◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️
◼️
#انا_لله_و_انا_الیه_راجعون
با خبر شدیم والد محترم همسنگر #تخریبچی حجت الاسلام والمسلمین حاج سید محمد عابدین زاده دعوت حق را لبیک گفته اند.
ضمن تسلیت به خانواده محترم عابدین زاده اعلام میدارد.
#زمان:مراسم تشییع فرداپنجشنبه ساعت 9.30دقیقه صبح
#مکان: افسریه-اسلام آباد- انتهای 15 متری اول- کوچه شهید مبرقع رضوی
@alvaresinchannel
◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️
◼️
#انا_لله_و_انا_الیه_راجعون
🔹🔻 مجلس ختم مرحوم حاج سید حسین عابدین زاده فردا جمعه مورخه 28 تیرماه 98 از ساعت 17.30 الی 19 در #مسجد_ولیعصر(ع) واقع در بلوار ابوذر-بین پل 5 و 6 برگزار میگردد.در ضمن این فرزند حضرت زهراء(س) را به نماز لیله الدفن میهمان کنید.
سید حسین فرزند سید محمد
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#امیر_یشلاقی
یا
همون #امیر_یحیوی
#قلندر_تخریبچی_های_لشگر_10
اگر از همه ی بچه های تخریب ل 10 سووال کنی امیر یشلاقی کی بود
میگویند توی دلاوری نه نظیر داشت و نه رقیب
با حاج علیرضا زاکانی صحبت از دلاوری های امیر شد.
من به حاج علیرضا زاکانی گفتم #شهید_امیر و #شهید_حاج_قاسم_اصغری زوج عملیاتی بودند که روحیاتشون مثل همدیگه بود و توی یه قواره بودند.
اما برادر زاکانی گفت : شاید توی دلاوری و نترسی حاج قاسم مثل امیر بود اما توی درگیری با دشمن ، #قلدری_امیر_رو_نداشت امیر به جهت توانایی جسمی و هیبت خاصی که داشت در مصاف با دشمن مثل #موتور_محرک_بقییه_بچه_های_تخریب_بود
امیر دهها بار تا یک سانتی شهادت رفت اما...... نشد که نشد.
امیر به تنهایی خودش یک گردان بود.
هرکجا امیر بود فرمانده ما #شهید_حاج_عبدالله (شهید حاج عبدالله نوریان فرمانده تخریب و مهندسی لشگر10)خاطرش جمع بود که کار گیر نمیکنه.
امیر روحیات خاص خودش رو داشت. او توی #گردان_تخریب مستقیم با شهید حاج عبدالله نوریان کار میکرد. بارها از امیر شنیده بودم که گفت: حاج عبدالله من رو توی تورش انداخت و اسیر خودش کرد.
✍️✍️ #جعفر_طهماسبی
@alvaresinchannel
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🌺
#عباس_به_آرزوش_رسید
#تخریبچی_شهید_عباس_بیات
#شهادت_5_مرداد_67
#محل_شهادت: #پاسگاه_زید
چند روز بود که بچه ها #دشمن_رو_عقب میزدند و اون هم میرفت وخودش رو بازسازی میکرد و دوباره با تانک ها و نفربرهای اهدایی اربابانش که به قول بچه ها هنوز بوی نویی میداد حمله میکرد.
روز 5 مرداد ماه سال 67 صبح زود عباس و بقیه بچه ها منتظر دشمن بودند که با تانک هاش بیاد هرکی هرجوری بلد بود میخواست تلفات از دشمن بگیره و همه سعی داشتن ستون زرهی دشمن رو توی دشت پخش کنند تا بتونن ضربه های کاری بزنند.
هنوز آفتاب بالا نیومده بود که بچه ها درگیرشدند.
صدها تانک ونفربردر مقابل و از زمین و هوا هم آتش دشمن میجوشید.
هوا به شدت گرم بود و عطش رو هم همراهش داشت .
و آخر اینکه عباس و چند تای دیگه از #بچه های_تخریب در نبرد جانانه در محاصره تانک ها قرار گرفتند و توی دود و انفجا رمحو شدند.
ده روزی بود که خبری ازشون نبود احتمال اسارتشون زیاد بود .
بچه ها دعا میکردند که خدا #عید_یشون_رو_در_روز_عید_غدیر ، خبر سلامتی همسنگراشون قرار بده اما خبری نشد.
خبر دادن پیکر #شهید_عباسیان و #خانی_فرسنگی پیدا شد اما از عباس خبری نبود
پیکر #شهید_عباس_بیات_بیش_از_دو_ماه روی خاک گرم #شلمچه جا خوش کرد تا #اربعین_امام_حسین(ع) فرا رسید و پیکر مطهر شهید عباس رخ نشون داد .بالاخره عباس #دقیقه_نود_جنگ_به_سعادت_شهادت_رسید.
