eitaa logo
بال‌های پرواز
133 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.8هزار ویدیو
42 فایل
اینجا یادمی‌گیریم چطور دوست باشیم و امربمعروف و نهی‌ازمنکر کنیم. #به_هم_ربط_داریم #تو_بگو_شاید_شد😊👌 #منوتونداریم اینجا در خدمت شما هستم‌ 👇 @shabahang02 کانال دیگرمون @hejabnevesht لینک ناشناسم https://gkite.ir/es/9440012
مشاهده در ایتا
دانلود
چترت را بردار! امربمعروف و نهی‌ازمنکر، مثل چترِ ، واسه خودمون و بقیه که جوانه‌های معصومیت‌مون از تگرگِ گناه در امان باشه☺️✋ ♦✿ @amershavim ✿♦
یک بیت گفتم😁👇 بیا امرم نما در نیک نامی و یا نهی‌ام بکن از دین گریزی ♦✿ @amershavim ✿♦
بچه همسایه اومده خونمون، میگم سلام نازنین زهرا، خوبی؟ سرشو تکون میده یعنی آره، میگم خداروشکر چی جواب بده خوبه؟ میگه خودتی😂😂😂 بهش میگم میدونی خداروشکر یعنی چی؟ میگه نه، میگم خب از مامانت بپرس باشه؟! میگه باشه. سه سالشه . دیروزم اومد. بهش گفتم زهرا اگه ببینی یکی آبو هدر میده و چی میگی بهش؟ گفت بهش میگم نکن. گفتم آفرین. خواستم صداشو ضبط کنم، واستون بذارم. خواهرم اینجا امربمعروف و نهی‌ازمنکر کرد. خدا خیرش بده. گفت از پدر و مادرش اجازه نگرفتی! گفتم آخه فقط صداشه! فیلم که نمیگیرم. گفت هر چی... شاید دلشون نخواد... دیدم راست میگه. قبول و تشکر کردم.😍👌 الانم اومده بود اسباب‌بازی‌هاش که جا مونده ببره. ♦✿ @amershavim ✿♦
سلام امروزیک نوجوان که مانتوجلوبازداشت بااستینهای کوتاه وموهاشم پریشون بوددیدم بهش گفتم دخترزیبای من به این زیبایی وپاکی وباوقاری حیف نیست دستای خشگلت وموهات همه مردهاوپسرهادارن میبینن وقلب اقادردمیگیره..اونم سریع حجابشودرست کرداستیناش کشیدپایین جلومانتوش گرفت وگفت ازامروزقول میدم دیگه اینجوری نگردم وبالبخندوشرمندگی رفت خیلی پاک ومعصوم بود😊🌸 ♦✿ @amershavim ✿♦
عرض سلام و شب به خیر دیروز توی بازدیدکنندگان موزه‌ی شهدا یه خانم مسن چادری با دختر و نوه‌ی شل ‌حجابشون اومده بودن حجاب مادربزرگ کامل بود حجاب دختر خیلی ناجور بود شالش دیگه داشت از سرش میفتاد حجاب نوه از مادرش بهتر بود اومدن و یک ساعتی بازدیدشون طول کشید. موقع خروج، مادر شل‌حجاب که آرایش هم داشت، چشماش خیس بود. گیره‌هام تموم شده بود به همین خاطر فقط شکلات تعارفشون کردم و گفتم: اشکتون جاری شده، مسلماً عاشق شهدایید، گفت: بله مدیونشون هستیم گفتم :پس ان‌شاءالله امام‌حسینی هم هستید با تأکید بیشتر گفت: بله بله معلومه که امام‌حسینی هستیم گفتم: اگه امام حسین رو همین الان ببینید با این حجاب، میتونید برید سمتشون و بگید امام‌حسین ، من دوستون دارم؟ منتظر نشدم جواب بدن که خجالت بکشن بلافاصله گفتم پس ان‌شاءالله از این به بعد حجابتون هم امام‌حسین پسند باشه دیدم سه‌تایی باهم گفتن: بله بله حتماً، شالشون رو درست کردن و بعدش رفتن. ♦✿ @amershavim ✿♦
یک نوجوان کم سن تردیدم حدود۱۲سال بدپوشش بودبهش گفتم اگرزمان امام حسین بودی بهشون کمک نمیکردی .گفت حتماکمک میکردم .گفتم حضرت رقیه روتنهامیزاشتی توخرابه .؟گفت نه حتماحتمامیرفتم کمکش ..گفتم اقاامام زمان الان حاضرن دارن من وتورومیبینن قلبشون به دردمیاددازبدپوششی حاضری بخاطرشون حجاب بگیری؟؟سرش انداخت پایین .گفت اره اره بخاطرش حجاب میگیرم ورفت ♦✿ @amershavim ✿♦
سلام خاطره یکی از امر به معروف هام که یخورده متفاوته وقتی رفته بودم راهیان نور ، یروز تو خوابگاه دیدم یک مادری داره به پسرش که میدوعه میره میگه بیا اگر بری آقا پلیس میاد میبرتت و.. از این حرفا و تهدیدا که مادرا برای سر به راه شدن به استفاده می کنند ... یاد حدیث پیامبر افتادم که فرموده بودن به بچه هاتون دروغ نگید .. رفتم پیششون و گفتم با این حرفتون بچتون بهتون بی اعتماد میشه و بعد دیگه رفتم ... ♦✿ @amershavim ✿♦
