🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌿🌹
#روزهای_حماسه
#عملیات_سیدالشهداء_علیه_السلام
اردیبهشت65
✍✍ راوی: #جعفر_طهماسبی
#تخریب_لشگر_10
خبر رسید #مرخصی ها لغو شده و گردان به حالت آماده باش صدرصد در اومد..
بچه ها یک مقدار دمق شدند . دوست داشتن قبل از ماه #رمضون برن تهران و برگردند .
اما خبر آماده باش با پیغام #امام همراه بود که فرموده بود #به_رزمنده ها_بگید_جلوی_دشمن_رو _بگیرند و به او امان ندن. مقر ما که #موقعیت_الوارثین نام داشت در جاده فکه نرسیده به سایت 5 در معرض خطر هجوم دشمن بود. صدای توپخانه دشمن که منطقه رو به شدت میکوبید میومد نيروهاي دشمن به استعداد 2 لشكر پياده مكانيزه و زرهي با پشتيباني آتش توپخانه در محور فكه در تاریخ 10اردیبهشت ماه سال65 تعرض خود را به مواضع پدافندي نيروهاي ما آغاز كردند رزمندگان ارتش که از قدیم پدافند منطقه رو به عهده داشتند غافلگیر شده بودند و دشمن منتظر عکس العمل نیروهای خودی بود تا برای ادامه تعرض تصمیم گیری کنه. در مقر الوارثین همه به حالت آماده باش در آمدند و خبر رسید از فرماندهی لشگر که #بچه های_تخریب به همراه برادران #اطلاعات_عملیات جهت شناسایی دشمن به منطقه اعزام شوند.
شب یازدهم اردیبهشت 65 بود که تعدادی از بچه های تخریب و اطلاعات برای شناسایی رفتند شهید #سعید_صدیق هم رفته بود.
وقتی برگشت از حضور پر حجم دشمن در منطقه فکه می گفت .
من ازسعید از #عمق_میدان_مین پرسیدم و گفت که ما به میدون نرسیدیم و دشمن هنوز فرصت نکرده میدان مین و موانع ایجاد کنه .
🌿🌹
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🍃🌺
#فرماند_هان_هم_قسم_شدند
#عملیات_سیدالشهداء_علیه_السلام
به روایت
✍✍ #جعفر_طهماسبی
دوازدهم اردیبهشت فرماندهان گردانها به مقر فرماندهی لشگر فراخوان شدند..
#شهید_سید_محمد فرمانده تخریب رفت و بعد از برگشتن از جلسه ، برای ما تعریف کرد که : همیشه #شهید_کیانپور که در اون مقطع به علت مجروحیت #شهید_عراقی مسوولیت #اطلاعات_عملیات لشگر رو به عهده داشت، وقت توضیح وضعیت دشمن تعداد سنگرها و نفرات مستقر در اونها رو برای فرمانده ها تشریح میکرد اما!!!! اینبار گفت ما به علت نداشتن فرصت اطلاعات زیادی از دشمن نداریم فقط محدوده استقرار دشمن رو میدونیم و من (شهید سیدمحمد)هم گفتم بچه های ما جلو رفته اند و در مسیر به #میدان_مین نرسیدند شاید فردا که به دشمن حمله میکنیم با میدان مین هم برخورد کنیم .
این حرف ها موجب شده بود فرماندهان با تردید به کار نگاه کنند.
این شهید از جلسه آنشب فرماندهان اینگونه تعریف میکرد...
اولین فرماندهی که گفت من با این اوصاف گردانم رو در اختیار قرار نمیدم شهید #حسین_اسکندرلو بود. وسایر فرماندهان هم به تبع اون از مسوولیت شونه خالی میکردند .
تا اینکه آقای #فضلی گفت برادرها فرمان #امام_عزیز است که به دشمن امان ندید . درسته ما از مواضع و موانع دشمن اطلاعاتی نداریم و حق شما فرماندهان است که به محدوده درگیری کاملا اشراف داشته باشید..اما ما اگر زود اقدام نکنیم و جلوی دشمن را نگیریم او به خود جرات میده و به سمت شهرهای ما پیشروی میکنه ما چاره ای نداریم جز حمله به دشمن .
برادرها !!!!!!
امشب من به تاسی از سرور و سالار شهیدان نور اطاق فرماندهی رو کم میکنم وهرکس تمایل به قبول مسوولیت و ماموریت نداره از جمع بیرون بره .
ما باید به تکلیف خود عمل کنیم.
#شهید_سید_محمد گفت :کار به اینجا که رسید صدای گریه از گوشه کنار بلند شد و در یک لحظه همه جمع یکپارچه گریه میکردند که صدای #حسین_اسکندرلو بلند شد برادرها #ه_کی_حاضره_در_این_ماموریت_تا_پای_جان_بایسته_دستشو_جلو_بیاره.
دستها جلو اومد و روی قران قرار گرفت و فرماندهان گردانها هم قسم شدند که امان رو از دشمن بگیرند.
🍃🌺
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#خاطرات_شهید
#حجت_الاسلام_سید_مهدی_تقوی
#غواص_خط_شکن_عملیات_کربلای_5
💐🌷#از_مدرسه_تا_گردان_تخریب
بعد از اينكه سال دوم دبيرستان را قبول شدم به سركار رفتم بعد از 45 روز آن كار راترك كردم و به #جبهه رفتم و من چون متولد 1349 بودم، نمي گذاشتند و براي همين در فتوكپي شناسنامه دست كاري كردم و ما را به #گردان_حضرت_علي_اكبر(ع) معرفي كردند .
در #پادگان_وليعصر(ع) تهران كه مي خواستند ما را تقسيم بكنند، يكي از نماينده هاي #گردان_تخريب به آنجا آمده بود و از ماموریت #بچه_های_تخریب در جبهه گفت و من داوطلب اعزام به تخریب شدم
به گردان تخريب رفتم و همان اول با معاون گردان صحبت كردم كه وقتي مدرسه ها باز شد من بايد بروم و او هم قبول كرد و من 45 روزي ماندم و با بچه ها انس گرفتم واحتياجات جبهه و خودم را ديدم و بالاخره قسمت اين بود كه ما آنجا بمانيم.
در آنجا كلاس هاي آشنائي با مين مي گذاشتند و كلاسهاي آر پي جي و تيراندازي هم داشتيم #عمليات_كربلاي_2 شروع شد و ما به منطقه رفتيم ولي قسمت نبود كه در این عمليات شركت كنيم و بعد از عمليات يكسري از بچه ها را به مشهد بردند بعد از اينكه از مشهد آمديم گردان براي بچه ها آموزش گذاشت و مادر آن شركت كرديم و تا اينكه قرار شد #عمليات_كربلاي_5 شروع بشود و يكسري از بچه ها را بردند كه #غواصي ياد بگيرند و من هم رفتم و 10-15 روز بيشتر طول نكشيد و آماده عملیات شدیم.
در #شب_عملیات_کربلای_5 به عنوان #غواص_تخریبچی به گردان #حضرت_علي_اكبر_علیه_السلام مامور شدیم.
معبر ما به نام #فاطمه_زهراء (س) بود.
شب عملیات قبل از ما تعدادی از #بچه_هاي_تخريب جلو رفته بودند تا موانع رو بشکافند و معبر برای عبور غواصان ایجاد کنند.
قبل از رسیدن گروهانی که ما همراهش بودیم عملیات لو رفت. 8 رده سیم خاردار جلوی ما بود و هر رده باز 8 رديف سيم خاردار داشت كه 4 تا روي آب و 4 تا زير آب ، و يكسري از مين ها هم زیر آب بودكه يكي از بچه ها ، پايش روي مين رفت و شهيد شد.
از طرف فرماندهي گردان فرمان رسيد كه به هر نحوي هست بقیه #بچه_هاي_تخريب راه را باز كنند حتي اگر بايد روي سيم خاردار بخوابند به علت آتش دشمن تعدادی از بچه ها شهید و مجروح شده بودند .
قرار شد برای حمله به دشمن و رسیدن به #دژ_شلمچه در گروه های 5 و 10 نفره با استفاده از #آر_پی_جی به دشمن حمله کنیم و از موانع عبور کرده و به دژ برسیم.
يكي از بچه هاي #اطلاعات_عمليات جلوی ستون قرار گرفت و يكي از #بچه_هاي_تخريب پشت سر او و من هم پشت سر ايشان و چند نفر ديگر هم پشت سر من ایستادند و به یک ستون حرکت کردیم برای عبور از موانع.
هنوز چند متری نرفته بودیم که آتش دشمن به سمت ما قفل شد و در یک لحظه با تیر اندازی دشمن داخل آب برادر اطلاعات عمليات شهيد شد و نفر جلوی من هم که از بچه های خودمون بود تير به سرش خورد و شهيد شد. من سر ستون بودم و مسیر رو ادامه دادم هرچه جلو میرفتم آتش تیربارهای دشمن سنگین و دقیق تر میشد تا جایی رسیدیم که پشت سرم رو نگاه کردم و دیدم کسی نیست. تعدادی مجروح و شهید شده بودند و همان لحظه هم احساس کردم دست چپم سنگین شد. تیر به دستم خورده بود . دیدم دستم دیگه کار نمیکنه و خودم رو روی آب سر دادم تا به خاکریزی که سمت راست معبر بود و پای یکی از مجروحین رو هم گرفتم و به خاکریز چسبیدیم. چند ساعتی گذشت. هوا به شدت سر بود و خون زیادی از ما رفته بود و همه ی وجودمان رو سرما گرفته بود.
تیم های #غواصی که جلو رفته بودند داشتند برمیگشتند. دستور رسیده بود که غواص ها عقب بیایند.
اونها به داد ما رسیدند و کمک کردند و ما ما را روي آب هل دادند و قايق آمدند و ما سوار شديم .
ما رو با آمبولانس به اهواز و از آنجا هم به مشهد اعزام شدیم و در بیمارستان مشهد ادامه عمليات را از تلويزيون نگاه كرديم.
45 روز دستم توي گچ بود و بعد از طی شدن ایام درمان مجددا به #گردان_تخریب برگشتم و برای عملیات بعد اعلام آمادگی کردم .
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#خاطرات_شهید
#حجت_الاسلام_سید_مهدی_تقوی
#غواص_خط_شکن_عملیات_کربلای_5
💐🌷#از_مدرسه_تا_گردان_تخریب
بعد از اينكه سال دوم دبيرستان را قبول شدم به سركار رفتم بعد از 45 روز آن كار راترك كردم و به #جبهه رفتم و من چون متولد 1349 بودم، نمي گذاشتند و براي همين در فتوكپي شناسنامه دست كاري كردم و ما را به #گردان_حضرت_علي_اكبر(ع) معرفي كردند .
در #پادگان_وليعصر(ع) تهران كه مي خواستند ما را تقسيم بكنند، يكي از نماينده هاي #گردان_تخريب به آنجا آمده بود و از ماموریت #بچه_های_تخریب در جبهه گفت و من داوطلب اعزام به تخریب شدم
به گردان تخريب رفتم و همان اول با معاون گردان صحبت كردم كه وقتي مدرسه ها باز شد من بايد بروم و او هم قبول كرد و من 45 روزي ماندم و با بچه ها انس گرفتم واحتياجات جبهه و خودم را ديدم و بالاخره قسمت اين بود كه ما آنجا بمانيم.
در آنجا كلاس هاي آشنائي با مين مي گذاشتند و كلاسهاي آر پي جي و تيراندازي هم داشتيم #عمليات_كربلاي_2 شروع شد و ما به منطقه رفتيم ولي قسمت نبود كه در این عمليات شركت كنيم و بعد از عمليات يكسري از بچه ها را به مشهد بردند بعد از اينكه از مشهد آمديم گردان براي بچه ها آموزش گذاشت و مادر آن شركت كرديم و تا اينكه قرار شد #عمليات_كربلاي_5 شروع بشود و يكسري از بچه ها را بردند كه #غواصي ياد بگيرند و من هم رفتم و 10-15 روز بيشتر طول نكشيد و آماده عملیات شدیم.
در #شب_عملیات_کربلای_5 به عنوان #غواص_تخریبچی به گردان #حضرت_علي_اكبر_علیه_السلام مامور شدیم.
معبر ما به نام #فاطمه_زهراء (س) بود.
شب عملیات قبل از ما تعدادی از #بچه_هاي_تخريب جلو رفته بودند تا موانع رو بشکافند و معبر برای عبور غواصان ایجاد کنند.
قبل از رسیدن گروهانی که ما همراهش بودیم عملیات لو رفت. 8 رده سیم خاردار جلوی ما بود و هر رده باز 8 رديف سيم خاردار داشت كه 4 تا روي آب و 4 تا زير آب ، و يكسري از مين ها هم زیر آب بودكه يكي از بچه ها ، پايش روي مين رفت و شهيد شد.
از طرف فرماندهي گردان فرمان رسيد كه به هر نحوي هست بقیه #بچه_هاي_تخريب راه را باز كنند حتي اگر بايد روي سيم خاردار بخوابند به علت آتش دشمن تعدادی از بچه ها شهید و مجروح شده بودند .
قرار شد برای حمله به دشمن و رسیدن به #دژ_شلمچه در گروه های 5 و 10 نفره با استفاده از #آر_پی_جی به دشمن حمله کنیم و از موانع عبور کرده و به دژ برسیم.
يكي از بچه هاي #اطلاعات_عمليات جلوی ستون قرار گرفت و يكي از #بچه_هاي_تخريب پشت سر او و من هم پشت سر ايشان و چند نفر ديگر هم پشت سر من ایستادند و به یک ستون حرکت کردیم برای عبور از موانع.
هنوز چند متری نرفته بودیم که آتش دشمن به سمت ما قفل شد و در یک لحظه با تیر اندازی دشمن داخل آب برادر اطلاعات عمليات شهيد شد و نفر جلوی من هم که از بچه های خودمون بود تير به سرش خورد و شهيد شد. من سر ستون بودم و مسیر رو ادامه دادم هرچه جلو میرفتم آتش تیربارهای دشمن سنگین و دقیق تر میشد تا جایی رسیدیم که پشت سرم رو نگاه کردم و دیدم کسی نیست. تعدادی مجروح و شهید شده بودند و همان لحظه هم احساس کردم دست چپم سنگین شد. تیر به دستم خورده بود . دیدم دستم دیگه کار نمیکنه و خودم رو روی آب سر دادم تا به خاکریزی که سمت راست معبر بود و پای یکی از مجروحین رو هم گرفتم و به خاکریز چسبیدیم. چند ساعتی گذشت. هوا به شدت سر بود و خون زیادی از ما رفته بود و همه ی وجودمان رو سرما گرفته بود.
تیم های #غواصی که جلو رفته بودند داشتند برمیگشتند. دستور رسیده بود که غواص ها عقب بیایند.
اونها به داد ما رسیدند و کمک کردند و ما ما را روي آب هل دادند و قايق آمدند و ما سوار شديم .
ما رو با آمبولانس به اهواز و از آنجا هم به مشهد اعزام شدیم و در بیمارستان مشهد ادامه عمليات را از تلويزيون نگاه كرديم.
45 روز دستم توي گچ بود و بعد از طی شدن ایام درمان مجددا به #گردان_تخریب برگشتم و برای عملیات بعد اعلام آمادگی کردم .
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹
🌺🌹
#تنها_محرمی_بود_که_توی_جبهه_بند_شده_بودم
✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
معمولا محرم ها جبهه تعطیل بود
حد اقل برای #رزمنده_های_تهرون.
توی جبهه محرم ها بند نمیشدند
محرم سال 63 بود و ما #پادگان_ابوذر بودیم
از #تیپ_سید_الشهداء_علیه_السلام فقط بچه های #تخریب ، #اطلاعات_عملیات و #طرح عملیات توی پادگان بودند بقیه بچه ها در #جنوب بودند
بچه های #تیپ_نبی_اکرم(ص) و نیروهای #ارتش توی پادگان مستقر بودند
با هر ترفندی بود توی مراسمات با کمک دوستان به #میکروفون میرسیدیم
#مراسم_عزاداری_ظهر_عاشورا توی حسینیه قدس پادگان برگزار میشد.
زودتر از من #شهید_حاج_قاسم_اصغری و محمد غلامعلی رفتن حسینیه تا مقدمات به دست گیری مراسم رو مهیا کند.
من هم با فاصله از رفتن اونها وارد حسینیه شدم
تقریبا آخرهای منبر حاج آقا بود از در که وارد شدم یه نگاهی اطراف منبر انداختم. دیدم چند تا کاغذ به دست نشسته اند . معلوم بود دارند آماده میشن برای مداحی...
محمد غلامعلی با سر اشاره کرد که بیا...
من هم خودم رو پای منبر رسوندم و همینکه حاج آقا والسلام رو گفت میکرفون رو برداشت به من داد و من هم بدو معطلی شروع کردم خوندن.
سلام به #امام_حسین_علیه_السلام دادم و وارد روضه شدم وبعد هم نوحه رو شروع کردم
محمد غلامعلی چند تا کوچه باز کرد وسط حسینیه و #شهید_آقا_سید_محمد و #شهید_اصغری و خودش هم رفتن وسط برای میونداری.
#حسنیه_قدس پر از جمعیت بود و همه جوون و سینه میزدند.
توی بچه های شهرستانی معمول نبود #لخت_شدن_و_سینه_زدن.
همه لباس خاکی تنشون بود و با اشتیاق سینه میزدند.
محمد غلامعلی خودش رو به من رسوند و گفت : #جعفر!!!!!
#نوحه_ی_سه_ضرب_بخون
اینها عشق سه ضرب هستند و من هم نوحه رو عوض کردم.
غوغایی بود..
آخر برنامه هم محمد غلامعلی خودش #شور_گرفت و #بچه_های_تهرونی که توی پادگان بودن دور خودش جمع کرد و اون #شور_معروف_جبهه که تازه چند ماهی سر زبون ها افتاده بود خوند
قال رسول الله (ص) نور عینی
حسین و منی انا من حسینی
حسین جان کربلا... حسین حسین
بچه های غیر تهرونی این سبک براشون مانوس نبود و با تاخیر وارد سینه زنی شدن.
اما این شور در حقیقت #شور_شهادت بود و اون روز ولوله ای در حسینیه قدس به پا کرد
البته دیگر مداحان هم خوندند و همه فیض دادند و عاشورای خاطراتی شد
یاد همه ی اون سینه زنها بخیر
اونهایی که به اربابشون رسیدند
اواسط مهر ماه سال 63 دهه اول محرم بود و اواسط اسفند سال 63 پادگان ابوذر توسط هواپیماهای دشمن بمباران شد و حدود 1200 نفر شهید و مجروح شدند.
🌺🌹
🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹
@alvaresinchannel
امروز جلسه انتقال تجربیات #عملیات_والفجر_8 و حمله لشگر به جزیره ام الرصاص با حضور سرلشگر محسن رضایی، سردار علی فضلی و سردار مرتضی قربانی و فرماندهان لشگر10 در پژوهشگده دفاعی، امنیتی دانشگاه جامع امام حسین علیه السلام برگزار شد.
بعد از گزارش کلی سردار فضلی فرمانده لشگر10
گزارش اقدامات قبل از عملیات و حین و بعد از عملیات #اطلاعات_عملیات و #تخریب ارائه شد
@alvaresinchannel
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🍃🌹
#پشت_میدان_مین
#عملیات_کربلای_2
تخریبچی #شهید_حسن_مقدم
✍️✍️ راوی: #حسین_کاظمینی
عملیات لو رفته بود و هر چه تلاش میکردیم با بی سیم با عقب تماس برقرار کنیم نمیشد.
من و #شهید_مقدم و یکی از بچه های #اطلاعات_عملیات و فرمانده گردان و یکی از مسوولین گروهان و برادر جعفری از #بچه_های_تخریب که بی سیم روی کولش بود برای مشورت دور هم جمع شدیم.
صحبت این بود که چکنیم؟؟؟؟
سر تیم #اطلاعات_عملیات میگفت: دستور امام است ما حمله میکنیم.
من در آن لحظه شهادت را در چشمان #شهید_حسن_مقدم دیدم
یک دفعه #حسن_دوید_به_سمت_میدان_مین و پشت سر اون سه نفر هم دویدند چهارقدم از من دور نشده بودند که یک خمپاره 60 جلوی پای #شهید_حسن_مقدم خورد و سه نفر #شهید شدند
و با انفجار خمپاره من هم مجروح شدم .
🍃🌹
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#سی_دوسال_گذشت
سی و دوسال پیش در چنین روزی 4 آذرماه 66 تیم گشت و شناسایی #اطلاعات_عملیات لشگر10 که شب های قبل برای شناسایی مواضع دشمن در #شاخ_آمدین درجنوب #شهر_ماووت اعزام شده بودند در مسیر برگشت در اثر برخورد با #مین دو نفر از #بچه_های_اطلاعات_عملیات شهید و #تخریبچی تیم شناسایی مجروح میشود.
✅ در این ماموریت #شهید_محمد_دستوری و #شهید_محمود_شیر_ورامینی به شهادت رسیدند.
پیکر این دو شهید در امام زاده عباس چهاردانگه به خاک سپرده شد.
#روزگار_وصل_یاران_یاد_باد
تصویر بالا
دیماه سال 1365 #عملیات_کربلای_5
#موقعیت_پل_هفتی_هشتی
از سمت راست
#شهید_محمد_دستوری
برادر محمد رضا توانا
#شهید_حمید_رضا_دادو
@alvaresinchannel
#فقط_همین_شهید
تنها شهید #لشگر_10در #عملیات_کربلای_4
#شهید_عیسی_کره_ای
#اطلاعات_عملیات
شهادت صبح عملیات در نزدیکی مسجدجامع خرمشهر
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
شب عملیات کربلای 5
به روایت غواص و #تخریبچی_شهید_سید_مهدی_تقوی
✅ در #شب_عملیات_کربلای_5 به عنوان #غواص_تخریبچی به گردان #حضرت_علي_اكبر_علیه_السلام مامور شدیم.
معبر ما به نام #فاطمه_زهراء (س) بود.
شب عملیات قبل از ما تعدادی از #بچه_هاي_تخريب جلو رفته بودند تا موانع رو بشکافند و معبر برای عبور غواصان ایجاد کنند.
قبل از رسیدن گروهانی که ما همراهش بودیم عملیات لو رفت. 8 رده سیم خاردار جلوی ما بود و هر رده باز 8 رديف سيم خاردار داشت كه 4 تا روي آب و 4 تا زير آب ، و يكسري از مين ها هم زیر آب بودكه يكي از بچه ها ، پايش روي مين رفت و شهيد شد.
از طرف فرماندهي گردان فرمان رسيد كه به هر نحوي هست بقیه #بچه_هاي_تخريب راه را باز كنند حتي اگر بايد روي سيم خاردار بخوابند به علت آتش دشمن تعدادی از بچه ها شهید و مجروح شده بودند .
قرار شد برای حمله به دشمن و رسیدن به #دژ_شلمچه در گروه های 5 و 10 نفره با استفاده از #آر_پی_جی به دشمن حمله کنیم و از موانع عبور کرده و به دژ برسیم.
يكي از بچه هاي #اطلاعات_عمليات جلوی ستون قرار گرفت و يكي از #بچه_هاي_تخريب پشت سر او و من هم پشت سر ايشان و چند نفر ديگر هم پشت سر من ایستادند و به یک ستون حرکت کردیم برای عبور از موانع.
هنوز چند متری نرفته بودیم که آتش دشمن به سمت ما قفل شد و در یک لحظه با تیر اندازی دشمن داخل آب برادر اطلاعات عمليات شهيد شد و نفر جلوی من هم که از بچه های خودمون بود تير به سرش خورد و شهيد شد. من سر ستون بودم و مسیر رو ادامه دادم هرچه جلو میرفتم آتش تیربارهای دشمن سنگین و دقیق تر میشد تا جایی رسیدیم که پشت سرم رو نگاه کردم و دیدم کسی نیست. تعدادی مجروح و شهید شده بودند و همان لحظه هم احساس کردم دست چپم سنگین شد. تیر به دستم خورده بود . دیدم دستم دیگه کار نمیکنه و خودم رو روی آب سر دادم تا به خاکریزی که سمت راست معبر بود و پای یکی از مجروحین رو هم گرفتم و به خاکریز چسبیدیم. چند ساعتی گذشت. هوا به شدت سر بود و خون زیادی از ما رفته بود و همه ی وجودمان رو سرما گرفته بود.
تیم های #غواصی که جلو رفته بودند داشتند برمیگشتند. دستور رسیده بود که غواص ها عقب بیایند.
اونها به داد ما رسیدند و کمک کردند و ما ما را روي آب هل دادند و قايق آمدند و ما سوار شديم .
ما رو با آمبولانس به اهواز و از آنجا هم به مشهد اعزام شدیم و در بیمارستان مشهد ادامه عمليات را از تلويزيون نگاه كرديم.
45 روز دستم توي گچ بود و بعد از طی شدن ایام درمان مجددا به #گردان_تخریب برگشتم و برای عملیات بعد اعلام آمادگی کردم .
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
❇️🔸 #گزارش_یک_شناسایی
انتشار بعد از 35 سال
گزارش غواص تخریبچی لشگر10
#شهید_پیام_پوررازقی از موانع و استحکامات دشمن در ساحل #جزیره_ام_الرصاص
عملیات والفجر8
🔴 شهید سعید مرادی از #اطلاعات_عملیات و شهید پیام پوررازقی از #تخریب مسوولیت راه کار #ابا_عبدالله (ع) در حمله به جزیره ام الرصاص را به عهده داشتند و بارها برای شناسایی مواضع و موانع دشمن از اروند رود گذشتند.
✅🔸 این فایل صوتی سندی است بر دقت بچه های اطلاعات عملیات و تخریب در شناسایی مواضع و موانع دشمن که با توکل برخدا و با اتکا به قوت و قدرت رزمندگان جبهه حق و با تدبیر به دشمن یورش بردند.
مصاحبگر این فایل صوتی سردار شهید حاج ناصر اربابیان فرمانده تخریب لشگر10 میباشد
تاریخ ضبط این مصاحبه اوایل بهمن 1364
@alvaresinchannel
❇️ #ویژه_نامه_عملیات_والفجر_8
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🍃🌺
#فرماند_هان_هم_قسم_شدند
#عملیات_سیدالشهداء_علیه_السلام
به روایت
✍️✍️ #جعفر_طهماسبی
دوازدهم اردیبهشت فرماندهان گردانها به مقر فرماندهی لشگر فراخوان شدند..
#شهید_سید_محمد فرمانده تخریب رفت و بعد از برگشتن از جلسه ، برای ما تعریف کرد که : همیشه #شهید_کیانپور که در اون مقطع به علت مجروحیت #شهید_عراقی مسوولیت #اطلاعات_عملیات لشگر رو به عهده داشت، وقت توضیح وضعیت دشمن تعداد سنگرها و نفرات مستقر در اونها رو برای فرمانده ها تشریح میکرد اما!!!! اینبار گفت ما به علت نداشتن فرصت اطلاعات زیادی از دشمن نداریم فقط محدوده استقرار دشمن رو میدونیم و من (شهید سیدمحمد)هم گفتم بچه های ما جلو رفته اند و در مسیر به #میدان_مین نرسیدند شاید فردا که به دشمن حمله میکنیم با میدان مین هم برخورد کنیم .
این حرف ها موجب شده بود فرماندهان با تردید به کار نگاه کنند.
این شهید از جلسه آنشب فرماندهان اینگونه تعریف میکرد...
اولین فرماندهی که گفت من با این اوصاف گردانم رو در اختیار قرار نمیدم شهید #حسین_اسکندرلو بود. وسایر فرماندهان هم به تبع اون از مسوولیت شونه خالی میکردند .
تا اینکه آقای #فضلی گفت برادرها فرمان #امام_عزیز است که به دشمن امان ندید . درسته ما از مواضع و موانع دشمن اطلاعاتی نداریم و حق شما فرماندهان است که به محدوده درگیری کاملا اشراف داشته باشید..اما ما اگر زود اقدام نکنیم و جلوی دشمن را نگیریم او به خود جرات میده و به سمت شهرهای ما پیشروی میکنه ما چاره ای نداریم جز حمله به دشمن .
برادرها !!!!!!
امشب من به تاسی از سرور و سالار شهیدان نور اطاق فرماندهی رو کم میکنم وهرکس تمایل به قبول مسوولیت و ماموریت نداره از جمع بیرون بره .
ما باید به تکلیف خود عمل کنیم.
#شهید_سید_محمد گفت :کار به اینجا که رسید صدای گریه از گوشه کنار بلند شد و در یک لحظه همه جمع یکپارچه گریه میکردند که صدای #حسین_اسکندرلو بلند شد برادرها #ه_کی_حاضره_در_این_ماموریت_تا_پای_جان_بایسته_دستشو_جلو_بیاره.
دستها جلو اومد و روی قران قرار گرفت و فرماندهان گردانها هم قسم شدند که امان رو از دشمن بگیرند.
🍃🌺
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#خاطرات_شهید
#حجت_الاسلام_سید_مهدی_تقوی
#غواص_خط_شکن_عملیات_کربلای_5
💐🌷#از_مدرسه_تا_گردان_تخریب
بعد از اينكه سال دوم دبيرستان را قبول شدم به سركار رفتم بعد از 45 روز آن كار راترك كردم و به #جبهه رفتم و من چون متولد 1349 بودم، نمي گذاشتند و براي همين در فتوكپي شناسنامه دست كاري كردم و ما را به #گردان_حضرت_علي_اكبر(ع) معرفي كردند .
