eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
892 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
689 ویدیو
66 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀💐💐🥀💐🥀💐🥀💐🥀🥀 💐 از سی و دوسال از جنگ گذشته بود اما حاج حسن هنوز بوی جبهه میداد. دو سه روز است که جانباز شهید حاج حسن احمدی از بین ما رفته کسی که بیش از 30 سال بعد از دوران دفاع مقدس با همه ی محدودیت های جسمی که داشت هنوز پشت خاکریز دفاع از انقلاب بود شهید حاج حسن در نیمه فروردین سال 67 در شاخ شمیران به سختی مجروح شد طرف چپ بدنش رو ترکش به شدت گرفت و ترکشی که به جمجمه اصابت کرد و بخشی از مغز رو هم تخریب نمود موجب شد تا همین چند روز پیش ، سمت چپ بدن حس نداشته باشه اما با این وجود حاج حسن خودش رو سر پا نگه داشت و هرکجا صحنه دفاع از انقلاب بود خودش رو میرسوند. حاج حسن از افراد پرو پا قرص شب های شنبه بود. در سرما و گرما پای کار بود براش دور و یا نزدیک بودن هیات فرق نمیکرد به هر جون کندنی بود خانواده اش رو هم همراه میکرد. حاج حسن یک الگو بود برای همه ی بچه های . حاج حسن 32 سال بعد از جنگ شهیدانه زندگی کرد تا اینکه آخرین دقیقه های اسمش رو از بلندگوی بهشت خوندند و حاج حسن هم به لیست شهدا اضافه شد. حاج حسن عاشق شهادت بود او شهید زنده بود در بین ما و صد افسوس که از بین ما رفت این چند جمله رو نوشتم تا یک مقدار غم داغ این رفیق خوب تسکین پیدا کنه. 🥀 حدیث توست اگر قصه سازد از «منصور» مقام توست اگر وصف «بایزید» کند خدا نخواست سرت را فقط بگیرد، خواست ✅ که ذره ذره تمامِ تو را شهید کند @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 🔴 سردار جانشین گردان تخریب لشگر27 شهادت : ظهر 1366 مطابق با 15 مرداد 1366 منطقه عملیاتی سردشت ✅ شهید حاج محسن هنگام پاکسازی ارتفاعات دو پازا در از مین برای عبور وسائل پشتیبانی رزمندگان با به شهادت رسید روحش شاد یاد و خاطره این فرمانده شهید را گرامی میداریم @alvaresinchannel
67.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کنار مزار فرمانده تخریب لشگر۲۷ با هم خلوت کرده بودند که مزاحم شدم...حاج حسین احمدی که روزگاری فرمانده مهندسی رزمی لشگر۱۰ بود و سردار آقا جواد حکمی فرمانده ستاد لشگر۱۰ و ۲۷ که گرد پیری بر سر و صورت هر دو عزیز نشسته... حاج جواد به عکس حاج محسن نگاه میکرد و در گوش حسین احمدی چیزی میگفت..داشت از خاطرات آقا محسن میگفت..به ظاهر خلوتشون رو به هم زدم و هر چه اصرار کردم در مورد دینشعاری بگوید او فقط با سر اشاره کرد... یاد مردان مجاهد این سرزمین بخیر و یاد شهدایی که قربانی محبوب شدند بخیر @alvaresinchannel
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹 🌹✨ ✅✅🔷 در سال 1367 چه خبر بود؟؟؟؟ 1️⃣ ✔️🔸 رزمندگان لشگر10 سیدالشهداء علیه السلام ✍️✍️✍️ راوی: معاون اطلاعات عملیات لشگر10 روز سوم مرداد سال 67 صبح بعد از نماز حرکت کردیم و خودمان را با کلی دردسر به رساندیم. جاده آسفالته اهواز- خرمشهر وضع عجیبی داشت. تانک های سوخته عراقی، جنازه های متجاوزین بعثی و تجمع نیروها و تانک های خودمان و خاک ریزی های جدیدی که در امتداد جاده به سمت خرمشهر زده بودند تا هم سدی در برابر حرکت تانک های عراقی باشد و هم اینکه قسمتهای بیشتری از ترکش در امان باشد و یا اگر احیاناً درگیری با دشمن به سمت جاده کشیده شد از آن بعنوان یک پناهگاه و یک سنگر استفاده کنند. خاک ریز پشت جاده اهواز- خرمشهر خط اول ما شده بود و نیروها با سنگرسازی و استقرار در پشت خاک ریز آماده دفاع بودند. با دیدن این وضع که در طول یک شب بوجود آمده بود واقعاً لذت بردم و کیف کردم وآفرین گفتم بر همت این دلیرمردان بزرگوار و مقاوم و با اراده که این چنین آماده جنگیدن بودند. به قرارگاه لشگر رسیدیم و از وضعیت جدید اطلاع پیدا کردیم و از همان لحظه هم کار را شروع کردیم و سعی می نمودیم تا هرچه از دستمان برمی آید کار کنیم تا شاید لطف خدا شامل حالمان شود و باز باب جهاد وشهادت برایمان تداوم یابد. کار خاصی نمی شد انجام داد که مثلاً این یک محور و یا دو محور مخصوص ما باشد و یا اینکه یک راه کار خاصی برای شناسایی و عملیات داشته باشیم. عراق تحرک کرده بود و بعد عقب