eitaa logo
امین یاوران | سبک زندگی ایرانی اسلامی
6.2هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
3.6هزار ویدیو
207 فایل
موسسه فرهنگی هنری یاران امین (امین یاوران) امین یاوران | سبک زندگی ایرانی اسلامی وبسایت Aminyavaran.com دریافت مشاوره (رایگان) @aminyavaran_moshavere ارتباط با ادمین @Aminyavaran_Admin دریافت آخرین نسخه مجله b2n.ir/M159 تبادل @ali_anf
مشاهده در ایتا
دانلود
نوه هایمان خیلی شیرین و دوست داشتنی اند اما باید در کنار والدین خود زندگی کنند ورشدو تعالی یافته و تربیت شوند. (نه در کنار ما که دو نسل بینمان فاصله افتاده )! آینده سازان ما باید مسئولیت پذیری و عشق را تجربه کنند. ذهن وفکرمان را از خرافه ها وافکار باطل و پوچ وباورهای غلط پاکسازی کنیم، تا به ایده ها و اندیشه های نو دست پیدا کنیم. وقتی به کسی عشق می ورزیم و دوستش داریم به حال خودش رها کرده وبه خدا بسپاریم اش! با چسبیدن به او و محدود کردنش موجبات سلب آرامش و آزادی او را فراهم نکنیم. بلکه بایدسعی کنیم دورادور هواشو داشته باشیم و اجازه بدهیم خودش باشد نه اونی که ما می خواهیم و خود را بر او تحمیل نکنیم !در کنارش باشیم و حمایتش کنیم. چسبیدن وحس مالکیت به کسی یا چیزی را که دوست داریم به روح و روان ما صدمه زده وآسیب وارد می کند. ودر واقع هرلحظه او را از ما دورتر می کند. پس رهایش کنید تا در جوارتان بماند!❤️ ✍️دلنوشته های من غریب از خانم مینو سلیمی کد اشتراک:81214 امین یاوران | سبک زندگی ایرانی اسلامی 🆔 @Aminyavaran
چه گران تمام می شود برایمان اگر به حیله ها ی دشمن علیه خودمان استفاده کرده و به گونه ای با نقشه های شومشان همکاری کنیم ...! آه...! که بد جور می سوزد دلمان... و چه درد ی می کشد سرمان... کنده می شود از جا قلب مان.... مملوء از خون می شود، چشم هایمان... سپید می شود تار تار موها ی سرمان، درست مثل موها ی سفید و یکدست مادر بزرگم ... و چه زود پیر وشکسته خواهیم شد. چندین سال بزرگتر از سن واقعی خودمان.... وقتی این شایعات دروغین و پوچ و بی اساس بیگانگان، به گوشمان می رسد و بد تر از اون مثل نقل و نبات دهان به دهان توسط ما بازگو می شود و در بین ما می چرخد ...! دشمن سر سخت ما قانع نمی شود به چیز ی غیر از این ...! یعنی نابودی ما ! ✍️دلنوشته های من غریب از خانم مینو سلیمی کد اشتراک:81214 امین یاوران | سبک زندگی ایرانی اسلامی 🆔 @Aminyavaran
یه وقتایی رو اختصاص بدیم به عشق . به قلبمون .صداشو بشنویم . چندثانیه دست رو قلبمون بذاریم و بهش بگیم هوای کیو کردی به اونایی که دلتنگیم . مدیونیم .و .... زنگ بزنیم . پیام بدیم قراربذاریم .بریم دیدنشون . گل بدیم .هدیه بدیم لبخندبزنیم و با چشمانمان به آنها بگوییم دوسشون داریم نذاریم گلهای زیبا که نبض زندگی روتندتر وشادترمیکنه ؛ فقط دستمون باشه برا روی قبرشون قبل از دیر شدن کاری رو که باید کنیم ؛ کنیم زندگیتون چون گلها خوشرنگ وباطراوت از خانم راضیه فاضل فر کد اشتراک ۹۱۰۵۳ امین یاوران | سبک زندگی ایرانی اسلامی 🆔 @Aminyavaran