در #پادگان_وليعصر(ع) تهران كه مي خواستند ما را تقسيم بكنند، يكي از نماينده هاي #گردان_تخريب به آنجا آمده بود و از ماموریت #بچه_های_تخریب در جبهه گفت و من داوطلب اعزام به تخریب شدم
به گردان تخريب رفتم و همان اول با معاون گردان صحبت كردم كه وقتي مدرسه ها باز شد من بايد بروم و او هم قبول كرد و من 45 روزي ماندم و با بچه ها انس گرفتم واحتياجات جبهه و خودم را ديدم و بالاخره قسمت اين بود كه ما آنجا بمانيم.
در آنجا كلاس هاي آشنائي با مين مي گذاشتند و كلاسهاي آر پي جي و تيراندازي هم داشتيم #عمليات_كربلاي_2 شروع شد و ما به منطقه رفتيم ولي قسمت نبود كه در این عمليات شركت كنيم و بعد از عمليات يكسري از بچه ها را به مشهد بردند بعد از اينكه از مشهد آمديم گردان براي بچه ها آموزش گذاشت و مادر آن شركت كرديم و تا اينكه قرار شد #عمليات_كربلاي_5 شروع بشود و يكسري از بچه ها را بردند كه #غواصي ياد بگيرند و من هم رفتم و 10-15 روز بيشتر طول نكشيد و آماده عملیات شدیم.
در #شب_عملیات_کربلای_5 به عنوان #غواص_تخریبچی به گردان #حضرت_علي_اكبر_علیه_السلام مامور شدیم.
معبر ما به نام #فاطمه_زهراء (س) بود.
شب عملیات قبل از ما تعدادی از #بچه_هاي_تخريب جلو رفته بودند تا موانع رو بشکافند و معبر برای عبور غواصان ایجاد کنند.
قبل از رسیدن گروهانی که ما همراهش بودیم عملیات لو رفت. 8 رده سیم خاردار جلوی ما بود و هر رده باز 8 رديف سيم خاردار داشت كه 4 تا روي آب و 4 تا زير آب ، و يكسري از مين ها هم زیر آب بودكه يكي از بچه ها ، پايش روي مين رفت و شهيد شد.
از طرف فرماندهي گردان فرمان رسيد كه به هر نحوي هست بقیه #بچه_هاي_تخريب راه را باز كنند حتي اگر بايد روي سيم خاردار بخوابند به علت آتش دشمن تعدادی از بچه ها شهید و مجروح شده بودند .
قرار شد برای حمله به دشمن و رسیدن به #دژ_شلمچه در گروه های 5 و 10 نفره با استفاده از #آر_پی_جی به دشمن حمله کنیم و از موانع عبور کرده و به دژ برسیم.
يكي از بچه هاي #اطلاعات_عمليات جلوی ستون قرار گرفت و يكي از #بچه_هاي_تخريب پشت سر او و من هم پشت سر ايشان و چند نفر ديگر هم پشت سر من ایستادند و به یک ستون حرکت کردیم برای عبور از موانع.
هنوز چند متری نرفته بودیم که آتش دشمن به سمت ما قفل شد و در یک لحظه با تیر اندازی دشمن داخل آب برادر اطلاعات عمليات شهيد شد و نفر جلوی من هم که از بچه های خودمون بود تير به سرش خورد و شهيد شد. من سر ستون بودم و مسیر رو ادامه دادم هرچه جلو میرفتم آتش تیربارهای دشمن سنگین و دقیق تر میشد تا جایی رسیدیم که پشت سرم رو نگاه کردم و دیدم کسی نیست. تعدادی مجروح و شهید شده بودند و همان لحظه هم احساس کردم دست چپم سنگین شد. تیر به دستم خورده بود . دیدم دستم دیگه کار نمیکنه و خودم رو روی آب سر دادم تا به خاکریزی که سمت راست معبر بود و پای یکی از مجروحین رو هم گرفتم و به خاکریز چسبیدیم. چند ساعتی گذشت. هوا به شدت سر بود و خون زیادی از ما رفته بود و همه ی وجودمان رو سرما گرفته بود.
تیم های #غواصی که جلو رفته بودند داشتند برمیگشتند. دستور رسیده بود که غواص ها عقب بیایند.
اونها به داد ما رسیدند و کمک کردند و ما ما را روي آب هل دادند و قايق آمدند و ما سوار شديم .
ما رو با آمبولانس به اهواز و از آنجا هم به مشهد اعزام شدیم و در بیمارستان مشهد ادامه عمليات را از تلويزيون نگاه كرديم.
45 روز دستم توي گچ بود و بعد از طی شدن ایام درمان مجددا به #گردان_تخریب برگشتم و برای عملیات بعد اعلام آمادگی کردم .
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹
🌺🌹
#تنها_محرمی_بود_که_توی_جبهه_بند_شده_بودم
✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
معمولا محرم ها جبهه تعطیل بود
حد اقل برای #رزمنده_های_تهرون.
توی جبهه محرم ها بند نمیشدند
محرم سال 63 بود و ما #پادگان_ابوذر بودیم
از #تیپ_سید_الشهداء_علیه_السلام فقط بچه های #تخریب ، #اطلاعات_عملیات و #طرح عملیات توی پادگان بودند بقیه بچه ها در #جنوب بودند
بچه های #تیپ_نبی_اکرم(ص) و نیروهای #ارتش توی پادگان مستقر بودند
با هر ترفندی بود توی مراسمات با کمک دوستان به #میکروفون میرسیدیم
#مراسم_عزاداری_ظهر_عاشورا توی حسینیه قدس پادگان برگزار میشد.
زودتر از من #شهید_حاج_قاسم_اصغری و محمد غلامعلی رفتن حسینیه تا مقدمات به دست گیری مراسم رو مهیا کند.
من هم با فاصله از رفتن اونها وارد حسینیه شدم
تقریبا آخرهای منبر حاج آقا بود از در که وارد شدم یه نگاهی اطراف منبر انداختم. دیدم چند تا کاغذ به دست نشسته اند . معلوم بود دارند آماده میشن برای مداحی...
محمد غلامعلی با سر اشاره کرد که بیا...
من هم خودم رو پای منبر رسوندم و همینکه حاج آقا والسلام رو گفت میکرفون رو برداشت به من داد و من هم بدو معطلی شروع کردم خوندن.
سلام به #امام_حسین_علیه_السلام دادم و وارد روضه شدم وبعد هم نوحه رو شروع کردم
محمد غلامعلی چند تا کوچه باز کرد وسط حسینیه و #شهید_آقا_سید_محمد و #شهید_اصغری و خودش هم رفتن وسط برای میونداری.
#حسنیه_قدس پر از جمعیت بود و همه جوون و سینه میزدند.
توی بچه های شهرستانی معمول نبود #لخت_شدن_و_سینه_زدن.
همه لباس خاکی تنشون بود و با اشتیاق سینه میزدند.
محمد غلامعلی خودش رو به من رسوند و گفت : #جعفر!!!!!
#نوحه_ی_سه_ضرب_بخون
اینها عشق سه ضرب هستند و من هم نوحه رو عوض کردم.
غوغایی بود..
آخر برنامه هم محمد غلامعلی خودش #شور_گرفت و #بچه_های_تهرونی که توی پادگان بودن دور خودش جمع کرد و اون #شور_معروف_جبهه که تازه چند ماهی سر زبون ها افتاده بود خوند
قال رسول الله (ص) نور عینی
حسین و منی انا من حسینی
حسین جان کربلا... حسین حسین
بچه های غیر تهرونی این سبک براشون مانوس نبود و با تاخیر وارد سینه زنی شدن.
