#هفته_ بسیج و #شهدای_گمنام_بسیجی(2)
👽سرهنگ عبدالرشيد عبدالباطن:
⭐در بهار سال 1975 میلادی (اوایل دهه 50 شمسی) در رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شده است و پس از برگشت به عراق و عضویت در حزب بعث عراق, با شروع جنگ و تجاوز بعثیها به ایران ماموریت مییابد به عنوان استخبارات👈 اسرای ایرانی خط مقدم جبههها را بازجویی و از آنان کسب اطلاعات کند...😰
💢این جنایتکار جنگی که در پروندهاش کشتار و اعدامهای فجیح شیعیان و اکراد عراقی نیز دیده میشود در 22 سپتامبر 1985 و در سال پنجم جنگ نیز در یک قتل عام اسرای ایرانی 22 رزمنده جمهوری اسلامی ایران را که همگی زیر 20 سال سن داشتند با شلیک تیر خلاص برسرشان به شهادت میرساند.این اسیران همگی دستهایشان بسته بود و قربانی وحشی گیری این جنایتکار جنگی شدهاند.
💢 او میگوید: بر روی برخی از اسرای تیرباران شده آهک یا مواد شیمیایی یا اسید میپاشیدم تا اثری از آنها باقی نماند. این بعثی جنایتکار تصریح میکند که تا آنجا که در جریان بوده است ماشین جنگی جنایات صدام معدوم شش هزار اسیر ایرانی را بهشکل فجیعی به شهادت رسانده است...😈
💢 سرهنگ عبدالرشید تایید میکند که صدام در اعدام بیش از 450 اسیر ایرانی مستقیما و به اتفاق گروهی از همراهان همیشگی خود در تیم حفاظتش دست داشته است...😍
💢در گزارش مربوط به عمليات بدر آمده است: 👈 30 نفر از اسراي رسته پياده يكي از يگان هاي بسيج عمل كننده در اين عمليات كه هيچ كدام رتبه فرماندهي نداشتند پس از انتقال به بصره در سالني به خط شده و بازجو بلافاصله پس از ورود به سالن با كلت كمري خود، يكي از اسرا را بدون سوال و جواب به شهادت مي رساند...😭
💢 گزارش ديگري به پيوست اين گزارش و مربوط به عمليات هاي خيبر و درگيري هاي شرق بصره، حكايت از جنايات جنون آميز ديگري ازصداميان است و آن مربوط به كشتار اسراي زخمي عمليات هاي سال 63 و 65 رزمندگان اسلام در محورهاي جنوبي جنگ بوده است...در اين گزارش آمده است👇
💢 تيرهاي خلاص به اسراي مجروح ايراني توسط يگان هاي رزمي عراق شليك مي شده و اندك مجروحين منتقل شده به بصره در شرايطي كه احتياج به مراقبت هاي ويژه پزشكي داشته اند به حال خود رها شده و سپس در قسمت بار كاميون هاي نظامي جان داده اند... اين گزارش آنگاه دردناك تر مي شود كه در حين انتقال اسراي مجروح ايراني به داخل خاك عراق و از بصره به بغداد، پيكرهاي پاك اسيران شهيدي كه در حال خون ريزي ناشي از مجروحيت بودند در بيابان هاي حد فاصل بصره – بغداد حتي بدون خاك سپاري رها شده اند...😰
💢 در پايان اين گزارش قسمت سوم جنايات عليه اسراي ايراني ابعاد وحشيانه تر پيدا مي كند. 😳این دشمن بعثي در ادامه شكنجه اسراي ايراني در اردوگاه هاي شمال عراق و پس از اعدام، آنان را با لباس هاي اكراد عراق😇 پوشانده و در گورهاي دسته جمعي به همراه پيشمرگان كرد عراق و با هويت كردي دفن كرده اند.
💢این افسر بعثی عراقی که چند بار مستقیما به صدام معدوم گزارش داده است به خاطر جنایات جنگی بیشمار خود به دریافت مدال و نشان از سردار نگون بخت قادسیه نائل شده است. عبدالرشید میگوید: 👈 به دستور فرماندهان ارشد ارتش و به ویژه گارد ریاست جمهوری که از صدام دستور مستقیما داشتند. خیل عظیمی از اسیران ایرانی را کشتهام.
💢این جنایتکار جنگی در جریان بازجوییهای خود اعتراف میکند که اسرای ایرانی را قبل از شهادت شکنجههای شدید میداده است به طور مثال وی👈 در خصوص یک اسیر ایرانی که براثر اصابت مین، پایش را از دست داده بود، میگوید: 👈 زمانی که این اسیر را بازجویی میکردم به علت مقاومتش شروع به قطع انگشتان دستانش کردم پس از قطع هر انگشت و به فاصله هر دو دقیقه پس از قطع، محل قطعشده را با فندک میسوزاندم تا اینکه تمام انگشتانش را بریدم اما مقاومت حیرتآور او که بسیار جوان هم بود مرا خشمگین ساخت و با اره پای او را نیز قطع کردم اما این اسیر ایرانی هیچ اطلاعاتی نداد...
#کتاب_خاطرات_دردناک #ناصر_کاوه
منبع: کتاب👈"عبور از تونل وحشت"
🌹وای به حال ما که در قیامت و در محضر خدا, ائمه معصومین (ع), شهدا و... چگونه میخواهیم جوابگوی خون شما,(شهدا) باشیم😰 و تو عزیز دل👈 که جانت را اینچنین با اخلاص در اوج گمنامی و مظلومانه در غربت اسارت, هدیه دادی به "الله" و خودت خواستی که گمنام شوی و وای بر من و امثال من که دویدیم برای شهرت نامدار شدن!😳 حالا من مانده ام زیر خروارها فراموشی و نام تو در دل تمام انسانها موحد و خداپرست همانند خورشید فروزان تا قیامت می درخشد 👈 اگرچه بی نام و نشان وحتی بی مزاری...🌷اما #شهید مظلوم و غریبم👈 "تمام اجرها در گمنامی و بی نشانی ست, همچون غربت و غریبی خانم حضرت زهرا(س)"😭
💥زینب سلام الله علیها کیست!؟
☑️حضرت سيدالشهداء(ع) در هنگام وداع به خواهر فرمودند: «خواهرم زینب! مرا در نماز شبت دعا كن».
☑️حضرت سجاد (ع) فرمودند: «عمه جانم زینب در طول زندگی اش نماز شبش را ترک نکرد؛ حتی شب یازدهم مُحرّم»... بهترین توصیفی که من درباره حضرت زینب (س) دیده ام فرمایش حضرت امام سجاد (ع): تو دانشمند معلم ندیده و فهمیده ای فهم نیاموخته هستی.
