eitaa logo
مدافعان بانوی دمشق.شهید مدافع حرم محمد رضا الوانی
170 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
2.4هزار ویدیو
143 فایل
.چی می شود پرچم حرم،برام کفن بشه. سلام من به بی بی شهادتین من بشه.بدون زینبی من نفس نمی کشم تا زنده ام از عشق بی بی دست نمی کشم https://eitaa.com/alvane ا
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آهنگران اونا و آهنگران ما کنار هم آهنگران خودمون هنگ کرده بنده خدا✌️ خیلی خوب بود حتما ببینید پرچم بالاست🇮🇷✌️
روش‌ مناسب‌ براي‌ نهي‌ از منكر در نزديكي‌ منزل‌ آيت‌ الله‌ شاه‌ آبادي‌ (استاد امام)‌ در خيابان‌ اميركبير، دكتري‌ بود به‌ نام‌ ايوب‌ كه‌براي‌ دخترانش‌ معلم‌ موسيقي‌ آورده‌ بود و صداي‌ موسيقي‌ بلند بود به‌گونه‌اي‌ كه‌ از صداي‌ آنها همسايه‌ها ناراحت‌ بودند. ايشان‌ براي‌ دكترپيغام‌ فرستاد و از او خواست‌ كه‌ از اين‌ كار دست‌ بردارد اما دكتر جواب‌داده‌ بود كه‌ من‌ اين‌ كار را ترك‌ نمي‌كنم‌ و شما هر اقدامي‌ كه‌ مي‌خواهيدبكنيد. مرحوم‌ آيت‌ الله‌ شاه‌ آبادي‌ تا روز جمعه‌ صبر كردند و آن‌ گاه‌ در جلسه‌روز جمعه‌ كه‌ در مسجد شاه‌ سابق‌ تشكيل‌ شده‌ بود به‌ مردم‌ گفتند: ((خوب‌ است‌ از اين‌ به‌ بعد هركس‌ از اين‌ خيابان‌ عبورمي‌كند چون‌ به‌ مطب‌ اين‌ دكتر رسيد داخل‌ مطب‌ شده‌و سلام‌ كند و آن‌ گاه‌ با خوشرويي‌ از او بخواهد كه‌ آن‌عمل‌ خلاف‌ خود را ترك‌ كند.)) از آن‌ پس‌، هركس‌ از جلو مطب‌ عبور مي‌كرد، براي‌ انجام‌ وظيفه‌ شرعي‌خود داخل‌ مطب‌ مي‌ شد و سلام‌ مي‌كرد و موضوع‌ را با زبان‌ خوش‌ درميان‌ مي‌گذاشت‌ و خارج‌ مي‌شد. چندين‌ روز به‌ اين‌ منوال‌ گذشت‌ و دكتر هر روز با صدها مراجعه‌ كننده‌مواجه‌ مي‌شد كه‌ همگي‌ يك‌ مطلب‌ را به‌ او تذكر مي‌دادند! وي‌ ديد اگربخواهد به‌ لجاجت‌ خود ادامه‌ دهد، نه‌ تنها بايد مطب‌ خود را تعطيل‌كند، بلكه‌ مجبور است‌ از آن‌ خيابان‌ هم‌ كوچ‌ كند از اين‌ رو دست‌ از ايجادمزاحمت‌ برداشته‌ جلسه‌ آموزش‌ موسيقي‌ دخترانش‌ را تعطيل‌ كرد. در يكي‌ از روزهايي‌ كه‌ آيت‌ الله‌ شاه‌ آبادي‌ ‌ به‌ طرف‌ مسجد در حركت‌ بود، دكتر ايوب‌را ديد كه‌ به‌ طرف‌ او مي‌آيد. وقتي‌ نزديك‌ شد دكتراز شدت‌ خنده‌نمي‌توانست‌ سلام‌ كند و بالاخره‌ پس‌ از سلام‌ و احوالپرسي‌ گفت‌: آقاي‌شاه‌ آبادي‌با قدرت‌ ملت‌ كار را تمام‌ كردي‌ و من‌ گمان‌ مي‌كردم‌ شما به‌مراجع‌ قانوني‌ و محاكم‌ قضايي‌ مراجعه‌ مي‌كنيد كه‌ من‌ به‌ سادگي‌مي‌توانستم‌ جواب‌ آنها را بدهم‌ و هرگز درباره‌ اين‌ روش‌ مردمي‌نيانديشيده‌ بودم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این غلط کردم شاه و بفرستید برای همه اونا که میگن مملکت گل و بلبل بوده غلط کرد که غلط کرد ...
