eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
1.1هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
786 ویدیو
69 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
1️⃣ نشان شده بود..... معروف به این حکایت واقعا خواندنی است👇🏾👇🏾👇🏾👇🏾👇🏾👇🏾👇🏾👇🏾👇🏾 شاید در بدو ورود به جمع این تداعی بشه که با جمعی مواجه میشی که سختی ها و زبری های جنگ اونها رو از جهت روحی سفت وسخت کرده اما توی دقایق اولیه به اونجا میرسی که در قله عاطفه وصمیمیت داری قدم میزنی. زندگی میون بچه های تخریبچی شیرینی خاص خودش رو داشت. از دقایق معنوی و روحانی اش که بگذری لحظات باطراوت شور وشادمانی جوانی ونوجوانی برای خودش عالمی داشت. توی بچه های تخریب به ندرت به سن وسال بالاها بر میخوری. جمع با صفای این حماسه سازان رو نوجوانها وجوانها تشکیل میدادند..جوانهایی که سراسر شور وشوق بودند.بعضی از اونها به معنویتشون شهره و بعضی دیگر هم با رعایت شئونات دینی ، کمپوت خنده و روحیه بودند... و پیدا میشدند کسانی هم که در اوج معنویت بودند اما خودشون رو به سادگی میزدند ... یکی از اون نازنینان ، و بقول بچه های تخریب بود. حکایت زندگی گلی واقعا شنیدنی است... گلی در سال 1342 در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود پدرش کارگر سازمان آب سد امیرکبیر بود و در روستا ارنگه چاده چالوس زندگی میکردند. اسماعیل بین همه فرزندان خانواده گل محمدی آرامترین ومظلومترین بود 5 سالش بود که از پشت بام خونه شون توی حیاط افتاد. . اما مشیت الهی بر این بود که سالم بمونه.. یک سال بعد وقتی که به اتفاق والدین به دیدن یکی از اقوام‌‌ می‌روند در اثر چشم زخم اطرافیان به وی ، در حالی که مشغول بازی بود ستون ایوان خانه که سالیان سال پا برجا بود یک مرتبه از جا کنده شده و روی صورت او خراب میشه ، که باز به لطف و عنایت الهی صدمه جدی نمیبینه و بعد از چند وقت دوا ودکتر خوب میشه ... در دوران مدرسه یک روز که به خانه میاد. به سبب یک غفلت، سماور آبجوش بر رویش‌‌ می‌ریزد و باز خدا نگهدار اسماعیل است .و باز اتفاقی دیگه میفته که از همه جالبتره... چند ماه قبل از شهادتش یک روز مادرش متوجه‌‌ می‌شه که ازدرد به خودش‌‌ می‌پیچد اما حاضر نیست مسئله را به خانواده بگوید به هر حال بعد از یک شبانه روز ناراحتی والدین او را به دکتر‌‌ می‌رسانند و پزشک‌‌ می‌گوید اپاندیسیت او ترکیده و معجزه اس که تاکنون سالم مانده است و آخری این حکایتی است که خودش با خنده برام تعریف میکرد که توی کرج با بلدوزر مشغول جاده سازی بوده که بلدوزر روش میغلطه و در کمال ناباوری اسماعیل سالم از مهلکه بیرون میاد... همه اینها حکایت روزهای اسماعیل بود توی این دنیا...اسماعیل بعد از عملیات والفجریک در خرداد61 به اومد و در عملیات های والفجر2 و 4 و خیبر شرکت کرد و چندین بار مجروح شد. اسماعیل در گردان شهره دلاوری ونترسی بود... هرکس با او عملیات میرفت از شوخ و شنگ بودن اسماعیل در کار میگفت... او حتی در سخترین لحظات و زیر آتش نفس گیر دشمن خنده از لبش نمی افتاد. اسماعیل در آموزش ها و مانورها هم دست از شادابی برنمیداشت. (راوی:جعفر طهماسبی) ادامه👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿 @alvaresinchannel