eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
896 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
699 ویدیو
66 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ 3️⃣معبری که باز شد... و مهران آزاد شد 🟢روایت زیر شرح بازگشایی معبری است که معراج حماسه سازان عملیات کربلای 1 شد. برادر محمد رضا جعفری، از بچه های تخریب لشگرده سیدالشهداء علیه السلام است که شب عملیات کربلای 1 به همراه تعدادی از رزمندگان وظیفه بازگشایی این معبر را داشتند...این حماسه را روایت میکند. 🔷 حاج موسی دوید به سمت من و گفت چیزی شد . گفتم نه کارت رو بکن.. ترکش های خمپاره چند جای بدنم رو سوراخ کرده بود. به هر زحمتی بود از زمین بلند شدم . دیدم میتونم راه برم. مشغول هدایت رزمنده ها داخل معبر بودیم که دو تا گلوله خمپاره اومد رو برانکارد ها و داخل سیم خاردارهای فرشی به زمین خورد . همه بچه ها توی معبر دراز کشیدند . من برگشتم و نگاهم افتاد به محل انفجار که با من چند متری بیشتر فاصله نداشت دیدم یکی دونفر روی برانکارد دارن میسوزند. یکی از اونها آرپی جی زن بود که خرج گلوله های آرپی جی اش آتیش گرفته بود. بلند شدم و دویدم سمت بچه ها و نگرانی ام این بود که نیروها در این شرایط داخل میدون مین پخش شوند.. دشمن هوشیار شده بود معبر ما مقابل کمین های دشمن بود. دشمن آتش تیربارها و خمپاره ها را رو روی معبر گرفت و جهنمی بپا کرد. نیروها با دیدن آتیش توی معبر کپ کردند و هرلحظه داشت تلفات بالا میرفت. برانکارد ها با آدم هایی که روش بودند داشت میسوخت. گلوله های خمپاره ای که روی برانکاردها خورد تقریبا سیم خاردارهای فرشی رو متلاشی کرده بود. تعداد زیادی از بچه ها روی زمین افتاده بودند . علیپور شهید شده بود و موج انفجار حاج موسی رو روی سیم خاردار انداخته بود اون هنوز زنده بود اما تمام بدنش از آتش کاملا سوخته بود. بوی سوختن گوشت و استخون میومد. بدن بی جان حاج موسی که هنوز داشت میسوخت و دود ازش بلند میشد از روی سیم خاردار کنار کشیدم و با سختی یکی از نبشی های مهار کننده سیم خاردار رو بیرون آوردم و به اندازه ای که یک نفر رد بشه مسیر سیم خاردارهای فرشی رو باز کردم و برگشتم سمت نیروهایی که داخل معبر خوابیده بودند و با داد و فریاد اونها رو بلند کردم و گفتم مسیر بازه و فرماندهاتون انتهای معبر منتظر شما هستند خیلی جیگر میخواست زیر آتش تیربارهای سنگین و انواع و اقسام خمپاره دشمن ، سینه از خاک بلند کرد.. باقی مانده بچه های گردان المهدی(ع) دلیرانه جلو رفتند و با دشمن درگیر شدند .... با بی سیم اتفاقات داخل معبر و شهادت بچه ها رو به قرارگاه لشگر خبر دادم و تقاضای نیروی کمکی کردم. مسوول محور بود و چند دقیقه بعد هم بچه های گردان حضرت علی اکبر علیه السلام به فرماندهی شهید علی آملی اومدند کمک و کمین ها رو خاموش کردند.این معبر مسیر اصلی حمله لشگر ده سیدالشهدا علیه السلام در مرحله اول عملیات کربلای یک بود خط اول دشمن که شکست یک تیم دیگه از بچه های تخریب ماموریت عریض (گشادکردن) کردن معبر رو داشتند تا دستگاههای مهندسی برای خاکریز زدن عبور کنند. هوا که روشن شد معبر کاملا باز شده بود و دستگاههای مهندسی و خودروهای پشتیبانی در آن ترد میکردند .. اما کنار سیم خاردار فرشی تعدادی بدن سوخته و مچاله شده رو به کناری کشیده بودند تا بچه های تعاون برسند و به عقب منتقل شوند که شهید حاج موسی انصاری و حمید رضا علیپور هم جزء اونها بودند. 🔶معبر گردان المهدی(ع) با شهادت این دو شهید کاملا باز شد و با هجوم رزمندگان گردان های المهدی(ع) ، حمزه سیدالشهداء(ع)، حضرت علی اصغر و علی اکبر علیهما السلام به دشمن بعثی مسیر کربلا گشوده شد و بالاخره شهر مهران آزاد و قلب امام شاد شد. @alvaresinchannel
