من کنار سید نشسته بودم
و سید هم طبق معمول
شال سبزش را روی سرش انداخته بود
و با سوز و گداز خاصی مشغول
خواندن زیارت عاشورا و مداحی بود
بعد از اتمام مراسم ناگهان شال سبز
خود را بر گردن من گذاشت
با تعجب پرسیدم: این چه کاری است؟
گفت: بگذار گردن تو باشد
بعد از لحظه ای دیدم جمعیت حاضر
به سوی من آمدند و شروع کردند
به بوسیدن و التماس دعا گفتن
با صدای بلند گفتم:
اشتباه گرفتهاید مداح ایشان است
اما سید کمی آنطرف تر ایستاده بود
و با لبخند به من نگاه می کرد
#شهیدسیدمجتبیعلمدار
🌱|@amar_Karbala
📝
به سید می گفتن : اینا کی هستن ميـٰاری هيئت بهشون مسئوليت میدۍ ؟! مۍگفت : کسۍ کهِ تو راه نیست ، اگه بیـٰاد توی مجلس اهلبیت و یه گوشه بشینه و شما بهش بهـٰا ندی ، میرهِ و دیگه هم بر نمۍگـرده ! امـٰا وقتۍ تَحویلِش بگیرۍ جذب همین راه میشه..
#شهیدسیدمجتبیعلمدار🥀 #یادشهداباصلوات 📿 🌱|@amar_Karbala
احتیاط کن
توی ذهنت باشد که یکی دارد مرا میبیند!
دست از پا خطا نکنم
مهدیِ فاطمه خجالت بکشد!
وقتی میرود خدمت مادرش که گزارش بدهد
شرمنده شود و سرش را پایین بیندازد!
#شهیدسیدمجتبیعلمدار
🌱|@amar_Karbala