دلتنگ اون روزهام . روزهایی که به بهانه قصه گفتن ننه جون ما بچه ها رو دورخودش جمع میکرد و قصه های صلح وصفا تعریف میکرد .عجیب بود ته قصه دوتا از بزرگترها به سمت هم میرفتن و همدیگه رو با گفتن یه ببخشین بغل میکردن وهمه شاد میشدن . بزرگتر که شدم فهمیدم ننه جون برا ماقصه میگفت تا بزرگترهامون اصلاح بشن موقع نذریها حیاط پرگل ننه پرمیشداز بچه .میانسال وبزرگسال وهمه دست به دست هم کارهارو جلو میبردن و یک روز تموم با عشق کنارهم بودیم امروز ازاون همه قشنگی فقط یه عکس از ننه جون تو قاب گوشیمون مونده وبس ...‌‌‌‌‌.. از خانم راضیه فاضل فر کد اشتراک ۹۱۰۵۳ امین یاوران | سبک زندگی ایرانی اسلامی 🆔 @Aminyavaran
بوی مطبوع و تازه گی نان تنوری تمام کوچه ی آبادی را پر کرده، از عطر و گرمی اش احساس گرسنگی و ضعف به آدم دست می دهد وهر ان است غش کند. دخترک می دود وچشم خیره ی خیال هم به دنبالش...! چه آشنای غریبی...! چه صورت آرام معصومی...! چه زیبایی دلنشینی... و چه چشمان شهلایی...! با چشم، دخترک را دنبال می کند. به حیاط خانه ای با درو دیوار گلی وارد می شود...! اینجا هم چه رنگ وبوی آشنایی دارد...!!! بوی نان تازه پر رنگتر میشود. ' کمی دورتر، زیر سقف چوبی دالانی نیمه روشن، بانویی از جنس بشر و رویی فرشته مثال، می بیند، که (در گر گرمای داغ تنورصورت زیبایش گل انداخته و زیباتر شده) مشغول پختن نان است...! گر و گرمی تنور را از دورهم میشود احساس کرد...! خیال بی پروای من کجا رفتی...!! باید برگردی...! او کسی نیست جز مادرم...! آخ مادر...! کجاییی مادر...! چقدر به بودنت محتاجم...! 😢 قدر مادرت، این گوهر نایاب خالق هستی، این فرشته ی پر مهر زمینی را بدان...! ❣️ ✍️دلنوشته های من غریب سرکار خانم مینو سلیمی کد اشتراک:81214 〰️〰️〰️ امین یاوران | سبک زندگی ایرانی اسلامی 🆔 @Aminyavaran 🌐aminyavaran.com
دختر به موزه رفت و برگشت و با تعجب وهیجان به مادرش گفت: مسئول موزه گفت برای این ساعت ۵۰۰میلیون تومان می پردازد وهمچنین گفت موزه من این نوع ساعت عتیقه را کم دارد و آن را در جمع اشیای قیمتی موزه می‌گذارد. مادر گفت: می‌خواستم این را بدانی که جاهای مناسب ارزش تو را می‌دانند. پس، هرگز خود را در جاهای نامناسب جست‌وجو مکن و اگر ارزشت را هم پیدا نکردی، خشمگین نشو. کسانی که برایت ارزش قائل می‌شوند، قدر و منزلت ترا می دانند... در جاهایی که کسی ارزشت را نمی‌داند، نباش! ارزش خودت را بدان! هر انسان کتابی ست چشم براه خواننده اش ✍️دل نوشته های من غریب از خانم مینو سلیمی کد اشتراک:81214 〰️〰️〰️ امین یاوران | سبک زندگی ایرانی اسلامی 🆔 @Aminyavaran 🌐aminyavaran.com