🍁🌹🍁🌹🍁🌹🍁🌹🍁🌹🍁🌹🍁🌹 🍁🌹 ✍️✍️✍️ راوی: به گردان ها برای مامور شده بودند اون ها سر ستون میرفتند و گردان عازم هجوم به مواضع دشمن شد مدام با بی سیم وضعیت گردان رو می پرسید. چون آتیش دشمن سنگین شده بود و گردان در مسیری میرفت که خطرات زیادی تهدیدش میکرد آتش اداوت دشمن روی ستون گردان زیاد بود و بچه هایی که سر ستون بودند بیشترین آسیب رو دیدند. تخریبچی هایی که مامور به گردان رزمی بودند یکی یکی با ترکش توپ و خمپاره زمین گیر شدند. هم که گردان رو همراهی میکرد از ترکش بی نصیب نبود تا پشت میدون مین رسیدند فقط یک نفر از سرپا بود. ستون رزمنده ها نزدیک از حرکت ایستاد. همه سراغ تخریبچی ها رو میگرفتند. غافل از اینکه تخریبچی های مجروح یکی یکی از ستون جدا شده بودند. تنها تخریبچی بازمانده خودش رو به فرمانده گردان معرفی کرد. فرمانده گردان با تعجب پرسید بقیه بچه های تخریب کجا هستند. خبردار شد که زیر آتیش سنگین دشمن مصدوم شدند. تخریبچی تنها به فرمانده گفت: من حاضرم با توکل به خدا به تنهایی داخل معبر بزنم. فرمانده گردان یه نگاهی به میدان مین کرد و یه نگاه به تخریبچی و گفت: خاطزجمع هستی که میتونی تنهایی معبر بزنی. گفت: آره باز فرمانده دلش قرص نبود. با بی سیم تماس گرفت وضعیت رو پرسید و فرمانده گردان گفت: حاجی پشت رسیدیم و تخریبچی نداریم. تنها تخریبچی وسط حرفش دوید و گفت: برادر من که هستم کار رو انجام میدهم فرمانده داشت از اجازه میخواست که مسیر رو برگردند و بعد از رفع مشکل عملیات کنند که قبول نکرد. باز تماس گرفت و گفت یه تخریبچی مونده و میگه خودم به تنهایی میتونم معبر بزنم. و هی اصرار تنها تخریبچی گردان که مورد قبول و اقع شد و تک و تنها دل به خدا داد و قدم در میدان مین گذاشت و زیر آتش دوشکای دشمن ابهت میدان مین رو شکست و معبر باز شد و رزمنده ها به قلب دشمن زدند. عملیات که تمام شد یکبار دیگر پادگان دوکوهه با حضور بچه هایی که از عملیات برگشته بودند به جنب و جوش افتاد. همه در میدان صبحگاه منتظر حضور فرمانده لشگر بودند. لب به سخن گشود و از حماسه رزمندگان لشگر27 در تجلیل کرد. به صورت ویژه از به عنوان (ص) تجلیل کرد. او را در کنار خود طلبید و لی نوجوان تخریبچی امتناع کرد و خواست عملش فقط برای خدا بماند. @alvaresinchannel
ولادت 🔶 روزهای آخر آبانماه سال 65 مصادف با ایام ولادت و امام صادق علیهم السلام بود. یکی دو ماه بود که عملیات نرفته بودیم و گردان نیروی جدید گرفته بود و مشغول آموزش بودند. بخشی از در منطقه در پیرانشهر و یه تعداد هم مشغول در مقابل خط پدافندی لشگرسیدالشهداء(ع) بودند. چون مقدمات عملیات بعدی در حال انجام بود بخشی از بچه های تخریب هم کنار در حال تمرین غواصی و آموزش های آبی و خاکی بودند. شب ولادت پیامبر و امام صادق علیهم السلام فرصتی شد تا اکثر نیروهای تخریب در جمع شوند جشن با شکوهی به پا