🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🌺
🍃🌿🌺
#تخریبچی_تپل_مپل
#شهید_علیرضا_عباسیان
شهادت : #جاده_اهواز_خرمشهر
تاریخ شهادت : 67/5/1
✍️✍️✍️✍️ راوی: #حسین_گودرزی
زمستان سال ۶۶(اسفند ماه) بود .
برف مقر #شهید_ضیایی را سفیدپوش کرده بود. نیمه های شب به منظور قضای حاجت از سوله ای که عراقیها دردل کوه درست کرده بودن و بعدا شده بود سنگر محل استراحت ما خارج شدم .
درآن تاریکی و سرما صدایی مرا بسمت خودکشید . به سمت صدا که از گوشه ای دنج از مقر به گوش میرسید رفتم. شهید علیرضا عباسیان را دیدم که درحال کندن قبری برای راز و نیاز خود بود . درهمان حال گفتم: “علی دعا یادت نره”. #شهید_عباسیان که تازه متوجه من شده بود منوصدا کرد و باچشمانی اشکبار گفت #من_خودم_خیلی_به_دعا_نیاز_دارم. علیرضا خودشو غرق گناه میدونست اما همه میدونن شهدا همشون خودشونو گنهکار میدونستن ولی مزد اعمالشون را باشهادت گرفتن.
اواخر اردیبهشت سال 67 بود #شهید_علیرضا_عباسیان آماده رفتن به مرخصی بود ولی خیلی پکر و غمگین بنظر میرسید. معمولابچه ها وقتی برای مرخصی میرفتند شاد وشنگول بودند
ازش پرسیدم علیرضا چرا پکری؟
باغصه بمن گفت: شاید برم مرخصی دیگه برنگردم .
پرسیدم چرابرنگردی؟
گفت چون مادرم ناراحتی قلبی داره میترسم برگردم حالش بد بشه .
بهش گفتم: علیرضا این شیطونه که میگه بخاطر بیماری مادرت برنگرد و توصیه کردم حیفه این فضای معنوی را از دست بدیم و گفتم برو مرخصی تا مادرت با دیدنت کمی بهتر بشه ولی برگرد.
دوهفته بعد علیرضا برگشت و دیگر به مرخصی نرفت و ملائکه او را به معراج بردند .
تخریبچی شهید علیرضا عباسیان در اولین روز از مرداد ماه سال 67 در #جاده_اهواز_خرمشهر شربت شهادت نوشید و به لقاء حق رسید ودرگلزار شهدای #بهشت_زهراء_سلام_الله_علیها قطعه 40 ردیف58 شماره 8 میهمان خاک شد.
🍃🌿🌺
🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🌺
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#روزگار_وصل_یاران_یاد_باد
قربانیان #عید_قربان_سال_1367
عید قربان سال 1367 روز سوم مرداد بود
✅ حماسه مقابله با دشمن بعثی در #جاده_اهواز_خرمشهر
دشمن به قصد گرفتن اهواز اومده بود اما #شیر_بچه_های_خمینی کاری کردند که در تاریخ این سرزمین برای همیشه ثبت شد
#حماسه_دلاور_مردان_لشگر_10
در روز سوم مرداد 1367 برابر به #عید_قربان
👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿
@alvaresinchannel
🌹⚡️✨🌹⚡️✨🌹⚡️✨🌹⚡️✨🌹⚡️✨🌹
🌹⚡️✨
#تخریبچی_مظلوم
🌟🌹 #شهید_علیرضا_عباسیان
شهادت اول مرداد 67
#جاده_اهواز_خرمشهر
آماده رفتن به مرخصی بود ولی خیلی پکر و غمگین بنظر میرسید. معمولابچه ها وقتی برای مرخصی میرفتند شاد وشنگول بودند
ازش پرسیدم #علیرضا چرا پکری؟
باغصه بمن گفت: شاید برم مرخصی دیگه برنگردم .
پرسیدم چرابرنگردی؟
گفت چون #مادرم_ناراحتی_قلبی داره میترسم برگردم حالش بد بشه .
بهش گفتم: علیرضا این شیطونه که میگه بخاطر بیماری مادرت برنگرد و توصیه کردم حیفه این فضای معنوی را از دست بدیم و گفتم برو مرخصی تا مادرت با دیدنت کمی بهتر بشه ولی برگرد.
دو هفته بعد علیرضا برگشت و دیگر به مرخصی نرفت و ملائکه او را به معراج بردند .
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
🌹🍂🍃🌹🍂🍃🌹🍂🍃🌹🍂🍃🌹🍂🍃
🍂
#عملیات_دفاع_سراسری
به روایت سردار معز خادم حسینی
فرمانده تیپ حضرت زهراء سلام الله علیها #لشگر_10
✅ #روایت_غیرت_جوانان_اهوازی_که_به_موقع_رسیدند
ظهر سی و یکم تیرماه 67 که دشمن روی #جاده_اهواز_خرمشهر آمده بود.
ما آن موقع در #مقر_سد_دز بودیم که اطلاع دادند که چنین اتفاقی افتاده است و بلافاصله به همراه بچهها راه افتادیم و به سمت جاده اهواز خرمشهر رفتیم و پس از آن و به سمت مرز حرکت کردیم و ساعت 1 نیمه شب بود که رسیدیم. آنجا بود که احساس کردیم دشمن در مرز نیست ولی آنها آماده بودند.چند ساعت به کمین دشمن نشستیم وحدس میزدیم که با روشن شدن هوا عملیات خود را آغاز کنند درگیری رزمندگان #تیپ_حضرت_زهرا(س) از ساعت 5 صبح روز اول مرداد 67 با دشمن شروع شد شروع شد اول #گردان_امام_حسین(ع) درگیر شد وبعد #گردان_امام_حسن(ع) و #گردان_حضرت_زینب(س) و #گردان_حضرت_علی_اکبر(ع) هم وارد عمل شد .
✅ نزدیکی های ظهر بود که #جوانان_اهوازی به صورت خود جوش و بعضی ها هم با #لباس_های_شخصی خودشون رو رسوندند. پیام امام همه رو به خط کرد و فوج فوج راهی نبرد جانانه با دشمن شدند. گردان های ما زمانی که می خواست به خط بزند 100 نفر بیشتر نبودند اما بعد از پیام امام ده ها برابر شدند.
3 روز بعد از قطعنامه جبهه ها مملو از نیرو شد و 5 روز بعد وارد پاسگاه شلمچه شدیم و به سمت بصره رفتیم.
دشمن وقتی سیاسیون ما را نامید دید و در جبهه ی ما احساس ضعف مشاهده کرد به ما حمله کرد . اما وقتی رزمندگان به جبهه آمدند و دشمن حضورشان را در صحنه دید به لرزه افتاد و جبهه ی ما قدرت گرفت وما 7 مرداد ما وارد خاک عراق شدیم و نتیجه این شد که صدام در 11 مرداد ماه قطع نامه را قبول کرد.
اگر صدام مرد صلح بود باید همان 27 تیرماه قبول میکرد. این #دو_هفته_حلقه_مفقوده جنگ است و خیلی از سیاسیون که تحلیل جنگ میکنند به این دو هفته نمی پردازند.
🌷✨
🌷✨✨✨✨✨✨✨
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#روزگار_وصل_یاران_یاد_باد
قربانیان #عید_قربان_سال_1367
عید قربان سال 1367 روز سوم مرداد بود
✅ حماسه مقابله با دشمن بعثی در #جاده_اهواز_خرمشهر
دشمن به قصد گرفتن اهواز اومده بود اما #شیر_بچه_های_خمینی کاری کردند که در تاریخ این سرزمین برای همیشه ثبت شد
#حماسه_دلاور_مردان_لشگر_10
در روز سوم مرداد 1367 برابر به #عید_قربان
👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿
@alvaresinchannel
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
🌷🌿
شما #بچه_های_تخریب_امید_عملیات هستید
#15_روز_بیقراری
#بچه_های_تخریب برای
#شکستن #دژ_شلمچه
#عملیات_کربلای_5
✍️✍️✍️ راوی : #جعفر_طهماسبی
🌹شاید سخت ترین روزهای حضورم درجبهه روزهای بین #کربلای_4_و_5 بود هم روزهای سختی بود وهم روزهای سرد.