اما این شور در حقیقت #شور_شهادت بود و اون روز ولوله ای در حسینیه قدس به پا کرد
البته دیگر مداحان هم خوندند و همه فیض دادند و عاشورای خاطراتی شد
یاد همه ی اون سینه زنها بخیر
اونهایی که به اربابشون رسیدند
اواسط مهر ماه سال 63 دهه اول محرم بود و اواسط اسفند سال 63 پادگان ابوذر توسط هواپیماهای دشمن بمباران شد و حدود 1200 نفر شهید و مجروح شدند.
🌺🌹
🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹
@alvaresinchannel
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🍃🌹
#پشت_میدان_مین
#عملیات_کربلای_2
تخریبچی #شهید_حسن_مقدم
✍️✍️ راوی: #حسین_کاظمینی
عملیات لو رفته بود و هر چه تلاش میکردیم با بی سیم با عقب تماس برقرار کنیم نمیشد.
من و #شهید_مقدم و یکی از بچه های #اطلاعات_عملیات و فرمانده گردان و یکی از مسوولین گروهان و برادر جعفری از #بچه_های_تخریب که بی سیم روی کولش بود برای مشورت دور هم جمع شدیم.
صحبت این بود که چکنیم؟؟؟؟
سر تیم #اطلاعات_عملیات میگفت: دستور امام است ما حمله میکنیم.
من در آن لحظه شهادت را در چشمان #شهید_حسن_مقدم دیدم
یک دفعه #حسن_دوید_به_سمت_میدان_مین و پشت سر اون سه نفر هم دویدند چهارقدم از من دور نشده بودند که یک خمپاره 60 جلوی پای #شهید_حسن_مقدم خورد و سه نفر #شهید شدند
و با انفجار خمپاره من هم مجروح شدم .
🍃🌹
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
#فقط_همین_شهید
تنها شهید #لشگر_10در #عملیات_کربلای_4
#شهید_عیسی_کره_ای
#اطلاعات_عملیات
شهادت صبح عملیات در نزدیکی مسجدجامع خرمشهر
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#تیپ_سیدالشهداء_به_مقابله_دشمن_آمد
روایت حاج علی فضلی
#فرمانده_لشگر_10
از دهمین روز از اردیبهشت سال 65
روز 10 اردیبهشت 65جلسه ای در خصوص آغاز ساخت و ساز اردوگاه تیپ سیدالشهداء (ع) در روبروی #پادگان_دو_کوهه داشتیم
که ساعت 3 بعد ازظهر خبر رسید که دشمن عملیاتی به نام #دفاع_متحرک آغاز کرده و به #فکه آمده و قریب به 28 تا 30 کیلومتر دو طرف جاده آسفالتی را به تصرف درآورده و به خط نیروهای لشگر 16 زرهی قزوین تک زده است. جلسه با شنیدن این خبر تعطیل شد و ما به سمت فکه حرکت کردیم و به دلیل کمبود وقت در طول مسیر جلسات و فراخوانیهای خود را انجام دادیم و حدود ساعت 5 به دفتر قرارگاه لشگر 16 زرهی قزوین رسیدیم.
سرهنگ جمشیدی فرمانده لشکر 16 زرهی قزوین به ما گفت که دشمن به ما تک زده و حدود 30 کیلومتر را تصرف کرده است.
🌺🍁 با اخبار و اطلاعاتی که به دست آوردیم همان شب دو گردان را فراخوان کردیم که به فکه بیایند و در دو جناح جاده فکه مستقر شوند تا از پیشروی احتمالی دشمن جلوگیری کنند.
مطلع شدیم لشکر یک مکانیزه عراق در این جبهه حمله کرده و قصد ادامه عملیات را به سمت سایت 4 و 5، رادار و #جبهه_فتحالمبین الی سه راه قهوهخانه تا خود #جسر_نادری را دارد و آن شب مانع از پیشروی احتمالی دشمن شدیم و فرصت برای شب 11 اردیبهشت مهیا شد.
🔻 کار، شناسایی همان شب توسط #شهید_کیانپور و یاران صدیق #اطلاعات_عملیات و #تخریب آغاز شد .
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#خاطرات_شهید
#حجت_الاسلام_سید_مهدی_تقوی
#غواص_خط_شکن_عملیات_کربلای_5
💐🌷#از_مدرسه_تا_گردان_تخریب
بعد از اينكه سال دوم دبيرستان را قبول شدم به سركار رفتم بعد از 45 روز آن كار راترك كردم و به #جبهه رفتم و من چون متولد 1349 بودم، نمي گذاشتند و براي همين در فتوكپي شناسنامه دست كاري كردم و ما را به #گردان_حضرت_علي_اكبر(ع) معرفي كردند .
در #پادگان_وليعصر(ع) تهران كه مي خواستند ما را تقسيم بكنند، يكي از نماينده هاي #گردان_تخريب به آنجا آمده بود و از ماموریت #بچه_های_تخریب در جبهه گفت و من داوطلب اعزام به تخریب شدم
به گردان تخريب رفتم و همان اول با معاون گردان صحبت كردم كه وقتي مدرسه ها باز شد من بايد بروم و او هم قبول كرد و من 45 روزي ماندم و با بچه ها انس گرفتم واحتياجات جبهه و خودم را ديدم و بالاخره قسمت اين بود كه ما آنجا بمانيم.
در آنجا كلاس هاي آشنائي با مين مي گذاشتند و كلاسهاي آر پي جي و تيراندازي هم داشتيم #عمليات_كربلاي_2 شروع شد و ما به منطقه رفتيم ولي قسمت نبود كه در این عمليات شركت كنيم و بعد از عمليات يكسري از بچه ها را به مشهد بردند بعد از اينكه از مشهد آمديم گردان براي بچه ها آموزش گذاشت و مادر آن شركت كرديم و تا اينكه قرار شد #عمليات_كربلاي_5 شروع بشود و يكسري از بچه ها را بردند كه #غواصي ياد بگيرند و من هم رفتم و 10-15 روز بيشتر طول نكشيد و آماده عملیات شدیم.
در #شب_عملیات_کربلای_5 به عنوان #غواص_تخریبچی به گردان #حضرت_علي_اكبر_علیه_السلام مامور شدیم.
معبر ما به نام #فاطمه_زهراء (س) بود.
شب عملیات قبل از ما تعدادی از #بچه_هاي_تخريب جلو رفته بودند تا موانع رو بشکافند و معبر برای عبور غواصان ایجاد کنند.
قبل از رسیدن گروهانی که ما همراهش بودیم عملیات لو رفت. 8 رده سیم خاردار جلوی ما بود و هر رده باز 8 رديف سيم خاردار داشت كه 4 تا روي آب و 4 تا زير آب ، و يكسري از مين ها هم زیر آب بودكه يكي از بچه ها ، پايش روي مين رفت و شهيد شد.
از طرف فرماندهي گردان فرمان رسيد كه به هر نحوي هست بقیه #بچه_هاي_تخريب راه را باز كنند حتي اگر بايد روي سيم خاردار بخوابند به علت آتش دشمن تعدادی از بچه ها شهید و مجروح شده بودند .
قرار شد برای حمله به دشمن و رسیدن به #دژ_شلمچه در گروه های 5 و 10 نفره با استفاده از #آر_پی_جی به دشمن حمله کنیم و از موانع عبور کرده و به دژ برسیم.
يكي از بچه هاي #اطلاعات_عمليات جلوی ستون قرار گرفت و يكي از #بچه_هاي_تخريب پشت سر او و من هم پشت سر ايشان و چند نفر ديگر هم پشت سر من ایستادند و به یک ستون حرکت کردیم برای عبور از موانع.
