eitaa logo
🇵🇸 . آماج .
25.9هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
977 ویدیو
331 فایل
. ﷽ - ‌ ______ * 🤍 رسانہ‌ي‌‌‌‌‌‌‌‌ فرهنگۍاجتماعۍِآماج‌‌ ؛ ‌‌. • وابسته به موسسهٔ رسانه‌‌ای ِ آدینه ، [ فارس ] - ‌‌ ‌‌• این‌‌جا را بِکاوید. _ ‌_ @AmajReply . . • حتماً رسانه‌‌ها رو نشر بدید، اما با حفظِ لوگو. ‌‌ آماج : نشانہ .
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از مَن چیزهایي شنیدم؛
آقابابا . . میرزا . جناب ، سیّد . شفیع . . متبرك کننده‌‌ی نونِ توی سفره . دست بکشین روی سر ما ، جون بگیریم . دماغمون و بکشیم بالا . تنبمون و سفت کنیم و به‌‌جای یك کلاغ‌‌چهل کلاغ . . قوت بشیم و عافیت ، برای هَم . قفل بزن روی زبونِ هوچی‌گر و یأس‌پراکن ما . . شدیم بلایِ هم با این زبون توی این روزگارِ پدرسوخته . . آخرالامر شرمنده‌‌‌ی روی بلند و مبارك شما می‌شیم که بله . . نیش بودیم و نیشکر نبودیم .
ــــــــ ـ می‌گفت: - اگر اهلِ‌بیت نباشند، من هیچم. هر سحر خودم را مۍرسانم حرم حضرت معصومھۜ و کمک می‌خواهم. از بزرگوارۍ آن‌هاست که درِ این خانه هنوز بـاز مانده و من بہ مردم خدمت می‌کنم - نمی‌دانم، شاید راست می‌گفت. بعضی‌ها در خلوت خودشان آنقدر بہ‌دنبال خورشید می‌دوند که آخر سر، ماھ می‌شوند.
محمد براۍ اولین بار، حرف مرا رد کرد. جواب داد:«مامان جان ! ببخشیدا، ولی من ایـن حرف شما رو قبول ندارم. چرا همیشه می‌گین خوش‌بہ‌حال شماها کھ مردین که مۍتونین برین جبھه؟ خـدا به‌اندازهٔ وظیفه‌یِ هرکسی بهش تکلیف کرده و ازش سوال مي‌کنه. شما کھ خانومی اگہ وظیفه‌ت به‌اندازهٔ دوختن یه درز از لباس رزمنده‌ها باشھ و ندوزي، مسئولی من اگه تکلیفم رفتن باشه و نرم هرکسی جایی که باید باشه رو خالۍ بذاره، یھ بخشی از کار جنگ لنگ می‌مونه. کار که برای خدا باشه، دیگه آشپزخونه و خط مقدم نداره. قیچی قندشکنۍ و چرخ خیاطۍ و کـارد آشپزخونھ هم با اسلحہ فرقی نمی‌کنه !
ـ بھ قلم اکرم اسلامۍ .. ـ انتشاراتِ حماسہ یاران
📚.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
• . چشم‌هایش را دوخت به قالۍ و گفت: ــ یاد دوستم افتادم. وقتی راه می‌ریم، کتونی‌هاش این‌قدر پاره‌ان کہ ته کفش جدا میشه، بابا ندارن . یخ کردم. اولین جمله‌اۍ را که به فکرم می‌رسید، گفتم: ــ این‌که غصه نداره محمدم. خیلی هم خوبہ که به فکر رفیقتی، خبـ اون‌کفش قبلی‌‌هاتو ببر بده بهش. چشمش را از قـالي گرفت و دوخت بھ من. صدایش، لحن سوال کردنش، حتۍ دو دو زدن مردمک چشم‌هـایش هنوزم یادم مانده. غصه‌دار نگاهم کرد . . • با صداقتۍ که تهِ تهش می‌رسید بھ جایی کہ می‌دانستم، از من پرسید: ــ خدا راضیه؟ به خودم آمدم! توی دلم گفتم، ساداتـ ! دیدی این‌بچه چه قشنگ بهت درس‌داد.
5.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عطرِ لبخند خُدا پاشیدھ بر قامت‌تان. 🤍 !
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ـــــ ـ حضرتِ‌عبدالعظیم‌‌حسنی، پارسا و پرهیزکار بود، روز‌ها بہ روزه و شب‌ها به‌عبادت می‌پرداخت، در ری او را بھ شخصیت عظیم عـلمی، صداقت کلام و امانت داری‌ِ او مۍشناختند. در برابر طاغوت و انحرافات می‌ایســتاد، زمانی‌کھ دشمن قصد تخریب حرم سید الشهدا را کرده بود او بہ‌تنهایی از حریم اهلِ‌بیت‌‌؏ دفاع کرد، گوش‌به‌فرمان ولی امرش داشت و با تمام توانش امام‌عصر خود را یاري مۍنمود. . آن‌‌حضرت‌‌ِ بزرگوار، آگاه بہ‌امور دین و راوی معتمد و برجستھ‌ي روایات بود که‌ از گرد آورندگان‌ اصلی نھج‌البلاغہ بھ‌شـمار مۍ‌رفت، تقوا و ادب و علم همراه با عملِ‌‌ ایشان باعث این‌‌شد کہ محبوبیت خاصی نزد امامان‌‌معصوم پیدا کند.