از روز 5 دیماه 65 برنامه #آموزش بچه ها شروع شد.
آموزش که نه تداوم آموزش بود.
عده ای از بچه ها پشت #اردوگاه_کوثر و کنار کانال #شهید_چمران چادر زدند و مشغول #آموزش_غواصی شدند.
عده ای هم درمقر #تخریب_لشگر 40 صاحب الزمان علیه السلام در تیم های انفجارات سازماندهی شدند و برای زدن دژ و خاکریز تمرین میکردند. یه تعداد بچه ها هم در #اردوگاه_کوثر لشگر10 مامور به گردان ها بودند و درمانور گردانها شرکت میکردند.
با شهید #حاج_سید_محمد_زینال_حسینی فرمانده تخریب لشگر10رفتیم دنبال جایابی برای مقری که نزدیک منطقه عملیاتی باشد.
چند جا رو سرزدیم تا رسیدیم به یک محوطه بزرگی که با چند تا جاده مرتفع محصور شده بود.
سید گفت همین جا خیلی خوبه.هم به جاده نزدیکه و هم میتونیم چادرها رو روی این جاده های متروکه برپا کنیم واگر هم بارون بیاد مشکلی پیش نمیاد.و هم جون میده برای میدون مین آموزشی و رزم شبانه...
برگشتیم اردوگاه کوثر و حدود 20 نفر با چند تا چادر و یک منبع آب پشت ماشین گذاشتیم و اومدیم و اینجا بود که #مقر_شهید_پیام_پوررازقی سرپا شد.
در این پانزده روز #مسوولیت_نانوشته_ای داشتم و اون هم جابجایی در مقرهایی که بچه ها مشغول آموزش بودند. چون به #ایام_فاطمیه نزدیک میشدیم فضای معنوی هم پررنگ میشد. صبح ها زیارت عاشورا و شبهای توی چادرها مجلس توسل به اهل بیت علیهم السلام رو داشتیم.
شهید سید محمد زینال حسینی فرمانده ما اصرار داشت که باید از فرصت باقی مانده برای عملیات جدید استفاده کرد و روحیه بچه ها که به خاطر #عملیات_کربلای_4 یه مقدار به هم ریخته بود بازسازی بشه.
کاربه جایی رسیده بود که توی #روضه_ها_و_سینه_زنی_ها خودش هم دست به کار میشد و دم میداد... روضه میخوند.
بچه ها سعی میکردند در معنویات کمک کار همدیگه باشند.
یه شب زیر #پل_هفتی_هشتی در #جاده_اهواز_خرمشهر بودیم که بین نماز مغرب و عشاء دقایقی شهید سید محمد رو به بچه ها کرد و گفت:
بسم الله الرحمن الرحیم و ایاک نعبد و ایاک نستعین. برادرها ما برای #انجام_تکلیف پا در این میدون گذاشتیم و مامور به وظیفه هستیم.به قول قرآن چه بکشیم وچه کشته بشیم پیروزیم و ادامه داد . مقدر شده در منطقه ای به زودی زود عملیاتی داشته باشیم که #امام_فرموده اند این منطقه از #مظلوم_ترین مناطق جنگ است. #بچه_های_اطلاعات_و_تخریب مشغول شناسایی هستند ودعا کنید که کار زودتر نتیجه بده..
و شهید سید محمد در انتهای صحبت هاش به تلاش #بچه_های_تخریب در کسب معنویت تاکید کرد و اشاره داشت که شما #بچه_های_تخریب_امید_عملیات هستید و در انتها هم خودش توسلی به مادر سادات حضرت زهرا سلام الله علیها داشت.
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
تخریبچی شهید علیرضا عباسیان در اولین روز از مرداد ماه سال 67 در #جاده_اهواز_خرمشهر شربت شهادت نوشید و به لقاء حق رسید ودرگلزار شهدای #بهشت_زهراء_سلام_الله_علیها قطعه 40 ردیف58 شماره 8 میهمان خاک شد.
