eitaa logo
این عماریون
327 دنبال‌کننده
258.5هزار عکس
71.4هزار ویدیو
1.4هزار فایل
کانال تحلیلی درباب مسائل سیاسی واجتماعی https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی از فرزندانم درخواست می‌کردم نامه ی پسرم را برایم بخواند شور و شوقم برای بافتن آن زیاد می‌ شد و به هیچ‌ چیز دیگری فکر نمی‌کردم. برای بافت این فرش خیلی زحمت کشیدم و فرزندانم نیز به من خیلی کمک کردند و این قالیچه را با عمق عشق و مادرانه نسبت به فرزند بافتم.😔 این قالیچه در اندازه ی یک متر در دو متر بافته‌ شد و امیدوارم بعد از بافتن بتونم این قالیچه را به رهبر معظم♡ انقلاب تقدیم کنم. برای بافتن این فرش وضو داشتم و با و خواندن فرج شروع به بافتن آن کردم و ثواب این صلوات‌ ها رو هم به روح فرزند شهیدم تقدیم کردم.😔🍃⚘🍃 [هدفم از بافتن این فرش ، نگه‌ داشتن یاد و نام فرزند شهیدم و مقام معظم رهبری♡ است که امیدوارم خداوند این کار هر چند ناچیز را از من قبول کند.]
فرزند شهیدم این وصیت‌ نامه را ۱۹ روز قبل از شهادت نوشت و گویا به پسرم الهام شده بود که شهید میشه.😔 🍃⚘🍃 امسال هم نیت کردم که تا پایان سال بتونم نامه ی فرزندم را بر روی ببافم و قدم کوچکی در راه فرزند شهیدم بردارم که به کمک خداوند تا حالا هم موفق شدم. کار بافتن وصیت‌ نامه بر روی قالی در حالت عادی بسیار سخت و مشکله و برای من هم که سواد نداشتم تقریباً غیر ممکن بود ولی با کمک فرزندانم این کار را شروع کردم. با کمک اهالی محل و فرزندانم به کلاس‌ های سوادآموزی رفتم و به خاطر که داشتم با این سن و سالم ، سواد خواندن و نوشتن رو پیدا کردم تا بتونم نامه را بخونم.
در قدم اول ، پسرم وصیت‌ نامه ی برادرش را به شکل خوانا و با خط بزرگ برایم چاپ کرد. بعد به تعداد فرزندانم ۵ تخته فرش و گلیم‌ بافتم و آنها را به بچه‌ها دادم و آنها هم به‌ عنوان یادگاری از من آنها را در دیوار خانه‌هایشان نصب کردند. [با توجه به این‌ که بی سواد بودم کار بافت هر کدام از آنها بیش از ۶ ماه طول می‌کشید و من هم با وضو و خواندن دعای فرج برای سلامتی رهبر و جوانان و نابودی دشمنان ، شب‌ ها چند هزار صلوات می فرستادم.] نامه ی پسرم باعث شد قرآن را یاد بگیرم و هر سال در ایام سال جدید با چرخ‌ خیاطی قدیم خودم که بیش از ۶۰ سال است آن را دارم برای بچه‌های بی‌ سرپرست و تحت پوشش بهزیستی لباس می‌ دوزم و همه ی اینها را مدیون شهیدم هستم.🍃⚘🍃 بزرگترین آرزویم تا قبل از رفتن از این دنیا و ملحق شدن به فرزند شهیدم اینه که برم حضرت آقا♡ و یکی از فرش‌هایی را که بافتم بهشون هدیه کنم. 😭😭 سرانجام الله کرمعلی هم در تاریخ ۶۲/۰۲/۲۴ در منطقه ی قصر شیرین به آرزویش که همانا شهادت بود رسید.🍃⚘🍃 پیکر ایشان در زادگاهش در شهرستان نهاوند خاکسپاری شد.🍃⚘🍃
اصرار ڪردیم ، سلیم 🥀گفت یڪ‌شب به من مهلت بدهید ، فرماندۀ گردان بودم و برادرانم🥀 در چادر ما خوابیده بودند . نیمه‌ شب دیدم در خواب دست‌ و پا می‌زند و گریه می‌ڪند از خواب بلند شد و گفت . خواب دیدم می‌خواهم شهید🥀شوم و شما نمی‌گذارید😭 فرداے آن روز دنبالش می‌گشتم . دیدم شاد و خندان و رقصان رقصان می‌آید . آن‌ها براے عبادت شبانه‌شان قبر درست ڪرده بودند😭 به من ڪه رسید گفت : «مزدم را گرفتم در این عملیات شهید خواهم شدسلمان🥀 هم فردایش خبر شهید شدنش را داد😭 آن‌ها یک نامۀ مشترک نوشتند😭 گفتم اگر یک نفر از شما شهید🥀 شد ، چگونه از وصیت‌ نامه مشترک استفاده شود . گفتند خاطرت جمع باشد من فرماندۀ گردان بودم . وقتے عملیات اعلام شد ، تصور خداحافظے چهار برادر ڪه دو نفرشان مطمئن از شهادت خودشان بودند چه سخت بودقدرے ڪه پیش رفتیم ، در یک مرحله از استراحت دیدم ڪه سلیم 🥀براے بچه‌ها روضۀ حضرت علی‌ اڪبر🥀 را می‌خواندو بچه‌ها هم در حالت سجده می‌گریند😭
اصرار ڪردیم ، سلیم 🥀گفت یڪ‌شب به من مهلت بدهید ، فرماندۀ گردان بودم و برادرانم🥀 در چادر ما خوابیده بودند . نیمه‌ شب دیدم در خواب دست‌ و پا می‌زند و گریه می‌ڪند از خواب بلند شد و گفت . خواب دیدم می‌خواهم شهید🥀شوم و شما نمی‌گذارید😭 فرداے آن روز دنبالش می‌گشتم . دیدم شاد و خندان و رقصان رقصان می‌آید . آن‌ها براے عبادت شبانه‌شان قبر درست ڪرده بودند😭 به من ڪه رسید گفت : «مزدم را گرفتم در این عملیات شهید خواهم شدسلمان🥀 هم فردایش خبر شهید شدنش را داد😭 آن‌ها یک نامۀ مشترک نوشتند😭 گفتم اگر یک نفر از شما شهید🥀 شد ، چگونه از وصیت‌ نامه مشترک استفاده شود . گفتند خاطرت جمع باشد من فرماندۀ گردان بودم . وقتے عملیات اعلام شد ، تصور خداحافظے چهار برادر ڪه دو نفرشان مطمئن از شهادت خودشان بودند چه سخت بودقدرے ڪه پیش رفتیم ، در یک مرحله از استراحت دیدم ڪه سلیم 🥀براے بچه‌ها روضۀ حضرت علی‌ اڪبر🥀 را می‌خواندو بچه‌ها هم در حالت سجده می‌گریند😭