🌸پیامبر(ص) از خداخواستم که قیامت،حسابرسی امتم را به خودم واگذارد که اگر لغزشی داشتند آبرویم پیش پیامبران دیگرنرود 🌹فرمود:ای محمد،حسابشان راخودم بعهده میگیرم ک آبرویشان پیش تو هم نرود ┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄┄ http://eitaa.com/joinchat/1384120320C0415c1301e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️کاربرد جدید خودکار بعد ۳۰ سال👌 🔹 دانش‌آموزان ابتدایی بعد از ۳۰ سال دور هم جمع میشن که با معلم خود دیدار کنند یکی از دانش آموزان دکتر فوق تخصص قلب است ببینید با خودکار چکار میکنه👌
تشرف ایه الله مرعشی به محضر امام حسین علیه السلام::آيت الله مرعشي نجفي فرموده اند: «در سال 1339 قمري (يك سال پس از درگذشت پدرشان) هنگامي كه در مدرسه ي قوام نجف اشرف، طلبه بودم و در آن زمان كتاب حاشيه ي ملا عبدالله يزدي، در منطق را تدريس مي كردم، زندگيم به سختي و مشقت اداره مي شد و هيچ راه فراري از دست فقر و تنگدستي نداشتم. هجوم ناراحتي ها عبارت بودند از: 1- اخلاق ناپسند برخي از معممين كه به بيوت مراجع رفت و آمد داشتند. از رفت و آمد آنها به منزل مراجع براي من سوء ظني به همه ي مردم پيش آمده بود، چنان كه با كسي ارتباط برقرار نمي كردم و حتي نماز جماعت را پشت سر افراد عادل نيز ترك كرده بودم. 2- يكي از منسوبين من به شدت از تدريس من جلوگيري مي كرد و به استادم نيز گفته بود مرا به درس خود راه ندهد! 3- مبتلا به بيماري حصبه شده بودم و بعد از شفا از آن بيماري حالت كند ذهني و نسيان برايم پيش آمده بود. 4- بينايي چشمهايم بسيار كم شده بود. 5- از تند نوشتن عاجز شده بودم. 6- گرفتار فقر شديد و تنگدستي بودم. 7- در قلبم دائما نوعي بيماري روحي احساس مي نمودم. 8- تدريجا تزلزلي در عقيده ام نسبت به بعضي از امور معنوي، روي مي داد. 9- اميد داشتم خداوند سفر حج بيت الله الحرام را نصيبم كند، به شرط آنكه در مكه يا مدينه بميرم و در يكي از اين دو شهر دفن شوم. 10- خداوند توفيق علم و عمل صالح را با همه ي گستره ي آن به من عنايت كند. آن مشكلات و اين آرزوها، لحظه اي مرا آرام نمي گذاشت، از اين رو به فكر توسل به سالار شهيدان حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام افتادم و به كربلا رفتم؛ در حالي كه از مال دنيا فقط يك روپيه داشتم و با آن، دو قرص نان و كوزه اي آب خريده بودم! وقتي وارد كربلا شدم به جانب نهر حسيني رفتم و غسل كردم و سپس به حرم شريف رفتم و پس از زيارت و دعا، نزديك غروب بود كه به غرفه ي كليددار حرم، سيد عبدالحسين، صاحب كتاب «بغية النبلاء في تاريخ كربلا»، رفتم. او از دوستان پدرم بود. و از او