گفتم این رد پاها چی؟ ردپای خودته! من که دو تا پا بیشتر ندارم اینجا چرا چهار تا رد پا هست؟! دوتا شون هم رد پای خداست که همیشه در کنارت بوده. چشمم به خطی افتاد که پایین تر از همه خطها بود، پرسیدم این خط چرا با بقیه فرق داره؟ این همان امتحان بزرگ خداست که تو خیلی اذیت شدی... یادت میاد.؟! گفتم :آخ! آخ! اره یادمه! چقدر سخت بود! من خیلی حالم بد شد ، چه درد و رنجی کشیدم. پس... اینجا چرا فقط دوتا رد پاست،یعنی خدا دیگه منو همراهی نکردن؟ نه! رد پاها از ان خداست، اینجا همون جاییه که تو کم آوردی، بریدی زمین خوردی و دیگه نتونستی ادامه بدی. خدا ترا بغل کرده! چشمانم ازعشق خالقم پر اشک شد ، بغض راه گلویم را بست و دیگر نتوانستم چیزی بگویم. با صدای هق هق گریه ام از خواب بیدار شدم چشمهایم را باز کردم،دیدم که داخل خانه هستم . صدای دلنشین اذان از مسجد محل به گوش می رسید. فهمیدم...خواب دیدم خدا را شکر کردم که هنوز زنده ام. بلند شدم وضو گرفتم و نمازم راخواندم بعد از نماز هم دعا کردم که... خدایا! حتی برای لحظه ای ما را به خودمان وا مگذار وبیدارمان کن از خواب غفلت، قبل از اینکه دیر شود... آمین یا رب العالمین خدا همیشه کنار ماست ، کافیه صداش بزنیم هر وقت کم آوردیم، گرفتار شدیم و بریدیم کافیه بریم گوشه ای باخدا خلوت کنیم. ، خالصانه صداش بزنیم وازاو کمک بخواهیم مطمئن باشید که دست ما را گرفته و رها نخواهد کرد. 🍁🍁🍁🍁🍁 ✍️دلنوشته های من غریب از خانم مینو سلیمی کد اشتراک:81214 〰️〰️〰️ امین یاوران | سبک زندگی ایرانی اسلامی 🆔 @Aminyavaran 🌐aminyavaran.com
لطفا! ذ هن وقلب خود را خالی و رها کنیم از سوء ظن ها و منفی بافی... بیایید از همین الان شروع کنیم... فرقی ندارد که از کدام اتاق خانه تکانی را شروع کنیم! جایی که بیشتر از همه توجه ما را جلب می کند (نقطه ی سیاه). به خودمان قول بدهیم هر چیزی که علت ناراحتی وکسالت وبی حوصلگی ومانع پیشرفت ما میشود را تا ابد کنار بگذاریم... نهایت سعی خود راکرده وشادی را به قلب خود هدیه دهیم... هیچ چیز تو این جهان هستی ارزش ناراحتی وخود خوری را ندارد. دعا ومراقبه را فراموش نکنیم. و... شادی واقعی نصیب قلبی می شود که فقط وفقط در تسخیر خداوند باشد. ❤️❤️❤️❤️❤️ ✍️دل نوشته های من غریب از خانم مینو سلیمی کد اشتراک:81214 〰️〰️〰️ امین یاوران | سبک زندگی ایرانی اسلامی 🆔 @Aminyavaran 🌐aminyavaran.com
❣️ اما باز هم قدر دانی و تشکر زبانی ما از یکدیگر رابطه ی ما را بهتر کرده، سلامت روانی ما بالا رفته وکلا جان تازه ای به زندگی ما می بخشد. یک خدا قوت از ته دل و تشکر ازهمسر، قوت و نیروی دوچندان با او داده واو را به ادامه ی زندگی با ما دلگرم تر می کند. باید نهایت تلاش خود را برای محکم شدن رابطه ها مون انجام دهیم. تا مبادا همسرمون این سپاسگزاری ها و قدر دانی را از زبان کسی غیر از ما بشنود تا دیر نشده قدر یکدیگر را بدانیم زمانه خیلی زود انتقام ناسپاسی ما را، از ما می گیرد. ✍️دل نوشته های من غریب از خانم مینو سلیمی کد اشتراک:81214 〰️〰️〰️ امین یاوران | سبک زندگی ایرانی اسلامی 🆔 @Aminyavaran 🌐aminyavaran.com
