eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
896 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
700 ویدیو
66 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️ ◼️◼️◼️ ◼️ شهادت ابن الرضا(ع) حضرت جواد الائمه(ع) تسلیت باد 🔸زكريّا بن آدم گفت من خدمت حضرت سلام الله عليه بودم كه حضرت سلام الله علیه را آوردند ، حضرت آن وقت كمتر از چهار سال داشت . دست خود را بر زمين زد و صورت به آسمان بلند نمود و مدتى در انديشه بود ، حضرت سلام الله علیه فرمود جانم بقربانت در چه فكرى چنين فرو رفته اى ؟ عرض کرد در فكر ستمى كه به مادرم سلام الله علیها روا داشتند . بخدا قسم را خارج ميكنم (یعنی خلیفه اول و دوم) و ميسوزانم و خاكسترشان را بباد ميدهم و بدريا ميريزم. حضرت سلام الله عليه او را پيش كشيد و پيشانى مباركش را بوسيد ، سپس فرمود پدر و مادرم فدايت ، تو شايسته امامتى . 📚بحار الانوار ۵۰ / ۵۹ . ابواب الامام التاسع ، باب ۳ ، حدیث ۳۸ . @alvaresinchannel
مبارکباد روز در حقیقت سندِ عقدِ "علی" و "زهرا" سندِ "نوکری" ماست که امضا می‌شد @alvaresinchannel
◼️در روز شهادت جواد الائمه علیه السلام ، هفتمین سالگرد شهادت روحانی شهید که در واقعه تروریستی مجلس شورای اسلامی در خرداد ماه 1396 به دست مزدوران داعشی به شهادت رسید با حضور همسنگران تخریبچی و آقازاده های این شهید برگزار گردید ✅ تخریبچی شهید سید مهدی تقوی از رزمندگان گردان تخریب لشگر 10 سیدالشهداء(ع) در سال های دفاع مقدس بود که بعد از اتمام جنگ در برپایی به عنوان روحانی فعال بود. هفتمین سالگرد شهادت همسنگر عزیزمان را گرامی میداریم. @alvaresinchannel
به بهانه اول ذی الحجه 🔷سالروز ازدواج آسمانی حضرت زهرا(س) و امیرالمومنین(ع) 🔶سردار شهید حاج علیرضا موحد دانش فرمانده لشگر10 سیدالشهداء(ع) @alvaresinchannel
🍃✨🌷🍃✨🌷🍃✨🌷🍃✨🌷🍃✨🌷 🌷 ازسمت راست شهیدان: (داماد) تصویرشب عروسی شهید محمود بهرامی و جمع بچه های تخریب زمستان سال 62 بود که خانواده از خواستند که تشکیل زندگی دهد. پدرش در نزدیکی منرلشان برای و خانه مناسبی خرید و دستی به سر و روی خانه کشید تا حجله گاه فرزند دلبندش محمود باشد. اما محمود میخندید و میگفت: این خانه مبارک صاحبش باشد.اما من دوست ندارم سندی از دنیا به نام من باشد. . دیماه 62بود که محمود خود را در (ع) و (س) انداخت و یقین داشت که آنها در میهمانی او شرکت میکنند... بساط جشن عروسی محمود در تالاری در تهران مهیا شد و میهمانان او بچه های رزمنده و بسیجی بودنداو اصرار داشت که بالباس را جشن بگیرداما دست بردارنبود و به خواهش مادر کت وشلوار سفیدی به تن کرد.دو هفته بیشتردرکنار شریک زندگی اش نبود وساکش را بست وخودش را به جبهه رساند.سردارشهید محمودبهرامی درتاریخ 7 اسفندماه سال 62 در جزیره مجنون به شهادت رسید وپیکر مطهرش خردادماه سال 75 در گلزار شهدای بهشت زهرا (س) به خاک رفت @alvaresinchannel
همسنگر تخریبچی برای خدمتگذاری به مردم شریف ایران به میدان آمد.ظهر امروز سخنگوی ستاد انتخابات کشور از تایید صلاحیت دکتر علیرضا زاکانی برای انتخابات ریاست جمهوری خبر داد. @alvaresinchannel
