضربه میزنند.
🔹 منافقین چه خصائصی دارند؟
🔸 قرآن از منافقین با صفات و ویژگیهایی خاصی یاد میکند. از جمله میفرماید: منافقین مردمانی متظاهر هستند و بیش از مؤمنان اظهار ایمان میکنند. منافقین نیرنگباز، حقّهباز و فریبکارند. منافقین به بیماری روانی و روحی مبتلا هستند. امر بر منافقین مشتبه شده و خود را در مسیر اصلاح جامعه میدانند. بر تباهکاری خود لباس اصلاح پوشانده و خودشان هم آن را باور میکنند. منافقین مردمانی سفیه و احمقند که دیگران را سفیه میپندارند. منافقین دو چهره دارند، ظاهر و باطنشان با هم متفاوت است.
🔹 خطر منافقین به صدر اسلام محدود نمیشود؟
🔸 نه. خطر نفاق همیشه اسلام را تهدید کرده و میکند، اما این خطر همیشه به یک شکل نبوده و حسب شرایط و اقتضائات زمان تغییر میکند. هر چقدر انسان از نظر تمدن پیشرفت میکند، قدرت نفاق آن نیز بیشتر میشود. انسان هزار سال قبل یک صدم نفاق انسان امروز را نداشته است. به صورتی که حتی بسیاری از الفاظی که امروز رایج است، الفاظ منافقانه است؟!
🔹 چه الفاظی منافقانه است؟
🔸 مثلا کلمه «استعمار» در لغت به معنای عمران و آبادی است و خداوند میفرماید: «هُوَ انْشَأَکمْ مِنَ الْارْضِ وَ اسْتَعْمَرَکمْ فیها» یعنی خدا شما را از زمین به وجود آورد و شما را در زمین استعمار کرد. یعنی از شما طلب کرد و شما را مکلف کرد به عمران و آبادانی زمین. استعمار یعنی به دنبال آبادانی رفتن. کشورهای استعمارگر هم هرجا میروند، نمیگویند ما آمدهایم منافع شما را غارت کنیم، بلکه میگویند ما آمدهایم سرزمین شما را آباد کنیم و به ظاهر همین کار را میکنند و خدماتی به مستعمرات خود ارائه میدهند، اما هزار برابر خدمات ارائه شده، از منابع آنها چپاول میکنند. پس واژه استعمار امروز یک لغت منافقانه است، یعنی ظاهرش چیزی است و باطنش چیز دیگر. واژگان دیگری مانند حقوق بشر، آزادی زن، دموکراسی و ... نیز از این قبیلاند.
🔹 قرآن حساسیت ویژهای نسبت به منافقین دارد؟
🔸 بله. خداوند متعال در مورد منافقین آیات زیادی را نازل کرده است، در حقیقت تاکیدات قرآن هشداری است به مسلمانان که همواره بایستی مواظب منافقین باشند و فریب آنها را نخورند، زیرا منافقین اختصاص به صدر اسلام ندارند، آنها در هر زمانی وجود دارند تا در میان صفوف مسلمانان رخنه کنند، تظاهر به اسلام نمایند، از پشت خنجر بزنند و کار «ستون پنجم» را بکنند. گویا در جنگ بینالملل اول یکی از ارتشها چهار دسته داشت که با تجهیزات نظامی مستقیما با دشمن میجنگیدند و گروهی نیز به داخل ارتش دشمن رسوخ کرده و آنان را اغفال مینمودند. نام این دسته مخفيانه که بیش از چهار دسته علنی موثر بودند را ستون پنجم گذاشته بودند. آنها داخل صفوف دشمن نفوذ کرده و از درون ضربههای هولناک خود را وارد میکردند. قرآن میگوید همیشه خطر ستون پنجم، جامعه مسلمانان را تهدید میکند، کسانی که میگویند: «امَنّا بِاللهِ وَ بِالْیوْمِ الْاخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ» یعنی به خدا و روز قيامت ايمان آوردهايم و حال آنكه آنان مؤمن نيستند. سپس میفرماید: «يُخَٰدِعُونَ ٱللَّهَ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ» آنها با خدا و بندگان خدا هم خدعه میکنند. میگویند ما طرفدار اسلام و انقلابیم، اما در بزنگاههای تاریخی دقیقا به نقطه کانونی اسلام و انقلاب حمله کرده و ضربه میزنند.
