eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
828 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
591 ویدیو
61 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 15روز بیقراری بچه های تخریب برای قرار و شکستن . 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 🌹شاید سخت ترین روزهای حضورم درجبهه روزهای بین بود هم روزهای سختی بود وهم روزهای سرد. از روز 5 دیماه 65 برنامه آموزش بچه ها شروع شد.آموزش که نه تداوم آموزش بود.عده ای از بچه ها پشت اردوگاه کوثر و کنار کانال شهید چمران چادر زدند و مشغول آموزش عواصی شدند.عده ای هم درمقر تخریب لشگر 40 صاحب الزمان در تیم های انفجارات سازماندهی شدن و برای زدن دژ و خاکریز تمرین میکردند. یه تعداد بچه ها هم در اردوگاه کوثر لشگر10 مامور به گردان ها بودند و درمانور گردانها شرکت میکردند. با شهید رفتیم دنبال جایابی برای مقری که نزدیک منطقه عملیاتی باشد.چند جا رو سرزدیم تا رسیدیم به یک محوطه بزرگی که با چند تا جاده مرتفع محصور شده بود.سید گفت همین جا خیلی خوبه.هم به جاده نزدیکه و هم میتونیم چادرها رو روی این جاده های متروکه برپا کنیم واگر هم بارون بیاد مشکلی پیش نمیاد.و هم جون میده برای میدون مین آموزشی و رزم شبانه... برگشتیم اردوگاه کوثر و حدود 20 نفر با چند تا چادر و یک منبع آب پشت ماشین گذاشتیم و اومدیم و اینجا بود که سرپا شد. در این پانزده روز مسوولیت نانوشته ای داشتم و اون هم جابجایی در مقرهایی که بچه ها مشغول آموزش بودند. چون به ایام فاطمیه نزدیک میشدیم فضای معنوی هم پررنگ میشد. صبح ها زیارت عاشورا و شبهای توی چادرها مجلس توسل به اهل بیت علیهم السلام رو داشتیم. شهید سید محمد زینال حسینی فرمانده ما اصرار داشت که باید از فرصت باقی مانده برای عملیات جدید استفاده کرد و روحیه بچه ها که به خاطر عملیات کربلای 4 یه مقدار به هم ریخته بود بازسازی بشه. کار به جایی رسیده بود که توی روضه ها وسینه زنی ها خودش هم دست به کار میشد. دم میداد... روضه میخوند. بچه ها سعی میکردند در معنویات کمک کار همدیگه باشند. یه شب زیر پل هفتی هشتی در جاده اهواز خرمشهر بودیم که بین نماز مغرب و عشاء دقایقی شهیدسیدمحمد رو به بچه ها کرد و گفت: بسم الله الرحمن الرحیم و ایاک نعبد و ایاک نستعین. برادرها ما برای انجام تکلیف پا در این میدون گذاشتیم و مامور به وظیفه هستیم.به قول قرآن چه بکشیم وچه کشته بشیم پیروزیم. ادامه داد مقدر شده در منطقه ای به زودی زود عملیاتی داشته باشیم که امام فرموده اند این منطقه از مظلوم ترین مناطق جنگ است.بچه های اطلاعات و تخریب مشغول شناسایی هستند ودعا کنید که کار زودتر نتیجه بده.. و شهید سید محمد در انتهای صحبت هاش به تلاش بچه های تخریب در کسب معنویت تاکید کرد و اشاره داشت که شما بچه های تخریب امید عملیات هستید و در انتها هم خودش توسلی به مادر سادات حضرت زهرا سلام الله علیها داشت. 15 روز بیقراری بچه های تخریب برای قرار عملیات کربلای5 و شکستن دژ شلمچه. یاد اون روزهای خوب بخیر. ✍️ 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🌷@alvaresinchannel
🌹 🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 15روز بیقراری بچه های تخریب برای قرار و شکستن . 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 🌹شاید سخت ترین روزهای حضورم درجبهه روزهای بین بود هم روزهای سختی بود وهم روزهای سرد. از روز 5 دیماه 65 برنامه آموزش بچه ها شروع شد.آموزش که نه تداوم آموزش بود.عده ای از بچه ها پشت اردوگاه کوثر و کنار کانال شهید چمران چادر زدند و مشغول آموزش عواصی شدند.