شد. اونجا هم بگ و مگو بود که بچه ها حین سرود خوندن کف بزنند یا نزنند. من که در این برنامه میخوندم اصراری بر کف زدن نداشتم و هم که فرمانده ما بود اعتراضی به کف زدن بچه ها نداشت. در حین سرود خوندن بعضی ها دو انگشتی کف میزدند و زیر چشمی به هم نگاه میکردند تا اینکه جلسه رو دست گرفت. ابتدا یه آه کشید تا همه ی توجه ها رو به خودش جلب کنه و بعد دستهاش رو بالا آورد و شروع کرد به کف زدن و یه عده نوچه هاش هم همراهی کردند و جلسه رو از دست ما گرفت. اون شب بچه ها خیلی شادی کردن. ✅ در 19 دیماه سال 1365و در به عنوان به (ع) مامور شد و در نبرد نزدیک با دشمن بعثی در داخل به شهادت رسید. یاد همشون بخیر راوی: جعفرطهماسبی 💐 💐💐💐💐💐💐💐 @alvaresinchannel
◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️ ◼️◼️ ◼️ اولین سالگرد همسنگر ✅ برادر جانباز دکتر حمید رضا لطیفی آزاد 🔶زمان : پنجشنبه 16 آذرماه 1402 از ساعت 14 🔷مکان : امام زاده عبدالله(ع) - پیشوا- جاده جلیل آباد یاد و خاطره همسنگر سفر کرده را گرامی میداریم نثار روحش صلواتی هدیه بفرمایید @alvaresinchannel
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 🌿🌿🌿 🌿 مبارکباد امشب بر همه پدران عزیز مبارکباد یاد کنیم از که آسمانی شدند پدر شهیدان اربابیان نوریان شاه حسینی استاد حسنی زعفری معصومی به روح پدران آسمانی فاتحه مع الصلوات @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹 🔷 چهل و سومین سالگرد شهادت 5 همسنگر شهد که در مسافر آسمان شدند را گرامی میداریم. یادشان زمزمه نیمه شب مستان باد تا نگویند که از یاد فراموشانند. @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 1️⃣ سال 63 ✅ در شب اول فروردین ماه سال 63 یه تعدای از های مامور به گردان ها ی رزمی میرفتند تا برای عبور امن برای حمله به دژ مسلح طلائیه باز کنند. شب سختی بود البته باران رحمت خدا همه ی زمین منطقه درگیری با دشمن را فرا گرفت و مصلحت خدا براین بود که بچه های ما هم گرفتار آب و گل شوند. و حمله آغاز شد و رزمندگان از خط اول و دوم دشمن عبور کردند. اما.... نیروهای پشتیبانی کننده خاصه که قرار بود برای کمک و تقویت بچه ها در مقابل پاتک های دشمن وارد منطقه در گیری شود متاسفانه در گل فرو رفتند وبا روشن شدن هوا و تکرار شد. یاد که غریبانه در سال های سال آرمیدند بخیر. امشب به یاد همه آنها فاتحه ای قرائت کنید 🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 سلام بر سلام بر 🔷جمع رزمندگان لشگر 8 نجف تابستان سال 1366 قبل از منطقه عملیاتی سردشت غریبانه رفتند........... چه عاشقانه رفتند @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 شهادت: بارها میگفت: یه باید مثل یه درخت پر ثمر باشه که هرچی بارش بیشتر میشه افتاده و متواضع تر میشه او خودش اینگونه بود توی گردان تخریب لشگر10 علی اصغر برای خودش استوانه ای بود. معمولا توی عملیات ها در نقش معاون گردان ظاهر میشد فرماندهان تخریب لشگر10 مثل شهید حاج عبدالله و شهید حاج سید محمد به توانمندی او ایمان داشتند. روزهای سخت پاتک های دشمن در در شهر فاو فرمانده تخریبچی در خط بود. اونجا فقط انفجار در مسیر پاتک دشمن و مین گذاری چاره کار بود و این هم به آسانی انجام نمیشد . بچه هایی که باید انتخاب میشدند