@alvaresinchannel
🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🌺
🍃🌿🌺
#تخریبچی_تپل_مپل
#شهید_علیرضا_عباسیان
شهادت : #جاده_اهواز_خرمشهر
تاریخ شهادت : 67/5/1
✍️✍️✍️✍️ راوی: #حسین_گودرزی
زمستان سال ۶۶(اسفند ماه) بود .
برف مقر #شهید_ضیایی را سفیدپوش کرده بود. نیمه های شب به منظور قضای حاجت از سوله ای که عراقیها دردل کوه درست کرده بودن و بعدا شده بود سنگر محل استراحت ما خارج شدم .
درآن تاریکی و سرما صدایی مرا بسمت خودکشید . به سمت صدا که از گوشه ای دنج از مقر به گوش میرسید رفتم. شهید علیرضا عباسیان را دیدم که درحال کندن قبری برای راز و نیاز خود بود . درهمان حال گفتم: “علی دعا یادت نره”. #شهید_عباسیان که تازه متوجه من شده بود منوصدا کرد و باچشمانی اشکبار گفت #من_خودم_خیلی_به_دعا_نیاز_دارم. علیرضا خودشو غرق گناه میدونست اما همه میدونن شهدا همشون خودشونو گنهکار میدونستن ولی مزد اعمالشون را باشهادت گرفتن.
اواخر اردیبهشت سال 67 بود #شهید_علیرضا_عباسیان آماده رفتن به مرخصی بود ولی خیلی پکر و غمگین بنظر میرسید. معمولابچه ها وقتی برای مرخصی میرفتند شاد وشنگول بودند
ازش پرسیدم علیرضا چرا پکری؟
باغصه بمن گفت: شاید برم مرخصی دیگه برنگردم .
پرسیدم چرابرنگردی؟
گفت چون مادرم ناراحتی قلبی داره میترسم برگردم حالش بد بشه .
بهش گفتم: علیرضا این شیطونه که میگه بخاطر بیماری مادرت برنگرد و توصیه کردم حیفه این فضای معنوی را از دست بدیم و گفتم برو مرخصی تا مادرت با دیدنت کمی بهتر بشه ولی برگرد.
دوهفته بعد علیرضا برگشت و دیگر به مرخصی نرفت و ملائکه او را به معراج بردند .
تخریبچی شهید علیرضا عباسیان در اولین روز از مرداد ماه سال 67 در #جاده_اهواز_خرمشهر شربت شهادت نوشید و به لقاء حق رسید ودرگلزار شهدای #بهشت_زهراء_سلام_الله_علیها قطعه 40 ردیف58 شماره 8 میهمان خاک شد.
🍃🌿🌺
🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🌺
@alvaresinchannel
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
🌷🌿
شما #بچه_های_تخریب_امید_عملیات هستید
#15_روز_بیقراری
#بچه_های_تخریب برای
#شکستن #دژ_شلمچه
#عملیات_کربلای_5
✍️✍️✍️ راوی : #جعفر_طهماسبی
🌹شاید سخت ترین روزهای حضورم درجبهه روزهای بین #کربلای_4_و_5 بود هم روزهای سختی بود وهم روزهای سرد.
از روز 5 دیماه 65 برنامه #آموزش بچه ها شروع شد.
آموزش که نه تداوم آموزش بود.
عده ای از بچه ها پشت #اردوگاه_کوثر و کنار کانال #شهید_چمران چادر زدند و مشغول #آموزش_غواصی شدند.
عده ای هم درمقر #تخریب_لشگر 40 صاحب الزمان علیه السلام در تیم های انفجارات سازماندهی شدند و برای زدن دژ و خاکریز تمرین میکردند. یه تعداد بچه ها هم در #اردوگاه_کوثر لشگر10 مامور به گردان ها بودند و درمانور گردانها شرکت میکردند.
با شهید #حاج_سید_محمد_زینال_حسینی فرمانده تخریب لشگر10رفتیم دنبال جایابی برای مقری که نزدیک منطقه عملیاتی باشد.
چند جا رو سرزدیم تا رسیدیم به یک محوطه بزرگی که با چند تا جاده مرتفع محصور شده بود.