عده ای هم درمقر تخریب لشگر 40 صاحب الزمان در تیم های انفجارات سازماندهی شدن و برای زدن دژ و خاکریز تمرین میکردند. یه تعداد بچه ها هم در اردوگاه کوثر لشگر10 مامور به گردان ها بودند و درمانور گردانها شرکت میکردند. با شهید رفتیم دنبال جایابی برای مقری که نزدیک منطقه عملیاتی باشد.چند جا رو سرزدیم تا رسیدیم به یک محوطه بزرگی که با چند تا جاده مرتفع محصور شده بود.سید گفت همین جا خیلی خوبه.هم به جاده نزدیکه و هم میتونیم چادرها رو روی این جاده های متروکه برپا کنیم واگر هم بارون بیاد مشکلی پیش نمیاد.و هم جون میده برای میدون مین آموزشی و رزم شبانه... برگشتیم اردوگاه کوثر و حدود 20 نفر با چند تا چادر و یک منبع آب پشت ماشین گذاشتیم و اومدیم و اینجا بود که سرپا شد. در این پانزده روز مسوولیت نانوشته ای داشتم و اون هم جابجایی در مقرهایی که بچه ها مشغول آموزش بودند. چون به ایام فاطمیه نزدیک میشدیم فضای معنوی هم پررنگ میشد. صبح ها زیارت عاشورا و شبهای توی چادرها مجلس توسل به اهل بیت علیهم السلام رو داشتیم. شهید سید محمد زینال حسینی فرمانده ما اصرار داشت که باید از فرصت باقی مانده برای عملیات جدید استفاده کرد و روحیه بچه ها که به خاطر عملیات کربلای 4 یه مقدار به هم ریخته بود بازسازی بشه. کار به جایی رسیده بود که توی روضه ها وسینه زنی ها خودش هم دست به کار میشد. دم میداد... روضه میخوند. بچه ها سعی میکردند در معنویات کمک کار همدیگه باشند. یه شب زیر پل هفتی هشتی در جاده اهواز خرمشهر بودیم که بین نماز مغرب و عشاء دقایقی شهیدسیدمحمد رو به بچه ها کرد و گفت: بسم الله الرحمن الرحیم و ایاک نعبد و ایاک نستعین. برادرها ما برای انجام تکلیف پا در این میدون گذاشتیم و مامور به وظیفه هستیم.به قول قرآن چه بکشیم وچه کشته بشیم پیروزیم. ادامه داد مقدر شده در منطقه ای به زودی زود عملیاتی داشته باشیم که امام فرموده اند این منطقه از مظلوم ترین مناطق جنگ است.بچه های اطلاعات و تخریب مشغول شناسایی هستند ودعا کنید که کار زودتر نتیجه بده.. و شهید سید محمد در انتهای صحبت هاش به تلاش بچه های تخریب در کسب معنویت تاکید کرد و اشاره داشت که شما بچه های تخریب امید عملیات هستید و در انتها هم خودش توسلی به مادر سادات حضرت زهرا سلام الله علیها داشت. 15 روز بیقراری بچه های تخریب برای قرار عملیات کربلای5 و شکستن دژ شلمچه. یاد اون روزهای خوب بخیر. ✍️ 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🌷@alvaresinchannel
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷 🌷🌿 شما هستید برای ✍️✍️✍️ راوی : 🌹شاید سخت ترین روزهای حضورم درجبهه روزهای بین بود هم روزهای سختی بود وهم روزهای سرد. از روز 5 دیماه 65 برنامه بچه ها شروع شد. آموزش که نه تداوم آموزش بود. عده ای از بچه ها پشت و کنار کانال چادر زدند و مشغول شدند. عده ای هم درمقر 40 صاحب الزمان علیه السلام در تیم های انفجارات سازماندهی شدند و برای زدن دژ و خاکریز تمرین میکردند. یه تعداد بچه ها هم در لشگر10 مامور به گردان ها بودند و درمانور گردانها شرکت میکردند. با شهید فرمانده تخریب لشگر10رفتیم دنبال جایابی برای مقری که نزدیک منطقه عملیاتی باشد. چند جا رو سرزدیم تا رسیدیم به یک محوطه بزرگی که با چند تا جاده مرتفع محصور شده بود. سید گفت همین جا خیلی خوبه.هم به جاده نزدیکه و هم میتونیم چادرها رو روی این جاده های متروکه برپا کنیم واگر هم بارون بیاد مشکلی پیش نمیاد.