🌸🍃🌸🍃
#داستان بسیار آموزنده 👌
" #ایاز_و_سلطان_محمود"
می گویند سلطان محمود غلامی به نام ایاز داشت که خیلی برایش احترام قائل بود و در بسیاری از امور مهم نظر او را هم می پرسید و این کار سلطان به مذاق درباریان و خصوصا وزیران او خوش نمی آمد و دنبال فرصتی می گشتند تا از سلطان گلایه کنند تااینکه روزی که همه وزیران و درباریان با سلطان به شکار رفته بودند وزیر اعظم به نمایندگی از بقیه پیش سلطان محمود رفت و گفت چرا شما ایاز را با وزیران خود در یک مرتبه قرار می دهید و از او در امور بسیار مهم مشورت می طلبید و اسرار حکومتی را به او می گویید؟
سلطان گفت: آیا واقعا می خواهید دلیلش را بدانید؟ و وزیر جواب داد: بله .
سلطان محمود هم گفت پس تماشا کن .
سپس ایاز را صدا زد و گفت شمشیرت را بردار و برو شاخه های آن درخت را که با اینجا فاصله دارد ببر و تا صدایت نکرده ام سرت را هم بر نگردان ایاز اطاعت کرد .
سپس سلطان رو به وزیر اولش کرد و گفت:
آیا آن کاروان را می بینی که دارد از جاده عبور می کند برو و از آنها بپرس که از کجا می آیند و به کجا می روند؟. وزیر رفت و برگشت و گفت: کاروان از مرو می آید و عازم ری است . سلطان محمود گفت: آیا پرسیدی چند روز است که از مرو راه افتاده اند؟. وزیر گفت: نه .
سلطان به وزیر دومش گفت: برو بپرس. وزیر دوم رفت و پس از بازگشت گفت: یک هفته است که از مرو حرکت کرده اند . سلطان محمود گفت: آیا پرسیدی بارشان چیست؟. وزیر گفت: نه. سلطان به وزیر سوم گفت: برو بپرس. وزیر سوم رفت و پس از بازگشت گفت: پارچه و ادویه جات هندی به ری می برند .
سلطان محمود گفت:
آیا پرسیدی چند نفرند و ... به همین ترتیب سلطان محمود کلیه وزیران به نزد کاروان فرستاد تا از کاروان اطلاعات جمع کند سپس گفت:
حال ایاز را صدا بزنید تا بیاید، ایاز که بی خبر از همه جا مشغول بریدن درخت و شاخه هایش بود آمد .
سلطان رو به ایاز کرد و گفت: آیا آن کاروان را می بینی که دارد از جاده عبور می کند؟، برو و از آنها بپرس که از کجا می آیند و به کجا می روند.
ایاز رفت و برگشت و گفت کاروان از مرو می آید و عازم ری است . سلطان محمود گفت:
آیا پرسیدی چند روز است که از مرو راه افتاده اند ؟
ایاز گفت :
آری پرسیدم یک هفته است که حرکت کرده اند .
سلطان گفت:
آیا پرسیدی بارشان چه بود ؟
ایاز گفت : آری پرسیدم پارچه و ادویه جات هندی به ری می برند و بدین ترتیب ایاز جواب تمام سؤالات سلطان محمود را بدون اینکه دوباره نزد کاروان برود جواب داد و در پایان سلطان محمود به وزیرانش گفت:
حال فهمیدید چرا ایاز را دوست می دارم ؟
چه بسیارند افرادی که فکر می کنند وظایف خود را بدرستی انجام می دهند ولی نمی دانند چرا هیچگاه دیده نمی شوند؟!
•┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
@alzahra14
•┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
#پایگاه_معصومیه
#شبتونآروم•°•🕊🌟☁️•°•
امروزباتمامسختیهاوخوبیهاش
تمومشد...😊
الهینگاهپرمهرخداهمیشہ
شاملحالتونبشہ..🤲🏻
#اللهمعجلالولیڪالفرج..🌱
یاعلی✋🏻
•┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
@alzahra14
•┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
#پایگاه_معصومیه
#سلامامامزمانم•°•🕊💚🌻•°•
🌺الـسَّـلامُ عـلیـڪَ یـا بـقـیَّـةَ اللهِ
یـا ابـاصـالـحَ الـمَـهـدي یـا خـلیـفـةَالـرَّحـمـن و یـا شـریـڪَ الـقـران
ایـُّهـا الاِمـامَ الاِنـسُ و الـجـّانّ سـیِّـدے و مـَولاے الاَمـان الاَمــان🌺
•┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
@alzahra14
•┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
#پایگاه_معصومیه
#جانڪلام•°•🌻🕊🌱•°•
یادتنره..
ڪارﮔﺮﺩﺍﻥﺍﯾﻦﺩﻧﯿﺎﺧﺪﺍﺳﺖ🙃
ﻧﺒﺎﯾﺪﺍﺯﺳﺨﺖ ﺑﻮﺩﻥ نقشت
ﮔﻠہبڪنیڪہ🤨
ﭼونڪہﺳﺨﺖ ﺑﻮﺩﻥ ﻧﻘﺶ
ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ👌🏻
ڪﺎﺭﮔﺮﺩﺍﻥ ﺑﻪ ﺷﺎﯾﺴﺘﮕﯽ
ﺑﺎﺯﯾﮕﺮشہیگہ🤩
ﺍﻣﯿﺪوارم توﻫﺮﻧﻘﺸﯽڪہهستی
خوببدﺭخشیپیشخدا👌🏻
#خداقوت..😎
•┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
@alzahra14
•┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
#پایگاه_معصومیه
#حدیثگرافے•°•📿🕊🌱•°•
امامسجادعلیہالسلامفرمودند:👇
بدانڪہتولحظہایازنگاه خداخارج
نیستی🙃
پسببینچگونہعملمیڪنی
وچگونہهستی⁉️
📗تحف العقول ص۴۵۵
•┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
@alzahra14
•┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
#پایگاه_معصومیه
#ڪلامبزرگان•°•✏️🖇📿•°•
✍🏻مرحومدولابیمیگفتن:↯
سجدهطولانی،اخلاق را عوض میکند.📿
درهر شبانه روزلااقل یک سجدهطولانی داشتہباشید🙃.
هیچ عبادتی مثل سجده نیست.🚫
📌به تربت امام حسین(علیه السلام) ، زیاد سجده کردن اخلاق را عوض
می کند.
•┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
@alzahra14
•┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
#پایگاه_معصومیه
#موفقیت•°•🍊🥇🎨•°•
باغبانحتیاگرباغش راغرق
آبشهمڪند،🌧🌱
درختانخارج ازفصل خود
میوه نمیدهند❗️🍇
پسصبورانہدر انتظار
زمان بمان!⏰
#هرچیزدرزمانخودشرخمیدهد.ツ
•┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
@alzahra14
•┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
#پایگاه_معصومیه