🔹 ممنون حاج آقا
✍️ اکبر مظفری
📚 برداشتی از کتاب: آشنایی با قرآن، جلد دوم، (خطر منافق)، تالیف: متفکر شهید استاد مرتضی مطهری (ره)
#خطر_منافقین
▪️به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/alosalamhajaqa
♦️ الو سلام حاج آقا / ۶۶
🔸 سلام بفرمایید.
🔹 حاج آقا امام علی (ع) از شهادت خود آگاه بود؟
🔸 بله. اين وعده رسول خدا (ص) به آن حضرت بود. امام (ع) خود مىفرماید: «پيامبر (ص) در پايان خطبهاى كه در فضيلت و احترام ماه رمضان بيان فرمود، گريه كرد. عرض كردم: چرا گريه مىكنید؟ فرمود: براى سرنوشتى كه در اين ماه براى تو پيش مىآيد. گويا مىبينم كه تو مشغول نماز هستى و شقیترين مردم جهان، همتاى كشنده ناقه ثمود، قيام مىكند و ضربتى بر فرق تو فرود مىآورد و محاسنت را با خون رنگين مىسازد.»
🔹 امام (ع) میدانست چه شبی ضربت میخورد؟
🔸 بله. امام (ع) در شبی که ضربت خورد، افطار را ميهمان دخترش «امّ كلثوم» بود. در هنگام افطار سه لقمه غذا تناول کرد و سپس به عبادت پرداخت. از اوّل شب تا صبحگاهان در اضطراب و تشويش بود و هرچه به طلوع فجر نزديكتر مىشد بر اضطراب و تشويشش افزوده مىشد. فرمود: «به خدا قسم، نه من دروغ مىگويم و نه آن كسى كه به من خبر داده دروغ گفته است، اين است شبى كه مرا وعده شهادت دادهاند»
🔹 امام (ع) چگونه ضربت خورد؟
🔸 امام (ع) وارد مسجد شد، به نماز ايستاد و تكبير افتتاح گفت و پس از قرائت به سجده رفت. در اين هنگام «عبدالرحمان بن عمرو بن مُلجم مرادی» از خوارج نهروان در حالى كه فرياد مىزد: «للّٰهِ الْحُكْمُ لاٰ لَكَ يٰا عَلِی»، با شمشير زهرآلود ضربتى بر سر مبارك مولای متقیان فرود آورد. اين ضربت بر محلى اصابت كرد كه سابقاً شمشير «عمرو بن عبدود» بر آن وارد شده بود. فرق مبارك حضرت شكافت و خون از سر مبارکش جارى شد و محاسن شريفش را رنگين كرد. در اين حال امام (ع) فرمود: «فُزْتُ وَ ربِّ الْكَعْبَةِ» یعنی به خداى كعبه سوگند كه رستگار شدم. سپس اين آيه را تلاوت فرمود: «مِنْهٰا خَلَقْنٰاكُمْ وَ فِيهٰا نُعِيدُكُمْ وَ مِنْهٰا نُخْرِجُكُمْ تٰارَةً أُخْرىٰ» یعنی ما شما را از خاك آفريديم و به آن بازتان مىگردانيم و بار ديگر از آن بيرونتان مىآوريم.
