eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
907 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
705 ویدیو
66 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🍃🌹 فروردین 1367 ✍🏿✍🏿✍🏿 راوی : روز 5 فروردین ماه بود که دستور رسید امشب باید به دشمن حمله کنید. مقرر شده بود که غواص های تخریب و اطلاعات از پایین ارتفاع تیمورژنان وارد آب شوند و با نفوذ در ساحل دشمن و گرفتن سرپل سایر گردانها هم وارد منطقه شده و عملیات گسترش پیدا کند .که عصر روز پنجم این طرح لغو شد و قرار شد همه غواصها سوار بر قایق به سمت ساحل دشمن حرکت کنند. هنوز ظهر نشده بود که با تعدادی از دوستان رفتیم سمت که حدود چهار کیلومتر با منطقه درگیری فاصله داشت و داخل شیاری که از آتش در امان باشد ایجاد شده بود. کنار اسکله دستم را داخل آب کردم . تمام بدنم یخ کرد. گفتم "خدا کنه امشب ما مجبور نشیم داخل این آب بریم "چون آب دریاچه تازه با آب برفهایی که از کوهها سرازیر شده بود قدری بالا اومده بود.. اسکله رو که دیدیم برگشتیم به سنگر بچه ها که زیر بود. دسته غواصهای تخریب 20نفری میشدند که 5 نفر دیگه هم اضافه شد. لباس غواصی های ما مناسب نبود . سایز لباس ها بزرگ بود و برای هیکل های تنومند خوب بود و اکثر بچه های ما نحیف و لاغر بودند. فین های غواصی هم لنگه به لنگه بودند.این مسئله ما رو نگران کرده بود. مقر (س)نزدیک ما بود. رفتم پیش فرمانده گردانش که حاج آقا خادم بود.تا مشکل لباس های غواصی رو حل کنم. اما دیدم وضع اونا هم از ما بدتره... ادامه دارد👇👇👇👇 🍃🌺🌺 🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @alvaresinchannel
🌴🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🍃🌹 فروردین 1367 ✍🏿✍🏿✍🏿 راوی : روز 5 فروردین ماه بود که دستور رسید امشب باید به دشمن حمله کنید. مقرر شده بود که غواص های تخریب و اطلاعات از پایین ارتفاع تیمورژنان وارد آب شوند و با نفوذ در ساحل دشمن و گرفتن سرپل سایر گردانها هم وارد منطقه شده و عملیات گسترش پیدا کند .که عصر روز پنجم این طرح لغو شد و قرار شد همه غواصها سوار بر قایق به سمت ساحل دشمن حرکت کنند. هنوز ظهر نشده بود که با تعدادی از دوستان رفتیم سمت که حدود چهار کیلومتر با منطقه درگیری فاصله داشت و داخل شیاری که از آتش در امان باشد ایجاد شده بود. کنار اسکله دستم را داخل آب کردم . تمام بدنم یخ کرد. گفتم "خدا کنه امشب ما مجبور نشیم داخل این آب بریم "چون آب دریاچه تازه با آب برفهایی که از کوهها سرازیر شده بود قدری بالا اومده بود.. اسکله رو که دیدیم برگشتیم به سنگر بچه ها که زیر بود. دسته غواصهای تخریب 20نفری میشدند که 5 نفر دیگه هم اضافه شد. لباس غواصی های ما مناسب نبود . سایز لباس ها بزرگ بود و برای هیکل های تنومند خوب بود و اکثر بچه های ما نحیف و لاغر بودند. فین های غواصی هم لنگه به لنگه بودند.این مسئله ما رو نگران کرده بود. مقر (س)نزدیک ما بود. رفتم پیش فرمانده گردانش که حاج آقا خادم بود.تا مشکل لباس های غواصی رو حل کنم. اما دیدم وضع اونا هم از ما بدتره... ادامه دارد👇👇👇👇 🍃🌺🌺 🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @alvaresinchannel
🌴🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🍃🌹 فروردین 1367 ✍🏿✍🏿✍🏿 راوی : روز 5 فروردین ماه بود که دستور رسید امشب باید به دشمن حمله کنید. مقرر شده بود که غواص های تخریب و اطلاعات از پایین ارتفاع تیمورژنان وارد آب شوند و با نفوذ در ساحل دشمن و گرفتن سرپل سایر گردانها هم وارد منطقه شده و عملیات گسترش پیدا کند .که عصر روز پنجم این طرح لغو شد و قرار شد همه غواصها سوار بر قایق به سمت ساحل دشمن حرکت کنند. هنوز ظهر نشده بود که با تعدادی از دوستان رفتیم سمت که حدود چهار کیلومتر با منطقه درگیری فاصله داشت و داخل شیاری که از آتش در امان باشد ایجاد شده بود. کنار اسکله دستم را داخل آب کردم . تمام بدنم یخ کرد. گفتم "خدا کنه امشب ما مجبور نشیم داخل این آب بریم "چون آب دریاچه تازه با آب برفهایی که از کوهها سرازیر شده بود قدری بالا اومده بود.. اسکله رو که دیدیم برگشتیم به سنگر بچه ها که زیر بود. دسته غواصهای تخریب 20نفری میشدند که 5 نفر دیگه هم اضافه شد. لباس غواصی های ما مناسب نبود . سایز لباس ها بزرگ بود و برای هیکل های تنومند خوب بود و اکثر بچه های ما نحیف و لاغر بودند. فین های غواصی هم لنگه به لنگه بودند.