برای این کار استثنایی بودند و علی اصغر روی تک تک بچه ها شناخت داشت و انتخاب نیروها برای عملیاتش حرف نداشت. عملیات کربلای 4 و 5 و 8 مسولیت محور تخریب رو در خط مقدم و قرارگاه لشگر10 داشت. تا اینکه به رسید. کار عملیات در غرب کانال ماهی سخت و پیچیده بود فاصله با دشمن خیلی کم بود و خط درگیری هم شلوغ بود. دشمن با آتش پرحجم و میدان های مین ایضایی سعی کرده بود حرکت رزمندگان رو در عملیات کند کنه. برنامه ریزی برای عبور از زمین مسلح به مین و موانع وسیع دشمن در محور عملیاتی لشگر10 با شهید علی اصغر صادقیان به عنوان بود. روز 18 فروردین 66 بود بچه های توی خط با دشمن درگیر بودند و علی اصغر بین خط و قرارگاه در رفت و آمد بود. تا اینکه شب فرا رسید . دشمن همه ی امکانات رزهی اش رو پای کار آورده بود که همون شب پاتک کنه و بچه ها رو عقب بزنه. و فرماندهان برای مقابله ی با دشمن به خط مقدم فراخوانده شدند. شهید سید محمد زینال حسینی فرمانده تخریب لشگر10 و شهید علی اصغر صادقیان و یه تعداد از بچه های تخریب هم عازم خط شدند که در مسیر رسیدن به خط با گلوله خمپاره آسمانی شد. و فرمانده تخریب لشگر10 شهید حاج سید محمد زینال حسینی بالای پیکر مطهر دو دستی بر سر میکوبید و میگفت: . یاد شهید علی اصغر صادقیان و برادر شهید علی اکبر بخیر به روح شهیدان صلوات. @alvaresinchannel
42.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عازم معراج شهیدان معراج شهدای الرحیل الرحیل الرحیل قرار ما سرزمین عاشقان صبح پنجشنبه 13 اردیبهشت 1403 - ساعت 7 صبح زیارت عاشورا با حضور رزمندگان لشگر10 سیدالشهداء(ع) و فرمانده لشگر 10 سیدالشهداء(ع) بعداز پل کرخه—سه راه قهوه خانه—به سمت فکه قبل از سایت— (قرارگاه ) @alvaresinchannel
با شیر مرد حاج آقا دهقان منشادی بازمانده دلاورمردانی که با دستور حاج احمد متوسلیان برای ماموریت ویژه بعد از مرحله ی دوم انتخاب شدند ماموریت اونها دشمن بعثی روی بود او میگفت : نیم ساعت به اذان صبح روز سوم خرداد 1361 بود و هنوز هوا روشن نشده بود که بچه ها تخریب با 200 پوند TNT روی پل رفتند و بعد............. @alvaresinchannel
✅ گردهمایی رزمندگان همراه با آئین نامگذاری در روز مقاومت ، ایثار و پیروزی پنجشنبه سوم خرداد 1403- ساعت 17 🔷گلزار شهدای بهشت زهراء(س)-میدان قطعه 29-زیر پرچم @alvaresinchannel
40.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بشنوید مداحی ذاکر اهلبیت(ع) 🔷جانباز حاج منصور نورایی در جمع همسنگران تخریبچی در روز سوم خرداد سالروز گلزار شهدای بهشت زهراء سلام الله علیها @alvaresinchannel
🇮🇷 تخریبچی جانباز دکتر حاج علیرضا زاکانی برای عبور از تخریبچی لازم است صبر کنید برسه. با دویدن در میدان مین باز نمیشه تخریبچی کار بلد ، معبر ایمن ایجاد میکنه داش علی داره میاد او سابقه داره؟؟؟؟!!!!!!! معبر با چشم بسته هم زده و جا نگذاشته... ✅عکس یادگاری معبر زنان گردان تخریب لشگر10 20 بهمن 1362 بازی دراز ایستاده از سمت راست برادر نقی جعفری 🌹 🌹 مسعود رضوانیان ✅ دکتر حاج علیرضا زاکانی نشسته از سمت راست برادر صبوری 🌹 🌹 برادر مجتبی صومی @alvaresinchannel
علی اکبرهای یاد و خاطره جوانان شهید را گرامی میداریم @alvaresinchannel