سید گفت همین جا خیلی خوبه.هم به جاده نزدیکه و هم میتونیم چادرها رو روی این جاده های متروکه برپا کنیم واگر هم بارون بیاد مشکلی پیش نمیاد.و هم جون میده برای میدون مین آموزشی و رزم شبانه...
برگشتیم اردوگاه کوثر و حدود 20 نفر با چند تا چادر و یک منبع آب پشت ماشین گذاشتیم و اومدیم و اینجا بود که #مقر_شهید_پیام_پوررازقی سرپا شد.
در این پانزده روز #مسوولیت_نانوشته_ای داشتم و اون هم جابجایی در مقرهایی که بچه ها مشغول آموزش بودند. چون به #ایام_فاطمیه نزدیک میشدیم فضای معنوی هم پررنگ میشد. صبح ها زیارت عاشورا و شبهای توی چادرها مجلس توسل به اهل بیت علیهم السلام رو داشتیم.
شهید سید محمد زینال حسینی فرمانده ما اصرار داشت که باید از فرصت باقی مانده برای عملیات جدید استفاده کرد و روحیه بچه ها که به خاطر #عملیات_کربلای_4 یه مقدار به هم ریخته بود بازسازی بشه.
کاربه جایی رسیده بود که توی #روضه_ها_و_سینه_زنی_ها خودش هم دست به کار میشد و دم میداد... روضه میخوند.
بچه ها سعی میکردند در معنویات کمک کار همدیگه باشند.
یه شب زیر #پل_هفتی_هشتی در #جاده_اهواز_خرمشهر بودیم که بین نماز مغرب و عشاء دقایقی شهید سید محمد رو به بچه ها کرد و گفت:
بسم الله الرحمن الرحیم و ایاک نعبد و ایاک نستعین. برادرها ما برای #انجام_تکلیف پا در این میدون گذاشتیم و مامور به وظیفه هستیم.به قول قرآن چه بکشیم وچه کشته بشیم پیروزیم و ادامه داد . مقدر شده در منطقه ای به زودی زود عملیاتی داشته باشیم که #امام_فرموده اند این منطقه از #مظلوم_ترین مناطق جنگ است. #بچه_های_اطلاعات_و_تخریب مشغول شناسایی هستند ودعا کنید که کار زودتر نتیجه بده..
و شهید سید محمد در انتهای صحبت هاش به تلاش #بچه_های_تخریب در کسب معنویت تاکید کرد و اشاره داشت که شما #بچه_های_تخریب_امید_عملیات هستید و در انتها هم خودش توسلی به مادر سادات حضرت زهرا سلام الله علیها داشت.
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
🌷شور و شوق شهادت
#سی_هفت_سال_گذشت
#عملیات_کربلای_8
#18_فروردین_66
#رزمندگان_تخریبچی_لشگر_10_سیدالشهداء_علیه_السلام
وقت اعزام به گردان ها برای عملیات
#جاده_اهواز_خرمشهر
#مقر_شهید_پور_رازقی
🍃🍃@alvaaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#روزگار_وصل_یاران_یاد_باد
قربانیان #عید_قربان_سال_1367
عید قربان سال 1367 روز سوم مرداد بود
✅ حماسه مقابله با دشمن بعثی در #جاده_اهواز_خرمشهر
دشمن به قصد گرفتن اهواز اومده بود اما #شیر_بچه_های_خمینی کاری کردند که در تاریخ این سرزمین برای همیشه ثبت شد
#حماسه_دلاور_مردان_لشگر_10
در روز سوم مرداد 1367 برابر به #عید_قربان
👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿
@alvaresinchannel
🌹🍂🍃🌹🍂🍃🌹🍂🍃🌹🍂🍃🌹🍂🍃
🍂
#عملیات_دفاع_سراسری
به روایت سردار معز خادم حسینی
فرمانده تیپ حضرت زهراء سلام الله علیها #لشگر_10
ظهر سی و یکم تیرماه 67 که دشمن روی #جاده_اهواز_خرمشهر آمده بود.
