eitaa logo
آمال|amal
315 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
31 فایل
زهرا صادق پور هستم🌱💚 اینجا منم و نقاشیام و بوکمارکام اینجا رو یه دختر دهه هشتادی کوچولو داره اداره میکنه تهران
مشاهده در ایتا
دانلود
لبخندی زد و گفت: «باید مژدگانی بدین! تبریک میگم،هیچ مشکلی نیست شما میتونید ازدواج کنید.» تا دکتر این را گفت،حمید چشم هایش را بست و نفس راحتی کشید. خیالش راحت شد. تنها دلیلی که می توانست مانع این وصلت بشود جواب آزمایش ژنتیک بود که آن هم شکر خدا به خیر گذشت. حمید گفت: «ممنون خانم دکتر،البته همونجا توی آزمایشگاه فرزانه خانم نتیجه رو فهمیدن، ولی گفتیم بیاریم پیش شما خیالمون راحت بشه» خانم دکتر گفت: «خب فرزانه جان تا یه مدت دیگه همکار ما میشه،باید هم سر در بیاره از این چیزها. امیدوارم خوشبخت بشید و زندگی خوبی داشته باشید.» حمید در پوست خودش نمی‌گنجید، ولی کنار خانم دکتر نمی توانست احساساتش را ابراز کند. از خوشحالی چندین بار از خانم دکتر تشکر کرد و با لبی خندان از مطب بیرون آمدیم. چشم های حمید عجیب می خندید. به من گفت: «خداروشکر. دیگه تموم شد. راحت شدیم.» چند لحظه ایستادم و به حمید گفتم: «نه،هنوز تموم نشده! فکر کنم یک آزمایش دیگه هم باید بدیم. کلاس ضمن عقد هم باید بریم،برای عقد لازمه.» حمید که سر از پا نمی شناخت گفت: «نه بابا،لازم نیست! همین جواب آزمایش را بدیم کافیه. زودتر بریم که باید شیرینی بگیریم و به خانواده ها است خبر خوش رو بدیم. حتما اونها هم از شنیدنش خوشحال میشن.» شانه هایم را بالا انداختم و گفتم: « به روایت همسر شهید حمید سیاهکلی مرادی ادامه دارد.... کپی/اصکی❌ 💝|°•@Childrenofhajqasim1399