هنوز چند متری نرفته بودیم که آتش دشمن به سمت ما قفل شد و در یک لحظه با تیر اندازی دشمن داخل آب برادر اطلاعات عمليات شهيد شد و نفر جلوی من هم که از بچه های خودمون بود تير به سرش خورد و شهيد شد. من سر ستون بودم و مسیر رو ادامه دادم هرچه جلو میرفتم آتش تیربارهای دشمن سنگین و دقیق تر میشد تا جایی رسیدیم که پشت سرم رو نگاه کردم و دیدم کسی نیست. تعدادی مجروح و شهید شده بودند و همان لحظه هم احساس کردم دست چپم سنگین شد. تیر به دستم خورده بود . دیدم دستم دیگه کار نمیکنه و خودم رو روی آب سر دادم تا به خاکریزی که سمت راست معبر بود و پای یکی از مجروحین رو هم گرفتم و به خاکریز چسبیدیم. چند ساعتی گذشت. هوا به شدت سر بود و خون زیادی از ما رفته بود و همه ی وجودمان رو سرما گرفته بود.
تیم های #غواصی که جلو رفته بودند داشتند برمیگشتند. دستور رسیده بود که غواص ها عقب بیایند.
اونها به داد ما رسیدند و کمک کردند و ما ما را روي آب هل دادند و قايق آمدند و ما سوار شديم .
ما رو با آمبولانس به اهواز و از آنجا هم به مشهد اعزام شدیم و در بیمارستان مشهد ادامه عمليات را از تلويزيون نگاه كرديم.
45 روز دستم توي گچ بود و بعد از طی شدن ایام درمان مجددا به #گردان_تخریب برگشتم و برای عملیات بعد اعلام آمادگی کردم .
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
هدایت شده از الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🍃🌹
#پشت_میدان_مین
#عملیات_کربلای_2
تخریبچی #شهید_حسن_مقدم
✍️✍️ راوی: #حسین_کاظمینی
عملیات لو رفته بود و هر چه تلاش میکردیم با بی سیم با عقب تماس برقرار کنیم نمیشد.
من و #شهید_مقدم و یکی از بچه های #اطلاعات_عملیات و فرمانده گردان و یکی از مسوولین گروهان و برادر جعفری از #بچه_های_تخریب که بی سیم روی کولش بود برای مشورت دور هم جمع شدیم.
صحبت این بود که چکنیم؟؟؟؟
سر تیم #اطلاعات_عملیات میگفت: دستور امام است ما حمله میکنیم.
من در آن لحظه شهادت را در چشمان #شهید_حسن_مقدم دیدم
یک دفعه #حسن_دوید_به_سمت_میدان_مین و پشت سر اون سه نفر هم دویدند چهارقدم از من دور نشده بودند که یک خمپاره 60 جلوی پای #شهید_حسن_مقدم خورد و سه نفر #شهید شدند
و با انفجار خمپاره من هم مجروح شدم .
🍃🌹
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
#عیسایی_که_در_روز_تولد_مسیح_به_شهادت_رسید
#شهید_عیسی_کره_ایی
🔶 شهادت: 4 دیماه 65 خرمشهر Thursday ,
25 December 1986 (25/12/1986)
✅ شهید عیسی از سرگروهای #اطلاعات_عملیات لشگر10سیدالشهداء(ع) بود و وظیفه هدایت چند گردان را برای حمله به مواضع دشمن به عهده داشت.اما #عملیات_کربلای_4 با مشکل مواجه شد و قرار شد رزمندگان لشگرسیدالشهداء(ع) که در اطراف مسجد جامع خرمشهر برای عملیات مستقر بودند سریعا منطقه رو ترک کنند.
رزمندگان لشگر از شهر بیرون رفته بودند ولی #بچه های_تخریب و #اطلاعات_عملیات در شهر حضور داشتند .صبح عملیات کربلای 4 که روز پنجشنبه 4 دیماه 65 بود دشمن بعثی خرمشهر رو زیر آتش و گلوله گرفت و عیسی هم که با جمعی از دوستانش در چند قدمی مسجد جامع خرمشهر بودند با اصابت ترکش گلوله های منحنی زن دشمن به شهادت رسید و عیسی تنها شهید لشگرما در کربلای4 بود.
🌷@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#دشمن_به_فکه_حمله_کرده
مواضع لشگر 16 زرهی قزوین تصرف شده
✍🏿✍🏿✍🏿 به روایت : سردار فضلی
فرمانده لشگر10سیدالشهداء(ع)
🔷روز دهم اردیبهشت سال 65 به پادگان سیدالشهدا(ع)(شهید کلهر) در دو کوهه آمدیم که در آنجا به ساخت و ساز پادگان برای عقبه تیپ حضرت سیدالشهدا(ع) مشغول شده بودیم و در آنجا دو موضوع را رصد میکردیم که اولین آنها نیازمندیهای جبهه جدیدمان در منطقه پد مرکزی جزیره خیبر و نیاز گردان حضرت حمزه سیدالشهدا(ع) را تامین کنیم و دومین موضوع جلسهای برای پادگانسازی پیشبینی شده بود،
ساعت 3 بعد ازظهر خبر رسید که دشمن در جبهه دومی به نام #دفاع_متحرک باز کرده و به #فکه آمده و قریب به 28 تا 30 کیلومتر دو طرف جاده آسفالتی را به تصرف درآورده و به خط نیروهای 16 زرهی قزوین تک زده است. جلسه با شنیدن این خبر تعطیل شد و ما به سمت فکه حرکت کردیم و به دلیل کمبود وقت در طول مسیر جلسات و فراخوانیهای خود را انجام دادیم و حدود ساعت 5 به دفتر قرارگاه 16 زرهی قزوین رسیدیم، سرهنگ جمشیدی فرمانده لشکر 16 زرهی قزوین به ما گفت که دشمن به ما تک زده و حدود 30 کیلومتر را تصرف کرده است.
با اخبار و اطلاعاتی که به دست آوردیم همان شب دوگردان را فراخوان کردیم که به فکه بیایند و در دو جناح جاده فکه مستقرشوند تا از پیشروی احتمالی دشمن جلوگیری کنندو مافرصت پیدا کنیم ابعاد پیشروی جغرافیایی دشمن را شناسایی کنیم، رزمندگان عزیز #تیپ_حضرت_سیدالشهدا(ع) با توجه به استعداد زیاد گردانهایش در دو جبهه به آنها داده بودیم و باید در جبهه سوم یعنی فکه نیز حضور پیدا میکردند، کارشناسایی همان شب توسط شهید کیانپور و یاران صدیق #اطلاعات_عملیات، #تخریب آغاز شد و چون زمان اندکی در اختیار داشتیم از هر گردان هم بر اساس پیشبینی که در جلسات فشرده خط و حدهای اولیهای تعیین شده بود تعدادی از فرماندهان دسته، گروهان و بعضی از فرماندهان گردان برای شناسایی رفته بودند.
🔶 ما آماده عملیات هستیم ولی مهمات در اختیار نداریم
مطلع شدیم لشکر یک مکانیزه عراق در این جبهه حمله کرده و قصد ادامه عملیات را به سمت سایت 4 و 5، رادار و جبهه فتحالمبین الی سه راه قهوهخانه تا خود جسر نادری را دارد و آن شب مانع از پیشروی احتمالی دشمن شدیم و فرصت برای شب 11 اردیبهشت مهیا شد و تاکنون سابقه ندارد برای منطقهای با وسعت 30 کیلومتر در جلوی یک لشکر مکانیزه با یک شب شناسایی عملیات انجام دهیم، وقتی که رصد کردیم دیدیم که ذاقه مهمات ما به دلیل دو جبهه ای که داشتیم مهمات ذخیره برای بار مبنا و بار همراه برای شب عملیات در اختیار ندارد و به عزیزان ارتش و لشکر16 زرهی نیز عرضه داشتیم که متاسفانه آنها نیز مهمات کافی برای عملیات 11 اردیبهشت نداشتند که در اختیار ما قرار دهند.
