❇️ سال 62 در گردان تخریب تیپ سیدالشهداء(ع) با حاج قاسم آشنا شدم و حکایتش این بود که در منطقه غرب با دو قاطر که از عراقی ها به غنیمت گرفته بودیم و اتفاقا به آنها نیاز جدی داشتیم مین گذاری میکردیم و #قاسم_اصغری هم مسوول #هدایت_قاطر ها بود. و بعد از اون ما قاسم رو ترابری سنگین گردان صدا میکردیم. آبان ماه سال 62 بود که آمدیم جنوب و روبروی #پادگان_دوکوهه مستقر شدیم و بعد آماده شدیم برای #عملیات_خیبر...
من قاسم رو ندیدم تا اینکه برای عملیات به #جزیره_مجنون_جنوبی اعزام شدیم.. اونجا حاج قاسم رو دیدم و چون ماموریت تخریب نداشتیم قرار شد با همدیگه بریم کمک بچه ها در گردان رزمی و با بعثی ها بجنگیم.. قاسم آرپی جی برداشت و من هم تیربار و با بچه های دسته ویژه گردان حضرت علی اکبر(ع) با دشمن درگیر شدیم و در این درگیری من مجروح شدم و به عقب رفتم در بیمارستان که بودم شهید سید محمد زینال حسینی معاون تخریب به عیادتم اومد و کلی اونجا از قاسم اصغری و دلاوری هاش تعریف کردم و شهید سید محمد هم چند تا از دلاوری ها او رو برای من گفت که متحیر شدم .. شنیدم قاسم اصغری در شب عملیات عاشورا3 روی سیم خاردار خوابید و رزمنده ها از روش عبور کردند و به قلب دشمن زدند... رفتم دیدنش بیمارستان به شدت صدمه دیده بودوگفتم حالا حالا برنمیگرده تا اینکه در کمال تعجب 6 ماه بعد وقتی شب عملیات والفجر8 با قایق از اروند گذشتیم و به ساحل ام الرصاص رسیدیم حاج قاسم رودیدم که لباس غواصی به تن داره وباچراغ قوه ای که دردست داشت نیروهای گردان هارو برای ورود به ساحل جزیره ام الرصاص هدایت میکرد
یادش بخیر
✅ راوی:علیرضا زاکانی
@alvaresinchannel