و هم جون میده برای میدون مین آموزشی و رزم شبانه... برگشتیم اردوگاه کوثر و حدود 20 نفر با چند تا چادر و یک منبع آب پشت ماشین گذاشتیم و اومدیم و اینجا بود که سرپا شد. در این پانزده روز داشتم و اون هم جابجایی در مقرهایی که بچه ها مشغول آموزش بودند. چون به نزدیک میشدیم فضای معنوی هم پررنگ میشد. صبح ها زیارت عاشورا و شبهای توی چادرها مجلس توسل به اهل بیت علیهم السلام رو داشتیم. شهید سید محمد زینال حسینی فرمانده ما اصرار داشت که باید از فرصت باقی مانده برای عملیات جدید استفاده کرد و روحیه بچه ها که به خاطر یه مقدار به هم ریخته بود بازسازی بشه. کاربه جایی رسیده بود که توی خودش هم دست به کار میشد و دم میداد... روضه میخوند. بچه ها سعی میکردند در معنویات کمک کار همدیگه باشند. یه شب زیر در بودیم که بین نماز مغرب و عشاء دقایقی شهید سید محمد رو به بچه ها کرد و گفت: بسم الله الرحمن الرحیم و ایاک نعبد و ایاک نستعین. برادرها ما برای پا در این میدون گذاشتیم و مامور به وظیفه هستیم.به قول قرآن چه بکشیم وچه کشته بشیم پیروزیم و ادامه داد . مقدر شده در منطقه ای به زودی زود عملیاتی داشته باشیم که اند این منطقه از مناطق جنگ است. مشغول شناسایی هستند ودعا کنید که کار زودتر نتیجه بده.. و شهید سید محمد در انتهای صحبت هاش به تلاش در کسب معنویت تاکید کرد و اشاره داشت که شما هستید و در انتها هم خودش توسلی به مادر سادات حضرت زهرا سلام الله علیها داشت. 🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @alvaresinchannel
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷 🌷🌿 شما هستید برای ✍️✍️✍️ راوی : 🌹شاید سخت ترین روزهای حضورم درجبهه روزهای بین بود هم روزهای سختی بود وهم روزهای سرد. از روز 5 دیماه 65 برنامه بچه ها شروع شد. آموزش که نه تداوم آموزش بود. عده ای از بچه ها پشت و کنار کانال چادر زدند و مشغول شدند. عده ای هم درمقر 40 صاحب الزمان علیه السلام در تیم های انفجارات سازماندهی شدند و برای زدن دژ و خاکریز تمرین میکردند. یه تعداد بچه ها هم در لشگر10 مامور به گردان ها بودند و درمانور گردانها شرکت میکردند. با شهید فرمانده تخریب لشگر10رفتیم دنبال جایابی برای مقری که نزدیک منطقه عملیاتی باشد. چند جا رو سرزدیم تا رسیدیم به یک محوطه بزرگی که با چند تا جاده مرتفع محصور شده بود. سید گفت همین جا خیلی خوبه.هم به جاده نزدیکه و هم میتونیم چادرها رو روی این جاده های متروکه برپا کنیم واگر هم بارون بیاد مشکلی پیش نمیاد.و هم جون میده برای میدون مین آموزشی و رزم شبانه... برگشتیم اردوگاه کوثر و حدود 20 نفر با چند تا چادر و یک منبع آب پشت ماشین گذاشتیم و اومدیم و اینجا بود که سرپا شد. در این پانزده روز داشتم و اون هم جابجایی در مقرهایی که بچه ها مشغول آموزش بودند. چون به نزدیک میشدیم فضای معنوی هم پررنگ میشد. صبح ها زیارت عاشورا و شبهای توی چادرها مجلس توسل به اهل بیت علیهم السلام رو داشتیم. شهید سید محمد زینال حسینی فرمانده ما اصرار داشت که باید از فرصت باقی مانده برای عملیات جدید استفاده کرد و روحیه بچه ها که به خاطر یه مقدار به هم ریخته بود بازسازی بشه. کاربه جایی رسیده بود که توی خودش هم دست به کار میشد و دم میداد... روضه میخوند. بچه ها سعی میکردند در معنویات کمک کار همدیگه باشند. یه شب زیر در بودیم که بین نماز مغرب و عشاء دقایقی شهید سید محمد رو به بچه ها کرد و گفت: بسم الله الرحمن الرحیم و ایاک نعبد و ایاک نستعین. برادرها ما برای پا در این میدون گذاشتیم و مامور به وظیفه هستیم.به قول قرآن چه بکشیم وچه کشته بشیم پیروزیم و ادامه داد . مقدر شده در منطقه ای به زودی زود عملیاتی داشته باشیم که اند این منطقه از مناطق جنگ است. مشغول شناسایی هستند ودعا کنید که کار زودتر نتیجه بده.. و شهید سید محمد در انتهای صحبت هاش به تلاش در کسب معنویت تاکید کرد و اشاره داشت که شما هستید و در انتها هم خودش توسلی به مادر سادات حضرت زهرا سلام الله علیها داشت. 🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @alvaresinchannel