اجازه خواستم كه يك شب در حجره ي وي بمانم. چون ممنوع بود كه كسي شبها در حرم مطهر باقي بماند! ايشان موافقت كرد و من آن شب در حرم ماندم و پس از تجديد وضو به حرم مشرف شدم فكر كردم كه در كدام مكان از حرم شريف بنشينم. معمول اين بود كه مردم در طرف بالاي سر مي نشستند، ولي من فكر كردم كه آن حضرت در دوران زندگي خود به فرزند خويش حضرت علي اكبر عليه السلام متوجه بوده اند. پس قطعا پس از شهادت نيز به سوي فرزند خود نظر دارند، از اين رو در قسمت پايين پاي آن هنگام پدرم را ديدم كه نشسته بود و تعداد سيزده رحل قرآن در كنار وي بود. در جلو او حضرت و در كنار قبر حضرت علي اكبر عليه السلام نشستم. اندكي از جلوسم نگذشته بود كه صداي حزين قرائت قرآن را از پشت روضه ي مقدسه شنيدم. به آن طرف متوجه شدم، در آن هنگام پدرم را ديدم كه نشسته بود و تعداد سيزده رحل قرآن در كنار وي بود. در جلو او نيز رحلي بود و قرآني بر آن قرار داشت و پدرم قرائت مي كرد! نزد پدرم رفتم و دست ايشان را بوسيدم و از حال ايشان پرسيدم! با تبسم پاسخ داد كه در بهترين حالت و برخورداري از نعمت هاي الهي است. پرسيدم: در اينجا چه مي كنيد؟ جواب داد: ما چهارده نفريم كه در اينجا مشغول تلاوت قرآن مجيد هستيم! پرسيدم: آنها كجا هستند؟ فرمود: به خارج حرم رفته اند. سپس با اشاره به رحلهاي قرآن، آن سيزده نفر را معرفي كرد كه عبارت بودند از علامه ميرزا محمد تقي شيرازي، علامه زين العابدين مرندي، علامه زين العابدين مازندراني و اسامي بقيه ي آنها را نيز گفت كه به خاطرم نمانده است. سپس پدرم از من پرسيد كه تو براي چه كاري به اينجا آمده اي، در حالي كه الان ايام درسي است؟ علت آمدنم را برايش شرح دادم. سپس به من امر كرد كه بروم و حاجتم را با امام حسين عليه السلام در ميان بگذارم! پرسيدم: امام كجا هستند؟ گفت: در بالاي ضريح هستند. تعجيل كن، زيرا امام عليه السلام قصد عيادت زائري را دارند كه در بين راه بيمار شده است! بلند شدم و به طرف ضريح رفتم و آن حضرت را ديدم، اما برايم ممكن نبود كه درست به صورت ايشان نگاه كنم. زيرا چهره ي مبارك آن حضرت در هاله اي از نور پنهان بود! به حضرت عليه السلام سلام كردم. ايشان جوابم را دادند و فرمودند: به بالاي ضريح بيا! عرض كردم: من شايستگي ندارم كه به نزد شما بيايم! پس به من اجازه دادند كه در مكاني كه ايستاده ام، بمانم. آنگاه بار ديگر به آن حضرت نگاه كردم. در آن هنگام تبسمي مليح بر لبانشان نقش بست و از من پرسيدند: چه مي خواهي؟ من اين شعر فارسي را قرائت كردم: آنجا كه عيان است چه حاجت به بيان است؟ آن حضرت قطعه اي نبات به من عنايت كردند و فرمودند: تو ميهمان ما هستي.