به مناسبت سی و نهمین سالگرد جانباز شدن امروز جمعی از همسنگران در معیت خانواده فرمانده نوریان به مناسبت سی و نهمین سالگرد جانباز شدن برادر تخریبچی حسین حاج آقایی با این شهید زنده و جانباز 70 درصد دیدار کردند... 🔷برادر جانباز حسین حاج آقایی 17 ساله بود که به گردان تخریب لشگر10 سیدالشهداء(ع) اعزام شد و در مرداد ماه سال 1364 قبل از با انفجار مین ضدتانک و اصابت ترکش به ناحیه سر به اغما رفت و به حمدالله با تلاش کادر درمان در تهران بعد از چند ماه از اغماء خارج شد و 39 سال است که به عنوان شهید زنده در جامعه مشغول فعالیت است...برای این همسنگر عزیز و خانواده گرامیش آرزوی توفیقات روز افزون را داریم.. @alvaresinchannel
🍁🌹🍁🌹🍁🌹🍁🌹🍁🌹🍁🌹🍁🌹 🍁🌹 ✅ حماسه ی وووووووووووووووووووو 🔷 ✍️✍️✍️ راوی: به گردان ها برای مامور شده بودند اون ها سر ستون میرفتند و گردان عازم هجوم به مواضع دشمن شد مدام با بی سیم وضعیت گردان رو می پرسید. چون آتیش دشمن سنگین شده بود و گردان در مسیری میرفت که خطرات زیادی تهدیدش میکرد آتش اداوت دشمن روی ستون گردان زیاد بود و بچه هایی که سر ستون بودند بیشترین آسیب رو دیدند. تخریبچی هایی که مامور به گردان رزمی بودند یکی یکی با ترکش توپ و خمپاره زمین گیر شدند. هم که گردان رو همراهی میکرد از ترکش بی نصیب نبود تا پشت میدون مین رسیدند فقط یک نفر از سرپا بود. ستون رزمنده ها نزدیک از حرکت ایستاد. همه سراغ تخریبچی ها رو میگرفتند. غافل از اینکه تخریبچی های مجروح یکی یکی از ستون جدا شده بودند. تنها تخریبچی بازمانده خودش رو به فرمانده گردان معرفی کرد. فرمانده گردان با تعجب پرسید بقیه بچه های تخریب کجا هستند. خبردار شد که زیر آتیش سنگین دشمن مصدوم شدند. تخریبچی تنها به فرمانده گفت: من حاضرم با توکل به خدا به تنهایی داخل معبر بزنم. فرمانده گردان یه نگاهی به میدان مین کرد و یه نگاه به تخریبچی و گفت: خاطزجمع هستی که میتونی تنهایی معبر بزنی. گفت: آره باز فرمانده دلش قرص نبود. با بی سیم تماس گرفت وضعیت رو پرسید و فرمانده گردان گفت: حاجی پشت رسیدیم و تخریبچی نداریم. تنها تخریبچی وسط حرفش دوید و گفت: برادر من که هستم کار رو انجام میدهم فرمانده داشت از اجازه میخواست که مسیر رو برگردند و بعد از رفع مشکل عملیات کنند که قبول نکرد. باز تماس گرفت و گفت یه تخریبچی مونده و میگه خودم به تنهایی میتونم معبر بزنم. و هی اصرار تنها تخریبچی گردان که مورد قبول و اقع شد و تک و تنها دل به خدا داد و قدم در میدان مین گذاشت و زیر آتش دوشکای دشمن ابهت میدان مین رو شکست و معبر باز شد و رزمنده ها به قلب دشمن زدند. عملیات که تمام شد یکبار دیگر پادگان دوکوهه با حضور بچه هایی که از عملیات برگشته بودند به جنب و جوش افتاد. همه در میدان صبحگاه منتظر حضور فرمانده لشگر بودند. لب به سخن گشود و از حماسه رزمندگان لشگر27 در تجلیل کرد. به صورت ویژه از به عنوان (ص) تجلیل کرد. او را در کنار خود طلبید و لی نوجوان تخریبچی امتناع کرد و خواست عملش فقط برای خدا بماند. @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 ✅ سی و هفت سال قبل در روز 15 مرداد 1366 مصادف با روز عید قربان سردار شهید تخریبچی جانشین تخریب لشگر 27 در از جبهه سردشت در حال خنثی سازی مین پرکشید. 🔷 یاد و خاطره همه شهدای را گرامی میداریم. @alvaresinchannel