🌺
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
@alvaresinchannel
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
🌹✨
#روزی_که_پیکر_عباس_تبادل_شد
#تخریبچی_شهید_عباس_بیات
ولادت 6 مرداد 1344
شهادت 5 مرداد 1367
محل شهادت #شلمچه
✍️✍️✍️ راوی: #مرتضی_شادکام
بعد از قطعنامه 598 ، در اواخر مرداد سال 67 آتش بس بین ایران و عراق برقرار شد
با یه تعداد از بچه ها به عنوان #تخریبچی در خط #شلمچه حضور داشتم .
مواضع ما با عراقی ها خیلی نزدیک هم بود.
تعدادی از جنازهای عراقی در منطقه افتاده بود و یه تعد از پیکرهای شهدای ما هم در مواضع دشمن رها شده بود.
روزها کارمون این بود که اجساد سربازان عراقی رو جمع میکردیم و میبردیم نزدیک خاکریز عراقی ها و اون ها هم شهدای ما را میاوردند و رودرو مبادله میکردیم.
گاهی هم که جنازه عراقی پیدا نمیکردیم با مترجم میرفتیم نزدیک مواضع عراق و به اون ها غذا و سیگار میدادیم و اون ها شهدای ما رو تحویل میدادند.
یکی از روزها قرار شد سنگرهای کمین را کمی جلوتر ببریم برای این کار با مسوول محور منطقه رفتیم داخل #میدون_مین تا راهکاری برای جابجایی پیدا کنیم که بوی تعفن شدیدی توجه ما رو جلب کرد. به چاله انفجاری رسیدیم و جنازه ای در اونجا افتاده بود. از درجه های روی دوشش معلوم بود که افسر عراقی است.
کارت شناسایی اش نشون میداد که درجه اش سرهنگ است. دوماهی جنازه اش مونده بود و در اثر تابش آفتاب و گرما متلاشی شده بود.
مسئول محور با دیدن جسد این افسر عراقی خوشحال شد و گفت: این چیز خوبیه و خوب مى شه باهاش تبادل کرد.
یک مترجم داشتیم که از مجاهدین عراقى بود. او را برداشتیم و رفتیم طرف سنگر عراقى ها.
صداشون کردیم.
فرمانده عراقی ها که اون هم سرهنگ بود جلواومد و ما کارت شناسایی افسر کشته شده رو به اون نشون دادیم و گفتیم جنازه اش پیش ماست. فرمانده عراقی یک خورده به کارت نگاه کرد وهاج و واج مانده بود. باورش نمى شد.
یک دفعه شروع کرد به التماس کردن که شما را به خدا هرجورى هست جنازه او را بیاورید و مبادله کنیم.
. گفت:«من ۱۸ جنازه ایرانى در اطراف خاکریزمان جمع کردم که مى توانم آنها را برایتان بیاورم.» .
اصرار فرمانده عراقی رو که دیدیم. گفتیم: «نخیر ما حداقل پنجاه تا شهید مى خواهیم».
مترجم گفت ما به این شرط تبادل میکنیم و به سمت خط خودمون حرکت کردیم.
روز بعد دو سه نفر برداشتیم و بردیم بالاى سرجنازه سرهنگ عراقى.
به هر مصیبتى که بود بینى مان را گرفتیم که بوى تعفنش اذیتمان نکند. پلاستیکى کنارجنازه پهن کردیم و اون رو روی پلاستیک کشیدیم و اطرافش رو گره زدیم . وقتی میبردیم سمت خط عراقی ها به علت گرمی هوا دست هامون عرق کرده بود و پلاستیک لیز میخورد و مجبور بودیم جنازه رو روی زمین بگذاریم.
با هر مکافاتى که بود جنازه را بردیم برای تبادل.
عراقى ها هم بیست تا پیکر شهید آورده بودند.
اول روترش کردیم. شروع کردند به قسمت خورن که: «به خدا همه این اطراف را گشتیم، بیشتر از این پیدا نکردیم». البته مدام مى گفت که: «منطقه ما همه اش میدان مینه و آلوده است نمى شد بیش از وارسی کرد "
جنازه سرهنگ عراقى را تحویل دادیم و بیست شهید را گرفتیم و آوردیم به مقر.
پیکر شهدا سالم بود. با اینکه سه ماه از شهادتشان مى گذشت ولى بدن ها متلاشى نشده بود.
آنها را به تعاون سپاه تحویل دادیم که آنها هم به شهرهاى عقب انتقال دادند.
بعدها شنیدم پیکر مطهر #شهید_عباس_بیات از بچه هاى #تخریب_لشکر_10_سیدالشهدا_علیه_السلام که خودم هم مدتى در آن لشکر بودم جزو پیکرهایى بوده که ما تبادل کرده ایم.