سپس فرمودند: «چه چيزي از بندگان خدا ديده اي كه به آنها سوءظن پيدا كرده اي؟!» با اين سؤال در من يك دگرگوني پيدا شد و احساس كردم كه ديگر به كسي سوءظني ندارم و با همه ي مردم ارتباط و نزديكي بسياري دارم و فردا صبح، موقع نماز به مرد ظاهر الصلاحي كه نماز مي خواند، اقتدا كردم و هيچ ناراحتي و بدگماني در من نبود. سپس حضرت فرمودند: «به درس خود بپرداز، زيرا آن شخص كه مانع تدريس كردن تو بود، ديگر نمي تواند كاري بكند». چون به نجف اشرف بازگشتم، همان شخصي كه از نزديكانم بود و مانع درس من مي شد، خودش به ديدنم آمد و گفت من متوجه شدم كه تو جز تدريس كردن، راه ديگري نداري! آن حضرت مرا شفا داد به طوري كه بينايي ام قويتر شد و به حافظه ي عجيبي نيز دست يافتم. سپس آن حضرت قلمي را به من بخشيدند و فرمودند: «اين قلم را بگير و با سرعت بنويس!» پس از آن، ناراحتي قلبيم نيز برطرف شد. همچنين آن حضرت برايم دعا كردند كه در عقيده ام نيز ثابت قدم بمانم. ديگر حاجاتم را نيز برآورده ساختند. غير از مسأله ي حج كه اصلا متعرض آن نشدند! شايد به دليل شرطي كه در سفر كردن به حج گذارده بودم، آن حضرت اشاره اي به آن موضوع نكردند. سپس با آن حضرت وداع كردم و به نزد پدرم بازگشتم و از پدرم پرسيدم: آيا حاجتي و امري داريد يا خير؟ پدرم گفت: براي تحصيل علوم اجداد خود، بيشتر كوشش كن و نسبت به مادر و خواهرانت مهربان باش و بدهكاري اندكي به عبدالرضا بقال بهبهاني دارم، كه آن را پرداخت كن! من به نجف اشرف بازگشتم، در حالي كه همه ي آن ناراحتي ها و سوءظنها از بين رفته بود. [1] . پاورقي [1] کرامات مرعشيه به نقل از «قبسات» ص 102 و شهاب شريعت ص 289 و «بر ستيغ نور» ص 80، اين قضيه به اختصار و تفاوت در کرامات الحسينيه ج 2، ص 218 آمده است.
🚨 تازه فهمیدم چرا نمازهایم تاثیر ندارد ... 🌸🍃💜🍃🌸 @fadak110_135🔛فدک
🔴🔴نعمت انقلاب ... ♦️مرد با همسر و فرزندش در حال عبور از پل معلق اهواز بودند. از روبرو دو سرباز آمریکایی و انگلیسی مست ! به طرف آنها می آمدند.سرباز آمریکایی با چشمان دریده به زن خیره شده و تلوتلوخوران به سمتش می آمد.گویا قصد بدی داشت؛ مرد جلو رفت تا از ناموسش دفاع کند؛ دعوا شد.مردم جمع شدند؛ پاسبان های ایرانی هم بودند!! سربازهای مست، مرد را از بالای پل به رودخانه انداختند. مردم با عصبانیت از پاسبان ها خواستند تا آنها را دستگیر کنند؛ گفتند: ماحق دستگیری و محاکمه آنهارا نداریم!! (بخاطر قانون کاپیتولاسیون)پدر جلوی چشم زن وبچه اش غرق شد. دو سرباز آمریکایی و انگلیسی بلندبلند میخندیدند و دور می شدند. مادر و فرزند نرده های پل را گرفته بودند و هق هق کنان می گریستند. 🔴🔴 37 سال بعد ♦️ "شما وارد محدوده آبهای جمهوری اسلامی ایران شده اید. بدون مقاومت تسلیم شوید."این صدای بلندگوی قایق سپاه ایران بود که به طرف تفنگداران امریکایی در نزدیکی یک جزیره ایرانی می آمد... وقتی شناورهای ایرانی به قایق امریکایی رسیدند،آنها با ترس و خفت، دستها را بالا بردند. و برای همیشه تصویر درازکشیدن سربازان امریکا در مقابل ایران را بر صفحه رسانه ها حک کردند. و سرانجام، باعذرخواهی از ایران، آزاد شدند. ♦️ خدایا ما را قدردان انقلاب اسلامی قرار ده و نگذار با دیدن کاستی ها چشم مان را از خدمات انقلاب خوب مان ببندیم. 🌍 @ebratha_ir