🔹 ابن ملجم چه شد؟
🔸 ابن ملجم فرار کرد، اما «قثم بن عبّاس» او را گرفت و نزد امام (ع) آورد. امام (ع) به او گفت: «پسر ملجم؟» گفت: «آرى.» وقتى حضرت ضارب را شناخت به فرزندش حسن (ع) فرمود: «مواظب دشمنت باش، شكمش را سير و بندش را محكم كن. پس اگر مُردم او را به من ملحق كن تا در نزد پروردگارم با او احتجاج كنم و اگر زنده ماندم يا او را مىبخشم يا قصاص مىكنم.» پس از آن حسنين (ع) به اتّفاق بنى هاشم، امام (ع) را در گليم گذاشته و به خانه بردند. در خانه نیز بار دیگر ابن ملجم را نزد آن حضرت آوردند. امام (ع) به او نگريست و فرمود: «اگر من مُردم او را بكشيد، چنان كه مرا كشته و اگر سالم ماندم خواهم ديد كه رأى من در باره او چيست.» ابن ملجم گفت: «من اين شمشير را به هزار درهم خريده و به هزار درهم ديگر زهر دادهام. پس اگر مرا خيانت كند، حق تعالى او را هلاك گرداند.» در این هنگام قدرى شير براى آن حضرت آوردند. كمى از آن شير را نوشيد و فرمود: «به زندانى خود نيز از اين شير بدهيد و او را اذيّت نكنيد.»
🔹 اطبا برای امام (ع) کاری نکردند؟
🔸 هنگامى كه امام (ع) ضربت خورد، پزشكان كوفه به بالين او گرد آمدند. در بين آنان «اثير بن عمرو» از همه ماهرتر بود. وقتى او زخم را ديد، گفت: «شُش گوسفندى را كه هنوز گرم است برایم بياورید.» سپس رگى از آن بيرون آورد و در محل ضربت قرار داد و آن گاه كه آن را بيرون آورد، گفت: «يا على (ع) وصيّتهاى خود را بكن، زيرا اين ضربت به مغز رسيده و معالجه مؤثّر نيست.» در اين هنگام امام (ع) كاغذ و دواتى خواست و وصيّت خود را خطاب به دو فرزندش حسن و حسين (ع) نوشت.
🔹 پس از آن چه شد؟
🔸 امام (ع) از هوش رفت و چون دوباره چشمان خود را گشود، فرمود: «اى حسن (ع)، با تو سخنى دارم. امشب شب آخر عمر من است. چون در گذشتم با دست خود مرا غسل بده و كفن كن و خود مباشر اعمال كفن و دفن من باش و بر جنازه من نماز بخوان و در تاريكى شب و دور از شهر كوفه مخفيانه به خاك بسپار تا كسى از آن با خبر نشود.» امام (ع) دو روز زنده بود و در شب جمعه نخستين روز از دهه آخر ماه رمضان (شب بيست و يكم سال 40 هجرى) در سن 63 سالگى بدرود حيات گفت. امام حسن (ع) او را غسل داد و بر او نماز خواند و در نماز هفت تكبير گفت. سپس فرمود: «بدانيد كه پس از على (ع) بر جنازه هيچ كس هفت تكبير گفته نمىشود.» سپس بدن مطهر امام (ع) را به همراه تنی چند از فرزندان و یاران او مخفيانه در جايى به نام «غرى» نجف اشرف فعلى دفن کرد.
🔹 ممنون حاج آقا
✍️ اکبر مظفری
📚 برداشتی از کتاب: فروغ ولایت «تاریخ تحلیلی زندگانی امیرمومنان علی علیه السلام»، (شهادت در محراب عبادت)، تالیف: آیت الله العظمی جعفر سبحانی
#شهادت_امام_علی
▪️به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/alosalamhajaqa
♦️ الو سلام حاج آقا / ۶۷
🔸 سلام بفرمایید.
🔹 حاج آقا اسلام چگونه بر ایرانیان تحمیل شد؟
🔸 اسلام بر ایرانیان تحمیل نشد، مردم ایران اسلام را با روحیات خود سازگار دیده و پذیرفتند. خدمات مخلصانه و شاهکارهایی که ایرانیان در طول چهارده قرن به نام اسلام رقم زدند، زاده عشق و ایمان آنها بوده است. هیچ دین تحمیلی قادر نیست، شور عشق و گرمای ایمان را در نهاد مردمی نهادینه کرده و آن را به درازای تاریخ حفظ نماید.