📚عوالم العلوم ؛ ج 11 , ص 955
#اگر_مدافعان_حرم_نبودند👇
💢قسمتی از جنایات هولناک داعش:
💥نیروهای داعش ۹۰ درصد سوریه و ۵۸ درصد عراق را اشغال کردند و حتی به دیوار زینبیه دمشق رسیدند ⭕ِِ... داعش زمانی که به نزدیکی حرم حضرت زینب (س) رسید بر روی دیوار حرم شعار می نوشت که هنوز بخشی از این شعارها موجود است ⭕️...فرمانده داعش بر روی بی سیم خود در نزدیکی حرم حضرت زینب(س) رجز می خواند و می گفت که حضرت عباس(ع) کجایی که ما حضرت زینب را از قبر بیرون خواهیم کشید⭕️... داعش به منزلی در سوریه حمله کرد، در حالی که در این منزل چهار کودک به همراه پدر و مادر در حال غذا خوردن بودند، داعش سر یکی از دختران که ۹ سال بیشتر نداشت را برید به طوری که خون این دختر بر روی غذاها ریخت و خانواده دختر را مجبور کرد که این غذا را به همراه خون جگر گوشه شان بخورند ⭕️... داعش نوزاد تازه به دنیا آمده را از دستان پدر و مادر می گرفت و آنان را لخت می کرد و بر سینه دیوار می چسباند و با نیزه با این بدن دارت بازی می کرد، داعش شکم مادر باردار را در مقابل چشم شوهرش پاره می کرد و شرط بندی می کرد که فرزندی که دختر است یا پسر، از شکم این مادر بیرون می آید ⭕... در همین دیاله، کودکی را از سینه مادرش گرفتند، او را مثل گوسفند روی آتش سرخ کردند، لای پلو گذاشتند، برای مادرفرستادند. این جنایت وحشتناک در تاریخ بشریت نایاب است، پدیده کوچکی نیست، بلای کوچکی نیست...
#کتاب_خاطرات_دردناک #ناصر_کاوه
⭕ قسمتی از سخنرانی ️سردار عبدالفتاح اهوازیان در مراسم جشن پیروزی جبهه مقاومت در مهدیه ورامین...
💥عشقش به حضرت زینب(س) بیشتر از دخترش بود. یک دفعه گفتم: "آقا میثم، در این موقعیت میخواهی بروی؟لااقل اجازه بده بچه به دنیا بیاید... که گفت: زهره! دلت میآید این حرف را بزنی؟... دلت میآید حضرت زینب (س) دوباره اسیری بکشد؟ بعد از این حرفش دیگر هیچ چیز نگفتم میثم قبل از شهادتش یک روز از سوریه زنگ زد و با هم صحبت کردیم... من اواخر دوره بارداریام بود و روزهای سختی را میگذراندم. به او گفتم: خسته شدم. زودتر بیا خانه... گفت: "زهره جان! سپردم تان به حضرت زینب (س) و ازخانم خواستهام به شما سربزند. 🍂حلما تنها فرزندم که 17 روز بعداز شهادت پدرش متولد شد.حلما بچه اولم بود ودوست داشتم همسرم کنارم باشد... ولی میدائم نشد. همان حرفش را در ذهنم مرور میکردم و حضرت زینب(س) و حضرت زهرا(س) را صدا میکردم و به آنها سلام میدادم و میگفتم حتما همه این عزیزان اینجا پیش من هستند... راوی همسر شهید مدافع حرم میثم نجفی
⭐خــــــــــواهـرای غــــــــواص👈گردان حضرت "زینب" 👇
💥وقتی شهید ملکی که یک روحانی بود خود را برای اعزام به جبهههای حق علیه باطل معرفی کرد، به او گفتند باید به گردان حضرت زینب (س) بروی. شهید ملکی با این تصور که گردان حضرت زینب (س) متعلق به خواهران است. به شدت با این امر مخالفت کرد و خواستار اعزام به گردان دیگری شد. اما با اصرار فرمانده ناچار به پذیرش دستور و رفتن به گردان حضرت زینب شد... هنگامی که میخواست به سمت گردان حضرت زینب (س) حرکت کند، فرمانده به او گفت این گردان غواص در حوالی رودخانه دز در دزفول مستقر است. شهید ملکی بعد از شنیدن اسم “غواص” به فرمانده التماس کرد که به خاطر خدا مرا از اعزام به این محل عفو کنید، من را به گردان علیاصغر (ع) علیاکبر (ع) گردان امام حسین (ع) بفرستید, این همه گردان، چرا من باید برم گردان حضرت زینب؟ اما دستور فرمانده لازم الاجرا بود.شهید ملکی در طول راه به این میاندیشید که “خدایا من چه چیزی را باید به این خواهران بگویم؟اصلا اینها چرا غواص شدهاند؟ یا ابوالفضل(ع) خودت کمکم کن.” هوا تاریک بود که به محل استقرار گردان حضرت زینب رسید، شهید ملکی از ماشین پیاده شد چند قدم بیشتر جلو نرفته بود که یکدفعه چشمانش را بست و شروع به استغفار کرد. راننده که از پشت سر شهید ملکی میآمد، با تعجب گفت: 👤 حاج آقا چرا چشماتونو بستین؟ شهید ملکی با صدایی لرزان گفت: “والله چی بگم، استغفرالله از دست این" خواهرای غواص" راننده با تعجب زد زیر خنده و گفت: کدوم خواهر حاج آقا؟ اینا برادرای غواصن که تازه از آب بیرون آمدند و دارند لباساشونو عوض میکنند. اینجا بود که شهید ملکی تازه متوجه قضیه شده وفهمید ماجرای گردان حضرت زینب چیه!!