ابوالفضل دهقان روز یازدهم فروردین سال 67 در اطراف دریاچه عراق با بمب شیمیایی دشمن مصدوم شد همه ی بچه هایی که اونجا بودند به فاصله چند ثانیه ویا چند دقیقه به شهادت رسیدند. و تنها بود که با گاز شیمیایی در دم شهید نشد. این شهید رو برای مدوا به در مشهد بردند. پدرش نقل میکرد که : شنیدم ابوالفضل مجروح شده و به مشهد بردن. رفتم مشهد و خیلی تلاش کردم تا پیداش کردم. چند روزی دکترا مشغول مداواش بودند. حالش خیلی خوب شده بود. درخواست کردم که به تهران منتقل بشه و ادامه درمان در تهران باشه. دکترها هم قبول کردند. مقدمات انتقالش رو پیگیری کردم و آماده رفتن شدیم ابوالفضل به من گفت: حالا که قراره بریم تهران شما برو زیارت امام رضا(ع) و برگرد تا با هم بریم من رفتم حرم.. وقتی برگشتم دیدم همه چیز به هم ریخته.. گفتند ابوالفضل توی کما رفته..و هرچه تلاش کردند نفسش بالا نیومد و دیگه به تهرون نرسید و ازآغوش به معراج رفت. 🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @alvaresinchannel
💐💐💐💐💐💐💐💐💐 💐💐💐💐 💐💐 💐 ولادت 🔶 روزهای آخر آبانماه سال 65 مصادف با ایام ولادت و امام صادق علیهم السلام بود. یکی دو ماه بود که عملیات نرفته بودیم و گردان نیروی جدید گرفته بود و مشغول آموزش بودند. بخشی از در منطقه در پیرانشهر و یه تعداد هم مشغول در مقابل خط پدافندی لشگرسیدالشهداء(ع) بودند. چون مقدمات عملیات بعدی در حال انجام بود بخشی از بچه های تخریب هم کنار در حال تمرین غواصی و آموزش های آبی و خاکی بودند. شب ولادت پیامبر و امام صادق علیهم السلام فرصتی شد تا اکثر نیروهای تخریب در جمع شوند جشن با شکوهی به پا شد. اونجا هم بگ و مگو بود که بچه ها حین سرود خوندن کف بزنند یا نزنند. من که در این برنامه میخوندم اصراری بر کف زدن نداشتم و هم که فرمانده ما بود اعتراضی به کف زدن بچه ها نداشت. در حین سرود خوندن بعضی ها دو انگشتی کف میزدند و زیر چشمی به هم نگاه میکردند تا اینکه جلسه رو دست گرفت. ابتدا یه آه کشید تا همه ی توجه ها رو به خودش جلب کنه و بعد دستهاش رو بالا آورد و شروع کرد به کف زدن و یه عده نوچه هاش هم همراهی کردند و جلسه رو از دست ما گرفت. اون شب بچه ها خیلی شادی کردن. ✅ در 19 دیماه سال 1365و در به عنوان به (ع) مامور شد و در نبرد نزدیک با دشمن بعثی در داخل به شهادت رسید. یاد همشون بخیر راوی: جعفرطهماسبی 💐 💐💐💐💐💐💐💐 @alvaresinchannel
43 سال گذشت شهادت 7 مهرماه 1360 شهید مسعود مافی معاون گردان تخریب لشگر امام حسین(ع) و از نیروهای و بود و برادر کوچکترش محمود هم تخریبچی بود. 🔷در هر دو برادر در قامت حماسه سازان خوش درخشیدند . محمود در 5 مهرماه در ماموریت تخریب در محور آبادان-ماهشهر بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و مسعوددر این عملیات به شدت مجروح شد و مقدر این بود پیکر مجروح فرمانده تخریبچی برای درمان با هواپیمای C130 به تهران منتقل شود و این پرواز در نزدیکی تهران در منطقه کهریزک دچار حادثه شد و به همراه فرماندهان شهید و و و و به خیل شهدا پیوستند و در گلزار شهدای بهشت زهراء(س) در قطعه 24 ردیف 97 شماره 42 به خاک سپرده شد. @alvaresinchannel
🔷 برای حمایت از مزایده 4 فیش عمره بانک ملی با الویت ۳۸۴ متعلق به جانباز و خانواده گرامشان جهت حمایت از محور مقاومت و کمک مومنانه به مظلومین لبنان# داوطلبان این مزایده با قیمت بالا تربا شماره 09121036005خاکپور(صلواتی) تماس حاصل فرمایند @alvaresinchannel