سوابق همسنگر تخریبچی دکتر زاکانی1403.pdf
1.36M
سوابق کاندیدای ریاست جمهوری دکتر حاج علیرضا زاکانی @alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تخریبچی جانباز دکتر حاج علیرضا زاکانی پاسدار رسمی گردان تخریب لشگر10سیدالشهداء(ع) ✅پائیز سال 1362 بود فرمانده گردان تخریب لشگر10 سیدالشهداء(ع) بنده و محمود آقا() و حسن عبدالقادر ( ) سه تاهیمون رو حاج عبدالله نامه نوشت و معرفی کرد برای رسمی شدن با یک مینی بوس از اومدیم اینجا (تهران) و رسمی شدیم. @alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دکتر حاج علیرضا زاکانی » مقدمه شهید شدن، نوکری خوب برای مردم است«... دکتر علیرضا زاکانی: 🔹کسی که شهید می‌شود جور دیگری پای انقلاب ایستاده و داشته‌هایش را بین خود و خدا تقسیم کرده؛ مقدمه شهید شدن نوکری خوب برای مردم است. 🇮🇷 @alvaresinchannel
🇮🇷 تخریبچی جانباز دکتر حاج علیرضا زاکانی ✅ با نامه و سفارش فرمانده ام پاسدار شدم »پائیز سال 1362 بود فرمانده گردان تخریب لشگر10 سیدالشهداء(ع) نامه نوشت و معرفی کرد من را برای رسمی شدن « @alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روزهای قبل از اشغال جزیره مجنون توسط عراق در تابستان ۱۳۶۷ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 چند روز قبل از سقوط اواخر خردادماه سال 67 ناصر_اربابیان شهادت 22 تیرماه 67 @alvaresinchannel
سردار شهید معاون گردان تخریب لشگر10 روزهای آخر خرداد ماه 67 بود که گفت: گفتند از غرب بیایید جنوب.. ما هم یاد گرفته بودیم که در جواب حرف فرمانده چرا نگیم.. من هم وسایلم رو جمع کردم و با تعدادی از بچه ها روانه جنوب شدیم. رفتیم و اونجا گفت باید بریم و چند دست لباس غواصی برداشتیم و همراه برادر وحید بهاری و چند نفر دیگه عازم جزیره شدیم. خط پدافندی لشگر10 در در کنار جاده خندق بود. ساعت 10 شب به سنگر مسوول محور رسیدیم. هوا خیلی گرم بود و به شدت هم دم داشت. شام رو خوردیم و برای استراحت به سنگربچه های تخریب رفتیم... سنگر بچه های تخریب خیلی گرم بود شهید ناصر یه پتو زیر سرش لوله کرد و خوابید و من هم از ترس موش های جزیره که گربه رو فراری میدادند توی اون گرما رفتم توی کیسه خواب و زیپش رو تا خرخره بالا کشیدم.. هنوز چشممون گرم نشده بود که سرفه های حاج ناصر شروع شد. من هم سرفه میکردم . سرفه هام خیلی خفیف بود اما حاج ناصر با سرو صدا و خلط سرفه میکرد. اون شب تا صبح خواب نرفتیم و بعد از نماز صبح که یک مقدار هوا روشن شد با قایق رفتیم برای سرکشی به موانع مقابل دشمن.. در مسیر که میرفتیم به حاج ناصر گفتم : حاج ناصرغلط نکنم یه خبرهایی هست. نگاه کن آب خیلی بالا اومده. دفعه قبل که اینجا اومدیم پاسگاه های شناور، داخل نیزارها کاملا استتار شده بود اما الان قشنگ با بالا اومدن آب در تیر رس دشمن هستند. به یکی از پاسگاهها که از همه به خط دشمن نزدیک بود رسیدیم. قایق پهلو گرفت و پیاده