#کتاب_گلخندهای_آسمانی #ناصر_کاوه
🚩راوی : سردار علی فضلی
🌹انتشار به مناسبت میلاد باسعادت امام حسین (ع) و روز پاسدار
#شهید_احمدوکیلی:👇
💗 شهید احمد وکیلی که با پیروزی انقلاب نام مستعار سعید را برای خود انتخاب کرده بود، بچه شهر قم بود. حضور در کردستان ، ایمانی قوی و دلی چون شیر را می طلبید. در اردیبهشت سال 59 و در جریان عملیات آزاد سازی شهر سنندج بعد از نبردی دلاورانه ، مجروح شد و توسط کومله به اسارت گرفته شد. همان لباس با آرم سپاهی که پوشیده بود، کفایت می کرد تا خون خواران کومله تا لحظه شهادت بلاهائی بر سر او بیاورند که باور این رفتارها از سوی انسانهائی به نام کومله و دمکرات بسیار سخت است...😇 بعداز مجروحیت و اسارت سعید دیگر هیچ خبری از او نبود و نیست و برای همیشه مفقود الاثر شد و تنها سند و حکایت بعد از اسارت ایشان خاطرات یک برادر ارتشی است که از آن دوران دارد👈 آقای رمضانی می گوید:👇
⭐حدود یك سال و چندی كه در دست کومله اسیر بودم همان اول اسارت كه به پایگاه منتقل شدم، گفتند هیچ اطمینانی درحفظ اینها نیست، به همین خاطر👈 "پاشنههای هر دو پایم را با مته و دلر سوراخ كردند و برادران دیگر را هم نعل كوبیدند و با اراجیف و فحاشی بر این عمل شان شادمانی میكردند" 😭 بعد از 18 روز قرار شد مارا به سبک دموكراتیك و آزادانه!! محاكمه و دادگاهی كنند. روز دادگاه رسید، رئیس دادگاه، سرهنگ حقیقی را كه همان اوایل انقلاب فرار كرده بود شناختم و محاكمه بسیار سریع به انجام رسید. چون جرم محكومین مشخص بود. دفاع از حقانیت اسلام و جمهوری آن و ندادن اطلاعات و بالطبع حكم هم مشخص، عدهای به اعدام فوری و بقیه هم به اعدام قسطی (یعنی به تدریج) محكوم شدیم😣
🌟حكم ما كه اعدام مان قسطی بود به صورت كشیدن ناخنها،بریدن گوشتهای بازو و پاها، زدن توسط كابل، نوشتن شمارهای انقلابی!😔 توسط هویه برقی و آتش سیگاربه سینه وپشت مابودو تمامی اینها بی چون و چرا اجراء میشد كه آثارش بخوبی به بدنم مشخص است 😰 مرسوم است به میمنت ازدواج نوجوانی، جلو پایش قربانی ذبح شود. این رسم را كومله نیز اجرا میكرد با این تفاوت كه قربانیها در اینجا جوانان اسیر ایرانی بود. عروسی دختر یكی از سركردگان بود. پس از مراسم، آن عفریته گفت: باید برایم قربانی كنید تا به خانه شوهر بروم.
🌟دستور داده شد قربانیها را بیاورند.
۱۶ نفر از مقاوم ترین بچههای بسیج و ارتش ودو روحانی را كه همه جوان بودند، آوردند و تك تك از پشت سر بریده شدند، این برادران عزیز مانند مرغ سربریده پر پر میزدند و آنها شادی و هلهله میكردند. بله، بزرگترین جرم همگی ما این بود كه میخواستیم دست اینان را از سر مردم مظلوم و مسلمان كُرد آن منطقه كوتاه کنیم. شهید سعید وکیلی 75 روز زیر شكنجه بود، ابتدا به هر دو پایش نعل كوبیده و به همین ترتیب برای آوردن چوب و سنگ به بیگاری میبردند. پس از دادگاهی شدن محكوم به شكنجه مرگ شد بلكه اعتراف كند. اولین كاری كه كردند هر دو دستش را از بازو بریدند😇 و چون وضع جسمانی خوبی نداشت برای معالجه و درمان به بهداری برده شد.این بهداری بردن و معالجه كردن هایشان به خاطر این بود كه مدت بیشتری بتوانند شكنجه كنند والا حیوانات وحشی را با ترحم هیچ سنخیتی نیست.
🌟پس از آن معالجه سطحی، با دستگاه های برقی تمام صورتش را سوزاندند.😞 سوزاندن پوست تنها مقدمه شكنجه بود به این معنی كه مدتی میگذرد تا پوست های نو جانشین سوخته شده و آن وقت همان پوستهای تازه را میكندند كه درد و سوزندگیاش بسیار بیش از قبل است و خونریزی شروع میشود و تازه آن وقت نوبت آب نمك است كه با همان جراحات داخل دیگ آب نمك میاندازند كه وصفش گذشت. تمام این مراحل را سعید وكیلی با استقامتی وصفناپذیر تحمل كرد و لب به سخن نگشود😭
🌟او از ایمانی بسیار بالا برخوردار بود و مرتب قرآن را زمزمه میكرد. استقامت این جوان آن بیرحمها را بیشتر جری میكرد. روزهای آخر بود و او كه دیگر نه دستی، نه پائی، نه چشمی و نه جوارحی سالم داشت با قلبی سوخته به درگاه خدا نالید كه خدایا می پسندی اینچنین در حضور شیاطین افتاده و نالان باشم دوست دارم افتادگیام تنها برای تو باشد و بس 🙏خداوند دعایش را اجابت نمود. سعید را به دادگاه دیگری بردند و محكوم به اعدام گردید. زخمهایش را باز كردند و پس از آنكه با نمك مرهم گذاشتند داخل دیگ آب جوش كه زیرش آتش بود انداختند و همان جا مشهدش شد و با لبی ذاكر به دیدار معشوق شتافت. اما این گرگان كه حتی از جسد بیجانش نیز وحشت داشتند دیگر اعضایش را مثله نمودند و جگرش را به خورد ما كه هم سلولیش بودیم دادند و مقداری را هم خودشان خوردند...
#کتاب_خاطرات_دردناک, #ناصر_کاوه
راوی برادر #رمضانی
💢ڪاری ڪن 👈 اے_شهید: بعضے وقتـــ ها نمیـدانم در گـرد و غبـار گنـاه این دنیـا چه ڪنم. مـرا جدا ڪن از زمیـن. 🙏دستمـ را بگیـر... میخواهمـ در دنیاے تو آرامـ بگیرم ... 👌
⛔ انتخابات ۹۲؛ وای گازانبریها میخواهند بیایند!
⛔ انتخابات ۹۶؛ وای دیوارکشها میخواهند بیاید!
⭕ نتیجه این دروغها:
گول خوردن مردم!
⭕ دستاورد: 👈 دلار۳۰هزار تومانی و نابودی معیشت!... و حالا؛ انتخابات ۱۴۰۰؛ وای نظامیها میخواهند بیایند!... حالا خودتان میدانید و امکان گزیده شدن از همان سوراخ تکراری... ✊🏻🇮🇷
⭕️جنگهای روانی نزدیک انتخابات
تک خوانیها, هنجارشکنیها و هزار تا از اینا آماده دارند⛔️ دوباره گول لیبرال ها🎩 و نفوذی 😎را نخورید...👎
📣پرده اول چند روز قبل(تکخوانی زن بدون حجاب) 👈 اقدام خلاف شرع و قانون شهرداری تهران/ برگزاری کنسرت با تک خوانی زنان با حضور تماشاگران مرد... سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران در اقدامی خلاف شرع و قانون در مجموعه کوثر سالن شهربانو شهرداری منطقه۱۳ اقدام به برگزاری کنسرت تک خوانی خانوم ها( بدون حجاب) در حضور آقایان نمود.منتظر برخورد قاطع نهادهای نظارتی با عوامل و دست اندرکاران این عمل قبح شکنانه هستیم.
📣پرده دوم سه روز قبل(هنجارشکنی)
🔴 جناب دیپلمات و نوامیس مملکت
🔹وزارت امور خارجه ، تعدادی زن و دختر ایرانی را با آرایش و لباسهای زیبا درون سفره هفت سین نشانده تا سفرای خارجی ببینند و حالش را ببرند و با نوروز هم آشنا بشوند!