؟؟؟؟ که آماده شهادت بود سردار شهید تخریبچی حاج رسول فیروزبخت شهادت 10 آبان 1366 جبهه سردشت ✍️✍️راوی : منوچهر قائد امینی ❇️ وقت خواب بود و جایم را پهن کردم و خوابیدم . یک ساعت بعد ، رسول طبق معمول آمد و با لگد منو از خواب بیدار کردو گفت بلند شو ! گفتم چی شده رسول ؟ گفت وضو گرفتی ؟ گفتم اگر شما اجازه بدهی وضو گرفته بودم و خوابیدم . گفت حالا باطل شده ، بلند شو بریم ، کارت دارم . گفتم بخدا خوابم می آید برو بگذار بخوابم . گفت نه ! بلند شو کارت دارم . با هم از سنگر اومدیم بیرون و وضو گرفتیم و یک چند قدمی با هم راه رفتیم که یک دفعه روی شانه ام زد و گفت که خواهی ؟ با خنده گفتم دوباره چی شده رسول ؟ گفت شفاعت می خواهی یا نه ؟ گفتم شوخی نکن . گفت نه بخدا بدون شوخی میگم . شفاعت می خواهی یا نه ؟ با خودم فکر کردم شاید واقعا چیزی بهش الهام شده باشد ، برای اینکه خلاص بشم گفتم باشه . رفتیم حسینیه برای نماز و رسول مشغول نماز شب شد و بعد هم نماز صبح رو خوندیم و از حسینیه آمدیم بیرون و رفتیم یک جایی نشستیم . رو به من کرد و گفت منوچهر من امروز می شوم . یک نگاه بهش انداختم و گفتم دوباره شروع کردی رسول ؟ بیا بریم تو رو خدا بیا بریم . گفت نه بخدا راست میگم و گفت : این کیف پولم پیش شما بماند . کیف پولش را به من داد و گفت من شهید می شوم و یک سری مسائل هست که تو باید بدانی .گفتم چیه ؟ گفت وقتی منفجر میشه ، من همان موقع در جا شهید نمی شوم . یک چند لحظه ای یا یک ربعی را زنده ام ولی نمی توانم حرف بزنم . لب هایم اگر به هم می خورد بدان که دارم ذکر می گویم . یا زهرا یا زهرا می گویم . و یک مقدار از بدن من در منطقه می ماند ، آن ها را جمع کن . گفتم رسول چیه ؟ داری وصیت می کنی ؟ فیلم بازی میکنی ؟ گفت نه بخدا . اومدیم به چادر و گفت لباس هایم بوی نفت می دهد . یکی از بچه ها یک پیراهن و شلوار گرمکن داشت و آن را به رسول داد .رسول گفت من با این لباس گرم کن بروم شهید بشوم؟ گفتم رسول دوباره شروع کردی؟! گفت فرمانده با این لباس ها باید شهید بشود؟ گفتم چیه ؟ گیر دادی ؟ چی می خواهی ؟ گفت تو یک دست لباس کره ای داری اون رو بده، گفتم؟ چشم . لباس کره ای هم بهش دادم و پوشید . و از رسول جدا شدیم من رفتم دنبال ماموریت پاکسازی میدان مین و وقتی برگشتم که کار از کار گذشته بود و خبر شهادت رسول و شهید حاج قاسم اصغری رو به من دادند.. شهید حاج رسول همانطوری که پیش بینی کرده بود به شهادت رسید. ❇️ شهید حاج رسول فیروزبخت به همراه شهید حاج قاسم اصغری جانشین گردان تخریب لشگر10 در دهم آبان ماه 1366 در جبهه سردشت با انفجار مین والمرا به فیض شهادت نائل آمدند. @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 سی و هفت سال پیش در چنین روزی 4 آذرماه 66 تیم گشت و شناسایی لشگر10 که شب های قبل برای شناسایی مواضع دشمن در درجنوب اعزام شده بودند در مسیر برگشت در اثر برخورد با دو نفر از شهید و تیم شناسایی مجروح میشود. ✅ در این ماموریت و به شهادت رسیدند. پیکر این دو شهید در امام زاده عباس چهاردانگه به خاک سپرده شد. تصویر بالا دیماه سال 1365 از سمت راست برادر محمد رضا توانا @alvaresinchannel