ما آن موقع در #مقر_سد_دز بودیم که اطلاع دادند که چنین اتفاقی افتاده است و بلافاصله به همراه بچهها راه افتادیم و به سمت جاده اهواز خرمشهر رفتیم و پس از آن و به سمت مرز حرکت کردیم و ساعت 1 نیمه شب بود که رسیدیم. آنجا بود که احساس کردیم دشمن در مرز نیست ولی آنها آماده بودند.چند ساعت به کمین دشمن نشستیم وحدس میزدیم که با روشن شدن هوا عملیات خود را آغاز کنند درگیری رزمندگان #تیپ_حضرت_زهرا(س) از ساعت 5 صبح روز اول مرداد 67 با دشمن شروع شد شروع شد اول #گردان_امام_حسین(ع) درگیر شد وبعد #گردان_امام_حسن(ع) و #گردان_حضرت_زینب(س) و #گردان_حضرت_علی_اکبر(ع) هم وارد عمل شد .
نزدیکی های ظهر بود که جوانان اهوازی به صورت خود جوش و بعضی ها هم با لباس های شخصی خودشون رو رسوندند. پیام امام همه رو به خط کرد و فوج فوج راهی نبرد جانانه با دشمن شدند. گردان های ما زمانی که می خواست به خط بزند 100 نفر بیشتر نبودند اما بعد از پیام امام ده ها برابر شدند.
🌷✨
🌷✨✨✨✨✨✨✨@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#تخریبچی_شهید_علیرضا_عباسیان
شهادت : #جاده_اهواز_خرمشهر
تاریخ شهادت : 67/5/1
سی و ششمین سالگرد شهادتت گرامیباد
@alvaresinchannel
🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🌺
🍃🌿🌺
#تخریبچی_تپل_مپل
#شهید_علیرضا_عباسیان
شهادت : #جاده_اهواز_خرمشهر
تاریخ شهادت : 67/5/1
✍️✍️✍️✍️ راوی: #حسین_گودرزی
زمستان سال ۶۶(اسفند ماه) بود .
برف مقر #شهید_ضیایی را سفیدپوش کرده بود. نیمه های شب به منظور قضای حاجت از سوله ای که عراقیها دردل کوه درست کرده بودن و بعدا شده بود سنگر محل استراحت ما خارج شدم .
درآن تاریکی و سرما صدایی مرا بسمت خودکشید . به سمت صدا که از گوشه ای دنج از مقر به گوش میرسید رفتم. شهید علیرضا عباسیان را دیدم که درحال کندن قبری برای راز و نیاز خود بود . درهمان حال گفتم: “علی دعا یادت نره”. #شهید_عباسیان که تازه متوجه من شده بود منوصدا کرد و باچشمانی اشکبار گفت #من_خودم_خیلی_به_دعا_نیاز_دارم. علیرضا خودشو غرق گناه میدونست اما همه میدونن شهدا همشون خودشونو گنهکار میدونستن ولی مزد اعمالشون را باشهادت گرفتن.
اواخر اردیبهشت سال 67 بود #شهید_علیرضا_عباسیان آماده رفتن به مرخصی بود ولی خیلی پکر و غمگین بنظر میرسید. معمولابچه ها وقتی برای مرخصی میرفتند شاد وشنگول بودند
ازش پرسیدم علیرضا چرا پکری؟
باغصه بمن گفت: شاید برم مرخصی دیگه برنگردم .
پرسیدم چرابرنگردی؟
گفت چون مادرم ناراحتی قلبی داره میترسم برگردم حالش بد بشه .
بهش گفتم: علیرضا این شیطونه که میگه بخاطر بیماری مادرت برنگرد و توصیه کردم حیفه این فضای معنوی را از دست بدیم و گفتم برو مرخصی تا مادرت با دیدنت کمی بهتر بشه ولی برگرد.
دوهفته بعد علیرضا برگشت و دیگر به مرخصی نرفت و ملائکه او را به معراج بردند .
تخریبچی شهید علیرضا عباسیان در اولین روز از مرداد ماه سال 67 در #جاده_اهواز_خرمشهر شربت شهادت نوشید و به لقاء حق رسید ودرگلزار شهدای #بهشت_زهراء_سلام_الله_علیها قطعه 40 ردیف58 شماره 8 میهمان خاک شد.
🍃🌿🌺
🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🌺
@alvaresinchannel