🔹جناب وزارت امور خارجه ! چرا زن و دختر خودت را سر این سفره ننشاندی؟ مگر زنان و دختران مردم ایران، ناموس تو نیستند؟
🔹در کدام کتاب فن دیپلماسی نوشته «معنی دیپلماسی» بیخیالی نسبت به ناموس مملکت است؟
🔹همین نگرشی که زن و دختر ایرانی را برای خوشایند سفرای خارجی به نمایش می گذارد، با موگرینی هم سلفی می گیرد، برای هر سفر به اروپا و آمریکا روزانه ٢٠٠ تا ۴٠٠ یورو از بیت المال حق ماموریت دریافت می کند، برجام را از اجنبی گدایی می کند و با آن فخر هم می فروشد.
🔹خدا را شکر که دفاع از ناموس ایرانی به عهده «جناب دیپلمات» نبود، وگرنه آمریکایی ها و اروپایی ها و سعودیها و... ایران را «تایلند» کرده بودند!
🔹آیا می دانید«جناب دیپلمات» هشت سال دفاع مقدس را نیویورک تشریف داشته وخدمت سربازی را همانجا گذرانده است؟ آن هم زمانی که جوانمردان ١٣ و ١۴ ساله بسیجی، پیکرهای کوچکشان را مانند سد در برابر «تی ٧٢» بعثی ها گذاشتند تا «نگاه ناپاک بیگانه» به زنان و دختران این مملکت نیفتد!
✳️ جناب دیپلمات! می دانیم که بانی این اقدام زشت را تنبیه نخواهید کرد و زبان عذر خواهی بابت این حرکت توهین آمیز نسبت به زن ایرانی را هم ندارید! فقط خواهش می کنیم به متولی این برنامه، مدال درجه یک دیپلماسی عمومی و ٧۵٠ سکه بهار آزادی ندهید!
✍️دکتر کوشکی
🌹فردای روزی که دشمن بعثی خرمشهر رو گرفت، جسد بی جان و عریان دختر خرمشهری رو به تیرک بلندی بستند و اونطرف کارون مقابل چشم های رزمنده های ایرانی گذاشتند👈 رگ غیرت رزمنده های دلیر ایرانی به جوش میاد و تک آورهای نیروی زمینی ارتش سه تا شهید می دهند تا بلاخره جسد اون دختر رو پایین میارند و به خاک می سپارند.
بله درست خوندین، سه شهید برای جسد یک دختر مسلمان ایرانی. و حالا بعد از گذر ایام آن عده ای که از صدقه سری همین شهدا بر صندلی های نرم همین جمهوری اسلامی تکیه زده اند بر طبل بی غیرتی می کوبند...
#کتاب_خاطرات_دردناک #ناصرکاوه
💠امام خمینی : ما این بزرگان را برای شکست آمریکا در منطقه دست می دهیم...
💠مقام معظم رهبری: این چهره پارسا و پرهیزكار [آیت الله حاج سید عبدالحسین دستغیب] در بهترین بخش از عمر پربركتش بیاعتنا به زخارف دنیوی همت و نیروی خود را در راه استقرار حاكمیت الله صرف كرد و به یاد خدا دلخوش بود كه «الا بذكر الله تطمئن القلوب». چهره معظّم و دوست داشتنی این مرد خدا محبوبترین چهره در میان مردم فارس و مورد احترام عمیق مردم در سراسر ایران بود.۱۳۶۰/۰۹/۲۰
💠 شهید آیت اللّه دستغیب: «مواظب باشید گرگ ها شما را از رهبر الهی جدا نکنند٬ شما را گروه گروه نکنند، شما را طعمه خودشان قرار ندهند.»
💥 نواری از شهید آیت الله دستغیب، شنیدم که پاییز ۶۰ در تجلیل از رزمندگان
فرموده: آهای بسیجی خوب گوش کن چه می گویم. من می خواهم به تو پیشنهاد یک معامله ای کنم که در این معامله سرت کلاه برود!... من دستغیب حاضرم یک جا ثواب هفتاد سال نمازهای واجب و نوافل و روزه ها و تهجدها و شب زنده داری هایم را بدهم به تو، و در عوض ثواب آن دو رکعت نمازی را که تو در میدان جنگ بدون وضو پشت به قبله با لباس خونی و بدن نجس خوانده ای از تو بگیرم... آیا تو حاضر به چنین معامله ای هستی؟!..ِ.
💗 خواب قبل از شهادت آیتالله دستغیب
💥نیمههای شب بود که پیش از موعد که برای تهجد از خواب بر میخواست، ناگهان سراسیمه از بستر بلند شد و زانوها را بلند کرده و نشست... دستهایش را بر پیشانی نهاد و مرتبا "لاحول و لا قوة الا بالله" میگفت..ِ حالتش از یک خواب هولناک خبر میداد، اما سخن مرا که شما را چه میشود آیا آب میخواهید؟ چیزی دیگر میخواهید؟ پاسخ نمیداد... اصرارم زیاد شد، فرمود: امروز دیگر جز با اشاره با شما سخن نمیگویم... آنگاه کمی دراز کشید و برای تهجد طبق معمول برخاست. آخرین دقایق، هنگامی که از پلکان منزل جهت بیرون رفتن پائین آمد، دست چپ را به سینه اشاره کرد و سپس رو به آسمان بلند نمود، بدین ترتیب خداحافظی کرد... آن وقت من (سید محمدهاشم دستغیب فرزند شهید دستغیب) نفهمیدم با اشاره چه گفت، اما لحظاتی بعد صدای انفجار از معنی این اشاره پرده برداشت، یعنی من هم پرواز نمودم و به ملکوت اعلا رفتم... از این شگفتتر نواری است که روز پنچشنبه 19 آذر ماه 1360 یعنی درست یک روز پیش از شهادت ایشان در جلسه درس اخلاق جهت طلاب علوم دینی از او باقیمانده که دو مرتبه با تاکید تکرار میکند من روزهای آخر عمرم را میگذرانم...
💥هنگامی که خلعتی (کفن) ایشان را بیرون آوردم، در میان پارچههای کفن، کیسهای دوخته شده از پارچه سفید یافتم، متحیر شدم این دیگر برای چیست؟... آن را کنار گذاشتم و بقیه تکهها و پارچهها را دادم.... یک هفته گذشت، اربعین حسینی (هفتم شهدای جمعه خونین شیراز) بود، قضیه خوابهایی که شب پیش از روز هفتم شهادت شان دیده شده بود که پارههای بدن آقا هنوز لای دیوارها و پشت بامها و بر سر درختهای خانههای مجاور باقیمانده است... وقتی معلوم شد این خوابها درست است هیاهویی در شهر افتاد. گوشتها را جمع آوری نمودند و از من کیسهای جهت جا دادن آن خواستند... فورا به یاد آن کیسه همراه خلعتی افتادم، رفتم و آن را آوردم و به بعضی از بستگان دادم و جریان را گفتم؛ که آقا از پیش این کیسه را جز کفنی خود به حساب آورده و از قبل تهیه کرده است. گویا به ایشان الهام شده بود که برای تکه پارههای باقیمانده بدنشان کیسه مخصوص لازم است...