🔹 حفظ زبان فارسی و ترجیح آن به زبان عربی، دلیل عدم پذیرش اسلام نیست؟
🔸 پذیرش اسلام هیچگاه مستلزم این نبود که مردم ایران زبان فارسی را ترک کرده و به عربی سخن بگویند؟ اصولاً در اسلام مسئله زبان مطرح نیست. ایرانیان هم نه حفظ و احیای زبان فارسی را مخالفت با اسلام میدیدند و نه زبان عربی را زبان قوم عرب میدانستند، چون زبان عربی متعلق به قرآن، اسلام و امت اسلامی است. اگر زبانهای دیگر، زبان یک قبیله، قوم و ملت هستند، زبان عربی زبان قرآن است. کسانی که به زبان عربی از راه ترجمه و تألیف کتب فلسفی، عرفانی، تاریخی، طبی، ریاضی، حقوقی و غیره خدمت کردند، فقط به خاطر اسلام به این کار مبادرت ورزیدند.
🔹 یعنی احیای زبان فارسی به خاطر مبارزه با اسلام نبود؟
🔸 اگر احیای زبان فارسی به خاطر مبارزه با اسلام بود، چرا ایرانیان به این اندازه در احیای لغت، قواعد زبان، صرف و نحو، معانی، بیان و بدیع، فصاحت و بلاغت زبان عربی کوشش کردند.؟ خدمات ایرانیان به زبان عربی بیش از خود اعراب به این زبان بوده است. ایرانیها تنها به حکم انگیزه مقدس دینی به زبان عربی خدمت کردند. آنها مانند همه مسلمانان پاک نهاد، زبان عربی را زبان قرآن و امت اسلامی میدانستند و بدون هیچگونه تعصبی، با شور، نشاط و علاقه به فراگیری، ضبط و تدوین زبان عربی میپرداختند.
🔹 یعنی اسلام مخالفتی با تنوع زبانها ندارد؟
🔸 تنوع زبان نه تنها مخالفت با اسلام محسوب نمیشود، که وسیلهای برای پیشرفت آن نیز است. چرا که هر زبانی زیباییها و ظرفیتهای خود را دارد و میتواند خدمات جداگانهای به اسلام بکند. اسلام ملل مختلف را با زبانها و فرهنگهای گوناگون پذیرفته و هر ملتی ادبیات مخصوص خود را دارد که آن ادبیات جزء ذخایر آن ملت و بلکه بشریت است. زبان فارسی هم نفایس و آثار گرانبهایی مانند گلستان و بوستان سعدی، مثنوی معنوی، دیوان حافظ و رباعیات خیام دارد که جزء ذخایر فکری و فرهنگی بشریت محسوب میشوند.
🔹 زبانها از چه نظر ذخایر بشریتند؟
🔸 هر زبانی ظرفیتهای خود را دارد. هیچ زبانی قادر نیست، زبان دیگری را صددرصد در خود هضم نماید. لطافتهای هر زبانی مخصوص خود اوست. اگر تمام ادبای زبان فارسی جمع شوند، نمیتوانند سوره حمد را طوری به فارسی ترجمه کنند که معانی، لطافت و زیبایی عربی آن را داشته باشد. همچنین اگر تمام ادبای عرب، اشعار حافظ و خیام را به عربی ترجمه کنند، نمیتوانند لطافت، معانی و زیبایی فارسی آن را برسانند.
🔹 پس چرا اسلام به زبان عربی تاکید دارد؟
🔸 خدا زبان مخصوصی ندارد، اما هر مذهبی باید زبان مخصوص خود را داشته باشد تا باقی بماند. اسلام دین نژادی نیست و این تصور که همه مسلمین باید به زبان عربی تکلم کنند، یا به خط عربی بنویسند، وجود ندارد. اما اسلام برای اعمال مذهبی، زبان مخصوصی برگزیده است که به وسیله آن زبان مذهبی مشترک به پیروانش وحدت، انسجام و یگانگی میبخشد.
🔹 ممنون حاج آقا
✍️ اکبر مظفری
📚 برداشتی از کتاب: خدمات متقابل اسلام و ایران، (زبان فارسی)، تالیف: متفکر شهید استاد مرتضی مطهری (ره)
#زبان_فارسی
▪️به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/alosalamhajaqa
♦️ الو سلام حاج آقا / ۶۸
🔸 سلام بفرمایید.
