eitaa logo
محبان الزّهرا(س)
399 دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
184 فایل
🕌قرارگاه‌فرهنگی خواهران مسجدامام‌محمدباقر"ع" پردیسان،قم‌المقدسه💚پایگاه‌بسیج‌معصومیه #امام‌خامنه‌ای‌مدظله‌العالی جواب کارفرهنگی باطل،کارفرهنگی #حق است.👌 آدمین ثامن👇 @Sahelmontazer313 📌کپی‌مطلب‌با‌ذکر‌آیدی‌+ #صلوات‌براےظهورمنجی‌عالم تبادل‌نداریم ❌
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از سنگر تبیین
یکی از چیزایی که باعث میشه آدم بره سمت گناه؛ وقت گذرونی توی فضای مجازیه❌ 〽️فکر کنم واسه خودتم پیش اومده که واسه دیدن یه چیز ساده رفتی تلگرام و....، چند ساعت بعد از خوندن پیام های فلان کانال اومدی بیرون 💠سعی کن فقط در حد ضروریات از فضای مجازی استفاده کنی •┈┈••✾•🌸•✾••┈┈• @alzahra14 •┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃 بسیار آموزنده 👌 " "  می گویند سلطان محمود غلامی به نام ایاز داشت که خیلی برایش احترام قائل بود و در بسیاری از امور مهم نظر او را هم می پرسید و این کار سلطان به مذاق درباریان و خصوصا وزیران او خوش نمی آمد و دنبال فرصتی می گشتند تا از سلطان گلایه کنند تااینکه روزی که همه وزیران و درباریان با سلطان به شکار رفته بودند وزیر اعظم به نمایندگی از بقیه پیش سلطان محمود رفت و گفت چرا شما ایاز را با وزیران خود در یک مرتبه قرار می دهید و از او در امور بسیار مهم مشورت می طلبید و اسرار حکومتی را به او می گویید؟ سلطان گفت: آیا واقعا می خواهید دلیلش را بدانید؟ و وزیر جواب داد: بله . سلطان محمود هم گفت پس تماشا کن . سپس ایاز را صدا زد و گفت شمشیرت را بردار و برو شاخه های آن درخت را که با اینجا فاصله دارد ببر و تا صدایت نکرده ام سرت را هم بر نگردان ایاز اطاعت کرد . سپس سلطان رو به وزیر اولش کرد و گفت: آیا آن کاروان را می بینی که دارد از جاده عبور می کند برو و از آنها بپرس که از کجا می آیند و به کجا می روند؟. وزیر رفت و برگشت و گفت: کاروان از مرو می آید و عازم ری است . سلطان محمود گفت: آیا پرسیدی چند روز است که از مرو راه افتاده اند؟. وزیر گفت: نه . سلطان به وزیر دومش گفت: برو بپرس. وزیر دوم رفت و پس از بازگشت گفت: یک هفته است که از مرو حرکت کرده اند . سلطان محمود گفت: آیا پرسیدی بارشان چیست؟. وزیر گفت: نه. سلطان به وزیر سوم گفت: برو بپرس. وزیر سوم رفت و پس از بازگشت گفت: پارچه و ادویه جات هندی به ری می برند . سلطان محمود گفت: آیا پرسیدی چند نفرند و ... به همین ترتیب سلطان محمود کلیه وزیران به نزد کاروان فرستاد تا از کاروان اطلاعات جمع کند سپس گفت: حال ایاز را صدا بزنید تا بیاید، ایاز که بی خبر از همه جا مشغول بریدن درخت و شاخه هایش بود آمد . سلطان رو به ایاز کرد و گفت: آیا آن کاروان را می بینی که دارد از جاده عبور می کند؟، برو و از آنها بپرس که از کجا می آیند و به کجا می روند. ایاز رفت و برگشت و گفت کاروان از مرو می آید و عازم ری است . سلطان محمود گفت: آیا پرسیدی چند روز است که از مرو راه افتاده اند ؟ ایاز گفت : آری پرسیدم یک هفته است که حرکت کرده اند . سلطان گفت: آیا پرسیدی بارشان چه بود ؟ ایاز گفت : آری پرسیدم پارچه و ادویه جات هندی به ری می برند و بدین ترتیب ایاز جواب تمام سؤالات سلطان محمود را بدون اینکه دوباره نزد کاروان برود جواب داد و در پایان سلطان محمود به وزیرانش گفت: حال فهمیدید چرا ایاز را دوست می دارم ؟ چه بسیارند افرادی که فکر می کنند وظایف خود را بدرستی انجام می دهند ولی نمی دانند چرا هیچگاه دیده نمی شوند؟! •┈┈••✾•🌸•✾••┈┈• @alzahra14 •┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•°•🕊🌟☁️•°• امروز‌باتمام‌سختی‌ها‌وخوبی‌هاش تموم‌شد‌...😊 الهی‌نگاه‌پرمهر‌‌خدا‌همیشہ‌ شامل‌حالتون‌بشہ..🤲🏻 ..🌱 یاعلی‌✋🏻 •┈┈••✾•🌸•✾••┈┈• @alzahra14 •┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•°•🕊💚🌻•°• 🌺الـسَّـلامُ عـلیـڪَ یـا بـقـیَّـةَ اللهِ یـا ابـاصـالـحَ الـمَـهـدي یـا خـلیـفـةَالـرَّحـمـن و یـا شـریـڪَ الـقـران ایـُّهـا الاِمـامَ الاِنـسُ و الـجـّانّ سـیِّـدے و مـَولاے الاَمـان الاَمــان🌺 •┈┈••✾•🌸•✾••┈┈• @alzahra14 •┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•°•🌻🕊🌱•°• یادت‌نره.. ڪارﮔﺮﺩﺍﻥ‌ﺍﯾﻦ‌ﺩﻧﯿﺎﺧﺪﺍﺳﺖ🙃 ﻧﺒﺎﯾﺪﺍﺯﺳﺨﺖ ﺑﻮﺩﻥ نقشت ‌ﮔﻠہ‌بڪنی‌ڪہ🤨 ﭼون‌ڪہ‌ﺳﺨﺖ ﺑﻮﺩﻥ ﻧﻘﺶ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ👌🏻 ڪﺎﺭﮔﺮﺩﺍﻥ ﺑﻪ ﺷﺎﯾﺴﺘﮕﯽ ﺑﺎﺯﯾﮕﺮشہ‌یگہ🤩 ﺍﻣﯿﺪوارم توﻫﺮﻧﻘﺸﯽڪہ‌هستی‌ خوب‌بدﺭخشی‌پیش‌خدا👌🏻 ..😎 •┈┈••✾•🌸•✾••┈┈• @alzahra14 •┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•