راوی: همسر و فرزند شهید دستغیب
#کتاب_خاطرات_دردناک #ناصر_کاوه
#شهید_دستغیب, جلوه بارز یقین
🌸"یا حسین یا زهرا"👆
🌺...این جماعت فتنه گر داشتند یکی از این موتوری های ریشو را توی خیابان آتیش میزنند... اون موتور سوار فریاد میزد:👇
" یا حسین یا زهرا" ... آتیشش زده بودن و داشت میسوخت...😰 لحظه عجیبی بود.
🌺... من فقط یک امدادگر ساده بودم... نتونستم منم مثل خیلیها فقط نگاه کنم...👌زدم به دل جمعیت. راننده آمبولانس دستم رو گرفت و گفت خودکشی نکن. شهادتینم رو گفتم. گفتم اگر قرار هست روزی آدم بمیره چه سعادتی بالاتر از این...🌷
🌺.... زدم به دل جمعیت. با کاپشن خودم خاموشش کردم. تمام دست و بالم سوخت. اوردمش تو پمپ بنزین سر خیابون خوش... کردمش تو پمپ بنزین. نفر دوم دقیقا روبه روم افتاده بود دم میله های خط ویژه اتوبوس... داشتند با بلوک سیمانی جدول که کنده بودند میزدنش, توی سروصورتش... رفتم تو جمعیت. خم شدم ورش دارم... 💗
👈🏿 همین که بلند شدم، یه خانمی داد زد که این امدادگر نیست این اطلاعاتیه. با این که کاور هلال احمر تنم بود، کارت شناسایی ام رو سینه ام بود. با میله آهنی گذاشتند توی سرم... #کتاب_خاطرات_دردناک #ناصرکاوه
📛بازخوانی #فتنه_بزرگ_سال_88 و نمایش زوایای پنهان آن...👇
⚠️قرآن👈(..الفتنه اشَدُّ من القتل..)بقره 191
✍فتنه از قتل انسان ها شدیدتر است..چرا که در #قتل یک انسان کشته می شود اما در #فتنه، #عقاید_هزاران_انسان کشته می شود...
⚠️ #فتنه_های_آخرالزمان
🌹پیامبراکرم(ص)؛ از فتنه و آزمایش در آخر الزمان نگران نباشید، چرا که موجب نابودی #منافقان خواهد شد...
💥فتنه چیست؟
💢.رهبری در تعریف #فتنه می فرمایند: 👇#فتنه یعنی حادثه ای غبار_آلود، که انسان نتواند دوست را از دشمن تشخیص دهد و دریابد که این فتنه از کجا تحریک می شود...
#فتنه ها را باید با روشنگری خاموش کرد.هر جا روشنگری باشد فتنه انگیز دستش کوتاه می شود... من دارم می بینم صحنه را، می بینم دهان های با حقد و غضب گشوده شده و دندانهای با غیظ به هم فشرده شده علیه انقلاب را...
⚠️#روی_فتنه_حساسم
🔴رهبر انقلاب (۱۲ تیر ۹۵): عده ای در مساله فتنه سردمداری می کردند... تبری از شعار👇 "انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است" 👈لازم بود که در آن روز نکردند...👿🎩
🔴 کنایه رهبرانقلاب به فتنه گران سال ۸۸
✅یک رنگی را مشخّص میکنند؛ ارغوانی، گُلی ، و اونی که به ما رسید #سبزش بود...
رهبرانقلاب:
⛔️ملت ایران با آنهایی که روز عاشورا با بی حیایی جوان بسیجی را در خیابان لخت کردند و کتک زدند، قهرند و آشتی نخواهند كرد.😰
⭕️ انتخابات ٢٢ خرداد ٨٨ که ٨۵ درصد از مردم ما در آن شرکت کردند و این میزان از #مشارکت در تاریخ برگزاری انتخابات ها در دنیا کم نظیر بود می توانست منافع معنوی، اجتماعی وسیاسی بسیاری برای ما داشته باشد، دشمنان اما برای ما چالشی را پدید آوردند تا عکس آن منافع یعنی هزینه های سیاسی، اجتماعی و معنوی بسیاری را به نظام ما تحمیل کنند.
#فتنه٨٨ یکی از بزنگاههای سیاسی کشور و یک آزمون بزرگ سیاسی برای همه جریان های سیاسی بود... در حقیقت در این #فتنه، چهره حقیقی و میزان همراهی واقعی جریانات سیاسی کشور با انقلاب به خوبی روشن شد.
#فتنه ٨٨ نشان داد که #غرب کار گستردهای را از قبل برای «شکار نخبگان» در برخی از فرصت ها مانند « #انتخابات» طراحی کرده بود تا نخبگان سیاسی ما را در این آزمون تاریخی گمراه کند... در این آزمون هر کدام از نخبگان به تناسب #وفاداری خود به نظام مقدس جمهوری اسلامی یا زاویه ای که با نظام داشتند عمل کردند...
📍 از یک دیدگاه می توان ۴ گروه افراد را در جریان فتنه از هم تفکیک کرد:
١. عدهای که مشخص شد دشمن در آنها #نفوذ کرده است و در نقش پیاده نظام بازیچه دشمن شدند و خیانت بزرگی را رقم زدند.
٢. برخی دیگر بازی خوردند و با تحلیل های غلط در میدان دشمن عمل کردند و حرکت جریان «فتنه» را تأیید کردند.
٣. برخی نخبگان فکری و سیاسی کشور هم تحت تأثیر تحلیل های ناکافی و وابستگی های مختلف در مقابل «فتنه» سکوت کردند.
٤. و برخی نیز در صراط مستقیم انقلاب و به تاسی از گفتمان و مواضع محکم و روشن رهبر معظم انقلاب با فتنه گران مقابله کردند و به #روشنگری درباره فتنه پرداختند.
✔️ اما بحمدالله این چالشی که دشمنان انقلاب اسلامی بوجود آوردند با مواضع هوشمندانه #رهبری معظم انقلاب و با #حضور هوشمندانه و با بصیرت مردم در همین حماسه ماندگار #٩دی خنثی شد... از این منظر #٩دی اتفاق کوچکی نبود... #حماسه_٩دی رویداد بزرگی بود که با تبیین، حمایت و تأیید رهبری معظم انقلاب جایگاه حقیقی خود را پیدا کرد و تبدیل به «یوم الله» گردید...