و حمله به دشمن برای فراهم شدن #مهمات به فردا موکول شد تا مهمات برسد.
@alvaresinchannel
#روزگار_وصل_یاران_یادباد
جمع پیشکسوتان #اطلاعات_عملیات و #تخریب_لشگر_۱۰_سیدالشهدا(ع)
یادمان شهید اسکندرلو
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
@alvaresinchannel
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍂🍃🍂🍃
🍂🍃
#روزی_که_غلام_شناسایی_رفت
#شهید_غلامرضا_زعفری
#شناسایی_عملیات_کربلای_1
تیرماه سال 65
✍️✍️✍️ راوی : #جعفر_طهماسبی
#شهید_زعفری قبل از #عملیات_کربلای_یک به #اطلاعات_عملیات مامورشد.و به عنوان #تخریبچی_تیم_اطلاعات_عملیات وارد شناسایی منطقه #باغ_کشاورزی_مهران شد.
من به زور از زبانش کشیدم خاطراتش رو و او با کمال تواضع تعریف میکرد: که در مسیر شناسایی وارد #میدون_مین شدیم و به کانال دشمن رسیدم. بچه های اطلاعات رو عقب نگه داشتم و خودم رفتم سمت کانال.
سربازهای دشمن داشتند #لب_کانال رو گونی میچیدند و مواضعشون رو تقویت میکردند توی اون تاریکی بین دو تا گونی باز بود و من هم صورتم رو داخلش گذاشتم تا استتار بشه واگر منور زد صورتم برق نزنه . که احساس کردم سرم سنگین شد. داشت قلبم می ایستاد.حس کردم یک گونی هم روی سر من گذاشتند...دقایقی گذشت و سربازهای دشمن رفتند برای ترمیم ادامه کانال و من توانستم سرم رو از زیر گونی ها بیرون بیاورم...اما باز هم ول کن نبودم و وارد #کانال شدم و گونی مقابل سنگر اجتماعی رو با احتیاط بالا زدم وحتی تعداد نیرویی که داخلش بود شمردم...غلام در اون شب تاریک موانع عمیق #باغ_کشاورزی_مهران رو با حداکثر دقت بررسی کرده بود وحتی میگفت فاصله بین مینها و فاصله بین #نوار_مین_ها رو هم قدم شمارکردم. اونایی که با کار شناسایی آشنایی دارند میدونند که این کارها چقدر تهور وتوکل میخواد.
بیخود به او ببر مازندران نمیگفتیم
🍂🍃
🍃🍂🍃🍂
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
@alvaresinchannel
🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹
🌺🌹
#تنها_محرمی_بود_که_توی_جبهه_بند_شده_بودم
✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
معمولا محرم ها جبهه تعطیل بود
حد اقل برای #رزمنده_های_تهرون.
توی جبهه محرم ها بند نمیشدند
محرم سال 63 بود و ما #پادگان_ابوذر بودیم
از #تیپ_سید_الشهداء_علیه_السلام فقط بچه های #تخریب ، #اطلاعات_عملیات و #طرح عملیات توی پادگان بودند بقیه بچه ها در #جنوب بودند
بچه های #تیپ_نبی_اکرم(ص) و نیروهای #ارتش توی پادگان مستقر بودند
با هر ترفندی بود توی مراسمات با کمک دوستان به #میکروفون میرسیدیم
#مراسم_عزاداری_ظهر_عاشورا توی حسینیه قدس پادگان برگزار میشد.
زودتر از من #شهید_حاج_قاسم_اصغری و محمد غلامعلی رفتن حسینیه تا مقدمات به دست گیری مراسم رو مهیا کند.
من هم با فاصله از رفتن اونها وارد حسینیه شدم
تقریبا آخرهای منبر حاج آقا بود از در که وارد شدم یه نگاهی اطراف منبر انداختم. دیدم چند تا کاغذ به دست نشسته اند . معلوم بود دارند آماده میشن برای مداحی...
محمد غلامعلی با سر اشاره کرد که بیا...
من هم خودم رو پای منبر رسوندم و همینکه حاج آقا والسلام رو گفت میکرفون رو برداشت به من داد و من هم بدو معطلی شروع کردم خوندن.
سلام به #امام_حسین_علیه_السلام دادم و وارد روضه شدم وبعد هم نوحه رو شروع کردم
محمد غلامعلی چند تا کوچه باز کرد وسط حسینیه و #شهید_آقا_سید_محمد و #شهید_اصغری و خودش هم رفتن وسط برای میونداری.
#حسنیه_قدس پر از جمعیت بود و همه جوون و سینه میزدند.
توی بچه های شهرستانی معمول نبود #لخت_شدن_و_سینه_زدن.
همه لباس خاکی تنشون بود و با اشتیاق سینه میزدند.
محمد غلامعلی خودش رو به من رسوند و گفت : #جعفر!!!!!
#نوحه_ی_سه_ضرب_بخون
اینها عشق سه ضرب هستند و من هم نوحه رو عوض کردم.
غوغایی بود..
آخر برنامه هم محمد غلامعلی خودش #شور_گرفت و #بچه_های_تهرونی که توی پادگان بودن دور خودش جمع کرد و اون #شور_معروف_جبهه که تازه چند ماهی سر زبون ها افتاده بود خوند
قال رسول الله (ص) نور عینی
حسین و منی انا من حسینی
حسین جان کربلا... حسین حسین
بچه های غیر تهرونی این سبک براشون مانوس نبود و با تاخیر وارد سینه زنی شدن.
اما این شور در حقیقت #شور_شهادت بود و اون روز ولوله ای در حسینیه قدس به پا کرد
البته دیگر مداحان هم خوندند و همه فیض دادند و عاشورای خاطراتی شد
یاد همه ی اون سینه زنها بخیر
اونهایی که به اربابشون رسیدند
اواسط مهر ماه سال 63 دهه اول محرم بود و اواسط اسفند سال 63 پادگان ابوذر توسط هواپیماهای دشمن بمباران شد و حدود 1200 نفر شهید و مجروح شدند.
🌺🌹
🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#سی_هفت_سال_گذشت
سی و هفت سال پیش در چنین روزی 4 آذرماه 66 تیم گشت و شناسایی #اطلاعات_عملیات لشگر10 که شب های قبل برای شناسایی مواضع دشمن در #شاخ_آمدین درجنوب #شهر_ماووت اعزام شده بودند در مسیر برگشت در اثر برخورد با #مین دو نفر از #بچه_های_اطلاعات_عملیات شهید و #تخریبچی تیم شناسایی مجروح میشود.
✅ در این ماموریت #شهید_محمد_دستوری و #شهید_محمود_شیر_ورامینی به شهادت رسیدند.
پیکر این دو شهید در امام زاده عباس چهاردانگه به خاک سپرده شد.
#روزگار_وصل_یاران_یاد_باد
تصویر بالا
دیماه سال 1365 #عملیات_کربلای_5
#موقعیت_پل_هفتی_هشتی
از سمت راست
#شهید_محمد_دستوری
برادر محمد رضا توانا
#شهید_حمید_رضا_دادو
@alvaresinchannel