🌿🌿
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #حضرت_موسی علیه السلام #قسمت_هشتم
🔹 موسی علیه السّلام داماد شعیب شد🔹
موسی آسوده خاطر در منزل پیرمرد ساکن شد و از رفاقت و انس با پیرمرد خشنود بود. جای تعجب نیست، زیرا نور ایمان در هر دو قلب می درخشید و فیض و اخلاص از وجود آن دو می بارد، و از این جهت آن دو مجذوب هم گشته اند.
جوانمردی و اخلاص موسی علیه السّلام، بزرگواری او را نزد پیرمرد و دخترانش آشکار ساخت، زیرا خدا او را به طبعی بلند و اخلاقی نیکو آراسته، لذا دختران به جوانمردی موسی و نیرومندی او علاقه مند شدند و از پدر خواستند که او را نزد خود نگهدارد، زیرا او مردی پاک و امین است.
به دنبال تصمیم دختران، یکی از آنان به پدر گفت: [6] «ای پدرجان! این مرد را به خدمت خود اجیر کن که بهتر کسی که باید به خدمت برگزید، کسی است که امین و توانا باشد».
البته که این ادعای حقی بود، زیرا این موسی بود که با وجود ضعف و تنهایی و گرسنگی، توانست تمامی مردان قوی هیکل را کنار زده و سنگ روی چاه را جابجا کند و با کشیدن آب از چاه گوسفندان آنها را آب بدهد؟ مگر موسی علیه السّلام آن مرد عفیف و پاکدامنی نیست که وقتی دختر شعیب پیام پدر خویش را به او رسانیده و او را به منزل دعوت کرد، موسی از روی حجب و حیا سر خود را به زیر افکند و از جلوی دختر رهسپار شد تا چشمش به قامت دختر نیفتد.
سخنان دختر گویا آرزوهای شیرین و افکار دیرین شعیب را تداعی و او را امیدوار و بیدار کرد، سپس متوجه موسی گشت و گفت: ای موسی! من میل دارم که یکی از این دو دختر را به ازدواج تو درآورم تا حامی و پشتیبان من باشی، اما به عنوان کابین او باید به مدت هشت سال برای من چوپانی کنی و کمر خدمت به من را ببندی و اگر دو سال دیگر به آن افزودی، منت بزرگی بر من نهاده ای و من انتظار آن را از تو دارم ولی اجباری در کار نیست و به خواست خدا مرا از وفاداران بااخلاص می یابی.
موسی علیه السّلام در سرزمین مدین آواره، تنها و فراری است. او دور از دوستان و اقوام خود بسر می برد و روحی مضطرب و افسرده دارد، لذا پیشنهاد پیرمرد همانند آبی که در ریشه درخت نفوذ می کند در روح موسی نفوذ کرد و اظهار داشت: «من در رفاقت با سروری چون شما، سعادتمند و به کمک شما نیرومند خواهم شد و به مدد شما به عزت می رسم».
زندگی موسی نزد پیرمرد، مطلوب او بود، نهال امید در زندگی موسی جوانه زد و در نهایت اخلاص و امانت به مدت ده سال در خدمت شعیب ماند و در این مدت امور پیرمرد با رعایت امینی اندرزگو و حکیمی دانا بخوبی اداره می شد تا سرانجام موسی با یکی از آن دو دختر ازدواج کرد و کامیاب گشت.
شعیب علیه السّلام به داماد بزرگوار خود گوسفندانی بخشید، موسی پس از ازدواج میل بازگشت به وطن در سینه اش شدت گرفت و شوق و عشق دیدار وطن او را مصمم کرد.
پ.ن: حسن بصرى و مالک بن انس معتقدند که این پیرمرد همان شعیب پیغمبر است ولى عده اى مى گویند این شعیب غیر از شعیب پیغمبر است.
#موسی_علیه_السّلام_داماد_شعیب_شد
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه ؛ جادالمولى، محمد احمد، قصه هاى قرآنى
◉●◉✿ا✿◉●•◦
✅ کانال قرآن کریم
https://eitaa.com/joinchat/3173646858Cc0fd46c326
🌿لینک ورود به کانال↑