ـ هر که بھ میدان مۍرفت، به زبان حال
مۍگفت:«خدایا، آیـا مرا لایق عشقورزی
میدانی؟ تو خود مۍدانی کھ چه اندازه
عاشق تو و فرزندِ پیامبر توام. مےخواهی
مرا پس از عشقبازۍ چگونھ ببینی؟ سر
بریده؟ پھلو دریده؟ ترجیح مۍدهی مرا
کشته شمشیر ببینۍ یا آماج تیر و نیزه؟
خدایا به من چنان توانے بده کہ تاآخرین
رمق با دشمنان فرزند پیامبرت بجنگم تا
[ قطعه قطعھام ] کنند یـا [ بسوزانند و
خاکسترم را بر باد دهند ] تا بدین معیار،
میزان عشق من بھ تو و میزان عشق تو
بہ من سنجیده شود.»
~ کتاب ماھ به روایت آه، بہ قلم جناب
ابوالفضل زورویۍ .
۹ مرداد ۱۴۰۲
⁕ ــــــ ـ
ماه بہ روایت آه، کتابے است دربارھ
فضائل ماه بنۍ هاشم، به قلم جناب
ابوالفضل زورویۍ .
۹ مرداد ۱۴۰۲
۹ مرداد ۱۴۰۲
آخرین طفل خیمه، ساعتے پیش آرام
گرفته و خوابیدھ است امـا رقیـه در
آغوش و سر بر بازوی من، با صدایۍ
گرفتھ و بغضآلود، بیتـابۍ میکند.
صدای پایۍ آرام و سنگین از بیرون
خیمه بھ گوش میرسد.
ـ میشنوۍ رقیہ جان؟ این صدایِ پا را
میشناسے؟ لحظهای آرام میگیرد و در
سکوت، گوش میخواباند.
ـ بله؛ این عمویم عباس است.
ـ آفرین؛ پس تـا عمویت عباس هست،
نباید از هیچ چیز بترسۍ.
ـ عمویم آن بیرون نميترسد؟
ـ عمویت جز خدا از هیچکس و هیچ
چیز نمۍترسد. تا او هست، هیچکس
نمیتواند بہ ما آسیب برساند.
ـ اما اگر عمویم عباس نباشد ...
۹ مرداد ۱۴۰۲
ماه را من چه بگویم کہ چنین است
و چنان؛ شاھ شمشاد قَدان، خسرو
شیریندهنان ــــ 𖧧 '
۹ مرداد ۱۴۰۲
۹ مرداد ۱۴۰۲
؛ ࿐ .
صدای پای آشنا ، امیدبخش، سنگین و
شمرده بـه خیمه نزدیک شد و بر درگاھ
خیمھ آرام گرفت. ایـن عادت مألوف و
شیوھۍ معمول عبّاس بـود ـ ـــ ـ که از
فرط حجبـ و حیا، هرگز حضور خود را
با صداۍ بلند یا خطاب نـام زنانِ حرم
اعلام نمیکرد.
یا یکے از کودکان، واسطھۍِ اعلام حضور
او میشد یا خود آنقدر میآمد و مےرفت
و بـا فاصلھ از خیمه مۍایستاد تا متوجّه
حضور او میشدیم.
شبها نیز هرساعتے بر درگاه خیمهها
مکثۍ میکرد تا در صورت ضرورت و
نیاز، مددکار و خدمتگزار زنان و
کودکان باشد.
ــ ـ از همان منبع بالا ꜛ
۹ مرداد ۱۴۰۲
۹ مرداد ۱۴۰۲