دیشب رفته بودم مسجد چون کمی دیر رسیدم ما بین نماز مغرب رکعت دوم بود که به جماعت خوندم ادامه اشو، صف سوم بودم وقتی که تموم شد دیدم یه دختر بچه صف اول نشسته چادر به سرش بود اما موهاش پیدا بود رفتم صف اول هم ثواب صف اول بیشتره هم به اون دختره بگم کنارشم جا بود نشستم بهش گفتم سلام خوبی چه خبر*( اولین بار میخواستم تذکر بدم مو رو بزار داخل)😂 خلاصه گفت ممنون گفتم چند سالت گفت ۱۱ سالمه گفتم کدوم مدرسه ای گفت فلان مدرسه گفتم عه منم سه ساله اونجا خوندم واقعا خونده بودما* خانم فلانی که دبیر پرورشی و میشناسی گفت نه گفتم تو نماز نباید مو هات بیرون باشه اونم معلوم بود نمی دونست بهش گفتم همیشه وقتی میخوام نماز بخونم بیشترشو جلوی آینه ام که موهام بیرون نباشه مثال آبجی کوچیکه رو زدم که مثل توعه گفتش آخه چادرم زیر پام گیر میکنه و چادر عقب کشیده میشه دیدم بلند شد رفت نگو رفته بود جلوی اینه موهاشو بزاره تو خلاصه اومد موهاش داخل روسریش بود منم راهنمایش کردم و ازشم تعریف کردم که خدا چقدر شمارو دوست داره و فلان دختر ۱۱ سال ممکنه با حرف تلنگر امیز در یه ماه دو ماه باحجاب باشه اما بعد از اون ممکن نیست با چه افرادی برخورد کنه و شمایی که اگر از باحجابا و چه باحجابا تعریف و تمجید نکنید و نهی از منکر نکنید ممکن یکی از بی حجاب های اینده کشور شه پس کوچیک بزرگ نداره به همه بگید در نظر داشته باشید من اول پرسیدم چند سالشه چون سن تکلیف رو رد. کرده بود شروع به هم صحبتی کردم نخواستم اگر به سن تکلیف نرسیده بود اذیتش کنم چون ممکن زده بشه ♦✿ @amershavim ✿♦
خب بذارید از یه خاطره خودم براتون بگم. با یه نوجوان مواجه شدم، که این توی خانواده با والدینش با تندی حرف میزد. یه روز که مهمونشون بودم، مادرش یه لحظه رفت دنبال اون یکی بچش از کلاس برگردونه بیاره خونه. بعد خواهرش هم یه لحظه رفت توی حیاط. گفتم ایول الان وقت خوبیه. پسر بود. غرور داره. بعد گفتم چه کنم بهتره؟ پاشدم گفتم من یه لحظه برم توی اتاق، تو آینه اتاق خواهرت لباسمو مرتب کنم. گفت باشه. صداش زدم. از همونجا جواب داد. همونی که من میخو استم. خواستم وقتی تذکر میگیره منو نبینه. آروم با صدایی که خیلی هم بلند نباشه که خواهرش بشنوه. ولی به خودش برسه. گفتم میخوام یه ماموریت بهت بدم. قبول میکنی؟ با صدایی که تعجب ازش احساس می‌شد گفت آره چه ماموریتی؟ گفتم امروز تا شب یه کاری بکن. ببین وقتی مادر یا پدرت صدات میزنن، چندبار آروم جواب میدی؟ با ادب و متانت و مهربونی. بشمر. تا یه هفته این کارو ادامه بده. باشه؟ گفت باشه. خب مهم همین تلنگر بود. که خورد. اینم از ماجرای امربمعروف من. میخواستم کمتر خجالت بکشه وقتی تذکر میگیره ♦✿ @amershavim ✿♦
شب گذشته برای تفریح و استراحت با اقوام رفته بودیم جنگل‌های لویزان که از طبیعت هم استفاده کنیم. مایه تاسفه که اونجا خانمهای بدحجاب هم بودند حتی کسانی رو می‌شد دید که کلا حجاب رو برداشته بودند. البته من اونجایی که نشسته بودم، تلاش کردم اقلا اطرافم رو برای خودم و خانواده ای که با هم بودیم اقلا به اندازه توانم اصلاح کنم. اینطوری که به خانم‌های بدحجاب امربمعروف و نهی‌ازمنکر می‌کردم. مثلا سلام می‌کردم میگفتم امیدوارم همیشه به سلامتی و شادی و تفریح باشید. لطف میکنید به احترام ما که مذهبی هستیم شالتون رو سرتون کنید؟ همه به اتفاق قبول می‌کردند. و روسری‌ها و شالهاشون رو که دور گردنشون افتاده بود می‌پوشیدند و تا وقتی هم که ما بودیم کاملا رعایت کردند. به همین سادگی. ♦✿ @amershavim ✿♦
سلام یه روز تو حرم امام رضا نزدیک ضریح نشسته بودم در حین خوندن زیارت نامه یک دفعه متوجه شدم یک خانمی که ایشون هم دارند زیارت میخونند ناخن هاشون کاشت خب تو این شرایط آدم حیفش میاد به کسی که معتقد به یسری اصول تذکر نده که این کارش اشتباهه و .. با خودم تو تردید بودم چطور بگم اگر برم جلو شفاهی بگم شاید جلو جمع جنبه خوبی نداشته باشه و اینکه حواسش هم از کاری که می کنه و زیارتنامه پرت شه و.. خداروشکر تو کیفم هم کاغذ و هم خودکار بود برداشتم و شروع کردم به نوشتن که سلام عزیزدل زیارتتون قبول ترجیح دادم که با صحبت شفاهی حواستون پرت نکنم و اینطوری بهتون بگم بطور ناخودآگاه نگاهم به ناخن هاتون افتاد و .. و بعد که نامه رو نوشتم وقتی میخواستم بلند شم برم بردم دادم بهش و بعد از اونجا خارج شدم ♦✿ @amershavim ✿♦