🔹 حاج آقا «معجزه» چیست؟
🔸 معجزه عبارت از عمل خارقالعادهاى است كه انجام آن از قدرت افراد عادى بيرون باشد و جز به اتكاى يك نيروى مافوق طبيعى امكانپذير نباشد. مانند سخن گفتن يك نوزاد چند روزه، شکافتن دریا، تبدیل عصا به اژدها، سرد شدن آتش و ... که توسط انبیای الهی صورت گرفته است.
🔹 رسول خدا (ص) هم معجزاتی داشتند؟
🔸 بله. بزرگترین معجزه پیامبر اسلام (ص) قرآن کریم است. نبی خدا (ص) علاوه بر قرآن کریم معجزات ديگرى مانند شق القمر، معراج، مباهله و ... دارند.
🔹 نمونهای از معجزات پیامبر (ص) را بگویید؟
🔸 روزی سران قريش نزد پیامیر (ص) آمدند و گفتند: «اى محمد (ص) تو ادّعاى بزرگى كردى كه هيچ يك از پدران و خاندانت نكردند، ما از تو معجزهاى مىخواهيم، اگر پاسخ مثبت داده، انجام دهى، مىدانيم كه تو پيامبر و فرستاده خدايى، و اگر از انجام آن سرباز زنى، خواهيم دانست كه ساحر و دروغگويى.»
🔹 پیامبر (ص) چکار کردند؟
🔸 پيامبر (ص) فرمود: «شما چه مىخواهيد؟» گفتند: «اين درخت را بخوان تا از ريشه كَنده شود و در پيش تو بايستد». پيامبر (ص) فرمود: «خداوند بر همه چيز تواناست. حال اگر خداوند اين كار را بكند، آيا ايمان مىآوريد و به حق شهادت مىدهيد.؟» گفتند: «آرى.» پيامبر (ص) فرمود: «من بزودى نشانتان مىدهم آنچه را كه درخواست كرديد و همانا بهتر از هر كس مىدانم كه شما به خير و نيكى باز نخواهيد گشت، زيرا در ميان شما كسى است كه كُشته شده و در چاه «بدر» دفن خواهد شد و كسى است كه جنگ احزاب را تدارك خواهد دید.»
🔹 پیامبر (ص) با درخت چه کرد؟
🔸 رسول خدا (ص) به درخت اشاره كرد و فرمود: «اى درخت اگر به خدا و روز قيامت ايمان دارى و مىدانى من پيامبر (ص) خدايم، از زمين با ريشههايت در آى و به فرمان خدا در پيش روى من قرار گير.» در این هنگام درخت با ريشههايش از زمين كَنده شد و با صداى شديدی چونان به هم خوردن بال پرندگان، يا به هم خوردن شاخههاى درختان جلو آمد و در پيش روى پيامبر (ص) ايستاد و برخى از شاخههاى بلند خود را بر روى پيامبر (ص) و بعضى ديگر را روى امام علی (ع) که در طرف راست پيامبر (ص) ايستاده بود انداخت. وقتى سران قريش اين منظره را مشاهده كردند، با كِبر و غرور گفتند: «به درخت فرمان ده، نصفش جلوتر آيد و نصف ديگر در جاى خود بماند.» پيامبر (ص) فرمان داد. پس نيمى از درخت با وضعى شگفتآور و صدايى سخت به پيامبر (ص) نزديك شد، گويا مىخواست دور آن حضرت بپيچد، امّا سران قريش از روى كفر و سركشى گفتند: «فرمان ده اين نصف باز گردد و به نيم ديگر ملحق شود و به صورت اول در آيد.» پيامبر (ص) دستور داد و چنان شد. امام علی (ع) گفت: «لا اله الا اللّه، اى رسول خدا من نخستين كسى هستم كه به تو ايمان آوردم و نخستين فردى هستم که اقرار مى كنم درخت با فرمان خدا براى تصديق نبوّت و بزرگداشت دعوت رسالت، آنچه را خواستى انجام داد.»
🔹 سران قریش ایمان آوردند؟
🔸 نه. آنها همگى گفتند: «او ساحرى است دروغگو كه سحرى شگفتآور دارد و سخت با مهارت است.» و خطاب به پيامبر (ص) گفتند: «آيا نبوّت تو را كسى جز امثال على (ع) باور مىكند.!»