#شهید_مصطفی_صدرزاده:
جانباز فتنه و شهید مدافع حرم 👇
آقا مصطفی در فتنه ۸۸ دو بار مجروح شدند؛ بار اول ۲۵ خرداد با پنج ضربه چاقو به پای چپ و یک ضربه قمه به بازوی دست چپ آسیب دید، با آن همه جراحت، فتنه گران اجازه نمی دادند که آمبولانس به آنها کمک کند و تهدید به آتش زد
بسمالله الرحمن الرحیم
#سالگرد_شهادت_آرمان_عزیز
✍چگونه وحوش اغتشاشگر در پایتخت جمهوری اسلامی، آرمان علی وردی را پس از شکنجه، به شهادت می رساند👇
#آرمان#بدون_هیچ_سلاح_و_تجهیزاتی تنها با کوله پشتی مربوط به کتابهای حوزوی خودش به شهرک اکباتان رفت، برای دفاع از امنیت و ناموس مردم، چون او نمیتوانست نسبت به این مسئله بی تفاوت باشد.
در این حین با گروهی برخورد کردند که گویی او را از قبل شناسایی کرده بودند؛ آرمان قصد داشت از کنار آنها عبور کند ولی آنها او را به همین جرم که تیپ و ظاهر بسیجی داشت میگیرند او را به باد کتک!؟
وقتی کوله او را باز میکنند و می فهمند طلبه است، کتکها شدیدتر میشود و او را روی زمین میکشند.
از او خواستند به رهبر معظم انقلاب توهین کند👈 مثل داعشیها👌 ولی او قبول نکرد.
این چه آزادی بیانی است که نمیتوانند عقیده مخالف را تحمل کنند؟
باور کردنی نیست که شهید آرمان علی وردی تنها به جرم ریش داشتن توسط یک مشت حرامی این طور دوره شود و با شکنجه های دردناک به شهادت رسید.
👈 کشتن آرمان، کاملا حساب شده بود!؟
اول با چاقو به سفید رانش میزنند تا نتواند راه برود، بعد در حین شکنجه کردنش، سر فرصت با بلوکهای سیمانی به سرش می کوبند و او برای دفاع، دستش را روی سر می گذارد😰 اما از شدت ضربات انگشترش هم می شکند.
بعد موهایش را می کشند و با چاقو روی صورتش می کشند تا بیشتر زجر بکشد.
همزمان همه جور اهانت به مادرش می کنند اما باز هم آرام نمی گیرند سرانحام، با پنجه بوکس گوشت پشت تنش را تکه تکه می کنند
👈 یکی از قاتلان شهید آرمان علی وردی؛ برای اینکه از دیگران عقب نیفتد با ناخنگیر ذره ذره گوشت بدن آرمان را در آن حالت شکنجه و از بین رفتن قوای حسمانی، شروع به کندن می کند.
آخر سر همپیکر نیمه جانش را گوشه ای از خیابان رها کرده و رویش پتو می اندازند تا کسی نتواند پیدایش کند.
وقتی بچه های بسیجی او را به بیمارستان میرسانند روح ملکوتی آرمان به سوی حق پرواز می کند و دعوت حق را لبیک گفته و مظلومانه و با بدن پار پاره به شهادت میرسد...
روح پاکشون صلوات
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
#کتاب_خاطرات_دردناک
#ناصرکاوه
به یاد شهدای مظلوم و گمنام بسیج
هفته بسیج گرامیباد
اعترافات یک جلاد بعثی
سرهنگ عبدالرشيد
عبدالباطن:
⭐در بهار سال 1975 میلادی (اوایل دهه 50 شمسی) در رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شده است و پس از برگشت به عراق و عضویت در حزب بعث عراق, با شروع جنگ و تجاوز بعثیها به ایران ماموریت مییابد به عنوان استخبارات👈 اسرای ایرانی خط مقدم جبههها را بازجویی و از آنان کسب اطلاعات کند...😰
💢این جنایتکار جنگی که در پروندهاش کشتار و اعدامهای فجیح شیعیان و اکراد عراقی نیز دیده میشود در 22 سپتامبر 1985 و در سال پنجم جنگ نیز در یک قتل عام اسرای ایرانی 22 رزمنده جمهوری اسلامی ایران را که همگی زیر 20 سال سن داشتند با شلیک تیر خلاص برسرشان به شهادت میرساند.این اسیران همگی دستهایشان بسته بود و قربانی وحشی گیری این جنایتکار جنگی شدهاند.
💢 او میگوید: بر روی برخی از اسرای تیرباران شده آهک یا مواد شیمیایی یا اسید میپاشیدم تا اثری از آنها باقی نماند. این بعثی جنایتکار تصریح میکند که تا آنجا که در جریان بوده است ماشین جنگی جنایات صدام معدوم شش هزار اسیر ایرانی را بهشکل فجیعی به شهادت رسانده است...😈
💢 سرهنگ عبدالرشید تایید میکند که صدام در اعدام بیش از 450 اسیر ایرانی مستقیما و به اتفاق گروهی از همراهان همیشگی خود در تیم حفاظتش دست داشته است...
💢در گزارش مربوط به عمليات بدر آمده است: 👈 30 نفر از اسراي رسته پياده يكي از يگان هاي بسيج عمل كننده در اين عمليات كه هيچ كدام رتبه فرماندهي نداشتند پس از انتقال به بصره در سالني به خط شده و بازجو بلافاصله پس از ورود به سالن با كلت كمري خود، يكي از اسرا را بدون سوال و جواب به شهادت مي رساند...😭
💢 گزارش ديگري به پيوست اين گزارش و مربوط به عمليات هاي خيبر و درگيري هاي شرق بصره، حكايت از جنايات جنون آميز ديگري ازصداميان است و آن مربوط به كشتار اسراي زخمي عمليات هاي سال 63 و 65 رزمندگان اسلام در محورهاي جنوبي جنگ بوده است...در اين گزارش آمده است👇
💢 تيرهاي خلاص به اسراي مجروح ايراني توسط يگان هاي رزمي عراق شليك مي شده و اندك مجروحين منتقل شده به بصره در شرايطي كه احتياج به مراقبت هاي ويژه پزشكي داشته اند به حال خود رها شده و سپس در قسمت بار كاميون هاي نظامي جان داده اند... اين گزارش آنگاه دردناك تر مي شود كه در حين انتقال اسراي مجروح ايراني به داخل خاك عراق و از بصره به بغداد، پيكرهاي پاك اسيران شهيدي كه در حال خون ريزي ناشي از مجروحيت بودند در بيابان هاي حد فاصل بصره – بغداد حتي بدون خاك سپاري رها شده اند...😰
💢 در پايان اين گزارش قسمت سوم جنايات عليه اسراي ايراني ابعاد وحشيانه تر پيدا مي كند. 😳این دشمن بعثي در ادامه شكنجه اسراي ايراني در اردوگاه هاي شمال عراق و پس از اعدام، آنان را با لباس هاي اكراد عراق😇 پوشانده و در گورهاي دسته جمعي به همراه پيشمرگان كرد عراق و با هويت كردي دفن كرده اند.
💢این افسر بعثی عراقی که چند بار مستقیما به صدام معدوم گزارش داده است به خاطر جنایات جنگی بیشمار خود به دریافت مدال و نشان از سردار نگون بخت قادسیه نائل شده است. عبدالرشید میگوید: 👈 به دستور فرماندهان ارشد ارتش و به ویژه گارد ریاست جمهوری که از صدام دستور مستقیما داشتند. خیل عظیمی از اسیران ایرانی را کشتهام.
