eitaa logo
عقل بی آرام (تاملات پراکنده امین اسدپور)
1.5هزار دنبال‌کننده
285 عکس
127 ویدیو
12 فایل
این کانال فضایی است برای به اشتراک گذاشتن تأملات پراکنده بنده در ارتباط با دین فرهنگ جامعه ذیل گفتمان انقلاب عظیم اسلامی. ارتباط با بنده جهت نقد و بررسی مطالب @a_asadpour
مشاهده در ایتا
دانلود
دکتر عباس زریاب‌خویی (۱۲۹۸-۱۳۷۳) فیلسوف، ادیب، مورخ و مترجم معاصر که ترجمه موفق او از تاریخ فلسفه و لذات فلسفه ویل دورانت مشهورترین آثار او به شمار می‌رود ، در یادداشتی با عنوان زندگانی من به روایت دوران تحصیلات حوزوی خود در حوزه علمیه قم پرداخته است. آغاز طلبگی او در یکی از سخت‌ترین دوره‌های تاریخ حوزه علمیه قم (دوره زعامت آیات ثلاث) در اوج فشار استبداد رضاخانی و در میانه اشغال ایران در پی دو جنگ جهانی واقع شده است و همین امر به ارزش روایت او می‌‌افزاید. یکی از ویژگی‌های جذاب این روایت آشنایی او با مدرّس فلسفه اسلامی و استاد عرفان و اخلاق آن روز حوزه علمیه قم، حاج آقا روح الله خمینی است. روایت اولین دیدار او با امام را در فرسته بعد بخوانید.👇 https://eitaa.com/amin_asadpour/578 https://eitaa.com/amin_asadpour
روایت دکتر عباس زریاب خویی (۱۲۹۸-۱۳۷۳) از اولین دیدار با حاج آقا روح الله خمینی: روزی نزدیک غروب، در مدرسه فیضیه بودم و طلاب مشغول وضو گرفتن از حوض مدرسه بودند. زیلو‌های مقابل مدرس را پهن کرده بودند و مومنان و نمازگزاران در انتظار آمدن مرحوم آقا سید تقی خوانساری، یکی از سه مجتهد و مرجع بزرگ قم پس از فوت مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی بودند. ناگهان دیدم که سید بلند قد خوش سیمایی با وقار تمام مشغول وضو گرفتن است و طلاب به چشم احترام و تعظیم به او می‌نگرند. لباس مرتب و ریشی کوتاه و چشمانی نافذ داشت، چون وضویش تمام شد حاج شیخ صادق به او نزدیک شد و سلام کرده با هم روبوسی کردند و کمی صحبت کردند. پس از آنکه از هم جدا شدند من از حاج شیخ صادق نام آن سید روحانی را پرسیدم و او گفت: او حاج آقا روح‌ا... خمینی معلم و استاد فلسفه من است و من روز‌ها پس از درس فقه آقا سید محمد حجت کوه‌کمری به درس اسفار او که در مدرسه دارالشفاء، منعقد می‌گردد حاضر می‌شوم.   این اولین بار بود که من آقای خمینی را می‌دیدم. تحمل و تسلط او بر نفس معروف بود و با وقار و جاذبه شخصی خود همه را به احترام وا می‌داشت و همه او را به تفوق در فضل و تقید به ظاهر و اصول اخلاقی می‌ستودند. به همین جهت این حسن اعتقاد همگان به من سرایت کرد و من آرزو می‌کردم که اطلاعات و تحصیلات من روزی مرا موفق به حضور در درس او بکند.  https://eitaa.com/amin_asadpour
چون علاقه مفرطی به مطالعات فلسفی ،داشتم برای یک دوره مطالعات فلسفی تصمیم به عزیمت به خارج گرفتم. [بنابراین] در سال ۱۳۳۰ مقدمات مسافرتم را فراهم کردم و در همان وقت علامه طباطبایی در قم کوششی برای بحثهای فلسفی آغاز کرده بودند. اما من از روی دلسردی که داشتم حتی آنقدر انگیزه نداشتم که با ایشان تماس بگیرم، زیرا اساتیدی بس معروفتر با عناوینی پرطمطراق تر آمده بودند و من به درس آنها رفته آنها رفته بودم اما چیزی که به دلم بنشیند به دستم نیامده بود. یکی از دوستان (شهیدمطهری) اصرار کرد که فلانی بد نیست که یکی دو جلسه با این استاد در تماس باشی من در آن موقع به بحث هایی که مربوط به بحث های فلسفی میان شرق و غرب بود و همچنین بحثهایی مربوط به ماتریالیسم دیالکتیک ومطالبی در این زمینه علاقه مند بودم. او گفت اتفاقاً ایشان هم یک بحث این جوری را آغاز کرده اند و بد نیست که یک تماس بگیری. من به یک جلسه ایشان که درسی غیر فلسفی داشتند به صورت مستمع آزاد رفتم و در کناری نشستم و در آن بحثی که ایشان در آن روز داشتند، اشکالی به نظرم رسید (به طور سنتی) سؤالاتی مطرح شد ولی من سؤال خود را طرح نکردم. بعد از تمام شدن جلسه با دوستم (شهید مطهری) که به من لطف داشتند قرار شد به جایی که استاد عازم آنجا بود، برویم. در راه به استاد گفتم به نظر من این اشکال نسبت به فلان مطلبی فرمودید رسید. آن اشکال را توضیح دادم وقتی بیان میکردم این استاد چنان گوش میداد که گویی اصلاً مطلب را تا حالا نشنیده این طور با دقت گوش می داد. صبر کرد تا حرف من تمام شد بسیار متین و [سپس] در چند جمله پاسخ گفت. دوباره به پاسخ ایشان در نظرم اشکال آمد و آن را مطرح کردم. او مجدداً با آرامش و طمأنینه اشکال مرا گوش دادند و بعد از چند لحظه درنگ آن وقت پاسخ دادند. باز در پاسخ ایشان اشکالی را طرح کردم باز با همان روش بدون این که هیچ ،تندی تعصب و خودخواهی از ایشان بروز کند پاسخ گفتند تا رسیدیم به مقصد و بحثمان قطع شد. اما این برخورد روی من یک اثر گذاشت و آن این بود که با این استاد میشود کار کرد چون برخلاف دیگران که تا به حال با آنها برخورد کرده بودم که اگر من مطلبی را حتی به دلیل خامی با خشونت و صدای بلند مطرح می کردم او خامتر از من صدایش را چند برابر بلندتر میکرد، با اینکه او استاد و مربی من بود و میبایست مرا از این راه در بیاورد و به راه صحیح بحث و کاوش وارد ،کند اما ایشان این کار را ،نکرد چنان با حوصله طمأنینه و متانت فکری و اخلاقی برخورد کرد که این متانت در من اثر گذاشت و سبب شد که عزیمت رفتن به خارج را فسخ کنم و چند سال را با این استاد سر وکله بزنم و از او استفاده های زیادی ببرم. هنگامی که به قم برگشتم وقتم را به دو قسمت تقسیم کردم. هفته ای چند ساعت در دبیرستانهای قم انگلیسی تدریس می کردم و بقیه وقت را به تکمیل تحصیلات و تدریس در حوزه علميه قم اختصاص داده بودم در آن سال با علامه طباطبایی بحثهای مفصل داشتیم و کتاب روش رئالیسم در دست تهیه بود. شبهای پنج شنبه و جمعه جلساتی داشتیم که به همین منظور بحثهای فلسفی را فعالانه دنبال میکردیم. علاوه بر این به درس اسفار علامه طباطبایی هم میرفتم و تا پنج سال بیشتر به تکمیل مطالعات فلسفی خودم میپرداختم. ضمن ادامه مطالعات در زمینه فقه و اصول و تدریس در ،حوزه، در سال ۱۳۳۳ دبیرستانی را با شیوه جدید به نام دبیرستان دین و دانش تأسیس کردم. (کتاب بهشتی از زبان بهشتی جلد اول ص ۷۰ تا ۷۲) https://eitaa.com/amin_asadpour
فرازی از مصاحبه سید مصطفی محقق داماد: بنده به هیچ وجه هیچ وقت تفکر چپ نداشتم و همیشه طرفدار لیبرال دموکراسی و اقتصاد لیبرال بودم. از اول جوانی هم همیشه معتقد بودم تفکر چپ خیلی مانع توسعه‌ی ایران بوده است و از همان زمان هم با نوشته‌های افراد چپگرا مثل علی شریعتی جلال آل احمد و امثال اینها مخالف بودم و اتفاقا به همه شان هم میگفتم که با نظریات آنها مخالفم و موافق اسلام آزادم برداشت من از اسلام، اقتصاد آزاد بود و هیچ وقت گرایش چپ، نداشتم الان هم همین طور فکر میکنم و معتقدم این افراد استوانه های قوی مقابل توسعه بودند و تاریخ یک روز اینها را محاکمه میکند و نشان می دهد که چه ضربه ای به پیشرفت توسعه در ایران زدند. البته الان صحبت از مخالفت با چپ ها آسان است اما آن زمان فضای کلی مملکت خیلی چپ بود و حتا قانون اساسی کشورمان هم خیلی چپ نوشته شده است. مرحوم آیت الله طالقانی روحانی بود اما چپ فکر میکرد و این دیدگاه مانع از اندیشیدنشان راجع به توسعه میشد ولی من از همان زمان به توسعه فکر میکردم حتا دوست و سرور عزیزم دکتر رضا داوری اردکانی هم نوشته هایش به نوعی چپ و در مقابل توسعه بود و البته بعد نظرشان عوض شد و متحول شدند.(فیلسوفان امید ص ۱۵۷) پ ن ۱. باید توجه داشت به همان میزان که تحمیل اندیشه‌های چپ مدرن به اسلام دارای مغالطه روشی است، تحمیل اندیشه لیبرالی نیز به همان میزان خطا و دارای خلط روشی است. پ ن ۲. نکته جالب اما روایت استاد محقق داماد از چرخش و تحول دیدگاه استاد داوری اردکانی است. به هر حال المجالسه موثّره😅 https://eitaa.com/amin_asadpour