این مسئله ما رو نگران کرده بود. مقر (س)نزدیک ما بود. رفتم پیش فرمانده گردانش که حاج آقا خادم بود.تا مشکل لباس های غواصی رو حل کنم. اما دیدم وضع اونا هم از ما بدتره... ادامه دارد👇👇👇👇 🍃🌺🌺 🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 : 11 فروردین 67 نوجوان شوخ طبعی بود باید باهاش زندگی میکردی تا به پی ببری نیروی کاری و عملیاتی بود فوق العاده پر تحرک و شلوغ توی هر دسته ای میرفت مسوول دسته در برخورد اول میگفت: این نیرو رو جابجا کنید. اما اگر یه خورده تحملش میکرد دسته اش شاداب ترین بود. همیشه وقتی سر سفره دعا میکرد ... دعاش این بود اللهم زوجنا من الحور العین و همه بچه ها با خنده میگفتند... () 🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @alvaresinchannel
🌴🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🍃🌹 فروردین 1367 1️⃣✍🏿✍🏿✍🏿 راوی : روز 5 فروردین ماه بود که دستور رسید امشب باید به دشمن حمله کنید. مقرر شده بود که غواص های تخریب و اطلاعات از پایین ارتفاع تیمورژنان وارد آب شوند و با نفوذ در ساحل دشمن و گرفتن سرپل سایر گردانها هم وارد منطقه شده و عملیات گسترش پیدا کند .که عصر روز پنجم این طرح لغو شد و قرار شد همه غواصها سوار بر قایق به سمت ساحل دشمن حرکت کنند. هنوز ظهر نشده بود که با تعدادی از دوستان رفتیم سمت که حدود چهار کیلومتر با منطقه درگیری فاصله داشت و داخل شیاری که از آتش در امان باشد ایجاد شده بود. کنار اسکله دستم را داخل آب کردم . تمام بدنم یخ کرد. گفتم "خدا کنه امشب ما مجبور نشیم داخل این آب بریم "چون آب دریاچه تازه با آب برفهایی که از کوهها سرازیر شده بود قدری بالا اومده بود.. اسکله رو که دیدیم برگشتیم به سنگر بچه ها که زیر بود. دسته غواصهای تخریب 20نفری میشدند که 5 نفر دیگه هم اضافه شد. لباس غواصی های ما مناسب نبود . سایز لباس ها بزرگ بود و برای هیکل های تنومند خوب بود و اکثر بچه های ما نحیف و لاغر بودند. فین های غواصی هم لنگه به لنگه بودند.این مسئله ما رو نگران کرده بود. مقر (س)نزدیک ما بود. رفتم پیش فرمانده گردانش که حاج آقا خادم بود.تا مشکل لباس های غواصی رو حل کنم. اما دیدم وضع اونا هم از ما بدتره... ادامه دارد👇👇👇👇 🍃🌺🌺 🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 شهادت 6 فروردین 67 ✍️✍️✍️راوی: این شهید هم چند روزی اومد من توی چند تا صبحگاه و رزم دیدمش بود توی صبحگاه همیشه ته ستون میومد. معمولا جا میموند عرق میکرد و نفس نفس میزد لباس خاکی هم اندازه اش نبود وقتی پیرهن خاکی میپوشید دکمه هاش به زور بسته میشد نتونست توی دوام بیاره و از گردان رفت فکر کنم سلام الله علیها. صبح داشتم میومدم لب اسکله لشگر10 که دیدم نفس زنان داره سربالایی رو بالا میره. لباسش خیس شده بود..به شدت عرق کرده بود. تا منو دید خیلی خوشحال شد.. سلام و علیک کردیم. خودش خنده اش گرفت. بهش گفتم صبحگاه ها رو سخت میگرفتند برای اینکه اینجا به هن و هن نیفتی. خیلی با محبت گفت: میرم بالا خدا بزرگه. روبوسی کردیم و رفت. دیگه همدیگه رو ندیدیم تا اینکه کنار مزار در گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها داشتم فاتحه میخوندم که یهو از لابلای نگاهم به عکسش افتاد. دیدم همون نوجوون به رفته و ما مدعیان موندیم یادش کنیم با صلوات 🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
ابوالفضل دهقان روز یازدهم فروردین سال 67 در اطراف دریاچه عراق با بمب شیمیایی دشمن مصدوم شد همه ی بچه هایی که اونجا بودند به فاصله چند ثانیه ویا چند دقیقه به شهادت رسیدند. و تنها بود که با گاز شیمیایی در دم شهید نشد. این شهید رو برای مدوا به در مشهد بردند. پدرش نقل میکرد که : شنیدم ابوالفضل مجروح شده و به مشهد بردن. رفتم مشهد و خیلی تلاش کردم تا پیداش کردم. چند روزی دکترا مشغول مداواش بودند. حالش خیلی خوب شده بود. درخواست کردم که به تهران منتقل بشه و ادامه درمان در تهران باشه. دکترها هم قبول کردند. مقدمات انتقالش رو پیگیری کردم و آماده رفتن شدیم ابوالفضل به من گفت: حالا که قراره بریم تهران شما برو زیارت امام رضا(ع) و برگرد تا با هم بریم من رفتم حرم.. وقتی برگشتم دیدم همه چیز به هم ریخته.. گفتند ابوالفضل توی کما رفته..و هرچه تلاش کردند نفسش بالا نیومد و دیگه به تهرون نرسید و ازآغوش به معراج رفت. 🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @alvaresinchannel