💢این جنایتکار جنگی در جریان بازجوییهای خود اعتراف میکند که اسرای ایرانی را قبل از شهادت شکنجههای شدید میداده است به طور مثال وی👈 در خصوص یک اسیر ایرانی که براثر اصابت مین، پایش را از دست داده بود، میگوید: 👈 زمانی که این اسیر را بازجویی میکردم به علت مقاومتش شروع به قطع انگشتان دستانش کردم پس از قطع هر انگشت و به فاصله هر دو دقیقه پس از قطع، محل قطعشده را با فندک میسوزاندم تا اینکه تمام انگشتانش را بریدم اما مقاومت حیرتآور او که بسیار جوان هم بود مرا خشمگین ساخت و با اره پای او را نیز قطع کردم اما این اسیر ایرانی هیچ اطلاعاتی نداد...
#کتاب_خاطرات_دردناک #ناصر_کاوه
منبع: کتاب👈"عبور از تونل وحشت"
🌹وای به حال ما که در قیامت و در محضر خدا, ائمه معصومین (ع), شهدا و... چگونه میخواهیم جوابگوی خون شما,(شهدا) باشیم😰 و تو عزیز دل👈 که جانت را اینچنین با اخلاص در اوج گمنامی و مظلومانه در غربت اسارت, هدیه دادی به "الله" و خودت خواستی که گمنام شوی و وای بر من و امثال من که دویدیم برای شهرت نامدار شدن!😳 حالا من مانده ام زیر خروارها فراموشی و نام تو در دل تمام انسانها موحد و خداپرست همانند خورشید فروزان تا قیامت می درخشد 👈 اگرچه بی نام و نشان وحتی بی مزاری...🌷اما #شهید مظلوم و غریبم👈 "تمام اجرها در گمنامی و بی نشانی ست, همچون غربت و غریبی خانم حضرت زهرا(س)"
https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
🌷 مرا بکشید ولی چادرم را برندارید!!
💥 طیبه واعظی دهنوی در سال ۱۳۳۷ در یکی از روستاهای اصفهان متولد شد. او در خانواده ای مذهبی و فقیر رشد کرد و به همین علت خیلی زود با درد و رنج مردم مستضعف آشنا شد. در سن ۷ سالگی خواندن قرآن را در خانه پدرش آموخت. در سال ۱۳۵۰ طیبه با پسر خاله مجاهدش ابراهیم جعفریان ازدواج نمود، و این نقطه عطفی در زندگی او بود و همین ازدواج بود که مسیر زندگی او را به طور کلی دگرگون ساخت و او را وارد مرحله ای نوین نمود. طیبه با کمک شوهرش به مطالعه عمیق کتب مذهبی و آگاه کننده و تفسیر قرآن پرداخت و چون ابراهیم همان صداقت و ایمانی را که لازمه یک فرد مبارز است در وجود طیبه یافت او را در جریان مبارزات تشکیلاتی قرار داد و طیبه به عضویت گروه مهدیون در آمد...
💥به خاطر مبارزه با شاه و تحت تعقیب بودن شوهرش از سال ۱۳۵۴ به زندگی مخفی روی آورد، ولی در نهایت در ۳۰ فرودین ۱۳۵۶ پس از دستگیری شوهرش، دستگیر شد و خواهر شوهرش، فاطمه جعفریان که او هم مبارز بود در این روز کشته شد... در سال ۱۳۵۴ به علت تعقیب ساواک با اتفاق همسر و کودک شیر خواره اش زندگی مخفی را انتخاب نمودند.
روز سی ام فروردین ۵۶، در پی دستگیری یکی از اعضای گروه در تبریز، یکی از گشت های بازرسی به ابراهیم مشکوک شد و او را دستگیر کرد. در بازرسی بدنی او اجاره خانه ی منزل تبریز را پیدا نمودند و خانه تحتنظر قرار میگیرد...
💥طبق قرار قبلی که ابراهیم و طیبه داشتند اگر ابراهیم دیر به خانه می آمد، طیبه می بایست اسناد و مدارک را می سوزاند و خانه را ترک می کرد. طیبه همین کار را انجام داد، غافل از آنکه خانه زیر نظر است... صبح بر سر قرار با برادرش مرتضی می رود، غافل از آنکه مأموران در پی او هستند. در قرار با مرتضی ماجرای نیامدن ابراهیم را می گوید و بدین ترتیب، مرتضی هم شناسایی میشود. سپس به خانه باز می گردد تا خانه را از نارنجک و اسلحه پاکسازی کند غافل از اینکه ساواک منتظر اوست... طیبه پس از اتمام فشنگ هایش به همراه فرزند چهار ماهه اش مهدی دستگیر می شود و با دستگیری طیبه، مرتضی که از دور شاهد ماجرا بود در دفاع از طیبه به مأموران شلیک می کند و در درگیری به شهادت می رسد. از خانه طیبه برگه اجاره خانه مرتضی را پیدا می کنند وبه خانه آنها می روند
💥فاطمه جعفریان همسر مرتضی حدود سه ساعت مقاومت کرد اما او نیز به شهادت رسید.
وقتی ساواک طیبه را دستگیر و به دست هایش دستبند زده بودند، گفته بود:
🌷 مرا بکشید ولی چادرم را برندارید...
💥طیبه، ابراهیم و پسرشان محمدمهدی را پس از دو چند روز شکنجه از تبریز به کمیته تهران منتقل می کنند و یک ماه تمام آنها را زیر سخت ترین شکنجه ها قرار می دهند و سرانجام در سوم خرداد ۵۶ زیر شکنجه به شهادت می رسند... روز سوم اردیبهشت روزنامه ها خبر شهادت فاطمه و مرتضی را نوشتند ولی دیگر از ابراهیم خبری نشد و بعد از پیروزی انقلاب خانواده از عروج او و طیبه با خبر شدند... محمدمهدی فرزند خردسال آنها توسط ساواک به پرورشگاهی سپرده شد و گفته بودند که پدر و مادر این کودک بر اثر اعتیاد فراوان از دنیا رفته اند و برای اینکه کسی او را نشناسد، نام او را شهرام گذاشته بودند. دو سال بعد فرزند آنها با پیگیری های فراوان در پرورشگاه پیدا شده و به آغوش خانواده باز می گردد...
#کتاب_خاطرات_دردناک
#ناصر_کاوه
🌺....صاحب خانه اش گفته بود:
طیبه که به خانه ما آمد ما سربرهنه و بی حجاب بودیم...😇 این قدر پند و نصیحت کرد و از قرآن و دعا برایمان گفت تا دیگه نگذاشتیم یک تارموی مان پیدا شود...👌
🌺... #ساواک که گرفته بودش و دستبند زده بود به دستانش گفته بود...