🔹 ممنون حاج آقا
✍️ اکبر مظفری
📚 برداشتی از کتاب: نهج البلاغه، خطبه 192، (خطبه قاصعه)، ترجمه استاد محمد دشتی (ره)
#حرکت_درخت
▪️به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/alosalamhajaqa
♦️ الو سلام حاج آقا / ۶۹
🔸 سلام بفرمایید.
🔹 حاج آقا جهان در نظر انسان موحد چگونه است؟
🔸 جهان در نظر انسان الهی ماهیت «از اویی» دارد، به این معنی که واقعیت جهان مساوی است با «از او بودن»، واقعیت و ماهیت جهان عین «از اویی»، عین صدور، عین تعلّق، عین ربط و عین اضافه به «او» است و این است معنی و مفهوم «آفرینش» و اینکه جهان مخلوق و آفریده خداوند است.
🔹 جهان تنها ماهیت از اویی دارد؟
🔸 نه. جهان علاوه بر اینکه ماهیت «از اویی» دارد، ماهیت «به سوی اویی» هم دارد، بلکه این دو از یکدیگر تفکیکناپذیرند. هستی از نقطهای که آغاز شده و تنزّل یافته، بار دیگر از خطّی دیگر به سوی همان نقطه صعود میکند و این سرّ معاد است که پیامبران بر شناخت و ایمان به آن تاکید میکنند.
🔹 چه قوانینی بر نظام جهان حاکم است؟
🔸 این جهان، جهانی شاعر است و علاوه بر قوانین سخت و جامد مادّی، یک سلسله قوانین دیگر بر آن حکومت میکند. همانطوری که انسان از نظر مکانیسم بدنی ضوابط و قواعدی دارد، به علّت خاصّ جسمانی بیمار میگردد و با داروی مادّی معالجه میشود، در عین حال به حکم اینکه دارای روح، روان، فکر، اندیشه و استعداد تلقینپذیری است، روح جسم را تحت تأثیر قرار داده، قوانین خود را بر آن تحمیل میکند، علّت روانی سبب بیماری جسمی و یا موجب بهبود آن میشود. کلّ جهان نیز همینطور است؛ یک سلسله عاملها، عملها و عکسالعملها در جهان وجود دارد که حاکم بر قوانین سخت و جامد مادّی است و آن قوانین مولود روح جهان و قوای مدبّره آن است.
🔹 چگونه این قوانین در جهان جاری میشود؟
🔸 جهانی که در جهانبینی الهی ارائه میشود، یک کلّ تجزیهناپذیر است، همه اجزاء و ابعادش مانند اعضا و اجزای یک پیکر، به یکدیگر پیوسته است و مجموعاً یک «واحد» را تشکیل میدهد. طبق این جهانبینی اراده خداوند و قضا و قدر الهی، جهان را به صورت یک نظام با یک سلسله قوانین و سنن آفریده است و قضا و قدر الهی هر چیز را تنها از مجرای علل و اسباب معین خودش ایجاب میکند.
🔹 جهان چه نسبتی با انسان دارد؟
🔸 جهان نسبت به نیکی و بدی انسان بیتفاوت نیست؛ به حمایت نیکان، حق جویان و حق پویان بر میخیزد و باطلگرایان را به دست نابودی میسپارد. راز دعا و استجابت دعا نیز در این خصلت جهان نهفته است.
🔹 انسان در این جهانبینی چکاره است؟
🔸 انسان در این جهانبینی به حکم اینکه از یک جوهر ماورائی روحی برخوردار است، دارای اراده و آزادیای است که میتواند خود را از جبر محیط، اجتماع و طبیعت حیوانی خود تا حدود زیادی رها سازد، به همین دلیل مسؤول خویش و جامعه خویش است.
🔹 ممنون حاج آقا
✍️ اکبر مظفری
📚 برداشتی از کتاب: جهانبینی الهی و جهانبینی مادی، (جهانی که انسان الهی میبیند.)، تالیف: متفکر شهید استاد مرتضی مطهری (ره)
#جهان_بینی_الهی
▪️به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/alosalamhajaqa