ناگهان... صدای افتادن چیزی را درسینه ام حس می کنم پدر جان...! ای کوه استوار من...!مهربان من! تن خستگی نا پذیر وشانه های محکم ترا چه می شود؟ چرا به این روز افتاده ای،؟ چه کسی این بلا را سر تو آورده؟ احساس لطیف و چشم ناباورانه ی کود کی ام تاب و تحمل این لحظات سخت را ندارد، بلند شو! بلند شو...! دردت بجانم... عین گذشته... بیل را روی دوشت بگذار دست مرا بگیر تا من هم با بقچه ی غذا وکوزه ای اب همرات شوم و با حس بودنت دنیای خوش کودکانه ام را از سر بگیرم. پدرم دست مرا می گیرد و نفس عمیقی می کشد ومی گوید برو به فلان شخص بگو پدرم گفته طلبم را بدهد! خیلی دست وبالم تنگ است... از خانه ی ما (خانه ی پدری) تا آنجا (خانه ی بدهکار)مسافتی حدود یک دور آبادی می شود. ومن بدون معطلی و فورا جلوی درب خانه ی آن شخص سبز می شوم در می زنم وبعد ازچند بار در زدن، درب خانه برویم گشوده می شود. بعد از سلام عین پیغام پدرم را می رسانم. اما به جای گرفتن طلب ، فریادی از روی تحکم وبی رحمی بر سرم فرود می آید که عنقریب است، گوشم کر شود. تمام تنم می لرزد. صدای شکستن قلبم را می شنوم، می خواهم بگویم :من که گدا نیستم مردک، من فقط طلبم را که تو خود باید با اظهار شرمندگی وعذر خواهی از به تعویق افتادنش پس می دادی، می خواهم. اما نتواستم حرفی بزنم، بغض غریبی راه نفسم را سد کرده و سیل اشکم درست عین ابر بهاری باریدن گرفت، حالا نبار، کی ببار..! نا امید وخسته مسیر رفته را بر می گردم. 〰️〰️〰️ امین یاوران | سبک زندگی ایرانی اسلامی 🆔 @Aminyavaran 🌐aminyavaran.com
واژه های عاطفی در روابط بار عاطفی به همراه میاره وقتی بارعاطفی درخونه جاری باشه ، دخترامون برا پرکردن خلا عاطفی خود به سمت هرکسی نمیرن برای شروع از ادبیات عاطفی شروع کنیم از سلام ماه من صبحت به خیرعزیزم خوابهای خوش ببینی گلکم و........ شروع کنیم .... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 درجلسات بعدی زودتراز اونا درمسجد حاضرمیشدیم .وقتی داخل میشدن به استقبالشون میرفتیم کم کم یه گروه ثابت شدیم .کارهای فرهنگی شهرو انجام میدادن و.... خداروشکر امروز در بیمارستان و مدارس و....مشغول کارن و تکه کلام اکثرشون در دیدن دختران نوجوان ، نازگلم و گلهای همیشه بهاره از خانم راضیه فاضل فر کد اشتراک ۹۱۰۵۳ 〰️〰️〰️ امین یاوران | سبک زندگی ایرانی اسلامی 🆔 @Aminyavaran 🌐aminyavaran.com
امین یاوران | سبک زندگی ایرانی اسلامی
💠 داستان نجوای همسر جانباز با جانباز #پارت_اول 🔺 به مناسبت روز جانباز کلبه‌ای بود پُر از مهربانی
💠داستان نجوای همسر جانباز با جانباز هیچ وقت بی‌گدار به آب نمی‌زدی و ألکی عصبانی و خشمگین نمی‌شدی و حرف ناخوشایند و زشتی از دهانت بیرون نمی‌آمد و از آرامشی که داشتی مرا هم آرام می‌کردی و حواست بود که هیچ‌وقت مرا نرنجانی و حرف تلخی به زبان نیاری، همیشه محکم بودی و خوش مشرب و گشاده‌رو و با تبسّم همیشه می‌دانستی کجا سکوت کنی و بیشتر برای من شنونده‌ی خوبی بودی تا گوینده و فقط جایی می گفتی که باید بگویی و موقعیت شناس بودی و برایم وقت می‌گذاشتی و به حرف‌هایم خوب گوش می‌کردی و جبهه‌گیری نمی‌کردی و به نظراتم احترام می‌گذاشتی و در عین حال با خوش‌رویی نظرات موافق و یا مخالف خودت را می‌گفتی و سعی نکردی خودت را إثبات کنی چون نیازی به إثبات کردن نداشتی و همیشه مسیر را برای من باز می‌گذاشتی و برای من شخصیت قائل بودی و به من در هر شرایطی احترام می‌گذاشتی، حتّی به دیگران با هر اعتقاد و مسلکی و هیچ‌وقت از من یا از هر کس دیگری گلایه و یا شکایتی نمی‌کردی و پشت سر کسی حرف نمی‌زدی و غیبت نمی‌کردی و زمینه‌ای را فراهم نمی‌کردی تا دیگران غیبت کنند. سطح انتظارت از من و دیگران پایین بود ولی هر کاری که از دستت بر می‌آمد برای من و دیگران انجام می‌دادی و نیکی می‌کردی ولی اگر من یا دیگری برایت کاری انجام نمی‌دادیم، خرده نمی‌گرفتی؛ اگر از من و یا دیگری گلایه داشتی شخصا مطرح می‌کردی تا دچار سوء تفاهم و شکوه و گلایه نشویم. اگر کاری حق بود و در مسیر درست، برای انجام آن از جدّیت خاصّی برخوردار بودی، به نگاه دیگران و اینکه مردم چه می‌گویند کاری نداشتی، تو یاد گرفته بودی برای خودت زندگی کنی و از قضاوت شدن نمی‌ترسیدی و دیگران را هم قضاوت نمی‌کردی. و می‌گفتی قضاوت کردنِ دیگران یعنی وارد حریم شخصی دیگران شدن و ترس از قضاوت دیگران یعنی دیگران هستند که دارند برایت انتخاب می‌کنند چگونه زندگی کنی و به همین دلیل خودت را از بند نگاه دیگران جدا کردی و دیگران را نیز از بند نگاه خودت. و از همه مهم‌تر که روی پوشش و لباس‌هایی که می‌پوشیدی حسّاس بودی و هر چیزی را تنت نمی‌کردی و برای بازار رفتنت، برای سر کار رفتنت، برای مکان رسمی و خلاصه برای انتخاب لباس‌هایت معیار داشتی، این که چه لباسی را کجا و کی بپوشی و این‌ها نشان دهنده‌ی منش و شخصیت تو بود. و هیچ‌وقت و هیچ‌کجا خودت را به بازار مُد و طرّاحان لباس و برند بازی نسپاردی و با طناب آن‌ها به چاه نرفتی و پوششت را طوری انتخاب کردی که دلی را نلرزاندی و چشمی را أسیر نکردی و وقار و متانت را در انتخاب پوشش، فدای جذّابیت و زیبایی نکردی ولی همیشه در کنار من آراسته و تمیز و مرتّب و خوش‌بو بودی و همیشه لباس‌هایت اتو کشیده و تمیز بودند و مسواک زدن و عطر زدن از عناصر جدا نشدنی آراستگی‌هایت بودند. و هیچ‌وقت و در هیچ‌کجا خودت را نخود هر آش نمی‌کردی، برای حریم شخصی دیگران ارزش قائل بودی و بدون اجازه وارد محدوده‌ی کسی نمی‌شدی، دیگران را مورد تمسخر و توهین و تحقیر قرار نمی‌دادی، أهل دغل‌بازی و فریبکاری و نیرنگ و ریا نبودی. برای منافع شخصی، خودت را زیر سوال نمی‌بردی، أهل نقش‌بازی کردن نبودی، خودت را در پس یک هویت دیگر جا نمی‌زدی، تو واقعا با شخصیت و همیشه الگوی من ودیگران بودی، چون همیشه سبک زندگیِ کاملا مشخصی داشتی و من در تمام ریز و درشت مسائل زندگی و سبکی که زندگی می‌کردی به هویت الهی تو پی بُردم، هویتی که بسیار بسیار نزدیک بود به انچه که برای ان خلق شده‌ایم و تنها با این هویت است که می‌توانیم زنده بمانیم. زن گفت: ممنونم از این همه دقّت و توجّه ولی این را می‌دانم که باید خدا را شاکر باشم که درسم را خوب پس داده‌أم، هر آنچه را که در مکتبِ عشقِ تو آموخته‌أم و این سعادتی بوده بس عظیم برای من که همسر جانباز باشم، چون هرکسی لایق شهید شدن و جانبازی نیست و این افتخاریست بسیار گرانبهاء و محترم و مطهّر از جانب خداوند متعال که نصیب تو و أمثال تو شده، دوستت دارم. امین یاوران | سبک زندگی ایرانی اسلامی 🆔 @Aminyavaran 🌐 aminyavaran.com