روح همه ی شهدا شاد باشه
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹✨🌹✨🌹🌹✨🌹✨🌹✨🌹
🌹✨
✔️ #روز_عرفه_است
شهدا میخواهند دست ما رو بگیرند
ما هم باید قدمی برداریم
در همین نزدیکی های پایتخت #سی_هزار_شهید_منتظرند
دعای عرفه با شهدا در مکانی بی نظیر
✔️#گلزار_شهدای_بهشت_زهراء_سلام_الله_علیها
یکشنبه 20 مرداد ساعت 16.30
#قطعه_26 #یادمان_شهدای_حج
✔️🌹بعد از دعا مزار شهدای حج خونین را گلباران میکنیم
@alvaresinchannel
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌷
پیکر مطهر #خادم_الحسین(ع)
رزمنده دوران دفاع مقدس
#سرهنگ_پاسدار_سعید_ادیبی
معاون اجرایی سپاه سیدالشهداء(ع)
با حضور خانواده شهدا و همرزمانش
از #حسینیه_سید_الشهداء
به سمت بهشت زهراء(س)تشییع میگردد.
🔹 زمان: دوشنبه ساعت ۱۰ صبح
🔹 مکان: شهرری، میدان نماز، بلوار امام حسین(ع) .ستاد سپاه سیدالشهداء(ع)
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
مراسم ختمی در روز پنجشنبه 7 شهریورماه
از ساعت 16 الی 17.30
در حسینیه سیدالشهداء(ع)
واقع در خیابان امام خمینی- خیابان کاشان-جنب شهرک شهید جنگروی
و مجلس دیگری روز یکشنبه 10 شهریور از ساعت 8 صبح تا 10 در حسینیه سیدالشهداء(ع) واقع در شهرری-میدان نماز-بلوار امام حسین(ع)-ستاد سپاه استان تهران برگزار میگردد.
اطلاع رسانی کنید
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#حب_الحسین_یجمعنا
#دیدار_با_مادر_و_همسر_شهیدان_عراقی
پارسال توفیقی بود تا با #همسنگران_الوارثین در آخرین روز میهمانی در #کربلا در شب جمعه به دیدار همسر و مادر شهیدان عراقی برویم
حکایت پابوسی همسر و مادر شهیدان عراقی از اینجا آغاز شد👇👇
آقا سید محمود همسایه ی روبروی منزلی بود که ما کربلا در آن ساکن بودیم.
با خبر شدیم پدر و برادران آقا سید محمود در #انتفاضه_شعبانیه عراق که در سال 1369 اتفاق افتاد توسط رژیم بعثی ربوده و به شهادت رسیده اند و والده سالخورده ایشان در مصیبت عزیزانش بینایی اش را از دست داده.
با مشورت با دوستان مقرر شد که به دست بوسی این همسر و مادر شهید برویم.
یکی دو ساعت به مغرب روز پنجشنبه بود که خدمت این مادر رسیدیم.
فضای عجیبی بود. از بدو ورود دوستان و همراهان ، این مادر که به وجد آمده بود به زبان فارسی به جمع بچه های #الوارثین خوش آمد میگفت.
این مادر و همسر شهید در بین صحبت هایش مدام صدام رو لعنت میکرد
این مادر با گریه میگفت: ماموران صدام لعنتی برای بردن همسر و فرزندان من با تانک اومدند و اونها رو بردند و تا امروز از اون ها خبری ندارم.
با اشاره به تصویر پسر کوچکترش با گریه میگفت: این پسرم با مسلسل از حرم امام حسین علیه السلام در مقابل حمله بعثی ها محافظت میکرد. بعثی ها خیلی دنبالش بودند.
✔️ میگفت : برای اینکه رژیم بعثی فرزندان ما را برای جبهه ها جنگ مقابل ایران نفرسته فرزندانمون رو در زیر زمین مخفی میکردیم تا صدامیان اونها رو پیدا نکنند.
اونقدر این مادر اشتیاق به بازگویی مصائبش را داشت که احساس میشد سال ها این بغض را در گلو دارد تا برای کسانی بیان کند که از رژیم بعثی صدمه دیده اند.
اونقدر اشتیاق به شنیدن خاطرات این مادرکه به فارسی صحبت میکرد در همراهان بود که متوجه نشیدیم آفتاب داره غروب میکنه.
پایان دیدار با این مادر و همسر شهید در#کربلای_معلی با ذکر توسل به امام حسن علیه السلام و فرزندش حضرت قاسم علیه السلام ختم شد.
و در آخر هم افتخار این را داشتیم با جمع #کاروان_الوارثین با این مادر عکسی به یادگار بگیریم.