کشیده بود و هر لحظه باز امکان تهاجمش بود و ما می بایست آماده و با انعطاف زیادی باشیم و عمل کنیم و هرکجا مأموریت داده شد سریع حرکت کرده و کارمان را انجام دهیم چه شناسایی در روز و یا شب باشد و یا ستون کشی وبردن گردان برای عملیات و یا اینکه بررسی وضعیت خط و بردن زرهی و شلوغ کردن خط پدافندی و دادن تحرک و مسائل دیگر درگیری باشد و در هرساعت که باشد می بایست این آمادگی و توان را در خود بوجود آوریم تا سریع اجرای مأموریت کنیم. دشمن آماده بود و ما می بایست با تمام وجود آماده تر باشیم و کار کنیم. مأموریت شناسایی و پیدا کردن موقعیت دشمن در جاده محور منتهی به پاسگاه زید به تیم ما محول شد. ساعت حدود 9 صبح با ماشین جلو رفتیم وبعد پیاده تا کانال شیردم خودمان را رساندیم. مقداری هم از کانال جلوتر رفتیم تا اینکه عراقی ها را دیدیم که روی خاک ریز ایستاده بودند و ما را تماشا می کردند و بیشتر از آن جلو نمی شد رفت. قرار شد برگردیم و موقعیت دشمن را گزارش کنیم در مسیر برگشت دشمن ما رو دید و با کالیبر و آرپی جی شروع کردند به طرف ما شلیک کردن. به هر جان کندنی بود از چنگ دشمن فرار کردیم و خدمون رو به قرارگاه رسونده و موقعیت و وضع عراق و خط فعلی را گزارش کردیم. بنا شد که شب از این محور نیرو ببریم و به خط عراق بزنیم. عراقی ها پشت دژ اول بودند که بعد از دژ اول دژ مرزی قرار داشت. ادامه 👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿 @alvaresinchannel
✅✅🔷 در سال 1367 چه خبر بود؟؟؟؟ 🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹 🌹✨ 2️⃣✔️🔸 رزمندگان لشگر10 سیدالشهداء علیه السلام ✍️✍️✍️ راوی: معاون اطلاعات عملیات لشگر10 همان شب قرار شد نیروهای گردان را از جاده که بالاتر از جاده شناسایی شده صبح بود و درایستگاه نود قرارداشت جلو ببریم و درگیر نماییم. به ما گفته بودند که فقط (ع) رو جلو میبرید که بعداً در وسط راه متوجه شدیم هم که فرمانده آن بود اضافه شده. بعلت طولانی بودن راه و پیاده رفتن و ناهماهنگی های که طبق معمول به وجود آمد و همیشه هم این ناهماهنگی ها و از این نوع مسائل بود، تقریباً وقتی به 400 متری دشمن رسیدیم آفتاب بالا آمد و نیروهای عراقی در روی دژ ایستاده بودند و جلو رفتن بچه ها را تماشا می کردند و یک قسمت منتهی به دژ را که خاک ریز هم اطراف جاده نبود را با قناسه و تیربار سنگین کاملاً پوشانده بودند، با برادر خلج فرمانده گردان حضرت زهیر (ع) و فرمانده گردان حضرت قاسم (ع) داشتیم مشورت میکردیم که به دشمن حمله کنیم یانه که صدای انفجار اومد و یکی از رزمنده ها روی مین رفت. تازه متوجه شدیم که جلویمان میدان مین است و یک عده ای از بچه ها هم در داخل میدان نشسته اند. بلافاصله بچه های تخریب که مامور به گردان ها بودند دست به کار شدند و معبری باز کردند . با مشورتی که کردیم به این نتیجه رسیدیم چون دشمن روی بچه ها و جاده دید و تیر کامل داره و در این وقت روز اجازه رسیدن به دژ را نمی دهد و قرارشد عقببریم و تا تاریکی هوا صبر کنیم . با احتیاط شروع کردیم به عقب کشیدن نیروها، هنوز 200 متری عقب نیامده بودیم که این عقب اومدن تبدیل به یک فرار شد و نظم و ترتیب ستون ها به هم خورد عده ای با عجله عقب میومدند و عده ای با صبرو حوصله.. انگار اکراه داشتند به دشمن پشت کنند. دشمن روی منطقه اجرای آتش میکرد و در همین عقب اومدن 7 تا از بچه ها با آتش گلوله و ترکش به شهادت رسیدند. با هر زحمتی بود به یک خاکریز رسیدیم و نیروها پشت خاکریز جانپناه گرفتند و یک خط پدافندی تشکیل دادند که اگر دشمن خواست پیشروی کند مقابلش بایستند. هوا که تاریک شد همزمان با محورهای دیگر به دشمن حمله کردیم و با حداقل تلفات به دژ مرزی رسیدیم.دشمن باورش نمیشد که که در این محورکسانی باشند که جلویش را سد کنند. دشمن بعثی طی دوسه روز هر چه توان زرهی و هوایی و آتش توپخانه و ادوات داشت به کار گرفت تا به نزدیکی اهواز و خرمشهر برسد که با مقابله رزمندگان لشگر10 سیدالشهداء علیه السلام و سایر مدافعان محلی روبرو شد و به پشت مرزهایش برگشت. و اینگونه حماسه ی دلیرمردان این مرز و بوم در جاده اهواز خرمشهر به ثبت رسید 🔺 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺 @alvaresinchannel