eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
896 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
700 ویدیو
66 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌷 🌷 🍃🌷 مجروحی که از سرما یخ زد و شهید شد 🌷🌷 ✍🏿 راوی: تو ی عملیات بیت المقدس 2 فکر کنم من سر تیم بچه های تخریب مامور به گردان پیاده بودم شاید گردان حضرت علی اصغر علیه السلام. فرمانده گردان برادر رضا پور بود شهید حیدری از یچه های تخریب مامور به واحد اطلاعات بود و از اون واحد مامور به گردان پیاده شده بود وقتی رسیدیم بالای خیلی سرد بود تا صبح توی نیم متر برف یخ زده خوابیدیم نزدیکهای صبح رفتم پیش فرمانده گردان که اجازه بگیرم تیم 3 نفره تخریب رو بیارم عقب دیدم مجروح ها رو تو یه سنگ چین کنار هم خوابوندن شهید حیدری مجروح بود به نظرم دستش با جاهای دیگه تیر خورده بود و باند پیچ بود باهاش صحبت کردم گفتم میبریمت عقب با بچه های تخریب گشتیم پتو پیدا کردیم که بیاریمش عقب که پتو پاره شد درد زیادی داشت لازم بود با برانکارد اون مسیر کوهستانی رو بیاد پایین با رضاپور صحبت کردم گفت بچه های تعاون دارن میان بالا گم شده بودند یه گلوله کلت منور زدن دیدم خیلی نزدیکن حداکثر نیمساعت راه داشتن که به ما برسند و قطعا اونا اگه مجروحها رو برمیگردوندند سریعتر به پایین میرسیدند من هم اعتماد کردم و بعد از خداحافظی با حیدری و فرمانده گردان با بچه ها اومدیم پایین وقتی حدود ظهر رسیدیم به غار چیزی شنیدم که پاهام سست شد بچه های تعاون راه رو گم کرده بودند و برگشته بودند به غار که متاسفانه دیگه حیدری شهید شده بود با اینکه اگر حیدری رو میاوردیم پایین و نزدیکهای غروب میرسیدیم به غار و اون شهید میشد هرگز خودم رو نبخشیدم سرمای شدید خستگی و بیخوابی باعث شد اون تصمیم رو بگیرم 🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @alvaresinchannel
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌷 🌷 25 دیماه 1366 ✅مجروحی که از سرما یخ زد و شهید شد ✍🏿 راوی: تو ی عملیات بیت المقدس 2 فکر کنم من سر تیم بچه های تخریب مامور به گردان پیاده بودم شاید گردان حضرت علی اصغر علیه السلام. فرمانده گردان برادر رضا پور بود شهید حیدری از بچه های تخریب مامور به واحد اطلاعات بود و از اون واحد مامور به گردان پیاده شده بود وقتی رسیدیم بالای خیلی سرد بود تا صبح توی نیم متر برف یخ زده خوابیدیم نزدیکهای صبح رفتم پیش فرمانده گردان که اجازه بگیرم تیم 3 نفره تخریب رو بیارم عقب دیدم مجروح ها رو تو یه سنگ چین کنار هم خوابوندن شهید حیدری مجروح بود به نظرم دستش با جاهای دیگه تیر خورده بود و باند پیچ بود باهاش صحبت کردم گفتم میبریمت عقب با بچه های تخریب گشتیم پتو پیدا کردیم که بیاریمش عقب که پتو پاره شد درد زیادی داشت لازم بود با برانکارد اون مسیر کوهستانی رو بیاد پایین با رضاپور صحبت کردم گفت بچه های تعاون دارن میان بالا گم شده بودند یه گلوله کلت منور زدن دیدم خیلی نزدیکن حداکثر نیمساعت راه داشتن که به ما برسند و قطعا اونا اگه مجروحها رو برمیگردوندند سریعتر به پایین میرسیدند من هم اعتماد کردم و بعد از خداحافظی با حیدری و فرمانده گردان با بچه ها اومدیم پایین وقتی حدود ظهر رسیدیم به غار چیزی شنیدم که پاهام سست شد بچه های تعاون راه رو گم کرده بودند و برگشته بودند به غار که متاسفانه دیگه حیدری شهید شده بود با اینکه اگر حیدری رو میاوردیم پایین و نزدیکهای غروب میرسیدیم به غار و اون شهید میشد هرگز خودم رو نبخشیدم سرمای شدید خستگی و بیخوابی باعث شد اون تصمیم رو بگیرم 🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @alvaresinchannel
ایستاده - شهید ابوطالب مبینی نشسته شهادت:عملیات محل شهادت: ارتفاع قمیش شهادت:25/10/66 تخریبچی 19 ساله @alvaresinchannel