#جعفر_طهماسبی
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#حب_الحسین_یجمعنا
#دیدار_با_مادر_و_همسر_شهیدان_عراقی
ایام اربعین سال 97
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
🌷🔹 #حب_الحسین_یجمعنا
✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
بین #عملیات_کربلای_4 و پنج بود که در #خط_شلمچه با #بچه_های_تخریب_لشگر_10 در رفت و آمد بودیم
یه وانت داشتیم که اطاقش رو برداشته بودند
برادر حاج احمد خسروبابایی راننده اش بود.
یه شب که رفتیم توی خط برای کاری که به ما محول شده بود در مسیر برگشت به سمت عقبه گفتند یک سرگرد عراقی هم بچه ها اسیر کردن باید شما عقب ببرید.
اون اسیر رو در حالیکه یه پتو روی سرش انداخته بودند عقب وانت ما سوار شد. و ما هم مواظب بودیم که هوس فرار به کله اش نزنه.
از خط مقدم که فاصله گرفتیم بچه هایی که جلو نشسته بودند ضبط ماشین رو روشن کردند.
صدای حاج منصور بود که داشت پخش میشد.
حاج منصور یه نوحه میخوند که آخرش #یا_حسین_مظلوم داشت و همه ی بچه ها که پشت وانت نشسته بودیم اون رو با هم زمزمه میکردیم و سینه میزدیم.
من روی پتویی نشسته بودم که افسر اسیر عراقی روی سرش کشیده بود و احساس کردم با هربار زمزمه یا حسین مظلوم اسیر عراقی هم زیر پتو داره تکون میخوره.
گوشه پتو رو یه مقدار بالا زدم.
دیدم اسیر عراقی هم داره آروم آروم با دستش به سینه میزنه و او هم با ما یا حسین مظلوم میگه.
به دوستان گفتم بچه ها این اسیر هم داره سینه میزنه.
پتو رو کنار زدیم و با عربی دست و پا شکسته ازش چند تا سووال کردیم.
اون اسیر عراقی به ما فهماند که شیعه است و به زور آوردنش و خودش رو معرفی کرد.
گفت اسم من کاظم است و اهل کاظمین هستم.
این رو که شنیدیم براش کمپوت باز کردیم و وقتی هم تحویلش دادیم سفارشش رو کردیم
#حب_الحسین_یجمعنا
🍂
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
@alvaresinchannel
▪️🌷▪️🌷▪️🌷▪️🌷▪️🌷▪️🌷▪️
🌷▪️
☑️ #ننه_حلیمه_پرکشید
🌹 #همسر_و_مادر_4_شهید_انتفاضه_کربلا_پرکشید
پارسال اربعین توفیق داشتیم با جمع #کاروان_الوارثین برای دست بوسی #ننه_حلیمه مادر قهرمانان شهید عراقی در منزل ایشان در کربلا حضور یابیم.
امسال هم قصد داشتیم یکبار دیگر این دیدار تکرار شود اما صد افسوس که از عراق خبر رسید #ننه_حلیمه چند روز قبل به همسر و فرزندان شهیدش ملحق شد.
روحش شاد
روح این مادر را به فاتحه ای میهمان کنیم
تصویر بالا عکس یادگاری فرزند و نوه #سردار_شهید_حاج_عبدالله_نوریان فرمانده گردان تخریب و مهندسی رزمی لشگر 10 در اربعین سال 97 با #ننه_حلیمه
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#کرببلا_رفتن_بس_ماجرا_دارد
یاد حاجی بخشی بخیر
اینروزها که همه عزم سفر کربلا کردند ومیلیون ها نفر پا تو راه گذاشتند ... جای حاج بخشی خیلی خالیه.. جای شور و ولوله حاجی بخشی خالیه..
حاجی هرکجا میرفت با سرو صدا میرفت.
یادمه صبح #عملیات_کربلای_5 هنوز #دژ_شلمچه سقوط نکرده بود و هوا هنوز روشن نشده بود که سرو کله اش پیدا شد.
تازه نیروهایی که توی کانال های لب خط بودند و برای خوندن نماز صبح بیرون اومده بودند به زور و عتاب فرماندهاشون داخل کانال رفته بودند که با سروصدای #ماشاالله_حزب_الله حاجی بخشی بیرون ریختند و از کنترل خارج شدند.
خلاصه اومدن حاجی بخشی با هیات همراهش توی خط نظم وانظباط رو به هم میریخت.
حرف هیچکسی رو هم گوش نمیداد و هرفرمانده ای هم که باهاش بگو مگو میکرد با یه شیشه عطر و یه بیسکوبیت آرومش میکرد.
حاجی بخشی با لندکروز رفت و بی لندکروز اومد
نوک کانال ماهی و سه راهی شهادت یه گلوله مستقیم تانک به ماشینش اصابت کرد و موتورش پیاده شد.
علی الظاهر داماد و برادرش هم توی ماشین بودند و به شهادت رسیدند.
@alvaresinchannel