4_5906504798588375785.mp3
10.93M
             📝 بوی گل وسوسن و یاسمن اومد 🎤 کربلا‌یی‌‌ محمدحسین_حدادیان                      🌸 ایام ولادت           
یا مهدے ( عج ) عاشقان امام زمان عج موافقی چند لحظه دلت پر ب کشه پس بسم الله👇🏻💖 شخصے گفت : من یڪ شب بعد از خواندن فاتحه براے شهدا واموات به مسجد مقدس جمکران مے رفتم که دیدم دیر وقت شده و تردد ماشین براے جمکران کم شده است به هر ماشینے مے گفتم یا پر بود یا جمکران نمے رفت. خسته شدم گفتم برگردم و به منزل بروم. یڪ ماشین آمد گفتم توکلت علے الله به راننده گفتم جمکران، گفت بفرمایید. تا نشستم مسافرین دیگر اعتراض کردند و گفتند که ما جمکران نمے رویم؟! راننده به من گفت ابتدا مسافرین را مے رسانم سپس شما را به جمکران مے برم. بعد از رساندن آن ها به مقصد، به سمت جمکران رفتیم. گفتم چرا مرا به جمکران مے رسانید با اینکه جمکران در مسیر شما نبود؟ گفت کسے بگوید جمکران، زانوهاے من مے لرزد و نمے توانم او را نبرم. مسجد جمکران حکایتے بین من و آقا دارد. گفتم پس لطفے کن ما که همدیگر را نمے شناسیم و بعد از رسیدن هم، از همدیگر جدا مے شویم، پس حکایت را تعریف کن. گفت: شبے ساعت دوازده شب، خسته از سرکار به سمت منزل مے رفتم. هوا پاییزے و سوز و سرما بود که دیدم یڪ خانم و آقا به همراه دو بچه کنار جاده ایستاده اند. از کنار آن ها که رد شدم، گفتند جمکران. گفتم من خسته ام و نمے برم. مقدارے رفتم و بعد فکر کردم، نکند خدا وظیفه اے بر گردن من نهاده و لطف امام زمان(عج) باشد که آنها را برسانم. با وجود کم میلے آن ها را به جمکران رسانده و به خانه برگشتم. به بچه هایم گفتم که من امروز آنقدر خسته ام و دیر وقت شده که احتمالا بخوابم و نماز صبح ام قضا بشود، نماز صبح من را بیدار کنید. ده دقیقه بود که دراز کشیده بودم و تازه خوابم مے برد که صدایے به من گفت خوابیدی؟ بلند شو. بلند شدم گفتم: کسے من را صدا زد؟ به خودم گفتم بخواب، خسته ای، هذیان مے گویی! دوباره دراز کشیدم نزدیڪ بود که بخوابم، صدایے دوباره گفت: باز خوابیدی؟ با صاحب صدا صحبت کردم، گفتم چرا نخوابم؟ گفت برو جمکران. گفتم تازه جمکران بودم براے چه بروم؟ گفت آن خانواده گریه مے کنند و نگران هستند. گفتم به من چه؟ گفت: کیف پولشان در ماشینت جا مانده، برو و آن را تحویل بده. به خودم گفتم ماشین را نگاه کنم، ببینیم اگر خواب مے بینم و وهم است، برگردم بخوابم. در ماشین را باز کردم دیدم که کیفے در صندلے عقب است. آن را باز کردم، دیدم که داخل آن چند میلیون پول وجود دارد. سوار ماشین شدم و رفتم جمکران. دیدم دم درب یکے از ورودے ها همان زن با دو بچه اش نشسته و در حال گریه کردن هستند. گفتم خواهر چرا گریه مے کنی؟ گفت برادر من، شما که نمے توانے کارے بکنی، چرا سوال مے کنی؟ گفتم شوهرتان کجاست؟ گفت: چرا سوال مے کنی؟ گفتم: من همان راننده اے هستم که شما را به مسجد جمکران آوردم، گمشده نداری؟ گفت: شوهرم در مسجد متوسل به امام زمان(عج) شده است. گفتم بلند شو، داخل مسجد برویم. به یکے از خدام اسم شوهرش را گفتیم تا صدایش کند، آن مرد با صورت و چشمانے سرخ آمد و شروع به فریاد زد که چرا نمے گذارے به توسلم برسم چرا نمے گذارے به بدبختیم برسم و...؟ زن گفت: این آقا آمده و گفته که مشکلتان را حل مے کنم. گفت شما کے باشید؟ کیف را در آوردم و به او دادم. مرد کیف را گرفت و درب آن را با خوشحالے باز کرد و گفت چرا این را آوردی؟ گفتم آقا به من گفت که بیایم. چهره ها بارانے شد و به زانو افتادند و گفتند یعنے امام زمان(عج) ما را دیده؟ گفتم این جمله براے خود آقا امام زمان (عج) است که مے فرمایند: «إِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، و لاناسینَ لِذِکْرِکُمْ» دمے زحاجت ما نمے کنے غفلت / که این سجیه به جز در شما نمے بینم ز بس که گرد معصیت نشسته بر چشمانم / تو در کنار منے و تو را نمے بینم مرد گفت: ما با این پول مے خواستیم خانه بخریم و گفتیم اول به جمکران بیاییم و آن را تبرڪ کنیم که این اتفاق برایمان افتاد. 💐 تا نیایے گره از کار بشر وا نشود درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود
عوارض وحشتناک مصرف زیاد سیر را بشناسید! امروزه در حالی سیر به دلیل خواص و مزایای مناسبش توسط افراد مورداستفاده قرار می‌گیرد که مصرف بیش‌از‌حد سیر مضرات جدی و عوارض نگران‌کننده‌ای را می‌تواند برای بدن به همراه داشته باشد. امروزه در حالی سیر به دلیل خواص و مزایای مناسبش توسط افراد مورداستفاده قرار می‌گیرد که مصرف بیش‌از‌حد سیر مضرات جدی و عوارض نگران‌کننده‌ای را می‌تواند برای بدن به همراه داشته باشد. سیر از خانواده پیاز است که سالیان طولانی به‌عنوان طعم‌دهنده داخل غذاها مصرف می‌شود و طرف‌داران زیادی دارد. حتماً تابه‌حال خواص زیادی از سیر را شنیده‌اید. در ادامه با ۸ آسیبی که مصرف بیش‌ازحد سیر به بدن می‌رساند آشنا می‌شوید. آسیب به کبد نیازی به فکرکردن درباره اهمیت کبد نیست؛ زیرا یکی از حیاتی‌ترین عضوها در بدن انسان است و می‌تواند با مصرف سیر بیش از اندازه صدمه ببیند. اگرچه سیر غنی از آنتی‌اکسیدان‌ها است؛ اما با مصرف بیش از حد، می‌تواند موجب مسمومیت کبد شود، هرچند که تقریباً سمی نیست؛ اما در صورت زیاده‌روی می‌تواند باعث آسیب کبد شود. حالت تهوع، استفراغ و سوزش معده بر اساس گزارشی مصرف سیر تازه ، عصاره یا روغن آن با معده خالی ممکن است موجب تهوع، استفراغ و سوزش معده شود. علاوه بر این سیر یکی از آن غذاهایی است که می‌تواند منجر به بیماری رفلکس معده شود. اسهال مصرف سیر با معده خالی می‌تواند موجب گاز معده و اسهال شود. اگر به مشکلات دستگاه گوارش دچار شده‌اید مطلب اگر این ۹ نشانه را دارید به پزشک مراجعه کنید! را حتما بخوانید. تشدید خونریزی گزارشی که توسط مرکز پزشکی مریلند منتشرشده است، بیان می‌کند سیر می‌تواند خطر خونریزی را افزایش دهد. به همین دلیل است که نباید همراه با داروهای رقیق‌کننده خون مثل آسپرین ، وارفارین و کلوپیدوگرل مصرف شود. این عوارض به‌خصوص در مورد سیر تازه صدق می‌کند. همچنین مهم است بدانید که از مصرف سیر حداقل دو هفته قبل از جراحی خودداری کنید چون می‌تواند باعث خونریزی و تداخل در سطوح فشارخون شود. کاهش زیاد فشارخون آیا سیر برای فشارخون مفید است؟ خوب ، به‌نوعی ، این‌یک مزیت است. اما اگر از قبل داروهایی برای کاهش فشارخون مصرف می‌کنید باید از خوردن سیر خودداری کنید. زیرا سیر و مکمل‌های آن خاصیت کاهش فشارخون دارند. تغییرات بینایی تغییرات در بینایی می‌تواند چیزی باشد که هرگز آن را نشنیده‌اید. مشخص‌شده است مصرف بیش‌ازحد سیر می‌تواند به وضعیتی به نام هایفما منجر شود که به خونریزی داخل محفظه چشم – فضای بین عنبیه و قرنیه اشاره دارد. مصرف مقدار زیاد سیر که یک ضد انعقاد آور، به نظر می‌رسد باعث بروز و یا بدتر شدن هایفما می‌شود. این بیماری می‌تواند باعث از بین رفتن دائمی بینایی شود. سردرد سیر ، به‌ویژه هنگامی‌که به شکل خام خورده می‌شود، می‌تواند باعث میگرن شود. اگرچه به‌طور مستقیم باعث سردرد میگرنی نمی‌شود اما فرآیندی است که آن را فعال می‌کند. اگرچه دلیل دقیق این امر مشخص نیست، اما برخی از متخصصان معتقدند که ممکن است عصب سه‌قلو – مسیر اصلی درد در بدن باشد. مصرف سیر ممکن است این عصب را تحریک کند تا مولکول‌های سیگنالینگ عصبی به نام نوروپپتیدها را که به‌عنوان غشایی، مغز شما را پوشانده و باعث سردرد می‌شوند را رها سازند. زنان باردار مصرف سیر به مقدار زیاد در دوران بارداری می‌تواند باعث زایمان زودرس شود و در زنان شیرده می‌تواند طعم شیر را تغییر دهد. مضرات مصرف زیاد سیر چیست توجه: مطالب بخش سلامتی تنها جنبه اطلاع‌رسانی و آموزشی دارد. ازاین‌رو توصیه پزشکی تخصصی تلقی نمی‌شوند و نباید آن‌ها را جایگزین مراجعه به پزشک جهت تشخیص و درمان دانست.
دوستان عزیز! ⭕️ در این هوای سرد زمستانی به یاد هموطنان خودمان باشیم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند من اصبح و لم یهتم بامورالمسلمین فلیس بمسلم 🔸با کاهش دمای خانه و پوشیدن لباس گرم و خاموش کردن بخاری اتاق های اضافی که از آن ها استفاده نمی کنیم به کمک سایر هموطنان و برادران و خواهران مومن خود بشتابید
تقدیم به رهبر معظم انقلاب اسلامی امام خامنه ای 🕊🥀🕊 وصف یار شعرم شده یک نکتهء نابی زِ رُخِ یار هوش قلمم رفت زِ این نُکته پُر بار ممزوج ولایت،بُوَد آن سیدِ دوران لطفِ قدمش لُطف بُوَد از بَر یزدان همنام علی اهل خراسانِ رضا است اَندر رَهِ او بر همه دَردی به رضا است دستش به علامت زِ بَر یار نشان است رازی به درون دل پاکش به نهان است آخر بدهد دست به دست گُلِ زهرا دستی برساند به گل مخفی صحرا از عرش دو چشمش بدهد نور زمین را او خوب بداند زِ عَدو مکرِ کمین را از اَخم مگس کی برسد خَدش به وجهش کل مََلک و عرش بُوَد مادح وصفش سروده : حسین احمدی دورودی 🥀 🥀 🥀 🥀التماس_دعای_فرج 🤲 🕊🥀🕊