شدیم. فرمانده پاسگاه منتظرمون بود. بلا فاصله رفتیم سراغ موانع... سیم خاردار و مین هایی که چند ماه قبل کار گذاشته بودیم بیش از یک متر زیر آب رفته بود و براحتی با قایق میشد از روی اون عبور کرد. فرمانده پاسگاه نگران بود. میگفت شبها از سمت دشمن سر و صدا زیاد میاد. حاج ناصر یه خورده دلداریش داد و رو به من کرد و گفت : جعفرلباس غواصی بپوش و یه سری به مین ها و موانع بزن. من هم با اکراه لباس پوشیدم.. چون تازه طاول ها ی روی بدنم رو چرب کرده بودم و مضافا میدونستم آب جزیره خیلی شوره و به محض رسیدن به زخم ها اذیتم میکنه. پریدم توی آب و یه مقدار بدنم خیس شد و از آب بالا اومدم و لباس غواصی رو تنم کردم و وارد آب شدم. با احتیاط بالای سر موانع رفتم و از داخل عینک غواصی اطراف مین های کار گذاشته شده داخل آب رو چک کردم. سیم تله ها تکون نخورده بود و آماده انفجار بود اما سطح آب روی همه ی موانع رو پوشونده بود. چند تا پاسگاه دیگه رو هم رفتیم و نتیجه این شد که بایستی دوردیف سیم خاردارتوپی به موانع اضافه بشه و یک ردیف مین جهنده M16 هم با ارتفاع آب، روی دستک های بلند کار بگذاریم. برای مهار مین ها روی آب باید از نبشی استفاده میکردیم . حالا نه نبشی به اندازه مورد نیاز داشتیم و نه سیم خاردار توپی در دسترس بود. سوار ماشین شدیم و رفتیم سمت مهندسی رزمی قرارگاه داخل جزیره و سراغ نبشی و سیم خاردار گرفتیم .. متاسفانه دست خالی برگشتیم. در مسیر برگشت به قرارگاه بچه های جهاد تهران توی جزیره سر زدیم اون ها سیم خاردار داشتند و در اختیار ما گذاشتن اما نبشی پیدا نکردیم و قرار شد حاج ناصر به اهواز بره و از اردوگاه کوثر بیاره... راستش موقع رفتن حاج ناصر به اهواز من خیلی نگران بودم و احتمال میدادم امشب و فردا شب عراق حمله کنه...هر چی اصرار کردم من رو هم ببرید قبول نکردن. من به اتفاق چند تا از بچه های تخریب در جزیره موندیم تا اونها رفتند و برگشتند. با هر مشکلی بود دور و اطراف پاسگاههای شناور در آب رو با مین هایی که روی دستک ها نصب شده بود با سیم تله ها مسلح کردیم وسیم خاردارها رو هم جلوش داخل آب کشیدیم و موانع آبراهه هایی که احتمال نفوذ دشمن ازش بود با مین وسیم خاردار مسدود کردیم و چند تا عکس یادگاری گرفتیم و از جزیره بیرون اومدیم.... وقت بیرون اومدن از جزیره مجنون این شعر رو زمزمه میکردیم این شعری بود که شهید غلامحسین رضایی توی سختی های کار درجزیره مجنون زمزمه میکرد بار الها جزیره مجنون ... شده گلگون ایخدا برسون.... امام زمون.. ما از جزیره رفتیم اهواز و بعدش هم و از اونجا با رفتیم سردشت وبه جمع بچه های تخریب درمنطقه عملیاتی ماووت پیوستیم.. و اونجا خبر دار شدیم عراق جزیره مجنون رو با بمباران وسیع شیمیایی تصرف کرده... 4 تیرماه جزیره مجنون به دست دشمن افتاد و روز 22 تیرماه سردار از آسمانی شد یاد اون روزهای خوب بخیر راوی: جعفر طهماسبی 🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
هدایت شده از  بهشت زهرا(س)
هدایت شده از  بهشت زهرا(س)
هدایت شده از  بهشت زهرا(س)