" مرا بکشید اما #چادرم را برندارید..."😰
برشی اززندگی شهیده انقلاب اسلامی:👇 "طیبه واعظی"
#چفیه ...
#پرچم ...
#چادر ...
همه از یڪ خانواده اند
اما...!
چفیه بردوش #شهدا
پرچم به دست #رزمندگان
و #چادر برسَر ِتوست اے #خواهرم ..
#حفظ_حجاب وصیت شهدا و سلاح تودر برابر هجوم دشمن است.
💬 دختران هم #شهید می شوند
🔻جهیزیه👈 قالی می بافت به چه قشنگی، ولی درآمدش رو برای خودش خرج نمی کرد. هر چی از این راه در می آورد ، یا برای دخترای فقیر جهیزیه می خرید و یا برای بچه ها قلم و دفتر.
🔅 حتی جهیزیه خودش رو هم داد به دختر دم بخت، البته با اجازه من.
یادمه یه بار برای عیدش یه دست لباس سبز و قرمز خیلی قشنگ خریده بودم. روز عید باهاش رفت بیرون و وقتی برگشت درش آورد و گذاشت کنار.
🔅ازش پرسیدم : «چرا شب عیدی لباس نوت رو در آوردی؟» گفت:« وقتی پیش بچه ها بودم با این لباس احساس خیلی بدی داشتم. همش فکر می کردم نکنه یکی از این بچه ها نتونه برای عیدش لباس نو بخره... دیگه نمی پوشمش!»
کتاب زندگی به سبک شهدا
ناصرکاوه
🌷 #شهیده_طیبه_واعظی
➖علت شهادت به دست ساواک، برگرفته ازکتاب، کفش های جامانده در ساحل
#شهیدنادرمهدوی اگر متعلق به کمونیستها بود؛ از این جوان کم سال، یک چگوارا میساختند؛ یک چهره بینالمللیِ مبارز!"...
۲۳/دی/۱۳۹۸
🚩روز 16 مهر ماه روز نیروی دریایی سپاه و شهادت نادر مهدوی را گرامی میداریم👌
💕 شهیدانی که غرور وعظمت پوشالی آمریکا و متحدینش را شکستند💪👇
این هفت نفر، همه اسطوره دریایی شرق و غرب را در خلیج فارس نابود کردند. روزی که نادر 💓مهدوی و❤ بیژن گرد نخوت امریکاییها را بر باد دادند، ما دستمان خالی بود، امروز...👏🔴شهید نادر مهدوی و یارانش؛ 👆شهدای مبارزه مستقیم با آمریکا در خلیج فارس:👇
💕 شهید نادر مهدوی فرمانده ناو گروههای قرارگاه نوح نبی (ع) سپاه پاسداران بود. در سال 1366، سال آغاز اولین دور از جنگهای دریایی میان قوای نظامی جمهوری اسلامی ایران و ناوگان متجاوز خارجی بود. که این جنگ در ادبیات سیاسی به نام👇
🔥 «جنگ اول نفتکشها» شناخته میشود. مسئولیت اصلی عملیاتی در این میدان، بر عهده نیروی دریایی سپاه پاسداران بود. و روش عملیاتی سپاه بر استفاده از قایقهای کوچک تندرو موسوم به «عاشورا» و «طارق» تکیه داشت. نقطه اوج این جنگ طرح ناکام حمله به بندر نفتی راس الخفجی و عملیات موفق سرنگون ساختن هلیکوپترهای نیروی دریایی آمریکا بود که توسط ناوگروههای قرارگاه نوح نبی (ع) به فرماندهی شهید نادر مهدوی به اجرا درآمد. هر چند در جریان عملیات شهادتطلبانه علیه هلیکوپترهای آمریکایی، همه اعضای این ناوگروه به شهادت رسیدند، اما بدون شک 16 مهر 1366 به واسطه رویارویی مستقیم با نیروهای نظامی ارتش آمریکا در خلیج فارس، باید یکی از درخشانترین مقاطع دفاع مقدس دانست.💪
💓شهید نادر مهدوی پس از اسارت بر عرشه ناو آمریکایی «یو. اس. اس. چندلر» آماج شکنجههای قرون وسطایی سربازان آمریکایی قرار میگیرد. و سینهاش با میخهای بلند آهنین سوراخ میشود. وی پس از اصابت تیرهایی به بازو، قلب و پیشانی به شهادت میرسد . پیکر مطهر شهید نادر مهدوی با دستهای بسته به نیروهای ایران تحویل داده شد...😇😰
🌷شهید مهدوی و داستان انهدام بزرگترین اسکورت دریایی تاریخ:👇
✨در سال های پایانی جنگ، خلیج فارس برای ایران بسیار ناامن شده بود؛ عراق خیلی راحت کشتی ها و سکوهای نفتی ایران را می زد. کویت بخشی از سرزمین، و عربستان، آسمانش را در اختیار صدّام قرار داده بودند. فرماندهان عالی رتبه سپاه، جریان عبور آزاد و متکبّرانه ناوهای جنگی آمریکا و نیز سایر کشتی ها و شناورهای تحت حمایت این کشور را به عرض امام (ره) رسانده بودند. حضرت امام (ره) فرموده بود:👈 «اگر من بودم، می زدم.»💪
🔥 همین حرف امام، برای سردار شهید مهدوی و جانشینش سردار شهید بیژن گرد و نیز همرزمان آنها کافی بود تا خود را برای انجام یک عملیات مقابله به مثل و اثبات این موضوع که با همّت و رشادت دلیرمردان ایران اسلامی، خلیج فارس، چندان هم برای آمریکایی ها و نوکرانشان امن نیست، آماده سازند.
✨اولین کاروان از نفتکش های کویتی آن هم با پرچم آمریکا و اسکورت کامل نظامی توسّط ناوگان جنگی این کشور در تیرماه سال ۱۳۶۶ به راه افتادند. در این بین، دولت آمریکا عملیات سنگینی را در ابعاد روانی، تبلیغی، سیاسی، نظامی و اطّلاعاتی جهت انجام موفّقیت آمیز این اقدام انجام داده بود. در این کاروان، نفتکش کویتی «اَلرَّخاء» با نام مبدّل «بریجتون» حضور داشت که در بین یک ستون نظامی، به طور کامل، اسکورت می شد. این نفتکش، در فاصله ۱۳ مایلی غرب جزیره فارسی، در اثر برخورد با مین های کار گذاشته شده توسّط سردار شهید مهدوی و یارانش، منفجر شد به طوریکه حفره ای به بزرگی ۴۳ متر مربّع در بدنه آن ایجاد گردید. در پی این حماسه مرحوم حاج سید احمد خمینی به شهید مهدوی می گوید که دل امام را شاد کرد.
#کتاب_خاطرات_دردناک #ناصر_کاوه
#روز_نیروی_دریایی_سپاه
#شهید_نادر_مهدوی
#شانزدهم_مهر_سالگردشهادت